نام پژوهشگر: شکراله خاکرند

تشابهات و افتراقات جریانهای فکری موثر در شکل گیری نهضت مشروطه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  محمد حسین عمادی   شکراله خاکرند

عصر قاجاریه به دلیل رویارویی ایران با تمدن و استعمار مغرب زمین دارای ویژگی ها واهمیت خاصی می باشد. ایران عصر قاجاریه که با انباشتی از عقب ماندگی، ضعف وناتوانی های سیاسی،اجتماعی،اقتصادی وفرهنگی مواجه بود،با استعمار قدرتمند غرب که به دنبال وقوع انقلاب صنعتی و در پی سه قرن تلاش به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته بود روبه رو شد.در چنین شرایطی نخستین آشنایی ها و اگاهی های گروهی از ایرانیان با نوآوری و پیشرفت های فرهنگ و تمدن غرب در ایران شکل گرفت. نخستین جرقه های ارتباط فکری باغرب از طریق این سوال پیش آمد که چرا در جنگ با روسها شکست خوردیم؟برای تحقق این سوال،ارتباط با غرب آغاز شد و به تدریج گسترش یافت.در راستای نیل بدین منظور بود که دانشجویان به منظور کسب علوم و فنون جدید به فرنگ اعزام شدند.این دانشجویان پس از بازگشت به ایران و همسو شدن با دیگر ایرانیانی که افق فکری آنان نیز بر اثر مسافرت به کشورهای اروپایی و همسایه دچار تحوّل شده بود بر جامعه ایرانی گروه جدیدی افزود که ابتدا منورالفکر و نواندیش نامیده می شدند و بعدها واژه روشنفکر برای آنها به کار رفت.به دنبال آشنایی این گروه با پیشرفت مغرب زمین،انجام اصلاحات در حکومت و تلاش در جهت رهایی از عقب ماندگی و لزوم تغییر و تحوّل در ساختار نظام سیاسی،دغدغه اصلی نخبگان سیاسی عصر مشروطیت را تشکیل داد.اندیشه اصلاحات در قالب نهضت مشروطیت نمایان شد.مروجّان این اندیشه علاوه بر گروه روشنفکری که بانمودهای جهان نو آشنا شده بودندوازمبانی آن اثر پذیرفته بودند،شماری از روحانیون نیز بودندکه البته به زودی گروهی از آنان به مخالفت با مشروطیت پرداختند و آرای خود را با قراین فقهی مدلّل ساختند.بدین سان دو گروه اصلی در آستانه مشروطیّت شکل گرفت.با بررسی آرا و اندیشه های هر دو گروه(روشنفکران یا پیشگامان تفکّر جدیدو روحانیون به عنوان رهبران سنتّی جامعه ایران)متوجّه می شویم که هر دو جریان علی رغم وجوه اشتراکی که با هم داشتند،از نگرش یکسانی به مشروطه برخوردار نبودند.این پژوهش در پی یافته هایی برای نقاط اشتراک و افتراق دو گروه موثردر شکل گیری نهضت مشروطه وتاثیرآن در این نهضت است.

وضعیت سیاسی ،اجتماعی خاندان عباس عموی پیامبر (ص)قبل از به قدرت رسیدن(از بعثت تا سال 132 ه)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  شهین مقصودی   حسین پور احمدی

عباسیان از فرزندان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر اکرم (ص) بودند.در برخی منابع آمده است که عباس تا زمانی که در مکه بود اسلام نیاورد و در برخی از منابع آمده است که مسلمان شده بود اما اسلام خود را پنهان می داشت و تقیه می کرد.در جنگ بدر با مشرکان همراه بود و اسیر شد اما با پرداخت فدیه آزاد شد . در سال هشتم هجرت که حضرت محمد(ص) عازم فتح مکه شد به وی پیوست و از آن پس همراه او بود.در رحلت پیامبر(ص) و مراسم کفن و دفن او با پسران خویش به ویژه عبدالله و فضل حضور داشت و در اختلافات بعد از سقیفه هم در کنار برادر زاده اش علی (ع) بود.پسرانش نیز تا علی(ع) زنده بود با وی همراه بودند و به عنوان خویشان پیامبر(ص) نزد مسلمین حرمت تمام داشتند.اما از اواخر دوران خلافت حضرت علی (ع) از علویان فاصله گرفتند که جدایی عبدالله بن عباس از حضرت علی(ع) پس از نبرد نهروان و جدایی عبیدالله بن عباس از امام حسن (ع) آغاز مرحله جدیدی در روابط این خاندان با علویان می باشد. ستاره اقبال این خاندان در زندگی علی بن عبدالله بن عباس درخشیدن گرفت.وی در روستایی در جنوب بحرالمیت به نام حُمَیمَه اقامت گزید و عباسیان در پناه امنیت و با بهره گیری از موقعیت ارتباطی حمیمه،زمینه های یکی از مهمترین جنبش های مخفی که در تاریخ سیاسی اسلام روی داد را فراهم آوردند. پس از وفات علی،فرزندش محمد جانشین وی شد.او ادعا کرد که خلافت را از طریق محمد بن حنفیه و فرزندش ابوهاشم به ارث برده است. دعوت به طور رسمی در سال100هجری آغاز شد.محمد شعار«الرضا من آل محمد(ص)» را سر داد و در کوفه و خراسان دعوت انتشار یافت.پس از وی ابراهیم امام رهبری عباسیان را بر عهده گرفت. شورش آشکار در زمان وی در سال130هجری اتفاق افتاد و پس از دو سال زدوخورد سپاه عباسی در نبرد زاب در سال132هجری بر امویان پیروز شد و خلافت عباسی تشکیل شد. هدف از این پایان نامه بررسی وضعیت سیاسی،اجتماعی خاندان عباس قبل از به قدرت رسیدن می باشد.

