نام پژوهشگر: محسن سهرابی
شیوا حبیب زاده محسن سهرابی
در حالی که حسابرس داخلی و حسابرس مستقل دو وظیفه مشخص و متمایز دارند ولی در بعضی موارد رابطه مکمل و متمم دارند. هماهنگی فعالیت های حسابرس داخلی با فعالیت های حسابرس مستقل از دید هر دو طرف بسیار مهم است: از نقطه نظر حسابرس مستقل مهم است زیرا از نظر او احتمال افزایش اثربخشی و کارایی حسابرسی صورت های مالی وجود دارد؛ این ارتباط برای حسابرس داخلی از این جهت اهمیت دارد که اطلاعات اضافی در مورد ارزیابی خطر کنترل کسب می کند. هدف از انتخاب این موضوع نیز این می باشد که آیا اتکایی بر کار انجام شده توسط حسابرس داخلی انجام می شود و در صورت وجود، این اتکا تا چه حد موجب تقلیل آزمون های محتوی در طی رسیدگی ها می شود. یک شرکت برای انجام امور حسابرسی خود دو هزینه اساسی متحمل می شود. اولین هزینه با هزینه های استقرار حسابرسی داخلی در جهت ایفای نقش اثربخشی سیستم کنترل داخلی مرتبط می شود و دومین بخش هزینه های حسابرسی در یک شرکت در رابطه با هزینه های حسابرسی مستقل است. علیرغم تفاوت-های موجود بین حسابرسی داخلی و مستقل به نظر می رسد که اگر عملیات حسابرسی های مزبور به گونه-ای مناسب برنامه ریزی شود که مکمل یکدیگر باشند از تکرار کارهای مشابه جلوگیری می شود و ضمن دستیابی به هر یک از اهداف مورد نظر در حسابرسی داخلی و مستقل، جمع هزینه های حسابرسی یک شرکت به حداقل ممکن کاهش می یابد. لذا یکی از اهداف این تحقیق کمک به شرکتها برای کاهش هزینه های حسابرسی و در عین حال انجام حسابرسی کارا می باشد.
علی شهبندیان محسن سهرابی
زمانی که مدیران انگیزه ای برای دستکاری سود داشته باشند، قابلیت اتکای سود زیر سوال می رود و همین امر سبب می شود که مدیران فرصت گمراه کردن سهامداران و استفاده کنندگان برون سازمانی را داشته باشند. یکی از انگیزه های شرکتها برای دستکاری سود زمانی است که به دلیل وجود مالکیت متمرکز و نزدیکی سهامدار عمده به مدیران شرکت، تضاد منافع، بیشتر به شکل مجادله بین سهامدار عمده و سهامدار جزء نمود پیدا می کند. در این حالت سهامداران عمده تمایل دارند برای نیل به منافع خود دست به مدیریت سود بزنند. البته تمرکز مالکیت، از انگیزه مدیران برای مدیریت سود به دلایل شخصی و به دلایلی غیر از حمایت از منافع سهامداران عمده می کاهد. طی تحقیقاتی که صورت گرفته است مشخص شده است در کشور امریکا و کشورهای اروپایی ساختار مالکیت متمرکز می تواند مساله نمایندگی بین مدیران و سهامداران را کاهش دهد و بنابر این می تواند انگیزه مدیران برای هموارسازی سود را کاهش دهد. مساله اصلی این تحقیق این است که غیر متمرکز شدن ساختار مالکیت و تنوع سهامداران که یکی از ابزارهای حاکمیت شرکتی است، تا چه اندازه می تواند در کاهش هموارسازی سود توسط شرکتها موثر باشد. در این تحقیق بدین نتیجه دست یافتیم که می توان با استفاده از ترکیب سهامداران شرکت، رفتار هموارسازی سود را توضیح داد. به بیان دیگر رابطه معنی دار بین میزان سهامداران نهادی و تمرکز مالکیت با هموارسازی سود مشاهده شد.