نام پژوهشگر: مرضیه ابراهیمی
فاضل صحرانشین سامانی طاهره زندیه
خلاصه طرح حدود 200 میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به دیابتند که این تعداد حدود 6% از جمعیت روی کره زمین می باشد و تخمین زده می شود که این رقم تا سال 2025 به دو برابر میزان فعلی برسد .دیابت قندی یا ملیتوس یک سندرم اختلال متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین است که توسط، فقدان ترشح انسولین یا کاهش حساسیت بافتها به انسولین بوجود میاید. یکی از مهمترین منابع سلولهای بنیادی بزرگسال خون بند ناف است. یکی از سلولهای مهم موجود در خون بند ناف ،سلول cd133 مثبت است. این سلول با بیان فاکتورهای رونویسی جنینی مثلssea-4 و یکی از ایزومرهای oct-4 از انواع سلولهای پر توان محسوب شده و برای این طرح انتخاب شده است. یکی از راهکارهای مورد مطالعه برای تولید سلولهای انسولین ساز همکشتی با سلولهای استرومایی پانکراس برای تمایز سلولهای بتا، می باشد.اندام زایی پانکراس بستگی به بر همکنش اپیتلیوم و مزانشیم دارد و بدون مزانشیم سطح تمایز سلولهای اندوکرینی کاهش می یابد و سلولهای جزایر کوچکتر از میزان طبیعی خود می شوند. سلولهای مزانشیم پانکراس زمان تمایز سلولهای اندوکرینی را کنترل می کند و روی تکثیر سلولهای پیش ساز پانکراس اثر دارد. سلولهای مزانشیم پانکراس به دو صورت بر بیان ژن ngn3 اثر می گذارد. الف- از طریق تماس سلول با سلول باعث تاخیر در بیان ngn3 و ب- از طریق فاکتورهای ترشحی باعث مهار تمایز سلولهای بیان کننده ngn3 به سلولهای بتا می گردد. سلولهای مزانشیم پانکراس، بر تعداد سلولهای بتا در مرحله آخر تمایز نیز تاثیر دارد بطوریکه این سلولها در حضور مزانشیم کوچکتر از زمانی هستند که مزانشیم حضور ندارد. روشها: با توجه به اثر سلولهای مزانشیم در تمایز سلولهای انسولین ساز به علت فقدان مطالعه in vitro در این زمینه ، در این مطالعه بر آن شدیم که پس از جداسازی سلولها با روش macs ، برای تولید اندودرم اصلی در تیمار با اکتیوین a و ra ، به منظور تولید سلولهای پیش ساز پانکراسی با bfgf و برای رشد سلولهای تمایز یافته از b27 ، n2 و نیکوتین امید در حضور سلولهای مزانشیمی بطور مستقیم و غیر مستقیم و بدون هم کشتی کشت شد. برای بررسی بیان پروتئین های انسولین و پپتید-c از روش ایمونوسیتوشیمی ، برای بررسی ژنهای سلولهای بتا همانند انسولین ، گلوکاگون ،pdx1 و nkx6.1 از rt-pcr و برای تعیین قدرت عملکردی سلولهای تمایز یافته از elisa استفاده شد. یافته ها: سلولهای cd133 مشتق از خون بند ناف توانایی تمایز به سلولهای انسولین ساز را دارا بودند. سلولهای cd133 تمایز یافته و سلولهای گروه هم کشتی با آنتی بادی های ضد انسولین و پپتید-c واکنش نشان دادند. هم کشتی بطور مستقیم و غیر مستقیم روی تعداد سلولهای انسولین مثبت و سلولهای پپتید-c مثبت تاثیر نداشت. سلولهای انسولین ساز حاصل ژنهای مرحله آخر تمایز سلولهای بتا مانند pdx1,nkx6.1 ،انسولین و گلوکاگون را درگروههای مورد مطالعه بیان نکردند. تیمار با غلظت های مختلف گلوکز برای تعیین عملکرد سلولهای حاصل نشان داد، که سلولهای بدست آمده توانایی پاسخ به تیمارهای گلوکز را نداشتند. نتیجه گیری: همکشتی با سلولهای مزانشیمی پانکراس رت باعث تحریک تولید سلولهای بتا نگردید،بطوریکه همکشتی بطور مستقیم و همکشتی غیر مستقیم موجب افزایش درصد سلولهای پپتید-c مثبت و افزایش درصد سلولهای انسولین مثبت نگردید. سلولهای تمایز یافته در گروههای مورد مطالعه ژنهای مربوط به مرحله آخر تمایز سلولهای بتا همانند انسولین ، گلوکاگون ،pdx1 و nkx6.1 را بیان نکردند و همچنین به تیمار با غلظتهای مختلف گلوکز پاسخ نداده که به نظر می رسد به دلیل عدم تمایز کامل این سلولها باشد و یا اینکه سلولهای حاصل عملکرد صحیح را نداشته باشند.
ازاده زهبی فرامرز مهرنژاد
سلول های بنیادی پرتوان القا شده انسانی پتانسیل بالایی برای تمایز به هر نوع رده سلولی را دارند و این موضوع آنها را منبع سلولی مناسبی برای درمان بسیاری از بیماری های تحلیل برنده برگشت ناپذیر مثل تحلیل ماکولای وابسته به سن و رتینیتیس پیگمنتوزا که در آنها سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه دچار آسیب و تخریب می شوند قرار داده است . در این مطالعه ما روشی جدید و موثر برای تمایز سلول های بنیادی پرتوان القا شده انسانی به سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه ارائه کرده ایم .در این مطالعه رده سلول های بنیادی پرتوان القا شده انسانی رویان نرمال 1 در کشت چسبیده با محیطی مشخص به سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه القا شد، سپس نقاط سیاه تشکیل شده جهت ایجاد یک تک لایه سلولی جدا و به ظرف جدیدی منتقل شد. سلول های تولید شده از نظر آزمایشات مولکولی rt pcr و real time pcr و از نظر بیان پروتیین به روش رنگ آمیزی ایمونوفلورسنت و فلوسیتومتری مورد آرمایش قرار گرفت. ما پس از مقایسه دریافتیم که سلول های رنگدانه دار القا شده در این تحقیق کاملا شبیه سلول های رنگدانه دار شبکیه چشم انسان شش وجهی بوده و میزان رنگدانه زیادی بیان می کردند. افزایش بیان ژن های مخصوص سلول های پیش ساز شبکیه بعد از دو هفته و افزایش بیان ژن های اختصاصی سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه بالغ بعد از 4 هفته مشاهده گردید. سلول های تمایز یافته، zo1 را به عنوان پروتیین سطحی سلول پوششی رنگدانه دار شبکیه بیان نموده و پروتیین rpe65 و بستروفین را به میزان 39 درصد نشان دادند. ژن قدامی six3 و ژن های پیشساز شبکیه به نام rx , mitf وchx10 دو هفته بعد از القا به طور قابل توجهی بیان شد. بیان ژن های بلوغ سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه مثل ژن های dct, tyr , rpe65 , bestوcralbp نیز طی 4 هفته افزایش چشمگیری نشان داد و افزایش بیان ژن rpe65 همچنان تا روز 60 مطالعه نیز ادامه داشت . این دست آوردها نشان می دهد روش القای به کار رفته روشی موثر و کارا و برجسته برای تمایز سلول های بنیادی پرتوان القایی به سلول های پوششی رنگدانه دار شبکیه چشم است و درصد بالای سلول بدست آمده این سلول ها را منبع با ارزشی جهت مطالعات پیوند قرار می دهد.
