نام پژوهشگر: ولی اله موسوی
مهسا جهانگیرپور مهناز خسروجاوید
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرآموزش گروهی ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب، افسردگی، خصومت وتغییرات الکتروکاردیوگرافی (ecg) درافراد مبتلابه بیماری عروق کرونرقلب انجام شد.این پژوهش بر اساس شیوه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه بیماران مرد بودند که به دلیل مشکلات عروق کرونر قلب به بیمارستان حشمت شهر رشت مراجعه کردند وآنژیوگرافی شدند. سپس22 نفر از آنها به روش نمونه گیری پیاپی از میان جامعه پژوهش انتخاب و به طورتصادفی در دو گروه آزمایشی و گروه کنترل قرار گرفتند(11 نفربرای هر گروه). پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب حالت- صفت اشپیل برگر و ماده های خصومت در پرسشنامه scl-90-r به عنوان پیش آزمون در مورد دو گروه اجراشد. همچنین به منظور بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تغییرات الکتروکاردیوگرافی در بیماران شرکت کننده، قبل وبعد از مداخله ذهن آگاهی از بیماران الکتروکاردیوگرافی(نوار قلب)گرفته شد. پس از اجرای هشت جلسه آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی (چهارهفته و هرهفته دو جلسه 2ساعتی)در گروه آزمایش، به منظور سنجش میزان متغیرهای وابسته(افسردگی، خصومت ، اضطراب حالت واضطراب صفت و تغییرات الکتروکاردیوگرافی) ابزارهای فوق مجددا به عنوان پس آزمون در هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با کمک نرم افزار spss(ver.19)بررسی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری و کوواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی در نمرات پس آزمون افسردگی(0001/0p<)، خصومت( 006/0=p) ، اضطراب حالت)0001/0(p< و اضطراب صفت(0001/0p<) تاثیر معناداری داشته است. اما نتایج کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر شاخص های الکتروکاردیوگرافی تاثیرمعناداری نداشته است. باتوجه به نتایج بدست آمده، به نظر می رسدآموزش ذهن آگاهی گروهی تاثیر معناداری در کاهش افسردگی، خصومت و اضطراب در مردان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب دارد. در نتیجه پیشنهاد می شود آموزش ذهن آگاهی به عنوان دوره های توانبخشی در کنار درمان دارویی برای بیماران عروق کرونری قلب انجام پذیرد.
مریم شیری ولی اله موسوی
این پژوهش با هدف مقایسه انواع سبک های فرزند پروری ، سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیت در نوجوانان دختر و پسر بزهکار با نوجوانان عادی انجام شد. در این پژوهش که به روش علی مقایسه ای یا مورد-شاهد انجام شد، با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 128 نوجوان ( 64 نفر از نوجوانان دختر و پسر بزهکار مستقر درکانون اصلاح و تربیت شهر مشهد به عنوان گروه مورد و 64 نفراز دانش آموزان عادی دخترو پسردبیرستان های مشهد به عنوان گروه شاهد ) انتخاب و پرسشنامه های پژوهش ( سبک فرزندپروری بامریند، سبک دلبستگی کولینز و رید و پرسشنامه شخصیتی neo-ffi ) در بین آنها اجراء شد و اطلاعات حاصله با استفاده از نرم افزارver 22.0) ) spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری (mancova)با کنترل سن، جنس و تحصیلات نشان داد که آزمودنی های گروه بزهکار در سبک فرزندپروری اقتداری و در سبک دلبستگی نزدیکی و همچنین در برون گرایی، مسئولیت پذیری، گشودگی و توافق جویی نمرات پایین تری نسبت به گروه شاهد کسب نمودند. همچنین گروه بزهکار نسبت به گروه بهنجار در روان رنجوری نمرات بالاتری کسب کردند.در بررسی اثرات متقابل عوامل عضویت گروهی (گروه عادی و بزهکار) و جنسیت (دختر یا پسربودن) نتایج mancova با کنترل سن و سطح تحصیلات نشان داد که گروه پسران دارای سابقه بزهکاری میانگین نمرات سبک فرزندپروری استبدادی و ویژگی روان رنجورخویی بیشتری دارند؛ در مقابل گروه پسران بدون سابقه بزهکاری نیز میانگین نمرات سبک دلبستگی نزدیکی بیشتری از خود نشان دادند.
فاطمه اسلامدوست سیاه اسطلخی ولی اله موسوی
چکیده ندارد.