نام پژوهشگر: جاوید ایمانپور نمین
مسلم شریفی نیا جاوید ایمانپور نمین
مطالعه حاضر با هدف تاثیر عوامل محیطی و فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب بر تنوع و تراکم جمعیت پریفیتون های (دیاتومه ها) یکی از انشعابات ماسوله رودخان در سه فصل تابستان، پاییز و زمستان 1389 انجام شد. نمونه ها از سطح بسترهای طبیعی اپی لیتون، اپی دندرون ، اپی پسامون و اپی پلون از رودخانه ماسوله رودخان با عرض شمالی ,37022 تا ,37023 از مدار استوا و طول شرقی ,49017 تا ,49019 واقع در شمال ایران (غرب استان گیلان) جمع آوری شدند. رودخانه دارای عمق آب کمتر از نیم متر و دارای دمای بین 31-14 درجه سانتی گراد، میزان هدایت الکتریکیs.cm -1 µ1370 -617، میزان ph از 81/8 – 82/7 بود. غلظت مواد مغذی (mg l-1 02/0 – 21/0po43- : ، mg l-1 5/3 – 2/1 no3- : ، mg l-1 02/0 – 5/6sio2: ، mg l-1 1/0 – 02/0> fe2+:) نشان دهنده و ضعیت تروفیک رودخانه است. در این مطالعه 23 جنس دیاتومه شناسایی شد که جنس های غالب دیاتومه در فصل تابستان به ترتیب شامل nitzschia،thalassiosira ، navicula ، surirella، cocconeis و cymbella (85/3 ±18/26، 83/7 ±10/14، 25/6 ±84/12، 86/4 ±41/7، 97/3 ±36/7 و 83/2 ±01/7) بودند. جنس های غالب دیاتومه در فصل پاییز به ترتیب شامل nitzschia، navicula،thalassiosira ، cocconeis، cymbella، achnanthes و amphora (32/2 ±33/35، 71/2 ±94/12، 87/2 ±31/6، 73/2 ±69/5، 18/1 ±64/4، 99/0 ±32/4 و 48/1 ±14/4) بودند. تعداد جنس های شناسایی شده در کل دوره نمونه برداری بین 15 تا 23 جنس متغیر بود. حداقل تعداد جنس های شناسایی شده در ایستگاه 1 فصل تابستان (15 جنس) و حداکثر آنها در ایستگاه 3 فصل زمستان (23 جنس) ثبت شد. حداقل و حداکثر مقدار فراونی کل چمعیت دیاتومه ها بر روی بسترهای گلی (ایستگاه 4: 52/12) و سنگی (ایستگاه 5: 86/30) بدست آمد. نتایج حاصل از مقایسه میانگین فراوانی جمعیت دیاتومه ها بین بسترهای مختلف (گلی: 08/4±95/23؛ شنی: 97/0±52/15؛ چوبی: 62/0±71/17و سنگی: 08/4±95/23) اختلاف معنی داری را بین بستر سنگی با بسترهای شنی و گلی؛ و بستر چوبی با گلی نشان داد (05/0p<). در این مطالعه توزیع فراوانی جنس های دیاتومه بر روی بستر های زبر (چوب، سنگ و ماسه) نسبت به بسترهای صاف و نرم (بستر گلی) بیشتر می باشد. بنابراین باتوجه به نتایج بدست آمده بسترهای چوبی و سنگی می توانند برای برنامه های پایش اکولوژیکی نسبت به بسترهای گلی و شنی مناسب تر باشند. نتایج حاصل از بررسی شاخص های زیستی (tdi و gi) و کیفی (wqi) آب نشان داد که رودخانه ماسوله دارای وضعیت تروفی الیگو-مزوتروف و به لحاظ کیفی دارای کیفیت مناسب و خوبی می باشد.
