نام پژوهشگر: محمد ذبیحی
محمد نصیری محمد ذبیحی
چکیده: امکان و یا امتناع راه یابی به باطن قرآن و از جمله آیات الاحکام ـ که اساس احکام فقهی است ـ از مباحث بنیادی حوزه علوم قرآن، تفسیر و به ویژه عرفان است. روایاتی از معصومین (ع) در تأویل و تفسیر باطنی پاره ای از آیات وجود دارد لیکن تعداد این آیات اندک است، با توجه به محدودیت روایات، آنهم درباره پاره ای از آیات، پرسش این است که آیا می توان در مواردی که نقل معتبر در کشف مدلول باطنی آیات وجود ندارد، به تفسیر و تأویل و بیان اسرار آن پرداخت؟ مثبت بودن پاسخ به معنای رابطه ایجابی عرفان و قرآن به طور عام و عرفان و فقه به طور خاص است. چنان که لازمه اش بحث از رابطه شریعت، طریقت و حقیقت است. پژوهش پیش رو کوشیده است با تکیه بر منابع و متون تفسیری و عرفانی، امکان رهیافت عرفانی به قرآن و ضرورت آن را بویژه در روزگار کنونی و نقشی که عرفان اصیل اسلامی می تواند در مواجهه با جنبش های نوپدید دینی و معنوی و در تعامل با دیگر ادیان و ملل ایفا کند، توصیف و تبیین کند. ارائه مبانی عقلی و نقلی این امکان، شرایط و ضوابط این رهیافت و آثار و پیامدهای آن به طور مشخص در احکام خمسه عبادی (نماز، روزه، زکات، حج و جهاد) در مقایسه با اهداف و غایات فقه، اهداف عمده این تحقیق را تشکیل می دهد. تکیه بر رابطه طولی و جدایی ناپذیر مراتب سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت از یک سو و تأکید بر تقدم باطن شریعت بر ظاهر آن که معطوف به تقدم روح عبادت بر ظاهر و صورت آن است از سوی دیگر و نیز ضرورت و لزوم پی جویی معانی باطنی آیات و اصطیاد معانی عمیق عرفانی در چارچوب روح پیام قرآن از نتایج این پژوهش به شمار می آید. چنان که اثبات سازگاری میان نظر و عمل در دستگاه عرفان اسلامی و نتیجه ای که در رهیافت عرفانی به هر یک از عبادات پنجگانه نصیب سالک می شود و بسیار متمایز از نتیجه رهیافت فقهی است از دیگر اهداف این پژوهش است. سالک در این رهیافت نه به طمع بهشت یا رهایی از دوزخ که غایت ظاهری فقه و آیات الاحکام است بلکه به دنبال زدودن قیود جزئی و اتصال به حقیقت مطلق و درک حقیقت عالم و بازگشت کثرت به وحدت است. نتیجه کاربردی این پژوهش، نشان دادن پیامدهای بسیار مثبت رابطه فقه و عرفان است پیوندی که در نتیجه آن فقه از یک سری مقررات صرفاً حقوقی محدود به مقررات دارای پشتوانه اخلاقی و معنوی تبدیل می شود. و مکلف به هیچ رو قانع و خرسند بجا آوردن نماز، روزه، زکات و حج و جهاد و سایر عبادات در قالب های معمول فقهی نخواهد بود و برای ارتباط با خدا، خود و جامعه و همنوعانش ابعادی و افق های بالاتری را مد نظر خواهد داشت.
فاطمه شریف فخر سید محمدرضا حسینی بهشتی
رابطه فلسفه و فیلسوف با شهود (این که نظر فیلسوف در باره شهود چیست؟ در تفکر خود چه استفاده ای از شهود می کند؟ و چه تبیینی از آن دارد؟)، موضوعی جذاب و مسئله برانگیز است. این موضوع عام، در این پژوهش، به "بررسی شهود عقلی در نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا (این که آیا عقل در مرحله اتصال به عقل فعال، به شناخت شهودی (شهود عقلی) می رسد یا نه؟)" تحویل رفته و مقدمات رسیدن به این هدف، مفهوم شناسی شهود و شهود عقلی، تحلیل نظریه اتصال ابن سینا و نیز نظریه اشراق بوده است. این مفهوم شناسی نشان می دهد: شهود عبارت از "شناخت بی واسطه و مشاهده معلوم در اثر رابطه بی واسطه با آن" است؛ رابطه بی واسطه، دارای انواعی چون تماس و اتصال، وحدت، اتحاد و فنا است؛ انواع شهود- از یک سو و دست کم- شهود حسی، عقلی و قلبی است و از سوی دیگر، شهود صوری و وجودی که شناخت بی واسطه محسوسات، مفاهیم و گزاره ها، نیز علم بدیهی، علم حضوری و شهود عرفانی را شامل می شود و شهود عقلی، "شناخت بی واسطه معقولات (صورت عقلی یا همان مفاهیم و گزاره های اشیا) در اثر رابطه بی واسطه صوری با آن ها" است. در تحلیل نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا هم روشن می شود، "اتصال" این است که: عقل با فعالیتِ شناختی- که نتیجه آن، پیدایش صورت عقلی بالقوه و نیز شایستگی نفس برای برقراری اتصال است- به عقل فعال رو می آورد و مرتبط می شود. آن گاه عقل فعال بر آن، اشراق و افاضه می کند تا صورت عقلی بالقوه، بالفعل گردد یا به عبارتی، صورت بالفعل افاضه می نماید. عقل، این اشراق و افاضه را دریافت و مرتسم به صورت عقلی بالفعل می شود و درک عقلی تحقق می یابد. بر اساس این تحلیل، تجرد نفس نیز از عناصر کلیدی اتصال و تعقل است و میزان آن با درجه اتصال و ادراک عقلی رابطه دارد. هم چنین بررسی"اشراق"- دیگر عنصر کلیدی نظریه اتصال- و در قالب "نظریه اشراق"، نکات مهمی دارد از جمله این که: اشراقِ شناختی همانند اشراقِ وجودی، از سوی مبادی است و شناختِ حاصل از این اشراق، شهودی است. درجات مختلف تجرد نفس هم در شناخت اشراقی دخالت دارد. اما دستاورد نهایی این نوشتار این است که بین عناصر شهود و شهود عقلی و اشراق، با نظریه اتصال ابن سینا چنان تناظری وجود دارد که می توان شناخت عقل در مرحله اتصال و در اثر اشراق و افاضه عقل فعال را شهودی دانست. بنابراین، عقل با اتصال (نوعی رابطه بی واسطه صوری) به عقل فعال و صورت عقلی، به شناخت بی واسطه صور افاضه شده از سوی عقل فعال یا صورت عقل فعال و صور موجود در آن می رسد که اولی مربوط به شناخت عادی و دومی شناخت کمالی است. کلید واژه ها: ابن سینا، عقل، عقل فعال، اتصال به عقل فعال، شهود عقلی.