نام پژوهشگر: سیدمرتضی حسینی شاهرودی
فاطمه محمودزاده سیدمرتضی حسینی شاهرودی
نوشتار حاضر به بررسی زبان دین از دیدگاه ویتگنشتاین و سهروردی می پردازد. فصل اول تحقیق به کلیات بحث می پردازد. در فصل دوم زبان دین از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم و متأخر بررسی شده است. سپس در فصل سوم زبان دین از دیدگاه سهروردی توضیح داده شده است.سرانجام در فصل چهارم به بررسی تطبیقی دیدگاه این دو فیلسوف پرداخته شده است. ویتگنشتاین در فلسفه متقدم خود دین و مابعدالطبیعه را موجود اما زبان دین را بی معنا و مهمل می داند. وی امور دینی را رازآمیز و انسان را به سکوت در مورد آن ها فرامی خواند. وی در فلسفه ی متأخرش زبان دین را معنادار و زبان خاص می داند. از نظر وی تنها کسی می تواند زبان دین را بفهمد که در نحوه ی زندگی دینی شراکت داشته باشد. سهروردی نیز زبان دین را معنادار دانسته و آیات قرآن را در بسیاری از موارد تأویل می کند. وی گزاره های دینی را دارای ظاهر و باطن می داند. از نظر او تنها کسی به کنه معارف فلسفی و دینی دست می یابد که هم در کشف و شهود و هم در استدلال مهارت و ورزیدگی داشته باشد. ویتگنشتاین و سهروردی در معناداری و معرفت بخشی گزاره های دینی با هم تفاوت دارند.
اعظم عباس نژاد کاریزک سید علی حسینی شریف
این پژوهش به بررسی رویت خدا از منظر کلام اسلامی، قرآن و روایات پرداخته است. در فصل اول که کلیات این مقاله است اشاره ای به مفهوم رویت، کلمات نزدیک به رویت، رویت به چه معناست، امکان رویت خدا شده است. در سه فصل این رساله به بحث و بررسی در مورد عقاید فرقه های مختلف از جمله اشاعره، معتزله، و شیعه شده است. اشاعره رویت خداوند را با همین چشم ظاهر جایز می دانند حتی ذوق و لمس و شم را هم در مورد خداوند جایز می دانند. دلیل عقلی و نقلی از طرف اشاعره ارائه شده است. معتزله و شیعه هم معتقدند خدا نه در این دنیا و نه در آخرت دیده نمی شود. نتیجه می گیریم که دیدن خدا با چشم سر میسر نیست، اما رویت به معنی شهود و با چشم باطن و قلب امکان پذیر است.
فاطمه شاهی دهسرخی عباس جوارشکیان
عالم طبیعت به عنوان قسمتی از هستی از اهمیت به سزایی برخوردار است. بنابراین این پژوهش با هدف آشنایی با نظام جهان از منظر آیات و روایات صورت گرفته است تا اولاً بررسی شود قرآن کریم و روایات معصومین تا چه اندازه به این بحث پرداخته اند و چه جنبه هایی از آن را باز کرده اند. ثانیاً زمینه ای برای شناخت آفریننده این آفرینش عظیم باشد. در این تحقیق سعی شده است به گردآوری آراء مختلف مفسران در تفسیر آیات مربوط به طبیعت پرداخته شود و تا حد امکان با تحلیل و مقایسه آن ها قول جامعی که مستند به آیات و روایات باشد، به دست آید. از نگاه آیات و روایات موجودات عالم طبیعت بر اساس حدود مشخص و بدون نمونه قبلی آفریده شده اند به طوری که هر یک از این موجودات از سایرین متمایز می باشد. به علاوه این اجسام از حدوث جوهری و زمانی برخوردارند. اما بر حدوث کل عالم طبیعت تصریحی وجود ندارد. ماده اولیه عالم طبیعت نیز بر اساس این دیدگاه ابداعی بوده و مسبوق به ماده و عدم زمانی نمی باشد. این ماده در لسان آیات و روایات ماء و در برخی هوا تعبیر شده است. ماده اولیه آسمان ها و زمین نیز از واکنش همین ماده به دست آمده، زمین از کف یا خاکستر ماء و آسمان از دود آن بر اثر افروخته شدنش به وجود آمده اند. در آخر این که عالم طبیعت بر اساس آیات در شش مرحله، که نشان از آفرینش تدریجی آن می باشد، شکل گرفته است. روایات نیز چنین ادعایی را تأیید می کنند.