نقش خاندان آل برمک و آل سهل در انتقال فرهنگ وآداب حکومتداری ایران باستان به خلافت عباسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  پروین جهان کهن   شکراله خاکرند

چکیده نقش خاندان برمک و سهل در انتقال فرهنگ و آداب حکومتداری ایران باستان به خلافت عباسی برمکیان از جمله خاندان های بانفوذ ایرانی در دستگاه خلافت بودند،که پیش از اسلام سدانت و تولیت معبد نوبهار را که معبدی بودائی بود بر عهده داشتند. با پذیرش اسلام توسط این خاندان در قرن اول هجری، زمینه ای فراهم شد که آنان بتوانند به دستگاه خلافت عباسی راه یابند. از معروف ترین افراد این خاندان یحیی برمکی و فرزندان وی جعفر و فضل می باشند؛ این افراد در دوران هارون الرشید قدرت زیادی کسب کردند و به جرأت می توان ادعا کرد دوران باعظمت خلافت هارون تا حد زیادی مرهون تلاش های این خاندان می باشد؛ اما پس از چندی عوامل گوناگونی زمینه ی سقوط فراهم ساخت. خاندان سهل از دیگر خاندان های وزارت پیشه ی ایرانی به شمار می روند که به دستگاه خلافت عباسی راه یافتند، این خاندان از خاندان های ایرانی ساکن در ناحیه سرخس خراسان بودند. برخی معتقدند که خاندان سهل از دهقانان و زمینداران بزرگ و با نفوذ منطقه ی خراسان اند، اما اکثر منابع آن ها را از اولاد ملوک فُرس معرفی می کنند که به وساطت یحیی بن خالد برمکی وزیر هارون الرشید مسلمان می شوند و بدین وسیله زمینه ی رشد و ترقی آنان در دربار خلافت عباسی فراهم می شود. نبوغ و استعداد فضل بن سهل باعث می شود که از سوی خلیفه هارون الرشید به عنوان معلم مأمون برگزیده شود. دستیابی فضل به این مقام زمینه ی نفوذ این خاندان در دربار خلفای عباسی را دو چندان نمود. سرانجام فضل بن سهل و برادرش حسن در به قدرت رساندن مأمون نقش اساسی ایفا نمودند. از آن جا که این دو افرادی اهل تدبیر بودند، دریافتند که از میان پسران خلیفه بخت مأمون رو به اعتلاست، پس به تدبیر امور وی مشغول شده و روابط نزدیک و دوستانه ای با وی برقرار کردند. فضل بن سهل با مدیریت کاملِ نبرد قدرت میان امین و مأمون، توانست مأمون را فاتح میدان نماید. مأمون در پاسخ به تلاش گسترده ی فضل بن سهل به او لقب ذوالریاستین اعطا نمود و حسن بن سهل را به حکومت عراق منسوب کرد. اما ترس مأمون از نفوذ روزافزون فضل بن سهل در تسلط کامل بر امور از یک سو و بی نیازی مأمون به خاندان سهل بعد از رفع تمام مشکلات خلافت از سوی دیگر باعث شد که مأمون دستور قتل فضل بن سهل را صادر نماید. برادر فضل، حسن نیز در نتیجه ی اندوه ناشی از مرگ برادر به بیماری سودا مبتلا شده و عملاً از صحنه ی سیاست کنار رفت. بنابراین هرچند دوران اقتدار وشکوه این دو خاندان زود به سر آمد ولی آنان توانستند بالاترین منصب دربار یعنی وزارت ،که پس از مقام خلافت گسترده ترین اختیارات را داشت ،به دست گرفته و با اجرای سیاست های اندیشمندانه نقشی بس مهم در جهت انتقال واشاعه ی فرهنگ وتمدن ایرانی به خصوص آداب حکومتداری ایران باستان به خلافت عباسی انجام دهند. واژه های کلیدی: آل برمک، آل سهل ،آداب حکومتداری، وزارت، ایران باستان، خلافت عباسی.

