نام پژوهشگر: محسن نعمتی
مسعود مقدس زاده بزاز جواد صالحی فدردی
بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی، چاقی و اضافه وزن یکی از معضلاتی است که سلامت جمعیت بسیاری از کشورهای جهان، از جمله ایران را تهدید می کند. بررسی مطالعات پیشین نشان می دهد که عوامل شناختی، به ویژه تورش توجه، نقشی اساسی در ناکامی کسانی که به منظور کاهش وزن، تحت رژیم درمانی قرار می گیرند، ایفا می کند. همچنین، نتایج پژوهش های صورت گرفته حاکی از آن است که سبک خورد و خوراک افراد، عامل مهمی در پیش بینی میزان موفقیت آنها در رسیدن به هدف کاهش وزن است. پژوهش حاضر شامل دو مطالعه است که در مطالعه اول، رابطه بین تورش توجه، سبک های خورد و خوراک، و تعامل این دو در کسانی که تحت رژیم کاهش وزن بودند، مورد بررسی قرار گرفت؛ این افراد واجد ملاک های اختلال بالینی (پر اشتهایی روانی و بی اشتهایی روانی) نبودند. نتایج مطالعه اول حاکی از آن بود که تورش توجه خوراکی در رژیم گیرندگان، بیش از افراد عادی است و هر چه قدر نمایه توده بدنی (bmi) افراد بیشتر بود، تورش توجه آن ها برای خوراکی های پرکالری نیز بیشتر بود. همچنین، افراد چاقی که رژیم غذایی داشتند، بیشتر دارای سبک خورد و خوراک هیجانی و بازداری شده بودند. مطالعه دوم به بررسی اثربخشی نوعی مداخله شناختی رایانه ای کوتاه مدت، با هدف کاهش تورش توجه خوراکی در رژیم گیرندگان، اختصاص داشت. شرکت کنندگان (49 = n) که همگی افراد دارای رژیم غذایی به منظور کاهش وزن بودند، در سه گروه آزمایش (که تمرین را دریافت کردند)، کنترل، و درمان نما جای داده شدند و بر روی همه آن ها پیش آزمون، پس آزمون، و آزمون پیگیری انجام شد. نتایج نشان داد که "برنامه آموزش کنترل توجه خوراکی" (factp) با کاهش تورش توجه به خوراکی ها در آزمون پیگیری همراه بود. همچنین، آزمودنی های گروه آزمایش بیشتر از دو گروه دیگر در برنامه رژیم درمانی خود ماندند. به علاوه، در میان افرادی که (factp) را دریافت نمودند، کسانی که سبک خورد و خوراک هیجانی داشتند، بیش از دیگران کاهش در نمایه توده بدنی (bmi) را نشان دادند. به طور کلی، پژوهش حاضر نشان داد که تورش توجه در رفتار رژیم گیرندگان ، نقشی اساسی دارد و آموزش کنترل توجه با کاهش تورش توجه خوراکی و کاهش احتمال ترک درمان در این افراد، همراه بود. این مداخله بر سبک خورد و خوراک هیجانی بیشترین تاثیر را داشت.
