نام پژوهشگر: حسین ابوالحسن تنهایی
ملیحه افضلی نژاد مجید کاشانی
پایان نامه حاضر در مورد شناخت ساختار انجمنهای زنان از دوران نهضت مشروطه تاکنون می باشد . بطور کلی اهداف تحقیق حاضر عبارت است از توصیف، طبقه بندی و گونه شناسی انجمنهای زنان ، شناخت روند دگرگونی و تبین جامعه شناختی روند تغییر ساختار انجمنهای زنان در سه دوره مشروطه ، پهلوی و انقلاب اسلامی . سوالی که مطرح شد این می باشد ساختار انجمنهای زنان در سه دوره مشروطه ، پهلوی و انقلاب اسلامی (از نظر نقشها ، اهداف ، شبکه روابط سازمان و...) چگونه بوده است و عملکرد و روند تغییر ساختار انجمنها ی زنان در سه دوره مورد نظر با توجه به خرده نظامهای اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی چگونه بوده است ؟ برای این منظور مولفه هایی در نظر گرفته شد که به عنوان مولفه های درونی انجمنها (توصیف نیروی انسانی ، سلسله مراتب سازمانی ، اهداف ، شرح وظایف و ... ) و مولفه دوم روابط بیرونی انجمنها در نظر گرفته شد و از نظریه های مکتب ساختی – کارکردی با تأکید بر دیدگاه خرده نظامهای پارسونز به عنوان چارچوب نظری استفاده شد . به جامعه آماری کلیه اسناد مکتوب و غیر مکتوب در دسترس می باشد و از روش تاریخی به عنوان روش اصلی تحقیق استفاده شده است . یافته ها نشان می دهد که در هر دوره رابطه تنگاتنگی بین انجمنها ، سازمانهای دولتی و غیر دولتی زنان با نظام اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی هر دوره بوده است و سازمانهای زنان اعم از دولتی و غیردولتی توانسته اند به صورت مستمر و بدون درگیری مستقیم با مدیریت سیاسی جامعه و بالطبع تحمل عوارض و گرفتاریهای خاص آن ، در عرصه های مختلف سیاسی - اجتماعی تلاش نمایند و بر نظام و مدیریت سیاسی جامعه اغلب به صورت غیرمستقیم و با بهره گیری از سنتهای فرهنگی و به شیوه های مختلف نقش مهمی ایفاء کنند . در واقع، اگرچه انجمنهای زنان و تغییرات ساختاری آن در طول تاریخ به درستی زنان را به حقوق سیاسی و اجتماعی شان نائل نکرده است اما برای نقد سیاست های گذشته و بیان خواسته های زنان در دوره کنونی مسلمأ ادامه این روند به همراه فعالیتهای جدی و مستمر زنان در سازمانهای غیر دولتی ، مستقل از دولت می تواند نتایج مثبتی برای آنان به همراه داشته باشد .
محمد رضا مریدی حسین ابوالحسن تنهایی
اثر هنری تنها نتیجه نبوغ هنرمندان نیست؛ یک اثر به عنوان اثر هنری،جایگاهی پیدا نمی کند مگر در پرتو همکاری شبکه پیچیده ای از کنشگران اجتماعی. برخی از این همکاری ها ممکن است گذرا و ناپایدار باشد ولی اغلب کم و بیش به امری عادی و تکراری در می آیند و الگویی از فعالیت جمعی را پدید می آورند که هوارد بکر آن را دنیای هنر، پیر بوردیو آن را میدان هنر، روژه باستید و ریچارد پیترسون آن را نهاد هنر و جورج دیکی آن را دایره هنر می نامند. در رساله حاضر ضمن بررسی دیدگاه های نظری پیشین، با تحلیل فرامکتبی از مفاهیمِ دنیای هنر، میدان هنر، نهاد و دایره هنر، در نهایت با طرح مفهوم «سازمان اجتماعی هنر» به مطالعه اجتماعی هنر ایران با تمرکز بر جامعه هنر نقاشی پرداخته خواهد شد. مطالعه سازمان یافتگی اجتماعی هنر به معنای مطالعه سازمان های دیوان سالارانه هنر نیست بلکه به معنای مطالعه شبکه پیچیده ای از روابط میان عاملان اجتماعی هنر در نهادها، نقش ها و اجتماعات هنری مختلف است. بر این اساس پرسش اصلی تحقیق عبارت است از این که: عناصر ساختاری سازمان اجتماعی چیست و سازمان-یافتگی جامعه هنری چه الزاماتی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش بر اساس مدل تحلیلی فرامکتبی، چهار پرسش طرح گردید تا ابعاد مختلف سازمان یافتگی جامعه هنری مورد مطالعه قرار گیرد؛ پرسش اول: قواعد زیباشناختی که در قالب سبک ها، ژانرها و گفتمان های هنری شکل می گیرند در جامعه هنر نقاشی ایران کدام اند؟ پرسش دوم: نظام نقش ها و شبکه تقسیم کار در جامعه هنری ایران چگونه شکل می گیرد؟ به عبارتی دروازه بانان و واسطه های جامعه هنر نقاشی ایران چگونه با کنترل ورود افراد به عرصه هنر، ساختار نقش و سلسله مراتب فعالان عرصه هنر را تعیین می کنند؟ پرسش سوم: اجتماعات و نهادها چگونه اهداف زیباشناختی، حرفه ای و صنفی را در جامعه هنری سازماندهی می کنند؟ به عبارتی انوع مختلف اجتماعات و نهادهای هنر نقاشی در ایران مانند پاتوق ها، گروه ها و انجمن های صنفی ـ هنری چه اهدافی را دنبال می کنند؟ پرسش چهارم: هنجارها و قواعد شکل دهنده روابط میان هنرمندان و دیگر عاملان هنر چیست و الگوهای ذهنی و اسطوره های «هنرمند بودن» چگونه بر مشارکت و عدم مشارکت نقاشان در فعالیت های جمعی هنر تاثیر دارد؟ به لحاظ روش شناختی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل دیالکتیکی از ایستایی و پویایی جامعه هنر نقاشی ایران است. برای این کار به ترکیب روش های مختلف تحقیق پرداخته شد. به عنوان مثال برای مطالعه نهادها و نظام نقش های جامعه هنر نقاشی به مطالعه اسنادی در روند پیدایش و رشد مراکز آموزشی، مراکز فروش هنر، موزه و نگارخانه های نقاشی نوگرای ایران پرداخته شد؛ همچنین در مطالعه اجتماعات هنری ضمن بررسی گروه ها، پاتوق ها و انجمن های هنری به مصاحبه کیفی با فعالان تشکل های هنری شد و تجربه های کار جمعی در جامعه نقاشان مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین برای مطالعه گرایش نقاشان به مشارکت در فعالیت های جمعی به تحقیق پیمایشی در بین نقاشان شد و 135 نفر از آنها مورد مصاحبه قرار گرفتند؛ همچنین برای مطالعه جریان-های اجتماعی که منجر به شکل گیری سبک و موج هنری شده اند به تحلیل گفتمان هنر ایران پرداخته شد. مجموع این تحقیقات ابعاد ایستا و پویای سازمان یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران را بیان کرد. در این رساله برای تبیین سازمان یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران از یک سو به تاریخ شکل گیری کنش های سازمان یافته در قالب نهادهای جامعه هنری مانند نهادهای فروش (نگارخانه ها)، نهادهای آموزش هنر، نهادهای ارزیابی (موزه و منتقد) و گروه ها، اصناف و تشکل های هنر پرداخته شد و از سوی دیگر به نقش هنرمندان و توانایی آنها در بازسازی و بازنگری و شکل دادن دوباره به این ساختارها پرداخته شد؛ یافته های تحقیق حاکی از عدم پویایی در سازمان یافتگی جامعه هنری ایران (یا به تعبیری عدم ساخت یافتگی جامعه هنر نقاشی ایران) است؛ این عدم پویایی ناشی از عدم مشارکت نقاشان در فعالیت های جمعی جامعه هنری است. اجتماع هنرمندان ایران گسسته و نامنسجم است. فردگرایی غالب در فعالیت های هنر ایران موجب گردیده هنرمندان نتوانند خواسته های صنفی و منافع جمعی خود را دنبال کنند؛ فقدان فعالیت های نهادی نه تنها موجب ناتوانی در بیان خواسته های صنفی و مدنی گردیده بلکه از سوی دیگر مانع از شکل گیری جریان های اجتماعی هنر در قالب سبک و گفتمان هنری شده است.