زینب عزیزی سیدمرتضی حسینی شاهرودی
بسمه تعالی مشخصات رساله/پایان نامه تحصیلی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد عنوان رساله/پایان نامه: حقیقت و مراتب ایمان از دیدگاه علامه طباطبایی، غزالی و شهید ثانی نام نویسنده: زینب عزیزی نام استاد راهنما: دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی نام استاد مشاور: دکتر وحیده فخار نوغانی دانشکده الهیات و معارف اسلامی گروه: فلسفه و حکمت رشته تحصیلی:فلسفه و کلام اسلامی- فلسفه تاریخ تصویب: 22/1/91 تاریخ دفاع: 11/3/1392 مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد دکتری تعداد صفحات: 194 چکیده رساله/پایان نامه: بحث «ایمان» یکی از مهم ترین فضایل انسانی است که آموزه های دینی، همواره مردم را به تحصیل آن فرا می خواند. از این رو این مبحث در میان اندیشمندان مسلمان دارای اهمیتی ویژه است. در این رساله، برخی از ابعاد مهم ایمان هم چون حقیقت ایمان، ذومراتب بودن، زیادت و نقصان ایمان و رابطه ایمان با نجات و رستگاری از دیدگاه علامه طباطبایی، غزالی و شهید ثانی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از نگاه علامه ایمان عبارت از اذعان و تصدیق به چیزی با التزام به لوازم آن و عمل به مقتضیات اعتقاد است. ایمان از نظر ایشان امری ذومراتب و دارای زیادت و نقصان است و نجات کامل را مرهون ایمانی می دانند که همراه با عمل صالح باشد. غزالی و شهید ثانی ایمان را تصدیق قلبی نسبت به حقایق دین می دانند و هر یک به نوعی قائل به ذومراتب بودن و زیادت و نقصان ایمان هستند. از نظر آنان با این که ایمان تصدیق قلبی است ولی نجات کامل را در همراهی ایمان با عمل صالح می دانند. کلید واژه: 1- حقیقت ایمان 2- ذومراتب بودن ایمان 3- علامه طباطبایی 4- غزالی 5- شهید ثانی امضای استاد راهنما: تاریخ:
زهره سلحشور سفیدسنگی سیدمرتضی حسینی شاهرودی
مسأله ی حرکت و تغییر جهان، از قدیمی ترین مسائل فلسفی است که مورد بحث و گفت وگو قرار گرفته است. مسأله ی حرکت و تغییر پدیده های مادی در فلسفه ی غرب تا یونان باستان قابل پی گیری است. هراکلیتوس معتقد بود این جهان سراسر حرکت و تغییر است و این تغییر و تحول دائمی است. در فلسفه ی اسلامی نظریه ی حرکت جوهری از ابداعات ملاصدرا است و پیش از او این نظریه مورد انکار قرار می گرفت. ملاصدرا بر اساس دو نظریه اصالت وجود و مشکک بودن وجود اثبات کرد که طبیعت جوهر هر موجود مادی اوّلاً قابل اشتداد است و ثانیاً متحرّک بالذات است. از آن جایی که اصل حرکت شامل تمام موجودات می شود از اینرو نظریه ی تکاملِ مبتنی بر اصل حرکت و تغییر توسط چارلز داروین با تکیه بر مستندات و شواهد متعددی در زیست شناسی مطرح شد. بر طبق این نظریه، انواع یا گونه های موجودات در طول زمان یکسان و ثابت نمانده اند، بلکه دست خوش تغییر و تحوّل شده و متناسب با شرایط، تطوّر یافته اند. این نظریه سابقه ای کهن دارد، اما از قرن نوزدهم به صورت جدّی تری در حوزه ی علوم طبیعی مطرح شده است. نقطه ی عطف در طرح این نظریه، منشأ انواع چارلز داروین است که اثری بسیار مهم در تاریخ علوم طبیعی محسوب می شود. داروین در این کتاب و سپس در منشأ انسان از این نظریه صورت بندی علمی و مبتنی بر شواهد تجربی به دست داد که در مجامع علمی با استقبال مواجه شد و سبب گردید گاه اصطلاح «داروینیسم» به عنوان مترادف نظریه ی تکامل یا تطوّر انواع به کار رود. نظریه ی داروین امروزه در عالم علم با پرسش های فراوان مواجه شده، اما نظریه های مبتنی بر تکامل یا تطوّر انواع هم چنان مطرح است. مابین نظریه ی حرکت جوهری و نظریه ی تکامل