نام پژوهشگر: اسدالله کردنائیج
فرامرز فرشادبخت سید حمید خداداد حسینی
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و برسی عوامل موثر در جذب افراد به شرکت های هرمی انجام پذیرفته است. این تحقیق براساس نظریه ی نشرنوآوری صورت گرفته و لذا از متغیرهای موجود در این نظریه نیز استفاده گردیده است. این متغیرها که متغیرهای مستقل تحقیق می باشند، شامل 5 ویژگی درک شده از نوآوری (مزیت نسبی، سازگاری، پیچیدگی، قابلیت روٌیت، آزمونپذیری) و میزان نوآور بودن افراد و همچنین ویژگیهای اجتماعی اقتصادی موجود در این نظریه (سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت اشتغال و درآمد) بوده و متغیر وابسته ی آن، "جذب افراد به شرکت های هرمی" می باشد. این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نوع تحقیقات توصیفی می باشد و گردآوری داده ها در آن به شیوه ی پیمایشی صورت گرفته است. جامعه ی آماری تحقیق(n) شامل تمام کسانی است که ساکن تهران می باشند و حداقل یکبار عضو شرکت های هرمی شده اند. به منظور تعیین حجم نمونه (n) براساس فرمول کوکران نمونه ای به تعداد 269 نفر بدست آمد، روش نمونه گیری به صورت تصادفی است و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه می باشد که در قالب سوالات مبتنی بر طیف 5 گزینه ای لیکرت تنظیم شده است. روایی پرسشنامه براساس نظرات کارشناسان و اساتید و متخصصین و پایایی آن با استفاده از پایلوت مورد تایید قرار گرفته است. نتایج حاصل از تحقیق حاکی از آن است که با ضریب اطمینان 95 درصد از میان متغیرهای تحقیق، متغیرهای مزیت نسبی، سازگاری، نوآور بودن، سن، جنسیت و درآمد بر روی جذب افراد به شرکت های هرمی اثر گذار است. لذا براساس این عوامل مدل نهایی تحقیق طراحی گردید.
غلامرضا افشاران مشهدی سید حمید خداداد حسینی
ضرورت حضور قدرتمند در ذهن مشتریان، در صنعت ارتباطات سیار کاملاً آشکار است. اهمیت این مفهوم، با ورود اپراتورهای خصوصی (نظیر ایرانسل) به عرصه صنعت ارتباطات سیار، نیز نمایان شده است. هدف از این تحقیق، مقایسه ارزش ویژه برند در دو اپراتور ایرانسل و همراه اول از دیدگاه مشترکین تهرانی این دو اپراتور می باشد. همچنین این رویکرد از آن جهت مهم می باشد که امروزه، معیارهای عینی و دقیق کمتری به منظور سنجش جایگاه رقابتی خدمات در بازار به دلیل ذات ناپایدار و ناملموس آنها وجود دارد. در این تحقیق، از مدل چهار بعدی ارزش ویژه برند آکر استفاده شده است که این ابعاد شامل: آگاهی از برند، کیفیت ادراک شده از برند، وفاداری به برند و تداعی گرهای اصلی برند می باشند. تحقیق حاضر، از نظر هدف، کاربردی بوده و براساس روش گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی محسوب می گردد. به این منظور، براساس نمونه گیری تصادفی، نمونه ای معادل 308 نفر تعیین و بین مشترکین هر دو اپراتور توزیع گردید. چون این تحقیق به دنبال آزمون فرضیه از دو جامعه مستقل (ایرانسل و همراه اول) است و تعداد نمونه های آماری بزرگ بیشتر از30 می باشد، از آزمون پارامتریک مقایسه میانگین های دو جامعه مستقل استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که تفاوت معناداری بین ارزش ویژه برند دو اپراتور ایرانسل و همراه اول وجود دارد. بنابراین فرضیه اصلی تحقیق تایید شد. در هر چهار بعد دیگر نیز تفاوت معناداری بین مشترکین ایرانسل و همراه اول وجود دارد. از بین مولفه های چهارگانه ارزش ویژه برند، سه مولفه آگاهی و کیفیت و تداعی گرهای اصلی برند در شرکت ایرانسل بیشتر از شرکت همراه اول و تنها سطح مولفه وفاداری به برند در شرکت همراه اول بیشتر از ایرانسل به دست آمد.
