نام پژوهشگر: حسن رمضانپور

ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی برای بادام زمینی در بخش های مرکزی استان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  مجید مرادی شرف   حسن رمضانپور

زمین و خاک مهمترین عوامل تولید کننده ثروت و تمدن هستند. ارزیابی اراضی یک حلقه حیاتی از زنجیره مدیریت پایدار منابع اراضی است. ارزیابی اراضی برای نوع کاربری های خاص راهی برای جلوگیری از تخریب و انهدام اراضی کشاورزی است. هدف از این تحقیق ارزیابی کیفی و کمی تناسب اراضی بخشهایی از مرکز و شرق استان گیلان است که به کشت بادام زمینی اختصاص دارد و همچنین تعیین تناسب اراضی مناسب کشت این محصول است که در حال حاضر یا زیر کشت این محصول استراتژیک نیست و یا زیر کشت محصولات دیگر است اما سودآوری مناسبی ندارد. منطقه مورد مطالعه به مساحت 7700 هکتار در قسمت شرق استان گیلان واقع شده است. برای تعیین مشخصات اقلیمی از اطلاعات هواشناسی ایستگاه سینوپتیک رشت و کلیماتولوژی لاهیجان استفاده شد. برای کسب اطلاعات خاکشناسی در منطقه مورد مطالعه تعداد 24 پروفیل حفر گردیدکه از این میان 10 پروفیل به عنوان شاهد انتخاب گردید. نتایج نشان داد که اقلیم منطقه برای محصول بادام زمینی، دارای تناسب بحرانی است. مهم ترین خصوصیات محدود کننده اراضی، زهکشی و تا حدی ph می باشد. ارزیابی تناسب اراضی به روش محدودیت ساده و تعداد و شدت محدودیت تمام واحدهای مجزا شده خاک دارای تناسب بحرانی می باشند و در روش پارامتریک استوری، چهار واحد از واحدهای مجزا شده به صورت نامناسب ولی قابل اصلاح و سه واحد از واحدهای جدا شده دارای تناسب نسبتا مناسب، و چهار واحد از واحد های مجزا شده دارای تناسب بحرانی شده اند. در روش پارامتریک ریشه دوم، چهار واحد از واحدهای مجزا شده به صورت نامناسب ولی قابل اصلاح ،چهار واحد از واحد های جدا شده دارای تناسب نسبتا مناسب و دو واحد دارای تناسب بحرانی ، می باشند. بر اساس ارزیابی کمی صورت گرفته در منطقه تولید پتانسیل اراضی برای بادام زمینی 4310 کیلوگرم دانه در هکتار برآورد شده است بر این اساس درتعیین تناسب اراضی به روش کمی، چهار واحد از واحد های جدا شده دارای تناسب بالا، یک واحد، تناسب نسبتا بالا، و پنج واحد از واحدهای مجزا شده دارای تناسب بحرانی شده اند.

بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و مینرالوژی برخی خاکهای جنگلی منطقه ماسوله در دو موقعیت از شیب در مواد مادری متفاوت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1389
  تقی پرده نشین   حسن رمضانپور

پستی و بلندی و مواد مادری از فاکتورهای مهم و اصلی در نحوه توزیع و پراکنش خاکها میب اشد. این مطالعه به بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و مینرالوژی برخی خاکهای جنگلی منطقه ماسوله در دو موقعیت شیب و مواد مادری متفاوت می پردازد. پس از تهیه نقشه های زمین شناسی و توپوگرافی و مطالعات صحرایی، تعداد شش پروفیل در پوشش گیاهی جنگل، در دو موقعیت شیب (شیب پشتی یا برگردان شیب و پای شیب) و در سه نوع مواد مادری (گابرو، فیلیت و شیل) حفر گردید و پس از تشریح پروفیل و جدا کردن لایه های خاک، از تمام افقهای خاک نمونه برداری صورت گرفت. نمونه ها پس از خشک کردن، کوبیدن و الک کردن مورد آزمایش فیزیکی، شیمیایی و مینرالوژیکی قرار گرفتند. نتایج آزمایشات فیزیکوشیمیایی نشان داد که پارامترهایی مانند میزان رس، پایداری خاکدانه، ph، هدایت الکتریکی، ظرفیت تبادل کاتیونی، درصد اشباع بازی، کربن آلی، کاتیون های تبادلی از جمله کلسیم، منیزیم و سدیم، آهن بلوری و آهن بی شکل در موقعیت پای شیب بیشتر از موقعیت شیب پشتی (برگردان شیب) و پارامترهایی مانند میزان شن، جرم مخصوص ظاهری و میزان پتاسیم در موقعیت شیب پشتی (برگردان شیب) بیشتر از موقعیت پای شیب بود. همچنین بر اساس نتایج حاصل از آزمایشات کانی شناسی افقهای سطحی با پراش پرتو ایکس، کانی هایی مانند کائولینیت، ایلیت، اسمکتیت، ورمیکولیت، ورمیکولیت دارای هیدروکسید بین لایه ای یا اسمکتیت دارای هیدروکسید بین لایه ای، کانیهای مختلط نامنظم ایلیت- اسمکتیت، ایلیت- ورمیکولیت، ورمیکولیت- اسمکتیت و کلریت- ورمیکولیت مشاهده شد. خاک های منطقه بر اساس کلید تاکسونومی (2010) تا حد فامیلی و نیز سیستم wrb (2006) طبقه بندی شدند و پروفیل های مورد مطالعه مطابق سیستم تاکسونومی در مواد مادری گابرو در موقعیت شیب پشتی (برگردان شیب) به نامtypic dystrudept و در پای شیب به نام typic eutrudept، در مواد مادری فیلیت در شیب پشتی (برگردان شیب) به نام typic dystrudept و در پای شیب typic eutrudept و در مواد مادری شیل در شیب پشتی (برگردان شیب) به نام hapludalf mollic و در پای شیب به نام typic dystrudept رده بندی شدند.

