نام پژوهشگر: محمد حسن سیاری زهان
محسن باقری محمد حسن سیاری زهان
شوری یکی از انواع تنش های محیطی و از فاکتورهای اصلی کاهش رشد گیاهان می باشد. با افزایش شوری خاک، جذب عناصر غذایی توسط گیاه کاهش می یابد. عنصر روی (zn) از جمله عناصر ضروری برای رشد گیاه است که در تشکیل اسید ایندول استیک دخالت می کند و رشد گیاه را تنظیم می نماید. محلول پاشی عناصر یک راه شناخته شده و مکمل علاوه بر جذب عناصر توسط ریشه است. به این منظور آزمایشی در سال زراعی 88-87 در مزرعه ی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت اسپلیت پلات و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل شوری آب آبیاری و میزان محلول پاشی سولفات روی بودند. سطوح شوری آب آبیاری شامل 4/1، 7/4 و 9/7 دسی زیمنس بر متر به عنوان کرت های اصلی و سطوح محلول پاشی سولفات روی شامل بدون محلول پاشی، 8/0، 6/1 و 4/2 کیلوگرم در هکتار سولفات روی به عنوان کرت های فرعی لحاظ شدند. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که شوری باعث کاهش خصوصیات رشد از جمله ارتفاع بوته، تعداد شاخه ی فرعی، محتوی نسبی آب، سطح برگ و درصد جذب تشعشع شد. همچنین شوری باعث کاهش عملکرد و اجزای عملکرد شامل تعداد طبق در متر مربع، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه شد. عملکرد و اجزای عملکرد گلرنگ در اثر شوری کاهش قابل توجهی یافتند به طوریکه با افزایش هر واحد شوری 85 کیلوگرم در هکتار افت در عملکرد دانه مشاهده شد. با افزایش شوری غلظت سدیم برگ افزایش و در مقابل غلظت پتاسیم کاهش یافت. همچنین شوری باعث کاهش محتوی پروتئین و روغن دانه شد. اثر محلول پاشی روی برای تمامی خصوصیات از جمله عملکرد و اجزای عملکرد معنی دار بود. در مورد تمامی این خصوصیات تیمار 4/2 کیلوگرم در هکتار سولفات روی بهتر از تیمار شاهد (بدون محلول پاشی) بوده است. همچنین محلول پاشی روی موجب افزایش وزن هزار دانه و خصوصیات کیفی دانه از جمله پروتئین و روغن دانه شد.
سیده سمیه شاهرخی محمد حسن سیاری زهان
به منظور تعیین اثرات عمق دفن بذر، رطوبت و بافت خاک بر درصد و سرعت سبز شدن علفهایهرز تاجخروس و سلمهتره، دو آزمایش جداگانه با استفاده از روش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با فاکتورهای عمق دفن با پنج سطح شامل صفر، 5/0، یک، دو و سه سانتیمتر، رطوبت خاک با سه سطح شامل 20 درصد، 60 درصد و 100 درصد ظرفیت زراعی و دو نوع بافت خاک شامل بافت شنی و لومی با سه تکرار در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه بیرجند انجام شد. به جز اثر متقابل دوگانهی رطوبت و عمق که بر درصد سبز شدن غیرمعنیدار بود، بقیهی اثرات اصلی و اثرات متقابل دوگانه و سهگانه بر درصد و سرعت سبز شدن بذور سلمهتره معنیدار بود. در این علفهرز، به جز تیمارهای عمق 5/0 و یک سانتیمتر در بقیهی موارد در رطوبت 20 درصد ظرفیت زراعی سبز شدن رخ نداد. در 60 درصد و 100 درصد ظرفیت زراعی در تمامی تیمارها سبز شدن صورت گرفت که به جز تیمار عمق دو سانتیمتر و رطوبت 60 درصد ظرفیت زراعی، در بقیهی موارد درصد سبز شدن در خاک لومی بیشتر از خاک شنی بود. در تمام موارد بیشترین سرعت سبز شدن در خاک لومی و رطوبت معادل 100 درصد ظرفیت زراعی بود. کلیهی اثرات اصلی تیمارهای رطوبت، عمق و بافت خاک و اثرات متقابل دوگانه و سهگانه، بر درصد و سرعت سبز شدن بذور تاجخروس معنیدار بود. در این علفهرز، در هیچ کدام از بافتها و اعماق در رطوبت 20 درصد ظرفیت زراعی سبز شدن رخ نداد. بیشترین درصد و سرعت سبز شدن در خاک لومی و رطوبت 100 درصد ظرفیت زراعی بدست آمد. افزایش عمق از یک سانتیمتر به دو و سه سانتیمتر، به ترتیب درصد سبز شدن را از 74 درصد به 60 درصد و 56 درصد کاهش داد. در تمامی اعماق و رطوبتها، سرعت و درصد سبز شدن در خاک لومی بیشتر از خاک شنی بود و در اغلب موارد اختلاف معنیدار وجود داشت.
