نام پژوهشگر: فرزام عجمیان

بررسی تغییرات بیان ژن hdac11در تکامل عصبی مغز موش (mus musculus) در دوران جنینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1390
  افسانه گودرزی   فرزام عجمیان

تغییرات اپی ژنتیکی نقش مهمی را در بازآرایی ساختار و عملکرد کروماتین هسته ای بازی می کنند. در تکوین سیستم عصبی مرکزی، دخالت مولکول هایی که هیستون داستیلازها ((hdacs نامیده می شوند و بیان ژن ها را در سلول های عصبی و در سلولهای پشتیبان تنظیم می کنند نشان داده شده است. با این وجود تمام این مولکول ها، که به چهار کلاس مختلف پروتئینی تعلق دارند، لزوما" در طی تکوین سیستم عصبی بیان نمی شوند. به طور مثال، اگرچه در سال های اخیر نقش برخی از اعضای کلاس 1 تا 3 و به خصوص کلاس 2 از پروتئین های هیستون داستیلازی در تنظیم بیان برخی از ژن ها و از جمله ژن های درگیر در تکوین سلول های سیستم عصبی مشخص شده است، بعضی از آن ها در هیچ فرآیند تکاملی سلولی بیان نمی شوند و در دربار? نقش و عملکرد پروتئین های کلاس 4 هیستون داستیلازی در این فرآیند، تنها اطلاعات اندکی در دسترس است. در این تحقیق ما با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمرازی رونویسی معکوس reverse transcription-pcr)) و به دنبال آن واکنش زنجیره ای پلیمرازی کمی ((real-time quantitative-pcr، تغییرات بیان ژن hdac11 متعلق به خانواد? 4 از آنزیمهای هیستون داستیلازی را در نقاط زمانی مهم تکوین مغز موش آزمایشگاهی در دوران جنینی در بافت کورتکس برای نخستین بار؛ و همچنین در طی تکوین بعد از تولد در هر دو بافت کورتکس و هیپوکامپ مغز در شرایط آزمایشگاهی ((in vivo اندازه گرفته ایم. همچنین با برش گیری و رنگ آمیزی بافت مغز، روند نورون زایی و نقش احتمالی hdac11 در این روند یعنی در طی تکامل قبل از تولد را بررسی کرده ایم. نتایج آزمایشات ما نشان دهنده روند افزایشی بیان ژن hdac11 در طی تکوین جنینی کورتکس و هم چنین تکامل بعد از تولد کورتکس و هیپوکامپ است. این روند افزایشی بیان ممکن است موید دخالت این مولکول اجدادی تکاملی در تکوین بافت کورتکس، هم در دوران جنینی و هم در دوران بعد از تولد؛ و همچنین طی مراحل تکوین بعد از تولد بافت هیپوکامپ در مغز موش آزمایشگاهی باشد

بررسی تغییرات بیان ژن trkb در تکامل عصبی مغز موش آزمایشگاهی در دوران جنینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  فهیمه ساریخانی خرمی   فرزام عجمیان

نوروتروفین ها بقاء، تمایز، رشد و آپوپتوزیز نورون ها را به وسیله اتصال به رسپتورهای سطحی رسپتور تیروزین کینازی trk میانجی گری می کنند. یکی از این رسپتور ها، رسپتور تیروزین کیناز b (trkb) است. trkb (tyrosine kinase b) رسپتوری برای neurotrophin 4/5 و bdnf (brain derived neurotrophic factor) است. در موش ژنtrkb بر روی کروموزوم 13 قرار دارد و چهار ایزوفورم پروتئینی بزرگ trkb+، trkb-t1، trkb-t2 وtrkb-t-shc تولید می کند. نوروتروفین bdnf به رسپتور trkb متصل می شود نتیجه ی آن، القاء دایمریزاسیون و اتوفسفریلاسیون اسیدآمینه تیروزین دومین کینازی سیتوپلاسمی ای رسپتور است. هدف از چنین القائی، فعالیت سه مسیر signaling اصلی plc?،p13k و erk است که در نهایت منجر به فعالیت فاکتور رونویسی crebمی شود. این فاکتور رونویسی از ژن-های لازم برای بقاء و تمایز نورون ها را میانجی گری می کند. در این تحقیق با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمرازی رونویسی معکوس reverse transcription-pcr)) و به دنبال آن واکنش زنجیره ای پلیمرازی کمی(real-time quantitative-pcr)، تغییرات بیان ژن trkb+ در نقاط زمانی مهم تکوین مغز موش آزمایشگاهی در دوران جنینی در بافت کورتکس، و همچنین در طی تکوین بعد از تولد در هر دو بافت کورتکس و هیپوکامپ مغز در شرایط آزمایشگاهی اندازه گیری شد. نتایج آزمایشات روند تقریباً افزایشی از بیان ژن trkb را در طی تکوین جنینی کورتکس و هم چنین تکامل بعد از تولد کورتکس و روند کاهشی را در هیپوکامپ نشان داد. این روند یکنواخت بیان ممکن است موید اهمیت بیان این مولکول در طی تکوین بافت کورتکس، هم در دوران جنینی و هم در دوران بعد از تولد باشد.

بررسی تغییرات بیان ژن hdac1 در بیماران مبتلا به سرطان پروستات
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  نادیا میرزایی   فرزام عجمیان

در ایجاد تومورها علاوه بر تغییرات ژنتیکی، تغییرات اپی ژنتیکی نیز دخیل هستند. مهمترین تغییرات اپی ژنتیکی شامل تغییر در متیلاسیونdna ، مدیفیکاسیون هیستون ها، تغییر وضیعت کروماتین و الگوهای تنظیمی micro rnaها بوده که با تومورزایی مرتبط می باشند. علم اپی ژنتیک به مطالعه ی تغییرات ارثی برگشت پذیر در عملکرد و بیان ژن ها، بدون تغییر در توالی نوکلئوتیدی آن ها می-پردازد. این تغییرات اصلی، dna را متاثر نمی سازند، اما در سراسر چرخه های تقسیم سلولی پایدار مانده و ممکن است به ارث برسند. هیستون د استیلاز ها یک خانواده ی بزرگ از آنزیم هایی هستند که به عنوان تنظیم کننده های کلیدی در استیلاسیون هیستون های هسته ای شناخته می شوند. hdac ها نقش بزرگی در شروع و پیشرفت سرطان پروستات دارند که بر اساس اعمال تغییراتی است که در سطح کروماتین ایجاد می کنند. پروستات به شکل غده ای کوچک در زیر مثانه قرار داشته و بخش بالایی مجرای ادراری را در بر می گیرد. تغییرات اپی ژنتیکی نقشی کلیدی در پاتو فیزیولوژی سرطان پروستات دارند. تغییرات اپی ژنتیکی به ویژه هیپرمتیلاسیونdna و داستیلاسیون هیستون، نقش مهمی در کاهش بیان ژن های حفاظتی علیه سرطان پروستات دارا می باشند. از آن جایی که تغییرات اپی ژنتیکی برگشت-پذیرند بنابرین یک هدف جذاب برای درمان سرطان هستند. تعدادی از اپی داروها مثل مهارکننده های هیستون د استیلاز ها خاصیت ضد توموری در کشت سلول ومدل های حیوانی در سرطان پروستات نشان می دهند. ما در این تحقیق، پس از استخراج rna از نمونه ها بیان هیستون د استیلاز1 را در سرطان پروستات انسان با استفاده از rt-pcr و به دنبال آن با تکنیک q-pcr وsemi q-pcr مطالعه کردیم.برای این منظور 20 بیمار مبتلا به سرطان پروستات و 20 فرد سالم با یکدیگر مقایسه شدند. در یافته های این مطالعه در هر دو روش بین افراد سالم و بیمار از نظر میزان بیان ژن hdac1 تفاوت محسوس و معنی داری مشاهده گردید.

بررسی تغییرات بیان ژن trkb-t1 درتکامل عصبی مغز موش در دوران جنینی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  افسانه شکری وردوم   فرزام عجمیان

trkb یک گیرنده پروتئینی تایروزین کینازی است که در طول تکامل سیستم عصبی موش بیان می شود. این ژن بر روی کروموزوم 9 انسان و کروموزوم 13 موش قرار دارد و شامل 24 اگزون می باشد و آنالیزهای نورتن بلات (nothern blot) و rt-pcr آشکار کرد که فقط سه ایزوفرم از این ژن پروتئین های بزرگ تولید می کنند: یک ایزوفرم طول کامل ( (full-length از رسپتورtrkb ، که دارای دومین تیروزین کینازی است و دونوع ایزوفرم دیگر، غیر کاتالیتیکی اند که بین جوندگان و انسان محافظت شده است و دومین تیروزین کینازی ندارند. این دو ایزوفرم به نام هایtrkb-t-shc که جایگاه اتصال shc دارد و دیگری به نامtrk-t1 که جایگاه اتصال فوق را ندارد. bdnf از جمله نوروتروفین هایی است که با تمایل بالا به trkb متصل می شود و منجر به فعالیت سه مسیر سیگنال رسانی به نام های آبشارهای plc?، pi3k و erk است که باعث فسفریلاسیون و فعالیت فاکتور رونویسی creb می شود که این فاکتور، رونویسی از ژنهای لازم برای بقاء و تمایز نورون ها را میانجیگری می کند. فرم trkb-t1 می تواند به نوروتروفین ها متصل شود اما به خاطر فقدان دومین تیروزین کینازی نمی تواند به سیتوپلاسم سیگنال بفرستد. به نظر می رسد که ایزوفرم های برش خورده trkb تنظیم کننده های منفی غالب بر مسیر سیگنالینگ trkb می باشند. هدف ازانجام این پروژه بررسی تغییرات بیان ژن trkb-t1 در کورتکس موش آزمایشگاهی (mus musculus) در طی دوران تکوین جنینی است. در این تحقیق پس از استخراج total rnaبا استفاده از trizol reagent و باطراحی پرایمرهای مناسب و استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمرازی رونویسی معکوس reverse transcription-pcr)) و به دنبال آن واکنش زنجیره ای پلیمرازی کمّی (real-time quantitative-pcr)، تغییرات بیان ژن trkb-t1 در نقاط زمانی مهم تکوین مغز موش آزمایشگاهی در دوران جنینی در بافت کورتکس و همچنین در طی تکوین بعد از تولد در هر دو بافت کورتکس و هیپوکامپ مغز در شرایط آزمایشگاهی ((in vitro اندازه گیری شد. نتایج آزمایشات روندکاهشی بیان ژنtrkb-t1 را در طی تکوین جنینی کورتکس و هم چنین روند افزایشی بیان را در دوره 14 جنینی و تکامل بعد از تولد کورتکس و هیپوکامپ نشان داد. این روند افزایشی بیان در دوره پس از تولد و افزایش بیان درروز چهاردهم جنینی ممکن است موید دخالت این ژن در تمایز و بقاء نورونهاو سلولهای گلیال درطی فرایند تکوین کورتکس وهیپوکامپ موش و همچنین نقش t1 درسیناپتوژنزیس و افزایش طول دندریت های دیستال در مغز باشد.

