نام پژوهشگر: حمید شاه بندرزاده
مریم دهقانی حمید شاه بندرزاده
پژوهش حاضر به بررسی وضعیت اثربخشی گروهی در گروه های کاری شاغل در بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر پرداخته است. ابعاد هشت گانه اثربخشی گروهی شامل: اهداف مشارکت، احساسات، رهبری، اعتماد، تصمیم گیری، منابع شخصی، منابع دیگران می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و به لحاظ شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی پیمایشی است و جامعه آماری را کارکنان بخش درمان و اداری بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر تشکیل داده اند. گردآوری داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد اثربخشی گروهی فریدمن و یاربراق که جهت سنجش اثربخشی گروهی گروه های کاری طراحی شده است، انجام شده است. پایایی پرسشنامه با ضریب آلفای کرونباخ7/93 درصد می باشد. داده های به دست آمده از 210 پرسشنامه با استفاده از نرم افزار آماری 16spss تحلیل شده است. در این پژوهش به این سوال ها که آیا میزان اثربخشی گروهی در میان گروه های کاری (درمان- اداری) شاغل در بیمارستان فاطمه زهرا (س) یکسان است؟ و متوسط نمرات ابعاد هشت گانه اثربخشی گروهی در میان گروه های کاری شاغل در بیمارستان فاطمه زهرا (س) به چه میزان است؟ جواب داده می شود. هدف از این تحقیق سنجش میزان اثربخشی گروهی در گروه های کاری شاغل در بیمارستان فاطمه زهرا (س) و اندازه گیری ابعاد هشت گانه اثربخشی گروهی در میان گروه ها می باشد. جهت آزمون فرضیات از آزمون t و تحلیل واریانس و تحلیل واریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که اثربخشی گروهی در هر دو گروه درمان و اداری یکسان می باشد و متوسط نمرات ابعاد اهداف، احساسات، رهبری، اعتماد، تصمیمات، منابع شخصی، منابع دیگران در هر دو گروه یکسان می باشد و تفاوت معنی داری فقط در متوسط نمره بعد مشارکت هردو گروه وجود دارد و متوسط نمره مشارکت گروه اداری از گروه درمان بیشتر می باشد .همچنین تفاوت معناداری در اولویت بندی تاثیر ابعاد بر اثربخشی گروهی از نظر کارکنان وجود دارد. با توجه به میانگین رتبه ها، بعد تصمیمات از اهمیت بالاتری برخوردار بوده است و پس از آن به ترتیب ابعاد اعتماد، منابع شخصی، منابع دیگران، رهبری، اهداف، احساسات و مشارکت در رتبه های بعدی قرار دارند.
حسن عبدالهی شیرازی حمید شاه بندرزاده
زمینه: امروزه سازمان ها و موسسه ها با توجه به شرایط رقابتی فشرده و پیچیده بازار و نگرش های جدید از جمله مشتری گرایی ناگزیرند که به سمت سیستم ها و ابزارهای نوین مدیریت در جهت کسب برتری رقابتی و حتی ماندن در بازار حرکت نمایند که مدیریت کیفیت فراگیر، به عنوان یکی از راهبردهای توسعه از جمله این ابزارها می باشد. با این وجود در 70% موارد، پیاده سازی و استقرار مدیریت کیفیت فراگیر با شکست مواجه شده است که ریشه این شکست ها در میزان پذیرش یا بلوغ سازمان ها در پیاده سازی این نگرش مدیریتی است، لذا نیاز است تا سازمانهای مجری مدیریت کیفیت فراگیر به این آگاهی دست یابند که در چه جایگاهی از پذیرش(بلوغ) سازمانی در اجرای این سیستم هستند. هدف: نخستین هدف پژوهش، ارایه مدلی برای سنجش میزان پذیرش(بلوغ) سازمان ها در پیاده سازی مدیریت کیفیت فراگیر است و هدف بعدی اجرای مدل در سازمان های منتخب به منظور تعیین سطح پذیرش(بلوغ) آن سازمانها است. روش شناسی: نخست بر اساس مرور گسترده و دقیق ادبیات نظری عوامل مرتبط با پذیرش(بلوغ) سازمانی در اجرای tqm شناسایی و در مرحله بعدی پالایش و به روش دلفی به تایید خبرگان رسید. برای دستیابی به عوامل نهایی مدل، روش تحلیل عاملی اکتشافی بکار گرفته شده است، سپس مدل با تحلیل عاملی تاییدی به روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفته است، همچنین به منظور تعیین اهمیت عوامل مدل از روش فراوانی نسبی استفاده شده است. در مرحله پایانی به منظور آزمون کاربردی بودن مدل، 2 سازمان با پیشینه متفاوت در اجرای سیستمهای مدیریت کیفیت انتخاب شده است. یافته ها: براساس داده های گردآوری شده و با استفاده از روش تحلیل عاملی، 4 عامل اصلی فرهنگ سازمانی، سیستم ها و روشها، سازماندهی و ارزیابی و بازخور به همراه 29 شاخص اجزای اصلی مدل را تشکیل دادند که عامل فرهنگ و شاخص تعهد و حمایت مدیریت ارشد بیشترین تاثیر و اهمیت را در سازه نهایی پژوهش دارند. نتیجه گیری: در این مقاله مدلی به منظور تعیین شکاف و دستیابی به سطوح بالاتر بلوغ پیاده سازی مدیریت کیفیت فراگیر ارایه شد. با در نظرگرفتن اهمیت تقریباً یکسان عوامل، سازمان ها بایستی به منظور موفقیت در پیاده سازی مدیریت کیفیت فراگیر، به تمامی ابعاد مدل بلوغ توجه متعادل و متوازنی داشته باشند.