محمد امیدوار سید وحید اسلامی
به منظور بررسی تأثیر گلایسین بتائین بر مراحل جوانه زنی و رشد رویشی آفتابگردان و سویا در شرایط تنش های شوری، خشکی و سرما سه آزمایش مجزا در سال 1389 در دانشکده کشاورزی بیرجند، انجام گرفت. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار، با هدف تأثیر تیمار بذور با گلایسین بتائین در 5 سطح ( صفر، 2، 4، 8 و 16 میلی مولار ) بر تخفیف تنش شوری ( صفر، 5، 10، 15 و 20 دسی زیمنس بر متر ) و تنش خشکی ( صفر، 0/2-، 0/4-، 0/8- و 1/6- مگاپاسکال ) در مرحله جوانه زنی انجام شد. نتایج نشان داد که تنش های شوری و خشکی موجب کاهش معنی داری درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و طول و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه در کلیه غلظت های گلایسین بتائین شد. بذور آفتابگردان و سویا واکنش مثبتی به تیمار با گلایسین بتائین نشان دادند، به طوری که غلظت های 4 و 8 میلی مولار گلایسین بتائین در گیاه آفتابگردان و غلظت های 8 و 16 میلی مولار گلایسین بتائین در گیاه سویا به طور معنی داری موجب تخفیف شرایط تنش های شوری و خشکی شد. آزمایش دوم، اثر استعمال برگی گلایسین بتائین در غلظت های (صفر، 2/5،2 5، 10، 25، 50 و 100 میلی مولار) در مرحله رشد رویشی بر کاهش اثرات تنش شوری (صفر، 10 و 20 دسی زیمنس بر متر) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که شوری موجب کاهش معنی دار تمام پارامترهای مورد ارزیابی در تمام سطوح گلایسین بتائین شد. با این حال پاشش برگی گلایسین بتائین در غلظت های 25 و 50 میلی مولار در گیاه آفتابگردان و غلظت های 10 و 25 میلی مولار در گیاه سویا موجب بهبود شرایط تنش شد، هر چند اعمال غلظت 100 میلی مولار گلایسین بتائین موجب تشدید اثرات مضر تنش در هر دو گیاه گردید. آزمایش سوم، تأثیر پاشش برگی گلایسین بتائین (صفر، 2/5، 5، 10، 50 و 100 میلی مولار) بر افزایش تحمل به سرما (4c?) در گیاه سویا به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که گیاهان پاشش شده با گلایسین بتائین به لحاظ چشمی در وضعیت بهتری قرار داشتند و صدمات سرمائی را بیشتر تحمل کردند. به علاوه شاخص spad و وزن خشک ریشه و اندام هوایی به طور معنی داری بالاتر از گیاهان بدون پاشش گلایسین بتائین بود. گرچه میزان نشت الکترولیت گیاهان در سطوح 10 تا 50 میلی مولار کاهش یافت اما، با بالا رفتن غلظت گلایسین بتائین میزان نشت افزایش یافت. در کل استعمال برگی گلایسین بتائین موجب ثبات کلروفیل، حفظ پایداری غشاهای سلولی و بهبود تحمل به سرما در سویا شد. کلمات کلیدی : گلایسین بتائین، تنش، جوانه زنی، رشد رویشی، آفتابگردان، سویا
حسین عرب محمدی محمد حسن سیاری زهان