معصومه پورافراسیابی جاوید ایمانپور نمین
نرخ رشد ویژه، تراکم سلولی، جذب نوری، زمان دو برابر شدن سلوها و میزان تولید بیودیزل و گلیسرین در جلبک d. salina تحت شرایط کشت فتواتوتروف و هتروتروف بررسی شد. جلبک آب شور d. salina از دریاچه ارومیه جداسازی شد. در شرایط فتواتوتروف، از شدت نور (50، 100 و 150 میکرومول فوتون بر متر مربع در ثانیه) و دوره های تاریکی : روشنایی مختلف (0 : 24 ، 8 : 16 ، 12 : 12 و 16 : 8 ساعت) استفاده شد. در شرایط کشت هتروتروف (دوره تاریکی : روشنایی 24 : 0 ساعت) از غلظت های مختلف گلوکز (30 ، 70 و 150 گرم در لیتر) استفاده گردید. پیش از اجرای تیمارها، دو محیط کشت jm و j/l با دوز های متفاوتی از محلول ویتامین (سیانوکوبالامین، بیوتین و تیامین) مقایسه شدند. 4 محیط کشت مورد مطالعه شامل jm، j/l، j/l+ ویتامین و j/l+ ویتامین با دوز دو برابر بودند. نتایج نشان داد، محیط کشت jm نسبت به سایر محیط کشت های مورد مطالعه کارایی بالاتری دارد. لذا از محیط کشت jm به منظور اجرای تیمارهای نوری استفاده شد. در شرایط کشت فتواتوتروف، بیشترین نرخ رشد ویژه (69/0 در روز)، تراکم سلولی (6 10 × 3/0 ± 6/5 سلول در میلی لیتر)، جذب نوری (20/0) و کمترین زمان دو برابر شدن سلول ها (01/1 روز) در شدت نور 150 میکرومول فوتون بر متر مربع در ثانیه و دوره نوری 0 : 24 ساعت مشاهده شد. کمترین نرخ رشد ویژه (18/0 در روز)، تراکم سلولی (6 10 × 1/0 ± 5/1 سلول در میلی لیتر)، جذب نوری (02/0) و بیشترین زمان دو برابر شدن سلول ها (84/3 روز) در شدت نور 50 و دوره نوری 16 : 8 ساعت بود. در شرایط فتواتوتروف، بیشترین میزان بیودیزل (30/1 درصد) در شدت نور 150 و دوره نوری 0 : 24 ساعت و کمترین آن (31/0 درصد) در شدت نور 150 و دوره نوری 16 : 8 ساعت بود. بیشترین میزان تولید گلیسرین (14 درصد) در شدت نور 50 و دوره نوری 8 : 16 ساعت و کمترین میزان آن در شدت نور 150 (8/0 درصد) و دوره نوری 0 : 24 ساعت مشاهده شد. در کشت هتروتروف، بیشترین نرخ رشد ویژه (47/0 در روز)، تراکم سلولی (6 10 × 01/0 ± 10/1 سلول در میلی لیتر)، جذب نوری (05/0) و کمترین زمان دو برابر شدن سلول ها (49/1 روز) در غلظت 150 گرم در لیتر گلوکز مشاهده شد. کمترین نرخ رشد ویژه (26/0 در روز)، تراکم سلولی (6 10 × 01/0 ± 87/0 سلول در میلی لیتر)، جذب نوری (02/0) و بیشترین زمان دو برابر شدن سلول ها (67/2 روز) در غلظت 30 گرم در لیترگلوکز بود. افزایش غلظت گلوکز سبب افزایش میزان تولید بیودیزل شد. بیشترین میزان بیودیزل (30/1 درصد) در غلظت 150 گرم در لیتر و کمترین مقدار آن (75/0 درصد) در 30 گرم در لیتر گلوکز بود. بیشترین میزان گلیسرین (2 درصد) در غلظت 30 گرم در لیتر و کمترین مقدار آن (3/1 درصد) در 150 گرم در لیتر گلوکز مشاهده شد. نتایج نشان داد، افزایش شدت نور و دوره روشنایی سبب افزایش نرخ رشد ویژه، تراکم سلولی، جذب نوری و کاهش مدت زمان دو برابر شدن سلول ها در d. salina می شوند. تغییرات شدت و دوره روشنایی به عنوان یک استرس سبب تغییر میزان تولید بیودیزل و گلیسرین شد. روند تغییر این دو ترکیب در شرایط کشت فتواتوتروف مشابه تراکم سلولی و نرخ رشد ویژه نبود. در کشت هتروتروف، با افزایش غلظت گلوکز میزان تولید بیودیزل، نرخ رشد ویژه، تراکم سلولی و جذب نوری افزایش و غلظت گلیسرین کاهش یافت. حداکثر میزان تولید بیودیزل در شرایط کشت هتروتروف مشابه کشت فتواتوتروف بود. هر چند تراکم سلولی در کشت هتروتروف نسبت به شرایط فتواتوتروف کمتر بود. لذا افزایش نرخ رشد و تراکم سلولی لزوما" به معنای افزایش میزان تولید بیودیزل و گلیسرین نمی باشد.