کلونینگ هورمون رشد ماهی قرمز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  معصومه صداقت   فرزام عجمیان

هورمون رشد باعث تحریک و تکثیر سلول ها در انسان و حیوانات می شود. این هورمون یک پلی پپتید تک زنجیره ای است که وزن مولکولی در حدود 22 کیلو دالتون دارد و دارای تعداد تقریبی 191 اسید آمینه است که در سلول های سوماتوتروف واقع در بال جنبی غده هیپوفیز پیشین ساخته شده و ترشح می گردد. هدف از انجام پروژه حاضر شبیه سازی ژن هورمون رشد ماهی قرمز به عنوان یک نمونه قابل دسترس از ماهیان است تا پس از کلونینگ صحیح این ژن بتوان در تحقیقات بعدی بیان آنرا در یک سیستم بیان یوکاریوتی بررسی نموده و متعاقب آن اثرات آنرا در میزان رشد این نمونه از ماهیان در طول دور? تکثیرشان مطالعه کرد. در این پروژه پس از جداسازی بافت هیپوفیز از ماهی، استخراج rna total از بافت هیپوفیز انجام گرفت و پس از اطمینان از سلامت rna های استخراج شده روی ژل الکتروفورزی، از روی mrna مربوطه، cdna ژن هورمون رشد با استفاده از آنزیمreverse transcriptase ساخته شد. cdna ژن هورمون رشد سپس توسط متد pcr تکثیر و ناحی? کد کنند? ژن مزبور جداسازی گردید. قطعه حامل ناحی? کد کننده آنگاه در وکتور کلونینگ پلاسمیدی قرار گرفته و از طریق ترانسفورماسیون شیمیایی، dna نوترکیب به داخل یک سلول میزبان باکتریایی انتقال یافت. نتایج مقدماتی ما نشان دهند? بیان آنالتیک ژن هورمون رشد ماهی قرمز در سلول میزبان کلونینگ است. آزمایشات تکمیلی دیگر در آنالیز پروتئین تولید شده و بهبود کیفیت محصول تولیدی در حال انجام اند

بررسی تغییرات بیان ژن hdac11 در تکوین عصبی مغز جوجه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  سیده رضوانه مودب پور   فرزام عجمیان

داستیلاسیون هیستونی نقش مهمی در تنظیم رونویسی، پیشرفت چرخه ی سلولی و پروسه های تکاملی دیگر دارد. هیستون داستیلازها آنزیم هایی هستند که گروه استیل را از آمینو اسید لیزین هیستون ها حذف می کنند، به این ترتیب میانکنش بین dna و دنباله های هیستونی برقرار شده و ساختار فشرده ی کروماتین شکل می گیرد که این ساختار با مهار رونویسی ارتباط دارد. یافته های اخیر تأیید کننده ی نقش hdac11 در داستیلاسیون هیستونها در سیستم عصبی مرکزی (cns) و تکامل نورون ها و سلول های پشتیبان آنها طی تکامل جنینی می باشد. hdac11 به کلاس iv از آنزیم های هیستون داستیلاز تعلق دارد و اطلاعات کمی در مورد نقش و عملکرد پروتئین های hdac کلاس iv در این فرآیندها وجود دارد. به علاوه اینکه تاکنون هیچ مطالعه ای در مورد ژن hdac11 و نقش آن در تکامل عصبی دوران جنینی در جوجه انجام نشده است. هدف از این پروژه بررسی تغییرات احتمالی بیان این ژن در تکامل عصبی مغز جوجه طی دوران جنینی (prenatal) و پس از تولد (postnatal) می باشد. بدین منظور بافت های مغز جنین 14، 17 و 20 روزه ی جوجه و بافت های مغز جوجه بعد از تولد در روزهای 1، 5، 20 و 40 تهیه شد. با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمرازی رونویسی معکوس (reverse transcription-pcr)و به دنبال آن واکنش زنجیره ای پلیمرازی کمی (real-time quantitative-pcr)، تغییرات بیان ژن hdac11 متعلق به خانواد? iv از آنزیم های هیستون داستیلازی در نقاط زمانی مهم تکوین مغز جوجه در دوران جنینی و پس از تولد در بافت کورتکس و همچنین بافت هیپوکامپ برای نخستین بار، در شرایط آزمایشگاهی (in vivo) اندازه گیری شد. نتایج این آزمایشات روند افزایشی بیان ژن hdac11 را طی تکوین جنینی و همچنین تکامل پس از تولد کورتکس و هیپوکامپ نشان داد که با بیشترین میزان بیان این ژن در روز 40 بعد از تولد در هردو بافت کورتکس و هیپوکامپ همراه بود. این روند افزایشی بیان، نشان دهنده ی نقش احتمالی این مولکول حفاظت شده ی جدید در تکوین بافت کورتکس و هیپوکامپ، هم در دوران جنینی و هم در دوران پس از تولد، در مغز جوجه باشد.

بررسی پلی مورفیسم کدون 78 ژن کولین دهیدروژناز و ارتباط آن با ناباروری ایدیوپاتیک در مردان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  معصومه ابراهیمی   حمیدرضا وزیری

ناباروری به عنوان یک اختلال چند عاملی ناتوانی زوجین در تولید نسل، بعد از گذشت حداقل یک سال تلاش برای بارداری، بدون بهره گیری از روش های کنترل بارداری تعریف می شود. ناباروری با فاکتور مردانه، مسئول بیش از 50% از مشکلات ناباروری می باشد. تقریبا" 20% موارد ناباروری، منحصرا" در نتیجه فاکتور مرد است و در 30-40% موارد فاکتور زن و مرد هر دو در این زمینه نقش دارند. ناباروری با منشا ناشناخته، ناباروی ایدیوپاتیک نامیده می شود. ناباروری ایدیوپاتیک در مردان، به عنوان کاهش غیر قابل توصیف در کیفیت منی حداقل در یک یا چند پارامتر (تعداد، حرکت، مورفولوژی) در مردان با تست جسمانی و اندوکرینی طبیعی، تعریف می شود. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد، سوخت و ساز نابجای ریزمغدّی ها از جمله کولین، ممکن است یک نقش موثّر در ناباروری مردان داشته باشد.کولین یک عامل حیاتی در تنظیم ساختار و سیّالیت غشای اسپرم است. این ماده ی مغذّی نقش مهمی در بلوغ و ظرفیت غشای اسپرم دارد. کولین دهیدروژناز (chdh) با اکسیداسیون کولین به بتائین در غشای داخلی میتوکندری نقش مهمی در متابولیسم کولین دارد. یکی از شایع ترین پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی این ژن سبب جایگزینی آرژنین به لوسین در اسید آمینه 78 آنزیم محصول این ژن می شود. به منظور بررسی ارتباط پلی مورفیسم ژن chdh با ناباروری ایدیوپاتیک مردان، dna ی ژنومی از سلول های لوکوسیت خون 50 فرد مبتلا به ناباروری و 50 فرد بارور استخراج گردید و با استفاده از تکنیک pcr-rflp ژنوتیپ این ژن تعیین شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در توزیع آلل gو tدر بین افراد سالم و بیمار وجود داشت (p<0.05). فراوانی ژنوتیپ های gg، gt و tt در افراد بیمار به ترتیب برابر با 28، 50 و 22 % بود و در افراد سالم فراوانی ها برابر با 52، 36 و 12% بودند و تفاوت معنی داری در توزیع این فراوانی بین افراد بیمار و سالم وجود داشت (p<0.05). نتایج بدست آمده پیشنهاد می دهند که حضور آلل t خطر ابتلا به ناباروری را در مردان افزایش می دهد و اثر منفی دارد. گرچه مطالعات بیشتر در جمعیت های بزرگ تر برای تأیید این یافته مورد نیاز می باشد.

کلون سازی ژن annexin a1 در وکتور pgl268 pepi fgm18f
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1391
  سیده صدیقه کاظمی شیخ شبانی   کامران قایدی

annexin a1 یک پروتئین 37 کیلو دالتونی با برخی تاثیرات ضد التهابی است. این پروتئین عضو پروتئین های خانواده annexins است که در سرکوب برخی از مسیرهای سیگنالی در گیر در التهاب کمک می کند. این پروتئین با مهار cpla2 از تولید آراشیدونیک اسید که سوبسترای آنزیم های لیپو اکسیزناژ و سیکلو اکسیژناژ است جلوگیری کرده و مانع تولید گونه های فعال اکسیژن ناشی از فعالیت این آنزیم ها می شود. همچنین در برخی منابع پروتئین به عنوان یک فکتور مقابله کننده با شرایط آپوپتوزی نیز معرفی گردیده است. در این طرح برای بررسی اثرات این پروتئین cds کد کننده پروتئین در وکتور بیانی مناسب که از انواع وکتورهای دارای توالی s/mar است کلون گردیده است. برای رد یابی پروتئین در پائین دست cds, توالی flag که یک توالی 8 اسیدآمینه ای است با جایگزینی در پرایمر reverse تعبیه شده است. وجود توالی s/mar در وکتور باعث اتصال آن به داربست هسته ای شده و در نتیجه احتمال از دست رفتن وکتور در هر تقسیم سلولی از بین خواهد رفت که بیان طولانی مدت ژن را در سلول های هدف باعث می شود.

