نام پژوهشگر: امیر مسعود عربلو

بررسی سونومایوگرافی فعالیت انقباضی عضلات شکم در دو حالت انقباض به تنهایی و انقباض همزمان با عضلات کف لگن درافراد با و بدون کمردرد مزمن غیر اختصاصی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1390
  ناهید طحان   امیر مسعود عربلو

چکیده: سابقه و هدف : مطالعات جدید نشان می دهد که یک الگوی انقباض همزمان میان عضلات شکمی و کف لگن در فعالیت های ارادی و غیر ارادی وجود دارد .هدف ار تحقیق حاضر بررسی سونومیوگرافی اثر افزودن انقباضات عضلات کف لگن به انقباض عضلات شکم در افراد سالم و مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی می باشد. مواد و روشها: 15 فرد مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی و 15 فرد سالم در این مطالعه شرکت داشتند. در مرحله اول یک تحقیق متدلوژیک برای ارزیابی تکرار پذیری متغیر ها در 12 فرد سالم و9 بیمار انجام شد.از افراد خواسته می شد که مانورهای گود کردن و سفت کردن شکم را یکبار به تنهایی و یکبار همراه با انقباض عضلات کف لگن در وضعیت خوابیده به پشت با زانوی خم انجام دهند. ترتیب انقباضات به صورت تصادفی انتخاب می شد. ضخامت عضلات عرضی شکم، مورب داخلی و مورب خارجی توسط سونوگرافی و حداکثر آمپلیتود این عضلات توسط الکترومیوگرافی در وضعیت استراحت و طی انجام مانورهای انقباضی اندازه گیری شد. از آزمون آماری اندازه گیری مکرر anova وآزمون ضریب همبستگی پیرسون برای آنالیز داده ها استفاده شد. یافته ها : تمام متغیر ها از سطح تکرار پذیری نسبی و مطلق خوبی برخوردار بودند.اختلاف معنی داری در میزان تغییرات ضخامت سونوگرافی و آمپلیتود حاصل از الکترومیوگرافی عضلات شکم، در دو حالت انقباض عضلات شکم به تنهایی و به همراه انقباض عضلات کف لگن در دو گروه سالم و بیمار وجود ندارد. تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نگردید. تفاوت معنی دار آماری میان شاخص های سونوگرافی و الکترومیوگرافی عضلات شکم مشاهده نگردید بحث: تفاوت معنی داری درعملکرد عضلات شکم در دو حالت با و بدون انقباض عضلات کف لگن در دو گروه سالم و بیمار وجود ندارد. واژه های کلیدی: عضلات شکمی، عرضی شکم، انقباض همزمان/سینرژی، عضلات کف لگن

بررسی فعالیت اتوماتیک عضلات شکم در پاسخ به انقباض ارادی عضلات کف لگن در افراد سالم و افراد مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی توسط ثبت همزمان الکترومیوگرافی و التراسونوگرافی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1391
  مطهره هاشم بروجردی   امیر مسعود عربلو

زمینه و هدف: کمردرد یکی از شایعترین اختلالات اسکلتی عضلانی است که جوامع مختلف باآن روبرو هستند. عوامل مختلفی در بروز کمردرد دخیل هستند. یکی از نظریه های مطرح شده برای علت بروز کمردرد، اختلال در ثبات ستون فقرات می باشد. براین اساس افراد کمردرد اغلب تغییر الگوی فعالیت عضلات ثبات دهنده را نشان می دهند. در کنار عضلات ستون فقرات، عضلات شکم و عضلات کف لگن نقش مهمی در ایجاد ثبات داینامیک ستون فقرات بازی میکنند. در این مطالعه به بررسی تغییرات الگوی سینرژی بین عضلات کف لگن و عضلات شکم در افراد مبتلا به کمردرد مزمن در قیاس با افراد سالم پرداخته شده است. مواد و روش ها: تعداد 15 فرد سالم و 15 فرد مبتلا به کمردرد در این مطالعه شرکت داشتند. هر فرد حداکثر انقباض عضلات کف لگن را سه بار انجام میداد و همزمان ثبت فعالیت الکترومیوگرافی و تغییر ضخامت عضلات عرضی ، مایل داخلی و مایل خارجی شکم از سمت راست افراد صورت میگرفت. نتایج: انقباض عضلات کف لگن باعث افزایش فعالیت الکترومیوگرافی و تغییر ضخامت عضلات شکم در افراد مبتلا به کمردرد مزمن و افراد سالم می شود. اختلاف معنی دارآماری بین فعالیت عضلات شکم در افراد سالم و مبتلا به کمردرد مزمن در پاسخ به انقباض عضلات کف لگن دیده نشده است. بحث: بر اساس نتایج به دست آمده،در افراد کمردرد نسبت به افراد سالم فعالیت عضله عرضی شکم کاهش و در عضله مایل خارجی افزایش یافته است. اگرچه این تفاوت بین دو گروه سالم و کمردرد از نظر آماری معنادار نبوده است اما هم در فعالیت الکترومیوگرافی این عضلات و هم در فعالیت مکانیکی ثبت شده توسط سونوگرافی عضلات گزارش شده است. همچنین بین شاخص حداکثر آمپلیتود و تغییر ضخامت، در عضلات عرضی و مایل خارجی شکم رابطه آماری معناداری وجود نداشته. نتیجه گیری : اینطور به نظر میرسد که سینرژی موجود بین عضلات شکم و عضلات کف لگن در افراد کمردرد از نظر آماری تفاوت معناداری با افراد سالم ندارد.