سروناز خلیلی تیلمی زهره رمضانپور
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات ناشی از در معرض گذاری ماهی با جلبک nodularia spumigena بر تغییر برخی پارامترهای فیزیولوژیک و بافت کبد و عضله بچه ماهی سفید در زمان های مختلف انجام پذیرفت. این بررسی در دو مرحله (فاز در معرض قرارگیری و فاز ریکاوری) انجام گرفت. در این بررسی جلبک در محیط کشتmedium) z (zehnder پرورش یافت، سپس در فاز در معرض گذاری، 3 تیمار شامل سه غلظت جلبک با تراکم صفر، دوز پائین یا 104×1 و دوز بالا 108× 1سلول در هر میلی لیتر در 3 تکرار و در سه دوره زمانی24، 48، 96 ساعت در نظر گرفته شد. تعداد 85 عدد بچه ماهی با میانگین وزنی80/0±14/28 گرم در آکواریوم های با ابعاد 45 × 38 ×60 سانتی متر به طور کاملاً تصادفی معرفی گردید. نمونه گیری از خون و بافت کبد و عضله طی سه دوره زمانی در معرض قرار گیری انجام شد. در مرحله دوم، هر3 تیمار به آب تازه و عاری از جلبک به مدت 8 روز منتقل شدند. نمونه گیری از ماهیان در روزهای متفاوت بصورت کاملاً تصادفی انجام گرفت. فعالیت آنزیم لاکتات دهیدروژناز و آسپارتات آمینوترانسفراز در نمونه های هر دو مرحله بررسی شد و بافت شناسی کبد و عضله نیز صورت گرفت. تخریب وابسته به دوز و زمان، طی 96 ساعت مواجهه ماهی (فاز اول) در کبد ماهی های تحت تیمار مشاهده شد و با گذشت زمان از بین رفتن ساختار کبد و تشکیل هسته های پیکنوتیک، کاریولیز و نکروزه شدن سلول های کبدی مشهود بود. پس از انتقال به آب تازه بدلیل تخریب آشکار سلول های کبدی، طی 8 روز عملا ریکاوری مشخصی صورت نگرفت. تغییرات آسیب شناختی در بافت عضله دیده نشد. تغییرات معنادار درفعالیت آنزیم لاکتات دهیدروژناز طی 96 ساعت می باشد. طی 24 ساعت فعالیت افزایشی این آنزیم مشاهده شد. تغییرات معنادار در فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز در بین گروههای آزمایشی در فواصل نمونه برداری مختلف مشاهده نشد. افزایش در میزان آنزیم لاکتات دهیدروژناز و آسپارتات آمینوترانسفراز پلاسما بیانگر تخریب بافت کبد می باشد. اثرات مخرب n.spumigena بر روی کبد در هر دو تراکم (104×1و 108×1سلول در هر میلی لیتر) مشاهده شد و بیانگر این مسئله است که تراکم n.spumigena می تواند اثرات مخربی برروی موجودات آبزی بگذارد.
