نام پژوهشگر: داود کریم‌زادگان‌مقدم

ارزیابی عوامل موثر در پذیرش خدمات الکترونیکی توسط مشترکین تلفن ثابت با استفاده از مدل پذیرش تکنولوژی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده فنی 1389
  فرزانه سالاری   داود کریم زادگان مقدم

در جامعه الکترونیکی، دولت ها نیز هم پای سازمان های الکترونیکی در بخش خصوصی، به سوی کوچک شدن پیش رفته و خدمات خود را در قالب دولت الکترونیکی به شهروندان ارائه می نمایند. شرکت مخابرات نیز همگام با سایر ارگان ها به منظور تسریع در امر اطلاع رسانی و سرویس دهی اقدام به ارائه خدمات به صورت الکترونیکی از طریق اینترنت و سامانه 1818 نموده است. این تحقیق در نظر دارد پس از شناسایی عوامل اثرگذار بر پذیرش خدمات الکترونیکی از سوی مشترکین، میزان اثر گذاری این عوامل را بر پذیرش خدمات الکترونیکی از سوی مشترکین نشان دهد. در این پژوهش پس از تعریف خدمات الکترونیکی و مفاهیم مرتبط با آن، زیر ساخت های مورد نیاز آن بررسی شده است. سپس به مطالعه پیشینه علمی (مدل پذیرش تکنولوژی) به عنوان الگوی مورد استفاده در این تحقیق پرداخته ایم. خدمات اینترنتی و خدمات تلفنی 1818 به عنوان دو شاخص خدمات الکترونیکی مخابرات در نظر گرفته شده اند و متغییر های وابسته این تحقیق می باشند. سه متغییرسهولت بکارگیری از نظر مشتریان، مفید بودن از نظر مشتریان و اعتماد، متغییرهای مستقل (پیش بین) این پژوهش هستند که به عنوان معیار پذیرش یک تکنولوژی در بین مشتریان تعریف گردیده اند. در تحقیق حاضر چگونگی رابطه آنان با هر یک از شاخص های خدمات الکترونیکی سنجیده شده است. همچنین اطلاعات آماری دیگری مانند میزان آشنایی مشتریان با هر یک از 2 شاخص خدمات الکترونیکی مخابرات، نحوه آشنایی مشتریان با هر یک از این شاخص ها و چگونگی کاربرد آنان برای مشتریان، جمع آوری و نتایج حاصل از آن بررسی شد. در پژوهش حاضر، یک نمونه 200 نفری از مشترکین شرکت مخابرات استان تهران به روش تصادفی ساده انتخاب گردیده که با توزیع پرسشنامه بین آنها، جمع آوری اطلاعات انجام شده و این اطلاعات توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردیده و نتایج حاصل از پرسشنامه ها وجود رابطه همبستگی بین کلیه متغییرهای پیش بین و وابسته را تائید نمود. یعنی بین متغییرهای سهولت بکارگیری، مفید بودن واعتماد مشتریان با پذیرش خدمات الکترونیکی رابطه معنی داری ثابت گردید و نشان داده شد که در بین آنها مفیدبودن نقش قوی تری در پذیرش این خدمات دارد. در پایان پس از ارائه نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات و یافته های تحقیق، پیشنهادهایی کاربردی ارائه گردیده است.

بررسی چگونگی به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت برای ارتقای مدیریت دانش برای مدل هیسک در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  محیا هوشیان ثابت لاهیجانی   علی ربیعی

در آستانه ی هزاره سوم و با گذار جوامع به سوی جوامع دانش بنیان، سازمان ها به اهمیت مدیریت دانش و نقش انکارناپذیر آن در کسب و حفظ مزیت رقابتی پی برده اند. در این میان دانشگاه ها به عنوان قطب علمی هر کشور و یکی از مراکز اصلی تولید دانش و تربیت افراد دانش آموخته نقش بسیار مهمی را در پیشرفت روزافزون کشورها برعهده داشته و یکی از عوامل برتری کشورها محسوب می شوند. بنابراین نیاز به مدیریت دانش و سیستمی که مدیریت دانش را به شکلی صحیح در دانشگاه ها پیاده سازی کند از لازمه های موفقیت دانشگاه ها و روشی برای مدیریت بهتر و در نتیجه جذب و جلب دانشجویان بیشتر می باشد. در این میان فناوری اطلاعات به عنوان یکی از مهم ترین زیرساخت های مدیریت دانش نقشی انکارناپذیر در بهینه سازی سیستم مدیریت دانش و بهبود فرایندهای دانشی در سازمان به عهده دارد. پژوهش حاضر با هدف به کارگیری سیستم های اطلاعاتی مدیریت برای ارتقای مدیریت دانش در دانشگاه ها شکل گرفت. جامعه ی آماری کارکنان و اساتید واحدهای مرکز، غرب و شرق دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران و تعداد نمونه ??? نفر بوده است. جهت توصیف داده ها و مشاهدات پس از جمع آوری، بازبینی و ورود اطلاعات از نرم افزارهای آماری spss به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. در تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی بهره گرفته شده است. در آمار توصیفی از جداول فراوانی و درصد ها و در آمار استنباطی از آزمون فریدمن به منظور اولویت بندی گویه های ? شاخص موردبررسی استفاده شده است. نتایج بررسی ها نشان داد که بین شاخص های اثرگذار بر مدیریت دانش که مورد بررسی قرار گرفته اند، تفاوت معنی داری وجود دارد. در این میان شاخص رهبری بالاترین اولویت و شاخص سیستم انگیزش و پاداش پایین ترین اولویت را به خود اختصاص دادند. در پایان راهکار و ابزارهای فناوری مناسب برای بهبود گویه های هر شاخص ارائه شده است.