بررسی تغییرات بیان ژن hdac11 در بیماران مبتلا به سرطان مثانه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  روزبه طبیب صوفی   فرزام عجمیان

سرطان مثانه چهارمین بدخیمی شایع در سطح جهان است. فراوانی آن در مردان سه برابر زنان می باشد. با توجه به پیری جهانی جمعیت، شیوع این سرطان در حال گسترش است در حالی که مرگ و میر ناشی از آن در نتیجهء تشخیص بهتر بیماری، درمان مناسب تر آن و در نهایت مراقبت های پزشکی بهتر رو به کاهش بوده است. مصرف سیگار مهمترین ریسک فاکتور ابتلا به سرطان مثانه است و یک سوم موارد ابتلا به این بیماری را موجب می شود. یکی از مکانیسم هایی که منجر به کارسینومای مثانه می شود. تغییرات اپی ژنتیک از طریق بیان بیش از حد هیستون داستیلاز ها است که با تغییر عملکرد کروماتین باعث ایجاد دگرگونی هایی در مسیرهای سیکل سلولی می گردد. hdacs به عنوان یک کورپرسور در کمپلکس های هسته ای که سطح رونویسی تنظیم-کننده های کلیدی چرخهء سلولی مانند p53 را کنترل می کنند، وارد می شوند. هیستون داستیلاز ها از طریق داستیله کردن ریشه-های لیزین هیستون های مرکزی، کروماتین متراکم تری را پدید می آورند. وقتی که چنین تراکمی در بخش پروموتور ژن های سرکوب گر تومور رخ می دهد سرطان پدید می آید. در حالی که تاثیر افزایش بیان hdac4 در ایجاد سرطان مثانه آشکار شده است، نقش hdac11 در این سرطان به عنوان جدیدترین عضو خانوادهء هیستون داستیلاز های کلاسیک مشخص نیست. در این مطالعه مقادیر بیان ژن hdac11 در بافت های سرطانی مثانه در مقایسه با بافت های نرمال مثانه مقایسه گردید. این مطالعه بررسی 32 نمونهء سرطانی و 29 نمونهء سالم را شامل می شد. total rna استخراج شد و با فرآیند رونویسی معکوس total cdna به دست آمد. گام بعدی real time pcr بود که از طریق نتایج حاصل از آن به مقایسهء مقادیر بیان ژن hdac11 در بافت های نرمال و سرطانی پرداخته شد. آنالیز نتایج بدست آمده با آزمون t نشان داد که تفاوت معنی داری بین سطح بیان این ژن در نمونه های سرطانی و نرمال وجود ندارد(p=0.41). بنابراین داده های حاصل از این پژوهش وجود ارتباط بین پروتئین hdac11 و سرطان مثانه را تائید نمی کند و ما نمی توانیم hdac11 را به عنوان یک هدف دارویی بالقوه برای طراحی بازدارنده های اختصاصی هیستون داستیلاز ها معرفی کنیم. هر چند برای تائید این نتایج پژوهش های بیش تری مورد نیاز است. کلیدواژه: hdac11، سرطان مثانه، بیان هیستون داستیلاز

بررسی تغییرات بیان ژن هیستون داستیلاز1 در بیماران مبتلا به سرطان مثانه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  مجتبی علی وند   فرزام عجمیان

سرطان مثانه چهارمین سرطان شایع در مردان و نهمین در زنان است. بیش از 90% از تومورهای مثانه از نظر پاتولوژی سلول های پوششی دستگاه ادراری هستند و در 75% موارد در زمان تشخیص در مرحله سطحی قرار دارند. شایع ترین علامت بیماران وجود خون در ادرار است و روش استاندارد برای تشخیص سرطان مثانه سیستوسکوپی می باشد. در تومور مثانه تغییرات ژنتیکی شامل تغییر در ژن سرکوب گر تومور p53 ، p21 و ژن رتینوبلاستوما رخ می دهد، که منجر به پیشرفت تومور به مراحل بالاتر می شود. در پیدایش سرطان مثانه، تغییرات اپی ژنتیکی نیز موثر هستند. این تغییرات شامل متیلاسیون dna و مدیفیکاسیون هیستون ها می باشند که در فرآیند تومورزایی دخیل هستند. تغییرات اپی ژنتیک بر خلاف تغییرات ژنتیک، تغییرات ارثی و برگشت پذیر هستند که بدون ایجاد تغییر در توالی نوکلئوتیدی ژن ها بر روی عملکرد و بیان آن ها تاثیر می گذارند. بخشی از این اثرگذاری توسط آنزیم های هیستون داستیلاز(hdac) انجام می گیرد. داستیلاسیون هیستون ها با برداشتن گروه استیل از آمینواسید لیزین در انتهای هیستون ها منجر به فشرده شدن ساختار کروماتین و خاموشی ژن می گردند. hdac1 جزء کلاس 1 هیستون داستیلازها می باشد که افزایش بیان آن در سلول های سرطانی باعث تحریک تکثیر، رگ زایی، ممانعت از آپوپتوزیس و از دست رفتن تمایز می شود. ما در این تحقیق، پس از استخراج rna از نمونه ها بیان هیستون هیستون داستیلاز 1 را در سرطان مثانه انسان و گروه کنترل با استفاده ازrt-pcr مطالعه کردیم. برای این منظور 32 بیمار مبتلا به سرطان مثانه و 29 فرد سالم با یکدیگر مقایسه شدند. در یافته های این مطالعه در روش rt-pcr بین افراد سالم و بیمار از نظر میزان بیان ژن هیستون داستیلاز1 تفاوت معنی داری مشاهده گردید

بررسی ارتباط درج/ حذف توالی attg پروموتر ژن nf?b1 با بیماری های عروق کرونر در جمعیت استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  آرش گلعلی پور   فرزام عجمیان

بیماری های عروق کرونر (cad) شایعترین عامل مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی- عروقی هستند و التهاب، عاملی پیشبرنده برای خطر ابتلا به این بیماری محسوب می گردد. فاکتور رونویسی nf?bتنظیم کننده کلیدی بسیاری از فرآیندهای سلولی و ژن های دخیل در تعدیل التهاب است و بسیاری از ژن های مرتبط با cad توسط nf?b تنظیم می گردد. حذف توالی attg ناحیه 94- پروموتر ژن nf?b1 منجر به کاهش سطح زیر واحد های این پروتئین (p50 وp105) می گردد و به دنبال آن پاسخ ضد التهابی را تحت تاثیر قرار می دهد. افراد حامل این حذف ممکن است در معرض خطر بیشتری به بیماری cad قرار داشته باشند. با توجه به اینکه تفاوت های ژنتیکی در گروه های نژادی و قومیتی مختلف وجود دارد و همچنین تاکنون هیچ گونه مطالعه ای در مورد ارتباط درج/ حذف توالی attgناحیه 94- پروموتر ژن (rs28362491) nf?b1با بیماری cad در ایران صورت نگرفته است، لذا در این مطالعه ارتباط این درج/ حذف آللی با خطر ابتلا به بیماری cad در جمعیت استان گلستان بررسی شده است. افراد مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا بهcad (120n=) مراجعه کننده به بخش آنژیوگرافی بیمارستان امیرالمومنین (مرکز قلب) شهرستان کردکوی استان گلستان و گروه شاهد (130n=) افرادی بودند که با لحاظ نمودن متغیرهای مخدوش کننده از میان افراد سالم جامعه استان گلستان انتخاب شدند. تخلیصdna ژنومی از خون تمام افراد هر دو گروه توسط روش salting out صورت گرفت. سپس، توالی های پرایمر برای دو طرف جایگاه rs28362491 طراحی شد و واکنش زنجیره ای پلیمراز برای بررسی این جایگاه انجام گرفت. جایگاه rs28362491 به روش rflp-pcr و الکتروفورز روی ژل آگارز در افراد بیمار و کنترل بررسی شد. در مرحله آخر این پروژه، آنالیز آماری بر روی داده های بدست آمده به کمک نرم افزار آماری (version.12.1.4.0) med calc انجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در توزیع آلل دارای حذف و آلل دارای درج attg در بین افراد سالم و بیمار وجود نداشت (p=0.5858). فراوانی ژنوتیپ های درج/ درج، درج/ حذف، حذف/ حذف attg پروموتر ژن nf?b1 در افراد بیمار به ترتیب برابر با 32%، 54% و 14% بود و در افراد سالم فراوانی ها برابر با 36%، 52% و 12% بودند و تفاوت معنی داری در توزیع فراوانی ژنوتیپی بین افراد بیمار و سالم وجود نداشت (p=0.7943). نتایج بدست آمده پیشنهاد می دهند که حضورآلل دارای حذف خطر ابتلا به cad را در جمعیت مورد مطالعه افزایش نمی دهد. گرچه مطالعات بیشتر درجمعیت های بزرگ تر برای تأیید این یافته مورد نیاز می باشد.

بررسی ارتباط جهش arg331x ژن گیرنده kiss1 با ناباروری ایدیوپاتیک مردان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  امین برومند مقدم   حمیدرضا وزیری

ناباروری مردان یک سندرم چندعاملی شامل طیف وسیعی از ناهنجاری ها با علل ناشناخته است که با عوامل ژنتیکی و غیر ژنتیکی مختلف مرتبط است. ناباروری با فاکتور مردانه، مسئول بیش از 50% از مشکلات ناباروری می باشد. تقریباً 20% موارد ناباروری، منحصراً در نتیجه فاکتور مرد است و در 30-40% موارد فاکتور زن و مرد هر دو در این زمینه نقش دارند. یکی از این عوامل شناخته شده در ناباروری ایدیوپاتیک به هم خوردن سطح هورمون هایlh و fsh می باشد. یکی از ژن های دخیل در تنظیم ترشح این هورمون ها ژن kiss1 می باشد. ژن kiss1 در ابتدا به عنوان ژن مهار کننده سرطان معرفی شد. مطالعات متعددی در سال های اخیر نشان داده است که جهش در یک گیرنده متصل شونده بهg-protein موسوم به gpr54 یا kiss1r منجر به بروز بلوغ زودرس یا بلوغ دیررس می گردد. این گیرنده روی نورون های ترشح کننده gnrh هیپوتالاموس مغز واقع است و از طریق افزایش ترشح gnrh باعث افزایش ترشح هورمون های fsh، lh و هورمون های استروئیدی جنسی می شود. بیماران حامل جهش های نقص عملکردی در ژن کدکننده این گیرنده، سطح پایینی از هورمون های گنادوتروپیک و استروئیدهای جنسی دارند و منجر به کاهش رشد و نمو سیستم تولیدمثلی می گردد. بنابراین جهش در ژن kiss1r می تواند نقش مهمی در ناباروری داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط جهش در کدون 331 (r331x) با ناباروری ایدیوپاتیک در مردان بوده است. در مطالعه ی حاضر، تعداد 50 مرد بیمار مبتلا به ناباروری ایدیوپاتیک و 50 مرد سالم در استان گیلان مورد ارزیابی قرار گرفتند و روش pcr و sscp-page جهت تعیین ژنوتیپ های جهش در کدون 331 استفاده شد. عدم حضور جهش احتمالی r331x در دو گروه شاهد و بیمار مشاهده و توسط تعیین توالی dna تأیید شد. این مطالعه پیشنهاد می کند که ارتباطی بین جهش مورد نظر و ناباروری ایدیوپاتیک مردان در جامعه مورد مطالعه وجود ندارد. البته نتایج می تواند در جمعیت های جغرافیایی مختلف و یا در جمعیت های بزرگ تر متفاوت باشد که نیاز به بررسی های بیشتر دارد. کلید واژه: ناباروری ایدیوپاتیک، kiss1r، r331x، sscp-page.

بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم ناحیه اگزون ژن apoe با بیماری آلزایمر در استان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  فرانک محمدپور لشکری   حمیدرضا وزیری

بیماری آلزایمر شایع ترین نوع زوال عقل است که با اختلال حافظه و تغییر توانایی های شناختی گوناگون توصیف می شود. عوامل زیست محیطی متعدد، پزشکی و اجتماعی نیز به عنوان عوامل خطر ایجاد آلزایمر پیشنهاد شدند. این بیماری وابسته به انحطاط پیشرونده است که توسط آتروفی نئوکورتیکال، فقدان نورون و سیناپس، پلاک های نوریتیک و لایه های نوروفیبریلاری توصیف می شود. ویژگی های اصلی آسیب شناختی عصبی آن عبارتند از رسوب خارج سلولی پروتئین بتا آمیلوئید و اشکال درون سلولی لایه های نوروفیبریلاری. آپولیپوپروتئین e که مهمترین عامل ژنتیکی دخیل در بیماری آلزایمر است ، لیپوپروتئینی با چگالی بسیار پایین است که نقش آن تا حدودی حذف کلسترول از جریان خون است. تغییر در میزان این پروتئین باعث بیماری قلبی و عروقی، بیماری آلزایمر و بیماری های دیگر می گردد. ژن apoe روی بازوی کوتاه کروموزوم ?? به طور عمومی به عنوان ژن عمده مستعد بیماری برای فرم دیررس آلزایمر شناسایی شده است و نقش مهمی در متابولیسم و توزیع مجدد کلسترول دارد. پس از آسیب به سر میزان apoe در برخی نورون ها افزایش می یابد و روی گسترش جسم سلولی نورون ها اثر می گذارد. بنابراین تصور می شود نقش مهمی در ترمیم و محافظت نورون ها ایفا می کند. پلی مورفیسم ژنتیکی ژن apoe می تواند نقش مهمی در آلزایمر داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط پلی مورفیسم کدون ??? ژن apoe با بیماری آلزایمر در جمعیتی از سالمندان استان گیلان بود. در این مطالعه ?? نمونه خون از سالمندان مبتلا به آلزایمر و ?? سالمند سالم تهیه شد.dna ژنومی از لکوسیت های خون محیطی استخراج شد و روش pcr-rflp برای تعیین ژنوتیپ های پلی مورفیسم ژن apoe در کدون ??? بهره برداری گردید. فراوانی ژنوتیپی ژن apoe برای arg/arg، arg/his، his/his در افراد سالم به ترتیب ??،?? و ?? درصد و در افراد بیمار ??، ?? و ?? درصد می باشد. تفاوت معنی داری بین کدون ??? ژن apoe و سالمندان مبتلا به آلزایمر و سالم مشاهده نشد (p = 0.35). نتایج این مطالعه، عدم وجود ارتباط پلی مورفیسم کدون ??? از ژن apoe با بیماری آلزایمر پیشنهاد می کند. اگرچه برای تایید این یافته به تحقیقات بیشتری نیاز است.

بررسی ارتباط پلی مورفیسم ناحیه پروموتری ژن apoe در بیماران مبتلا به آلزایمر در استان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  مهرناز پور واحدی   حمیدرضا وزیری