اثر آتش سوزی بر برخی خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و میکرومورفولوژی خاکهای جنگلی استان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  مهدی نوروزی   حسن رمضانپور

بسیاری از خصوصیات فیزیکی، شیمیایی، مینرالوژیکی، بیولوژیکی و میکرومورفولوژیکی خاک می تواند تحت تاثیر آتش سوزی های جنگلی تغییر کند. این اثرات بطور عمده نتیجه ای از شدت سوختن )شامل حداکثر دما و مدت زمان آتش سوزی) است. این مطالعه به بررسی اثر آتش سوزی جنگل بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و میکرومورفولوژی خاک، یک ماه پس از آتش سوزی می پردازد. بدین منظور سه منطقه (پیلمبرا، لاکان و سراوان) تحت پوشش pinus taedaانتخاب شد و نمونه ها از سه عمق (3-0، 6-3 و 9-6 سانتی متری) از سطح خاک سوخته و غیرسوخته جمع آوری شد. نتایج این مطالعه نشان داد مقدار رس، تخلخل، پایداری خاکدانه، ماده آلی، نیتروژن و cec بطور معنی داری کاهش یافت. بعلاوه، مقدار شن، جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص خاکدانه، ph، ec، فسفر قابل دسترس، کاتیون های محلول (به جز سدیم)، پتاسیم قابل تبادل، اشباع بازی و درصد سدیم تبادلی به طور معنی داری در خاک سوخته افزایش یافت. سوختگی، همچنین کاهش معنی داری در آهن عصاره گیری شده با dtpa و پیروفسفات سدیم داشت. نتایج آزمایش زمان نفوذ قطره آب (wdpt)، آبگریزی را در عمق 3-0 سانتی متری خاک سوخته نشان داد و آبگریزی در خاک غیرسوخته مشاهده نشد. احتمالاً این وضعیت به وسیله گرما و تغییر شکل ماده آلی ایجاد شد. مشاهدات میکرومورفولوژی سطح خاک تنها ذرات زغال سوخته و اجزای سوخته قارچی را در مقاطع نازک نشان داد. نتایج پردازش تصویر حفرات خاک در مقاطع نازک نشان داد که تعداد حفرات، درصد کل منافذ، حفرات کشیده (با درجه مدور بودن 2/0- 0) و بُعد فراکتال منافذ خاک (dmp) به طور معنی داری در خاک سوخته کاهش یافت و منافذ با قطر معادل حفره 50-10 میکرومتر، حفرات منظم (با درجه مدور بودن 1- 5/0) و بُعد فراکتال توده خاک (dms) به طور معنی داری افزایش یافت. بطور کلی، نتایج این مطالعه نشان داد که اثر آتش سوزی بر خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و میکرومورفولوژیکی خاک، اساساً محدود به افق سطحی خاک بود.

بررسی برخی خواص اکولوژیکی درختان داغداغان (celtis australis l.) در رویشگاه های شفارود و تنیان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده منابع طبیعی صومعه سرا 1390
  جواد صادق کوهستانی   حسن پوربابایی