عنوان بررسی تغییر ضخامت عضلات دیواره شکم در مانورهای هالووینگ و بریسینگ شکمی توسط سونوگرافی و ارتباط آن با شدت درد و ناتوانی در زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی و مقایسه آن با زنان سالم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1391
  مهناز ابوفاضلی   امیر مسعود عربلو

هدف:کمردرد یکی از شایعترین و پر هزینه ترین اختلالات عضلانی اسکلتی است. یکی از عوامل بوجود آورنده کمردرد اختلال ثبات ستون فقرات می باشد. عضلات شکم نقش مهمی در ثبات ستون فقرات دارند. هدف از این مطالعه مقایسه تغییر ضخامت عضلات شکم در حین مانورهای شکمی در زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی با زنان سالم و ارتباط آن با شدت درد و ناتوانی توسط سونوگرافی می باشد. روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی ارتباطی بود که بر روی 37 بیمار زن مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی و 33 زن سالم در دامنه سنی20 تا 45 سالصورت گرفت. ضخامت عضلات شکم در حالت بدون انقباض و حین انجام مانور گود کردن و سفت کردن شکمی توسط سونوگرافی اندازه گیری شدند. شدت درد و ناتوانی نیز به ترتیب توسط مقیاس vas و پرسشنامه کبک و اوسوستری ارزیابی شدند. آزمون t-test مستقل دو نمونه ای برای مقایسه ضخامت عضلات شکم در حین مانور های گود کردن و سفت کردن بین دو گروه و آزمون ضریب هبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط تغییر ضخامت عضلات شکم با شدت درد و ناتوانی در زنان کمردردی استفاده گردید. نتایج:یافته ها نشان داد تغییر ضخامت هیچ یک از عضلات شکم در حین مانور گود کردن و سفت کردن شکمی بین دو گروه معنادار نشد به جز عضله عرضی شکم در حین مانور گود کردن (p<0/03 ).همچنین تغییر ضخامت هیچ یک از عضلات شکم در مانور های سفت کردن و گود کردن با شدت درد و ناتوانی ارتباط نداشت(p>0/05 ). نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد تنها تغییر ضخامت عضله عرضی شکم در حین مانور گود کردن شکمی بین زنان مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی و زنان سالم معنادار است. همچنین ارتباط معناداری بین تغییر ضخامت عضلات شکم در جین مانور ها ی گود کردن وسفت کردن شکمی با شدت درد و ناتوانی وجود ندارد. کلمات کلیدی: کمردرد مزمن، عضلات شکم، درد، ناتوانی، سونوگرافی

بررسی اثر روش درمانی dry needling و مقایسه آن با فشار ایسکمیک در درمان نقطه ماشه ای فعال در عضله تراپز فوقانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1391
  مریم ضیایی فر   امیر مسعود عربلو

