نام پژوهشگر: حسین حسنپور آلاشتی
روجا آبادیان حسین حسن پور آلاشتی
هدف ما در این رساله، بررسی ساختاری داستان های کوتاه غلامحسین ساعدی است. به این منظور از الگوی ریخت شناسی پراپ به عنوان تنها مدل موجود در مباحث ساختاری استفاده کرده ایم. از آنجایی که اساس داستان های ساعدی همچون قصه های پریان که مورد مطالعه پراپ بوده است، بر جدال نیروهای متضاد استوار است، بر آن شدیم که آثار غلامحسین ساعدی را مورد مطالعه قرار دهیم تا دریابیم کارکردهای سی و یک گانه ای که پراپ آن را در "ریخت شناسی قصه های پریان" مطرح می کند، به چه میزان در داستان های ساعدی دیده می شود، چه میزان بین آنها همخوانی وجود دارد و چه تفاوت هایی ممکن است بین آنها وجود داشته باشد. عدم تطابق شخصیت ها و کارکردهای داستان های ساعدی و قصه های پریان، دست آورد مطالعه دقیق ما از آثار ساعدی و ریخت شناسی پراپ است. در ادامه تحقیق، آنچه با خوانش داستان های ساعدی برایمان حاصل شد، رسیدن به ساختار جدیدی است که می تواند قابل تعمیم به بسیاری از داستان هایی باشد که در ردیف داستان های ساعدی قرار دارند.
طاهره رضانژاد حسین حسن پور آلاشتی
درون مایه زیر بنا، اندیشه ی اصلی و پیام پدید آورنده ی اثر است و از بررسی درون مایه، خطوط ذهنی خالق اثر را می توان شناخت .شعر حاصل عاطفه است؛ چرا که عکس المعل انسان در برابر رخدادهای عینی یا ذهنی باعث خلق شعر می شود. کسرایی در عصری می زیسته است که جامعه دچار رخدادهای مهم سیاسی شده بود به همین علت اشعار او از صبغه ی سیاسی و اجتماعی زیادی برخوردار است.عشق، نوستالژیک و طبیعت گرایی درون مایه های اصلی سروده های سیاوش کسرایی هستند. شعر او سمفونی وطن دوستی و آزادی است عظمت روح انسانی در جای جای شعر او نمایان است در واقع مضامین شعر او با درک شرایط جامعه اش شکل گرفته است. شاعر مطابق تعهد و رسالت اجتماعی خود، با توجه به اوضاع سیاسی و اجتمایی جامعه که در آن بی عدالتی، خفقان و استبداد حاکم بود زبان نمادین و هنری به کار گرفت تا دردها و رنج های ملت رنج دیده را به صورت عینی ترسیم کند.کسرایی برای رسالت شعر خود،که بیدار کردن خفتگان وبه حرکت در آوردن ها می دانست به باززایی اسطوره های کهن ملی و قومی خود دست زده است . در این رساله تلاش شده است که مهم ترین درون مایه های اشعار سیاوش کسرایی با تحلیل اشعارش مورد بررسی قرار گیرد.
رضا یوسف زاده پایین رودپشتی مسعود روحانی
چکیده ندارد.
مراد اسماعیلی حسین حسن پور آلاشتی
گرچه از عصر جهان بینی اسطوره ای یعنی عصری که انسان می خواست با نیروی خیالین و به زبان اسطوره، خود و جهان خود را تبیین کند، قرن ها گذشته است، اما انسان هرگز نتوانسته است از جاذبه ی جادویی اسطوره بی نیاز بماند. هنرآفرینان گاه با انطباق اساطیر کهن با شرایط موجود و گاه با اسطوره سازی از مفاهیم و مسائل عصر و نیز شخصیت های تاریخی به بازسازی و نوسازی آن دست یازده ، از نیروی عظیم خیالین آن بهره گرفته اند. در عصر حاضر نیز برخی از شاعران بنابر فکر و فرهنگ و زمینه های ذوقی و اندیشگی شان، به بازتولید و خلق اسطوره ها دست زده اند که تحلیل و شناخت آن سبب ساز ادراک وجهی عمده از هیأت کلی شعر معاصر تواند بود. بنابراین، در این رساله تلاش شده است تا از چگونگی و چرایی باززایی و خلق اسطوره ها در شعر سه شاعر جامعه گرای معاصر، اخوان ثالث، کسرایی و شفیعی کدکنی تصویری دقیق ارائه گردد. غالباً ذهنیت یأس آلود و ناامید امید و دلباختگی و دلدادگی اش به فکر و فرهنگ ایران باستان، اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیک کسرایی به همراه نگاه امیدوار و امیدبخش او به آینده و ذهنیت اومانیستی م.سرشک، همراه با نگرش اجتماعی خاص و تسلط او به فرهنگ و ادب ایرانی – اسلامی، چرایی اصلی باززایی و خلق اسطوره ها و به تبع آن چگونگی شکل و کارکرد آنها از سوی هر یک از این سه شاعر بوده است.
