نام پژوهشگر: فرشید ایروانی قدیم
حسین معظمی بهمن فیروزمندی شیره جین
تامین خوراک و پوشاک به عنوان اولین نیاز بشر او را وا داشت تا به جنگ طبیعت برود، حیوانات را شکار کند و از آنها ارتزاق کرده و پوشاک تهیه کند. این جبر طبیعی انسان نخستین را بسوی ابداع و ساخت جنگ ابزار برای شکار و دفاع هدایت کرد. در این تحقیق جنگ ابزارهای انفرادی هخامنشی مورد بررسی قرار گرفته و در یک تقسیم بندی دوگانه بصورت جنگ ابزارهای تهاجمی و تدافعی مدون شدند و هر گروه بر اساس جنگ ابزارهای مکشوفه مورد ارزیابی قرار گرفته و با برخی آثار دیگر مقایسه شدند. در ادامه و با نگاهی تطبیقی برخی متون تاریخی، مذهبی و ادبی در این ارتباط مورد بررسی قرار گرفتند. جمع بندی و نتایج کلی بررسی پایان نامه نشان داد که 6 نوع اسلحه در دوران مذکور مورد استفاده قرار گرفته است. این سلاح ها عبارتند از: 1- تیر پیکان دار (مربوط به کمان) 2- نیزه 3- خنجر 4-شمشیر 5-تبرزین 6-سپر. در مجموع از آثار این دوره 69 اثر باستانی انتخاب و بررسی شدند. از این تعداد 32 اثر مربوط به سرپیکان، 14 اثر سرنیزه، 10 اثر خنجر، 10 اثر شمشیر، 2 اثر تبرزین و 1 اثر مربوط به گل سپر بودند. نتایج بررسی نشان می دهد که در ارتش هخامنشی، جنگ ابزارهای زیادی مورد استفاده بوده که لزوما همه آنها از ابداعات پارسها نبوده است، بلکه بر اساس شواهدو مدارک هر قوم با لباس و جنگ ابزار خود وارد ارتش هخامنشی می شده است. بعلاوه بررسی ها نشان می دهد که کمان و نیزه همواره مهمترین سلاح پارسها بوده است.
وحید قاسمی قزلجه فرشید ایروانی قدیم
در این پایان نامه نقوش دوازده خدای طراحی شده اورارتو از میان هفتادو دو خدای معرفی شده در نوشته ی مهر کاپیسی بر روی مهرها ،پلاکهای نذری ،پایه میزها ،ادوات جنگی شناسایی گردیده وآثار بدست آمده بر اساس مناطق یافت شده دسته بندی و معرفی شده اند. سپس جنس آثار بدست آمده و تکنیک ساخت و تکنیک تزیین آنها به صورت مستند مورد بررسی قرار گرفته است وسپس تصاویر خدایان بر اساس فیکورها و صحنه های تشکیل داده شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سمبلهای خدایان و همچنین حیوانات خدایان جهت ارائه تحلیل منطقی در مورد چگونگی ارتباط آنها با خدایان به صورت مجزا مورد بررسی قرار گرفته است.
علیرضا اسفندیار فرشید ایروانی قدیم
زمان بررسی متون آشوری و در کتیبه شلمنصر اول (1245-1274ق.م) با کلمه اورارتو روبرو می شوند. شاه آشوری این کلمه را به عنوان نام سرزمینی معرفی می کند که دارای هشت قبیله بوده است. در زمان جانشین وی توکلتی نینورتا، (1208-1244ق.م) او نیز شرق آناتولی را نائیری معرفی می کند و ساکنان آن را در قالب شصت پادشاهی ارائه می کند. اطلاعات ما در زمینه ساکنان منطقه وابسته به لشگرکشی آشور بوده است. به هر حال این اطلاعات تا زمان آرامو را دربرگرفته اند. این اطلاعات تنها در قالب اطلاعات جغرافیایی هستند.این درحالی است که پادشاهان اورارتویی سرزمین خود را در کتیبه های خود بیاینیلی ـ اقوام کوهستان نامیده اند. سلسله پادشاهی در زمان ساردوری اول (830-840ق.م) بنیان نهادی می شود و در ادامه جانشینان وی: ایشپوینی (830-840ق.م)، منوآ (786-810ق.م)، آرگیشتی اول (764-786ق.م)، ساردوری دوم (735-764ق.م)، روسای اول (714-735ق.م)، آرگیشتی دوم (685-713ق.م) و روسای دوم (645-685ق.م) بودند. در اواخر دوره اورارتو، که بعد از زمان روسای دوم را در بر می گیرد اطلاعات تاریخی درستی در مورد آن وجود ندارد. با توجه به شرایط تاریخی دوره اورارتویی می توان این طور بیان کرد که تاریخ اورارتو شامل: 1ـ دوره شاهک نشین ها 2ـ دوره پادشاهی
اعظم فیضی راد فرشید ایروانی قدیم
دوران هخامنشی یکی از دوره های مهم تاریخی و فرهنگی است که مقطع زمانی 550 -323 ق.م. را در برمی گیرد. در این دوره امپراطوری هخامنشی به بیشترین وسعت خود رسید و سرزمینهای بسیاری را فتح و ضمیمه قلمرو پادشاهی خویش نمود. یکی از این مناطق مفتوحه سرزمین لیدی بود که بصورت یکی از ساتراپهای هخامنشیان درآمده بود و ارتباط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین امپراطوری هخامنشی و این ساتراپی که در گذشته تمدنی بزرگ بود منجر به پیامدهای فرهنگی و هنری در زمینه های مختلف از جمله معماری، تدفین، نقاشی، فلزگری، ضرب سکه، مهرسازی و سفال گردید. این تأثیر و تأثرات هنری منجر به تشکیل فرهنگی شده که تحت عنوان هنر آناتولی – هخامنشی نامگذاری می گردد. نمود این فرهنگ در زمینه های مختلف هنری دیده می شود. در واقع در آناتولی طبقه ممتاز همچون میانجی هایی بین امپراطوری هخامنشی و مردم محلی بوده و با گرفتن عناصر فرهنگی هخامنشی همچون شمایل نگاریهای هخامنشی بر روی مهرها، ظروف، نقاشی و سایر جنبه های هنری مقام وشأن خود را نشان می دادند و مردم طبقات عادی نیز به تقلید از این قشر ممتاز پرداخته اند. بدین ترتیب شالوده خانواده فرهنگی آناتولی – هخامنشی پی ریزی گردید و آثار هنری با ترکیب عناصر محلی لیدی و هخامنشی شکل گرفتند. چنانچه در زمینه سفال می توان گفت سفالbowls هخامنشی جایگزین ظروف محلی لیدی شده و توسط طبقه ممتاز این فرهنگ تازه معرفی شده بکار گرفته شد و سپس مردم عادی از عادات طبقه ی ممتاز تقلید کرده اند و از خاک محلی به تولید این ظروف مبادرت نموده اند. همچنین به دلیل غنی بودن طلا در سارد و وجود ضرابخانه، سکه های هخامنشی در سارد ضرب می شدند. در راستای انجام این تحقیق از روش کتابخانه ای و ترجمه متون استفاده گردید و پس از مطالعه جزء به جزء هنر هخامنشی و لیدی ، تأثیرات و تأثرات مطالعه گردیدند. مشکلی که در رابطه با این تحقیق وجود داشته است، عدم مطالعه این فرهنگ در ایران است.
