نام پژوهشگر: حسن متین همایی
لادن زودفکر حسن متین همایی
هدف کلی تحقیق حاضر مقایسه فراوانی اختلالات قاعدگی)آمنوره ، الیگومنوره ، دیسمنوره وpms)بین دانشجویان دختر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشگاه های تبریز بود.بدین منظور تعداد 360 دانشجوی دختر[180 ورزشکار(میانگین سن: 34/4±37/21 و 180 غیر ورزشکار(میانگین سن: 12/2±75/20 ] به صورت انتخابی و هدفمند ،پرسشنامه های مربوط به تاریخچه قاعدگی ، تاریخچه ورزشی ،شدت درد (خط کش مدرج vas)و پرسشنامه دیکرسون را تکمیل کردند.داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی(آزمون خی دو ، mann–whitney u و t مستقل) در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند. آزمون فرضیه ها نشان داد که از نظر بروز آمنوره بین ورزشکاران و غیر ورزشکاران (55/10% در برابر88/8%)و الیگومنوره (33/18% در برابر 55/15%)تفاوت معنی داری وجود نداشت. همچنین از نظر بروز pms در گروه ورزشکار و غیر ورزشکار(به ترتیب 88/55 % و11/66 %) تفاوت معنی داری مشاهده نشد.از نظر بروز دیسمنوره در گروه ورزشکار و غیر ورزشکار (به ترتیب 44/39 % و88/43 %) نیز تفاوت معنی داری مشاهده نشد. سن منارک در گروه ورزشکار به طور معنی داری بالاتر از گروه غیر ورزشکار بود(به ترتیب 42/1±91/13 و34/1±40/13).با توجه به نتایج بدست آمده و وجود اختلاف،هر چند اندک در بروز دیسمنوره و pms در بین دو گروه لازم است تا به ورزش دانشجویان دختر در سایر رشته ها توجه بیشتری گردد. لغات کلیدی: ورزشکار،غیر ورزشکار،دانشجو،دیسمنوره،آمنوره،الیگومنوره؛pms
شهرام ورقایی حسن متین همایی
هدف ازتحقیق حاضر تعیین رابطه بین هوش هیجانی و هوش بهر با برخی از شاخص های آمادگی جسمانی و مهارتی دانش آموزان پسر، سال اول دبیرستانهای شهرستان میاندوآب، در سال تحصیلی 90-89 می باشد. جامعه آماری تحقیق کلیه دانش آموزان سال اول دبیرستانهای شهرستان میاندوآب می باشد. و حجم نمونه حدود 306 نفر، 20% جامعه آماری را شامل می شود. که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به متغییر های آمادگی جسمانی و مهارتی ( دو 540 متر ، بارفیکس اصلاح شده ، دریبل فوتبال، دریبل بسکتبال ، و آزمون ایلی نویز) بوسیله آزمونهای میدانی و اطلاعات مربوط به بهره هوشی (iq) و هوش هیجانی(eq)توسط آزمون ریون و پرسشنامه بار- اون جمع آوری شده و توسط برنامه spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد. که بین بهره هوشی و شاخص های آمادگی جسمانی( 540 متر، دریبل فوتبال ،دریبل بسکتبال و آزمون ایلی نویز) رابطه معنی داری وجود دارد. اما با شاخص بارفیکس اصلاح شده رابطه معنی داری وجود ندارد همچنین بین هوش هیجانی و متغییرهای مورد نظر رابطه معنی داری وجود نداشت.