به منظور بررسی اثرات و تشخیص بهترین زمان محلول پاشی عناصر روی و آهن آزمایشی در سال زراعی 1388 در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار بر روی رقم 648 ذرت انجام شد. تیمارها شامل محلول پاشی عناصر سولفات روی و سولفات آهن هر کدام در دو غلظت 0 و 5 (در هزار) و فاکتور زمان در چهار مرحله شش برگی، دوازده برگی، تاسل دهی و یک هفته بعد از تاسل دهی بودند. نتایج نشان داد بطور کلی بهترین زمان محلول پاشی مرحله دوازده برگی و کم تاثیرترین زمان زمان تاسل دهی می باشد و بهترین غلظت نیز غلظت 5 در هزار سولفات روی و آهن بود بطوری که سولفات آهن بر صفاتی همچون ارتفاع ساقه، قطر ساقه، تعداد دانه در ردیف در سطح یک درصد و بر صفاتی مثل وزن خشک بلال، کلروفیل،وزن هزار دانه و درصد پروتئین در سطح پنج درصد تاثیر گذاشت و همچنین سولفات روی بر صفات سطح برگ و وزن خشک بلال در سطح یک درصد و بر ارتفاع ساقه در سطح پنج درصد اثر گذاشت و اما فاکتور زمان بر صفاتی نظیر سطح برگ، ارتفاع بلال، وزن خشک برگ، وزن خشک تاسل، وزن خشک بلال، تعداد دانه در ردیف، تعداد دانه در بلال، عملکرد نهایی دانه و عملکرد پروتئین در سطح یک درصد و بر صفات قطر ساقه و قطر بلال در سطح پنج درصد تاثیر داشت.
حسن بلوچ قرایی محمد حسن سیاری زهان
به منظور بررسی اثرکود فسفر و باکتری های حل کننده فسفر برعملکرد و اجزای عملکرد ذرت دانه ای، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی ???9 اجرا شد. فاکتور اول، شامل پنج سطح کود شیمیایی فسفر(? ،?? ،7? ،1?? و 1??کیلوگرم فسفر در هکتار)، فاکتور دوم، شامل سه سطح کود بیولوژیک ازتوباکتر، باکتری سودوموناس شماره ??? و باکتری مرکب (باکتری ازتوباکتر به اضافه ???) بود. صفاتی مانند شاخص کلروفیل، تعداد دانه در ردیف، تعداد ردیف دانه در بلال، شاخص سطح برگ، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، قطر ساقه، ارتفاع بوته و پروتئین دانه در پایان دوره مورد اندازه گیری قرار گرفتند. تیمارهای کودی تأثیر معنی داری بر شاخص سطح برگ، شاخص کلروفیل، عملکرد دانه، تعداد ردیف در بلال، عملکرد بیولوژیک، قطر ساقه، مقدار پروتئین و وزن هزار دانه نشان دادند. بیشترین تأثیر معنی دار را تیمار?? کیلوگرم در هکتار کود فسفر به خود اختصاص داده بود که مقدار آن در عملکرد دانه 1173 گرم در متر مربع، وزن هزار دانه293 گرم در متر مربع، عملکرد بیولوژیک3675 گرم در متر مربع و درصد پروتئین به میزان ?/7 بوده است. همچنین باکتری مرکب تأثیر معنی دار در عملکرد دانه، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و پروتئین داشته است. از این تحقیق نتیجه می شود که بالاترین اثر را در بیشتر موارد سطح 7? کیلوگرم در هکتار فسفر به خود اختصاص داده است. در بین باکتری ها نیز باکتری مرکب بیشترین اثر را داشته است. به طور کلی، نتایج این آزمایش نشان داد که ترکیب کودهای شیمیایی فسفر و کودهای بیولوژیک می تواند تأثیر مثبتی بر خصوصیات اکوفیزیولوژیک و رشدی گیاه ذرت داشته باشد و مصرف نهاده های شیمیایی در تولید این گیاه را کاهش دهد.