هدی فرازمند حسین ابوالحسن تنهایی
این پژوهش در صدد بررسی جامعه شناختی جنبش وال استریت به منظور پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش: «در شکل گیری جنبش وال استریت چه عواملی موثر بوده است؟» می باشد.چارچوب نظری این پژوهش،بر اساس نظریه جنبش های اجتماعی هربرت بلومر بوده است.این پژوهش از نوع کیفی و در آن از رهیافت تاریخی به عنوان رویکرد اصلی و فن کتابخانه ای و اسنادی به عنوان ابزار مکمل استفاده شده است.داده های این پژوهش از طریق منابع اولیه و ثانویه جمع آوری شده است.نتایج این مطالعه شامل یافته های توصیفی و تحلیلی است که نشان می دهد،عوامل اقتصادی(بحران اقتصادی و بی عدالتی اقتصادی)،سیاسی،حزبی و ایدئولوژیکی در جنبش وال استریت به عنوان عوامل اصلی، زمینه ساز شکل گیری و زایش این حرکت جمعی بوده اند که در این میان نقش عامل اقتصادی بیش از عوامل دیگر می باشد.تحلیل نهایی این پژوهش با توجه به اطلاعات بدست آمده و بر اساس چارچوب نظری صورت گرفته است. حرکت خودجوش مردم در جنبش وال استریت جزء جنبش های اجتماعی عام به حساب می آید و این جنبش کاملاً خودجوش و فاقد یک رهبری منسجم ، متمرکز و قاطع می باشد. بر اساس مکانیزم پویایی شناسی جنبش ها از نظر بلومر، جنبش وال استریت سه مرحله «انگیزش اجتماعی» ، «روح گروهی» و «دلگرمی جمعی» را طی کرد ولی در مراحل «ایدئولوژی» و «تاکتیک های عملیاتی» دارای ضعف هایی می باشد.
نیره صالحی علی محمد ولوی
طریقت نعمت اللهی گنابادی یکی از طلایه داران عرصه تصوف طریقتی ایران معاصر است. این طریقت با بیش از یک قرن فعالیت صوفیانه، تمایز و استمرار خود از سایر طریقت ها را مرهون هویت فرهنگی خاص خویش بوده؛ لذا بررسی هویت فرهنگی این سلسله در راستای دستیابی به اصلی ترین شاخصه هویت زا و تمایزبخش آن، از اهمیت بسیاری برخوردار می باشد. در این جستار در حد امکان از زوایای مختلف به این دغدغه توجه نموده و با رویکردی مردم شناختی، از روش های میدانی ژرفانگر و تجزیه و تحلیل داده های کیفی و تبدیل آن به داده های کمی و همچنین روش توصیفی_ تحلیلی بهره برده شده است. به دلیل اهمیت بسیار مقوله هویت فرهنگی بر پایایی و پویایی طریقت نعمت اللهی گنابادی به بررسی این مهم پرداخته شد. در ابتدا گمانه تحقیق بر آن بود که مراسم و مناسک ممیزه هویت بخش طریقت گنابادی است؛ لیکن با غور و تعمق بیشتر در این زمینه، نقش به سزای همبستگی درون مذهبی، به عنوان مهمترین شاخصه هویت بخش این طریقت صوفیانه آشکار گردید. واژگان کلیدی: نعمت اللهی گنابادی، طریقت، سلطان علیشاه، درویش، هویت فرهنگی
شیوا صادقی پور باقر ساروخانی
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی تأثیر عوامل ساختاری بر گونه های کنش مشارکتی در خانواده، تحقیقی در شهر تهران، 1391» بر روی خانواده های تهرانی که دارای حداقل یک فرزند 14 ساله و بالاتر بودند، انجام گرفت. هدف اصلی این پژوهش شناسایی تأثیر عوامل ساختاری سه گانه قدرت، جامعه پذیری و احساسات بر گونه های کنش مشارکتی در خانواده و نیز چگونگی شکل گیری گونه های مختلف نظام خانواده از نظر مشارکتی بودن در تهران معاصر بود. برای دستیابی به این هدف، اقدام به ساخت چارچوب نظری ترکیبی و طراحی گونه