نام پژوهشگر: بهنام جلالی
صبرینه توپچی بهنام جلالی
این رساله بازخوانی بخشی از نقاشی نوگرای ایران می باشد که مروری دارد بر پیشینه نقاشی نو در ایران از آغازین حرکت هایی که مسیر نقاشی ایران را از سنت های تصویری گذشته به مرور رها کرد تا وارد مرحله نوگرایی آن شود و به شکلی تازه به پویندگی خود ادامه دهد. پدیده نوگرایی در نقاشی معاصر ایران تحت تاثیر گرایش های مدرنیستی غرب از جمله نهضت سورئالیسیم اروپا می باشد. از این رو در این رساله خوانشی تاریخی بر این جریان مدرنیستی غرب صورت گرفته و در ادامه نقاشی نوگرای ایران با نظر به رویکرد گرایش سورئالیسم مورد مطالعه قرارگرفته و در بخش دیگر این رساله به مضمون های زیباشناختی سورئالیسم در نقاشی ایران و نقاشی سورئالیسم اروپا پرداخته شده است و در پایان نیز استنتاج و جمع بندی این بازخوانی ارائه گردیده است.
سمیه فعال محمد علی بهنام جلالی
این پژوهش با هدفهای بررسی ایده در آثار سه بعدی اعم از مجسمه سازی و تداوم و تکامل آن و عوامل موثر بر این رخدادها پایه ریزی گردید. ایده ای که از دوران کهن توسط فلاسفه قرون وسطی مطرح گردید، در اعصار جدیدتر صورتی مطرح تر پیدا کرده و شکلی تازه به خود می گیرد. سبب پدید آمدن جنبش هایی می شود که هر یک به نوبه ای تاثیراتی منحصر به فرد بر پیکره هنر می گذارند. نتیجه این تاثیرات دوران مدرنی بود که بستری وسیع برای دوران معاصر ساخت. در پس پرده تمام این اتفاقات ایده ایت که از ذهن هنرمند برمی آید و در تمامی کتب نادیده و یا کمرنگ تلقی می شده، با تمامی این تفاسیر می توان بدان پی برد که فرادید هر اثر ایده ایست که بازتابش آن اثریست که توسط هنرمند پدید آمده. دیدگاهی که در پس آن اثر است، اهمیت آن خود هنرمند و ذهن هنرمند است، که در نهایت در مراجع هنری، چندان مهم تلقی نگردیده است. با وجود اطلاعات کمی که در این زمینه وجود داشت تمامی تلاش بر این بود که مطالب مربوطه را به سختی از منابع معرفی شده، از کتابخانه ها جمع آوری کرده و ارتباط مورد نظر در ایدن موضوع را با گردآوری فاکتورهایی که به ایده اشاره گردیده پیدا کردیم و در نهایت به این نتیجه دست یافتیم که دگردیسی ایده در دوران توسط تغییر دیدگاه هنرمند پدید آمده، که بازتاب آن در آثار ارائه شده توسط هنرمند رخ داده است.
مهدی انصاری اسماعیل بنی اردلان
الگوی آفرینش یک اثر هنری میان دو حوزه بین النهرین و یونان متفاوت می باشد . برای دستیابی به الگوی آفرینش هریک از این دو تمدن ، باید جایگاه انسان و رابطه او را با جایگاه و ساحت خدایان دریابیم . رابطه انسان و خدا در بعد خرد در اودیسه و از منظر کلان در یونان مبتنی بر وجود قواعد متناظر و رابطه انسان و خدا در بعد خرد در گیل گمش و از منظر کلان در بین النهرین مبتنی بر قواعد غیر متناظر می باشد . در حقیقت نگاه متفاوت به انسان و جامعه انسانی در هر یک از این دو حوزه جغرافیایی ، دو سبک آفرینش متفاوت را به خصوص در نقش بر جسته ها ، مجسمه ها و هنر آن عصر رقم زده است. بر همین مبنا هنر بین النهرین تابعی از واقعیت ملموس این جهان نبوده است بلکه صرفاً برای نشان دادن والاترین صورت از مفاهیم روحانی خداوند استفاده میشد . در نقطه مقابل و در هنر یونان همه چیز معیار و مقیاس انسانی به خود گرفت و این معیار و مقیاس به تمام آفرینش های هنری تعمیم پیدا کرد .