مینا معتمد نژاد محمد حسن سیاری زهان
کاربرد کودهای بیولوژیک به جای مصرف کودهای شیمیایی و استفاده از عناصر ریز مغذی از مهم ترین راهبردهای تغذیه ای در مدیریت پایدار بوم نظام های کشاورزی می باشد. در این راستا به منظور بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی خصوصیات جوانه زنی و رشدی گیاه زنیان آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند در سال 1390 اجرا گردید. تیمار های به کار برده شده در آزمایشگاه شامل کود بیولوژیک در سه سطح شامل بدون تلقیح، آزوسپریلیوم، ازتوباکتر و غنی سازی بذور در ده سطح شامل بدون غنی سازی، غنی سازی با عناصر آهن، روی و منگنز بود که هر کدام سه غلظت یک، دو و سه میلی مولار را شامل می شد. تیمارهای به کار برده شده در گلخانه تیمارهایی بودند که در بخش آزمایشگاه بهترین نتایج را حاصل نمودند. نتایج آزمایش نشان داد که تیمارهای به کار رفته باعث افزایش معنی دار سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، وزن تر ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک ریشه چه و ساقه چه و مقدار آهن و فسفر گیاه و وزن خشک گیاه در مقایسه با شاهد شد. اما تلقیح بذور و غنی سازی آنها اثر معنی داری بر درصد جوانه زنی و ارتفاع گیاه، تعداد و سطح برگ و محتوی رطوبت نسبی برگ نداشت. بیشترین و کمترین سرعت جوانه زنی به ترتیب برای تیمار mn و zn با غلظت یک میلی مولار مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر طول ریشه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و fe2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر طول ساقه چه به ترتیب برای تیمار های ترکیبی (ازتوباکتر و mn2) و تیمار ترکیبی (آزوسپریلیوم و zn3) مشاهده شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ریشه چه به ترتیب برای تیمار zn با غلظت یک میلی مولار و mn با غلظت دو میلی مولارحاصل شد. همچنین حداکثر و حداقل مقادیر وزن خشک ساقه چه به ترتیب برای تیمار ترکیبی (ازتوباکتر و fe3) و ازتوباکتر مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقادیر وزن تر ریشه چه به ترتیب برای تیمارهای ترکیبی (آزوسپریلیوم وmn3 ) و mn3 حاصل شد. حداکثر و حداقل مقادیر وزن تر ساقه چه به ترتیب برای تیمار (ازتوباکتر وmn2 ) وmn3 مشاهده شد. نتایج آزمایشات در شرایط گلخانه نشان دادند که منگنز دو میلی مولار به همراه آزوسپریلیوم بر غلظت فسفر و کاربرد آهن یک میلی مولار توأم با ازتوباکتر بر غلظت آهن گیاه بیشترین تاثیر افزاینده را داشت. همچنین آهن یک میلی مولار به همراه ازتوباکتر سبب افزایش وزن خشک گیاه شد. بر طبق نتایج این آزمایش، کاربرد کودهای بیولوژیک و عناصر ریزمغذی بر روی بذر زنیان می تواند جوانه زنی سریعتر و گیاهچه های قوی تری را تأمین کند و سبب افزایش عملکرد گیاه گردد.
فاطمه یعقوبی شاه نشین سفلی محمد رضا بخشی