فاطمه ذاکر مسعود ستاری
ماهی سفید دریای خزر یکی از مهم ترین ماهیان اقتصادی است، اما گزارشی درباره ی پاسخ سیستم ایمنی آن در برابر پاتوژن ها و به ویژه موکوس پوست و در دو محیط دریا و رودخانه وجود ندارد. در مطالعه حاضر به منظور بررسی تغییرات فعالیت ایمنی بدن مولدین ماهی سفید دریای خزر (rutilus kutum) در دو اکوسیستم دریا و رودخانه انجام گردید. تعداد 42 عدد ماهی (18 ماده و 24 نر) با متوسط وزن (g25/33± 9/889) از سواحل بندر انزلی در اسفند ماه و با میانگین دمایی cˆ 36/10؛ و میانگین شوری ppt52/7 وph برابر با 93/8 و همچنین تعداد 44 عدد ماهی (22 ماده و 22 نر) با متوسط وزن (g58/37 ±65/552) از رودخانه خشکرود در اردیبهشت ماه با میانگین دماییcˆ 025/10 و میانگین شوری ppt11/0 و ph برابر با 7/8 صید شدند. نمونه خون و موکوس پوست از ماهیان گرفته شد. نتایج حاصل از اندازه گیری شاخص های هماتولوژیک نشان داد، میزان هموگلوبین (hb)، تعداد گلبول قرمز (rbc)، میزان هماتوکریت (hct) در دو محیط و دو جنس و بدون در نظر گرفتن اثر متقابل اختلاف معنی داری داشتند (05/0>p ) و بیشترین مقدار آن ها در محیط دریا و در جنس نر ماهی مشاهده شد. در حجم متوسط گلبول قرمز (mcv)، میانگین هموگلوبین گلبول قرمز (mch)، میانگین غلظت هموگلوبین گلبول قرمز (mchc) و درصد افتراقی یاخته های سفید در دو محیط و دو جنس اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0<p). تعداد گلبول های سفید خون (wbc) در دو محیط دریا و رودخانه اختلاف معنی داری داشتند (05/0>p). نتایج حاصل از اندازه گیری شاخص های ایمنی در خون شامل ایمونوگلوبولین کل و میزان فعالیت همولیتیک کمپلمان (ach50) در دو محیط و دو جنسیت و بدون در نظر گرفتن اثر متقابل اختلاف معنی داری نشان داد (05/0>p ) و بیشترین مقدار آن در محیط دریا و در جنس نر ماهی بود. در مقدار فعالیت لایزوزیم سرم در دو محیط دریا و رودخانه اختلاف معنی دار مشاهده شد (05/0>p ) و بیشترین مقدار آن در محیط دریا بود. نتایج حاصل از سنجش مقدار پروتئین کل اختلاف معنی داری بین دو جنسیت نشان داد (05/0>p ) و بیشترین مقدار آن در جنس نر مشاهده شد. با اندازه گیری لایزوزیم در موکوس پوست جنس ماده اختلاف معنی داری در میزان فعالیت آن در دو محیط دریا و رودخانه مشاهده شد (05/0>p ) بطوریکه بیشترین مقدار آن در رودخانه بود. با اندازه گیری مقدار پروتئین کل در موکوس پوست جنس ماده، بین دو محیط دریا و رودخانه اختلاف معنی دار مشاهده نشد (05/0<p)؛ همچنین در پروتئین کل موکوس در دو محیط دریا و رودخانه فعالیت آنتی باکتریال مشاهده نشد. با بررسی تعداد باند های پروتئینی موکوس پوست در الگوی الکتروفورزی از محیط دریا به رودخانه افزایش مشاهده شد. با توجه به نتایج به دست آمده در تحقیق، به نظر می رسد که شرایط محیطی بر پارامتر های ایمنی و برخی پارامتر های هماتولوژی و فیزیولوژی تأثیر گذار بوده و یک عامل مهم در بررسی وضعیت ایمنی بدن ماهی تلقی می گردد.
مهدی مسلمی اقدم مسعود ستاری