شاهین نوروزی چلچه فرشید ایروانی قدیم
این رساله به شیوه کتابخانه ای تنظیم و در آن با ارائه طرح منسجمی در خصوص نمونه های اولیه لگام دو انواع آن ها بررسی تزئینات لگام ها و تکنیک های ساخت آن پرداخته شده ، لگام وسیله ای است برای مهار بهتر و تحت کنترل در آوردن اسب ، نمونه اولیه آن در فرهنگ ماوراء قفقاز قدیم مشخص شده است. فرهنگ های ایرانی هم به طبع استفاده از اسب باری مهار این حیوان از آن استفاده کرده اند . نمونه های اولیه لگام به صورت دو تکه ای و ساده از سایت های شمال و شمال غرب مشخص شده است و شامل 39 لگام است. تزئینات این لگام ها عموماً متاثر از فرهنگ ها مجاوز همانند برنز کاری لرستان ، آناتولی و بین النهرینن عجین شده با فرهنگ خاص منطقه است سبک ساده لگام های مشخص شده از فرهنگ عصر آهن شمال و شمال غرب ایرا نشان از اسب های رام شده در این منطقه است. از مجموع لگام های مشخص شده از فرهنگ های شمال و شمال غرب ایران 20 عدد دو تکمه ای و 19 عدد چند تکه ای که از میان این موارد تنها یک نمونه آهنی بدست آده ، مابقی از جنس برنز هستند. لگام وسیله ای است که با بررسی تزئینات آن ارتباطات و مبادلات فرهنگی ، فرهنگ های مختلف با همدیگر مشخص شده است.
سحر مهدی زاده نامی فرشید ایروانی قدیم
ازآنجایی که سکه ها از فلزاتی چون طلا، نقره ومس ضرب می شده اند، تاامروز برای ماباقی مانده و اطلاعات باارزشی درزمینه های سیاسی، فرهنگی، دینی، اعتقادی وهنری دراختیارماقرارمی دهند.درواقع سکه ها اسنادی هستند که بادارابودن تاریخ، نام شاهان ومحل ضرب سکه کمک شایانی درپژوهش های تاریخی به مورخین و سکه شناسان و علاقه مندان به تاریخ هنرمی نماید.ارزش یک سکه بستگی به عوامل مختلفی همچون جنس سکه، کیفیت، فراوانی ودوره تاریخی آن است.درنبود وسایل ارتباط جمعی ورسانه ها، دولت ها جهت انتقال پیام و انشای فرامین، اعتقادات وباورهای خویش به مردم، علائم ونمادهای خاصی را روی سکه نقش می کردندومردم رابدین وسیله درمسیر اعتقادی و اجتماعی دلخاه خود قرار می دادند. اولین سکه توسط لیدی ها در سال 700 قبل از میلاد به ضرب رسیده است. از سکه ها می توان به وسعت قلمرو و قدرت شاهان در آن جغرافیاو تاریخ و مدت سلطنتشان دست یافت.
بهناز ورامینی عباسقلی غفاری فرد
چکیده این پایان نامه با استفاده از منابع کتابخانه ای واینترنتی به انجام رسید و علاقه ام به اثار داوینچی از جمله تابلوی مونالیزا سبب شد به خالق این اثر یعنی داوینچی بیندیشم اینکه او که بود؟در چه دوره ای می زیست؟آیا جامعه او به ماندگاری نام او کمک کرد؟لئوناردو بین سالهای 1519- 1452 می زیست .که این دوره از ادوار مهم تاریخ ایتالیا همچنین تاریخ بشریت است . این دوره بسترهایی را فراهم کرد تا افرادی صاحب نام از درون آن بلند شوند . این افراد توانستند با هنر و توانایی و نبوغ خود نه تنها باعث هیجان همگان شوند بلکه به انسان یادآوری نمودند که چه توانائی های بالقوه ای در درون خود دارد که با پی بردن به آنها و کشف آن می تواند بیش از پیش ارزش انسان بودن خود را دریابد و استعدادهای خود را نمایان سازد بدین سان برای خود و جامع? خود مفید واقع گردد . در رنسانس که پس از عبور از قرون وسطی رخ داد ، تعداد افراد ثروتمند افزایش یافته و آنها برای تلطیف روح خود ،امکانات خوبی در اختیار هنرمندان قرار دادند ، تا آثار هنری زیبایی را برای شکیل کردن محیط اطراف خود بیافرینند . یکی از این هنرمندان داوینچی بود که در این پایان نامه در شش فصل ، پیرامون او مطالبی آورده شده است . در فصل اول ، در مقدمه ، ابتدا از قرون وسطی و پس از آن رنسانس ، یعنی دوره ای که لئوناردو در آن زندگی کرده، بحث شده است . فصل دوم ، پیرامون زندگی داوینچی از تولد تا مرگ او مطالبی آورده شده است . در فصل سوم ، از علوم مختلفی که او به آنها دست یافت ،از علم تشریح و گیاه شناسی گرفته تا اختراع لوازم و وسایل جنگی و مکانیکی بحث شده است . فصل چهارم ، شامل آثار هنری و تابلوهای نقاشی او می باشد . فصل پنجم نیز شامل آثار مکتوب و دست نوشته های باقی ماند? این هنرمند می باشد . واژه های کلیدی :لئوناردو داوینچی، توسکانی ،فلورانس ،رنسانس ،علم تشریح ،ایتالیا ،مونالیزا.
