نام پژوهشگر: نفیسه فیاض بخش
اکرم مصطفی لو نفیسه فیاض بخش
یکی از ادله اثبات وجود مبدأ هستی، «برهان نظم» است که از راه بررسی نظام دقیق و پیچیده عالم طبیعت به اثبات خدا می پردازد، این برهان به دلیل سهم زیادی که حس و تجربه در آن دارد و همچنین به دلیل انس بیشتر انسان با محسوسات و جهان ماده، فهمش برای غالب انسانهایی که با اصطلاحات پیچیده و فنی فلسفه و کلام آشنایی نیستند راحتتر است. و لذا انبیاء الهی برای هدایت مردم بیشتر به این برهان تمسک می نمودند، هرچند از اثبات اوصاف کمالیه خداوند عاجز است، به همین دلیل فلاسفه اسلامی به براهین دیگر اهیمت بیشتری داده اند و با تقریرهای امروز ی اش در مکاتب متقدم کلامی نیامده است، ولی در هر صورت می توان از آن به عنوان مقدمه ای به عنوان فهم براهین کامل تر و دقیق تر اثبات خدا بهره گرفت. ولی اگر تعریف برهان نظم و محدوده و نتایج آن در حوزه مبادی، اصول موضوعه و حد وسط آن تبیین شود، هم برهان نظم از بسیاری مغلطات مصون می ماند و هم ضمیمه بسیاری از انتقادات و اشکالاتی که به آن وارد می شود، از بین می رود.
ستاره منوری قلعه گلینه محمدکاظم رضازاده جودی
دراین پژوهش تلاش شده است تادید گاه دوفیلسوف بزرگ اسلام ابن سینا به عنوان فیلسوفی مشایی وشهرزوری فیلسوفی اشراقی درباره ی اثبات وجود خداوند تبیین گردد . درفصل اول این پایان نامه خلاصه ای از روشهای مورد استفاده این دو فیلسوف وپیشینه انجام تحقیق اثبات وجود خداوند آورده شده است ودر فصل دوم دلایل وبرهانهای اثبات وجود خدا از دید گاه ابن سینا مورد بررسی قرار گرفته است . ابن سینا ازروش های مختلفی برای اثبات وجود خداوند استفاده نموده است که عبارتنداز برهان مشهور امکان ووجوب ، برهان صدیقین ، برهان حرکت ، قوه وفعل ، تطبیق وعلت فاعلی . برهان امکان ووجوب اومبتنی برتحلیل امکان ذاتی ماهیات است که سه فرض واجب ، ممتنع وممکن در آن قابل تصور است . برهان دیگر وی برهان وجود است که در آن مقسم ، موجود است ، یعنی دراین عالم موجود هست؛اگر موجود مصداقی واجب دارد مطلوب ما ثابت است واگر مصداقش همگی ممکن هستند برای به وجود نیامدن تسلسل پس باید واجب الوجودی باشد واین همان برهان صدیقین است . وی برهان حرکت خودرا براساس برهان حرکت ارسطویی بیان کرده ومدعی است هرحرکتی نیازمند به محرک است وعلت حرکت باید غیر ازمتحرک باشد پس محرک بایدغیر متحرک باشد ودر برهان علیت فاعلی واجب تعالی راغایت همه ی اشیاء دانسته وذات حق را هم علت غایی وهم علت فاعلی همه چیز دانسته ؛ زیرا هرچیزی از اوبه وجود آمده و به وجود آمدن هرچیزی از هر مبدئی به او برمی گردد وازاو به وجود آمده است . درفصل سوم نیز برهانهای شهرزوری مورد بررسی قرار می گیرند که عبارتند ازقاعده امکان اشرف ، برهان صدیقین ( نورالانوار ، نورحقیقی وتام ) ، برهان واجب الوجود بالذات وبطلان دور وتسلسل ، ویژگی های اجسام ، برهان حرکت ونفس .که باتوجه به ذائقه ی اشراقی بودن شهرزوری وی معتقداست که اثبات ذات خداوند از طریق شهود قابل اثبات است ولی باتوجه به برهان های ارائه شده ازسوی اومشخص می گرددکه شخصاً مخالفتی بابراهین مشایی برای اثبات وجودخدا نداشته است و در فصل سوم وچهارم به موارد اشتراک واختلاف این دو فیلسوف ونتیجه مطالب اشاره شده است که موارد اشتراک آنها بیشتر از موارد اختلاف آنهاست که به مهم ترین این موارد اشاره می شود :1-تفاوت در روش که ابن سینا روشی استدلالی وبرهانی واز نوع علم حصولی دارد وشهرزوری روشی شهودی . 