یکی از مهمترین علت های ایجاد کننده درد، اختلالات اسکلتی-عضلانی می باشد، که حدود یک سوم آنها دارای سندرم میوفاشیال همراه با نقاط ماشه ای می باشند. وجود نقطه ماشه ای در عضله تراپز فوقانی یکی از یافته های شایع در افراد مبتلا به اختلالات ناحیه گردن و پشت است. اخیرا استفاده از dry needling به عنوان یکی از روشهای جدید درمانی جهت درمان نقاط ماشه ای مطرح شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثرات دو روش در مانی dry needling و فشار ایسکمیک در درمان نقطه ماشه ای فعال در عضله تراپز فوقانی و مقا یسه ی آنها با یکدیگر می باشد. روش بررسی: در مطالعه اصلی 33 نفر با تشخیص نقاط ماشه ای فعال در عضله تراپز فوقانی پس از مطابقت دادن معیارهای ورود و خروج شرکت کردند. پارامترهای مورد ارزیابی شامل: شدت درد در حین فعالیت، شدت درد درحین فشار الگومتر، آستانه فشاری درد، دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن و میزان ناتوانی عملکردی اندام فوقانی بودند که با ابزارهای مقیاس دیداری درد، الگومتر، گونیامتر و پرسشنامه فارسی dash قبل و بعد از درمان مورد بررسی قرار گرفتند. افراد به طور تصادفی در دو گروه درمانی قرار گرفتند. 1.گروه تحت درمان فشار ایسکمیک (17 نفر) و 2.گروه تحت درمان dry needling (16نفر). درمان 3 بار در هفته انجام شد و در جلسه چهارم فقط ارزیابی انجام گرفت. به منظور بررسی تغییرات متغیرها در هریک از روشهای درمانی پس از درمان از آزمونpaired t-test و برای مقایسه اثر دو روش درمانی از آزمون ancova استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه، نشان می دهدکه تاثیر روش dry needling در کاهش شدت درد با روش فشار ایسکمیک اختلاف معنی دار داردp=0/018)). اما تغییرات بقیه متغیرها در بین دو گروه درمانی تفاوت معنی داری را نشان نداد. درحالیکه هردو گروه درمانی تغییرات معنی دار رو به بهبودی با کاهش شدت درد ، افزایش آستانه فشاری درد، افزایش دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن به سمت مقابل و بهبودی ناتوانی عملکردی اندام فوقانی، مشاهده شد(p<0/05). اما فقط درگروه dry needling افزایش معنی دار دامنه حرکتی خم شدن طرفی گردن به همان سمت مشاهده شد(p<0/05). نتیجه گیری: هر دو روش درمانی در بهبود علائم بیماری موثر می باشند ولی روش dry needling در کاهش شدت درد در حین فعالیت نسبت به روش فشار ایسکمیک موثرتر می باشد و می تواند توسط درمانگران و فیزیوتراپیستها در کلینیکهای درمانی استفاده شود.

مقایسه سطح فعالیت عضلات کمربند شانه ای در حین انجام عمل گریپ در دو گروه افراد سالم و بیماران با در گیری روتاتور کاف
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1392
  نازنین نخعی   افسون نودهی مقدم

فعالیت عضلانی قسمت های پروگزیمال برای فعالیت بخش های دیستال ضروری می باشد. در حقیقت ، عضلات پروگزیمال یک پایه با ثبات ایجاد کرده و فعالیت بخش های دیستال را کنترل می کنند. این مطالعه استفاده از یک عمل گریپ دست را برای ارزیابی فعالیت عضلات کمربند شانه ای مورد بررسی قرار می دهد. هدف از این مطالعه تعیین این موضوع بود که آیا عمل گریپ دست می تواند فعالیت عضلات کمربند شانه ای را در افرادی با و بدون درگیری روتاتورکاف، تغییر دهد. در این مطالعه طبق مدل دو عاملی مختلط، 15 فرد با درگیری روتاتور کاف انتخاب شدند و 15 فرد سالم با آنها جور شدند. از افراد خواسته می شد یک انقباض استاتیک گریپ دست را در دو میزان 50% و 100% حداکثر انقباض ارادی و در 3 پوزیشن مختلف اندام فوقانی(اندام در حالت آویزان کنار بدن، اندام در اسکپشن 30 درجه با ساپورت، اندام در اسکپشن 30 درجه بدون ساپورت) انجام دهند. در هرکدام از پوزیشن ها ، افراد دینامومتر را در دست خود نگه می داشتند. فعالیت الکترومیوگرافی از عضلات دلتوئید قدامی، دلتوئید میانی، تراپز فوقانی، اینفرااسپیناتوس و سراتوس انتریور طی عمل گریپ دست در سه حالت یاد شده اندام فوقانی ثبت شد. نتایج ما نشان داد فعالیت الکترومیوگرافی در تمام عضلات مورد آزمایش شانه طی عمل گریپینگ 50 % و 100% حداکثر انقباض ارادی، در تمام پوزیشن ها، هم در افراد سالم و هم در افراد با درگیری روتاتور کاف، افزایش یافت نتایج نشان داد که عمل گریپ دست می تواند فعالیت عضلات کمربند شانه ای تغییر دهد. ف