اکبر عزیزی فرشید ایروانی قدیم
پژوهشهای باستان شناختی انجام گرفته با محوریت دور? هخامنشی در ایران و به خصوص در جنوب غرب و جنوب ایران محدود به شناخت معماری و اشیاء موزه ای این دوره است. آنچه برای باستان شناسانی که تمرکز بر دوره هخامنشی دارند در اولویت بوده، چگونگی ورود یا قدرت گرفتن پارسیان هخامنشی در فارس و شکل گیری شاهنشاهی هخامنشی است. هرچند کاوش ها و بررسی های انجام گرفته در فارس و خوزستان، سفال این دوره را نیز معرفی کرده است. اما تاریخگذاری مجموعه-های سفال به اواخر هخامنشی و یا فراهخامنشی، باعث گردیده تا شناخت سفال اوایل این دوره همچنان در پرد? ابهام باشد و یکی از پرسش های مهم باستان شناختی هزار? نخست پ.م ایران بدون پاسخ بماند. با آگاهی از این مسئله و با هدف شناخت و معرفی سفال هخامنشی شرق خوزستان، بررسی روشمند تپه شاه سلمان در دشت زیدون انجام گرفت. در بررسی های مقدماتی هیأت بررسی باستان شناختی شهرستان بهبهان، سفال هخامنشی و سفالهایی از هزاره ششم پ.م تا دوره اسلامی در سطح تپه شاه سلمان پراکنده بود. نکته جالب توجه در بررسی دشت زیدون، پراکندگی سفال هخامنشی تنها در سطح این تپه بود. در این پژوهش چهار هدف مدنظر بود: هدف نخست: با مستندنگاری یافته های فرهنگی سطح تپه و جداسازی مجموعه سفالی به دست آمده از شبکه مربعات سفال دوره های استقراری تپه شاه سلمان را شناسایی و توالی فرهنگی تپه را با اتکاء بر سفال هر دوره بشناسیم. پس از دست یابی به هدف نخست و شناخت توالی استقراری تپه، دومین هدف شناخت و معرفی سفال هخامنشی دشت زیدون است. سوم: آشنا شدن با نوع استقرار این محوطه در دورهء هخامنشی است. چهارم: آگاه شدن از این مسئله که استقرار هخامنشی این تپه مربوط به چه مقطعی از دور? هخامنشی است. پایان نامه در چهار فصل ارائه شده است. فصل نخست شامل کلیات تحقیق است: خلاصه ای از تاریخ سیاسی سلسل? هخامنشی، بیان مسئله، اهداف، پرسش ها و فرضیه ها، روش تحقیق، روش تحلیل یافته ها و پیشین? تحقیق است. در فصل دوم به شرایط جغرافیایی دشت زیدون اشاره شده است. فصل سوم شامل روش بررسی و مستندنگاری یافته های فرهنگی تپ? شاه سلمان و معرفی دوره های استقراری تپه است. در فصل چهارم مجموعه سفال هخامنشی مستندنگاری شده، در پایان این فصل نتایج گرفته شده ارائه شده است.
سحر شکیب زاده مرتضی حصاری
در طی دو فصل حفاری در محوطه باستانی تپه ژالیان، در سال های 1342 و 1343، تعداد 20 قبر کف شد که متأسفانه گزارش آن چاپ نشده باقی مانده و امروز، پس از گذشت چندین دهه، به جز چند پاراگراف، اطلاعات خاصی در مورد آن منتشر نشده است. این قبور سنگی دارای مشخصات قبور کشف شده از استان لرستان منطقه پشت کوه می باشند که در نیمه هزاره سوم پیش تز میلاد تاریخ گذاری شده اند؛ سفال های بدست آمده از این قبور نشان دهنده شباهت های بسیار نزدیک با شوش 4 الف و نیز گودین 3 قدیم می باشند. یافت شدن چنین گورستانی در شرق استان فارس با مشخصات گورستان های همزمان در لرستان و خوزستان، علاوه بر منحصر به فرد بودن بسیار جالب توجه و نیازمند بررسی بیشتر می باشد. بدین ترتیب در این پژوهش با در نظر گرفتن سفال های بدست آمده از گورستان و بررسی و طبقه بندی آنها، تلاش شده است، شباهت ها (چه از نظر نقش و چه از نظر فرم) با دیگر مناطق به صورت دقیق بررسی شوند؛ که نتیجه نشان دهنده قرابت و نزدیکی این اقوام با ساکنین کوهستان های مناطق غربی تر بود که گمان می رود کوچ نشین بوده اند. با توجه به جدا بودن و دوری این گورستان از محوطه های استقراری همزمان، می توان این نتیجه را گرفت که این گورستان متعلق به کوچ نشینانی بوده است که در طی جابجایی های فصلی خود با ساکنین مناطق غربی تر ارتباط برقرار کرده اند.
سلیمان ممی زاده گیکلو فرشید ایروانی قدیم
پایان نامه حاضر، پژوهشی در باب طبقه بندی و مطالعه سفالهای بدست آمده از حفریات علمی کورگانهای جعفرآباد است. کورگانها از جمله تدفینهایی هستند که در ایران ناشناخته مانده اند و کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. با تحقیق و تفحص بر روی سفالهای به دست آمده از این قبور، می توان گوشه ای از فرهنگ و تفکر ، باورها، اعتقادات و نحوه زندگی روزمره مردمان و اقوام مرتبط با آنها را روشن ساخت. هنر سفالگری به دلیل فراوانی و عمومیت و مردمی بودن آن، در هرمنطقه ویژگیهای اقلیمی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و هنری کسانی را نشان می دهد که در آن منطقه می زیسته اند. فرمها و اشکال، رنگها، نقوش، تزئینات، تکنیک ساخت، شیوه پخت و ... که بر روی این ظروف سفالی ایجاد شده، دربرگیرنده مفاهیمی بسیار باارزش از شرایط مختلف زندگی اقوام متعلق به آنها و زبان گویایی است که پس از هزاران سال ما را با شیوه ی تفکر و قدرت تخیل سازندگان آن آشنا می سازد. داده های سفالی کورگانهای جعفرآباد، هرچند که تعداد انگشت شماری از آنها مورد کاوش قرار گرفته، شیوه زندگی کوچ روی را نشان می دهد. پژوهش حاضر، ضمن بررسی موقعیت جغرافیایی آذربایجان شرقی و منطقه ارسباران(قره داغ) تا حدودی توانسته است هدف اصلی خود را که معرفی فرهنگ کورگان ، تیپولوژی سفالها وگاهنگاری نسبی آنها است، بر طبق مجموعه سفالهای به دست آمده از کورگانهای جعفرآباد که یکی از مهم ترین شواهد و مدارک باستان شناسی است، به انجام برساند.
