نام پژوهشگر: محمدجواد رضایی ره
سکینه غریبی مرتضی فتحی زاده
پوزیتیویسم منطقی یکی از مکاتب فکری تاثیر گذار بر اندیشه های مغرب زمین بوده است و عقیده براین است که ریشه در تجربه گرایی سنتی دارد و ادامه دهنده افکار و عقاید تجربه گرایان است. اما در سالهای اخیر در باره آراء پوزیتیویستها آثاری منتشر شده که حاکی از این واقعیت است که پوزیتیویسم منطقی تعبیری جدید از تجربه گرایی سنتی نیست و در بسیاری از موارد با آن متفاوت است. پژوهش حاضر به معرفی و بررسی یکی از تفاسیر جدید در باره پوزیتیویسم منطقی می پردازد که کتاب بازنگری در پوزیتیویسم منطقی اثر مایکل فریدمن یکی از کتبی است که نویسنده در آن به معرفی و ارائه تفسیر جدیدی از پوزیتیویسم می پردازد ارائه شده است. این پژوهش در شش فصل تنظیم شده است که در فصل اول کلیات، در فصل دوم تاریخچه پوزیتیویسم منطقی و حلقه وین و در فصول بعدی به ترتیب اصول و مبانی پوزیتیویسم منطقی، دیدگاه فریدمن در باره این اصول و مبانی و برخی انتقادات وارد بر پوزیتیویسم منطقی آمده است. پوزیتیویسم منطقی طبق نظر فریدمن ، به جای قبول قرائتی تجربی از علم، ضرورت اصول پیشینی غیر تجربی را می پذیرد . فریدمن این اصول پیشینی را اصول نسبی شده پیشینی می نامد. او معتقد است برخی از پوزیتیویستهای منطقی از جمله کارناپ و شلیک شیوه خاص خود را برای بیان اصول و مبانی خود داشته اند که بسی متفاوت با تجربه گرایی سنتی بوده است است؛ کارناپ با استفاده از نظریه ساختاری برای بیان برخی از اصول پوزیتیویسم استفاده می کند که هیچ ارتباطی با تجربه گرایی ندارد.
فرزانه باباییان محمدجواد رضایی ره
ارتباط باید و نبایدهای اخلاقی با باید و نبایدهای دینی چگونه است؟ آیا اخلاق در مرحله تعیین اصول کلی خود متکی بر دین است یا مستقل از آن؟ در این پژوهش پاسخ امام محمد غزالی به این پرسش ها مورد بررسی قرار می گیرد. غزالی در اخلاق اساس را بر دین و اعتقاد به خداوند می گذارد و امر و نهی خداوند را پایه فضایل و رذایل اخلاقی می داند. او ملاک شناخت حسن و قبح افعال را شرع می داند، بدین معنا که هرچه شارع به حسن بودن آن امر کند، آن حسن است و هرچه را که شرع به قبیح بودن آن امر کند، قبیح خواهد بود. بنابراین، غزالی خوبی و بدی افعال را چیزی جز تعلق امر و نهی الهی به آنها نمی داند و به همین سبب بدون یک قانونگذار الهی نمی توان قانون اخلاقی داشت و هیچ کاری خوب و بد نیست مگر اینکه خداوند بدان فرمان دهد و یا از آن نهی فرماید. او مقصد نهایی اخلاق را سعادت اخروی می داند و هدف آن را حفظ و تقویت فضایل پیشین و به وجود آوردن فضایلی جدید در انسان می داند، به گونه ای که انسانها را به موجوداتی برتر و متعالی مبدل سازد. غزالی معرفت خداوند را ممکن می داند. برهمین اساس همه اعمال اخلاقی باید معطوف به کمال نفس و به قصد نیل به سعادت اخروی باشند که نهایت آن قرب خداوند است. غزالی منکر تأثیر معرفتی عقل است و عقل را تا آنجا که آدمی را به نور ایمان رهبری کند، می پذیرد و معتقد است که عقل در پرتو شرع هدایت می شود به این معنا که عقل مفسر و مبین شرع، و شرع هدایتگر آن است. درباره حسن و قبح عقلی می گوید که حسن و قبح از اوصاف ذاتی اشیاء نیست تا فهم آنها کار عقل باشد بلکه وصفی اضافی است و خواست شرع در این مورد تعیین کننده است و عقل فقط فرامین شرع را می فهمد. او برهان عقلی را در برابر وحی کافی نمی داند و معتقد است معرفت شرع، کامل تر و تمام تر از معرفت عقل است و بدین سبب لازم است که عقل در امور جزئی به شرع توسل جوید. غزالی معتقد است دین در تعیین اصول کلی اخلاق نقش اصلی را ایفا می کند لذا دین را هم در مقام تعریف و هم در مقام اثبات و هم در مقام ثبوت پشتوانه اخلاق می داند. حتی می توان از عبارات غزالی در خصوص دین و اخلاق، ارتباط روان شناختی را نیز استنباط کرد، به این معنا که فرمان دادن یا ندادن خداوند به انجام کاری می تواند در دینداران ایجاد انگیزه کند و در انجام دادن و ندادن یک عمل موثر باشد.