دینامیک جمعیت اردک ماهی (esox lucius linnaeus, 1758) با بررسی 537 عدد نمونه در دورۀ یکساله از تیر 1391 تا خرداد 1392 از دو منطقۀ غربی (آبکنار) و شرقی (سرخانکل) تالاب انزلی واقع در جنوب غربی دریای خزر مورد مطالعه قرار گرفت. بیشترین فراوانی این گونه در گروه سنی 2 ساله بدست آمد. میانگین طول چنگالی و وزن در جنس ماده به صورت معنی¬داری بیشتر از جنس نر بود. مقایسۀ پارامترهای رشد بین جنس نر و ماده تفاوت معنی¬داری را نشان داد. بنابراین معادلۀ رشد به صورت جداگانه برای جنس نر به صورت lt = 88.1 [1-e -0.11 (t+2.02)] و در جنس ماده به صورت lt = 108.9[1-e -0.09 (t+2.15)] محاسبه گردید. مقدار پارامتر در هر دو جنس تقریباً برابر با 3 (95/2 در جنس نر و 02/3 در جنس ماده) بدست آمد. مقادیر مرگ¬ومیر کل، طبیعی و صیادی در جنس نر به ترتیب 1/13، 0/26 و 0/97 در سال و در جنس ماده به ترتیب 1/17، 0/20 و 0/97 در سال بدست آمد. نرخ بهره¬برداری، میزان مرگ¬ومیر سالیانه و نرخ بقا در جنس نر به ترتیب 0/77، 0/68 و 0/32 در سال و در جنس ماده به ترتیب 0/83، 0/69 و 0/31 در سال بود. مقدار طول چنگالی که در آن 50 % جمعیت بالغ هستند، در جنس نر و ماده به ترتیب برابر با 29/7 و 34/7 سانتیمتر بود. سن در 50 % بلوغ این گونه در جنس نر و ماده به ترتیب 1/57 و 2/59 سال بدست آمد، گرچه تعدادی از نمونه¬ها در سن و طول کمتر به بلوغ رسیده بودند. بررسی شاخص وزنی گناد، فصل تخمریزی اردک ماهی در تالاب انزلی را از اواخر آذر تا اواخر بهمن نشان داد. اوج فعالیت تخمریزی اردک ماهی، دورۀ کوتاهی بین هفتۀ آخر دی و نیمۀ اول بهمن در دمای کمتر از 9 درجۀ سانتیگراد صورت می¬گرفت که توسط مقاطع بافتی تهیه شده از گناد ماهیان ماده تایید گردید. رسیدگی جنسی در اردک ماهی به 6 مرحله تقسیم گردید. بررسی های بافت¬شناسی به همراه نمودار فراوانی قطر تخمک و مراحل رسیدگی جنسی، نشان داد که فرآیند تخمریزی در یک دورۀ کوتاه و به صورت یک مرحله¬ای صورت می¬گیرد و از الگوی total spawner پیروی می¬نماید. مرحلۀ 2 و 6 از لحاظ زمانی به ترتیب طولانی¬ترین و کوتاه¬ترین مراحل رسیدگی جنسی بودند. مقدار هماوری مطلق و نسبی (خطای استاندارد±میانگین) به ترتیب برابر با 2467/1±14592/0 عدد تخم و 1/78±26/05 عدد تخم به ازای هر گرم وزن بدن بدست آمد. نسبت جنسی (نر : ماده) در کل دورۀ نمونه¬برداری به نفع ماده بود و به صورت 1: 1/70 بدست آمد. رابطۀ طول چنگالی-وزن بیانگر الگوی رشد ایزومتریک در اردک ماهی تالاب انزلی بود. اطلاعات بنیادی بیولوژیک بدست آمده از مطالعۀ حاضر جهت پیشرفت مدیریت فعالیت صیادی و بهبود وضعیت ذخیره اردک ماهی در تالاب انزلی که به شدت تحت تاثیر صید است، قابل استفاده می¬باشد.
عباس محمودی فرد حمید علاف نویریان
ارزیابی اکوسیستم های آبی با استفاده از جمعیت بزرگ بی مهرگان کف زی یک روش مهم و کاربردی جهت شناخت سلامت منابع آبی است. این مطالعه به منظور ارزیابی وضعیت سلامت کیفیت آب رودخانه شاهرود در استان قزوین انجام شد. نمونه برداری از بزرگ بی مهرگان کف زی با استفاده از نمونه بردار سوربر (مساحت 16/0 متر مربع با چشمه تور 100 میکرون) در تناوب 45 روزه از مهر 1391 تا شهریور 1392 در 9 ایستگاه با 3 تکرار و در طول 95 کیلومتر از این رودخانه انجام شد. نمونه های جمع شده توسط فرمالین 4% تثبیت و به آزمایشگاه منتقل ، جداسازی، شناسایی و شمارش شدند. تعداد 11636 نمونه از موجودات کفزی جداسازی، شناسایی و شمارش گردید.