این مطالعه با هدف تعیین مهمترین ویژگی های اکولوژیکی درختان داغداغان در رویشگاه های رضوانشهر و تنیان استان گیلان انجام شد. به این منظور قطعات نمونه دایره ای شکلی به مساحت 1/0 هکتار بر اساس حضور درختان داغداغان در جنگلهای مورد مطالعه به صورت انتخابی پیاده شد. در داخل قطعات نمونه مشخصات جغرافیایی و اکولوژیکی منطقه و نیز برخی از صفات کمی پایه های داغداغان ثبت شدند. در داخل این قطعه نمونه قطر برابر سینه تمام درختان (از 5/7 سانتی متر به بالا) و تعداد تمام درختچه های موجود اندازه گیری شد. برای زاد آوری گونه های چوبی، یک قطعه نمونه 100 متر مربعی در مرکز قطعه نمونه بزرگ پیاده شد و زاد آوری شمارش گردید ( زیر قطر 5/7 سانتی متر ). برای برداشت گونه های علفی از روش پلات های حلزونی ویتاکر به مساحت 32 متر مربع استفاده شد. همچنین نمونه های خاک از عمق 30-0 سانتی متر جمع آوری شد. نتایج آنالیز واریانس یکطرفه مشخصات کمی داغداغان در جهت های جغرافیایی بین دو منطقه نشان داد که میانگین قطر و ارتفاع کل در جهت جنوبی در رویشگاه تنیان بیشتر از رضوانشهر بوده و اختلاف معنی داری بین دو منطقه وجود دارد. همچنین بیشترین حضور درختان داغداغان در شیب 50-31 درصد بود. نتایج هبستگی بین قطر و ارتفاع داغداغان و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک نشان داد که بین میزان نیتروژن، کربن آلی و ماده آلی با قطر داغداغان همبستگی مثبت و بین ظرفیت تبادل کاتیونی و فسفر با قطر داغداغان همبستگی منفی وجود دارد. شاخص غنای منهینیک و شاخص تنوع شانون- وینر در لایه های درختی و زاد آوری در منطقه رضوانشهر بیشتر از منطقه تنیان به دست آمد. همچنین مقدار شاخص یکنواختی اسمیت و ویلسون در هر چهار لایه درختی، درختچه ای، زاد آوری و علفی در منطقه تنیان بیشتر از منطقه رضوانشهر بود.

بررسی آلودگی رسوب کف و آب رودخانه گوهررود رشت به فلزات سنگین(zn, cd, pb)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  هانیه نورانی ماسوله   اکبر فرقانی

فلزات سنگین موجود در فاضلاب های صنعتی و شهری می تواند موجب آلودگی آب های سطحی، رسوب و سپس خاک شود. کیفیت منابع آب هر منطقه تحت تاثیر عواملی با منشاء طبیعی یا مصنوعی دچار تغییرات فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیکی می باشد. به منظور ارزیابی میزان فلزات سنگین (سرب، روی و کادمیوم) در رسوب و آب رودخانه گوهررود رشت، مطالعه ای طراحی و در این راستا نمونه برداری از آب رودخانه و نیز از رسوب بستر رودخانه انجام گرفت. نمونه ها از رودخانه با فواصل دو کیلومتر به تعداد 30 نمونه توسط دستگاه نمونه بردار آب و30 نمونه توسط نمونه بردار رسوب (گراب) جمع آوری شد و مختصات نقاط نمونه برداری با استفاده از دستگاه موقعیت یاب جهانی (gps)تعیین شد. در نمونه های رسوب مقدار کل عناصر روی، سرب و کادمیوم پس از عصاره گیری با دستگاه جذب اتمی تعیین شد. میزان این فلزات ph, tds, sar, و ec در نمونه های آب نیز تعیین گردید. غلظت روی، سرب و کادمیوم کل در رسوبات بوسیله اسید نیتریک 4مولار استخراج شدند. توصیف آماری نتایج با استفاده از نرم افزار spssانجام شد. آزمون t-student جهت تعیین اختلاف معنی دار بین غلظت فلزات سنگین و استانداردها برای مصارف مختلف حیات آبزیان، آبیاری و غیره به کار برده شد. نتایج نشان داد آب تمامی ایستگاهها از نظرمقدار کادمیوم آلودگی نداشته و از نظر آلودگی سرب و روی نیز کمتر از حد سمیت بودند. نمونه های رسوب برداشته شده نیز به سرب و روی آلوده بودند اما غلظت کادمیوم در رسوب ناچیز بوده است حداکثر.غلظت سرب در ایستگاه هشتم (mg/kg20/18) و حداقل مقدار آن در ایستگاه بیست و دوم (mg/kg 10/2) مشاهده گردید. غلظت روی در ایستگاه چهاردهم حداکثر (mg/kg64/101) ودر ایستگاه دوازدهم حداقل (mg/kg80/37) مقدار را نشان داد. در ایستگاه آخرحداکثر مقدار کادمیوم mg/kg)49/0) مشاهده گردید. مقدار غلظت روی و سرب موجود در آب درایستگا های قبل از شهر متوسط و یا کم نسبت به داخل شهر بوده و پس از عبور از شهر به حداکثر می رسد.

تاثیر جهت و موقعیت شیب بر برخی خصوصیات مورفولوژی، شیمیایی و مینرالوژی خاک تشکیل یافته در دو نوع سنگ مادری مختلف در ناحیه ماسوله
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  هیمن گل محمد   سالار رضاپور