سورا مردپور محمد رضا باغبان اسلامی نژاد
مقدمه: سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (bm-msc) ظرفیت نوزایی و تمایز به دودمان های سلولی متعددی از بافت های مزانشیمی را دارند. این سلولها علاوه بر مغز استخوان از بافت هایی چون خون بند ناف، استخوان ترابکولار ، جفت، پانکراس، بافت چربی ، نیز جدا شده اند. تاکنون مطالعات محدودی در زمینه جداسازی این سلولها از بافت چربی سفید انجام شده است، ولی این مطالعات، بیشتر توصیفی بودند. لذا سلولهای بنیادی مزانشیمی بدست آمده از بافتهای مختلف مغز استخوان، چربی سفید و قهوه از لحاظ تکثیر و تمایز و پیری در محیط کشت مورد بررسی قرار گرفتند. روشها: سلولهای بنیادی مزانشیمی از بافت چربی سفید و قهوه ای و مغزاستخوان جدا شده و به رده های سلولی استخوان، غضروف و چربی تمایز داده شدند. سلولهای جدا شده از هرسه منبع در ویژگیهای رشد، تمایز و پیری با محاسبه جذب نوری رنگ،mtt ، تعداد و قطر کلونی، زمان دوبرابر شدن جمعیت، آلیزارین رد در تمایز به استخوان و محاسبه سلولهایی که برای تست بتاگالاکتوزیداز مثبت هستند و نیز اندازه گیری فعالیت آنزیم تلومراز مقایسه شدند. نتایج: در این مطالعه سلولهای بنیادی مزانشیمی موش صحرایی(رت) از بافتهای چربی سفید، قهوه ای و مغزاستخوان به طور موفق آمیزی جدا سازی و کشت شدند. سلولهای جدا شده از هر سه منبع توانایی تمایز به هر سه رده استخوان، غضروف و چربی در شرایط اختصاصی کشت را داشتند. براساس نتایجmtt ، جذب رنگ فورمازان در سلولهای چربی سفید، قهوه ای و مغزاستخوان اختلاف معنی داری نشان نداد. تعداد و قطر کلونی های ایجاد شده در محیط کشت در سلول های جداشده از بافت چربی بخصوص چربی قهوه ای بالاتر از مغزاستخوان می باشد و نیز میانگین تعداد و قطر کلنی ها در مغز استخوان، چربی سفید و چربی قهوه ای به ترتیب (20/09±6/9،70/9±1537/4) و (5/2±34/62،78/37±2570) و (7±36/9،21/93±982) می باشد. در تحقیق حاضر زمان دوبرابر شدگی جمعیت در بافت چربی به خصوص بافت چربی قهوه ای نسبت به همتای مغزاستخوان خود کمتر است(9/6±45 در مقابل 24±177/33). در بین این سه منبع، با استفاده از جذب رنگ آلیزارین رد مشخص شد که سلول های مغز استخوان از توان تمایزی بالاتری نسبت به دو گروه چربی برخوردار بودند که خود بیانگر کاربرد این سلول ها در ترمیم شکستگی های استخوانی است(p<0/05). همچنین با توجه به پیری سلولی، تعداد سلولهای چربی سفید وقهوه ای به ترتیب در پاساژهای3، 5 و7 که برای تست بتاگالاکتوزیداز مثبت بودند، نسبت به همتای مغزاستخوان خود کمتر بوده و این تفاوت در سطح 95 درصد معنی دار است. علاوه براین، بررسی آنزیم تلومراز در هر سه گروه در پاساژهای 3، 5، 7 نشان داد که سطح فعالیت آنزیم تلومراز در گروه چربی بخصوص چربی سفید نسبت به عمتای مغزاستخوان خود بیشتر است(p<0/05). بحث: روی هم رفته، باتوجه به اینکه بافت چربی یک منبع غنی از سلول های بنیادی مزانشیمی مطرح است و نیز ویژگیهای رشد و تکثیر و زنده مانی آنها در محیط کشت بهتر از مغزاستخوان است، می تواند به عنوان منبع مناسبی برای سلول های بنیادی مزانشیمی در درمان بیماریها و طب ترمیمی مورد اسفاده قرار گیرد.
ریحانه خوش چهره جمالی مرضیه ابراهیمی
سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان و بندناف، سلول هایی چندتوان هستند که قابلیت تغییر تمایزی به انواع مختلفی از سلول ها از جمله سلول های تولید کننده انسولین را ،اگرچه با بازده نسبتا کم، دارا می باشند. مطالعات نشان داده اند که کنام پانکراس که از سلول های مختلفی از جمله سلول های اپیتلیالی، اندوتلیالی و استرومایی تشکیل شده است، در شکل گیری پانکراس نقش بسزایی ایفاء می کنند. هدف این مطالعه ،بررسی توانمندی سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان و سیاهرگ بندناف در تمایز به دسته های شبه جزیره ای دارای عملکرد در هم کشتی با سلول های استرومایی پانکراس می باشد. روش ها: سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان و سیاهرگ بندناف از دهندگان سالم تهیه و کشت داده شدند. پاساژ سوم سلول ها که بیان بالایی ازcd90, cd73, cd105 cd44 و بیان بسیار پایین cd11b، cd34 و cd45 را دارا بودند، در حضور ترکیبات القاء کننده و سلول های استرومایی پانکراس به سلول های شبه جزیره ای تمایز داده شدند. سلول های انسولین و پپتید-c مثبت توسط روش های ایمونوسیتوشیمی و ترشح انسولین در پاسخ به غلظت های مختلف گلوکز توسط روش elisa ارزیابی گردید. real time pcr به منظور ارزیابی کمی بیان انسولین،glut2، nkx6.1 و nkx2.2 در سطح mrna مورد استفاده قرار گرفت. نتایج: نتایج ما نشان داد که تنها سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان قادرند به سلول های تولیدکننده انسولین تمایز یابند. سلول های انسولین و پپتید-c مثبت به ترتیب 6/2±8/15 و 5/5±5/13 درصد کل سلول های تمایز یافته را به خود اختصاص می دانند. اگرچه این سلول ها انسولین را به درستی در پاسخ به غلظت های مختلف گلوکز ترشح نمی کردند.نتایج ما نشان داد که انسولین و glut2 توسط سلول های مزانشیمی پانکراس در سطح mrna افزایش بیان پیدا می کنند.هیچ اختلاف معنی داری بین سلول هایی که به مزانشیم پانکراس هم کشتی داده شده بودند با سلول هایی که به تنهایی کشت داده شده بودند از نظر بیان انسولین در سطح پروتئین،وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج ما نشان داد که سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان در مقایسه با سلول های بنیادی مزانشیمی سیاهرگ بندناف، قادرند به سلول های تولیدکننده انسولین تمایز یابند.علاوه بر این، سلول های استرومایی پانکراس سبب افزایش نعداد سلول های پیش ساز بتا می شوند.