ذبیح الله مسعودی نیا حسن طلایی
سنت تدفین و آداب و رسوم آن همواره تحت تاثیر فرهنگ و باورهای مذهبی هر جامعه ای بوده و هست . مطالعه و تجزیه و تحلیل آثار و اشیاء کشف شده از کاوشهای هدفمند باستان شناسی می توان کمک های فراوانی را در زمینه اداب و رسوم تدفین و چگونگی ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی و مذهبی جوامع باستان در اختیار باستان شناسان قرار دهد . کورگانها به عنوان یکی از انواع تدفینهایی که از هزاره چهارم تا عصرآهن ادامه داشته ، مربوط به اقوام کوچرویی است که کورگانها تنها آثار فرهنگی بر جای مانده از آنها می باشد . کورگانهای جعفرآباد شهرستان خدا آفرین استان آذربایجان شرقی در سال 1389 مورد کاوش های باستان شناسی قرار گرفت و در راستای آشنایی بیشتر با این جوامع کوچرو در شمال غرب ایران ، در این پایان نامه اشیاء مفرغی حاصل از فصل اول این کاوشها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است . به منظور آشنایی به شیوه های ساخت و تزیین و مشخص کردن کاربردشان و نیز رابطه این اشیاء با شان و منزلت اجتماعی افراد دفن شده ، در این پژوهش مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند بر این اساس در مجموع از حفاری کورگانهای جعفرآباد 54 شی برنزی به دست آمده است که بر اساس کاربرد شان به سه گروه زیورآلات ، جنگ ابزارها و اشیاء با کاربرد روزانه قابل تقسیم هستند . زیورآلات با 49 شی به لحاظ آماری بیشترین اشیاء را تشکیل میدهند و سهم جنگ ابزارها و اشیاء با کاربرد روزانه به ترتیب 3 و 2 شی می باشد . زیورآلات کشف شده دارای 8 گونه ی ، دکمه گرد ، اسپیرال مو ، دستبند ، النگو ، روزت ، مدال ، پلاک و انگشتر می شود . جنگ ابزارها نیز شامل سرنیزه و خنجر می شود . همچنین اشیای با کاربرد روزانه را دو سوزن برنزی و یک قلاب ماهیگیری تشکیل می دهند . بر اساس مطالعات گونه شناسی و مقایسه ای اشیای مکشوفه از کورگانهای جعفرآباد مربوط به عصر آهن ii می باشد .
کاظم کامیاب فرشید ایروانی قدیم
مهر از جمله داده های باستان شناسی است که حاوی اطلاعات مفید و ارزشمندی از گذشته است. صحنه های شکار حکاکی شده بر روی مهرهای هخامنشی از لحاظ جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت بسیار است و با مطالعه این نقوش اطلاعات گرانبهایی درباره ابعاد مختلف تمدنی دوران هخامنشی بر ما آشکار می شود. در این تحقیق سبک شناسی مهرهای هخامنشی با تأکید بر صحنه های شکار مورد بررسی قرار گرفته که با هدف بررسی تأثیر و تأثر هخامنشیان بر مناطق همجوار و بررسی الگوی های هنری هخامنشی و نیز اختصاص این مهرها به گروه خاصی از جامعه هخامنشی انجام شده است. بنابراین 100 مهر و اثر مهر هخامنشی، از منابع مکتوب و موزه های مختلف، شناسایی، طبقه بندی و کاتالوگ نویسی شدند. بررسی و مطالعه این گونه از مهرها نشان می دهد که صحنه های شکار به عنوان یکی از صحنه های اصلی بر روی مهرهای هخامنشی است که ریشه در سنن کهن باستان دارد و توانسته به عنوان یک سبک به سایر مناطق امپراطوری هخامنشی راه پیدا کند.کشف اینگونه صحنه های شکار در سارد، گوردیون، داسکیلیون، وادی الدالیه، بابل و مصر نشان می دهد که هخامنشیان بر روی صحنه های شکار مهرهای این مناطق تأثیر گذاشته اند. صحنه های شکار ابزاری نمادین در جهت نمایش پرشور قدرت و تسلط (شاه) بر نیروهای طبیعی و حتی مافوق طبیعی بودند که در قالب حیواناتی قدرتمند چون شیر و حیوانات اسطوره ای تصویر می شدند. همچنین نقوش صحنه های شکار بر روی مهرها، غالباً به پادشاهان و بزرگان هخامنشی اختصاص یافته است.