حسین نیکرو سید رضا عطارزاده حسینی
مقدمه: بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی(nash) قسمتی از طیف وسیع بیماری مزمن کبد چرب غیرالکلی است که شیوع آن به طور موازی با افزایش شیوع چاقی در حال افزایش است.در90 درصد موارد این بیماران با غلظت بالای آمینوترانسفرازهای سرم تشخیص داده می شوند. هدف: مقایسه ی تأثیر برنامه ی تمرین هوازی همراه با رژیم غذایی و رژیم غذایی به تنهایی بر سطوح آمینوترانسفرازهای سرم بیماران مبتلا به nash بود. روش شناسی: 23 بیمار nash با دامنه ی سنی 25 تا 50 سال، به طور تصادفی به دو گروه تمرین هوازی و رژیم غذایی(12 نفر) و رژیم غذایی(11 نفر) تقسیم شدند. رژیم غذایی هر دو گروه 500 کیلوکالری کمتر از انرژی محاسبه شده روزانه بود و گروه اول علاوه بر داشتن رژیم غذایی به مدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه در برنامه تمرین هوازی: پیاده روی، جاگینگ و دویدن با شدت 55 تا 60 درصد ضربان قلب ذخیره ای شرکت کردند. آمینوترانسفرازهای سرم، اندازه های تن سنجی و اوج اکسیژن مصرفی بیماران پیش و پس از مداخله اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از روش آماری تی استیودنت در گرو ه های همبسته و مستقل، در سطح معنی داری 05/0>p بررسی شدند. یافته ها: تغییرات درون گروهی مقادیر alt و ast سرم بیماران گروه اصلاح رژیم غذایی تفاوت معنی داری نداشت؛ اما همین تغییرات در گروه تمرین هوازی همراه با اصلاح رژیم غذایی کاهش معنی داری نشان داد. مقایسه ی بین گروهی، تفاوت معنیداری را در سطوح آمینوترانسفرازهای سرم، محیط کمر، نسبت دور کمر به قد، نسبت دور کمر به باسن و اوج اکسیژن مصرفی نشان می دهد. نتیجه گیری: احتمالاً برنامه ی ترکیبی( تمرین هوازی همراه با اصلاح رژیم غذایی) تأثیر مطلوب تری بر کاهش آمینوترانسفرازهای سرم، چاقی مرکزی و افزایش آمادگی قلبی تنفسی مبتلایان به nash دارد.
محسن نعمتی فرزین کلانتری
در سال های اخیر تلاش هایی به منظور استفاده از مدل های رفتاری پیشرفته، برپایه ی نظریه ی پلاستیسیته به منظور پیش بینی رفتار مصالح سنگریز در حال انجام است. ثابت های مورد نیاز مصالح سنگریزه ای برای الگوهای خمیری با استفاده از انجام آزمایش برروی مصالح سنگریزه ای مدل شده در اندازه های مختلف به دست می آیند. در این پایان نامه از مفهوم حالت آشفته(dsc) و مدل سلسله مراتبی (hiss) برای بررسی و پیش بینی رفتار تنش–کرنش مصالح سنگریزه ای کمک گرفته شده است. هدف از این تحقیق بررسی امکان استفاده از این مدل در پیش بینی رفتار مصالح سنگریزه ای، راهکاری برای تعیین پارامترهای مدل و کالیبراسیون آن با تست های آزمایشگاهی و بررسی تاثیر پارامترهای فیزیکی مصالح بر پارامترهای مورد استفاده در این مدل رفتاری است. مدلdsc در ابتدا بر اساس یک مدل ساده برای پیش بینی رفتار خاکهای پیش تحکیم یافته توسط desai (1974) مطرح شد. پس از آن این مدل برای طیف وسیعی از مصالح هم چون سنگ، خاک، بتن، سرامیک، آسفالت و... گسترش پیدا کرد.dsc یک روش عمومی و متحد در توصیف خود شکل گیری در تغییرات مصالح از حالت اولیه تا لحظه شکل گیری نهایی (گسیختگی یا فروپاشی) مصالح است که بر اساس دو حالت حدی relative intact(ri) و fully adjusted(fa) تعریف می شود. در این تحقیق از سه گروه داده های آزمایشگاهی بزرگ مقیاس استفاده شده است. در ابتدا تغییرات کرنش های محوری و حجمی، زاویه اصطکاک، حداکثر تنش انحرافی و میزان شکستگی مصالح (bg)،... با تغییرات تنش همه جانبه، اندازه، مقاومت ذرات، و شکل ظاهری مصالح مورد بررسی قرار گرفته است. جهت مدل کردن داده های مصالح سنگریزه ای یک برنامه کامپیوتری بر اساس مدل hiss و مفهوم حالت آشفته نوشته شده است که پس از کالیبراسیون با داده های آزمایشگاهی، قادر به پیش بینی منحنی تنش–کرنش برای هر دسته از مصالح است. همچنین راهکارهایی برای تعیین پارامترهای حالت relative intact ارائه شده است و تاثیر پارامترهای مختلف فیزیکی مصالح بر پارامترهای مورد استفاده در مدل رفتاری بررسی شده است.