های آرمانی در دو سطح خرد و میانی نمودیم که در سطح خرد گونه های آرمانی از کنش مشارکتی فرد شامل کنش مشارکتی خودانگیخته، کنش مشارکتی برانگیخته، کنش مشارکتی اجباری و کنش غیرمشارکتی طراحی و ساخته شد و در سطح میانی نیز گونه های آرمانی نظام خانواده از نظر مشارکتی بودن شامل خانواده برابر، خانواده تفردی، خانواده سنتی و خانواده اضطراری مورد طراحی قرار گرفته و ساخته شد. سپس بر اساس این گونه های آرمانی فرضیه های پژوهش در دو سطح خرد و میانی و در جهت دستیابی به هدف پژوهش تنظیم شدند. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه خانواده های تهرانی که در سال 1391 دارای حداقل یک فرزند 14 ساله به بالا هستند، تشکیل داد که براساس برآورد های حاصل از اطلاعات موجود در مرکز آمار ایران که حاصل از سرشماری سال 1390 می باشد، این تعداد برابر 972.343 خانواده بود. از این میان با استفاده از فرمول کوکران 420 نفر به عنوان نمونه مورد بررسی و از طریق نمونه گیری چندمرحله ای از مناطق جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران انتخاب شدند. سپس با استفاده از ابزار پرسشنامه اطلاعات میدانی جمع آوری و در آزمون فرضیه های پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. رویکرد روش شناختی ما در پژوهش حاضر، رویکرد ترکیبی فازی بود و با ساخت سیستم های استنتاج فازی- عصبی تطبیقی روابط بین متغیرهای پژوهش در دو سطح خٌرد و میانی مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های این پژوهش در رابطه با تأثیر قدرت بر مشارکت در خانواده، نشان دهنده رفتار دوگانه قدرت در نحوه ترکیب آن با عوامل جامعه پذیری و احساسات است. بر طبق یافته های این پژوهش، قدرت در اختیار فرد در صورتی که در ترکیب با جامعه پذیری مشارکتی و احساس مثبت وی نسبت به مشارکت همراه باشد، می تواند سبب افزایش مشارکت فرد گردد. چنانچه جامعه پذیری مشارکتی و احساس مثبت فرد نسبت به مشارکت حداقلی باشد، در این حالت قدرت به عنوان کاهنده مشارکت عمل می کند. همچنین یافته دیگری نیز که در اثر استفاده از تحلیل های غیرخطی رسیدن به آن ممکن شد، این است که در افزایش قدرت از محدوده کم تا متوسط است که سبب افزایش مشارکت خواهد شد. افزایش بیش از حد متوسط آن، خود عاملی در جهت کاهش مشارکت خواهد بود. همچنین در رابطه با تأثیر جامعه پذیری بر مشارکت در خانواده، یافته ای در پژوهش حاضر نشان داد که تنها در صورت وجود جامعه پذیری مشارکتی حداکثری است که مشارکت در خانواده، در حالت ناب آن محقق می شود. در گونه هایی از کنش مشارکتی در سطح خرد و نیز گونه هایی از خانواده از نظر مشارکتی بودن، که جامعه پذیری مشارکتی به صورت حداقلی وجود داشت، امکان شکل گیری مشارکت ناب محقق نگردید. همچنین یافته دیگر در این زمینه این است که شدت تأثیر جامعه پذیری مشارکتی بر افزایش مشارکت در محدوده متوسط تا زیاد آن بیشتر از شدت تأثیر آن از محدوده کم تا متوسط است. در رابطه با تأثیر احساسات بر مشارکت در خانواده، یافته ای که در پژوهش حاضر به آن رسیدیم آن بود که احساس مثبت افراد نسبت به مشارکت عامل مهمی در افزایش مشارکت آنان است. در سطح خرد آن عاملی که تمایز بین کنش مشارکتی برانگیخته (که کنش