آتنا مشهدبان الیاس صفاران
در این پایان نامه به بررسی و معرفی تصویر نگاره هایی که بر روی کمربندهای مفرغی اورارتو که از قرن6-9 قبل از میلاد در شرق آناتولی، قفقاز جنوبی و شمال غربی ایران یک امپراطوری مقتدر را تشکیل داده بودند، پرداخته شده است. در ابتدا تکنیک ساخت و تکنیک تزیین این کمربند های مفرغی مورد بررسی قرار گرفته است و سپس به گروه بندی کمربند ها بر اساس صحنه هایی که برروی آنها ایجاد شده اند، پرداخته شده است. انواع صحنه ها، فیگورها و موتیف های شناسایی شده و بکار رفته بر روی این کمربندها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. میزان تاثیر و تاثر نقشمایه ها از فرهنگ های همجوار و کشور های همسایه نیز در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به این مسئله که تحقیق های انجام گرفته در زمینه هنر اورارتو بسیار اندک می باشد، هدف از این پژوهش شناسایی و معرفی هنر اورارتو و به طور اخص کمربند های مفرغی این تمدن می باشد. فصل های پایان نامه شامل: فصل اول: کلیات فصل دوم: تکنیک ساخت و تکنیک تزیین فصل سوم: گونه شناسی(تیپولوژی ) از لحاظ صحنه ها فصل چهارم: صحنه های به کار رفته بر روی کمربند های مفرغی اورارتو فصل پنجم: فیگورهای به کار رفته بر روی کمربند های مفرغی اورارتو فصل ششم: موتیف های به کار رفته بر روی کمربند های مفرغی اورارتو فصل هفتم: تاثیر و تاثر واژگان کلیدی: اورارتو، کمربند، تصویر نگاری
احمد رضایی فرشید ایروانی قدیم
یکجا نشینی یکی از بحث های مهم در باستان شناسی می باشد. برای اینکه انسان ها بتوانند زندگی یکجا نشینی را ادامه دهند باید به صورتی امنیت خود را تضمین می نمودند که امنیت یکی از دلایل پیشرفت و ترقی یکجا نشینان بود. یکی از فاکتورهای ایجاد امنیت ساخت دیوارهای حفاظتی بود. این دیوار ها حافظ جان و مال و اموال ساکنان استقرار ها بودکه از نیمه دوم هزاره چهارم ق.م شاهد صورت پیشرفه این پدیده در ایران هستیم ولی این ساختار های دفاعی به علت شرایط جغرافیایی ، ژئوپلاتیک ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی متفاوت از یکدیگر هستند ولی ماهیت اصلی همان ایجاد امنیت است. شناسایی و معرفی دیوارهای دفاعی استقرارها در ایران بین سال های هزاره سوم تا نیمه اول هزاره اول قبل از میلاد به عنوان اصلی ترین مساله تحقیق در این رساله مد نظر گرفته خواهد شد.اهداف تحقیق عبارت است از بررسی چگونگی احساس نیاز استقرارهای هزاره سوم قبل از میلاد تا نیمه اول هزاره اول در ساخت دیوار های دفاعی و همچنین ایجاد ارتباط منطقی بین متغیر های گوناگونی چون سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و چگونگی تاثیر گذاری آنها بر ساخت دیوارهای حفاظتی می باشد در این رساله به این سوال های پاسخ داده شده . 1- نوع مصالح بومی یا غیر بومی؟ 2- تکنیک ساخت دیوارها. 3- در دوره های مشخص فرهنگی از پلان همگون در ساخت دیوارها استفاده گردیده اگر شده چه اصولی رعایت شده است؟ 4- تاثیر شرایط اقتصادی ، جغرافیایی ، سیاسی در ساخت دیوارها. 5- تاثیر و تاثر با منطق همجوار روش تحقیق در این رساله ب صورت مطالعات کتابخانه ای و بر مبنای اطلاعاتی می باشد که از حفاری های مربوط به این دوره ( هزاره سوم تا نیمه اول هزاره اول ق. م) در ایران بدست آمده است. نتیجه : ساخت این دیوارها به علت عظمت آنها هزینه زیادی می طلبید بنابر این هر استقراری از عهده آن بر نمی آمد. به علت بزرگ و عظیم بودن این دیوار ها مصالح زیادی در ساخت آنها مورد نیاز بود به همین علت اکثر این دیوار ها با راحت ترین و وافر ترین مصالح موجود در منطقه ساخته شده اند که اکثراً با خشت بنا شده اند و در موارد معدودی از سنگ برای ساخت کل دیوار یا پایه آن استفاده گردیده است. به علت عظیم بودن این دیوار ها و نداشتن ابزار دقیق دیوار ها اکثراً دارای پلان منظمی نیستند. مذهب در ساخت این دیوار ها تاثیر فراوانی داشته است.
سهراب خالدی حسن طلایی
وجود صدها تپه و محوطه باستانی منعلق به دوره های فرهنگی گوناگون، در حوزه درون فرهنگی هلیل رود نشانه غنا و سرشاری این حوزه فرهنگی کشور می باشد. یکی از مهم ترین این دوره ها دوره مس و سنگ است زیرا پایه های فرهنگ بزرگ عصر مفرغ منطقه در این دوره شکل گرفته است. هدف از انجام این پژوهش مشخص کردن توالی فرهنگی دوره مس و سنگ و شناسایی عوامل موثر بر استقرارهای این دوره بوده که با توجه به اهداف موجود، پرسش هایی نظیر چگونگی الگوی استقراری محوطه ها، نوع استقرارها، نوع سفال و ... مطرح شد و با توجه به پرسش ها، فرضیاتی مانند اینکه استقرارهای این دوره بیشتر در کنار منابع زیست محیطی قرار دارند و حیات مردمان آن مبتنی بر شیوه کوچ نشینی و پرورش دام بوده، شکل گرفت. برای تحلیل چگونگی پراکنش استقرارها در زیست محیط منطقه از نقشه های gis استفاده شده و عواملی مانند ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب زمین و ... مورد ارزیابی قرار گرفته است. از مجموع 29 محوطه مس و سنگ منظقه قدرودخانه رابر، 21 مورد تک دوره ای و بقیه محوطه ترکیبی از سایر دوره ها داشته است. با توجه به وسعت زیاد استان کرمان سفال محوطه ها تحت تاثیرفرهنگ های درونی مانند تل ابلیس و تپه یحیی می باشند و برخی نمونه ها نیز به احتمال دارای نوعی سبک محلی هستند. سفال های این دوره از نوع ابلیس i و ii و نیز یحییva و vb و همچنین ابلیس iii و iv است. از لحاظ گاه نگاری می توان آنها را در بازه زمانی 3800-3300 ق .م قرار داد که از لحاظ مقایسه با سایر مناطق ایران، برابر با مس و سنگ میانه و جدید است. بیشتر محوطه ها در میانگین ارتفاع 1700 متر و شیب بین 10-2 درصد قرار گرفته اند. مراتع و منابع آب در کنار عوامل یاد شده بیشترین تاثیر را در ایجاد و نحوه پراکنش محوطه ها داشته اند. با توجه به شواهد موجود زندگی ساکنان منطقه مبتنی بر شیوه کوچ نشینی بوده و از میان 29 محوطه، تنها 3 محوطه را می توان استقرار دائم به حساب آورد.