مرضیه ابراهیمی محمود الهام بخش
چکیده: منظوم? "شیرین وخسرو" سرودهای غنایی است، که توسّط «عبدالله هاتفی جامی» یکی از شعرای خوب قرن نهم و اوایل قرن دهم، به تقلید و تتبّع از منظوم? "خسرو و شیرین"حکیم نظامی گنجوی در 1815 بیت سروده شده است. موضوع این پژوهش نقد و تحلیل منظوم? «شیرین و خسرو» عبدالله هاتفی است. بنابراین، در آغاز به معرّفی هاتفی و پس از آن به بررسی فنون زیبایی شناسی و سبک شناسی این اثر ارزشمند، پرداخته شده و سطح زبانی، ادبی و فکری آن که مربوط به حوز? سبک شناسی است به تفصیل، مورد ارزیابی و نگرش قرار گرفته تا نقاط ضعف و قوّت آن آشکار گردد. این منظومه از نظر تعداد ابیات، بسیار کوتاهتر از منظوم? حکیم نظامی گنجوی است. هاتفی در شیو? داستان پردازی و همچنین سطح ادبی و بلاغی اثر خویش، به حکیم گنجه نظر داشته و از وی پیروی کرده است. با این حال،او شاعری تقلید کار صرف نیست و در موارد بسیاری، برخلّاقیت و استعداد هنری خویش تکیه دارد. اگر بخواهیم این منظومه را ارزیابی کنیم، در خواهیم یافت که این شاعر از دانش آموختگان و آشنایان به رموز شعر و ادبیات فارسی بوده است، چون جوانب فصاحت و بلاغت کلام را تا جایی که توانسته به جای آورده و منظومهاش تا حدّ قابل توجّهی از عیوب مخلّ فصاحت و بلاغت برکنار مانده است. هاتفی از داستانها و تلمیحات قرآنی و نیز ارسالالمثلها به زیبایی استفاده کرده و ارادت خاص وی نسبت به پیامبر و اهل بیت در سروده هایش بخوبی آشکار است. وجود انواع صنایع لفظی و معنوی در این منظومه، نشانگر توانایی و قدرت والای شاعر است، که بهخوبی از عهد? ارائ? آن برآمده. در این میان وجود آرایههایی چون انواع جناس، واج آرایی و همچنین تشبیهات و استعارات بسیار بدیع و زیبا، ازبسامد قابل توجّهی برخوردار گردیده است. همچنین در اثنای متن، به وضعیّت سیاسی و اجتماعی و شعر و ادبیات پارسی در زمان? هاتفی [دور? تیموری] اشاره شده تا عوامل تأثیر گذار بر کلام و ذهنیّت وی روشنتر گردد. در بطن داستان نیز هاتفی بیشتر رو سوی فرهاد دارد و از وی به نیکی و جوانمردی یاد میکند. از سوی دیگر خسرو پرویز، همواره با عشرت طلبیها و شادکامیهای خویش، موجب نابسامانی و بی عدالتی در کشور میشود. امّا شیرین، شاهزاد? ارمنی، که معشوق? خسرو پرویز و فرهاد است، زنی عفیف و پاکدامن معرّفی شده و نامش در این منظومه خوش میدرخشد و حتّی در عنوان، بر خسرو مقدّم شده است.
مرضیه ابراهیمی رضا شکرانی
چکیده: مقوله ی تربیت و اخلاق مداری، از جایگاه ویژه ای در سعادت دنیوی و اخروی بشر برخوردار است. از این رو هر انسان طالب حقّی، با آگاهی از مجموعه ی بایدها و نبایدهایی که در تعالیم وحیانی در این زمینه بیان شده و سپس عمل به باید ها و ترک نبایدها؛ به کمال مطلوب وصول یافته و از انحراف از مسیر حق مصون خواهد بود. در این راستا، بازخوانی نصوص دینی، ضمن توجّه به لایه های معنایی این متون مقدّس و نیز در نظر داشتن تأثیر عواملی چون: زمان، مکان، میزان تعلیم و تربیت مخاطب و دیگر قواعد و ساز وکارهای معناشناختی که متن در آن شکل گرفته، راه گریزی است از تحیّر و سردرگمی در شناخت و تمییز ارزش ها. امّا با توجّه به کثرت روایات أئمه ی معصومین (علیهم السلام) در این زمینه که در قالب یک پایان نامه نخواهد گنجید؛ در این پژوهش تنها باز خوانی روایات امام صادق (ع) از روزنه ی ارزش ها و ضدّارزش ها برای بازسازی اندیشه و رفتار دینی مورد عنایت خواهد بود. براساس اعتقاد تشیّع، معصوم عقل کل است و اوامر و منهیات او عین اوامر و منهیات عقل است. لذا در این سیر تحقیق، با این پیش زمینه که " ارزش "، عبارت است از آنچه که امام جعفر صادق ( علیه السلام ) بدان عمل نموده یا زبان در مدح آن گشوده و یا وعده ی نیکویی نسبت به آن داده است. هم چنین " ضد ارزش "، شامل مواردی است که امام در قول یا فعل به نوعی بیزاری خود را نسبت به آن اعلام نموده و یا وعده ی عذاب بر آن داده است؛ به مطالعه و بررسی تک تک روایات مجموعه ی 22 جلدی روایات امام ششم( علیه السلام ) به نام مسند الإمام الصادق ( علیه السلام ) نوشته ی عزیز الله عطاردی از ابتدا تا انتها - با صرف نظر از روایات فقهی و هر آنچه که در غایت طرح این رساله نمی گنجد – می پردازیم.و سپس با دسته بندی مجموعه ی ارزش ها و ضدّارزش ها از منظرهای گوناگون(فردی و اجتماعی پراهمیّت و کم اهمیّت و...) به ارائه ی چشم انداز جغرافیایی صحیح از ارزش های دینی می پردازیم. طبعاً فراوانی و گستردگی روایات جمع آوری شده در این پژوهش، فراتر از حجم یک رساله ی کارشناسی ارشد است، لذا در این نوشتار تنها تحلیل گروهی چند از مجموعه ی این ارزش ها و ضدّ ارزش ها ارائه خواهد شد. کلیدواژه: امام صادق ( علیه السلام )، ارزش ها، ضدّارزش ها، اخلاق
مطهره رجبی فومشی مرضیه ابراهیمی