تجاری شدن فعالیت های کشاورزی و به دنبال آن استفاده گسترده از سموم و کودهای شیمیایی باعث ایجاد مشکلات جدی در محیط زیست شده است. با وجود هشدار سیاست گذاران بر ضرورت دستیابی به کشاورزی پایدار، اکثر کشاورزان به دنبال دستیابی به حداکثر تولید بوده و در این بین کم ترین توجه را به بعد زیست محیطی تولید دارند. با توجه به این مسأله، جهت ارزیابی اثرات زیست محیطی نهاده-های کود، سم و آب در زراعت گندم و زعفران، مطالعه ای در شهرستان قائنات واقع در خراسان جنوبی انجام شد که در آن 50 مزرعه گندم و 48 مزرعه زعفران در طی سال زراعی91-1390 با استفاده از شاخص های ارائه شده توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (oecd) مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات لازم از قبیل میزان بذر و بنه کشت شده، میزان کود و سم مصرفی، میزان آبیاری، میزان تولید و سطح زیرکشت از طریق پرسشنامه و ضرایب مورد نیاز از منابع مختلف و آنالیزهای آزمایشگاهی تهیه گردید. هم چنین نیاز آبی دو محصول با توجه به داده های اقلیمی جمع آوری شده، توسط نرم افزار کراپ وات محاسبه گردید. نتایج نشان داد میانگین مصرف کود نیتروژن برای دو محصول گندم و زعفران به ترتیب 38/222 و 83/57 کیلوگرم در هکتار بوده و این دو محصول از این نظر دارای تفاوت معنی-داری می باشند. مقادیر مصرف کود نیتروژن، فسفر و پتاس در محصول گندم در منطقه مورد بررسی با مقادیر توصیه شده آن دارای اختلاف معنی داری می باشد، ولی در محصول زعفران بین مقادیر مصرفی و توصیه شده تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. برخلاف محصول گندم، سموم شیمیایی در تولید محصول زعفران بسیار ناچیز بوده و در بسیاری از مزارع اصلاً مصرف نمی شوند. شاخص های موازنه و کارایی نیتروژن در هر دو محصول بین بخش های مختلف منطقه مورد بررسی تفاوت معنی داری داشتند. بیشترین کارایی نیتروژن در محصول گندم بخش نیمبلوک (63/88 درصد) و محصول زعفران بخش سده (03/18 درصد) به دست آمد. شاخص های موازنه و کارایی فسفر نیز بین بخش های مختلف منطقه مورد بررسی فقط برای محصول گندم تفاوت معنی داری نشان دادند، به طوری که بخش نیمبلوک با موازنه 81/45 کیلوگرم در هکتار و کارایی 21/7 درصد وضعیت بهتری نشان داد. هم چنین بین دو محصول از نظر شاخص های موازنه و کارایی نیتروژن و فسفر تفاوت معنی داری وجود داشت. با توجه به نتایج حاصله گندم کارایی نیتروژن و فسفر بالاتری نسبت به زعفران نشان داد و منشأ این اختلاف، تفاوت در میزان کود دامی مصرفی در دو محصول بود. نیاز آبی گندم و زعفران به ترتیب 6540 و 3472 مترمکعب در هکتار برآورد گردید. شاخص کارایی مصرف آب برای کل بیومس و دانه تولیدی گندم به ترتیب 84/0 و 34/0 کیلوگرم در مترمکعب و برای کل بیومس و کلاله تولیدی زعفران 36/0 و 0012/0 کیلوگرم در متر مکعب به دست آمد. میانگین کارایی اقتصادی مصرف آب در کل منطقه مورد بررسی برای زعفران 43/23706 و برای گندم 89/1836ریال به ازای هر متر مکعب آب مصرفی برآورد گردید. با توجه به نتایج این مطالعه، زعفران در سطح بالاتری از نظر تولید محصول سالم نسبت به گندم قرار دارد و صرف نظر از ارزش اقتصادی بالای زعفران، به نظر می رسد روش کشت این گیاه تطابق بیشتری با شیوه های کشاورزی پایدارداشته و از پتانسیل بالایی برای تولید به عنوان یک محصول ارگانیک برخوردار است.
فرزانه گلستانی فر سهراب محمودی