راحله مداح شورچه جواد صالحی فدردی
اضافه وزن و چاقی پیامدهای نامطلوب جسمی و روانی مهمی به همراه دارد. مطالعات پیشین نشان می دهند که ساختار انگیزشی غیرانطباقی، نقشی اساسی در رفتارهای آسیب زا مانند پرخوری، بدخوری، و مصرف مواد ایفا می کند. همچنین، سبک خوردن افراد، میزان موفقیت در کاهش وزن را پیش بینی می کند. پژوهش حاضر شامل سه مطالعه بود. مطالعه اول با هدف بررسی نقش ساختار انگیزشی و سبک های خوردن بود. 60 خانم مبتلا به اضافه وزن و چاقی و 60 خانم با وزن طبیعی به صورت نمونه گیری دردسترس و داوطلبانه در پژوهش شرکت، و پرسش نامه های اهداف شخصی و عادات خوردن داچ را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که (الف) ساختار انگیزشی غیر انطباقی در افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی از افراد دارای وزن طبیعی بیش تر بود؛ (ب) ساختار انگیزشی غیر انطباقی در افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با سابقه شکست های مکرر در رژیم درمانی از افراد موفق بیش تر بود؛ (ج) افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی نسبت به افراد دارای وزن طبیعی در سبک های خوردن هیجانی، هیجانی سرگردان، هیجانی مشخص و بیرونی نمره بالاتری را گزارش کردند. مطالعه دوم، با هدف بررسی روابط بین ساختار انگیزشی، سبک های خوردن و نمایه توده بدنی انجام شد. نتایج نشان داد که (الف) نمایه توده بدنی با سبک خوردن هیجانی و خوردن بیرونی، همبستگی داشت؛ (ب) افزایش در ساختار انگیزشی انطباقی با نمایه توده بدنی پایین تر و تعداد شکست کم تر در رژیم درمانی همراه بود؛ و (د) نمایه توده بدنی در رابطه ی بین ساختار انگیزشی انطباقی و سبک خوردن به عنوان متغیر میانجی عمل نکرد. مطالعه سوم با هدف بررسی اثربخشی انفرادی و ترکیبی ورزش و برنامه آموزش غنی سازی و ارتقای زندگی بر موفقیت رژیم درمانی در افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی انجام شد. تعداد 40 نفر از آزمودنی های داوطلب در مطالعه اول، به صورت تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی ساده درگروه های مداخله ترکیبی (10= n)، کنترل نما (10= n)، کنترل 1 (10= n) و کنترل 2 شامل (10= n) جایگزین شدند. قد آزمودنی ها در مرحله پیش آزمون و وزن و دورکمر در مراحل پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری اندازه گیری شد و نمایه توده بدنی آن ها محاسبه شد. نتایج نشان داد که برنامه مداخله ترکیبی نسبت به کنترل نما، کنترل 1 و کنترل 2 (الف) با کاهش بیش تر نمایه توده بدنی و اندازه دور کمر؛ و (ب) با افزایش نمرات ساختار انگیزشی در جهت انطباقی تر شدن همراه بود.