ملانوما یک تومور بدخیم از ملانوسیت است که مسئول 75% از مرگ ناشی از سرطان پوست می باشد. cd133 که به عنوان یک شاخص سلول های بنیادی سرطان در نظر گرفته می شود، در این نوع سرطان بیان می شود. همچنین به نظر می رسد این شاخص مسئول تهاجم و متاساز باشد. مطالعات نشان داده اند که پدیده ی گذر از مرحله ی اپیتلیالی به مزانشیمی (emt) نقش اصلی در فرآیند تهاجم و متاستاز دارد. هدف این مطالعه، جداسازی و بررسی سلول های بنیادی سرطان در رده ی سلولی ملانوما و سپس بررسی تنظیم کننده های emt مانند فاکتور های رونویسی و microrna می باشد. به این منظور ابتدا سلول های رده ی سلولیd10 ملانوما بر اساس بیانcd133 به جمعیت های cd133+ و cd133- جدا سازی شد و سپس قدرت تشکیل کلنی و اسفروئید و بیان ژن های بنیادینگی مانند oct4، nanog، klf4، sox2 ، c-myc، abcg2 و nestin بررسی شد. قدرت تهاجم و مهاجرت در این گروه های سلولی توسط تست مهاجرت و تهاجم و بیان ژن های تنظیم کننده ی emt مانند: cdh1، cdh2، snail1، snail2، tgf?1 و twist1 سنجیده شد. علاوه بر این بیان micrornaهای تنظیم کننده ی تهاجم و متاستاز مانند: mir-10، mir-21، mir-200c، mir-335، mir-373 و mir-520c در این دو گروه بررسی شد. نتایج نشان داد که قدرت تشکیل کلنی و اسفروئید به طور معناداری در جمعیت cd133+ بیشتر از cd133- است. ژن nanog در جمعیتcd133+ و ژن sox2، c-myc، nestinدر جمعیت cd133- افزایش بیان داشتند. در بین این دو جمعیت از نظر مهاجرت و تهاجم تفاوتی وجود نداشت. ژن cdh1 در جمعیتcd133+ و ژن های snail1، tgf?1 و cdh2 در جمعیت cd133- افزایش بیان داشت. بیان mir-200c در جمعیت cd133+ نسبت به cd133- کمتر بود و mir-335 در این رده ی سلولی بیان نمی شد. نتیجه گیری: سلول هایcd133+ در رده ی سلولی d10 در شرایط آزمایشگاهی از ویژگی-های شبه بنیادی برخوردارند. با این وجود توان مهاجرت و تهاجم سلول های cd133+مشابه با سلول های cd133- است. در این رده ی سلولی mir-335 که یک مهار کننده ی قوی برای تهاجم ومهاجرت است بیان نمی شود. mir-200c که در بسیاری از سرطان ها به عنوان مهار کننده ی پدیده ی emt و در ملانوما به عنوان القا کننده ی آن عمل می کند در جمعیت cd133+ نسبت به cd133- بیان بالاتری دارد.
فاطمه شکرایی مریم شاه حسینی
مقدمه: پدیده گذر از اپیتلیال به مزانشیم(emt) پدیده رایجی است که در اکثر سرطانهایی که منشاء اپیتلیالی دارند، رخ می دهد و کاهش بیان ژن cdh1 در القاء این پدیده نقش موثری دارد. از آنجایی که عوامل اپی ژنتیکی در تنظیم بیان این ژن دخیل می باشند، در این مطالعه تغییرات هیستونی در ناحیه تنظیمی ژن cdh1 در سلول های کارسینومای جنینی (eccs) و سلول های بنیادی و غیر بنیادی سرطان پروستات مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه سلول های شبه بنیادی سرطان، بر اساس شکل گیری اسفروئید و همچنین بیان و عدم بیان شاخص های سطحی (cd133، cd44 و cd49b) و با استفاده از روش facs، از رده های سلولی سرطان پروستات lncap و pc3 خالص سازی شدند. سپس سلول های جدا شده با روش facs (در هر دو رده سلولی سرطان پروستات) و سلول های کارسینومای جنینی n-tera2 از نظر زمان دو برابر شدن، کلونی زایی و قدرت تشکیل اسفروئید مورد بررسی قرار گرفتند. در ادامه میزان بیان ژن های بنیادینگی (oct4، sox2، nanog، c-myc و klf4) و دو ژن مسیر متاستاز (cdh1 و cdh2) در گروه های جدا شده از رده pc3، اسفروئید و رده سلولی n-tera2 مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در نهایت مدیفیکاسیون های هیستونیh3k4me2, h3k27me3) h3k9me2-3, h3k9ac و واریته h2a.z) به روش chip q-pcr، در سه گروه n-tera2، اسفروئید و رده سلولی pc3 بررسی شد. نتایج: گروه های سلولی جدا شده (cd133+/-) از رده سلولی lncap تفاوت معنی داری از لحاظ زمان دو برابر شدن، توانایی تشکیل کلونی و اسفروئید نداشتند اما در گروه cd44+/cd49bhi (جدا شده از رده سلولی pc3) نسبت به cd44+/cd49blow افزایش معنی داری از نظر سرعت تکثیر، توانایی تشکیل کلونی و اسفروئید مشاهده شد. بیان ژن های بنیادینگی c-myc و klf4 به ترتیب در گروه های سلولی cd44+/cd49bhi و cd44+/cd49blow (جدا شده از pc3)، افزایش معنی داری در مقایسه با یکدیگر داشتند. همچنین بیان ژن cdh1 در گروه اسفروئید و cd44+/cd49bhi نسبت به گروه cd44+/cd49blow بیشتر بود. تمامی مدیفیکاسیون های هیستونی مورد بررسی در گروه اسفروئید، کاهش معنی داری نسبت به دو رده سلولی pc3 و n-tera2 داشتند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شاخص cd133 برای جداسازی جمعیت شبه بنیادی سرطان از رده سلولی lncap، شاخص مناسبی نبوده است، اما جمعیت جدا شده از رده سلولی pc3 ویژگی سلول های شبه بنیادی سرطان را داشته اند. بررسی بیان ژن و الگوی مدیفیکاسیون های هیستونی پیشنهاد می دهد که مکانیسم های اپی ژنتیکی تنظیم بیان ژن cdh1 در گروه اسفروئید نسبت به دو رده pc3 و n-tera2 متفاوت بوده است.