2- اختلاف مبنایی در وجود که ابن سینا وجود موضوع اصلی فلسفه اوست ولی شهرزوری هستی را موضوع فلسفه اولی نمی داند که دلایل آن در پایان نامه آمده است . 3- ابن سینا بر اساس امکان و وجوب وشهرزوری بر اساس اصل شدت وضعف یا نقص وامکان ونورالانوار به اثبات وجود خداوند می پردازد . 4-در ارائه برهان صدیقین باهم تفاوت دارند البته راه شهرزوری مستقیم تر ومحکم ترنسبت به ابن سینا است . و اما موارد اشتراک این دو فیلسوف بیشتر از کتاب الشجره الالهیه شهرزوری بدست می آید . وی برهان حدوث نفس ،جسم تقسیم پذیر رادر این کتاب خود قبول دارد ولی درشرح حکمه الاشراق قبول ندارد .شهرزوری در واقع وامدار برهانهای ابن سینا است در صورتی که اورا از کسوت شارح شیخ اشراق بیرون بدانیم .
سمیه رضا سلطانی موسی ملایری
چکیده در این پایان نامه به مقایسه ی دیدگاه علامه محمد حسین حسینی طهرانی و شیخ مجتبی قزوینی درباره ی معاد پرداخته ایم در فصل اول کلیات تحقیق آورده شده است که درباره ی زندگی نامه ی قزوینی وعلامه طهرانی،تعریف معاد،و معرفی مکتب تفکیک مطالبی را آورده ایم. در فصل دوم نظرات شیخ مجتبی قزوینی درباره ی معاد،برزخ،حقیقت نفس،شبهات وارد بر معاد جسمانی و پاسخهای وی به آنها را بیان کرده ایم. در فصل سوم نظرات علامه طهرانی درباره ی معاد،برزخ و نفس و شبهات وارد بر معاد جسمانی و پاسخهای علامه به آنها را آورده ایم. و در فصل چهارم به تطبیق و بررسی تفکرات علامه وشیخ مجتبی قزوینی پرداخته ایم در آخر هم ذکر منابع موجود است نتیجه ی حاصل از تحقیق این است که شیخ مجتبی قزوینی با نقد نظریه ی صدرا و اینکه حشر عنصری همین بدن دنیوی از ضروریات اسلام است معاد جسمانی عنصری را اثبات می کند وی جهت تبیین معاد جسمانی و روحانی پنج اصل مقدماتی ارائه می دهد که عبارتند از حدوث عالم،خلقت انسان و عوالم آن،خلقت حضرت آدم (ع)،ابطال تناسخ و امکان خراب عالم ودر مقابل او علامه طهرانی موافق با نظریه ی صدرا بوده و معاد مثالی را قبول می کند وی اگر چه به معاد قرآنی اذعان می کند اما آن را با معاد مثالی ملاصدرا منطبق می بیند. واژگان کلیدی:معاد،شیخ مجتبی قزوینی،علامه طهرانی،معاد جسمانی،معاد مثالی
سعیده تینای طهرانی مهدی نجفی افرا
چکیده مسئله خلقت و آفرینش و چگونگی صدور کثیر از واحد، مساله ای دیرین در فلسفه و تفکرات فلسفی است. اینکه چگونه خداوند واحد بسیط منشاء خلقت عالم طبیعت و مادی و مرکب شده است، همیشه ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است. این پرسش موجب طرح موضوع عوالم مختلف و واسطه های خلقت در میان آنها شده است و هر کدام تلاش کرده با اتکا به قواعد فلسفی معین و بر اساس واسطه هایی خاص به تبیین دیدگاه خود بپردازد.ابن سینا در مساله صدور کثرت از وحدت ذات حق را عقل می داند و چون وی از ذات حق به عقل تعبیر می نماید. خلقت را نیز با فرایند تعقل ( علم به ذات خود و اشیاء) تبیین می نماید.