اعظم یونسی بهنام جلالی
پژوهش حاضر،در بررسی مبحث نقش مخاطب درتحول و تکوین هنر معاصر، در(اجرا و پرفورمنس)،با دو رویکرد مطالعات جامعهشناختی هنرو همچنین دیدگاههای فلسفی در زیباییشناسی ادراک، میخواهد بداند که ، سنتهای هنری و ایدئولوژی زیباییشناسی (هرمنوتیک) وگرایشات اجتماعی ،چه تأثیراتی در پدیدآمدن هنر معاصر و نهایتاً نقش جدید مخاطب در جریان گرایشات هنر معاصر داشته،و در این راستا و در جریان کند و کاو عناصر شکلدهنده جریانهای هنری و سازنده عرصه فرهنگی انسانی، و در فاصلهی گذار از تعیین نقش مخاطب ،از عنصری منفعل و نیازمند هدایت ، به نقشی سازنده و مشارکتی در جریان شکلگیری اثر هنری - وآزاد در تأویل و ادارک و معنابخشی به اثر-، رویدادها و تحولات اجتماعی فراوانی رخداده است و مطالعات جامعهشناختی هنررا با سه رویکرد، معطوف به اثر، معطوف به آفرینشگر و معطوف به مخاطب، روبرو کرده است. البته دستاوردهای مطالعات اجتماعی هنر، همگام با مطالعات فلسفی (زیباییشناسی ادراک و هرمنوتیک) به نتایج امروزین خود دست یافت. نظریات فلسفی که از باور معنای نهایی متن و اثرهنری و تعین نقش مخاطب در کشف نیت مولف ،آغاز، و به انکار آن و تلاش برای طرح مفهوم آشنایی زدایی از اثر و حذف هاله تقدس از آن و خروج از مفهوم منحصر به فرد بودن اثر هنری رسید. و این همه،جایگاه مخاطب هنر پست مدرن را تثبیت میکند، نقشی مشارکتی و نهایتاً تعیین کنندهی معنی اثر. و نتیجتاً، اینکه هنر معاصر، ماهیت آثار هنری را در طول تاریخ، قدرت خلاقه و ذهن جستجوگر بشری دانسته و معتقد است جریان بررسی هنری، کیفی است و با شیوههای تأویلی، تفسیری و انتقادی هم سو و هم جهت است.
محمدرضا ربیعی پورسلیمی کامران سپهران
این رساله تلاشی است برای تشریح اینکه موسیقی زیرزمینی در ایرانِ دهه ی 80 چگونه توانسته است بر زیست اجتماعی در این جامعه اثر گذار شود و چه پتانسیل هایی رهایی بخشی در آن وجود دارد . در این نوشته با کاوش در معنای امر استتیک ( زیبایی شناختی ) روشن خواهد شد که هنر چگونه می تواند با ایجاد اختلاف و شکاف در نظم ادراکی حاکم ، سیاستی نو و سوژه ای نو تولید کند . در ادامه با بررسی جریان های موسیقی زیرزمینی در این دهه تلاش شده است که اشکالی که کوشندگان موسیقی زیرزمینی در ایران تلاش کرده اند از طریق آنها روایت های جدیدی از زندگی و هویتشان تولید کنند ، بررسی شود و بر این موضوع تأکید خواهد شد که چگونه نسلی نو کوشیده است بواسطه ی این آثار تصویر مطلوب خود را از جهان و از خودش نمایان کند . با بررسی شماری از موضوعاتِ مطروحه در موسیقی زیرزمینی در دهه ی هشتاد آشکار خواهد شد که عناصری چون تلفیق ، تکینگی و نو بودن و ضدیت با هویت در اشکال مختلفش مولفه های اصلی این جریان هستند .