هنان فهیمیان رضا مستوفی فرد
هدف اصلی این پژوهش؛ بررسی و بازسازی ساختار و طبقات ارتش هخامنشی بر اساس منابع مکتوب و تصویری در ایران می باشد. بستر زمانی این پژوهش ، دوره ای بین 332-539 پ.م ، به عبارتی عصر هخامنشی در ایران می باشد. بررسی این ارتش در محدوده جغرافیایی ایران انجام گرفته است. روش به کار رفته برای این پژوهش کتابخانه ای می باشد؛ و سبک به کارگیری اطلاعات از طریق بررسی متون و کتب، تحلیل توصیفی است. یافته های بدست آمده در این مطالعه، بیشتر به بحث و بررسی ساختار ارتش هخامنشی بر اساس منابع مکتوب و تصویری و نیز عوامل مرتبط با این ساختار می پردازد. تجزیه و تحلیل مطالب نشان داد تنها با استناد به نقوش برجسته و منابع تصویری، نمی توان ساختار و طبقات ارتش هخامنشی را بازسازی کرد؛ بلکه متون و منابع مکتوب ، نیز تکمیل کننده منابع تصویری می باشند.حفظ اقتدار سیاسی هخامنشیان در سرزمینهای مفتوحه به طور مطلق وابسته به یک ارتش قدرتمند نبود؛ بلکه با توجه به شرایط موجود، برگرفته از یک دکترین سیاسی، مبتنی بر مدارا و همزیستی مسالمت آمیز بود
غزال خوراهه فرشید ایروانی قدیم
شمال غرب ایران موقعیت متمایزی را از لحاظ جغرافیای مدرن و باستانی اشغال کرده است. از مشخص ترین چهر ه ی آن، حوضه ی دریاچه ی ارومیه تا مناطق متمایز جغرافیایی شرق شمال غرب تنوعی از ویژگی های جغرافیایی، چشم اندازی و فرهنگی را ارائه می دهد، هر خطه ی آن مشخصات منحصر به فردی دارد که ناگزیر بر پراکندگی محوطه ها تأثیر واقعی می-گذارد، اما متأسفانه بسیار کم شناخته شده است. این محدوده بعنوان حوزه ای با نمونه های بسیار غنی از فرهنگ مگالیتیک شناخته می شود و نمونه های بسیار زیادی از تدفین های این فرهنگ در آن گواهی شده و مدت زیادی نیز تدوام یافته است. هرچند داده های بدست آمده از این سایت های تدفینی در بسیاری موارد غنی نبوده، اما شکل ساختاری اشان، تغییرات فرهنگی و اجتماعی را در مقیاسی بزرگ پیشنهاد می کند. در تاریخ گذاری آن ها مطالعه ی تطبیقی، تاریخی از هزاره ی دوم تا دوره ی اشکانی را نشان می دهد. در مطالب پیش رو ابعاد لنداسکیپی و ساختار معماری قبور برای ترسیم ارتباطات فرهنگی، رشد تدریجی و محدوده ی حوزه ی پراکندگی گونه های تدفینی این فرهنگ در نظر گرفته شده است. مطالعات طیف وسیعی از شکل های ساختاری و پراکندگی را حتی در یک گونه ی مشخص نشان می دهد و اگرچه یافتن واحدهای مناسب برای تحلیل جغرافیایی یکی از مشکلات اساسی کار بوده است، اما بر تنوعی که حاصل از تفاوت و تنوع چهره های جغرافیایی محدوده ی مورد مطالعه می باشد تأکید دارد.
آسیه دهقانی فرشید ایروانی قدیم
تندیس های سنگی به عنوان نمادی از اجداد و قهرمانان یک قوم یا قبیله، یکی از داده های مهم باستان شناسی است و اطلاعات زیادی را از نظر جهان بینی، فرهنگ و هنر مردمان گذشته در اختیار ما قرار می دهد. تندیس های سنگی از شمال غرب ایران از محوطه های شهریری، چیناب( قوبول دره سی)، احمدآباد، دایلار، خشکناب و هرزورز هریس و کرینقان ورزقان بدست آمده است. این پژوهش ماهیت ساختاری وگونه شناختی تندیس های شمال غرب ایران را مورد مطالعه، تحلیل و دسته بندی قرار داده و سپس به بررسی الگوی پراکندگی و تعیین حوزه ی فرهنگی پرداخته و در ادامه نمونه تندیس های بدست آمده از شمال غرب ایران را با نمونه های بدست آمده از خارج از ایران مقایسه و تحلیل کرده است. تندیس های شمال غرب دارای یکسری خصوصیات مشترک هستند. آن ها در عین عظمت و خلاقیت اکثراً هنر بدوی را به نمایش گذاشته اند. از نظر ماهیت ساختاری این تندیس ها یا در محوطه های روباز مقدس افراشته شده که اطراف آن قبور مگالیتیگ به صورت متراکم وجود دارد و یا به عنوان سازه قبر یا گور نهاده استفاده شده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت تمام تندیس های سنگی یافت شده از شمال غرب ایران در ارتباط با آیین های تدفینی و قبور است. تفاوت در تیپولوژی و کاربرد تندیس ها در عین ماهیت مشترک آئینی و تدفبینی بیانگر آنست که احتمالاً ایدئولوژی و جهان بینی واحدی از اواسط هزاره دوم ق.م در شمال غرب ظهور پیدا می کند و توسط اقوام با فرهنگ مختلف پذیرفته شده است. الگوی پراکندگی تندیس ها بیانگر این است که آن ها در محوطه های تدفینی(قبرستان)در کوهپایه ها و در ارتفاع1000 تا 1800 متر از سطح دریا قرار گرفته اند. از نظر پوشش گیاهی این محوطه ها در مکان های مستعد مرتعی و مناسب برای چراگاه و در نزدیکی منابع آبی است. با توجه به اینکه در بررسی ها انجام شده هیچ محوطه استقراری مرتبط با تندیس ها گزارش نشده و تحقیقاتی که در خارج از ایران صورت گرفته این تندیس ها را در ارتباط با اقوام کوچرو معرفی کرده است، می توان نتیجه گرفت در شمال غرب ایران نیز آن ها در ارتباط با اقوام کوچرو بوده اند.