مرضیه ابراهیمی منیژه کهبازی
مقدمه : دیسانتری یکی از دلایل عمده بستری کودکان در بیمارستان است.مفید بودن پروبیوتیک و پره بیوتیک در سلامت گاسترواینتستینال کودکان ، مشاهده شده است. این مطالعه اثرات پروبیوتیک و پره بیوتیک را علاوه بر درمان استاندارد دیسانتری در کودکان یکماهه تا پنج ساله بستری در بیمارستان امیرکبیر اراک بررسی می کند. مواد و روش کار : در یک کارآزمایی بالینی تصادفی ،200 کودک مبتلا به دیسانتری بستری در بیمارستان کودکان که معیار ورود آنها وجود اسهال خونی قابل رویت یا وجود ? 5 گلبول سفید در آزمایش مدفوعو همچنین عدم مصرف فرآورده های لبنی حاوی پروبیوتیک قبلی بود، بررسی شدند. کودکان دارای شکم حاد و انواژیناسیون و کودکان مصرف کننده دارو و فرآورده های حاوی پروبیوتیک قبل از انجام آزمایشات و افراد انصراف دهنده از مطالعه حذف شدند.آنها به صورت تصادفی به دو گروه100 نفری تقسیم شدند: گروه مداخله ، روزانه یک قرص پروبیوتیک و پره بیوتیک (حاوی باسیلوس کوآگولانز، فروکتوالیگوساکارید) برای 5 - 3 روز دریافت کردند، گروه شاهد ، پلاسبو دریافت کرد. هر دو گروه درمان استاندارد دیسانتری را دریافت کردند، طول مدت بستری بودن ، طول مدت اسهال، طول مدت تب و میزان تغییرات وزن در طول بستری ارزیابی شد. داده ها با استفاده از فرمول متغیرهای chi-square و t-test با استفاده از spss16 آنالیز شد. نتایج : 200 کودک برای این مطالعه انتخاب شدند و در دو گروه 100 نفری مداخله و شاهد قرار گرفتند. درگروه مداخله 54 دختر و 46 پسر و در گروه شاهد 62 دختر و 38 پسر قرار داشتند. (05/0> 25/0 (p-value = میانگین سنی گروه مداخله (85/17 ± 155/22) ماه و گروه شاهد (43/15± 42/22) ماه بود، (05/0> 9/0 (p-value = ، در هر دو گروه بیشترین درصد کودکان دهیدریشن خفیف داشتند (85%) در گروه مداخله و (71%) در گروه شاهد ، درگروه مداخله دهیدریشن متوسط(15%) و شدید(1%) و درگروه شاهد دهیدراتاسیون متوسط (25%) و شدید (4%) بود. (05/0 > 087/0 =p-value )، با توجه به این اطلاعات می توان نتیجه گرفت مشخصات عمومی افراد در هر دو گروه اختلاف آماری معناداری ندارد. میانگین طول مدت بستری در گروه مداخله ، (04/1 ± 6/3) روز و در گروه شاهد، (08/1 ± 7/3) روز بود (05/0 > 691/0p-value = ). هیچ تفاوت مشخصی بین میانگین طول مدت بستری در گروه مداخلهو شاهد وجود نداشت. میانگین طول مدت اسهال مشخصاً در گروه مداخله کوتاهتر بود، (98/0 ± 5/2) روز درمقایسه با (09/1 ± 9/2) روز در گروهشاهد (05/0 <01/0 = p-value). میانگین طول مدت تب مشخصاً در گروه مداخله کوتاهتر بود، (87/0 ± 64/1) روز درمقایسه با (94/0 ± 13/2) روز در گروه شاهد (05/0 < 000/0 (p-value . میانگین کاهش وزن مشخصاً در گروه مداخله کمتر بود (88/233 ± 5/129) گرم در مقایسه با (85/283 ± 278) گرم در گروه شاهد(05/0< 000/0 = p-value). نتیجه گیری : اضافه کردن پروبیوتیک - پره بیوتیک به درمان استاندارد دیسانتری مشخصا سبب کاهش در طول مدت اسهال و تب و کمتر شدن کاهش وزن می شود. کلمات کلیدی : پرو بیوتیک - پره بیوتیک - دیسانتری
مرضیه ابراهیمی خاطره بحرپیما
حضور نمک حل شده درتغییر رفتار تعادل فاز مخلوط قابل توجه است.این پدیده ای است که اغلب به عنوان اثر نمک نامیده می شود.درکار حاضر،اثر الکترولیتهای سدیم کلرید وکلسیم کلرید برروی داده های استخراج مایع-مایع برای سیستم های سه تایی{آب + اسید فسفریک +1و2-دی کلرواتان(de)} و{ آب + اسید فسفریک + دی کلرومتان(dm) } در فشار1 اتمسفر ودمای 15/298 کلوین اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده از آزمایش ها نشان داد که الکترولیتهای مورد مطالعه در این کار، به عنوان مثال، nacl 10? و cacl210? اثر قابل توجهی روی حلالیت اسید فسفریک در حلال های آلی مورد استفاده درآزمایش دارد. نتایج همچنین نشان داد که ضریب توزیع اسید فسفریک و فاکتورانتخابگری حلال در استخراج اسید فسفریک در این سیستم سه تایی در حضور الکترولیت ها افزایش می یابد. مدل ضریب فعالیت غیر تصادفی دو مایع (nrtl)، برای شبیه سازی داده های تجربی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج همچنین نشان دادکه فاکتورانتخابگری حلال در استخراج اسید فسفریک در مخلوط آبی 1 و 2-دی کلرو اتان در حضور cacl210? راه افزایش می یابد.