آلزایمر، یک بیماری پیش رونده و تخریب کننده نورونی می باشد (cheng et al., 2005). که با کاهش نورون ها و سیناپس ها هیپوکامپ و اینتورینال تشخیص داده می شود (zilkova et al., 2006). ابتلا به آلزایمر در سلامت عمومی جامعه و سرعت مرگ و میر تأثیرگذار بوده و موجب وارد آمدن صدمات روحی و هزینه های بسیار گزاف درمانی به خانواده و در نتیجه اجتماع می گردد (thies and bleiler, 2013). یکی از ویژگی های نوروپاتولوژی بیماری مذکور، انباشتگی پلاک های نورونی به نام پلاک های بتا آمیلوئیدی می باشد. از دیگر ویژگی نوروپاتولوژی این بیماری، می توان به کلاف های نوروفیبریلاری اشاره کرد که یک ضایعه میکروسکوپی عمده در بیماری آلزایمر بوده و حاصل هیپرفسفریلاسیون پروتئین های وابسته به میکروتوبول از قبیل پروتئین تا (tau) می باشد (tang and gershon, 2003). اولین مناطقی از مغز که طی بیماری آلزایمر، تحت تاثیر قرار می گیرند، هیپوکامپ و اینتورینال قشری می باشند. این مناطق به عنوان بخش هایی از سیستم لیمبیک به شمار می روند، که نقش مهمی در پردازش حافظه و یادگیری ایفا می کنند (zilkova et al., 2006). بیماری آلزایمر توسط سه گروه اصلی از علایم تشخیص داده می شود. از علایم ابتدایی می توان به افزایش اضطراب، پریشانی و دستپاچگی در محیط های ناآشنا، تغییرات خلق و خوی و از دست دادن حافظه اشاره کرد. از علایم متوسط این بیماری مشکلات زبانی، زودرنجی، افسردگی، هذیان می باشد و علایم پیشرفته همراه با از دست دادن وزن، اشکال در بلع، بی اختیاری ادرار و مدفوع بوده که در نهایت منجر به مرگ خواهد شد (rogers and lasprilla, 2006). بیماری آلزایمر بر اساس سن شروع بیماری به 2 نوع زودرس و دیررس طبقه بندی می شود. در نوع زودرس بیماری شروع علایم بالینی قبل از سن 65 سالگی می باشد. بیشتر از نوع وراثتی بوده و الگوی توارث اتوزومال غالب دارند. در نوع دیررس بیماری شروع علایم بالینی پس از سن 65 سالگی می باشد و به علت دخیل بودن عوامل محیطی و ژنتیکی الگوی توارث آن واضح نیست. ولی بسیاری از شواهد ژنتیکی نشان می دهند که ژن apoe به عنوان یک عامل خطر برای نوع دیررس اسپورادیک یا وراثتی این بیماری نقش ایفا می کند (yokes, 2007). آلزایمر یک بیماری چندعاملی است و نتایج مطالعاتی که تاکنون در ارتباط با آن، صورت گرفته اند، عوامل مختلفی از قبیل اختلالات ژنتیکی و عوامل محیطی را در بروز بیماری موثر می دانند (rondeau et al., 2006). عوامل محیطی شامل: قرار گرفتن در برابر سموم و آلودگی ها (moulton and yang, 2012)، الکل (tyas, 2001)، استعمال دخانیات (ho et al., 2012)، آسیب به سر (jellinger, 2004)، افزایش کلسترول (michikawa, 2003) می باشد. در رابطه با عوامل ژنتیکی شناسایی ژن های کاندید در آلزایمر زودرس و دیررس درک ما را از اهمیت استعداد ژنتیکی در بیماری آلزایمر افزایش داده اند. بیشتر منابع اشاره می کنند که سن و جنسیت در پیشرفت بیماری آلزایمر نقش مهمی دارند، به طوری که گزارش شده است شیوع این بیماری در خانم ها بیشتر از آقایان می باشد. افزایش شیوع این بیماری در خانم ها با سطح هورمون استروژن رابطه مستقیم دارد. هورمون استروژن بیان آنزیم های آنتی اکسیدان را بالا برده و موجب حفاظت در برابر سمّیت بتا آمیلوئید می شود. پس در نتیجه میزان انتشار سیگنال های آپاتوتیک و ابتلا به بیماری در زنان جوان و آقایان بسیار پایین تر از زنان مسن بوده است (vina et al., 2007). امروزه بحث ارتباط میان پلی مورفیسم های ژنتیکی و استعداد ابتلا به بیماری ها از جمله مباحث پر اهمیت و قابل توجه می باشد، که مطالعات روزافزونی پیرامون ارتباط یاد شده در حال انجام است. همان گونه که پیش تر به آن اشاره گردید تفاوت در توالی dna میان افراد، گروه ها یا جمعیت ها پلی مورفیسم ژنتیکی اطلاق می گردد (vignal et al., 2002). حاصل وجود این پلی مورفیسم ها می تواند مسئول بروز تفاوت های مشاهده شده در زمینه فیزیولوژی، بیوشیمی، پاسخ به داروها و بالاخره استعداد ابتلای افراد به برخی بیماری ها باشد (frazier et al., 2003). snp ها به عنوان ساده ترین و رایج ترین منبع پلی مورفیسم ژنی در انسان محسوب می گردند (vignal et al., 2002). اطلاعات حاصل از snp ها می توانند در بهبود سطح سلامت افراد و جامعه موثر واقع گردند، بدین معنی که تحقیقات مربوط به snp ها می توانند از طریق ژن درمانی، کشف داروهای جدید و کشف شیوه های جدید تشخیصی مورد استفاده واقع شوند (mahoney, 2007). بدلیل اهمیت بیماری آلزایمر و با در نظر گرفتن نقش apoe در بروز این بیماری، در تحقیق حاضر به ارتباط میان پلی مورفیسم شناخته شده در ژن apoe با بیماری آلزایمر پرداخته شد. ژن apoe روی بازوی بلند کروموزوم شماره 19 قرار داشته و متشکل از 4 اگزون و 3 اینترون می باشد. لازم به ذکر است اگزون اول این ژن شامل 44 نوکلئوتید و غیرقابل ترجمه بوده، اگزون دوم شامل 66 نوکلئوتید، اگزون سوم شامل 193 نوکلئوتید و اگزون چهارم شامل 860 نوکلئوتید می باشد که بیش از 80% پروتئین ها توسط اگزون شماره 4 کد می شوند (papaioannou et al., 2012). این ژن شامل 3 آلل مهم (e2, e3, e4) می باشد که 3 ایزوفرم از پروتئین (e2, e3, e4)apoe را کد می کند. آلل e4 یک فاکتور ژنتیکی مهم در ایجاد آلزایمر می باشد (kobayashi et al., 2011). این ژن پروتئینی متشکل از 299 آمینواسید و وزن مولکولی 34 کیلو دالتون را کد می کند (bu, 2009). پروتئینapoe مهم ترین آپولیپوپروتئین ساخته شده در مغز می باشد که عمدتاً توسط آستروسیت ها و میکروگلیاها و تحت شرایط خاص توسط نورون ها بیان می شود و نقش مهمی در انتقال لیپیدها و تنظیم متابولیسم کلسترول دارد. انتشار کلسترول توسط apoe به مکان های آسیب دیده سبب ترمیم سلول ها می شود (mahley et al., 2006). apoe دارای چندین نوع گیرنده بر سطح سلول می باشد که از اعضای خانوادهldlr هستند که اتصال لیگاند-گیرنده باعث تنظیم سطح apoe در سیستم عصبی و تأثیر بر سیگنالینگ نورون ها می شود (ambrose, 2004). تاکنون چندین نقطه پلی مورفیسم برای ژن apoe در ناحیه کدشونده و تنظیمی گزارش شده است. از بین پلی مورفیسم های ناحیه کدکننده 3 جایگاه پلی مورفیک اصلی به علت فراوانی و تغییرات حاصل در توالی آمینواسیدی بیشتر مورد بررسی قرار می گیرند. این پلی مورفیسم ها شامل (cys112,cys158) apoe2، (cys112 arg158) apoe3، (arg 112, arg158) apoe4 می باشند. باوجود اینکه این 3 ایزوفرم تنها در یک یا دو آمینواسید در موقعیت های 158 یا 112 متفاوت می باشند، ولی در ساختار و عملکرد apoe تأثیرگذارند (holtzman et al., 2012). از پلی مورفیسم های ناحیه غیرکدکننده می توان به پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی در موقعیت های 491-، 427-، 219-، 113+ اشاره کرد. گزارشات نشان داده شده است که پلی مورفیسم در موقعیت هایg/t 219- و a/t 491- بر فعالیت پروموتر اثر می گذارند (li et al., 2011). پلی مورفیسم مورد بررسی در پایان نامه حاضر، شامل تبدیل نوکلئوتید دارای گوانین به نوکلئوتید دارای تیمین در موقعیت 219- می باشد. به نظر می رسد که این تبدیل از طریق اثر گذاری بر روی فعالیت پروموتر باعث تغییر در تمایل فاکتورهای رونویسی و تغییر سطح تولید mrna ژن apoe می گردد. در این تحقیق که روی 50 فرد مبتلا به آلزایمر و 50 فرد سالم در جمعیتی از افراد استان گیلان صورت گرفت، پس از انجام تکنیک های یاد شده و محاسبات آماری جهت پی بردن به تأثیر پلی مورفیسم یاد شده روی استعداد ابتلای به بیماری آلزایمر نتایجی بدین صورت حاصل گردید: از 50 فرد بیمار 24 نفر هموزیگوت (gg)، 19 نفر هتروزیگوت (gt) و 7 نفر هموزیگوت (tt) بوده اند، بنابراین بررسی فراوانی برای ژنوتیپ های gg، gt، tt برابر با 48%، 38%، 14% بود و از 50 فرد سالم 18 فرد دارای ژنوتیپ هموزیگوت (gg) و 28 نفر دارای ژنوتیپ هتروزیگوت (gt) و 4 نفر دارای ژنوتیپ هموزیگوت (tt) بودند. بنابراین بررسی فراوانی برای ژنوتیپ های gg، gt، tt برابر با 36%، 56%، 8% بود. در بررسی آماری جهت مقایسه فراوانی ژنوتیپی بین افراد بیمار و سالم =3.392 ?2 با مقدارp = 0.18 بدست آمد. با توجه به مقدارp تفاوت معنی داری در فراوانی ژنوتیپی apoe بین 2 گروه بیمار و کنترل مشاهده نشد. از طرفی دیگر در بررسی فراوانی آللی با توجه به نتیجه آزمون ?2 = 2.303 و p = 0.129 ، تفاوت مشاهده شده از نظر فراوانی آللی بین جمعیت سالم و بیمار از لحاظ آماری معنی دار نیست. نتایج نشان دهنده ی عدم ارتباط این پلی مورفیسم با بیماری آلزایمر می باشد. در واقع می توان گفت احتمالاً این پلی مورفیسم تأثیری در بروز و پیشرفت آلزایمر ندارد. ? در مطالعه zurutuza و همکاران بر روی 388 بیمار آلزایمری و 386 کنترل که در جمعیت فرانسوی انجام شد، بررسی پلی مورفیسم در 3 ناحیه g/t219- ، c/t 247- ، a/t 491- صورت گرفت و نشان داده شد که بین پلی مورفیسم ناحیه g/t 219- و بیماری آلزایمر ارتباط معنی داری وجود ندارد و در مقابل ارتباط معنـی داری بیـن پلـی مورفیسـم نواحـی c/t 427 - و a/t491- و بیماری مذکور یافت شد(zurutuza et al., 2000). ? در مطالعه ی lynch و همکاران بر روی 12 بیمار آلزایمر و 107 بیمار فرد سالم که در جمعیت ایرلندی انجام شد، بررسی پلی مورفیسم در دو ناحیه c/t427 - و a/t491- صورت گرفت و نشان داده شد که بین پلی مورفیسم در این نواحی و خطر ابتلا به بیماری آلزایمر ارتباط معنی داری وجود ندارد (lynch et al., 2008). ? در مطالعه lambert و همکاران بر روی 1732 بیمار مبتلا به آلزایمر و 1926 فرد سالم انجام شد، بررسی پلی مورفیسم در نواحی g/t219- و a/t491- صورت گرفت و نشان داده شد که بین پلی مورفیسم ناحیه g/t 219- (بررسی در جمعیت افراد مسن) و a/t 491- (بررسی در کل نمونه ها) ارتباط معنی داری وجود ندارد (lambert et al., 2002). ? در مطالعه helisami و همکاران که بر روی 106 بیمار آلزایمری و 123 فرد سالم در جمعیت فنلاندی انجام گرفت، ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم در ناحیه a/t 491- و بیماری آنزیم مشاهده نشد (p= 0/06) (helisalmi et al., 1999). ? در مطالعهtang و همکاران که بر روی 88 بیمار آلزایمری و 112 فرد سالم انجام شد نتیجه گیری نمودند که بین پلی مورفیسم در ناحیه c/t 491- و خطر بیماری آلزایمر یافت نشد (tang et al., 2003). ? در مطالعه song و همکاران که بر روی 88 بیمار آلزایمری و 112 فرد سالم انجام شد نتیجه گیری نمودند که بین پلی مورفیسم در ناحیه a/t 491- و بیماری آلزایمر ارتباط معنی داری وجود ندارد (song et al., 1998). ? نتایج برخی از مطالعاتی که به بررسی اثر پلی مورفیسم ناحیه پروموتری ژن apoe در بیماری آلزایمر پرداختند، با نتایج به دست آمده از پژوهش کنونی متناقض بوده است. ? مطالعه توسطbizzarro و همکاران درسال 2009 روی جمعیتی از ایتالیایی ها صورت گرفت. در این مطالعه 169بیمار مبتلا به آلزایمرو 99 فرد سالم مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به نتایج حاصل از این بررسی ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم ناحیه g/t219- با بیماری آلزایمر مشاهده شد (p < 0.001, or=1.792 0.95, ci=1.058 - 0.34) و همچنین ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم ناحیه a/t491- و خطر ابتلا به این بیماری مشاهده گردید (p=0.005, or=2.376 95%, ci=1.397 - 4.043) در مقابل بررسی پلی مورفیسم در ناحیه c/t427- نشان داد که ارتباط معنی دار بین پلی مورفیسم این ناحیه و بیماری آلزایمر وجود ندارد (bizzarro et al., 2009). پیرامون مطالعات انجام شده در مورد پلی مورفیسم ناحیه پروموتری ژن apoe می توان به تحقیق انجام شده توسط yuxin و همکاران بر روی 9662 فرد آلزایمری و 9696 فرد سالم اشاره داشت. در ایـن تحقیـق بیـن پلـی مورفیسـم ناحیـه t/g 219- و خطر ابتلا به آلزایمر ارتباط معنی داری یافت شد (p<0.05 or=1.30 95%, ci=1.1 - 1.55). همچنین ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم ناحیه a/t491- با بیماری آلزایمر مشاهده گردید(p<0.05 or=1.49 95%, ci=1.29 - 1.72). در مقابل هیچ ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم ناحیه 427- و خطر ابتلا به بیماری یافت نشد (xin et al., 2010). رابطه مشخص در خصوص پلی مورفیسم در ناحیه پروموتری ژن apoe و ارتباط آن با انواعی از بیماری ها نظیر بیماری قلبی مشاهده شده است. ? در مطالعهlambert و همکاران که بر روی 678 کنترل و 568 فرد مبتلا به بیماری قلبی انجام شد، نتیجه گیری کردند که پلی مورفیسم در ناحیه g/t 219- با افزایش خطر بیماری قلبی همراه می باشد (p<0.003, or=1.29 95%, ci=1.09 - 1.52) (lambert et al., 2000). ? viitannen و همکاران با ارزیابی 118 فرد بیمار قلبی و 110 فرد سالم نتیجه گیری نمودند که بین پلی مورفیسمg/t 219- با بیماری قلبی ارتباط معناداری وجود دارد (viitanen et al., 2001). به طور کلی، نتایج حاصل از این پروژه نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم ناحیه g/t 219- و بیماری آلزایمر وجود ندارد. لازم به ذکر است که بیماری آلزایمر همچون سایر بیماری های چندعاملی حاصل برهم کنش عوامل مختلف ژنی و محیطی است، که در تحقیق حاضر تنها به برررسی یک وجه از یکی از عوامل دخیل در این امر پرداخته شد. لذا همچنان نقش سایر ژن ها، عوامل محیطی و حتی سایر پلی مورفیسم های شناخته شده در ژن مورد مطالعه، در ایجاد و بروز آلزایمر قابل تأمل و دخیل می باشند. در مجموع، شاید بتوان نقش ترکیبات ژنتیکی را در ارتباط بین پلی مورفیسم موردبرررسی و استعداد ابتلای افراد مورد مطالعه به آلزایمر موثر دانست. اگرچه نتیجه ی به دست آمده ممکن است با تغییر خزانه ژنتیکی جمعیت مورد بررسی و یا تغییر معنی دار اندازه ی جمعیت تغییر نماید.

بررسی فراوانی ویروس هپاتیت c به روش rt-pcr در مبتلایان به تالاسمی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  خدیجه ملک محمد پور   حیدر اسماعیلی

ویروس هپاتیت c یکی از ویروسهای منتقل شونده از طریق انتقال خون می باشد. این ویروس 6 ژنوتیپ ماژوروزیرگروههای متعدد دارد. هرچند جزو خانواده فلاوی ویریده طبقه بندی می شود ولی با تمامی فلاوی ویروس های شناخته شده و پِستی ویروس ها تفاوت دارد و لذا به عنوان تنها عضو جنس هپاسی ویروس (hepacivirus)از خانواده فلاوی ویریده، طبقه بندی می شود. این ویروس یکی از 6 ویروس شایع هپاتوتروپ می باشد که تا سالهای اخیر nona-nonb خوانده می شد. واگیری بیماری از راه خون الوده انجام می گیردودربیمارانی که پیشینه بکارگیری مواد مخدر تزریقی، انتقال خون الوده یا خالکوبی یا سوزن الوده را دارند، بیشتردیده می شود. ازدیگر راههای انتقال، ارتباط جنسی است که درصد کمتری را به خود اختصاص می دهد.اغلب کارسینوم دریاخته های کبدی، پیامد این هپاتیت است. بیماران تالاسمی نیاز مکرر به تزریق خون دارند، پس درواقع از گروههای در معرض خطر بالای ابتلا به ویروس هپاتیت c می باشند چراکه ویروس هپاتیت c یکی از ویروسهای منتقل شونده از طریق خون محسوب می شود. hcv عامل اصلی هپاتیتهای پس از طریق خون وبیماری مزمن کبدی در بیماران تالاسمی است که بارها خونهای غربال نشده از نظر ویروس هپاتیت c رادریافت کرده اند. بیماران هموفیلی به علت کمبود فاکتورهای انعقادی، درطول عمر خود نیاز همیشگی به فاکتورهای انعقادی دارند و درنتیجه یکی از بزرگترین مصرف کننده های فراورده های خونی ویکی ازگروههای مهم الودگی به ویروس hcvمحسوب می شوند. بیماران هموفیلی وتالاسمی در معرض خطر بالای ابتلا به ویروس هپاتیت cهستند. دراین مطالعه الودگی به hcvدربیماران هموفیلی وتالاسمی anti hcv مثبت استان اذربایجان شرقی به روش جستجوی rna باازمایش rtpcr بررسی می کنیم.