چاودار یکی از علف های هرز مهم در مزارع گندم می باشد و قدرت رقابتی بالاتری را نسبت به گندم دارد و به دلیل تحمل بالایی که این گیاه در شرایط تنش خشکی دارد، در مناطق خشک می تواند هر ساله خسارت بیشتری را به مزارع گندم وارد کند، در نتیجه به منظور بررسی رقابت گندم و چاودار تحت شرایط تنش خشکی، مطالعه ای در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند به صورت فاکتوریل سه عاملی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. فاکتور های آزمایش شامل چهار تراکم گندم رقم روشن (0، 8، 16، 24 بوته در گلدان)، چهار تراکم چاودار (0، 2، 4، 6 بوته در گلدان) و دو سطح تنش خشکی شامل آبیاری در 20 و 60% تخلیه رطوبت ظرفیت زراعی خاک بود. نتایج نشان داد که با افزایش تراکم گندم و چاودار، ارتفاع (به ترتیب 51/23 و 39/13 درصد در گندم، 45/24 و 56/6 درصد در چاودار) و تعداد برگ (80/35 و 73/30 درصد در گندم، 37/71 و 71/31 درصد در چاودار) و کلروفیل برگ (12 و 38/11 درصد در گندم، 75/13 و 38/0 درصد در چاودار) کاهش یافت، همچنین تنش خشکی نیز باعث کاهش ارتفاع و تعداد برگ و افزایش کلروفیل برگ گندم (به ترتیب 58/17، 48/8 و 20 درصد) و چاودار (64/7، 75/26 و 78/7 درصد) شد. صفت وزن خشک ریشه گندم تحت تأثیر تنش خشکی قرار نگرفت ولی با افزایش چاودار (رقابت برون گونه ای) به میزان 29/64 درصد کاهش یافت اما وزن خشک چاودار تحت تأثیر تنش خشکی و رقابت برون گونه ای به ترتیب 14/37 و 43/47 درصد کاهش یافت. با افزایش تنش خشکی طول سنبله گندم تحت تأثیر قرار نگرفت اما طول پدانکل و قطر ساقه گندم به ترتیب 03/26 و 49/3 درصد کاهش یافتند. اما با افزایش تراکم چاودار و گندم، طول سنبله (به ترتیب 70/13 و 21/24 درصد)، طول پدانکل (39/17 و 72/22 درصد) و قطر ساقه گندم (11/11 و 18 درصد) بطور معنی داری کاهش یافتند. اما تنش خشکی، تراکم گندم و تراکم چاودار، بر محتوای نسبی آب برگ گندم و چاودار تأثیر معنی داری نداشتند. اجزای عملکرد گندم و چاودار نیز تحت تأثیر تنش خشکی قرار گرفتند بطوری که تعداد پنجه گندم و چاودار به ترتیب به میزان 61/10 و 61/34 درصد، تعداد سنبله در بوته گندم، 15/2 درصد و تعداد دانه در سنبله گندم، 04/46 درصد کاهش یافتند اما وزن صد دانه گندم به میزان 30/18 درصد افزایش یافت. افزایش تراکم گندم و چاودار نیز بطور معنی داری تعداد پنجه گندم (به ترتیب 30/98 و 77/30 درصد) و تعداد پنجه چاودار (30 و 65/75 درصد)، تعداد سنبله در بوته (12/6 و 69/7 درصد)، تعداد دانه در سنبله (74/46 و 82/41 درصد) و وزن صد دانه گندم (05/10 و 66/10 درصد) را کاهش دادند. اثر تنش خشکی و رقابت برون گونه ای بر عملکرد دانه گندم و عملکرد بیولوژیک گندم و چاودار معنی دار بود بطوری که با افزایش آنها، عملکرد دانه گندم به ترتیب 70/45 و 15/39 درصد، عملکرد بیولوژیک گندم به میزان 80/65 و 12/35 درصد و عملکرد بیولوژیک چاودار 02/42 و 56/79 درصد کاهش یافتند. نتایج حاصل از مدل عکس عملکرد نشان داد رقابت برون گونه ای در گندم بیشتر از رقابت درون گونه ای بود ولی در چاودار رقابت درون گونه ای بیشتر بود. توانایی رقابت نسبی نشان داد که اثر یک بوته گندم در سطح رطوبتی 20 و 60 درصد تخلیه رطوبت خاک به ترتیب برابر با اثر 79/0 و 64/0 بوته چاودار بود و اثر یک بوته چاودار در همان سطوح رطوبتی به ترتیب معادل 85/1 و 43/2 بوته گندم بود. شاخص تمایز آشیان اکولوژیکی این دو گیاه در هر دو سطح رطوبتی بزرگتر از یک بدست آمد. به طور کلی در شرایط وجود تنش خشکی، شدت رقابت درون گونه ای و برون گونه ای بین بوته های گندم و چاودار افزایش یافت و باعث کاهش هر چه بیشتر عملکرد و اجزای عملکرد دو گیاه شد.