مریم مهدی پور مرضیه ابراهیمی
چکیده ملانومای متاستاتیک یکی از چالش برانگیزترین سرطان ها در حوزه درمان است. مطالعات اخیر نشان میدهند، سلول های بنیادی سرطان مسئول ایجاد متاستاز، مقاومت دارویی و بازگشت مجدد تومور هستند. این خصوصیات سلول های بنیادی به اختلال در مسیرهای پیام رسانی سلولی مانندnotch و wnt نسبت داده می شود و هدفگیری این مسیرها می تواند دستاورهای درمانی تازه ای را برای سرطان به همراه داشته باشد؛ اما تاکنون نقش مسیرهای notch و wnt در سلول های بنیادی ملانوما به خوبی روشن نشده است. در بخش اول مطالعه ما، ملانوسفیرها (به عنوان سلول های شبه بنیادی ملانوما) از رده سلولی متاستاتیک a375 کشت داده شدند. سپس قدرت خودنوزایی این سلول ها با روش تشکیل اسفیر و کلنی بررسی و شاخص های پروتئینی مرتبط با بنیادینگی cd133 و nestin و ژن های مرتبط با بنیادینگی nestin, oct4 و nanog در مقایسه با سلول های چسبنده توموری به عنوان گروه کنترل سنجیده شد. در بخش بعدی مطالعه ژن های مرتبط با مسیرهای notch(notch, hes1, hes5) و,wnt (β-catenin, cyclind1, c-myc) بررسی و ملانوسفیرها با ریزملکول های daptبه عنوان مهار کننده مسیر notch و xav939 به عنوان مهارکننده مسیرwnt تیمار شدند. در آخر نیز ملانوسفیرها با ترکیب این ریزملکول ها تیمار شدند. نتایج مطالعه ما نشان داد: در قدرت اسفیرزایی، کلنی زایی ، بیان پروتئین nestin، بیان ژنهای nestin و nanog و بیان ژنهای مسیر notch و wnt در ملانوسفیرها در مقایسه با سلول های توموری چسبنده افزایش مشاهده شد در حالیکه در بیان شاخص cd133 تغییری مشاهده نشد. هنگام تیمار ملانوسفیرها با ریزملکول ِdapt در قدرت خودنوزایی ملانوسفیرها، بیان ژن های hes1و nestin کاهش مشاهده شد. در تیمارملانوسفیرها با ریزملکول xva939 در قدرت خودنوزایی ملانوسفیرها و بیان ژن c-myc کاهش دیده شد. هنگامی که ملانوسفیرها با ترکیبی از این ریزملکول ها تیمار شدند، علاوه بر کاهش در خودنوزایی، کاهش در پروتئین nestin، بیان ژنهای مسیرnotch, wnt و ژنهای مرتبط با بنیادینگی مشاهده شد. به طور کلی مشاهدات ما شواهد بیشتری را در استفاده ملانوسفیرها به عنوان مدل مناسبی برای مطالعه سلول های شبه بنیادی ملانوما را ارائه کرد. همچنین مطالعه ما نشان داد؛ مسیرnotch و wnt برای حفظ خصوصیات بنیادینگی سلولهای شبه بنیادی ملانوما ضروری اند و تیمار همزمان این سلولها بوسیله مهارکننده های notch و wnt میتواند در کاهش خصوصیات بنیادینگی آنها تاثیر زیادی داشته باشد و به نظر میرسد این روش می تواند به عنوان روشی تازه جهت از بین بردن سلول های شبه بنیادی ملانوما در درمان مطرح شود. واژگان کلید: سلولهای بنیادی سرطان، ملانوسفیر ، مسیرهای پیام رسانی درون سلولی
امیر دشتی محمد موذنی
مقدمه: سلول های بنیادین سرطانی یا سلول های آغاز کننده تومور به عنوان جمعیت کوچکی از سلول های سرطانی در نظر گرفته می شوند که دارای توانایی زیاد آغاز تومور، تکثیر خود و تمایز می باشند. مطالعات اخیر آشکار نموده اند که سلول های بنیادین سرطانی به درمان های رایج و استاندارد سرطان مقاوم هستند و بنابراین مطرح شده است که پس از درمان سرطان، سلول های بنیادین سرطانی عامل بازگشت و متاستاز سرطان می باشند. بنابراین حذف سلول های بنیادین سرطانی جهت ارتقاء نتایج کلینیکی درمان ضروری می باشد. اخیراً چندین سیستم درمانی جدید با هدف کشتن سلول های بنیادین سرطانی و تغییر ریز محیط حمایت کننده این سلول ها طراحی شده است. سلول های بنیادین سرطانی به درمان های استاندارد سرطان مقاوند ولی می توانند با عوامل ایمونولوژیک مورد هدف واقع شوند. بنابراین ایمونوتراپی سرطان تواًم با سایر درمان های استاندارد میتواند روش موثری باشد. چندین روش ایمونوتراپی سرطانی تا به امروز تاًیید شده و موارد دیگری دیگر در مراحل آزمون بالینی می باشند. واکسن های بر پایه سلول های دندریتیک دست یافته جدیدی جهت درمان سرطان می باشند. مطالعات بالینی در بیماران سرطانی نوید دهنده سمیت کمتر و تاًثیر بیشتر واکسن های دندریتیکی می باشند. به طور اختصاصی ایمونوتراپی با سلول های دندریتیک مسیر جدیدی در هدف گیری تومورها ایجاد نموده است. بنابراین درمان ها و واکسیناسیون های در آینده به سمت استفاده از آنتی ژن های اختصاصی سلول های بنیادین سرطانی جهت بهبود و اصلاح پاسخ های ایمنی القاء شده توسط سلول های دندریتیک خواهد رفت. در این مورد سیستم ایمنی فعال شده قادر خواهد بود با حذف سلول های بنیادین توموری به درمان قطعی سرطان کمک کند. در این مطالعه ما سعی نمودیم که ضمن شناسائی سلول های بنیادین توموری ملانومای مدل موشی، این سلول ها را جهت القاء پاسخ ایمنی هدف گیری نموده و سپس در دو مدلپیشگیری و درمانی سرطان به بررسی پاسخ های ایمنی القاء شده توسط سلول های دندریتیک بارگذاری شده با آنتی ژن های سلول های بنیادین توموری بپردازیم. روش ها: جهت شناسایی سلول های بنیادین سرطانی، تومور ملانوما با استفاده از سلول های رده b16f10 در موش های c57bl/6 القاء گردید. توده توموری ایجاد شده با روش آنزیماتیک به صورت هوموژن در آمد و سلول های توموری با استفاده از آنتی cd24 و آنتی cd44 تفکیک شدند. آنتی ژن های cd24 و cd44 در مطالعات بسیاری به عنوان شاخص های سلول های بنیادین مورد استفاده قرار گرفته اند لذا در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفتند. زیر جمعیت های تفکیک شده (cd24+, cd44+) (cd24+, cd44-) (cd24-, cd44+) و(cd24-, cd44-) بر اساس توانائی تولید اسفیر و القاء تومور با یکدیگر مقایسه شدند. سلول های دندریتیک از مغز استخوان موش های c57bl/6بوجود آمد، با عصاره سلول های تومور ملانوما یا عصاره سلول های بنیادین ملانوما بارگذاری گردید و به عنوان واکسن استفاده شد. جهت ارزیابی حساس شدن لنفوسیت ها آزمون ltt انجام شد. آزمون سیتوتوکسیسیتی in-vivo جهت اندازه گیری پاسخ ایمنی سلولی به سلول های ملانوما و سلول های بنیادین ملانوما انجام شد. میزان il-4 و ifn-? در مایع رویی کشت سلول های غدد لنفاوی موش های واکسینه در حضور آنتی ژن اندازه گیری شد و همچنین میزان بقاء موش های واکسینه شده در دو مدل پیشگیری و درمان مورد ارزیابی قرار گرفته و با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج: سلول های دوگانه مثبت بیشترین میزان تولید اسفیر و القاء تومور را نشان دادند و بنابراین به عنوان سلول ها، سلول های بنیادین ملانومای موشی در نظر گرفته شدند. موش های واکسینه شده با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما پاسخ های سیتوتوکسیک اختصاصی نسبت به سلول های بنیادین ملانوما ایجاد کردند. ارزیابی پاسخ تکثیری لنفوسیت ها و تولید سیتوکین های il-4 و ifn-? در موش های واکسینه شده با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما پاسخ بهتری نسبت به موشهائی که با سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های توموری ملانوما واکسینه شده بودند نشان دادند. هم سلول های دندریتیک بارگذاری شده با سلول های تومور ملانوما و هم سلول های دندریتیک بارگذاری شده با عصاره سلول های بنیادین ملانوما به طور معنی داری باعث پیشگیری و جلوگیری از رشد تومور شدند. با این حال واکسیناسیون پس از القاء تومور به منظور درمان، هیچ گونه اثری روی طول عمر موش ها و کاهش رشد تومور نداشت. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن میزان بالاتر قدرت القاء تومور در سلول های دوگانه مثبت تومور ملانوما موشی، این سلول ها به عنوان سلول های بنیادین ملانوما در نظر گرفته شدند. نتایج ما نشان داد که سلول های بنیادین سرطانی می توانند توسط ایمونوتراپی با استفاده از سلول های دندریتیک مورد هدف قرار بگیرند. با توجه به اهمیت سلول های بنیادین سرطانی در مقاومت سرطان نسبت به درمان های معمول و بازگشت و متاستاز سرطان ها، هدفگیری این سلول ها از استراتژی ها و اهداف اصلی روش های درمانی سرطان می باشد. لذا پیشنهاد میگردد با شناسائی دقیق آنتی ژن های اختصاصی سلول های بنیادین توموری در سرطان های مختلف و هدف گیری این آنتی ژن ها در روش های القاء پاسخ ایمنی اختصاصی می توان با حذف سلول های بنیادین توموری باقیمانده، بعد از روش های درمانی معمول سرطان از بازگشت و متاستاز سرطان جلوگیری کرد و سلول های دندریتیک نیز می توانند به عنوان ابزاری جهت القاء پاسخ ایمنی اختصاصی بر علیه سلول های بنیادین سرطان مورد استفاده قرار گیرند.