تولید لنتی ویروس های نوترکیب توسط ترانسفکشن موقت سلول های 293t
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  معصومه کامرانی نیارق   مهدی کدیور

دیابت نوع 1 یک بیماری خودایمنی است که میلیونها نفر از مردم دنیا به آن مبتلا هستند، دلیل اصلی این بیماری تخریب خودایمن سلول های مولد انسولین در پانکراس است.pdx–1به عنوان یک فاکتور رونویسی هومئودمین، مهمترین فاکتور ژنتیکی در تکوین پانکراس و رونویسی ژن انسولین است. یکی از روش های درمانی موثر برای بیماری دیابت نوع 1، ژن درمانی توسط وکتورهای ویروسی می باشد.هدف از این مطالعه تولید لنتی ویروس نوترکیب حاوی ژن pdx-1، برای ترانسداکشن سلول های بنیادی در راستای ژن درمانی دیابت نوع ? بوده است.قطعه ژنی حاوی توالی pdx-1 وgfp در پلاسمید لنتی ویروسی کلون شده بود. سازه نوترکیب همراه با پلاسمیدهای کد کننده پروتئین های ساختاری و پوششی ویروس با لیپوفکتامین 2000 به درون رده سلولی 293t ترانسفکت شد. سوپ سلولی جمع آوری و ذرات ویروسی توسط اولتراسانتریوفوژ رسوب داده شد، سپس ترانسداکت ویروس های ساخته شده به سلول های 293t انجام شد.ترانسفکشن سلول های 293t با پلاسمید pdx-1 و پلاسمیدهای ساختاری و پوششی ویروس و ارزیابی توسط میکروسکوپ معکوس فلورسنت نشانگر تایید بیان ژن pdx-1 بود. ارزیابی توسط دستگاه فلوسایتومتری تایید کننده تولید لنتی ویروس نوترکیب بود. می توان از لنتی ویرال وکتورها سبب انتقال موثر، کارآمد و پایدار ژن به بسیاری از سلول ها، با هدف ژن درمانی بسیاری از بیماریها از جمله دیابت و سرطان استفاده کرد.

بررسی جهش های شایع ژن col7a1 در جمعیت ایرانی مبتلا به اپیدرمولایسیس بولوسا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  آرمیتا کاکاوند حمیدی   احمد ابراهیمی

چکیده عنوان: بررسی جهش های شایع ژن col7a1 در جمعیت ایرانی مبتلا به اپیدرمولایسیس بولوسا دانشجو: آرمیتا کاکاوند حمیدی اپیدرمولایسیس بولوسا (eb) گروهی از اختلالات ژنتیکی پوستی ایجاد کننده تاول می باشند که بسیار نادر و هتروژن هستند. دیستروفیک اپیدرمولایسیس بولوسا (deb) یکی از انواع eb می باشد که با هر دو الگوی اتوزومال غالب (ddeb) و یا اتوزومال مغلوب (rdeb) به ارث می رسد. deb به واسطه جهش هایی در ژن col7a1، که کد کننده کلاژن نوع 7 است، ایجاد می شود. کلاژن نوع 7 جزء اصلی فیبریل های لنگری را تشکیل می دهد. هدف از این مطالعه بررسی طیف و فراوانی جهش های ژن col7a1 در یک گروه 50 نفری از بیماران ایرانی مبتلا به eb می باشد. به دنبال استخراج dna ژنومی از نمونه خون محیطی کلیه پروباند ها، غربالگری ژن col7a1، با استفاده از تکثیر به واسطه واکنش زنجیره ای پلیمراز و توالی یابی مستقیم اگزون های 73- 75 و اینترون های مجاور آن ها، انجام شد. در مجموع، 7 تغییر شناسایی شد. یکی از این 7 تغییر، جهش حذف جدید در اگزون 75 (c.2089delc) بود که منجر به تغییر قاب خواندن در توالی پروتئینی شده بود و در 61.53% کلیه الل های موتانت و در 4 پروباند به صورت هموزیگوت شناسایی شد. سایر جهش های گزارش شده ایجاد کننده deb شامل جهش c.6091g>a در اگزون 73 و جهش c.6205c>t در اگزون 74 بودند که 38.46% الل های موتانت را تشکیل می دادند. جهش جایگزینی گلایسین در دومین دارای ساختار مارپیچ سه تایی در جایگاه دوم از نظر فراوانی قرار داشت که در 4 الل از 13 الل موتانت به صورت هموزیگوت و در 2 پروباند شناسایی شد. در این مطالعه، ارائه یک جهش جدید در ژن col7a1 موکد هتروژنیتی مولکولی deb می باشد. به علاوه لازم به ذکر است که، شناسایی کارآمد جهش های ژن col7a1 اطلاعات بیشتری را جهت تشخیص دقیق بیماری، پیش بینی ابتلا به بیماری، مشاوره ژنتیک و تشخیص قبل از تولد قابل اعتماد فراهم می کند. کلمات کلیدی: دیستروفیک اپیدرمولایسیس بولوسا، ژن col7a1، جهش

بررسی ارتباط پلی مورفیسم در کدون 148 و حذف قطعه 155bp در ژن گیرنده kiss1r)kiss1)با ناباروری زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  اعظم فلاحتی   حمید رضا وزیری

ناباروری زنان یک سندروم چندعاملی با دلایل ژنتیکی و غیر ژنتیکی متنوع می باشد، که اثرات روانی، اجتماعی و اقتصادی شدیدی را بر زنان مبتلا و خانواده هایشان وارد می کند. برخی از دلایل عمده ناباروری شامل ناهنجاری های ژنتیکی، عدم تعادل هورمونی، عوامل عفونی، علل مادرزادی و بدریختی های اندام تناسلی می باشد. سایر عوامل نظیر چاقی، تغذیه، استعمال دخانیات، مصرف الکل و قرار گرفتن در معرض برخی مواد شیمیایی به عنوان فاکتور های تغییر دهنده باروری در نظر گرفته می شوند. ژن های متعددی در ناباروری زنان دخیل می باشند. یکی از این ژن ها، ژن گیرنده kiss1r)kiss1)بوده که روی بازوی کوتاه کروموزوم شماره 19 واقع شده است. لیگاند این گیرنده کیس پپتین می باشد. پیام رسانی kp/kiss1r جهت افزایش در ترشح ضربانی gnrh که مشخصه آغاز بلوغ در انسان و برخی حیوانات می باشد، ضروری است. جهش های از دست رفتن عملکرد در kiss1r با هیپوگنادوترفیک هیپوگنادیسم با علل نا شناخته مرتبط می باشد. هم چنین در ژن kiss1r، جهش های کسب عملکرد که ارتباط آن ها با بلوغ زودرس با دلایل ناشناخته تایید گردیده، شناسایی شده است. در این مطالعه، دو جهش مهم از دست دادن عملکرد در این ژن بررسی گردید یک حذف 155 جفت بازی و یک جایگزینی در کدون 148 که منجر به جایگزینی اسیدآمینه لوسین به اسید آمینه سرین می شود. نتیجه هر دوی این موارد فقدان فعالیت آنزیم می باشد. در این تحقیق 50 زن نابارور و 50 زن بارور (گروه کنترل) مورد بررسی قرار گرفتند. dna ژنومی از نمونه های خون محیطی استخراج گردید. تعیین ژنوتیپ به وسیله ی واکنش زنجیره ای پلی مراز (pcr) و rflp صورت گرفت. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار medcalac (ویرایش دوازدهم) انجام شد. در هیچ یک از افراد مورد مطالعه پلی مورفیسم های l148s و حذف bp 155 مشاهده نگردید. در خاتمه، نتایج این مطالعه پیشنهاد می کند که ممکن است ارتباطی بین این پلی مورفیسم ها و ناباروری وجود نداشته باشد. با این حال، مطالعاتی برپایه ی جمعیت های بزرگ تر و نژاد های متفاوت برای دست یابی به یک نتیجه ی قطعی و نهایی مورد نیاز است.

بررسی ارتباط پلی ‏مورفیسم در کدون 297 (r297l) و کدون 223 (c223r) ژن kiss1r با ناباروری زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  سارا امیدی   حمیدرضا وزیری

dna ژنومی از لکوسیت ‏های خون 50 زن مبتلا به ناباروری و 50 سالم استخراج گردید. فراوانی ژنوتیپ ‏های rr,rl,ll در پلی‏ مورفیسم r297l توسط rflp-pcr و آنزیم برش‏گر ddei و در پلی ‏مورفیسم c223r توسط as-pcr انجام، و آنالیز آماری توسط نرم افزار med calc version 12.1.4.0 انجام شد. شیوع فرکانس ژنوتیپی در پلی‏ مورفیسم r297l ژن kiss1r در زنان سالم به ترتیب 100%، 0%، 0% بود و در زنان نابارور به ترتیب 80%، 16%، 4% بود. با توجه به نتایج بدست آمده، کدون 297 (r297l) از ژن kiss1r می‏ تواند با ناباروری زنان ارتباط داشته باشد (p<0/05). شیوع ژنوتیپ ‏های cc,cr, rr در پلی‏مورفیسم c223r از ژن kiss1r در زنان نابارور به ترتیب 10%، 90%، 0% بود و در زنان سالم به ترتیب 14%، 86%، 0% بود. تفاوت قابل توجهی در توزیع ژنوتیپی بین افراد کنترل و بیمار وجود ندارد (p>0.05).

