نام پژوهشگر: جهانگیر مسعودی
فائزه علی اکبری شاندیز جهانگیر مسعودی
در این پژوهش به بررسی رابطه عقل و دین از دیدگاه دو متکلم- فیلسوف مسلمان با گرایش های اشعری و امامی یعنی فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی پرداخته شده است. به منظور یافتن دیدگاه آنان در خصوص جایگاه عقل در اثبات و تبیین آموزه های دینی و راه حل های ارائه شده در موضوعات مورد تعارض عقل و وحی، آرای دو متفکر در موضوعات مختلف از جمله پنج مسأله مهم کلامی یعنی صفات و اسماء الهی، رویت خداوند، حدوث یا قدم جهان، علم خداوند به جزئیات و معاد جسمانی بررسی و مقایسه شده است. می توان نتیجه گیری کرد که خواجه نصیرالدین طوسی تمامی گزاره های دینی را عقل پذیر دانسته و به این ترتیب در گروه عقل گرایان حداکثری جای می گیرد، در حالی که فخر رازی اغلب گزاره های دینی را عقل پذیر و برخی را مانند مسأله رویت خداوند، عقل گریز می داند؛ بنابراین در زمره عقل گرایان معتدل جای می گیرد. این دو متفکر مسلمان در جهت هم گرایی عقل و وحی و عقل پذیر نمودن باورهای دینی تلاش بسیار نموده اند، اما خواجه نصیر به دلیل شناخت بیشتر و صحیح تری که از فلسفه و نیز از دین اسلام در قالب مکتب تشیع داشته است، در این امر موفق تر بوده و با تلاش ها و ابداعات خود، مکتب کلام فلسفی را پایه گذاری کرده است.
کبری مشایخی قلاطوییه علی حقی
در این پژوهش به مقایسه دیدگاه فلسفی ابن سینا و عرفانی مولانا و علمی داروین در ارتباط به انسان شناسی پرداخته شده است. ابن سینا معتقد است که نوع انسان قدیم است و ایشان قائل به دگرگونی انسان نمی باشد.و پیوسته انسان های دیگری بعد از آن انسان بوده اند. و مابه الامتیاز انسان از سایر موجودات دیگر قوه ناطقه اوست.مولانا، انسان را عالم صغیر مبتنی بر عالم کبیر می داند. و همین امر موجب تمایز او از سایر موجودات دیگر است.و معتقد است که انسان می توان به مرحله انسان کامل برسد.یابه عبارتی روح انسان این قابلیت را داردکه به مرحله ای برسد که از فرشتگان هم برتر شود.یا این که از حیوان هم پست تر شود. در انسان شناسی علمی، داروین پیدایش آدمی را صرفا نتیجه لانتخاب طبیعی می داند.بنا به دیدگاه او تفاوت انسان با سایر موجودات دیگر ماهوی یا نوعی نیست. بلکه تفاوت به درجه است.