یاسر بابایی فرشید ایروانی قدیم
عمده مکان و کشور های مطرح شده در الواح و نقوش برجسته های هخامنشی مربوط به ساتراپ ها و سرزمین های غربی امپرطوریست .اطلاعات و سایت های شناخته شده هخامنشی را در نواحی غربی به خوبی می توان شناخت، اما در نقطه مقابل اطلاعات ما از نواحی شرقی جز اندک اشارات، چیزی را در بر نمی گیرد.اثبات درستی یا نادرستی ادعا های مطرح شده در نوشته ها ی مورخان و کتیبه های هخامنشی در مورد کارها، سبک حکومت و قلمرو تحت سیطره آنها همیشه مورد مناقشات بسیاری در محافل باستان شناسی این حوزه قرار داشته، ؛ این موضوع بکر و پر کشش هدف اصلی نگارنده برای بررسی و معرفی داده های باستان شناختی در شرق قرار گرفت لذا در این پژوهش سعی بر آن شد که علاوه بر بررسی صحت این ادعا ها به ترسیم مرز های فرهنگی هخامنشیان و بررسی تاثیرات انها بر این نواحی پرداخته شود . برای نیل به این هدف ابتدا برای بدست آوردن اطلاعات اولیه و مکتوب در این باره به بررسی تک تک کتیبه ها و نشانه ها در نوشته های مورخان پرداخته شد و در گام دوم پژوهش، بررسی داده های به دست آمده از حفاری های این منطقه (کشور های افغانستان ، پاکستان و تا حدودی هندوستان) که در حوزه فرهنگ ایندوس قرار دارد مورد توجه گرفت. در مجموع این بررسی ها اشاراتی پیرامون مناطق شرقی در کتیبه ها و الواح گلی باروی تخت جمشید مبنی بر سفر به این منطقه و امتداد یافتن جاده شاهی به این مناطق به دست آمد و در بررسی داده های به دست آمده از حفاری ها یافته های معماری چون سکو های خشتی و معماری دایره ای و سفال های شاخصی چون سفال های مخروطی سیلندری و سفال های لاله ای که در مناطق مرکزی امپراتوری به عنوان شاخصی برای حضور هخامنشیان معرفی شده بود در این مناطق به دست آمد که می توان آنهارا شاهدی برای نفوذ هخامنشیان تا لبه شمال شرقی هندوستان امروزی دانست.
حامد طهماسبی زاوه فرشید ایروانی قدیم
در این پژوهش سعی گردیده تا با توجه به ویژگی¬های جغرافیایی و ارتباطی ویژه منطقه، پیشنهاداتی برای توسعه آن ارائه گردد. برای انجام این مهم سعی گردیده تا براساس اطلاعات حاصل از کاوش¬ها و پژوهش¬های باستان¬شناسی منطقه، به بازسازی روند تجارت کالا و بررسی نقش تجارت در توسعه استقرارهای عصرمفرغ شمال¬شرق ایران پرداخته شود. این عمل با هدف شناخت کالاهای تجاری، بررسی تأثیر و تأثر ناشی از تجارت کالا بر محوطه¬های عصرمفرغ انجام می¬گیرد. از آنجایی که بازسازی روند تجارت به ما در شناخت روابط بین استقرارها، نقش تولیدی و واسطه¬ای محوطه¬ها، شناخت جوامع پیش¬حکومتی و نهادهای اداری- اقتصادی کمک می¬کند، این پژوهش به بازسازی و شناخت ابعاد زندگی تجاری- اقتصادی مردمان عصرمفرغ این منطقه اختصاص می¬یابد. شمال¬شرق ایران همواره حلقه ارتباط میان مرکز فلات با آسیای¬مرکزی بوده است. شکل¬گیری و گسترش محوطه¬های باستانی و نیز کشف آثار شاخص از محوطه¬هایی همچون حصار، قلعه خان، تپه دامغانی، محوطه چلو، شهرک فیروزه، گنور، نمازگاه و آلتین حکایت از رونق تجارت و گسترش مبادلات تجاری و فرهنگی در سطح منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای در عصر مفرغ دارد. از مهم¬ترین کالاهای تجاری در این منطقه می¬توان به سنگ لاجورد، مرمر، فیروزه، عقیق، قلع و مس اشاره کرد. محوطه¬های شمال¬شرق ¬ایران در روند تجارت مواد و کالاها نقش واسطه صرف را بازی نمی¬کرده¬اند، بلکه بعد از وارد کردن مواد خام، با ساخت و پرداخت مواد تجاری و تبدیل آن به کالاهای آماده یا نیمه آماده آن را به سایر نقاط صادر می¬کرده¬اند. همچنین بخشی از صادرات این منطقه را کالاهایی تشکیل می¬داد که از معادن و منابع بومی منطقه تهیه می¬گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می¬دهد که چگونه توسعه روابط تجاری و به¬ویژه تجارت فرامنطقه¬ای به عنوان یک عامل مهم در گسترش و توسعه استقرارهای عصرمفرغ عمل نموده است. تجارت توانست گروه¬های جدیدی از مردم را فارغ از دغدغه تولید غذا، در مشاغل جدید به کارگیرد و سبب ایجاد تخصص¬گرایی در جوامع گردد. توجه به تجارت از سوی طبقه نخبه، باعث شکل¬گیری جوامع طبقاتی و به¬وجود آمدن خان¬سالار و حکومت¬ها گردید. خان¬سالارها در جهت کسب ثروت و قدرت بیشتر به تجارت فرامنطقه¬ای اهمیت می¬دادند. سیاست¬های طبقه حاکم گاه عاملی بوده بر روند گسترش تجارت و در نتیجه توسعه استقرار و گاه موجب تغییر مسیرهای تجاری و افول یک تمدن می¬گردید.
معصومه کردی حسن طلایی
فرهنگ¬های اوایل هزاره دوم قبل از میلاد با شیوه¬های جدیدی از زندگی و آثار به ویژه سفال منقوش رنگی در مناطق ماوراءقفقاز ، شمال¬غرب ایران و مراتع مرتفع شرق آناتولی خودنمایی می¬کند. شمال¬غرب ایران در دوره زمانی بین حدود 3000 تا 1500 قبل از میلاد ، که در ادبیات باستان¬شناسی ایران معرف عصر مفرغ است ، افق¬های فرهنگی جدیدی را در زیستگاه¬های متنوع¬اش به نمایش می¬گذارد .یکی از مشخصه¬های فرهنگی این محدوده جغرافیایی در عصر مفرغ ، ظهور سفال منقوش چند رنگ است ،که به لحاظ زمانی عصر مفرغ جدید را شامل می¬شود و از سایت¬هایی باستانی با لایه¬نگاری منسجم در حوضه دریاچه ارومیه بدست آمده است. سفال منقوش چند رنگ که تحت عنوان "ظروف ارومیه " شناخته شده است دارای مشخصات منحصر به فردی ست که در گستره وسیعی، در غرب دریاچه ارومیه، مناطق جغرافیایی بین دو رود کورا و ارس در شمال رود ارس ، دریاچه ارومیه و وان پراکنده شده¬اند. این نوع سفال که هم از محوطه¬های استقرار ی و هم از گورستان¬ها بدست آمده¬اند، تنوع شان در مقیاس فرا منطقه¬ای با نام¬های محلی معرفی می¬شود. در مطالب ارائه شده با شناسایی محوطه¬های استقراری حوزه رود ارس که حاوی سفال منقوش چند رنگ هستند ، سعی بر ترسیم ارتباطات فرهنگی بین مناطق همجوار ،معرفی ویژگی¬های سفال منقوش در ایران و مناطق تحت پوشش این فرهنگ و جایگاه قرارگیری¬اش در میان گونه¬های مشابه است.