بررسی ارتباط ژن oipa هلیکوباکتر پیلوری با سرطان معده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم 1392
  زینب سرداری   فرزام عجمیان

پس از کشف هلیکوباکتر پیلوری (h. pylori) در سال 1982، توسط وارن و مارشال، مطالعات اپیدمیولوژیکی زیادی، ارتباط قوی بین عفونت هلیکوباکتر پیلوری با پیشرفت سرطان معده را آشکار کردند. اخیرا اثبات شده است که ریسک ابتلا به سرطان معده در افراد آلوده به عفونت هلیکوباکتر پیلوری، بیشتر از افراد غیر آلوده است. بعلاوه، اخیرا یک فاکتور بالقوه بیماریزا به نام ژن(outer inflammatory protein) oipa شناخته شده است. این ژن یک پروتئین خارج غشایی هلیکوباکتر پیلوری را کد میکند و یک ژن مرتبط با التهاب است چرا که باعث افزایش ترشح اینترلوکین-8 (il-8) از سلولهای اپیتلیال معده می شود. در این مطالعه، نمونه های بیوپسی از بیمارانی که برای اندوسکوپی به دو مرکز گوارش در تبریز مراجعه کرده بودند گرفته شد. 86 بیمار در این مطالعه حضور داشتند که بر طبق بررسی های میکروسکوپی مخاط و مطالعات هیستولوژیک در دو دسته ی بیماران مبتلا به سرطان معده (37) و التهاب (49) قرار گرفتند. پس از استخراج dna، با استفاده از دو جفت پرایمر، یکی جهت تکثیر ژن 16s rrna برای شناسایی هلیکوباکتر پیلوری و دیگری جهت تکثیر ژن oipa، واکنش pcr انجام شد.در این مطالعه، 80% از افرد مبتلا به سرطان معده، و 71% از افرد مبتلا به گاستریت آلوده به هلیکوباکتر پیلوری بودند. 6/56% از افراد مبتلا به سرطان معده و 57% از افراد مبتلا به التهاب معده دارای دارای ژن oipa بودند، میزان p value بدست آمده، ( p value>05/0)، برای این دو گروه نشان می دهد که تفاوتی بین فراوانی این ژن در افراد سرطانی و التهابی وجود ندارد. مطالعه ی ما نشان دهنده ی آن است که علیرغم اینکه آلودگی با هلیکوباکتر پیلوری به طور واضح در ارتباط با سرطان معده است، اما oipa فاکتور بیماریزای غالب در القاء سرطان معده نیست. کلید واژه ها: هلیکوباکتر پیلوری، سرطان معده، oipa

بررسی تنوعات ژنتیکی ژن های foxe1 و pde8b در کودکان مبتلا به هیپوتیروئیدی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1393
  سجاد رفیعی   زیور صالحی

کم¬کاری مادرزادی تیروئید بطور تقریبی از هر 1:2000 تا 1:4000 تولد رخ می¬دهد. این بیماری در ابتدای تولد فاقد علائم بالینی می¬باشد. این امر به دلیل عبور هورمون تیروئید از مادر به جفت می¬باشد. تاخیر تشخیص و درمان زود هنگام بیماری می¬تواند نتیجه این بیماری را تحت تاثیر قرار دهد. foxe1 یک فاکتور رونویسی اختصاصی تیروئید می¬باشد که برای رشد و تکامل غده تیروئید ضروری است، همچنین در ترمیم و نگهداری تمایز تیروئید در بزرگسالان نیز اهمیت دارد. foxe1 توالی کوتاه dna دو ژن تیروگلوبین و تیروپروکسیداز را شناسایی و سپس به آن متصل می¬شود. فسفو دی استراز ها یکسری آنزیم های تنظیمی در مسیر سیگنالینگ نوکلئوتید های حلقوی می¬باشندpde8b . انسان بر روی کروموزوم 5q14 قرار داشته و به عنوان فسفودی استراز با تمایل بالا به camp شناخته می¬شود. در این مطالعه، تاثیر foxe1 283 g>a و pde8b rs4704397 را با خطر کم کاری مادرزادی تیروئید در یک گروه مورد - شاهدی بررسی کردیم. تعیین ژنوتیپ 50 فرد بیمار با کم کاری تیروئید و 50 فرد سالم برای foxe1 283 g>a و pde8b rs4704397 به ترتیب با pcr-rflp و as-pcr مشخص شد. فراوانی ژنوتیپی aa، ag، gg در پلی مورفیسم foxe1 در گروه کنترل به ترتیب برابر 30 درصد، 30 درصد، 40 درصد بود در حالی¬که این مقدار برای گروه بیمار به ترتیب برابر 28 درصد، 40 درصد و 32 درصد می باشد. هیچ کدام از ژنوتیپ ها ارتباط معنی داری با کم¬کاری مادرزادی تیروئید نداشت. هیچ تفاوت معنی داری در توزیع ژنوتیپی (p=0.6961) و آللی (p=0.8864) در pde8 rs4704397 وجود نداشت. در نتیجه foxe1 283 g>a و pde8b rs4704397 نقشی در بیماری کم¬کاری مادرزادی تیروئید ندارد. جهت بررسی نقش پلی مورفیسم foxe1 و pde8b مرتبط با کم کاری مادر زادی تیروئید نیاز به مطالعه در جمعیت های بزرگ تر می باشد. کلید واژه : کم¬کاری تیروئید مادرزادی، پلی مورفیسم ژنی، foxe1، pde8b

بررسی تک لوکوسی و هاپلوتایپی واریانت های ژن enpp1 با بروز دیابت تیپ 2 در استان گیلان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  نسترن فرهادیان لنگرودی   پروانه کشاورز

ژن enpp1 اثر شدیدی بر روی وقایع سیگنال دهی انسولین دارد. گزارش شده که واریانت های ژن enpp1،rs1044498(k121q) ، rs7754561،rs1799774 وrs997509 با دیابت نوع دو، مقاومت انسولینی و چاقی در جمعیت های مختلف در ارتباط بوده است. هدف از این مطالعه بررسی پیوستگی این واریانت ها با ابتلا به دیابت نوع 2 در جمعیتی از شمال ایران بود. در این مطالعه 537 فرد مبتلا به دیابت و 441 فرد شرکت داشته اند. تعیین ژنوتیپ با استفاده از روشtaqman توسط real time pcr انجام شد. بر اساس فراوانی آللی، واریانت های k121q و rs7754561 ارتباط معنی داری با دیابت نوع 2 در افراد مورد مطالعه نشان دادند (به ترتیب p=0/01و p=0/001). با مقایسه فراوانی ژنوتیپی میان افراد مورد مطالعه، پیوستگی معنی داری بین واریانت های k121q و rs7754561 با دیابت نوع 2 وجود داشت (به ترتیب p=0/0001 و p=0/01). در بررسی هاپلوتایپی، ارتباط معنی داری بین هاپلوتایپ های در برگیرنده واریانت های ژن enpp1 با دیابت نوع 2 در این جمعیت وجود نداشت. بررسی زیرمجموعه افراد مطالعه بر اساس وضعیت نمایه توده بدنی شان(bmi) ، هیچگونه ارتباط معنی داری در توزیع ژنوتیپی و فراوانی آللی بین افراد چاق(bmi?30) و غیر چاق(bmi<30) دیده نشد. بر اساس فراوانی آللی و ژنوتیپی، واریانت k121q پیوستگی معنی داری در افراد دیابتی و غیر دیابتی در گروه افراد غیر چاق در مدل ژنوتیپی غالب نشان داد (به ترتیب p=0.01و p=0/0001). در حالیکه در افراد چاق، هیچگونه تفاوت معنی داری در فراوانی آللی و ژنوتیپی میان افراد دیابتی و غیر دیابتی مشاهده نشد. پیوستگی معنی داری بین واریانت های ژن enpp1 با دیابت نوع 2 در جمعیت گیلان وجود داشت.

بررسی ارتباط پلی مورفیسم های ژن ace و pai-1 در بیماران مبتلا به سقط مکرر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  فاطمه شاکرمی   محمد تقی اکبری

چکیده بررسی ارتباط پلی مورفیسم های ژن ace و pai-1 با سقط مکرر جنین فاطمه شاکرمی با توجه به شیوع حدود 5% سقط در زنان، اثرات مخرب روانی سقط بر زندگی خانوادگی افراد و اینکه علت بخشی از این سقط ها مشکلات انعقادی است، در این مطالعه پلی مورفیسم ژن های مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن ـ1 (pai-1)و آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین (ace) مورد بررسی قرار گرفت و ارتباط آن با سقط خودبه خودی در بیماران ایرانی و گروه کنترل سالم ارزیابی شد. 100بیمار با سابقه سقط(حداقل دو بار) به عنوان گروه بیمار و 100 خانم سالم بدون سابقه سقط به عنوان گروه کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. برای بررسی پلی مورفیسم های (4g/5g) pai-1 و (d/i) ace واکنش زنجیره پلی مراز همراه با استفاده از آنزیم های محدود کننده (pcr-rflp) طراحی شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری از نرم افزار spss ویرایش 18 و از آزمون های t، x2 و آزمون دقیق فیشر استفاده شد. p<0.05به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد. در مطالعه ی حاضر برای بررسی پلی مورفیسم (4g/5g) pai-1 فراوانی آلل موتانت 4g در زنان دچار سقط مکرر 42% و در زنان گروه شاهد30% بود؛ که نشان می دهد الل4g در جمعیت بیمار نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری(012/0p= ) دارد و میزان خطر نسبی برای آن در جمعیت تقریبا 83/1 می باشد. این نتایج در مورد ژنوتیپ 4g/4g با فراوانی 17% در گروه بیمار و 5% در گروه شاهد(006/0 p= و میزان خطر نسبی 63/4) نیز صدق میکند. در ارتباط با پلی مورفیسم (d/i) ace، به طور غیرمنتظره ای فراوانی الل i در جمعیت بیمار و شاهد به ترتیب 6/36% و 24%محاسبه گردیدکه نشان می دهد الل i در جمعیت بیمار نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری (007/0p= ) دارد و میزان خطر نسبی برای آن در جمعیت تقریبا 82/1 می باشد. این نتایج در مورد ژنوتیپ i/i با فراوانی 7% در گروه بیمار و 0% در گروه شاهد(034/0 (p= نیز صدق میکند. با توجه به این نتایج می توان گفت در این مطالعه شواهدی مبنی بر ارتباط مابین ژنوتیپ d/d و الل d با سقط مکرر جنین یافت نشده است. با توجه به نتایج بدست آمده از آنجا که پلی مورفیسم (4g/5g) pai-1 احتمالا از طریق اختلال در سیستم انعقادی می تواند باعث سقط جنین در این افراد شود. بررسی وجود این جهش همراه با سایر عوامل مشکوک مثل mthfr، فاکتور 5 لایدن در بیماران مبتلا به سقط مکرر توصیه می شود.