و ایشان در تبیین مساله صدور کثرت از وحدت تنها به عقول طولیه و منحصرا ده عقل معتقد می باشد. و نیز ایشان مدیر و مدبر عالم کون و فساد را عقل فعال می داندابن سینا در مسئله صدور کثرت از وحدت به سه اصل توجه خاص داشته است. اول قاعده الواحد و معتقد است که از واحد من جمیع جهات تنها یک شی صادر می شود. ولذا صدور کثرات بخصوص عالم ماده را بدون واسطه به خدا نسبت نمی دهد. دوم تمایز میان واجب و ممکن تا آشکار شود که چگونه از واجب تنها یک شی صادر می شود ولی از ممکن می تواند بیش از یکی هم صادر گردد. و ایشان این تمایز را ملاک ماهوی می داند. و سومین اصل، بحث خلقت و صدور است یعنی اینکه چه فرآیندی را خلقت نام نهاده اند از نظر ابن سینا مفهوم صدور و آفرینش عبارتست از ابداع و افاضه چیزی بدون واسطه ماده و زمان که همان خلقت لا من شی می باشد.ابن سینا جهات موجود در عقول را جهات اعتباری می داند و بوسیله ی این جهات صدور کثرت از وحدت را تبیین می نماید. ایشان صدور افلاک را به عقول طولیه نسبت می دهد و معتقد است از هر عقلی، یک فلک و یک نفس فلکی صادر می شود و نیز ابن سینا معتقد است که از عقل فعال با استمداد از اجرام فلکی صورت نوعیه صورت جسمیه و ماده اولی افاضه می گردد. .
افسانه گراوند نفیسه فیاض بخش
یکی از مباحث مهم فلسفه بحث علیت است از اصل کلی علیت قوانین فرعی زیادی منشعب شده و دو مورد از آن که اگر به ثبوت نپیوندد نمی توان برای جهان نظامی قطعی و یقینی اثبات کرد. آن دو قانون عبارت است از قانون سنخیت و قانون ضرورت علی و معلولی. از اصل کلی علیت، ارتباط و وابستگی موجودات و از اصل سنخیت، نظام و انتظام این ارتباطات و از اصل ضرورت علی و معلولی ،قطعیت و ضرورت این نظام نتیجه می شود. و مهم ترین ویژگی علیت که مهم ترین اختلاف نظر ها نیز در آن واقع شده است، ویژگی ضرورت علی یا وجوب وجود معلول هنگام وجود علت تامه است؛ به گونه ای که برخی از اندیشمندان، بحث علیت را با بحث ضرورت علی مساوی دانسته و پذیرش و عدم پذیرش علیت را با قبول یا رد این قاعده معادل شمرده اند. در این رساله نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی بعنوان حکمای مسلمان که در جهان اسلام مقام ویژه ای دارند، در رابطه با این موضوع مورد توجه قرار گرفته است. کلمه های کلیدی: ضرورت علی، سنخیت، علیت، معلول، علت
نجمه جعفری هرندی عبدالحسین طریقی
صدق در لغت به معنای قوت و استواری و راستی و درستی است و ضد آن کذب است که به معنای بی قوتی و بی استواری است. انسان دارای کمالات و صفات و رفتارهایی است که همه ی این ها با صدق متصف می شود. صدق فضیلتی است الهی که در وجود انسان نهاده شده است و آدمی به صدق در نیت و گفتار و کردار زیبنده می شود، اگر در همه حال صادق باشد. در خصوص صدق، هم در آثار بزرگان و عرفایی همچون خواجه عبدالله انصاری و قشیری و مولانا، مطالب ارزنده و جالب توجهی دیده می شود و هم در آیات و روایات از این صفت زیبا به نیکی یاد شده است. صدق یکی از صفات متعالی پروردگار عالم است و خداوند خود صدق، صادق، صدوق و صدیق، صدق مطلق، صادق الوعد است. صدق تنها به راستی در گفتار اطلاق نمی شود، در آثار خواجه عبدالله انصاری و قشیری و در اشعار عرفانی مولانا به اهمیت این واژه اشارات فراوانی شده است و صدق سر لوحه زندگی این عرفا بوده و مریدان ایشان، آنان را به صدق در نیات و گفتار و کردار می شناختند. کلمات کلیدی: صدق،صادق، صدوق،قشیری،مولانا،خواجه عبدالله انصاری