حیدر عباسی محمدجواد رضایی ره
مسیله ی کلام خدا و قرآن همواره چالشی جدی برای متکلمان مسلمان بوده است. این مسیله می تواند از دو جنبه ی معنا شناختی و وجود شناختی مطرح شود. در جنبه ی معناشناختی مسایلی همچون ماهیت کلام خدا از نظر نظر متکلمان اسلامی و بیان پیشینیه ی تاریخی آن و در جنبه ی وجود شناختی مسایلی از قبیل دلایل متکلمان اسلامی درباره متکلم بودن باری تعالی حدوث و قدم کلام خدا و قرآن بررسی می شود. پژوهش حاضر با عنایت به ادعای پاره ای از مستشرقان مبنی بر منشا برون دینی داشتن مسیله ی حدوث و قدم کلام خدا و قرآن ضمن تبیین معنا شناختی و وجود شناختی کلام الهی بر اساس منابع اصیل اسلامی به بررسی سهم الهیات مسیحی و منشا این آموزه و یافتن برترین دیدگاه با معیار عقل و سازگاری با متون مقدس اسلامی و شواهد تاریخی نیز پرداخته است. البته با وجود این که تحیقی کاملی در این باره صورت نگرفته نظریه پردازی هایی که از سوی مکاتب و بزرگان آن هار اراوه شده راه گشای این مسایل است. در این پژوهش می توان با کنار هم قرار دادن این نظریه ها و مقایسه ی انها با موازین عقلی و روایی و مهمتر از همه با قرآن به نظریه ی مکتب اهل بیت-علیه السلام رسید.
محمد قایم عابدی مرتضی میرباقری
مساله امامت و نزاع بر سر جانشین پیامبر گرامی اسلام 9 از جنجالی ترین مسایل مورد اختلاف و فرق و مذاهب اسلامی است و دانشمندان مسلمان در قرون مختلف در مورد آن به بحث پرداخته و کتاب هایی تالیف کرده اند. به طور کلی می توان مسلمان رادر این مساله به دو دسته تقسیم کرد.گروهی که معتقد به امامت و خلافت بلافصل علی 7 پس از پیامبر می باشد و به معصوم بودن و منصوص بودن وی اعتقاد دارند و گروهی که معتقد ابوبکر پس از پیامبر 9 می باشند. دسته نخست را شیعه و دسته دوم را سنی یا اهل سنت می نماند. هر چند متکلمان اسلامی امامت را از واجبات دانسته اند اما در عقلی یا نقلی بودن آن اختلاف نظر دارند. این که امامت از اصول اعتقادی است یا واجبات فرعی و فقهی نیز مورد اختلاف است. اکثر متکلمان شیعه طرفدار دیدگاه اول و اهل سنت طرفدار دیدگاه دوم می باشند. درباره وجوب امامت و دلایل آن نیز اختلاف نظر شده است. مهمترین صفات دیدگاه دوم می باشند درباره وجوب امامت و دلایل آن نیز اختلاف نظر شده است. مهم ترین صفات امام راه های تعیین امام و مصداق امام پس از پیامبر اسلام 9 از دیگر مسایلی است که درباره آنها اختلاف شدیدی میان شعبه و سنی وجود دارد. متکلمان شیعه برای دیدگاه و عقاید خود دلایلی از عقل و نقل ارایه کرده اند که متکلمان سنی آنها را مورد نقد قرار داده اند. ما در این پژوهش پس از بیان دیدگاه و دلایل شیعه بر نظریه را در محورهای فوق مورد بررسی و سنجش قرار داده ایم تامعلوم شود آیا این دیدگاه صحیح است یا نه همچنین روشن که آیا متکلمان سنی در نقدهای خود به حق هستند یا نه ؟ و همچنین علت مخالفت متکلمان سنی با نظریه شیمی امامت در چیست؟
سهیلا میدانی محمدجواد رضایی ره
غزالی در تهافت الفلاسفه در دو مسأله سوم و چهارم که مربوط به اثبات واجب تعالی است به ردّ دیدگاه فیلسوفان مشاء به ویژه ابن سیناپرداخته است. به ادعای او خداوند از دیدگاه فیلسوفان مشاء فاعل و صانع جهان نیست و فیلسوفان مشاء از اثبات باری تعالی ناتوان اند. او برای اثبات مدّعای خود در مسأله سوم از سه جهت وارد شد: 1. جهت مربوط به فاعلیّت.2. جهت مربوط به فعل. 3.جهت مربوط به نسبت مشترک میان فعل و فاعل(قاعده الواحد). با دقت در آرای ابن سینا درباره ی هر یک از این جهات سه گانه معلوم می شود که غزالی در چند مورد فهم درستی از دیدگاه ابن سینا نداشته است. همان طور که ابن رشد و ملاصدرا گفته اند غزالی در اکثر موارد بر اساس مبانی خود به ردّ دیدگاه فیلسوفان مشاء پرداخته، در حالی که هیچ یک از این مبانی مورد قبول فیلسوفان نبوده است. در مسأله چهارم نیز غزالی برداشت درستی از دیدگاه ابن سینا نداشته است. از این رو ایرادهایی چون قول به قدم عالم مستلزم بی نیازی آن از علت است و ابطال محال بودن تسلسل در سلسله علل و معالیل، بر ابن سینا وارد نیست. شاید در یک مورد می توان ایراد او را بر ابن سینا وارد دانست وآن سرایت حکم آحاد به کل است، گرچه در آن مورد هم با تبصره ای الحاقی می توان رأی شیخ را تقویت کرد.
حسین شمسی محمدجواد رضایی ره
چکیده ندارد.
خدیجه حسن زاده محمدجواد رضایی ره
چکیده ندارد.
لیلا نصرتی محمدجواد رضایی ره
چکیده ندارد.