فعال تری است) را با کنش مشارکت اجباری (که کنش منفعلانه تری است) ایجاد می کند، حداکثری بودن احساس مثبت افراد نسبت به مشارکت است. همچنین در سطح میانی نیز همچنین آن عاملی که تمایز بین خانواده سنتی (که گونه مشارکتی تری از خانواده است) را با خانواده اضطراری (که گونه غیرمشارکتی تری از خانواده است) را ایجاد می کند، حداکثری بودن رابطه احساسی مثبت عاملان نقش های مختلف خانواده نسبت به مشارکت است. یافته دیگر در این زمینه نیز این است که شدت تأثیر احساس مثبت بر افزایش مشارکت در محدوده متوسط تا زیاد بیشتر از شدت تأثیر آن از محدوده کم تا متوسط است. در بحث مشارکت در خانواده نیز پس از تلفیق فرضیه های تأیید شده در دو سطح خرد و میانی به این یافته ها رسیدیم : در گونه «خانواده برابر» است که گونه «کنش مشارکتی خودانگیخته» از سوی عاملان نقش های مختلف شکل می گیرد. همچنین در گونه «خانواده تفردی» است که گونه «کنش غیرمشارکتی» از سوی عاملان نقش های مختلف شکل می گیرد. به همین صورت، در گونه «خانواده سنتی» است که گونه «کنش مشارکتی برانگیخته» از سوی عاملان نقش های مختلف شکل می گیرد و در نهایت نیز در گونه «خانواده اضطراری» است که گونه «کنش مشارکتی اجباری» از سوی عاملان نقش های مختلف شکل می گیرد.
مهدی قاضی زاده زهرا حضرتی صومعه
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی تاثیرات مصرف گرایی بر حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نظر جوانان شهر تهران در سال 91 انجام شده است. روش: روش مورد استفاده در این پژ وهش روش توصیفی از نوع پیمایشی یا زمینه یابی می باشد. جامع? آماری در این پژوهش عبارتست از کلی? جوانان ساکن شهر تهران در سال 1391 که به صورت دائم در این شهر سکونت داشته اند؛ که طبق آخرین آمار تعداد آنان 3 میلیون و 634 هزار و 761 نفر بوده است. در این پژوهش حجم نمونه 399 نفر برآورد شد که برای بالا بردن دقت نمونه گیری آن را به 400 نفر ارتقا دادیم. ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته می باشد و در این پژوهش برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از دو روش کتابخانه ای و پرسشنامه ای بهره گیری شده است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که از نظر جوانان مصرف گرایی بر برخی از شاخص های مورد نظر از جمله شکل گیری شکاف طبقاتی، شکل گیری احساس محرومیت نسبی، شدت گرفتن چشم و هم چشمی ها، مساله بحران هویت، کاهش روحیه صرفه جویی، وابستگی فرهنگی به کشور مبدا، ایجاد وابستگی سیاسی، رشد ناموزون اقتصاد داخلی و خروج بی رویه منابع مالی از کشور به شکل معنی داری تاثیرگذار می باشد؛ اما در حیطه رابطه بین گرایش به مصرف گرایی و وابستگی اقتصادی به بیگانگان از نظر جوانان ارتباط معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: در نهایت مشخص میگردد که مصرف گرایی بر حوزه های مختلف زندگی اجتماعی از جمله حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از نظر جوانان شهر تهران تاثیر گسترده ای بر جای میگذارد و جوانان این اثرگذاری را مورد تاکید خود قرار داده اند. واژگان کلیدی: مصرف گرایی، جوانان، شکاف طبقاتی، بحران هویت، وابستگی سیاسی، وابستگی اقتصادی.