شباهت بسیاری وجود دارد. در هر دو این نظریه ها تنها امر ثابت، اصل قانون تغییر است با این تفاوت که در نظریه ی تکامل در پی شناخت علل زیستی و طبیعی تغییرات جانداران است اما حرکت جوهری شامل تمامی موجودات مادّی اعم از جاندار و غیر جاندار است و هم چنین تنها با استفاده از دلائل فلسفی تغییرات را تبیین می کند. اما با وجود شباهت هایی که می توان بین نظریات ملّاصدرا در باب حرکت جوهری و تغییر تدریجی موجودات مادّی و هم چنین اعتقاد به واسطه بین موجودات با نظریه ی تکامل یافت؛ نظریه ی حرکت جوهری جز این را بیان نمی کند که تنها امکان تبدل انواع وجود دارد و به عبارت دیگر تبدل انواع مانع عقلی ندارد و حرکت جوهری نسبت به تبدّل انواع لابشرط است. اما براساس دیدگاه اصالت ماهیّت و امتناع انقلاب ماهیّت، حرکت جوهری محال و انواع ثابت و بدون تغییر هستند. لکن از آن جایی که این دیدگاه ابطال شده است بنابراین بر اساس این دیدگاه فلسفی، ثبوت انواع باطل است. هم چنین در مورد نظریات فیلسوفان در باب ظهور تدریجی موجودات دلیلی وجود ندارد که این نظریات دالّ بر تکامل باشند اما این ترتیب زمانی در پیدایش موجودات و هم چنین موجودات حدّ واسط را می توان به پیدایش تدریجی موجودات در یافته های زمین شناسی مشابه دانست که این یافته ها از جمله شواهد نظریه ی تکامل است. نظریه ی تکامل در حوزه ی دینی نیز با رویکردها و مواضع مختلفی رو به رو شد. آن دسته از تجدّدگرایانی که به دین پایبند بودند، کوشیدند نوعی سازگاری بین این نظریه و متون مقدّس ایجاد کنند. از اینرو تفسیرهایی مانند خلقت انسان از متون مقدّس به عمل آمد که نظریه تکامل تدریجی را نتیجه می داد. از سوی دیگر، عدّه ی قابل توجّهی از دانشمندان علوم دینی و مفسّران قرآن از جمله طباطبایی و مکارم شیرازی با این نظریه مخالفت کردند و این نظریه را به استناد این که با ظاهر آیات قرآن ناسازگار است باطل شمردند. البته دیدگاه های عالمان دینی در این باب یکسان نیست. حتّی بعضی از آن ها مانند محمود طالقانی و علی مشکینی این نظریه را پذیرفتند و تعارضی بین آن و قرآن کریم ندیده اند و بعضاً معرفت شناسی دینی مبتنی بر آن را عمیق تر یافته اند. البته برای رفع تعارض بین علم و دین هر کدام از مخالفان و یا موافقان راه حل هایی را مطرح کردند که به آن ها پرداخته شد. به نظر نگارنده با توجه به بررسی تفاسیری که از برخی آیات در مورد خلقت انسان مطرح شد، دیدگاه طباطبایی مخصوصاً با توجه به آیه ی 59 سوره ی آل عمران صحیح تر به نظر می رسد، البته این به منزله ی ردّ کامل نظریه ی تکامل نمی باشد بلکه فقط این نظریه در خصوص تکامل نوع انسان فعلی در تعارض با قرآن انگاشته می شود و حتّی اگر در زیست شناسی این نظریه به اثبات برسد می توان خلقت انسان را معجزه دانست.
رضیه گوهرشادی سیدعلی حسینی شریف
ملاصدرا علاوه بر استوار نمودن نظرات حکمی خود بر پایه اصول عقلی، در آثار خود به کرات به آیات و روایات استناد نموده است. وی معرفت قیامت و سایر اصول آخرت را وابسته به متابعت از شریعت می داند. این پایان نامه به منظور آگاهی از میزان تأثیر قرآن و حدیث در معرفت ملاصدرا از معاد و تطابق آراء فلسفی وی با آیات و روایات تدوین شده است. در این تحقیق پس از بیان معاد از منظر قرآن و روایات، آراء صدرا و استشهاد وی به آیات و احادیث مورد بررسی قرار گرفته است. ملاصدرا معاد جسمانی مورد نظر شرع را برهانی نموده و معتقد است حشر انسان با عین همین بدن دنیوی است. منظور از عینیت در قرآن، عینیت صورت است نه ماده . اما مخالفان ملاصدرا حشر انسان را با همین بدن مادی و عنصری دانسته اند.