که شامل 32 جنس از 31 خانواده و 9 راسته، 5 رده و 4 شاخه بودند. لارو حشرات آبزی بیشترین فراوانی کفزیان را به خود اختصاص دادند. از مهمترین این کفزیان به ترتیب فراوانی ephemeroptera , diptera , trichoptera ,و plecoptera بودند. سنجه های ساختار جمعیت شامل فراوانی کل، غنایept، درصد ept، نسبت ept به chir محاسبه شدند. مقادیر تنوع گونه ای، غنای گونه ای و یکنواختی با استفاده از شاخص های شانن – وینر، مارگالف و پایلو محاسبه شدند. حداقل و حداکثر میانگین فراوانی کفزیان به ترتیب در فصول تابستان و بهار مشاهده شدند. کمترین و بیشترین میزان شاخص های شانن(93/0 و 24/2) ، مارگالف (33/0 و 64/1) به ترتیب در فصول تابستان و بهار و در ایستگاه های 1 و دو ایستگاه پایین دست (8 و 9) به دست آمد. کمترین و بیشترین مقادیر شاخص تشابه پایلو (56/0 و 98/0) در ایستگاه های 5 و دو ایستگاه آخر در فصول زمستان و تابستان محاسبه گردید. بیشترین و کمترین مقادیر شاخص bmwp/aspt (72/6 و 56/1) به ترتیب در ایستگاه های 1 و 9 محاسبه شد. بر اساس شاخص زیستی هیلسینهوف (hfbi) ایستگاه های 1 و 4 و 6 ، ایستگاه های با کیفیت آب عالی ، ایستگاه 5 با کیفیت آب خیلی خوب ایستگاه های 3 و 7 خوب ، 2 و 8 مناسب و ایستگاه 9 با کیفیت آب نسبتا ضعیف طبقه بندی شدند. نتایج حاصل از گروه های تغذیه ای نشان داد که بی مهرگان بزرگ کفزی در منطقه مورد مطالعه 7 گروه تغذیه ایcg, cf ,prd ,cg/sh ,sh scr ,om را تشکیل دادند. در این بررسی گروه های تغذیه ایcg ,cf ,cg/sh از بیشترین فراوانی نسبی برخوردار بودند. در ایستگاه های با آلودگی کم، گروه cf و با آلودگی زیاد گروه cg دارای بیشترین فراوانی نسبی بودند. این بررسی نشان داد با استفاده از شاخص های زیستی و جمعیتی و مطالعه جمعییت بزرگ بی مهرگان کفزی میتوان ارزیابی مناسبی از وضعیت سلامت اکوسیستم آب های جاری به عمل آورد.
کامیاب غلامی دشتکی زهره رمضانپور
مطالعه حاضر با هدف تاثیر برخی عوامل فیزیکی و شیمیایی آب اسیدیته ، دما، شوری، هدایت الکتریکی(ec)، آهن، سیلیکات، اورتوفسفات، نیترات، بر تنوع و تراکم جمعیت دیاتومه های رودخانه شاهرود در چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان 1391-1392 انجام شد. نمونه ها از سطح بسترهای طبیعی اپی لیتون، اپی فیتون و اپی پسامون از رودخانه شاهرود واقع در استان قزوین جمع آوری شدند. در مسیر رودخانه 9 ایستگاه در یک محدوده بیش از 95 کیلومتری برای نمونه برداری از بستر های طبیعی انتخاب گردید. فاکتورهای نیترات، اورتوفسفات، سیلیکات، آهن، شوری، هدایت الکتریکی(ec) و ph در تمام ایستگاه ها مورد اندازه گیری قرار گرفتند. تغییرات جمعیت دیاتومه ها و ارتباط آن با فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی بررسی گردید. رودخانه دارای عمق آب کمتر از نیم متر و دمای بین 22-5/7 درجه سانتی گراد، میزان هدایت الکتریکیs.cm -1 672 -200، میزان ph از 75/8 – 09/8 بود. غلظت مواد مغذی (mg l-1 00/0 – 03/0po43- : ، mg l-1 52/3 – 97/1 no3- : ، mg l-1 44/4 – 73/10sio2: ، mg l-1) نشان دهنده و ضعیت تروفیک رودخانه است. نمونه ها پس از شستشو و تهیه اسلاید با استفاده از میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه 23 جنس دیاتومه شناسایی شد که طبق شمارش های انجام شده جنس cymbella در تمام فصول و ایستگاه ها غالب بود. جنس های غالب دیاتومه در فصل پاییز به ترتیب شامل cymbella sp، cocconeis pediculus، nitzchia sp، diatoma vulgaris و cymbella lanceolate (57/46 ±70/52، 15/52 ±89/40، 30/22 ±77/33، 69/29 ±66/33، 26/36 ±59/30) بودند (شکل3-38). جنس های غالب دیاتومه در اولین نمونه برداری فصل زمستان به ترتیب شامل diatoma vulgaris و cymbella lanceolate (55/51 ±81/62، 