مطالعه پلی مورفیسم ژن های cat و gpx1 در بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1393
  فاطمه حسینی   زیور صالحی

سرطان کولورکتال ناشی از رشد سرطان در ناحیه کولون و رکتوم می باشد. این بیماری در زنان به عنوان دومین سرطان رایج و در مردان سومین سرطان شایع به شمار می رود. استرس اکسیداتیو حالتی است که در آن تعادل بین گونه های اکسیژن فعال (ros) و آنتی اکسیدان ها مختل می شود. کاتالاز (cat) و گلوتاتیون پراکسیداز (gpx-1) دو آنزیم آنتی اکسیدان اصلی هستند که ros را طی یک فرایند متوالی از میان می برند. pro198leu از ژن gpx-1 که در اگزون 2 و c-262t از ژن cat که در ناحیه راه انداز ژن قرار گرفته اند، رایج ترین پلی مورفیسم های مورد مطالعه می باشند. هدف ما از این مطالعه، ارزیابی ارتباط میان پلی مورفیسم ژن های cat و gpx-1 با سرطان کولورکتال می باشد. برای این منظور، 85 بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال و 100 فرد سالم با یکدیگر مقایسه شدند. dna ژنومی از لوکوسیت های خون محیطی استخراج شد. تعیین ژنوتیپ dna در پلی مورفیسم های c-262t cat و gpx-1 pro198leu به ترتیب توسط تکنیک tetra primer arms-pcr و تکنیک rflp-pcr انجام گرفت. تمام بررسی های آماری توسط نرم افزار medcalc نسخه (1. 12) صورت پذیرفت. بر پایه نتایج به دست آمده از این مطالعه، تفاوت معنی داری در توزیع ژنوتیپی gpx-1 بین گروه کنترل و بیمار مشاهده نشد (p=0.2). فراوانی های ژنوتیپی cat در گروه کنترل شامل 32% ژنوتیپ های cc، 63% ژنوتیپ ct، و 5% ژنوتیپ tt بود، در صورتی که این فراوانی ها در میان افراد بیمار شامل 13% ژنوتیپ cc، 83% ژنوتیپ ct و 4% ژنوتیپ tt بود. ارتباط معنی داری در توزیع ژنوتیپی پلی مورفیسم cat c-262t بین گروه کنترل و بیمار در جمعیت مورد مطالعه مشاهده شد (p=0.002). افراد حامل ژنوتیپ c/t، 3 برابر بیشتر در معرض خطر توسعه سرطان کولورکتال می باشند (95% ci=1.52-7.04, p=0.002). بنابراین براساس این مطالعه، ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم c-262t با سرطان کولورکتال وجود دارد، اما gpx-1 pro198 leu به عنوان یک فاکتور خطر برای این بیماری شمرده نمی شود، گرچه جهت بررسی نقش پلی مورفیسم ژن های مرتبط با استرس اکسیداتیو در بیماری سرطان کولورکتال نیاز به مطالعه گسترده تری می باشد.

بررسی تغییرات اپی ژنتیکی ژنهای map9 و fgfr2 در سرطان پستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1393
  مینا دهبید   حمیدرضا وزیری

یافته های جدید نشان داده اند، تغییرات اپی ژنتیکی عوامل کلیدی موثر در کارسینوژنز پستان هستند. ناهنجاری الگوی متیلاسیون از جمله پیامدهای تغییرات اپی ژنتیکی می باشد. متیلاسیون dna در تنظیم فعالیت ژن نقش دارد. متیلاسیون غیرنرمال dna با انواع بیماریها مانند سرطان در ارتباط است. به دلیل اهمیت نقش اپی ژنتیک در ایجاد سرطان بویژه سرطان سینه، به نظر می آید، ایجاد روش های موثر در پیش بینی، تشخیص و پیگیری عود مجدد، در دسترس بودن بیومارکرهای مناسب مانند fgfr2 و map9 مهم می باشد. از خون کامل افراد مبتلا به سرطان سینه و افراد سالم dnaاستخراج می گردد. جهت افتراق توالی های هیپرمتیله و هیپومتیله در بیماران مبتلا به سرطان پستان و افراد سالم، از آنزیم های محدودکننده حساس به متیلاسیون برای شناسایی مکان های متیله در مارکرهای اپی ژنتیکی استفاده میشود. آنزیم حساس به متیلاسیون قادر به برش توالی هیپرمتیله نیست. ژن fgfr2 که در سرطان پستان هیپومتیله می باشد و توسط آنزیم برش می خورد، در نتیجه این ژن تکثیر نمی شوند. ژن map9 در سرطان پستان هیپرمتیله بوده و آنزیم حساس به متیلاسیون قادر به برش توالی این ژن نیست، بنابراین تکثیر صورت می گیرد. با توجه به بررسی های انجام شده در بیماران مبتلا به سرطان پستان ژنهای fgfr2 و map9 به ترتیب هیپومتیله و هیپرمتیله می گردند. در این بررسی fgfr2و map9، به عنوان یک بیومارکر سرطان پستان مبتنی بر خون در نظر گرفته می شود.

تنوعات ژنتیکی ژن fgfr4 در بیماران مبتلا به سرطان سینه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1393
  مهناز پورقاز   زیور صالحی

سرطان سینه پنجمین علت مرگ ناشی از سرطان در کل سرطان هاست. اتصال gfs به گیرنده های اختصاصی خود باعث تکثیر سلول می شوند. fgfr4 یکی از اعضای خانواده tkr است که فعالیتهای بیولوژیکی مختلف از جمله تمایز سلولی، رشد و تکثیر را نشان می دهد و نقش مهمی را در پیشرفت سرطان دارد. ژن کد کننده ی این پروتئین، دارای نواحی کد کننده پلی مورفیک متعددی است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط پلی مورفیسم g388r واقع در اگزون 9 و پلی مورفیسم c/t در اینترون 11 (rs2011077) ژن fgfr4، با خطر ابتلا به سرطان سینه است. ژنوتیپ 60 بیمار مبتلا به سرطان سینه و 60 کنترل سالم در جمعیت زنان مقایسه شدند. dna ژنومی از نمونه های خون افراد سالم و بیمار استخراج شد. پلی مورفیسم rs2011077 توسط arms-pcr با استفاده از 4 پرایمر و پلی مورفیسم g388r از طریق pcr-rflp ارزیابی گردید. در پلی مورفیسم rs2011077، فراوانی ژنوتیپی در گروه بیمار، 17% cc، 73% ct و 10% tt بودند. فراوانی این ژنوتیپها نیز در کنترلهای سالم به ترتیب 10%، 75% و 15% بود . فراوانی آللهای c و t به ترتیب در گروه بیمار 0/53 و 0/47 که در کنترلهای سالم 0/47 و 0/53 بود. اختلاف معناداری در توزیع ژنوتیپها و فراوانی آللی بین افراد کنترل و بیمار در پلی مورفیسم rs2011077 وجود نداشت (p=0.4386). در پلی مورفیسم g388r در گروه بیمار، فراوانی ژنوتیپهای gg، ag و aa به ترتیب 22%، 63% و 15% بود، در حالیکه فراوانی این ژنوتیپها در گروه کنترل به ترتیب 68%، 28% و 4% بدست آمد. فراوانی آللهای g و a در گروه بیمار به ترتیب 0/54 و 0/46و در گروه کنترل به ترتیب 0/83و 0/17 مشاهده شدند. ارتباط بین پلی مورفیسم g388r ژن fgfr4 با خطر ابتلا به سرطان سینه مشخص گردید (p<0.0001). آنالیز داده ها مشخص نمود که آلل a پلی مورفیسم g388r سبب افزایش خطر ابتلا به سرطان سینه می گردد (or=7.80, 95%ci=2.71- 17.72, p<0.0001 برای ژنوتیپ aa). بطور کلی، نتایج این مطالعه نشان می دهد که پلی مورفیسم g388r ژن fgfr4 احتمالاً با سرطان سینه مرنبط می باشد و ژنوتیپ aa یک فاکتور خطر برای بیماری است.

بررسی پلی مورفیسم های ژن xrcc1 در سرطان کولورکتال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1393
  گیلدا میرزایی ویشکایی   زیور صالحی

سرطان روده بزرگ فرآیندی چند ژنی است. ترمیم نادرست dna یکی از عواملی است که باعث آسیب های ژنتیکی می شود، که خود منجر به ایجاد تومور می گردد. مسیر ترمیمی ber در حفظ ثبات ژنوم نقش بسیار حیاتی دارد. پلی مورفیسم ها در ژن های دخیل در ber در واقع تنظیم کننده ظرفیت ترمیم dna هستند و در احتمال ابتلای افراد به سرطان و رشد این بیماری تاثیر می گذارند. نقص های موجود در ترمیم dna با گسترش و پیدایش سرطان مرتبط است. ژن xrcc1 ژن مهمی در ترمیم dna بوده، در واقع شکل دهنده اجزای متفاوت مسیر ترمیمی و آسیب های مختلف از جمله، سیستم ترمیمی ber و ترمیم نواحی تک رشته ای می شود. این فرآیند ها به طور معمول در ایجاد سرطان دخیل هستند.xrcc1 نوعی پروتئین داربستی بوده که قادر است با چندین پروتئین ترمیمی dna دیگر وارد فعالیت شود. در این مطالعه، ارتباط پلی مورفیسم های arg399gln و arg194trp در ژن xrcc1 با میزان خطر ابتلا به بیماری سرطان کولورکتال بررسی گردید. برای این منظور، 50 بیمار مبتلا به بیماری سرطان کولورکتال و 50 فرد سالم با یکدیگر مقایسه شدند. پس از استخراج dna از نمونه های خون، ژنوتیپ ها با استفاده از روش pcr-rflp شناسایی گردیدند. بر پایه نتایج بدست آمده از این مطالعه، تفاوت معنی داری در پلی مورفیسم arg399gln با بیماری مشاهده شد (p=0.019) به گونه ای که ژنوتیپ های arg/gln و gln/gln دارای افزایش خطر در بروز سرطان کولورکتال می باشند (or=2.71, or=4.02, 95%ci )، اما در پلی مورفیسم arg194trp هیچ تفاوت معنی داری در توزیع ژنوتیپی xrcc1 بین افراد بیمار و کنترل دیده نشد (p=0.59)، بنابراین براساس این مطالعه، ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم arg194trp ژن xrcc1 با بیماری سرطان کولورکتال در جمعیت مورد مطالعه وجود ندارد اما پلی مورفیسم arg399gln در ژن xrcc1 به عنوان فاکتور خطر برای این بیماری به حساب می آید.

بررسی 5 ساله ی موارد ابتلا به fap و الگوی وراثتی موارد سندرم گاردنر در این بیماران و خانواده ایشان در انستیتو کانسر بیمارستان امام خمینی تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده علوم پایه 1392
  مهسا غفاری مقدم   صنمبر صدیقی

پولیپوز آدنومایی خانوادگی (fap) با شیوه اتوزومال بارز به ارث می رسذ. سندرم گاردنر که مشتقی از fap است نیز با همن شیوه به ارث می رسد. این بیماری با تعداد زیادی پولیپ در حفره شکمی، چندین استئوما در نواحی کاسه سر و فک و آرواره ها، چندین توده زیرجلدی یا روی پوستی (دسموئید و اپیدرموئید) شناخته می شود که با جهشی در ژن apc واقع در کروموزوم شماره 5 و موقعیت q21 قرار دارد، ایجاد می شود. در این مطالعه ما به دنبال بررسی بیماران مبتلا به سرطان روده ی بزرگ با پولیپ های آدنومایی و سابقه ی فردی یا خانوادگی تومورهای دسموئیدی بودیم. یک خانواده به جهت یافتن جهش در ژن apc یا mutyh غربال شد.