مجید هادی طرقی محمد حسن سیاری زهان
کمبود آهن یکی از معضلاتی است که درحدود 30 درصد از خاک های تحت کشت جهان را شامل می شود. با اینکه آهن چهارمین عنصر فراوان در پوسته زمین است اما گیاهان همواره قادر به تأمین آهن مورد نیاز خود نیستند. هدف از انجام آزمایش این بود که آیا کودهای بیولوژیک و یا مقادیر مختلف سولفات آهن می توانند در جذب بیشتر آهن در اندام مختلف گندم کمک نمایند. این آزمایش در سال 1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی بیرجند به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار بر روی گندم رقم روشن انجام شد. تیمار های آزمایش شامل کودهای بیولوژیک در سه سطح (سویه های 4 و 159 از باکتری های احیا کننده آهن که قبل از کشت با بذور تلقیح داده شد و یک شاهد بدون تلقیح) و سولفات آهن در پنج سطح صفر، 1، 2، 4 و 8 میلی مول (تیمار سولفات آهن قبل از کشت به خاک اعمال گردید) بودند. شاخص های اندازه گیری شده در این آزمایش شامل صفات مورفولوژیک (ارتفاع ساقه، طول سنبله اصلی، تعداد پنجه و درصد پنجه بارور)، صفات کیفی (غلظت آهن در اندام هوایی و دانه)، صفات فیزیولوژیک (شاخص کلروفیل طی فصل رشد) و همچنین صفات کمی (تعداد دانه، عملکرد دانه، وزن خشک کاه و کلش، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت) بود. کود سولفات آهن بر تمامی صفات اندازه گیری شده اثر معنی داری داشت. بالاترین تعداد پنجه بارور (4 پنجه در گلدان) در تیمار 1 و 8 میلی مول محلول آهن مشاهده شد و کمترین آن در تیمارهای شاهد و 2 میلی مول محلول آهن بدست آمد. بیشترین غلظت آهن در اندام هوایی 30 روز پس از رشد در سطح 4 میلی مول محلول (18/30 میلی گرم بر گرم وزن خشک) و کمترین آن در تیمار شاهد (44/25 میلی گرم بر گرم وزن خشک) مشاهده شد. کود های بیولوژیک مورد استفاده در این آزمایش تنها بر تعداد پنجه و غلظت آهن در اندام هوایی بعد از 30 روز و غلظت آهن دانه تأثیر معنی داری داشتند. بیشترین غلظت آهن دانه در سویه شماره 4 (99/10 میلی گرم بر گرم وزن خشک) مشاهده شد. اثر متقابل تیمارها بر صفات ارتفاع ساقه، تعداد پنجه، وزن خشک، عملکرد بیولوژیک و غلظت آهن در اندام هوایی بعد از 30 روز و دانه معنی دار بود. بیشترین غلظت آهن دانه در تیمار سویه شماره 4 در سطح آهن 1میلی مول با 59/12 میلی مول بر گرم وزن خشک به دست آمد. به طور کلی نتایج به دست آمده نشان داد که تیمار سولفات آهن نسبت به تیمار کود بیولوژیک به تنهایی تأثیر بهتری بر شاخص های اندازه گیری شده به خصوص شاخص های رشدی داشته است.
امید سالارپور سهیل پارسا
به دلیل اثرات مضرری که کودهای شیمیایی مرسوم بر محیط-زیست و کیفیت غذا ایجاد می کنند، مدتها است که استفاده از آنها مورد تجدید نظر قرار گرفته است. با به کارگیری نانوکودها به عنوان جایگزین کودهای مرسوم، عناصر غذایی نانو کود به تدریج و به صورت کنترل شده و به میزان لازم در خاک آزاد می شوند. به دنبال بررسی و مقایسه اثرات نانو کود آهن و کلات آهن معمولی آزمایشی برپایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. . تیمارهای آزمایش شامل شاهد(c) ، محلول پاشی کلات آهن (k) ، محلول پاشی نانو کود آهن(n) ، 5/1 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی(s1) ، 5/4 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی(s4) ، 5/7 گرم بر لیتر کودکلات آهن خاکی(s7) ، 5/1 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی + محلول پاشی کلات آهن(sf1) ، 5/4 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی+ محلول پاشی کلات آهن(sf4) ، 5/7 گرم بر لیتر کود کلات آهن خاکی+ محلول پاشی کلات آهن(sf7) ، 1 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn1) ، 3 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn3) ، 5 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی(sn5) ، 1 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf1) ، 3 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf3) ، 5 گرم بر لیتر نانو کود آهن خاکی+ محلول پاشی نانو کود آهن(snf5). لازم به ذکر است که محلول پاشی با دز دو در هزار انجام شد.