حجت مدرسی سیدمرتضی حسینی شاهرودی
مقایسه های تطبیقی بین آموزه های مکاتب گوناگون همواره مهم و موردنیاز بوده است. خصوصاً اگر موضوع مورد مقایسه نیز دارای کاربرد و اهمیت خاصی باشد این ضرورت بیشتر جلوه می نماید. تحقیق حاضر به مقایسه تطبیقی فلسفه مراقبه در عرفان اسلامی با فلسفه یوگا و مدیتیشن در سنت عرفانی هند پرداخته است و نقاط اشتراک و افتراق را تا حد امکان روشن ساخته است. منظور از فلسفه در این تحقیق همانا معنای مضاف آن است که مبانی و غایات از آن اراده می شود. در این تحقیق به مبانی خداشناسی، هستی شناختی، انسان شناختی و اهداف و آثار و غایات مراقبه از نگاه عرفان اسلامی و یوگا و مدیتیشن از نگاه جریان های عرفانی هند پرداخته شده است. در میانی خداشناسی از وحدت وجود در عرفان اسلامی و قبول یا انکار خدا در عرفان هند و نوع نگاه به خدا در طول تاریخ هند و میزان توجه به خدا و اعتقاد به آن در سنت عرفانی هند سخن به میان آمده است. در مبانی هستی شناختی و انسان شناختی به حرکت جوهری و مراتب نفس در عرفان اسلامی و کارما، تناسخ، اصل رنج، عدم جوهر ثابت و چاکراها و نادی ها در عرفان هند اشاره شده است. در بحث غایات و نتایج به فنا، نیروانه، آرامش و قدرت های معنوی توجه گردیده است.
حکیمه پردلی سیدمرتضی حسینی شاهرودی
بحث عدل و رحمت الهی و مباحث پیرامون آن از اهمیت و جایگاه والایی در معارف الهی برخوردار است ودر اثبات و تبیین بسیاری از مسائل الهیات تاثیر اساسی دارد. شبهات زیادی پیرامون عدل و رحمت الهی مطرح شده است که در در مقابل متکلمین و فلاسفه پاسخ هایی برای آن مطرح نموده اند. از جمله شبهات مسئله جبر و اختیار و قضاو قدر است. در این مسائل پرسشهایی مطرح است از جمله اینکه آیا انسان آزاد است یا مجبور؟ آیا انسان در سرنوشت خود نقشی دارد یا نه؟ یکی دیگر از شبهات مربوط به عدل و رحمت الهی وجود شر است که با بعضی از صفات خداوند از جمله عدل، توحید و رحمت منافات دارد. که در این رساله به آن پاسخ داده شده است. وجود جهنم و هر نوع کیفر در آخرت پرسش هایی را به همراه داشته است. که در این رساله تحت عنوان احباط، تکفیر و عذاب اخروی مطرح است. از جمله پرسش ها عدم تناسب کیفر های اخروی با اعمال انسان است؟ همچنین از آنجا که خداوند از گناه برخی از گناهکاران به واسطه شفاعت بندگان مقدسش می گذرد برخی وجود شفاعت را منافی عدل الهی دانسته اند. با تحلیل و بررسی این مباحث و پاسخ به آنها مساله عدل الهی تبیین شده است.