محمدرضا آل احمد فرشید ایروانی قدیم
معماری مگارون به عنوان یک فرم ساده و یکی از کهن ترین پلان های رایج در تاریخ معماری ، بویژه در منطقه آناتولی ، خاور میانه و معماری کلایسک غرب مطرح می باشد. کهن ترین اشاره مکتوب به این شکل از معماری مربوط به نوشته های هومر ، سرآینده یونانی دانسته شده است . با توجه به شواهد موجود ، منطقه خاورمیانه ، لوانت ، آناتولی و اروپای شرقی مناطقی هستند که احتمال شکل گیری این معماری در آنها بیشتر مطرح بوده است و بدیهی است که بیشترین تراکم استفاده از این معماری نیز در همین مناطق وجود داشته است. معماری مگارون فرمی است برگرفته از نخستین نیازهای ساختمانی و ساختاری است که متناسب با تحولات زندگی اجتماعی در مناطق یاد شده شکل گرفته است ، در همین راستا مگارونها از نگاه ساختاری این توانایی را داشته اند که در طول تاریخ تقریباً با سه نهاد اصلی تشکیل دهنده جامعه یعنی خانواده ، مذهب و سیاست هماهنگ شوند . در این پایان نامه تلاش برآن بوده است که تا حد امکان به چگونگی شکل گیری و استفاده از این فرم معماری در مناطق یاد شده و ویژگی های ساختاری آن بپردازیم. با توجه به سخت دسترس بودن منابع دانشگاهی مرتبط با این موضوع در محیط آکادمیک کشور ، بخش زیادی از مطالب مورد نیاز از طریق پایگاه های آنلاین آکادمیک و دانشگاهی خارج از کشور به دست آمده است . بر این اساس این امکان فراهم آمد تا به بررسی برخی دلایل شکل گیری فرم معماری مگارون و همچنین مناطق گسترش آن بپردازیم .
لیلا کیانی هرچگانی حسین احمدی
در این پایان نامه ، به گونه شناسی و انجام مطالعات آرکئومتالورژی بر روی اشیا مفرغی کشف شده از کورگان های جعفرآباد و طوعلی سفلی (دومین فصل کاوش) در حاشیه رود ارس در شهرستان خدا آفرین ، پرداخته شده است. هدف از این مطالعات شناخت هرچه بیشتر فرهنگ اقوام کوچرو و جنگجوی اوراسیا درشمال غرب ایران، به همراه بررسی دقیقتر صنعت و هنر فلزگری در میان این اقوام است. در مجموع103 شی مفرغی از این کاوش بدست آمده که موردگونه شناسی و طبقه بندی قرار گرفته است. گونه شناسی این آثار با مقایسه تطبیقی آنها با نمونه های مشابه مناطق همجوار صورت گرفته است که در نهایت قدمت این آثار را می توان مربوط به عصرآهن ii در ایران دانست. از این میان 3 اثر شاخص از 94 عدد زیورآلات این کاوش شامل النگو، گوشواره و انگشتر برای کسب اطلاعاتی از جمله اجزا تشکیل دهنده آلیاژ، تکنولوژی و شیوه ساخت و تزیین آنها، مورد مطالعات و بررسی های آرکئومتالورژی قرار گرفت. مطالعات آرکئومتالورژی شامل مطالعات متالوگرافی، تحلیل داده های sem- eds و عکسبرداری با اشعه ایکس است.
ساناز صفری فرشید ایروانی قدیم
استفاده از تالار ستون دار و اتاق های پیرامون تالار،ایوان و پیشخوان ورودی، راه پله مارپیچی شکل،نیش ها و پشتبند تزئینی،نیمکت و سکوهای خشتی و موارد دیگر از شاخصه های معماری است که در معماری شرق باستان شکل گرفته است. اما از تحولات عمده ای که در زمینه ی معماری به وقوع پیوست می توان به ایجاد تالارهای ستون دار اشاره نمود. تالار ستون دار به معنای عام آن در ایران برای اولین بار در دوره ی پنجم حسنلو(1500-1200ق.م) محوطه ای که در جنوب دریاچه ی ارومیه و در دشت سلدوز قرار گرفته است، ایجاد شد. سپس به صورت دنباله دار در طبقه چهارم حسنلو(iv)، زیویه، نوشیجان، باباجان، گودین، تپه ازبکی و سگزآباد دیده می شود. اورارتوها پس از غلبه بر حسنلو، با معماری تالار های ستون دار آشنا شده و با تاثیرگیری از این سبک در معماری خود استفاده کرده و تالار های ستون دار بی نظیری همچون تالار های ستون دار آلتین تپه، بسطام، آرماویر و اربونی را ایجاد کردند. بعدها ترکیب تالار ستون دار و ایوان ستون دار از معماری بیت هیلانی،که از آشورنو تاثیر گرفته است باعث ایجاد الگوی کهن آپادانا در پاسارگاد شد. الگوی کهن آپادانا به صورت تکامل یافته و در کاخ شوش و تخت جمشید ادامه یافت. به صورت کاملا مستقل تالار ستون داری که به 1300 ق.م تاریخگذاری شد، در بغازکوی پایتخت معماری هیتیت شناسایی شد. از این رو با هدف شناخت تکنیک ساختار و سبک تالارهای ستون دار در ایران، آناتولی و قفقاز در محدوده ی زمانی هزاره ی دوم و اول ق.م، کاربری تالار های ستون دار در ایران،آناتولی و قفقاز و بررسی تاثیر و تاثر تالارهای ستون دار ایران، آناتولی و قفقاز در هزاره ی دوم و اول ق.م این پژوهش انجام گرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش سیر تحول تالارهای ستون دار و روند تغییرات این تالارها را در طی هزاره ی دوم و اول قبل از میلاد نشان می دهد همچنین کاربری این نوع ساختمان ها ابتدا به صورت یک مکان مذهبی و برگزاری مراسم آیینی بوده است اما به تدریج و با شکل گیری الگوی آپادانا، کاربری آنها نیز تغییر کرده و به عنوان تالار های پذیرایی و تشریفات مورد استفاده قرار می گرفته است.