توپوگرافی و مواد مادری از فاکتورهای مهم و اصلی در نحوه توزیع و پراکنش خاک ها می باشند، همچنین عوامل زمین-شناختی و پدولوژی نقش بسیار مهمی بر مقدار، توزیع و رفتار عناصر در خاک های بکر و جنگلی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات شیمیایی و مینرالوژی برخی خاک های جنگلی منطقه ماسوله در جهت و موقعیت های مختلف شیب در دو ماده مادری متفاوت می باشد. به این منظور، پس از تهیه نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و مطالعه صحرایی، تعدادی پروفیل در پوشش گیاهی جنگل، در دو موقعیت شیب (شیب پشتی و بالای شیب)، در جهات متفاوت (جهات شمالی و جنوبی) ودو نوع ماده مادری (پریدوتیت و پگماتیت) حفر گردید. پس از جدا کردن لایه های خاک و تشریح پروفیل ها، به تعداد شش پروفیل شاهد امتخاب گردید و سپس از تمام افق های خاک نمونه برداری صورت گرفت. همچنین برای توصیف دقیق تر تغییرات، در اطراف پروفیل های اصلی از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر نمونه برداری انجام گرفت. نتایج مورفولوژی حاصل از تاثیر توپوگرافی بر روی خاک های مورد مطالعه نشان داد که در خاکرخ های واقع بر ماده مادری پریدوتیت، موقعیت بالای شیب و شیب پشتی در گروه بزرگ هاپلویودالز و در شیب پشتی جنوبی در گروه بزرگ ایتریودبتز قرار داشته و در خاکرخ های پگماتیت، خاکرخ موقعیت قله شیب در گروه بزرگ دیستریودپتز و شیب پشتی شمالی و جنوبی در گروه بزرگ یوداورتنتز قرار دارند. نتایج آزمایش های شیمیایی نشان داد که پارامترهایی مانند مقدار رس، ph، ec، ظرفیت تبادل کاتیونی، کاتیون های تبادلی از جمله کلسیم، منیزیم و پتاسیم، آهن بلوری و بی شکل، غلظت کل عناصر si، al، ca، mg، fe، k، na و mnبه مواد مادری وابسته بوده و بسیاری از خصوصیات شیمیایی متأثر از توپوگرافی بوده و با تغییرات عمقی، تغیر پیدا کرده اند. به نظر می رسد شکل تبادلی عناصر caو mg بیشتر تحت تاثیر مواد مادری بوده اند ولی توپوگرافی بر روی مقدار عناصر دیگر تاثیرگذار بوده است. الگوی غنی شدن- تهی شدن عناصر کل در مقایسه با مواد مادری نشان داد که آهن و آلومینیوم در تمام خاکرخ ها تجمع پیدا کرده اما هدر رفت si اتفاق افتاده که در خاک های پگماتیت بیشتر از پریدوتیت بوده است. همچنین هدررفت پتاسیم در افق های مدفون و cr در پریدوتیت و خاک های پگماتیت بوده در حالی که در افق های سطحی پریدوتیت غنی شدن پتاسیم مشاهده شد. کلسیم در همه ی خاکرخ ها شسته شده، در حالی که mg در خاک های پریدوتیت از پروفیل خارج شده ولی در خاک های پگماتیت تجمع پیدا کرده است. نتایج کانی شناسی نیز بیان گر اختلاف و تنوع مواد مادری می باشد که در خاک های پریدوتیت کانی-اسمکتیت و در خاک های پگماتیت کانی های میکا، کوارتز و ورمیکولیت غالب می باشند. در خاکرخ های پریدوتیت، در افق-های سطحی میکای پدوژنیکی مشاهده شده و کانی اسمکتیت در افق های سطحی و جهت شمالی از مقدار بیشتری برخوردار است. در خاکرخ های پگماتیت، در افق های سطحی، میکا تخریب یافته و ورمیکولیت تشکیل شده است. بیشترین تغییرات ناشی از توپوگرافی و هوازدگی مربوط به خاک های پریدوتیتی می باشد.

تأثیر جهت و موقعیت شیب بر برخی از خصوصیات فیزیکی و میکرومورفولوژی خاک تشکیل شده در دو نوع سنگ مادری مختلف در ناحیه ماسوله
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  بهزاد آزادنیا   فرزاد ستوهیان

