نام پژوهشگر: نازیلا اکبر فهیمی

بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1388
  سید محسن ناشرالاحکامی   مهدی رصافیانی

عنوان: بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک. پیش زمینه وهدف: آسیب مکانیسم های حسی و حرکتی درکودکان فلج مغزی موجب محدودیت در انجام بسیاری از مهارت های درشت و ظریف حرکتی در این کودکان می شود. بدلیل تأثیر مهارت های حرکتی ظریف بر تعامل و انطباق کودک با محیط واستقلال در فعالیت های روزمره زندگی، توسعه این مهارت ها اهمیت بالایی دارد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد دست در کودکان فلج مغزی اسپاستیک می باشد. ابزار و روش تحقیق: در این پژوهش تجربی و مداخله ای 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک (دایپلژی و کوادروپلژی) 48 تا 72 ماهه به صورت ساده و در دسترس انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره آزمون و کنترل تقسیم شدند و به مدت 3 ماه، هر هفته 3 جلسه 1 ساعتی تحت مداخله قرار گرفتند. در گروه آزمون روش های رایج کار درمانی به همراه تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی و درگروه کنترل روش های رایج کاردرمانی به تنهایی اجرا گردید. شرکت کنندگان تحت 3 مرحله ارزیابی عملکرد حرکات ظریف شامل زبردستی و هماهنگی چشم و دست از طریق آزمون پی-بادی قرار گرفتند. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل ، تی زوجی و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات زبردستی در 3 مرحله ارزیابی در هر دو گروه آزمون و کنترل درطول زمان نشان داد که اختلاف معناداری در بهبود زبردستی گروه آزمون نسبت به گروه کنترل وجود دارد (0/042=p). مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات هماهنگی چشم و دست در هر دو گروه نشان داد، اگرچه پیشرفت در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بیشتر می باشد، این اختلاف از نظر آماری معنا دار نمی باشد (0/133=p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد بکارگیری تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی در بهبود عملکرد ظریف اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک موثر است. بنابراین ممکن است این روش به ارتقا توانایی های اندام فوقانی این گروه از کودکان فلج مغزی کمک کند.

بررسی روایی و پایایی سیستم طبقه بندی توانایی دستی در کودکان فلج مغزی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1390
  آزاده ریاحی   نازیلا اکبر فهیمی

چکیده هدف. تعیین روایی و پایایی نسخه فارسی سیستم طبقه بندی توانایی دستی (macs) برای کودکان فلج مغزی می باشد. روش اجرا. جهت تعیین روایی و پایایی نسخه فارسی macs، بعد از انجام مراحل ترجمه و ترجمه بالعکس، روایی صوری و روایی محتوایی و در نهایت پایایی تکرار آزمون و پایایی بین ارزیابان در میان والدین و کاردرمانگران با استفاده از ضریب همبستگی درون خوشه ای (icc) و ضریب کاپای وزنی مورد ارزیابی قرار گرفت. 100کودک 18-4 سال با میانگین سنی 15/85 بر حسب ماه؛ 37 دختر و 63 پسر با انواع مختلف فلج مغزی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج. پایایی بین ارزیابان عالی بود؛ ضریب همبستگی درون خوشه ای (icc) بین والدین و کاردرمانگران در نوبت اول (96/0) و در نوبت دوم (95/0) و بالای 9/0 به دست آمد و ضریب کاپای وزنی نیز بالای 75/ 0بوده که هر دو نشان دهنده میزان توافق عالی است. برای پایایی تکرار آزمون icc در مورد والدین (97/0) و هم درمانگران (98/0) بالای.90 به دست آمد و همچنین ضریب کاپای وزنی نیز بالای 75/0 بوده که هر دو بیانگر میزان همبستگی بالا بوده اند. میزان توافق کلی بین دو سیستم macs وgmfcs به دست آمد. نتیجه گیری. نسخه فارسی مقیاس macs از روایی صوری و محتوایی و پایایی کافی برخوردار است و می توان از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در طبقه بندی توانایی دستی کودکان فلج مغزی استفاده نمود. کلید واژه ها: فلج مغزی، کودکان، سیستم طبقه بندی توانایی دستی.

بررسی رابطه بین عملکرد اندام فوقانی و کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی اسپاستیک 5 تا 8 سال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی 1393
  منصور نوری   علی حسینی

با توجه به ارتقاء اهمیت کیفیت زندگی در سیستم خدمات و نقش کلیدی آن در ارزیابی و برنامه ریزی در زمینه تعیین مداخلات موثر، بررسی عوامل موثر بر کیفیت زندگی در گروه های مختلف مردم و گروه های معلولین بخصوص کودکان استثنائی نظیر کودکان فلج مغزی جزء اهداف و سیاست های مهم اجتماعی هر جامعه ای است. با توجه به شایع بودن اختلال عملکرد اندام فوقانی در فلج مغزی و نقش این عامل در کارکردهای آموزشی و مشارکت در فعالیت های مهارت های روزمره زندگی کودکان، عاملی موثر در کیفیت زندگی آنها باشد. لذا هدف این مطالعه بررسی نقش عملکرد اندام فوقانی بر کیفیت زندگی کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک و تعیین قدرت پیش بینی مولفه های عملکرد اندام فوقانی در کیفیت زندگی این کودکان تعریف گردید. در این پژوهش مقطعی 50 کودک مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای از مرکز کاردرمانی رشد انتخاب شدند. «آزمون کیفیت مهارت های اندام فوقانی» توسط ارزیاب و «پرسشنامه کیفیت زندگی مخصوص کودکان فلج مغزی» توسط والدین تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که بین مولفه های عملکرد اندام فوقانی با مولفه «درد و نارضایتی از ناتوانی»، رابطه معکوس معنادار و با مولفه های «رفاه و پذیرش اجتماعی»، «مشارکت و سلامت جسمانی»، «کارکرد و رفاه هیجانی» رابطه مثبت و معنادار دارد. عامل «تحمل وزن» به جز در مولفه درد و نارضایتی از ناتوانی ، قویترین عامل پیش بین بقیه مولفه های کیفیت زندگی در کودکان فلج مغزی اسپاستیک می باشد.