نام پژوهشگر: طاهره خوشحال دستگردی
محمد چهارمحالی طاهره خوشحال دستگردی
چکیده : وجود « اسطوره » در آثار ادبی به غنای اثر می افزاید و بسان پتانسیلی است که چنانکه در آثار ادبی و هنری از قوه به فعل در آید می تواند منشاء اثر شود و این امر هنگامی حاصل می شود که نویسنده اسطوره را در خدمت پیام اثر خود بکار گیرد و آن را هنرمندانه در بافت و ساختار اثر خود به کار برد. در واقع او با این عمل هویتی ویژه به اثر خود داده است که حکم در شناسنامه آن در کل جهان محسوب می شود. از دیرباز اسطوره ها همواره به عنوان عوامل پویا در انتقال مفاهیم ذهنی نویسندگان از دیر باز در آثار ادبی جهان بکار رفته است . همچنین در ادبیات داستانی معاصر ایران نویسندگان در بکار گیری اساطیر علاقه فراوان نشان داده اند . « جمالزاده » اسطوره را در آثار خود به خدمت طنز درآورده است که نمونه عالی آن را می توان در مجموعه « یکی بود یکی نبود » و « صحرای محشر » دید. « هدایت » در ساختار شخصیت های « سگ ولگرد » و « بوف کور» نظیر لکاته ، پیرمرد خنزر پنزری ، اشیا و درختان آگاهانه یا نا آگاهانه به اسطوره های ایرانی و هندی نظر دارد . « بهرام صادقی » در داستان بلند « ملکوت » در شکل دهی شخصیت هایی نظیر « م . ل » و « دکتر حاتم » و حادثه داستان اساطیر مسیحیت و یونانی را بکار برده است .« بیژن نجدی » در داستان کوتاه « شب سهراب کشان» اسطوره رستم و سهراب را در روایت و شخصیت های کلیدی داستان بازتاب داده است. در این پژوهش به کیفیت کار برد و بازتاب اسطوره ها در آثار یاد شده می پردازیم و آنها را بنا به دیدگاه نویسنده و پیام اثر تحلیل می کنیم. کلید واژه : اسطوره، ادبیات داستانی، جمال زاده، هدایت، بهرام صادقی،بیژن نجدی