توپوگرافی و مواد مادری از فاکتورهای مهم و اصلی در نحوه توزیع و پراکنش خاک ها می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژی برخی خاکهای جنگلی منطقه ماسوله در جهت و موقعیت های مختلف شیب، در دو ماده مادری متفاوت می باشد. به این منظور پس از تهیه نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و مطالعه صحرایی، تعدادی پروفیل در پوشش گیاهی جنگل، در دو موقعیت شیب (شیب پشتی و بالای شیب)، در جهات متفاوت (جهات شمالی و جنوبی) و دو نوع ماده مادری (پریدوتیت و پگماتیت) حفر گردید. و پس از جدا کردن لایه های خاک و تشریح پروفیل ها، تعداد شش پروفیل شاهد انتخاب گردید و سپس از تمام افق های خاک نمونه برداری صورت گرفت. هم-چنین برای توصیف دقیق تر تغییرات، در اطراف پروفیل های اصلی از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر نمونه برداری انجام گرفت. نتایج مورفولوژی حاصل از تاثیر توپوگرافی بر روی خاک های مورد مطالعه، نشان داد که در خاکرخ های واقع بر ماده مادری پریدوتیت، موقعیت بالای شیب و شیب پشتی شمالی در گروه بزرگ هاپلویودالز و در شیب پشتی جنوبی در گروه بزرگ ایتریودبتز قرار داشته و در خاکرخ های پگماتیت، خاکرخ موقعیت قله شیب در گروه بزرگ دیستریودپتز و شیب پشتی شمالی و جنوبی در گروه بزرگ یوداورتنتز قرار دارند. نتایج نشان داد ویژگی های فیزیکوشیمیایی و میکرومورفولوژیکی خاک، به میزان قابل ملاحظه ای توسط مواد مادری، کنترل می شود. نتایج نشان داد که در خاک های تشکیل شده بر روی پریدوتیت، در جهت شمالی میزان رس، تخلخل و پایداری خاک دانه ها، نسبت به جهت جنوبی بیش تر می باشد. در حالی که مقدار شن، جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و سنگریزه در جهت جنوبی بیش تر می-باشد. بر پایه نتایج بدست آمده، در خاک های تشکیل شده از پگماتیت به دلیل مقاومت بالای سنگ به هوادیدگی، فقط در درصد سنگریزه بین جهات مختلف شیب اختلاف معنی داری مشاهده شد و در دیگر موارد اختلافی دیده نشد. مطالعه میکرومورفولوژی مقاطع نازک خاک نشان داد که خاک های جهت جنوبی دارای ساختمان ضغیف و متراکم بوده، اما خاک-های جهات شمالی، ساختمان متخلخل قوی گرانوله و بلوکی زاویه دار دارند که از درجه تکامل خوبی برخوردارند. بررسی مقاطع نازک خاک در پروفیل واقع بر سنگ مادر پگماتیتی آثاری از هوادیدگی فلدسپار ها به سریسیت و کلریت، و بیوتیت به کلریت را نشان داد. در خاک های حاصل از پریدوتیت فرآیندهای غالب، تبدیل پیروکسن به کانی های کلریت، آمفیبول، بیوتیت، اورالیت و ترمولیت و تبدیل اولیوین به ایدنگسیت و کلریت، هم چنین فلدسپار به سریسیت و کلریت می باشد. تشکیل افق های ژنتیکی تکامل یافته زیر سطحی در پروفیل حاصل از پریدوتیت را به حضور بیش تر کانی های قابل تخریب بیوتیت، اولیوین و پیروکسن، و تبدیل آن به کلریت و اکسید آهن و عدم تشکیل افق تکامل یافته در پروفیل حاصل از پگماتیت را به حضور بیش تر فلدسپارهای پتاسیمی و سریسیت های مقاوم تر به تجزیه می توان نسبت داد. بیش ترین تغییرات ناشی از توپوگرافی و هوازدگی مربوط به خاک های پریدوتیتی می باشد.

اثر کاشت گیاه دارتالاب بر روی برخی خصوصیات مورفولوژی، شیمیایی و بیولوژی خاک در شرق استان گیلان (آستانه اشرفیه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده کشاورزی 1391
  شیرین صیقلانی   حسن رمضانپور

هدف از انجام این تحقیق بررسی میزان تغییرات خصوصیات مورفولوژی، شیمیایی و بیولوژی خاک در توده های غیر بومی دارتالاب و مقایسه آن با توده های بومی سفیدپلت و توسکای قشلاقی می باشد. به این منظور سه پوشش جنگلی دارتالاب، توسکای قشلاقی و سفیدپلت در صفرابسته آستانه انتخاب شد و در هر پوشش پروفیل مورد نظر حفر گردیده و تشریح پروفیل انجام شد. سپس سه تکرار از عمق های 0 تا 15 و 15 تا 30 سانتی متری به صورت نمونه مرکب برداشته شد. و خصوصیات مورفولوژیکی، شیمیایی و بیولوژیکی آنها مورد آزمایش قرار گرفت. این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل (2×3) در غالب طرح بلوک کامل تصادفی انجام شد. آزمایشات شیمیایی عبارتند از میزان کربن آلی، ازت، فسفر، ظرفیت تبادل کاتیونی و کاتیون های تبادلی و آزمایشات بیولوژی عبارتند از تنفس میکروبی و بیوماس میکروبی. نتایج نشان داد که با توجه به شرایط آبگرفتگی بیشتر در خاک تحت پوشش دارتالاب در مقایسه با سفیدپلت و توسکای قشلاقی رده بندی خاک در سطح زیر گروه تغییر کرده است. در ضمن دارتالاب در بیشتر خصوصیات شیمیایی خاک سطحی اندازه-گیری شده مثل کربن آلی، ازت، فسفر، کاتیون های تبادلی پتاسیم، کلسیم و منیزیم و هم چنین برخی خصوصیات بیولوژیکی خاک سطحی مثل تنفس میکروبی و بیوماس میکروبی تأثیر معنی داری در مقایسه با پوشش جنگلی بومی سفیدپلت و توسکای قشلاقی داشته است. دارتالاب با شرایط و ویژگی های منحصر به فرد، ترکیب شیمیایی خاص برگ نقش موثری در تغییرات خاک سطحی داشته و وجود تفاوت های معنی دار بین این گونه و درختان سفیدپلت و توسکای قشلاقی در بسیاری از خصوصیات اندازه گیری شده ی ذکر شده به تفاوت های ذاتی این گونه بر می گردد. عدم وجود تفاوت معنی دار در اکثر خصوصیات اندازه گیری شده بین دو توده جنگلی سفیدپلت و توسکای قشلاقی نشان دهنده این است که به دلایل مختلف توده دارتالاب در مدت زمان بیش از سه دهه اثرات ثانویه ای در خاک ایجاد کرده است و مقدار کربن آلی، ازت، فسفر، کاتیون های تبادلی پتاسیم، کلسیم، منیزیم، تنفس میکروبی و کربن میکروبی خاک را افزایش داده است.