هما خالق زاده علیرضا حسینی کاخک
مقدمه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی یکی از بیماری های شایع می باشد. اثر فعالیت ورزشی روی این بیماری به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است. لذا هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین ترکیبی هوازی- مقاومتی روی نیمرخ لیپیدی و آنزیم های کبدی در بیماران کبد چرب غیرالکلی تحت رژیم غذایی بود. روش ها: در یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون تعداد 19 مرد (با میانگین سنی 15/8± 1/38 سال، قد 64/4± 94/173 سانتی متر ، وزن 05/13± 21/85 کیلوگرم و bmi 87/3± 13/28 کیلوگرم بر متر مربع) مبتلا به کبد چرب غیرالکلی به طور تصادفی به دو گروه کنترل (8 نفر) و تجربی (11 نفر) تقسیم شدند. در گروه کنترل فقط رژیم غذایی در حالیکه در گروه تجربی رژیم غذایی به همراه تمرین ورزشی اعمال گردید. برنامه تمرینی، ترکیبی از تمرین هوازی و مقاومتی به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه 90 دقیقه ای بود. از تمام آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله خونگیری به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل بر تفاوت نمرات استفاده شد. سطح معنی داری 05/0? ? در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن بود که در متغیر های درصد چربی بدن (1/4= t، 002/0= p)، درصد توده بدون چربی (8/3- = t، 003/0= p)، کلسترول تام (62/5= t، 0001/0= p)، حداکثر اکسیژن مصرفی(47/7- =t، 0001/0=p)، تری گلیسرید (79/2= t، 01/0= p)، ldl (74/3= t، 004/0= p) و نسبت کلسترول تام به hdl (8/7= t، 0001/0= p)؛ در گروه رژیم و ورزش بهبود معناداری مشاهده شد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد، هشت هفته تمرین ترکیبی هوازی- مقاومتی به همراه رژیم غذایی تاثیر معناداری متغیر های بیوشیمیایی (fbs, tc, tg, hdl, ldl, ast,alt) بیماران کبد چرب غیرالکلی نداشت. کافی نبودن دوره مداخله (رژیم و ورزش)، تواتر و شدت تمرینات می تواند از جمله علل احتمالی عدم تاثیر تمرین و رژیم بین این دو گروه، بر متغیر های مذکور باشد.
محسن نعمتی سعید سیدطبایی
تشخیص به موقع خطاهای سیستم خنک کننده خودرو مانع ایجاد خسارت های جبران ناپذیر به موتور و باعث کاهش زمان عیب یابی می شود . کمبود آب، نقص پمپ، خرابی ترموستات، نقص سیستم فن و گرفتگی رادیاتور خطاهای در نظر گرفته شده می باشند . برخی از آنها بسیار بحرانی هستند و باید فورا به آنها رسیدگی شود و برخی ممکن است بعدا تعمیر شوند . دو الگوریتم رویت گر مد لغزشی و شبکه خود سازمان ده برای تفکیک خطاهای سیستم خنک کننده معرفی شده است . در الگوریتم مد لغزشی یک رویت گر حالت غیر خطی برای تخمین حالت های سیستم استفاده می شود . پارامتر های سیستم مربوطه نیز به وسیله ی این رویت گر، تخمین زده می شوند و با پارامترهای مدل سالم مقایسه می شود . حداکثر میزان خطا در تخمین پارامترهای سیستم توسط رویت گر لغزشی 10% می باشد . در الگوریتم شبکه ی خود سازمان ده، برای هر خطا ویژگی مناسب استخراج شده سپس شبکه به وسیله ویژگی های استخراج شده آموزش داده می شود . برای تشخیص خطا ها از سه شبکه استفاده شده است . خطا های کمبود آب ، خرابی پمپ و باز ماندن ترموستات توسط یک شبکه و خطا های گرفتگی رادیاتور و نقص سیستم فن نیز توسط یک شبکه دیگر طبقه بندی می شود . این شبکه ها قادر به طبقه بندی میزان خطای 20% با دقت 100% می باشند . خطای بسته ماندن ترموستات نیز توسط شبکه ی دیگری نیز تشخیص داده می شود که میزان خطای 40% را با دقت 91.4% طبقه بندی می کند .