بررسی نگرش روحانیت شیعه به فرهنگ، اندیشه و تمدن غرب از آغاز دوره قاجار تا پایان عهد ناصری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  اسکندر کیانی شاوندی   شکراله خاکرند

تمدن غرب ریشه در یونان و روم باستان دارد. نگاه این جهانی به مسائل جهان، میراث باستان است. در اواخر سلطه ی تقریباً یک هزاره ای کلیسا و فئودالیته، رنسانس به وجود آمد. اومانیسم و انسان گرایی وجه مشخصه دوران رنسانس است. با اکتشافات جغرافیایی و تحولات علمی، فلسفی و صنعتی، تمدن غرب بهسوی جهانی کردن خود گام برداشت. اوایل سده نوزدهم، ابتدای یورش غرب به اقصی نقاط جهان است که با دو چهره ی علمی ، فنی و کارشناسی از یک طرف و قهری و استعماری از طرف دیگر خود را نشان داد. روحانیت شیعه تا ابتدای دوره صفوی- به استثنای آل بویه– موقعیت چندان مناسبی در ارتباط با هیئت حاکمه نداشتند. با رسمی شدن شیعه در دوره صفوی روحانیون زیادی به ایران مهاجرت کردند و هر چه به پایان صفوی نزدیک می شویم نفوذ آنان در قدرت و جامعه بیشتر می شود. با شروع دوره قاجار، روحانیت به علت کارکردهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و قضایی جایگاه مهمی را در عصر قاجار به دست آورد. از ابتدای دوره قاجار، ایران یکی از کانون های مهم سیاست جهانی و روابط بین الملل شد و مورد توجه دول بزرگ غربی قرار گرفت. با شکست ایران در جنگ های ایران و روس، توجه همه جانبه به غرب آغاز می شود و ارتباط ایران و غرب گسترش بی سابقه ای می یابد و ایرانیان عمومأ و روحانیون خصوصأ از راه های گوناگون با غرب و تمدن جدید آشنا شدند. روحانیون شیعه در ابتدا به شناخت ظاهری از غرب دست یافتند، و عمق تفکر غرب را نمی شناختند. هر چه به اواخر دوره ناصری نزدیک می شویم شناخت آنان از غرب، عمیق تر و گسترده تر می شود. نمونه ی این تکامل در اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی دیده می شود. در این پژوهش نگرش روحانیت شیعه به غرب را در چهار مقوله ی؛ دینی- مسیحی، نظامی- سیاسی، اقتصادی و همچنین مقوله های تمدنی و اندیشه های غرب جدید سده ی نوزدهم بررسی می شود و مورد تحلیل قرار می گیرد.

نقش عوامل سیاسی و مذهبی در شکل گیری فرهنگ امویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  فهیمه صبوری مند   شکراله خاکرند

امویان پس از فتح مکه، به ناچار اسلام را پذیرفتند. آنان با وجود سابقه ی دشمنی با اسلام، به تدریج جایگاه پیش از اسلام خود را بازیافتند و در نهایت پس از صلح امام حسن(ع) در سال 41(ه.ق) رسما ًقدرت را در قبضه ی خود درآوردند. این خاندان که وارث و احیاگر اندیشه های جاهلی بودند، با گسترش فتوحات، میراث خوار دو تمدن ایران و روم نیز شدند؛ به گونه ای که با تأثیرپذیری از این دو جریان فرهنگی، دگرگونی هایی در جنبه های مختلف فرهنگ جامعه اسلامی، از جمله فرهنگ سیاسی به وجود آمد؛ چنانکه از یک طرف با تقلید از نظام پیشین حاکم بر مناطق مفتوحه نظام استبدادی، حکومت موروثی و اندیشه ی خلیفهاللهی و فرهنگ درباری در نظام سیاسی آنان رسوخ یافت، از طرف دیگر این خاندان که خواهان دستیابی بر حکومت جهان اسلام بودند، برای آماده سازی افکار عمومی در راستای کسب مشروعیت خویش، به نوشتن احادیث جعلی، تحریف حقایق، فرقه گرایی و ترویج عقاید انحرافی پرداختند و با احیای اندیشه های جاهلی، نظام فرهنگی مبتنی بر تبعیض نژادی در قالب فرهنگ عمومی را در جامعه رواج دادند که منجر به کینه جویی و گسست اجتماعی بین طبقات مختلف اجتماعی شد؛ با گذشت زمان روابط اعراب با دیگر اقوام که جنبه ی سیاسی و نظامی داشت، به تعامل و تبادل فرهنگی تبدیل شد؛ که نمود آن را در خط، زبان، ادبیات، موسیقی، آداب و رسوم می توان یافت. از این رهگذر هویت جدیدی شکل گرفت، که از اسلام نبوی(ص) فاصله داشت؛ لذا ائمه اطهار(ع) با درک چنین شرایطی در جهت تقابل با اقدامات اموی، به فرهنگ سازی پرداختند و از نهادینه شدن فرهنگ اموی در جامعه اسلامی جلوگیری کردند.