نام پژوهشگر: رضا ستاری
مرضیه حقیقی رضا ستاری
شاهنامه ی فردوسی، برجسته ترین اثر حماسی در زبان فارسی است که بیشترین مفاهیم و باورهای تاریخی و اساطیری، در آن تجلّی یافته است. از جمله ی مهم ترین مسائل مورد توجه در این کتاب، انعکاس اساطیر مربوط به آفرینش و باورهای فردی و اجتماعی مردمان ایران باستان پیرامون آن بوده است. در اسطوره ی آفرینش، هستی از آمیزش دو بن ناساز اهورایی و اهریمنی، طی چهار دوره ی زمانی سه هزار ساله شکل گرفته است. این باور اسطوره ای، در شاهنامه، در قالب تقابل ایران و نیران نمود یافته است. نبردهای ایرانیان با غیرایرانیان از یک سو، و ازدواج مردان ایرانی با زنان نیرانی از سوی دیگر، نشان دهنده ی تأثیرات ژرفی است که اسطوره ی آفرینش بر حماسه ی ملی بر جای نهاده است. علاوه بر آن، دوره های سه هزار ساله در اسطوره، در شاهنامه به سه دوره ی هزار ساله تقلیل یافته که در ژرف ساخت خود، اندیشه ی بنیادی تضاد و نبرد میان دو نیرو را حفظ نموده است. بنابر اندیشه ی بنیادی شاهنامه، ایران، سرزمین مقدس و اهورایی است و نیران، سرزمین پلیدی و اهریمنی است. از این رو، پیوند مردان ایرانی با زنان نیرانی، یادآور دوران گومیچشن (آمیزش) در حیات اسطوره ای است که با فاجعه ای از نوع مرگ و یا جنگ و خونریزی به دوران ویچارشن (رهایی) می رسد. رویکرد فردوسی به چنین پیوندهایی، که در آن ها، همواره زنان از میان غیرایرانیان و دشمنان انتخاب شده-اند، از باورهای هنجارشناختی پیرامون آمیزش نخستینِ آسمان و زمین سرچشمه می گیرد. مطابق این باور، هستی از آمیزش آسمانِ پدر که تجلّی پاکی و روشنایی است، با زمینِ مادر که تجسّم تیرگی و آلودگی است، پدید آمده است. این نوع نگاه به زن و زمین، پس از گسترش فرهنگ پدرکانون آریایی های مهاجر در ایران شیوع یافته است، چرا که تا قبل از این دوران، پرستش الهه های مادر مرسوم بوده و زنان از تقدّس برخوردار بوده اند. آن چه در این پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفته است، بررسی اسطوره ی آفرینش و دگردیسی های آن در شاهنامه و به ویژه، در ازدواج های ایرانیان با نیرانیان بوده است که در بسیاری موارد با اندیشه های پدرسالارانه مطابقت دارد و نشان دهنده ی ساحت مردمآبانه ی اساطیر و باورهای کهن ایرانی است.