شاپور ایوبی حسن متین همایی
در این پژوهش تأثیر هشت هفته تمرینات استقامتی بر روی اینترلوکین-10،آنزیم کاتالاز و مالون دی آلدئید و کورتیزول پلاسمائی موش های صحرائی نر بررسی گردید . بدین منظور آزمودنی ها شامل 14 سر موش صحرایی نر بالغ 3 ماهه نژاد ویستار بوده اند که از مرکز انستیتو پاستور شهرستان آمل تهیه شدند و سپس حیوانات به محیط آزمایشگاه منتقل گردیده و به دو گروه کنترل و تمرین (هر گروه 7 سر) تقسیم شدند.. گروه تمرین بمدت 8 هفته تحت تمرین استقامتی قرار گرفته و در پایان دوره 8 هفته ای مجددا" میزان اینترلوکین10 و مالون دی الدئید وآنزیم کاتالاز و کورتیزول پلاسمائی هر دوگروه اندازه گیری و ثبت شد . متغیرهای اندازه گیری شده در دو گروه کنترل و تمرین با هم مقایسه شده و سپس آمار توصیفی و استنباطی به منظور تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیه ها مورد استفاده قرار گرفت . برای مقایسه متغیرهای مورد مطالعه بین دو گروه از آزمون های مستقل استفاده گردید. و برای کلیه محاسبه های آماری از نرم افزار spss win.ver16 استفاده شد . نتایج پژوهش حاضر نشان داد هشت هفته تمرین استقامتی بر سطوح اینترلوکین 10 پلاسمای موش های صحرایی نر تأثیر معنی داری دارد (p?0/05) ومشاهده شد که اینترلوکین 10 پلاسمای موش های تمرین نکرده بطور قابل ملاحظه ای بیشتر از موش های تمرین کرده می باشد.همچنین بر سطح کورتیزول پلاسمای موش های صحرایی نر تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معنی داری دارد . p?0/05)) وبراین اساس مشاهده شد که هشت هفته تمرینی استقامتی موجب افزایش کورتیزول پلاسمای موش های نر صحرایی می گردد.اما بر سطح مالون دی آلدئید پلاسمای موش های نر صحرایی تمرین کرده و بدون تمرین تفاوت معنی داری ندارد p?0/05)) البته مالون دی آلدئید (mda) موش های تمرین کرده اندکی بیشتر از موش های تمرین نکرده بود با این حال تفاوت قابل ملاحظه ای بین دو گروه وجود نداشت . ونیز اینکه هشت هفته تمرین استقامتی بر سطوح کاتالازپلاسمای موش های صحرایی نر تمرین کرده وتمرین نکرده تفاوت معنی داری ندارد (p?0/05) البته مشاهده شد که سطح کاتالاز پلاسمای موش های تمرین کرده اندکی بیشتر از موش های تمرین نکرده می باشد .با این حال تفاوت قابل ملاحظه ای بین دوگروه وجود ندارد .
مهرو حقیقت حسن متین همایی
این پژوهش با هدف بررسی یک دوره تمرین آمادگی جسمانی پارسی بر غلظت کورتیزول و الفا امیلاز بزاقی و رابطه بین این دو و نسبت کمر به لگن و توده بدنی در زنان غیر ورزشکار انجام شد. به همین منظور از بین 40 زن در دسترس منطقه 3 شهرداری تهران،20 نفر با میانگین سنی 82/2+_10/30 سال،میانگین وزن 92/5+_40/62 کیلوگرم،قد 77/4+_25/159 سانتیمتر و توده بدنی 19/1+_55/24 کیلوگرم بر متر مربع به عنوان ازمودنی در این پژوهش شرکت کردند. ازمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه تمرین آمادگی جسمانی پارسی (12نفر) و کنترل (8نفر) قرار گرفتند. به همین منظور تمرین آمادگی جسمانی پارسی طی 8 هفته،هفته ای 3 جلسه به مدت 40 دقیقه در ماه اول و شدت 120 ضربه مترونوم و 60-70% mhr و 45 دقیقه در ماه دوم با شدت 140 ضربه مترونوم و 65-75% mhr انجام شده است. توده بدنی و نسبت کمر به لگن در دو مرحله جلسات اول و بیست و چهارم و میزان کورتیزول و الفا امیلاز بزاقی در پنج مرحله جلسات اول،ششم،دوازدهم،هجدهم،بیست و چهارم گرفته شده است. جهت تجزیه و تحلیل اماری از ازمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.