فهیمه شفیعی حمید شاه بندرزاده
زمینه: از آنجایی که ریسک های زنجیره تامین بر خروجی های آن اثر می گذارند، و هر اختلال یا ریسکی در زنجیره تامین اثری مستقیم، بر ادامه عملیات شرکت و تحویل محصولات و یا خدمات به بازار خواهد گذاشت، شناسایی و مدیریت ریسک های موجود در زنجیره تامین برای ایجاد تعادل صحیح در سرتاسر زنجیره تامین، تهیه به موقع منابع لازم و در نهایت تحویل به موقع محصولات به مشتریان ضروری به نظر می رسد، و می توان آن را یکی از ملزومات مدیریت موفق در این عرصه دانست. هدف: هدف پژوهش حاضر، در ابتدا ارائه مدل و شناسایی مهم ترین عوامل ریسک زنجیره تامین در صنعت لبنیات کشور، و سپس ارزیابی مدل ارائه شده در یک شرکت فعال در صنایع لبنی می باشد. روششناسی: در روش پیشنهاد شده، عوامل ریسک زنجیره تامین به هفت شاخص اصلی و سی وهفت زیرشاخص تقسیم شده، و سپس از تحلیل عاملی تاییدی، به منظور بررسی و تایید مدل، استفاده گردید. در ادامه، با استفاده از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی، اهمیت و وزن هر یک از عوامل ریسک، و با استفاده از طیف پنج نقطه ای لیکرت، میزان ریسک هر عامل، در یک شرکت فعال در صنعت لبنیات محاسبه گردید. در نهایت ریسک های زنجیره تامین، با استفاده از نمره موزون نهایی و نمره پایه به دست آمده برای هر عامل، مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها: هفت عامل اصلی ریسک زنجیره تامین در صنایع لبنی کشور عبارتند از: «ریسک سیاسی، ریسک بازار، ریسک تکنولوژی و فناوری اطلاعات، ریسک اختلال، ریسک تامین، ریسک فرآیند تولید و ریسک همکاری و ارتباط». این عوامل دارای بیست وهفت عامل فرعی می باشند، که با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی به دست آمدند. یافته ها نشان داد از میان هفت عامل اصلی ریسک زنجیره تامین شناسایی شده، ریسک تامین، بالاترین وزن را دارا می باشد. نتیجهگیری: در نهایت با توجه به یافته های پژوهش، با توجه به نمودار وزن-میزان ریسک، عوامل ریسک به سه دسته ریسک های غیرقابل قبول، قابل تحمل و قابل قبول تقسیم شدند. از ریسک های شناسایی شده، سیزده عامل آن غیرقابل قبول هستند، و نیازمند اقدامات فوری اند. همچنین از این سیزده ریسک غیرقابل قبول، چهار مورد آن دارای وزن و میزان ریسک بالاتری نسبت به بقیه هستند، که نیازمند توجه خاص مدیریت می باشند. این چهار عامل شامل: عدم ارسال به موقع مواد به شرکت، نوسانات اقتصادی، شکست شبکه توزیع توزیع کنندگان و وابستگی به تامین کننده می باشد.