برهمکنش روی و کادمیوم بر رشد و تجمع کادمیوم در گیاه برنج رقم هاشمی(oryza sativa . l. cv . hashemi)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  صدیقه خوشحال   حسن رمضانپور

به منظور بررسی اثرات اصلی و اثرات متقابل روی و کادمیوم بر عملکرد و رشد برنج رقم هاشمی آزمایش گلدانی در سال 1389 در دانشگاه گیلان اجرا گردید. اثر پنج سطح روی (صفر، 2، 5، 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم خاک ) و سه سطح کادمیوم (صفر، 50، 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مصرف کادمیوم موجب کاهش معنی دار ارتفاع بوته، شاخص برداشت و عملکرد دانه شد. بطوری که تیمار 100 میلی گرم بر کیلوگرم کادمیوم به ترتیب باعث کاهش 9/12، 1/36 و 7/5 درصدی در شاخص برداشت برنج، عملکرد دانه و ارتفاع بوته گردید. مساحت برگ پرچم و طول خوشه در سطح 5 میلی گرم بر کیلوگرم تیمار روی به طور معنی داری افزایش، در حالی که مساحت برگ پرچم در سطح 20 میلی گرم برکیلوگرم و طول خوشه در سطح 5 میلی گرم برکیلوگرم کاهش معنی دار در سطح 1% پیدا کرد. مصرف روی تاثیر معنی داری در کاهش طول خوشه در سطح 1% داشت. اثر متقابل روی و کادمیوم بر وزن هزار دانه در سطح 1% معنی دار بود.در تیمار روی و کادمیوم با افزایش غلظت روی، اثرات منفی در صفات گیاهی مشاهده گردید. بطوری که ارتفاع بوته در تیمار cd50-zn10 و تیمار cd50-zn20 به ترتیب 1/3 و 5/16 درصد نسبت به تیمار شاهد کاهش نشان داده است. اثر متقابل روی و کادمیوم بر غلظت فسفر ساقه، ریشه و دانه معنی دار بود. نتایج جالب توجه که به دست آمده نشان می دهد که در غلظت های پایین کادمیوم مقدار فسفر ریشه افزایش و در غلظت های بالای کادمیوم فسفر ریشه کاهش یافته ولی در ساقه عکس روند فوق مشاهده شد .با افزایش مصرف روی و کادمیوم در خاک، غلظت روی و کادمیوم در ریشه گیاه برنج افزایش معنی دار یافت . کادمیوم با روی رابطه آنتاگونیسمی داشت یعنی با افزایش مصرف کادمیوم، غلظت روی در دانه و ساقه گیاه برنج کاهش یافت.

ارزیابی کیفی تناسب اراضی و تغییرپذیری برخی ویژگی های خاک در منطقه آستانه برای سویا و کلزا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  سعید اسدی   حسن رمضانپور