ارائه روشی جهت ارتقاء چابکی فرآیندهای سازمانی با رویکرد معماری سرویس گرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده کامپیوتر و فناوری اطلاعات 1391
  نصیبه محمدقلی ها   داود کریم زادگان مقدم

در سال های اخیر با توجه به گسترش دیدگاه فرآیندمحوری، فرآیند های کسب و کار یکی از مهمترین اجزای اصلی سازمان ها محسوب می شوند. سازمان ها بر اساس نوع فعالیت و حوزه عملکردی خویش برپایه مجموعه ای از فرآیند های کسب و کار شکل می گیرند. در کنار مزایای دیدگاه فرآیندمحوری، مسائل و سوالات جدیدی در این حوزه مطرح می شود که در صورت نادیده گرفته شدن منجر به ایجاد مشکلات جدید و شکست سازمان ها در این روند خواهد شد. نظر به رشد روزافزون فناوری و تعاملات سازمانی فرآیند های تعریف شده دائما در حال تغییر و گسترش می باشند. لذا یکی از عمده تغییرات وارده بر سازمان، تغییرات فرآیندی می باشد که به علت سرعت بالای آن نیازمند توجه وی‍ژه است. از زمان مطرح شدن فرآیندهای کسب و کار، مفهوم مدیریت فرآیند های کسب و کار به عنوان رویکردی جامع در راستای کنترل فرآیند های سازمانی معرفی شدند. باتوجه به سرعت بالای تغییرات و درخواست های اعلام شده از سوی مشتریان و به دنبال آن پیچیده شدن فرآیند های کسب و کار نیاز به ارائه راهکاری در راستای انعطاف پذیری و چابکی سازمان امری بدیهی و ملموس می باشد. در این راستا رویکرد های متفاوتی ارائه شده است که ازآن میان معماری سرویس گرا به علت دارابودن خصوصیات منحصربه فرد خود از مقبولیت بیشتری برخوردار می باشد. باتوجه به تمایل سازمان ها در دستیابی به بالاترین سطح انعطاف پذیری و چابکی در مقابل نیاز های جدید اعلام شده از سمت مشتریان، در این تحقیق به ارائه روشی در راستای ارتقاء چابکی فرآیند های سازمانی در زمان اعمال تغییرات فرآیندی پرداخته شده است. راهکار ارائه شده تاکید به سزایی بر فاکتور سرعت در زمان بهبود فرآیند های کسب و کار دارد. روش پیشنهادی با ارائه لایه های سرویس محور و پیش بینی تغییرات داده ای سعی در بالا بردن سرعت و کاهش زمان و هزینه پاسخگویی به تغییرات اعمال شده بر فرآیندهای سازمانی را دارد. لذا در این روش وظایف فرآیندی تا حد امکان به سرویس واگذار خواهد شد. هدف اصلی در راهکار ارائه شده انتقال تا حد امکان کلیه موارد کنترلی و ارتباطی بین فعالیت های مرتبط در مدل فرآیندی کسب و کار به سطح سرویس می باشد.

ارائه الگویی جهت ارزیابی همراستایی فناوری اطلاعات (it) با اهداف و برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار سازمان (مطالعه موردی: سازمان صندوق های بازنشستگی، پس انداز و رفاه کارکنان صنعت نفت)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده فناوری اطلاعات 1391
  رضا قورچیان   علیرضا علی احمدی