نتایج نشان داد که ارتفاع گیاه، کلروفیل a، کلروفیل b، کاروتنوئید، اسانس و فعالیت آنزیم پراکسیداز در تمامی تیمار های آهن تحت تاثیر قرار گرفتند اما در تیمار های کلات آهن فقط تیمار هایی که مصرف خاکی و محلول پاشی انجام شده بود تحت تاثیر قرار گرفتند. بیشترین ارتفاع گیاه را در تیمار 5 گرم بر لیتر + محلول پاشی با 80% افزایش نسبت به شاهد داشتیم. بیشترین میزان غلظت آهن در تیمار 1 گرم بر لیتر کود نانو آهن خاکی+ محلول پاشی با 32/13 درصد افزایش نسبت به تیمار شاهد بدست آمد و همینطور بالاترین میزان کلروفیل b در تیمار 5 گرم بر لیتر نانو کود خاکی با 58/6 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بدست آمد. بیشترین میزان اسانس گشنیز مربوط به تیمارهای 1875 میلی گرم کود کلات خاکی+ محلول پاشی و 1 گرم بر لیتر کودنانو آهن خاکی+ محلول پاشی بترتیب با 05/0 و 052/0 میلی لیتر بوده است. کمترین میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز نیز در تیمارهای محلول پاشی نانو کود های آهن و کود کلات آهن بترتیب با 068/0 و 081/0 مشاهده است. این آزمایش نشان می دهد که مصرف نانو کود آهن اث مثبتی در خصوصیات رشدی، فعالیت آنزیم پراکسیداز و کاتالاز و میزان اسانس گیاه گشنیز دارد.
نصرت اله کریمی ارپناهی وحید اسلامی
افزایش توان رقابت گیاه زراعی بخش مهمی از مدیریت تلفیقی علف¬های هرز است. در این زمینه، شناخت واکنش علف¬های هرز به سطوح حاصلخیزی خاک برای گسترش روش¬های کوددهی، به عنوان اجزای برنامه¬های مدیریت تلفیقی، ضروری است. به منظور بررسی اثر روش کاشت و سطوح مختلف کود نیتروژن بر رقابت اویارسلام ارغوانی و پیاز خوراکی آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1392 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. عوامل مورد بررسی عبارت بودند از سه روش کاشت پیاز (بذر، نشاء و پیازچه (آنیون-ست))، و مقادیر مختلف کود نیتروژن در سه سطح شامل (50، 100 و 150 کیلو¬گرم در هکتار ازت خالص) که برای این منظور از کود اوره با خلوص 46 درصد نیتروژن استفاده شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد روش¬های کاشت پیاز و مقادیر نیتروژن اثرات متفاوتی بر قدرت رقابتی علف هرز اویارسلام داشتند. روش کاشت مستقیم بذر نسبت به سایر روش¬ها بیشتر تحت تاثیر رقابت با اویارسلام قرار گرفت بطوری که بالاترین میزان رشد اویارسلام در این روش حاصل شد. به نظر می¬رسد کاشت پیاز به روش آنیون¬ست در مقایسه با نشاء و بذر توانایی بیشتری در کاهش قدرت رقابتی علف¬هرز اویارسلام دارد. بررسی روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد و در شرایط تداخل با علف هرز اویارسلام نشان داد بیشترین و کمترین میزان رشد پیاز بترتیب مربوط به روش آنیون¬ست و بذر بود. تغییرات خصوصیات رشدی پیاز تحت سطوح مختلف کود نیتروژن در شرایط رقابت نشان داد حداکثر میزان رشد پیاز در سطح 100 و حداقل آنها در سطح 50 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. روند تغییرات خصوصیات رشدی پیاز در طی فصل رشد حاکی از برتری (از لحاظ تاثیر بر خصوصیات رشدی علف¬هرز اویارسلام ارغوانی) روش کاشت آنیون¬ست و سطح 100 کیلو¬گرم در هکتار در تمام صفات رویشی پیاز در حضور علف¬هرز اویارسلام می¬باشد. همچنین نتایج این آزمایش حاکی از واکنش مثبت اویارسلام ارغوانی به سطوح بالای نیتروژن بود. به طور کلی می¬توان برای به حداقل رساندن خسارت علف¬هرز اویارسلام مقدار 100 کیلو¬گرم در هکتار را در روش کشت آنیون¬ست به عنوان مناسب¬ترین تیمار مدیریتی در مزارع پیاز آلوده به اویارسلام ارغوانی توصیه نمود.