علی زنگویی سیدمرتضی حسینی شاهرودی
حقیقت نجات در دین اسلام دارای معنای عدمی و سلبی است و به معنای خلاصی و یا دور شدن از مصیبت ، سختی ، درد و رنج و مهلکه می باشد و معنای دقیق آن با مفاهیم «سعادت»، «فوز» و «فلاح» که متضمن معنای وصول و مفهومی ایجابی می باشند، تا حدودی متفاوت است. گرچه علامه طباطبایی معتقد است: این واژه ها دارای معنای نزدیک به هم هستند و می توان برای آن معنای جامعی درنظر گرفت، که بدان اشارت رفت.بر کسی پوشیده نیست، نجات ورستگاری از آن جایی که مهم ترین خواسته و هدف هر انسانی است، مدعای همه ادیان در طول تاریخ بوده است. همه ادیان به زبان حال و قال هدف بنیادین خود را نجات انسان از مخمصه ها و چالش های پیش روی در زندگی دنیوی و اخروی او معرفی می کنند؛ لکن تفاوت آن ها در معرفی شیوه و راه نجات است، که -این هم به شناخت و تفسیری که از چالش ها و رنج ها و علل و اسباب آن می شود، متفاوت است، هم چون طبیبان که با زبان قال و حال، خود را شفابخش بیمار می دانند؛ ولی دوای آنان بسته به تشخیص آنان، متفاوت است. به عنوان مثال؛ مسیحت درد و رنج انسان را گناه اولیه او می داند، بدین جهت راه نجات ارائه شده از طرف او متفاوت است. مسیحیت راه نجات از این مخمصه را، تنها در گرو ایمان به مسیحیت می داند، در حالی که اسلام درد و رنج واقعی انسان را گناه خود شخص می-داند. بی شک راه نجات انسان را هم، هر چیزی می داند که انسان را از گناه برهاند. با توجه به آن-چه گفته شد، منجی هم متفاوت می شود. مثلاً در اسلام منجی انسان، خود انسان است در حالی که در مسسیحیت، بشر نمی تواند گناه اوّلیه را از بین ببرد؛ بلکه نیاز به طرح و نقشه خدا دارد. پس نجات در ادیان مختلف، به یک معنی است و آن عبارت است از: رهایی و خلاص انسان از رنج ها و مخمصه هایی که انسان در این جهان و در جهان آخرت دارد؛ ولی این که این رنج ها چیست و چگونه انسان از آن نجات می یابد، در ادیان مختلف، متفاوت می شود. 2. با توجه به این که دین دارای تعاریف فراوانی است، برای رسیدن به یک توافق لازم است، این تعاریف را دسته بندی کنیم. یکی از شایع ترین دسته بندی ها دسته بندی جوهری کارکردی است، یعنی تعاریف یا می گویند: دین چیست؟ جوهر آن چیست؟ یا می گویند: چه راه کاری برای برون رفت از گرفتاری های ارائه می دهد . همه تعاریف کارکردی، اوّلین و مهم ترین کارکرد دین را نجات انسان از موقعیت نامطلوب و رساندن انسان به موقعیت مطلوب می دانند. بنا براین نه تنها همه ادیان مفاهیمی چون فلاح و رستگاری را دارند، بلکه فلسفه پیدایش آن ها دست یابی به حقیقت این مفاهیم است. 3. ملاصدرا در عین حال که اسلام را دین کامل و حق می داند و پلورالیزم در حقانیت و صدق را به هیچ وجه قبول ندارد، بر این باور است که نجات اکثری است و اکثر آدمیان اهل نجاتند. آن چه باعث شده، ملاصدرا با توجه به حصرگرا بودن در صدق ادیان، اکثر انسان ها را اهل نجات بداند، باور وی به امور ذیل است. الف) فطرت توحیدی ب) تنها اهل عناد و تقصیر هلاک می شوند ج) تشکیک در نجات د) تلازم میان محدودیت نجات و امساک جود ه) غلبه رحمت بر غضب و) حسن خلف وعید 4. رسالت اسلام جهانی است و پیامش جامع، ناسخ ادیان پیشین است و با ظهور اسلام رسالت سایر ادیان پایان پذیرفته و جز اسلام از کسی پذیرفته نیست و این مطلب با نجات حداکثری مورد نظر ملاصدرا منافی نیست. ملاصدرا در عین اینکه اسلام را تنها دین کامل می داند قائل به نجات حداکثری است. در موارد بسیاری پیروان سایر ادیان هم نجات خواهند یافت هر چند مقداری از عذاب را ممکن است، به دلایل دیگر درک کنند. 5. فطرت، حکمت خداوند، رحمت عام الهی، حسن خلف وعید و شفاعت از اموری هستند که توجیه کننده، مبنای ملاصدرا در باب نجات حداکثری هستند و بر مبنای همین امور است که ایشان قائل به نجات حداکثری شده است. 6. مهم ترین عامل نجات دست یابی به معرفت و رسیدن به حقیقت است. ملاک رستگاری ایمان و عمل است و در پرتو دست یابی به حقایق و حقوق است که رستگاری معنا پیدا می کند. در این میان توبه می تواند بسیاری از کاستی ها را جبران نماید، ولی نقائصی که مربوط به حقوق دیگران است، به وسیله ی توبه مرتفع نمی شود. 7. دعا و توسل دو مورد از عناصر مهم، برای رسیدن به رستگاری هستند و آخرین امر در نجات شفاعت است. 8. هیأت نفسانی ناشی از کفر و عناد که مهم ترین اثر ناشی از نافرمانی قوای ناطقه انسان است، موجب خلود در عذاب و دوام آن می شود. ایشان معتقد به تجسم اعمال و تشخیص نیات و اخلاق است. راه نجات از عذاب در دنیا و آخرت را دوری از گناهان و کفر و عناد و نیز علت خلود در آتش و عدم نجات را گناهان قوه ی ناطقه، یعنی فساد عقیده و عدم ایمان می داند. 9. گاهی نیز در اثر رسوخ ملکات سَبُعی هیأتی در نفس انسان انقیاد پیدا می کند، که می تواند مانع بزرگی برای دست یابی به سعادت محسوب شود.