محمد رسول گلشن فومنی
چکیده پایان نامه : آسیب های اجتماعی همانطور که خود در اثر مجموعه ای از عوامل بوجود می آیند؛ باعث تولید بسیاری از مسائل و مشکلات می گردند که دامن گیر بسیاری از افراد در گروه های جنسی و سنی مختلف می شوند و می توانند پیامد های مخربی برای دیگر افراد جامعه خود به همراه داشته باشند و روند رشد و توسعه ساختارهای گوناگون جامعه اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را دستخوش تغییر و دگرگونی قرار دهند. هدف از پژوهش حاضر شناخت میزان تفاوت سرمایه ی اجتماعی در بین گروه های گوناگون روسپیان در پنج شهر تهران، رشت، اصفهان، شیراز و کرمانشاه است و سعی شده ضمن بررسی پژوهش های پیشین از تلفیق نظریه های مرتبط همچون دیدگاه های هیرشی، ساترلند، مرتن، پاتنام و فوکویاما جهت تبیین چهارچوب نظری تحقیق استفاده گردد. روش پژوهش به صورت پیمایشی بوده و جهت جمع آوری اطلاعات، از ابزارهای پرسشنامه و مصاحبه استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش شامل زنان روسپی در مراکز مداخله در بحران وابسته به سازمان بهزیستی در پنج شهر فوق بود. نمونه آماری شامل 100 نفربود که به صورت کل شماری انجام پذیرفت.اطلاعات بدست آمده توسط نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از آماره های توصیفی و آزمون های استنباطی جهت توصیف و تحلیل یافته ها استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش حاضر، نشانگر آن است که جامعه کنونی ما با کاهش سن روسپیگری و بحران ارتباط و ضعف پیوند، میان اعضاء خانواده با یکدیگر و همچنین با سایر نهادها و در نتیجه حمایت های موثر مواجه می باشد چنانکه یافته های حاکی از آن است که میزان مشارکت در شبکه های اجتماعی غیر رسمی و رسمی، میزان اعتماد به شبکه های اجتماعی رسمی و میزان همبستگی با شبکه های رسمی در بین گروه های گوناگون روسپیان تفاوت معناداری وجود دارد و فرض تفاوت میزان اعتماد به شبکه های اجتماعی غیر رسمی و همبستگی با شبکه های اجتماعی غیر رسمی در بین گروه های گوناگون روسپیان رد گردید. بنابراین با توجه به یافته -های حاصل شده لازم می آید تا الگوهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و درمانی جهت بهبود و رفع موانع و مشکلات و آسیب هایی که جامعه کنونی ما با آن روبه رو است به کار برده شود. واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، انواع گوناگون روسپیان، اعتماد اجتماعی، همبستگی اجتماعی، مشارکت اجتماعی
مریم السادات حسینی فر حسین ابوالحسن تنهایی
این پژوهش با هدف کشف و شناخت عناصر موثر بر مصرف گرایی در راستای پروراندن نظریه ای زمینه ای با استراتژی استقرایی - استفهامی و رسش کیفی انجام پذیرفته است. بدین منظور مطالعه ای میدانی با رهیافت نظریه زمینه ای در یک دوره چهار ساله (1389-1393) در تهران صورت پذیرفت و داده ها با تکنیک های مصاحبه و مشاهده به شیوه نمونه گیری نظری گردآوری شد. جهت تحلیل داده ها و نظریه پردازی از کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده گردید. یافته های حاصل از تحقیق نشان داد مقوله های رواج کالاهای ارزان و بی کیفیت چینی، به نمایش گذاشتن، تقلید، مدگرایی، برندگرایی، جذابیت فضای بازار و تعدد روابط از عناصر اثر گذار بر مصرف گرایی هستند. مقوله هسته ای در مرحله کدگذاری گزینشی، «هویت نمایی» انتخاب گردید. مقوله هایی نظیر دیگران مداری، من مداری، دسترسی به کالاها و فضای بازار با تأثیر مداخله ای مقوله های قدرت خرید، رسانه، تعدد روابط، فشار همالان، مدگرایی، برندگرایی، تقلید و آگاهی، کنش های ناشی از مقوله هویت نمایی را شکل می دهد. کنش کنشگران در برابر شرایط مطرح شده در طیفی از مصرف سنخ شناسی شده که هفت گونه ی مصرف ضروری، مصرف سلیقه ای، مصرف منزلتی، مصرف بساطی، مصرف مبتنی برمد، مصرف متظاهرانه و مصرف مبتنی بر برند را شامل می شود. در نهایت اگر پدیده هویت نمایی در راستای هر یک از انواع کنش مصرف، شدت یابد و منجر به خرید، دور ریختن و مصرف بیشتر شود، مصرف گرایی را در پی دارد.