شیرین علیرحیمی اسدالله کردنائیج
فرآیند تصمیم گیری مصرف کننده غالبا متمرکز بر شناخت نیازها، جستجوی اطلاعات، ارزیابی بدیل ها، خرید و ارزیابی های پس از خرید بوده است که در این فرآیند فرض می شود که مصرف کنندگان، تصمیم گیرندگان عقلایی هستند اما فرآیندهای تصمیم گیری لزوما عقلایی و قبل از ورود به فروشگاه نیستند . در واقع تمام تصمیمات خرید، به صورت برنامه ریزی شده نیستند و برخی از تصمیمات خرید به دلیل محرک ها و توجهات موجود در فروشگاه، به طور برنامه ریزی نشده اخذ می شوند.مطالعات نشان می دهند که خرید برنامه ریزی نشده منبع مهم درآمد برای خرده فروشی هاست.
محمد خاوری اصغر مشبکی
با ظهور وگسترش اینترنت وشبکه های ارتباطی، موبایل وبی سیم امروزه نسل جدیدی از کاربردهای بانکداری الکترونیکی به وجود آمده است به عنوان بانکداری الکترونیکی از آن یاد می شود، که این گونه خدمات درکشور افغانستان مرحله تولد وآغازین خود را شروع کرده است. با وجود رشد و ترقی این گونه خدمات (بانکداری الکترونیکی) در سایر کشورها علی الخصوص درکشورهای توسعه یافته، اطلاعات اندک وناقصی در مورد به کارگیری بانکداری الکترونیک در کشور افغانستان وجود دارد. هدف این تحقیق شناسایی موانع بانکداری الکترونیکی در کشور افغانستان بوده که برای نیل به این هدف ابتدا شاخص های مربوط به موانع بانکداری الکترونیکی شناسایی شده وپرسشنامه تهیه شده در بین کارمندان، مدیران بانکها در همه سطوح، کارشناسان و متخصصان فناوری اطلاعات، کارشناسان وفعالان بازارهای مالی وپولی واساتید دانشگاه ها توزیع شده ودر نهایت پس از جمع آوری پرسشنامه ها برای کشف روابط بین عناصر مدل با استفاده از تکنیکهای تحلیل عاملی، مدل رگرسیونی استخراج، مدلسازی معادلات ساختاری 42 متغیر شناسایی شده در دو غالب موانع نرم افزاری وسخت افزاری که پس از تلخیص داده ها در غالب هفت عامل شناسانی شده به ترتیب اولویت عبارتنداز: 1- زیرساخت حقوقی (نرم) 2- زیرساخت مدیریتی - سیاسی (نرم) 3- سیستم های فنی (سخت) 4- نیروی انسانی (نرم) 5- فرهنگی (نرم) 6- فنی (سخت) 7- زیرساخت اقتصادی(سخ
بهاره عابدین اسدالله کردنائیج
دامنه استنتاج یک مساله استراتژیک، به خصوص در مراحل اولیه، می تواند وسیع، پراکنده و نامفهوم باشد و از آن جا که از پیش تعریف شده نیست، برخی ادراکات یا اختصاص معانی به این مسایل، برای طراحی، انتخاب و به کارگیری راه حل برای آنها لازم است. شاید بتوان این گونه بیان کرد که هیچ مساله ای ذاتاً استراتژیک نیست و زمانی این خصوصیت را پیدا می کند که از نظر تصمیم-گیرندگان استراتژیک، با عملکرد سازمانی مرتبط بوده و بتوان اهمیت خاصی برای آن متصور شد. به بیان دیگر، مسایل استراتژیک، مسایلی نیستند که از قبل آماده و بسته بندی شده باشند، بلکه، مدیران با توجه انتخابی به برخی جنبه های محیطی و نادیده گرفتن برخی دیگر از این جنبه ها، آنها را شناسایی، تفسیر و فرموله می کنند. در نتیجه، نوع نگاه تصمیم گیرندگان استراتژیک به موضوعات و مسایلی که پیش روی سازمان وجود دارند، نحوه ی تشخیص این مسایل و شکل گیری آنها و عواملی که در این راه نقش ایفا می کنند، می تواند بر این که چه مسایلی در دستور کار تصمیم گیرندگان سازمان، وارد شوند و توجه به چه مسایلی لازم نیست، تاثیرگذار باشد. از این رو، شاید بتوان گفت که یکی از دلایلی که سازمان های مختلف در محیط یکسان، تصمیمات متفاوتی را اتخاذ کرده و استراتژی های متفاوتی را به کار می گیرند، نیز به دلیل همین توجه انتخابی به موضوعات پیش روی سازمان و گوناگونی درجه تاثیر عوامل زمینه ای و مداخله گر بر شکل گیری این مسایل در سازمان ها است.