سارا آل علی داریانی ایرج اسکندری
موضوع پژوهش پیش رو، بررسی تحولات گفتمانی نقاشی های سیاسی – اجتماعی در دوره ی انقلاب اسلامی و دوره ی پسا انقلاب در ایران سال های 1356-1368 است. بدون اغراق، پدیده ی انقلاب اسلامی 1357 و جنگ ایران و عراق از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر عرصه ی هنرهای تجسمی معاصر ایران بوده اند. این دوران همچون نقطه ی عطفی در تاریخ نقاشی ایران است که شناخت آن می تواند کلید فهم چگونگی شکل گیری جریان های معاصر در نقاشی ایران باشد. پژوهشگر، به جهت مناسبت موضوع و قابلیت فوق العاده ی نظریه ی گفتمان لاکلا و موف در تبیین تمامی امور و پدیده های سیاسی – اجتماعی این نظریه را به عنوان چارچوب نظری خود برگزیده است. این رساله با بهره جستن از این نظریه و با در نظر گرفتن آثار نقاشی در درون بستر و زمینه ی ظهورشان به مثابه متن هایی که محصولاتی گفتمانی اند، درصدد پاسخگویی به این مسأله بوده است که چگونه گفتمان انتقادی نقاشی دوران انقلاب به نقاشی تثبیت گر جنگ متحول شد و در راستای آن چگونگی نمود تحولات سیاسی – اجتماعی دوران انقلاب و پسا انقلاب ( دوران دفاع مقدس ) در نقاشی های آن دوران دستمایه ی پژوهش خود قرار داده است. با بررسی و تحلیل دال های مرکزی آثار برخی از هنرمندان کلیدی این دو دوره در روند این پژوهش این موضوع آشکار شد که گفتمان نقاشی انقلاب در طی گذار به گفتمان نقاشی جنگ تحت تأثیر عوامل سیاسی- اجتماعی و جابجایی روابط قدرت با تحولات بنیادینی در شیوه ی بازنمایاندن جهان مواجه است.
سید مهدی فروزانی عباس نامجو
مطالعه ی نقوش و نمادهای هنری در ادوار مختلف منجر به آشنایی با فرهنگ ها، باورها و سنت های ملل و اقوام مختلف در طول تاریخ خواهد شد. منسوجات بافته شده در دوره ی ساسانی به لحاظ زیبایی بصری، نقوش نمادین و تزئینی، کاربرد رنگ و فن بافت از شاخصه های هنر ایران زمین به شمار می روند. زیبایی این بافته ها بدان حد بود که بیشتر تمدن های بزرگ آن روزگار خواهان پارچه های ساسانی بودند و یا از نقوش آنها در بافته های خود استفاده می کردند. با توجه به اهمیت و پیشینه ی صنعت نساجی در ادوار مختلف تاریخی ایران، این پروژه، با استفاده از روش های تاریخی، توصیفی و تطبیقی، سعی در رد یابی عناصر این نقوش با توجه به کیفیات فرمی و محتوایی، در منسوجات دیگر دوره ی درخشان فرهنگ و هنر ایران، یعنی دوران طلایی صفوی کرده است که مهم ترین دوران پارچه بافی ایران به شمار می رود. شناسایی و مشخص نمودن وجوه اشتراک و افتراق نقوش در منسوجات ساسانی و صفوی از اهداف این تحقیق می باشد. بدین منظور ابتدا طی دو فصل مجزا، چهره ی اجتماعی، سیاسی، مذهبی و هنری دوران ساسانی و صفوی مورد بررسی قرار گرفته اند و در مورد پیشینه و ویژگی های منسوجات هر دو دوره مطالبی ارائه شده است. سپس در فصل چهارم نمونه هایی از نقوش منسوجات ساسانی و صفوی از لحاظ ویژگی های فرمی و محتوای بررسی شده و در انتها در جداول تطبیقی مورد مقایسه قرار گرفته اند. در پایان نتایج نشان می دهد بیشتر نقوشی که به عنوان نقوش تزیینی در پارچههای صفوی مورد استفاده قرار گرفتهاند همان اشکال ساسانی میباشند که تحت تأثیر شیوه نگارگری عهد صفوی با کیفیت فرمی و محتوایی متفاوتی به کار رفته اند.