همراستایی فناوری اطلاعات در کسب و کار، عملکرد و اثر بخشی فناوری اطلاعات بکار گرفته شده در کسب و کار سازمان را افزایش داده و اهداف، استراتژی ها، منابع، یکپارچه سازی، سرمایه گذاری و سایر عوامل مرتبط در کسب و کار را بهبود می بخشد. تا کنون مدل های همراستایی مختلفی بیان شده اند که به کسب و کار سازمان ها کمک کنند تا فناوری اطلاعات را آنچنان که با کسب و کارشان همراستا باشد، بکارگیرند و منافع حاصل از آن را افزایش دهند. هر یک از این مدل ها، شاخص ها و معیارهایی که از دید خود اهمیت داشته اند را بررسی کرده اند. مدل های معروف و پرکاربردی که نقش فناوری اطلاعات در کسب و کار یا یک سازمان را از جهت استراتژیک، همراستایی، عملیاتی، کاربردی و سایر ابعاد فناوری اطلاعات در کسب و کار را مطرح کرده اند بررسی و با مقایسه تطبیقی این مدل ها به استخراج شاخص های آن ها پرداخته شود. پس از تجمیع شاخص ها، اشتراک و همپوشانی آن ها حذف و الگویی مفهومی بدست آورده خواهد شد که شاخص های همراستایی را به صورت جامعتری از هر یک مدل ها بیان می دارد. روش تحقیق توصیفی- همبستگی می باشد و در ارزیابی میزان همراستایی، نمونه گیری تصادفی از کارشناسان سازمان صندوق بازنشستگی نفت و جهت تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده خواهد شد. نتایج حاصل از تحقیق بیان کننده مدلی مفهومی است که میزان همراستایی فناوری اطلاعات در سازمان را به وسیله چهار شاخص اصلی و متغیر های آشکار هر شاخص، قابل اندازه گیری می کند و به صورت کمی عددی را برای همراستایی نمایش می دهد تا سازمان ها به کمک این مدل همراستایی خود را اندازه گیری کرده و بتوانند مقدار آن را افزایش دهند.

ارائه روشی برای سنجش میزان هم راستایی مدیریت فرآیندهای کسب و کار با معماری سرویس گرا براساس مدل بلوغ هم راستایی حمسترا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده مدیریت 1393
  شقایق نعیمی   داود کریم زادگان مقدم

امروزهاگر شرکتی بخواهد به سود آوری و موفقیت در عرصه رقابت نایل گردد، لازم است توانایی انطباق پذیری سریع با تغییرات بازار را داشته باشد. سازمان ها برای مقابله با چالش های بازار کسب و کار، بیش از هر زمانی به فناوری اطلاعاتروی آورده اند؛ مدیریت فرآیندهای کسب و کار (bpms) و معماری سرویس گرا (soa) نمونه هایی از همین راه حل های فناوری اطلاعاتند که با هدف افزایش بهره وری، انعطاف پذیری و چالاکی سازمان ها تکامل یافته اند. ترکیب soa و bpm مزایای بسیاری دارد اما هنوز رویکردی برای استفاده کامل از منافع یکپارچه سازی soa/bpmوجود ندارد. پیش نیاز ضروریدستیابی به این مهم، ارزیابی بلوغ و bpm و soa در سازمان می باشد. این پژوهش بر روی روش ایجاد سازمانی چالاک و انعطاف پذیر متمرکز است و هدف اصلی آن، توسعه یک روش مناسب برای ارزیابی بلوغ و تراز هم راستایی soa/bpm در سازمان ها، بر اساس قابلیت ها و آمادگی سازمان مربوطه است که از طریق شناسایی عوامل کلیدی موفقیت و موانع هم راستایی بر اساس یک مدل ارزیابی بلوغ هم راستایی soa/bpm بدست خواهد آمد. مدل ارزیابی بلوغ و تراز bpm/soaحِمسترا ارتباط مستقیمی با موضوع این پژوهش داشت، اما برای دستیابی به یک پاسخ همه جانبه و سازگار با محیط سازمانی در شرایط کشور ایران، علاوه بر استفاده از مدل، مصاحبه هایی نیز با کارشناسان این حوزه انجام دادیم. این مصاحبه ها فرصت ارائه یک رویکرد مفصل تر در حوزه soa/bpmوبررسی فاکتورهای مهم در موفقیت (csfs) هم راستایی که پیش از این تعریف واضحی از آن ها در ادبیات دانشی وجود نداشت را به ما داد. در نهایتبا جمع بندی و تحلیل آنچه حاصل مطالعه ادبیات، مصاحبه ها و پرسش نامه بود، به مجموعه ای از csf ها و موانع هم راستایی دست یافتیم و با درنظر گرفتن آن ها توانستیم روشی برای سنجش میزان هم راستایی مدیریت فرآیندهای کسب و کار با معماری سرویس گرا در قالب مدل بلوغ حِمسترا ارائه کنیم. به وسیله تحلیل نتایج بدست آمده از این مدل توسعه داده شده، قادر خواهیم بود هم بصورت مجزا در هر کدام از ابعاد سازمانی و هم بصورت کلی، میزان هم راستایی soa/bpm سازمان را ارزیابی کنیم و با توجه به مشخص بودن عوامل مثبت و منفی در نتیجه بدست آمده، نقشه راهی برای بهبود تراز هم راستاییsoa/bpm در سازمان ارائه دهیم.