ارزیابی تناسب اراضی، بررسی واحدهای سرزمین و درجه¬بندی تناسب آن¬ها برای انواع کاربری¬های از پیش تعیین شده می¬باشد. این گروه¬بندی با در نظر گرفتن عامل¬های فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه مورد مطالعه انجام می¬گیرد. از آن¬جایی که در تهیه نقشه¬های تناسب کیفی، نتایج حاصل از پروفیل شاهد به کل واحد نقشه تعمیم داده می¬شود و این در حالی است که به¬دلیل تغییرپذیری مکانی خاک، امکان تغییرات خصوصیات خاک در یک واحد نقشه وجود دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی کیفی تناسب بخشی از اراضی منطقه آستانه برای کشت آبی سویا و کلزا، شناسایی و رده¬بندی خاک¬های این اراضی و همچنین بررسی تغییرپذیری برخی خصوصیات خاک، در واحدهای نقشه تناسب کیفی است. منطقه مورد مطالعه به مساحت تقریبی 7000 هکتار در شرق استان گیلان واقع شده است. موقعیت جغرافیایی شش پروفیل خاک به روش نمونه برداری آزاد و با استفاده از نقشه¬های توپوگرافی و دستگاه موقعیت¬یاب جهانی (gps) تعیین گردید. برای بررسی تغییر پذیری خصوصیات خاک در واحد¬های نقشه تناسب کیفی قطعه¬ای به ابعاد 80 در 380 متر انتخاب گردید و جهت نمونه¬برداری خاک شبکه¬بندی به صورت منظم به ابعاد 20 در 20 متر (80 نقطه) توسط gps و متر انجام شد. مراحل اجرای این تحقیق شامل مطالعات صحرایی، آزمایشگاهی و رده¬بندی خاک¬ها بود. در ارزیابی تناسب کیفی، مشخصات اقلیمی، پستی و بلندی و خصوصیات خاک منطقه با نیازهای رویشی هر محصول مقایسه و بسته به میزان تطابق آن¬ها، کلاس تناسب کیفی به روش محدودیت ساده و پارامتریک (استوری و ریشه دوم) تعیین شده و نقشه-های تناسب کیفی اراضی برای محصولات مورد مطالعه تهیه شدند. به¬منظور آنالیز همبستگی مکانی، نیم تغییرنمای ویژگی¬های خاک شامل: درصد شن، رس، سیلت، ماده آلی، ph، ec، کربنات کلسیم معادل توسط نرم افزار gs+ محاسبه شد. پارامترهای نیم تغییرنما با برازش مدل مناسب براساس معیارهای آماری تعیین شد، برای پهنه¬بندی و براساس مدل برازش شده و پارامترهای نیم تغییرنما از روش کریجینگ استفاده گردید و نقشه¬های پهنه¬بندی برای ویژگی¬های مذکور ترسیم شد. نتایج نشان داد، براساس سیستم رده¬بندی آمریکایی، خاک¬های محدوده مورد مطالعه در سه رده انتی¬سول، اینسپتی¬سول و آلفی سول قرار دارند. اقلیم منطقه برای محصولات سویا و کلزا به روش محدودیت ساده و پارامتریک (ریشه دوم)، دارای تناسب مناسب می¬باشد. عوامل محدود کننده تولید برای سویا، زهکشی و ph و برای محصول کلزا، زهکشی و بافت خاک بود. نتایج آنالیز همبستگی مکانی آماری بیانگر این است که از میان متغیرها ph با 03/1 درصد و ec با 35/24 درصد به ترتیب دارای کم¬ترین و بیش¬ترین ضریب تغییرات هستند. دامنه تاثیر تغییرنما از 1/22 متر برای ph تا 120 متر برای ec در نوسان است. به منظور تعیین میزان همبستگی، نسبت و کلاس همبستگی برای متغیرهای مورد بررسی محاسبه شد. براین اساس، نسبت اثر قطعه¬ای به واریانس کل نشان داد که کلاس وابستگی برای شوری، رس و کربنات کلسیم قوی و برای ph، سیلت، شن و ماده آلی متوسط بود. نقشه¬های حاصل از کریجینگ نشان داد که خصوصیات خاک در منطقه مطالعاتی الگوی تصادفی نداشته و دارای پراکنش مکانی می¬باشد. بنابراین تغییرنما و تخمین¬گر کریجینگ می¬تواند به عنوان ابزاری کارآمد برای شناسایی نواحی مدیریتی در کشاورزی دقیق و بهبود کیفیت مطالعات خاک به¬کار رود.

اثر برخی گونه های مرتعی بومی در حفاظت خاک اراضی مارنی لوشان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  مریم احمدپور   حسین اسدی

با توجه به اینکه فرسایش خاک یکی از مشکلات بحرانی بوده و خسارت های شدیدی در مراتع، جنگل ها و سایر اکوسیستم ها به وجود آورده، یکی از روش های موثر برای کنترل فرسایش و احیای خاک های تخریب شده استقرار پوشش گیاهی می باشد. از بین گونه های گیاهی موجود، گونه های بومی به دلیل سازگاری با شرایط آب و هوایی حاد نسبت به گونه های غیر بومی موثر تر می باشند. اراضی مارنی از جمله حساس ترین اراضی نسبت به فرسایش بوده و آثار تخریبی شدیدی از خود نشان می دهد. با توجه به اینکه مطالعات اندکی در این زمینه به ویژه در اراضی مارنی اطراف سد منجیل انجام شده است، در این پژوهش به بررسی گونه های گیاهی بومی و اثر این گونه ها بر کیفیت خاک و جلوگیری از فرسایش خاک، در منطقه جمال آباد لوشان پرداخته شده است. از بین گونه های گیاهی غالب منطقه سه گونه علف مار، علف شور و کهورک با توجه به جمعیت و ویژگی های حفاظتی مناسب، انتخاب و مطالعات آزمایشگاهی و صحرایی لازم صورت گرفت. در عملیات صحرایی برای تعیین اثر بخشی گونه ها در جلوگیری از رواناب و رسوب، از باران شبیه سازی شده با شدت 42 میلی متر بر ساعت استفاده شد. به منظور بررسی اثر پوشش گیاهی و شیب بر ویژگی های فیزیکوشیمیایی و بیولوژی خاک، تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها با استفاده از نرم افزار sas به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور پوشش و شیب ( هر کدام در سه سطح) انجام شد. آنالیز داده های حاصل از اندازه گیری های صحرایی با آزمون t مستقل، با استفاده از نرم افزار spss انجام شد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین خواص کیفی خاک نشان داد که در اغلب موارد، میزان کربن آلی، پایداری خاکدانه، نیتروژن کل، فسفر و پتاسیم قابل استفاده و نیز تنفس میکروبی در خاک زیربوته ها بیش از خاک بدون پوشش بوده که نشان دهنده افزایش حاصلخیزی خاک در زیر گونه ها بود. در بین سه گونه مورد بررسی، گونه گیاهی علف مار بیش ترین تاثیر مثبت را بر روی ویژگی های کیفی خاک داشته است. داده های حاصل از اندازه گیری های صحرایی نشان داد که در سه شیب مورد بررسی، شدت نفوذ در خاک زیر بوته ها به صورت معنی داری افزایش و در نتیجه آن شدت رواناب کاهش یافته است. در حالی که پوشش گیاهی اثر معنی داری برروی غلظت رسوب نداشت، اما به طور معنی داری میزان تلفات خاک را تحت تاثیر قرار داد. گونه گیاهی علف شور با توجه به برگ های گوشتی و تراکم بوته دارای گیرش گیاهی بیش تری بوده و تا زمان 15 دقیقه بیش ترین اختلاف را با خاک شاهد خود از نظر شدت رواناب، غلظت رسوب و شدت نفوذ نشان داد.