محمد محقق فاطمه رهبری زاده
سلولهای بنیادی سرطان پستان که به عنوان سلولهای توموری cd44+/cd24- شناسایی میشوند اخیرا جداسازی و در in vitro کشت داده شده اند. il-8ra ، که از آن تحت عنوان cxcr1 نیز یاد می شود، گیرنده il-8 است که به خانواده ی گیرنده های کموکاین (موتیف c-x-c ) متعلق است و انتقال پیام را از طریق پروتئینهای g میانجی گری میکند. ژن cxcr1 در پا سخهای التهابی و کموتاکسی نقش دارد. در برخی از تومورها مثل پستان، بیان ژن cxcr1 افزایش قابل توجهی می یابد. به علاوه نشان داده شده است که mrna فاکتور رشد فیبروبلاستی(bfgf)یک ناحیه ترجمه نشونده انتهای´5 (5´utr) دارد که حاوی منطقه ی طویل غنی از gc و حاوی ساختارهای ثانویه است که در مقابل ماشین ترجمه به صورت متمایزی عمل میکند. فاکتور آغاز ترجمه (eif4e) یک هلیکاز وابسته به atp است که ساختارهای ثانویه را در mrna 5´ utrها باز میکند. به علاوه نشان داده شده است که eif4e در اکثر تومورهای جامد افزایش می یابد و ابن به نوبه خود باعث میشود که mrna هایی که بیانشان به دلیل ساختار خاص 5´ utrشان مهارشده بود (مانند bfgf)، ترجمه شوند. بنابراین میتوان از ناحیه تنظیمی بالادست bfgf به منظور ژن درمانی اختصاصی سرطان استفاده کرد. در این کار تحقیقاتی پروموترهای cxcr1 و cmv در وکتور pgl4.14 که حاوی ژن گزارشگر لوسیفراز است کلون شدند که به ترتیب pgl4.14c و pgl4.14x نامیده شدند. سپس ژن tbid (یک ژن کشنده پروآپوپتوتیک) در هر دو وکتورها به جای ژن لوسیفراز کلون شد و سازه های pgl4.14cb و pgl4.14xb ساخته شدند. سپس ناحیه 5´ utr mrna bfgf انسانی نیز در درون هر 4 وکتور کلون شد و وکتورهای pgl4.14xf، pgl4.14xfb، pgl4.14cf و pgl4.14cfb ساخته شدند. رده های سلولی پستانی که حاوی مقادیر مختلفی از سلولهای بنیادی سرطان پستان cd44+/cd24- هستند با سازه های حاوی ژن لوسیفراز (pgl4.14c ، pgl4.14x ، pgl4.14cf و pgl4.14xf) ترانسفکت شدند. فعالیت لوسیفراز48 ساعت پس از ترانسفکشن اندازه گیری شد. به علاوه تمامی رده های سلولی با وکتورهای حاوی ژن tbid (pgl4.14cb ، pgl4.14xb ، pgl4.14cfb و pgl4.14xfb ) نیز ترانسفکت شدند. بیان ژن tbid به صورت کمی توسط real-time pcr اندازه گیری شد. در نهایت نتایج ما تائید کننده این نکته بودند که در رده های سلولی که حاوی درصد بیشتری از جمعیت سلولهای بنیادی سرطانی میباشند، پروموتر cxcr1 و عنصر تنظیمی bfgf میتوانند بیان ژن را افزایش دهند و از این دو عنصر میتوان در درمانهایی که اساسشان از بین بردن سلولهای بنیادی است استفاده کرد.
جابر عفیفه سعید امانپور
زمینه و هدف: سرطان پروستات دومین سرطان شایع و پنجمین عامل مرگ و میر بر اثر سرطان در مردان است. راه کارهای درمانی مختلفی در سرطان پروستات وجود دارد. یکی از موارد پیشنهاد شده استفاده از داروهای ضدآنژیوژنزی در کنار راه کارهای درمانی مرسوم برای بهبود کیفیت زندگی بیماران است. مهار کننده های انتخابی آنزیم سیکلواکسیژناز-2 (cox-2) باعث کاهش سایز تومورها می شود که احتمالا به مهار آنژیوژنز ارتباط می یابد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر سلکوکسیب بر مسیر مولکولی آنزیوژنز در سرطان پروستات وابسته و غیروابسته به آندروژن بود. روش بررسی: از دو رده ی سلولی lncap و pc-3 که به ترتیب سلول های وابسته و غیروابسته به آندروژن می باشند کشت و پاساز داده شدند و تاثیر ماده فعال سلکوکسیب در دوزهای 50 و 100 میکرومولار تیمار یافت. سپس rna استخراج و cdna ساخته شد و میزان بیان ژن های ?hif-1 و vegfr-1 و vegfr-2 با روش real time-pcr ارزیابی شد. نتایج: با توجه به نتایج بدست آمده از بررسی تغییرات در رده ی سلولی pc-3 نشان داد دوزهای 50 و 100 داروی سلکوکسیب بیان ژن hif-1? و vegrf-2 را کاهش و فقط دوز 100 باعث کاهش بیان vegrf-1 شد. در رده ی سلولی lncap نیز دوز 100 باعث کاهش بیان hif-1? و vegrf-2 و vegrf-1 شد و دوز 50 فقط باعث کاهش vegrf-2 گردید. بحث و نتیجه گیری: نتایج بدست آمده از بیان ژن های ذکر شده نشان می دهد که داروی سلکوکسیب باعث کاهش بیان ژن ها گردید که نتیجه ی این تاثیرات کاهش آنژیوژنز است. با توجه به نتایج بالینی و پایه ای، سلکوکسیب به دلیل ازران قیمت بودن و داشتن عوارض جانبی پایین، می تواند در کنار روش های درمانی سرطان پروستات بکار رود و همچنین داروی سلکوکسیب می تواند نقش موثری در بهبود کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان پروستات داشته باشد که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
مرضیه ابراهیمی شادان کیوانی
آثارگذشتگای زّ هلت علا بزآی ک س ذٌ یَّت تاریخی هٍذ یً آی هلت است هی ت اَ ذً کتابی باشذ ک تجزب گذشتگای را ب آی ذٌگای ا تًقال د ذّ . در ر سٍگاری ک هزدم در بخش اّی هختلف گیتی ب سبا اًْ لٍ جْ اّی هختلف با نّ در ارتباط ب دَ سٍّت ذٌ ، وًاد اّ سبای هشتزک بزای بیای اطلاعات، احساسات بٍا رٍ اّی آ اًی با گذشتگای است ، در ایی هیای هیت اَی ب ر شٍ یٌ دیذ هزدها یً ک کیل هَتز اّ اس نّ فاصل داشت ا ذً چگ یک سبای وًادیی هشتزک داشت ذٌ. در ایی شًَتار سعی شذ را ه رَد هطالع قزار داد یٍکی بً دَی ایی د وًٍاد در حجاری اْی » گل ا اًر « وًٍاد اًربلا » یًل فَزآبی « است تا ، وًاد گل ل تَ سَ خّاه شٌی در 5 بخش ه رَد بزرسی قزار گیزد . باشذک گاهی با هطالع شٍ اٌخت زّ چ بیشتز ایی آثارتاریخی ، در ج تْ حفظ هٍزهت اٍعتلای فز گٌّ ایزا یً بزداشت شذ باشذ.