الهه خنجرفلک عباس جوارشکیان
از آنجا که در منابع دست اول حکمت اسلامی جز اشاراتی پراکنده، به هنر پرداخته نشده است، تبیین هنر اسلامی فراتر از تحلیل، نیازمند بازسازی است. یعنی با استفاده از تبیینی که هر یک از حکمای اسلامی در رابطه با خیال، خلاقیت، وحی، رویا، الهام، هستی شناسی، مباحث ادراک و ... ارائه کرده اند به بازسازی حکمت هنر هر یک از مکاتب و به نحو دقیق تر حکما پرداخت. به همین دلیل لازمه ی پژوهش در حکمت هنر اسلامی استفاده از روش اجتهادی است. در فصل کلیات تلاش شده است یک مفهوم شناسی در حوزه ی مفاهیم کلیدی پایان نامه یعنی هنر، زیبایی، خلاقیت و ادراک انجام شود. فصل دوم با عنوان «معرفت شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» به بررسی نقش قوه ی خیال، قوای باطنی و ادراک خیالی در آفرینش هنری به تفکیک حکمای اسلامی می پردازد. فصل سوم با «عنوان انسان شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» به بحث مسائل انسان شناسی خیال و مرتبه ی مثالی انسان می پردازد از آنجا که مبدع مرتبه ی مثالی نفس، ملاصدرا است، این بخش تنها به نظریات ملاصدرا اختصاص دارد. جایگاه بحث از قوای باطنی و نقش آن در آفرینش هنری بیشتر از فصل قبل در این فصل بود اما به جهت این که این مطلب پیش نیاز بحث ادراک هنری است، همچنین به جهت اینکه نظر سایر حکما در مورد قوای باطنی تحت موضوع بدن مثالی قرار نمی گیرد بنابراین در فصل معرفت شناسی به آن پرداخته شد. در انتهای این فصل، نقش اثبات مرتبه ی مثالی نفس در توجیه انواع استعداد هنری بررسی می شود. در فصل چهارم با عنوان «هستی شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» حین ویژگی های عالم مثال و به ویژگی های هنر پرداختیم همان طور که حین بیان ویژگی های قوه ی خیال و مرتبه ی مثالی این کار را را انجام دادیم. همچنین با بیان مراتب و موجودات عالم مثال به مراتب و انواع آفرینش هنری می-پردازیم. علاوه بر این در این فصل به دو نقش مهم اثبات عالم مثال در آفرینش هنری که عبارت بود از«اثبات عالم خیال و ضرورت، امکان و امتناع مرجع اثر هنری» همچنین «اثبات عالم خیال و وجود ذهنی یا وجود عینیی در آفرینش هنری» می پردازیم. در فصل پنجم تحت عنوان «معرفت شناسی عقل و نقش آن در آفرینش هنری»، به مسئله ی نقش ادراک عقلی در آفرینش هنر معقول می پردازد. برای تبیین این بحث که پیشینه ی چندانی در حکمت اسلامی ندارد، از تبیینی که حکما در بحث وحی و رویای صادقه کرده بودند استفاده شد. به دلیل اینکه قوه ی عقل به طور مستقیم در آفرینش هنری نقش ندارد مباحث مربوط به ویژگی های قوه ی عقل برخلاف ویژگی های قوه ی خیال کاربردی در مباحث مربوط به هنر نداشت. فصل ششم نیز به «هستی شناسی عقل و نقش آن در آفرینش هنری» پرداختیم و نقش عقول طولی، عقل فعال و عقول عرضی را در آفرینش هنری از منظر هر یک از حکما بررسی کردیم.
ملیحه مشرفی عباس جوارشکیان
در این پایان نامه ابتدا عبودیت و عبادت و بندگی خداوند را تعریف لغوی و اصطلاحی کردیم سپس به حقیقت عبودیت و مبانی عبودیت و بندگی پرداختیم و در آخر ثمرات و برکاتی که بندان حقیقی خداوند به آن نائل می شوند مورد شرح و بررسی قرار دادیم.