در صورت مشاهده تفاوت معنادار از tجفت شده استفاده شد.سطح اطمینان برای تمام محاسبات 05/0> p در نظر گرفته شد. نتایج نشان دادغلظت سطوح استراحتی و پس از فعالیت کورتیزول بزاقی طی هشت هفته تمرین تناسب اندام ایرانی افزایش معنا داری یافت(05/0>p ). شاخص توده بدنی(bmi)طی هشت هفته تمرین کاهش معنا داری یافت(05/0> p). نسبت کمر به لگن و غلظت سطوح استراحتی و پس از فعالیت آلفا امیلاز بزاقی و رابطه بین کورتیزول و آلفا آمیلاز بزاقی طی هشت هفته تمرین آمادگی جسمانی پارسی تغییر معنا داری پیدا نکرد(05/0< p). با در نظر گرفتن تغییرات هورمونی و همچنین کاهش وزن و bmi متعاقب تمرین آمادگی جسمانی پارسی،بر مبنای همین امر به زنان غیر ورزشکار توصیه می شود تا از محاسن هورمونی،فیزیولوژیکی و ترکیب بدنی آن بهره ببرند
سیدمحسن جواهری حسن متین همایی
مقایسه برخی از ویژگیهای آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی قهرمانان وزنه برداری شهر قزوین با افراد غیر ورزشکار دکتر حسن متین همایی، دکتر محمدرضا بیات،سید محسن جواهری استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین، کارشناس ارشد تربیت بدنی هدف از این پژوهش، مقایسه ویژگیهای آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی قهرمانان وزنه برداری شهر قزوین با افراد غیر ورزشکار است. بدین منظور تعداد 20 نفر از قهرمانان وزنه برداری شهر قزوین و 20 نفر نیز بعنوان غیر ورزشکار به روش نمونه گیری تصادفی ساده، بعنوان آزمودنی انتخاب شدند. به منظور گرد آوری اطلاعات، فرمی محقق ساخته تهیه گردید و متغیرهائی چون قد، وزن، ضخامت 8 نقطه چین پوستی، وزن چربی، شاخص توده بدنی، فشار خون سیستولی و دیاستولی، حداکثر اکسیژن مصرفی و تیپ بدنی در آن درج شد. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی(پراکندگی، انحراف استاندارد و ...) و آمار استنباطی(آزمون t نمونه های مستقل) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین میانگین های وزن چربی (643/0p=)، فشار خون سیستولی(322/0p=) و دیاستولی(76/0p=)، ضربان قلب(888/0p=) و نسبت محیط کمر به لگن(623/0 p=)، تفاوت معناداری دیده نشد و در مقابل بین میانگین های وزن بدون چربی (001/0p=)، شاخص توده بدنی (001/0p=)، و تیپ بدنی (001/0=p) و نیز حداکثر اکسیژن مصرفی(001/0p=) تفاوت معناداری مشاهده گردید. یافته های این تحقیق، ضرورت تحقیقات بیشتر را در زمینه تأثیرات احتمالیِ این تفاوتها و همبستگی آنها با عملکرد و رسیدن به قهرمانی در این رشته، نشان می دهد. یافته های پژوهش حاضر، روشنگر این مطلب بود که علیرغم تحقیق بر روی وزنه برداران آن هم در سطوح قهرمانی در بسیاری از ویژگی های آنتروپومتریکی و فیزیولوژیکی تفاوتی با غیر ورزشکاران مشاهده نگردید و در نهایت تعیین این ویژگی ها در قهرمانان وزنه برداری و مقایسه آنها با غیر ورزشکاران این نکته را خاطر نشان می سازد که تفاوت ها بیشتر در آن دسته از ویژگی هائی می باشد که در قهرمان شدن ورزشکاران موثرتر است. در غیر اینصورت دلائلی بر وجود تغییرات چشمگیر همانطوری که در این تحقیق مشاهده گردید، در بسیاری از این ویژگی ها با افراد عادی وجود ندارد. واژه های کلیدی: آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، قهرمان، وزنه برداری، غیرورزشکار