محسن شیری اصغر مشبکی اصفهانی
هویت سازمانی در هر کسب وکاری مورد اهمیت قرار گرفته است. هویت سازمانی تبدیل به یک مقوله مهم در سازمان شده است و در آن کارکنان بالاترین ارزش را دارند و اگر شرایط خوبی فراهم شود، آن ها بالاترین ارزش را به سو داوری بنگاه و نگهداری مشتری می دهند. پیش از این هیچ تحقیق به بررسی تأثیر این دو به هم را انجام نداده است. کسب وکار نوپا، می توانند در هر شکلی ایجاد شوند اما لفظ شرکت نوپا اغلب برای شرکت هایی به کار می رود که رشد سریعی دارند و در زمینه تکنولوژی فعالیت می کنند. این پژوهش به بررسی تأثیر هویت سازمانی بر موفقیت کسب وکار نوپا می پردازد. علاوه بر این به بررسی تأثیر هر یک از مولفه های هویت سازمانی (عضویت، مشابهت و وفاداری) بر موفقیت کسب وکار نوپا به صورت مجزا پرداخته شده است. این تحقیق با استفاده از پرسشنامه به بررسی صنایع غذایی پرداخته است. این تحقیق از لحاظ اهداف کاربردی و از نظر نوع گردآوری داده ها توصیفی از شاخه همبستگی و از نوع رگرسیون چند متغیری است که با تکنیک معادلات ساختاری (sem) انجام شده است. از نرم افزارspss و lisrel استفاده شده است. همچنین برای تعیین وضعیت هر یک از متغیرها از آزمون میانگین استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از تأثیر مثبت و معنادار هویت سازمانی بر موفقیت کسب وکار نوپا و همچنین تأثیر مثبت و معنادار هر یک از مولفه های عضویت، مشابهت و وفاداری بر موفقیت کسب وکار نوپا می باشد.
سعید سلطانی شیخ علایی اسدالله کردنائیج
با شروع عصر جدید که آن را عصر تغییر انقلابی - یعنی عصر اقتصاد نوآوری شبکه ای شده دانشی نامیده اند- سازمان ها با رقابت جهانی گسترده و فشرده، تغییر سریع بازارها، کاهش زمان انتظار، کاهش سیکل زندگی محصولات، تنوع و گوناگونی تقاضا، یورش فنآوری های جدید، پیدایش مدل های جدید و گوناگون کسب و کار به علت رقابت جهانی، با افزایش پیچیدگی و عدم اطمینان مواجه شده اند. چابکی استراتژیک که به عنوان کلید موفقیت در این محیط شناخته شده است، درباره نوشوندگی و احیای استراتژیک است و به علت تغییرات سریع، احیا و بازسازی شرکت پدیدار می گردد که می تواند به طریقه واکنشی یا فوق فعالانه رخ دهد. از طرفی جامعه برای سازمان هایی که کارآفرینی را ترغیب و استعدادهای افراد را شکوفا کند، اهمیت قابل ملاحظه ای قائل است. امروزه سازمان ها به طور فزایندهای در موقعیت هایی قرار می گیرند که گرایش داشتن به سمت فعالیت های کارآفرینانه برای آن ها امری ضروری و حیاتی است.
سید فرهاد حسینی سید حمید خداداد حسینی
تحقیقات پیشین نشان می دهد که تدوین خوب همراه با اجرای مناسب استراتژی منجر به اثربخشی برنامه ها می شود. در حوزه ی اجرای استراتژی، الگوی غالب که بتواند عوامل موثر و تعامل میان آن ها را به خوبی تبیین کند، اندک است. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل اجرای موفق استراتژی با استفاده از ترکیب عوامل موثر بر اجرا و بر اساس شرایط بومی کشور است؛ در این پژوهش به بسترسازی اجرا بعنوان پیش نیاز شروع اجرای استراتژی ها و نیز بحث فرآیندهای درون سازمانی و تأثیرات مدیران در قالب معنابخشی توجه شده است. پژوهش حاضر ازنظر رویکرد، یک پژوهش ترکیبی(کیفی-کمی) است که از روش تئوری داده بنیاد استفاده می کند. مدل اجرای موفق استراتژی به تبیین عوامل موثر بر اجرای موفق و نحوه تعامــل آن ها با یکدیــگر می پردازد. اجرای موفق استراتژی تابعی از بسترسازی مناسب برای اجرا، مدیریت کنشی، عوامل درون سازمانی، ثبات نسبی و همراهی سازمانی است. بسترسازی شرط علی ایجاد مدیریت کنشی بوده و مدیریت کنشی نیز همراه با عوامل درون سازمانی و ثبات نسبی محیط منجر به همراهی سازمانی می شود. پیامد نهایی مدل، اجرای موفق استراتژی است که در قالب اجماع سازمانی، تحقق چشـم انداز و اهداف، بهبود سازمانی و اجرای مستمر برنامه ها است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که تمامی فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار گرفته اند و مدل قابلیت تعیین و تبیین 5/56 % تغییرات متغیر وابسته نهایی یعنی اجرای موفق را داراست.
اشرف لاجوردی حسن دانایی فرد
چکیده ندارد.