شمیم آشفته برگی محسن نعمتی
مقدمه : تغذیه مناسب و سلامت دهان و دندان ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. در ارتباط با تغذیه و سلامت دندان ها تنظیم و ارائه الگوی تغذیه ای که علاوه بر تأمین نیازهای تغذیه ای در افراد، کمترین خاصیت پوسیدگی زایی را دارا باشد بسیار حائز اهمیت است. کاهش ph پلاک در اثر تخمیر کربوهیدرات های رژیم غذایی توسط باکتری ها، آغازکننده روند پوسیدگی می باشند؛ بنابراین رژیم های غذایی مختلف خاصیت های متفاوتی بر روی سلامت دهان و دندان دارند. برخورداری از یک برنامه غذایی متعادل مواد لازم را برای تأمین سلامتی کل بدن ونیز سلامت دهان و دندان فراهم می سازد و بدون شک عادات غذایی نادرست می تواند اثرات جبران ناپذیر بر سلامت عمومی و همچنین سلامت دهان ودندان داشته باشد؛ بنابراین آنالیز رژیم غذایی و بررسی همبستگی آن با سلامت دندانی حائز اهمیت است. با استفاده از پرسشنامه بسامد غذایی می توان الگوی غذایی افراد را تعیین کرده و ارتباط بین بیماری ها و الگوهای غذایی را سنجید. هدف از این مطالعه بررسی الگوهای غذایی کودکان دارای پوسیدگی زودرس کودکی و بدون پوسیدگی در کودکان ?-? سال مهدکودک های شهر مشهد در سال 1392 بود. مواد و روش:این مطالعه بر روی کودکان ? تا 6 ساله سالم و بدون مشکل سیستمیک در مهد کودک های مناطق مختلف شهر مشهد انجام شد. ابتدا کودکان در مهد کودک از نظر وضعیت بهداشت دهان توسط دانشجوی مشمول با استفاده از آینه و سوند دندانپزشکی معاینه شدند و وضعیت کودکان از نظر داشتن پوسیدگی یا فاقد پوسیدگی ثبت شد. پس از آن، از والدین آنها خواسته شد تا پرسشنامه بسامد غذایی ffq) (را به منظور تعیین الگو هایی غذائی تکمیل نمایند. پرسشنامه ffq پرکاربردترین وسیله جهت ارزیابی میزان دریافت مواد غذایی در طولانی مدت در مطالعات اپیدمیولوژیک می باشد. در این مطالعه از پرسشنامه ای استفاده شده است که روایی و پایایی آن توسط دکتر نعمتی و همکاران در دانشکده علوم پزشکی مشهد مورد تایید قرار گرفت. برای آنالیز غذایی، از تجزیه و تحلیل پرسشنامه بسامد خوراک توسط نرم افزار تغذیه ای طراحی شده استفاده شد. الگوهای غذایی با استفاده از روش تحلیل عاملی در نرم افزار spss 16تعیین شدند. برای بررسی ارتباط میان دریافت و الگوهای غذایی غالب با پوسیدگی از آزمون آماری رگرسیون استفاده گردید. همچنین با استفاده از آزمون های تی مستقل (متغیرهای نرمال) و من ویتنی (متغیرهای غیر نرمال) مواد مغذی دریافتی بین دو گروه مقایسه شد. سطح معنی داری تمامی آزمون ها 05/0 و نرم افزار مورد استفاده spss 16 می باشد. نتایج: در این مطالعه 2 الگوی غذایی پوسیدگی زا و غیر پوسیدگی زا در افراد مورد مطالعه بدست آمد. به ازای هر واحد افزایش در نمره ی الگوی غذایی پوسیدگی زا شانس ابتلا به پوسیدگی دندان تقریبا 30 برابر می گردد( 003/0 p=) و لی الگوی غذایی غیر پوسیدگی زا ارتباط معنی داری با عدم بروز پوسیدگی در جمعیت مورد مطالعه نداشت ( 319/0p= ).تعداد دفعات مصرف مواد قندی و تنقلات در گروه دارای پوسیدگی وهم چنین دریافت کل کربوهیدرات دراین گروه به طور معنی داری بیشتر بود (001/0p< ).در حالیکه دریافت چربی با گروه بدون پوسیدگی ارتباط معنی داری داشت (003/0p= ) .دریافت ریزمغذی ها مثل فولات و پتاسیم در افراد بدون پوسیدگی به طور معنی داری بالاتر بود(001/0p< ) . نتیجه گیری: : استفاده از الگوی غذایی پوسیدگی زا، باعث افزایش شانس ابتلا به پوسیدگی می شود ولی الگوی غذایی غیر پوسیدگی زا تاثیرکمتری در کاهش شانس ابتلا به پوسیدگی دارد
مهسا دربندی محسن نعمتی
چکیده ندارد.
سارا دربندی محمد صفریان
چکیده ندارد.