نام پژوهشگر: زهرا اطهری

تخلیل گرایش کشاورزان شهرستان کرمانشاه نسبت به فرهنگ تعاونی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده کشاورزی 1388
  زهرا اطهری   امیرحسین علی بیگی

هدف کلی این تحقیق توصیفی- همبستگی، تحلیل گرایش کشاورزان شهرستان کرمانشاه نسبت به فرهنگ تعاونی بود. جامعه آماری این پژوهش،کشاورزان روستاهای شهرستان کرمانشاه بودند (24391=n) که تعداد 350 نفر از آنان بر اساس جدول بارتلت و همکاران (2001) با روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه مهم ترین ابزار گردآوری اطلاعات در تحقیق حاضر بود که در کنار آن از مصاحبه نیز استفاده شد. برای سنجش پایایی و روایی ابزار تحقیق، به ترتیب از آلفای کرونباخ و پانل متخصصان استفاده شد. بر اساس یافته ها، میزان گرایش کشاورزان نسبت به فرهنگ تعاونی، بالاتر از حد متوسط بود. نتایج تحلیل عاملی بیانگر چهار عامل: احساس مسئولیت پذیری اجتماعی، همدلی و مشارکت، احساس تعلق و مالکیت و ارتقای اقتصادی به عنوان مهم ترین عوامل شکل دهنده گرایش کشاورزان نسبت به فرهنگ تعاونی است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام نشان داد که 64 درصد از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای انسجام اجتماعی، خویشاوندگرایی، اعتماد اجتماعی، درآمد کشاورز، سابقه تعاون و همکاری و آگاهی درباره تعاونی تبیین می شود. با توجه به نتایج حاصل، مسولان بخش تعاون بهتر از گذشته می توانند از گرایش مثبت کشاورزان نسبت به فرهنگ تعاونی کمال استفاده را در جهت توسعه بخش تعاون به عمل آورند و با برنامه ریزی مناسب، زمینه عضویت و مشارکت هر چه بهتر و بیشتر آنان را در شرکت های تعاونی پدید آورند.

طراحی الگویی برای مدیریت جامع حوزه های آبخیز کشور
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده کشاورزی 1394
  زهرا اطهری   غلامرضا پزشکی راد

هدف کلی تحقیق حاضر، طراحی الگویی برای مدیریت جامع حوزه های آبخیز کشور بود. از این رو، در مرحله اول تحقیق به منظور شناسایی چالش های موجود مدیریت حوزه های آبخیز کشور از فن دلفی استفاده شد. جامعه تحقیق، کارشناسان و متخصصان منابع طبیعی در سطح کشور بودند. نتایج این مرحله از تحقیق بیانگر آن بود که مهم ترین چالش های موجود فراروی مدیریت حوزه های آبخیز کشور شامل چالش های مدیریتی، سیاستگذاری، پژوهش و اطلاع-رسانی، مشارکت و عدالت اجتماعی، و اقتصادی است. به طورکلی، چالش های موجود نشان از نبود مدیریت جامع در حوزه های آبخیز کشور دارد. در مرحله دوم تحقیق به طراحی الگوی مدیریت جامع حوزه های آبخیز با بهره گیری از رویکرد نظریه بنیانی، پرداخته شد. نمونه های تحقیق شامل اعضای هیأت علمی صاحب نظر و کارشناسان خبره منابع طبیعی، سازمان های مردم نهاد فعال و جوامع محلی مطلع در زمینه مدیریت جامع حوزه های آبخیز بودند که به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. مصاحبه عمیق ابزار اصلی گردآوری داده ها و اطلاعات بود. حاصل کاربرد نظریه بنیانی در این مطالعه، الگویی مفهومی بود که نشان داد چالش های مدیریتی موجود، عوامل محیطی ـ اقلیمی، شرایط فرهنگی ـ اجتماعی مردم محلی و شرایط اقتصادی آنان به عنوان شرایط علی، شرایط فیزیکی حوزه آبخیز و تسهیلات عمرانی و زیرساختی به عنوان شرایط زمینه ای و عوامل آموزشی ـ ترویجی، عوامل انگیزشی، عوامل نگرشی و اخلاق حرفه ای به عنوان شرایط مداخله گر سبب حرکت به سوی مدیریت جامع حوزه های آبخیز کشور شده اند. براساس یافته ها، جامع نگری و تفکر سیستمی، مشارکت کلیه ذینفعان، ارتقای منابع مالی و اعتباری، نظام اطلاعاتی یکپارچه و سیاستگذاری هماهنگ و جامع مهم ترین راهبردهای مدیریت جامع حوزه های آبخیز بودند. در نهایت پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی، به عنوان پیامدهای حاصل از اجرای مدیریت جامع حوزه های آبخیز مطرح شدند