مرضیه ابراهیمی انوشیروان کاظم نژاد
در تحقیقات پزشکی مدلسازی و پیش¬بینی از اهمیت زیادی برخوردار است. روش-های پیش¬بینی را می¬توان با تکنیک هایی بهبود داد. مدل های آماری و شبکه عصبی مصنوعی از مدل¬هایی هستند که در رده¬بندی و پیش¬بینی مورد استفاده قرار می¬گیرد، اما مدل¬های آماری نیاز به پیش¬فرض¬هایی دارند و شبکه عصبی نیازمند حجم نمونه کافی برای آموزش است.از این رو در این پایان¬نامه اختلاط خبره¬ها را معرفی می¬کنیم که یکی از مدل¬های رایج در ترکیب دسته¬بند¬ها است. ترکیب دسته¬بند¬ها روشی برای بهبود کارایی در مسائل رده¬بندی است که دارای تعداد الگوی محدودتری هستند. این مدل¬ها برای رگرسیون و رده¬بندی مفیدند، ولی ما تنها به دسته¬بندی توسط این مدل پرداخته¬ایم. در اختلاط خبره¬ها فضا بین چند دسته¬بند تقسیم می¬شود و با یک شبکه میانجی اجرا می¬گردد. اختلاط خبره¬ها با استفاده از روش¬های تکراری نظیر الگوریتم ماکسیمم مورد انتظار و شبکه های عصبی قابل برازش است. این مطالعه شامل 213 بیمار هپاتیت سی (195 مرد، 18 زن، فاصله سنی 12-66 ) است. متغیر پاسخ در این مدل بهبودی پس از درمان در نظر گرفته شده¬است. در ابتدا مدل لجستیک به داده ها برازش داده شد و فاکتور¬های موثر شناخته شده¬اند و بعد از آن مدل¬های شبکه عصبی و اختلاط خبره¬ها برازش داده شد. . برای مقایسه عملکرد این سه مدل از منحنی مشخصه عملکرد و صحت پیش¬بینی استفاده شده است. نتایج حاصل از مدل لجستیک نشان¬دهنده معناداری متغیر¬های شاخص توده بدنی، سن، بارویروسی، rs12 است. در تحلیل این داده¬ها با دو مدل لجستیک و شبکه عصبی،سطح پیشگویی مشابه¬ی را نشان¬ داده است. مدل اختلاط خبره¬ها توسط شبکه عصبی برازش داده شد.این مدل در سطح عملکرد پیشگویی همانند شبکه عصبی بوده¬است. شبیه سازی¬ها این مطلب را تایید کردند که مدل اختلاط خبره¬ها یک مدل وابسته به ساختار داده است. اختلاط خبره¬ها در مقایسه با یک مدل رده¬بندی عملکرد را بهبود می¬بخشد. اما این مدل به ساختار داده¬ها وابسته است.
الهه افضل محمود عرب نجفی
چکیده ندارد.
مرضیه ابراهیمی محمدحسن زهیر
سیستم ایمنی نقش موثری در مبارزه با عوامل عفونی و سلولهای توموری بعهده دارد با این وجود پاسخ های آن در طی رشد و گسترش تومور کاهش یافته و ضعیف می گردد بنابراین تنظیم پاسخ های سیستم ایمنی، خصوصا پاسخ های سلولی آن به منظور مبارزه فعال و موثر در برابر تومورهای از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه اثر عصاره سیر و فراکشن ایمنومودولاتور آن بر میزان سلول های t داخل توموری، نسبت سلول های cd4/cd8 ناحیه توموری و نیز اثر آنها در کاهش حجم تومور در موش های توموری balb/c بررسی شده است روش های بیوشیمیایی که بمنظور جداسازی ماده موثر (ایمنومدولاتور) بکار گرفته شد شامل اولترافیلتراسیون کروماتوکوسینگ و sds-page می باشد به منظور شناسایی و بررسی عملکرد ماده موثر از روش های ایمنولوژیکی چون افزایش حساسیت تاخیری (dth) و تست تکثیر لنفوسیتی (mtt) استفاده گردید درصد زیر جمعیتهای سلول های t ناحیه توموری و خون توسط فلوسایتومتری تعیین گردید نتایج نشان دادند که بخشی از عصاره سیر در حیطه وزن مولکولی 10-14 کیلو دالتون قادر به تحریک شدید سیستم ایمنی و نیز افزایش تکثیر لنفوسیتی در دوز 20 mg/ml می باشد این بخش و سایر فراکشن های جدا شده از سیر، هیچگونه اثر سمی نه بر سلول لنفوسیتی و نه بر سلول سالم در استفاده شده اعمال نمی نمایند. نتایج تزریق داخلی توموری فراکشن ایمنومودولاتور (r10) نشان داد، علاوه بر آنکه کاهش محسوسی در حجم تومور نسبت به گروه شاهد مشاهده می گردد، افزایش قابل توجهی در میزان سلول های t ناحیه توموری دیده می شود و این در حال است که میزان لنفوسیت های خون محیطی تغییر محسوسی نیافته است.