ارزیابی کیفی و اقتصادی تناسب اراضی محصول چای به روش تفصیلی دقیق در ایستگاه چای فشالم (فومن)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم کشاورزی 1388
  علی رضا مختاری   حسن رمضانپور

چکیده ندارد.

بررسی پتانسیل صنایع خودرو جهت افزایش سطح اتوماسیون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و صنعت ایران 1380
  حسن رمضانپور   محمد سعیدی

در این پایان نامه، بررسی افزایش سطح اتوماسیون در صنایع خودرو مورد بررسی قرار می گیرد.تا کنون روشهای چندی در این زمینه ارائه دشه است. این روشها را می توان کلا به دو دسته سنتی و غیرسنتی تفکیک نمود. روش های سنتی شامل معیارهای اقتصادی مهندسی، سرمایه گذاری را تها بر اساس مقایسه قمدار سرماهی صرف شده با هزینه سیستم فعلی توجیه می نماید. این روشها نمی تواند کلیه جوانب تصمیم گیری برای سرمایه گذاری در این گونه سیستمها را وارد فرآیند تصمیم نماید.روشهای غیرسنتی اغلب از نوع تصمیم گیری های چند معیاره هستند. این روشها علی رغم توجه به برخی جوانب مسئله، فاقد رویکردی جامع برای بررسی کلیه مراحل تصمیم گیری هایی از این دست هستند.کاربرد روش های غیر سنتی در اتوماسیون بسیار محدود بوده و نشان می دهد که روشهای موجود از نارساییهای غیر قابل چشم پوشی برخوردار هستند. این روش ها به طور کلی قادر نیستند تصویر مناسبی از نیازهای صنعت به انواع سیستمهای اتوماسیون ارائه دهند و در نتیجه توانایی انتخاب سیستمی مناسب را ندارند.به منظور آشنایی با متداول ترین مدلهای ارزیابی سرمایه گذاری و مزایا و معایب هر یک، از تعداد زیادی مقالات چاپ شده در مجلات تخصصی در رشته های مختلف و نیز کتب و مجموعه مقالات کنفرانس ها استفاده شده است.روند تحقیق به این صورت است که ابتدا به تعریف اتوماسیون اثرات، محاسن و معایت آن روی یک واحد صنعتی مورد بررسی قرار می گیرد. سپس جهت آشنایی بیشتر با اتوماسیون و دستگاههایی که ما را در رسیدن به اتوماسیون می توانند یاری نمایند به بررسی رباتها و دستگاههای ‏‎cnc‎‏ پرداخته می شود.در بحث بررسی افزایش سطح اتوماسیون، نیاز به تجزیه و تحلیل یک واحد صنعتی جهت افزایش سطح اتوماسیون و ویژگیهای مسئله توجیه اتوماسیون مورد بررسی قرار می گیرد.در انتها مدل جامع بر پایه مناسب ترین روش برای توجیه، یعنی فرآیند تحلیل طبقاتی ‏‎(ahp)‎‏ ارئه می شود.آخرین مرحله از ‏‎ahp‎‏ استفاده و سعی شده امکانات و تکنیکهای کار با این روش برای مسئله مورد نظر، گسترش داده شود.این مدل ابزاری مناسب برای واحدهای صنعتی است که تمایل به نصب سیستم های اتوماسیون در چارچوب استراتژی های شرکت دارند و ضرورت رویکرد سیستماتیک برای توجیه سرمایه گذاری را احساس نموده اند.