مرجان خواجه افضلی نفیسه فیاض بخش
پژوهش حاضر به معرفی و تبیین دیدگاه ها و نظرات دو دانشمند و متفکر بزرگ جهان اسلام یعنی ابن مسکویه و ملا احمد نراقی در مورد حداعتدال قو? شهویه که همان عفت است، می پردازد، و هدف از آن مطالعه روش ها و رویکرد های آنان و و ارائ? چهارچوبی منسجم از نظرات آن دو در این خصوص و بررسی نکات اشتراک و اختلاف آنها می باشد. مباحث اخلاقی از نگاه فلسفی از دیرباز در تفکرات اندیشمندان اسلامی خصوصاً ابن مسکویه مطرح بوده که تحت تاثیر تفکرات ارسطو بوده است و با الهام از اندیشه های اسلامی تلاش برای بازسازی آن نموده است از طرفی اشخاصی مانند ملا احمد نراقی تلاش کردند تا وجهه اسلامی و روایی مباحث اخلاقی را تقویت نمایند. و از آنجائیکه اولین قوه بعد از تولد در انسان شروع به فعالیت می نماید؛ قو? شهویه است. و نیازها و تمایلات این قوه با تکامل انسان بیشتر می شود لذا این دو حکیم در پی آن بودنند تا حد اعتدال و راه هایی را برای پیشگیری از افراط و تفریط در این قوه را بیان کنند و در پرورش آن برای رسیدن به کمال خود و حداعتدال آن که همان فضیلت عفت است تلاش ورزیدند. در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که آرای ابن مسکویه جنبه عقلی محض دارد که عقل را یگانه داور تعیین فضائل و رذائل اخلاقی می داند آرای ملا احمد نراقی بیشتر جنبه روایی و دینی داشته که عقل و شرع را در تعیین فضائل و رذائل اخلاقی مکمل یکدیگر می داند و تاثیر و تأثر عقل و شرع را در تعیین فضائل و رذائل اخلاقی امری اجتناب ناپذیر می داند. کلید واژگان: عفت، قوه شهویه، اخلاق، فضائل ، رذائل، فضیلت ، ملا احمد نراقی، ابن مسکویه
زهرا شکری نفیسه فیاض بخش
مباحث اخلاقی از نگاه فلسفی از دیرباز در تفکرات اندیشمندان اسلامی خصوصاً ابن مسکویه مطرح بوده است. که تحت تاثیر تفکرات ارسطو بوده است. و همچنین مکتب اخلاقی ابن مسکویه مبتنی بر نظریه اعتدال است و کمال اخلاقی را در اعتدال قوا می داند. این تحقیق برآن است تا زمینه های اخلاقی ابن مسکویه و مرحوم نراقی را در رابطه با فضیلت شجاعت بررسی نماید. آراء ابن مسکویه جنبه عقلی محض دارد و عقل را تنها داور برای تعیین فضیلت شجاعت می داند و نیز آراء مرحوم نراقی بیشتر جنبه روایی – دینی داشته که عقل و شرع را در تعیین فضایل و رذائل اخلاقی مکمل یکدیگر می داند. رویکرد مرحوم نراقی نیز در علم اخلاق بر پایه تهذیب و تزکیه نفس است، و سعادت تامه انسانها را در رعایت اعتدال می داند. و هر دو حیکم شجاعت را به عنوان حد وسط و کمال این قوه را در اعتدال قوا می داند. و در نهایت به وجه اختلاف و اشتراک این دو حکیم پرداختیم. کلید واژه: اعتدال، اخلاق، شجاعت، قوه، نفس
زهرا رستمی نفیسه فیاض بخش
پژوهش حاضر با عنوان فضایل چهارگانه ی اخلاقی از دیدگاه ابن میثم بحرانی و علامه طباطبایی به روش( اسنادی کتابخانه ای) و تحلیلی انجام شده ، بررسی حاصله از این پژوهش حاکی از آن است که حکمای پیشین مانند افلاطون، ارسطو، ابن مسکویه، ابن سینا،خواجه نصیرالدین طوسی و ملّا احمد نراقی معتقد به نظریه ی اعتدال در کسب فضابل اخلاقی هستند