رضا عباسی حسین حسن پور آلاشتی
مکتب فرانکفورت یکی از جریانهای فکری است که وظیفه ی اندیشیدن به زمان حال و درک زمان خود به کمک اندیشه را مولفه ای برای هر گونه فعالیت عقلانی می داند. تجزیه و تحلیل فرانکفورتی ها از جامعه تا حدود زیادی به اندیشه های کارل مارکس باز می گردد؛ اما محور اصلی اندیشه ی مکتب فرانکفورت را باید در نظریه ی انتقادی جست که مبین بررسی و تجزیه و تحلیل جنبه هایی از واقعیت اجتماعی است که مارکس و پیروان او اهمیت چندانی برای آن قایل نشده اند. این مکتب در بر گیرنده انتقاد از جامعه و جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی و فکری است. نظریه ی زیبایی شناسی انتقادی از دل این آن بیرون می آید. به دلیل همگرایی نگرش فرخی با آموزه های نظریه پردازان زیبایی شناسی انتقادی(مکتب فرانکفورت)، در این پایان نامه، با معرفی این نظریه و آشنایی با اوضاع اجتماعی- ادبی عهد مشروطه، عناصر شعر فرخی- عاطفه، زبان و تخیل- بر اساس نظریه ی فوق، تحلیل شده است. وی با درک موقعیت زمانی، توانست با تغییر مناسبات موجود در غزل پیشینیان، تا حدودی به وضعیتی جدید در شعرش دست یابد. او همچنین تحت تأثیر تحولات جاری جامعه، در محتوا، زبان و تخیل شعر خود دگرگونی هایی متناسب با جامعه ی نوین به وجود آورد. درون مایه های شعر فرخی که نتیجه ی برانگیخته شدن عواطف وی هستند، در اکثر موارد به صورت سلبی و نفی گرا که مبتنی بر انتقاد است، مطرح می شود. وی با ناسازگاری نسبت به واقعیتهای جامعه- استبداد،عدم آزادی - بر طبق نظریه ی زیبایی شناسی انتقادی با«منش ایدئولوژیکی»اشعار خود با هدف آگاه کردن مردم از جامعه، به طرح اندیشه های معارض روی می آورد. فرخی در حوزه ی زبان از رهگذر ترکیبات خاص، زبان حماسی، ایجاد تحول معنایی در تعبیرات رایج در غزل، کاربرد لغات فرنگی و اصطلاحات عامیانه و در حوزه ی تخیل با تشیبه، تشخیص و استعاره، نگرش خاص انتقادی خویش را ارایه کرده است. شعر فرخی بر اساس نظریه ی زیبایی شناسی انتقادی، در باب محتوا، زبان و در برخی موارد در حوزه ی تخیل، «انقلابی»است؛ زیرا شاعر با وارد کردن مضامین سیاسی و اجتماعی نو در غزل و به تبع آن با دگرگون شدن زبان و تخیل شعرش، نوعی تغییر در غزل سرایی فارسی به وجود آورد. او با این شیوه می کوشد ضمن انتقاد از وضع موجود، «افق آزادی»را نشان دهد. طبق نظریه ی فوق، همین«شکل زیباشناختیِ»غزل فرخی با ویژگی های خاص خویش موجب می شود که شعر وی در برابر روابط اجتماعی موجود تا حدی«مستقل و خودمختار باشد».