94/46 ±81/53) بودند (شکل3-39). در دومین نمونه برداری فصل زمستان فراوانی جنس cymbella sp افزایش یافت. در این فصل جنس های غالب به ترتیب شامل diatoma vulgaris،cymbella sp و cymbella lanceolate (98/56 ±96/58، 47/22 ±56/42و 90/37±74/35) بودند(شکل3-40). در فصل بهار جنس nitzchia sp افزایش یافت. در این فصل جنس های غالب به ترتیب شامل diatoma vulgaris و nitzchia sp (29/65 ±07/77و 64/42±37/55) بودند. جنس های غالب دیاتومه در فصل تابستان همانند فصل بهار به ترتیب شامل diatoma vulgaris و nitzchia sp (70/48 ±67/46و 37/79±78/95) بودند.به منظور ، آنالیز چند متغیره cca (آنالیز تطبیقی متعارف) برای اثر فاکتورهای فیزیکو-شیمیایی آب بر روی جمعیت دیاتومه ها انجام شد. براساس نتایج حاصل از آنالیز (cca)، ec و dqi که با جهت منفی محور اول و دوم همبستگی نشان دادند مهمترین عوامل موثر بر گونه های achnantidium minutissimum، diatoma vulgaris، cymbella kotah و cymbella affinis هستند. همچنین wms و tdi که با جهت مثبت محور اول همبستگی داشتند بر گونه های cocconeis pediculus، diploneis elliptica اثر گذار هستند. از طرفی o2 که با جهت مثبت محور دوم همبستگی دارد بر گونه های diploneis elliptica، hannaea arcus و navicula tripunctata تاثیر می گذارد. p که با جهت منفی محور اول و جهت مثبت محور دوم همبستگی دارد مهمترین عامل موثر بر neidium dinoformis و gomphonema kotah می باشد. در مجموع 6 عامل محیطی تاثیرگذار بر گونه ها توسط محورهای cca شناسایی شد که عوامل ec، p و dqi با هر دو محور اول و دوم، wms و tdi تنها با محور اول و o2 تنها با محور دوم همبستگی داشتند. نتایج حاصل از بررسی شاخص های زیستی (tdi و gi) و کیفی (wqi) آب نشان داد که رودخانه شاهرود دارای وضعیت تروفی الیگو- مزوتروف و به لحاظ کیفی دارای کیفیت مناسب و خوبی می باشد.
سمیه رسولی دوگاهه مسعود ستاری
با افزایش مقاومت میکروبی و هزینه های سنگین درمان بیماری همراه با تقاضای مصرف کنندگان برای فرآورده های عاری از دارو و محدودیت استفاده از این داروها در بسیاری از کشورها، محققان به دنبال یافتن ترکیباتی، برای جایگزینی آنتی بیوتیک ها هستند. جلبک های دریایی ترکیبات ضدباکتریایی هستند که منجر به توسعه آنتی بیوتیک های جدید شدهاند. با توجه به نقش مهم جلبک ها در کنترل باکتری های بیماریزا و وجود منابع عظیمی از جلبکها در شمال و جنوب کشور این تحقیق با هدف شناخت خواص عصاره های متانولی و آبی جلبک gracilaria salicornia علیه باکتری های گرم مثبت staphylococcus aureus، micrococcus luteus وbacillus subtilis و باکتریهای گرم منفی pseudomonas aeruginosa، escherichia coli و aeromonas hydrophilaانجام شد. جلبک مورد مطالعه از سواحل شمال شرق جزیره قشم جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شد. پس از طی مراحلی از جلبک پودر شده با حلال های آب و متانول عصاره گیری به عمل آمد. فعالیت ضدباکتری با استفاده از روش well diffusion مورد ارزیابی قرار گرفت و فعالیت آنتی اکسیدانی با روش بازدارندگی رادیکال dpph انجام شد با توجه به غلظت های مختلف عصاره ها (50، 100، 200، 300) اندازه هاله عدم رشد باکتری ها بین 5 تا 45 میلی متر متغیر بود. عصاره های آبی و متانولی جلبک . salicornia gاز خاصیت آنتی اکسیدانی کمی برخوردار بود.
فاطمه منصف راد جاوید ایمانپور نمین
چکیده ندارد.