نام پژوهشگر: محمدعلی زنگنه اسدی
جرل مجیدزاده ابوالقاسم امیر احمدی
امروزه مطالعات و بررسی¬ها¬ی ژئومورفولوژیکی پایه و اساس برنامه ریزی های محیطی است. به منظور ارزیابی مکا¬های فعلی دفن زباله در استان گلستان، داده ها واطلاعات مربوط به عوامل ژئومورفولوژیکی تهیه و تحلیل گردید. در بررسی ژئومورفولوژیکی محل دفن زباله از نرم افزار رایانه ای gis و فرایند تحلیل سلسله مراتبی ahp استفاده گردید. در این تحقیق 5 عامل اصلی انسانی-اقتصادی، توپوگرافی-مورفولوژی، اقلیم-هیدرولوژی، خاک-پوشش گیاهی و زمین شناسی در نظر گرفته شد که منجر به تولید 12 لایه ی کاربری اراضی، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از خطوط ارتباطی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، شیب، طبقات ارتفاعی، جهت شیب، اقلیم، خاک، پوشش گیاهی و لیتولوژی شد. با ترسیم مقاطع زمین شناسی محل دفن و ارزیابی پایداری آن و با استفاده از لایه¬ها و مدل مذکور در محیط arc map نقشه پهنه بندی مکان های مناسب دفن زباله تعیین گردید. نتایج نشان می دهند که از 4 سایت اصلی دفن منطقه مورد مطالعه، سایت غربی در مکان بسیار مناسب و سایت های گنبد، آزادشهر و سایت مراوه تپه در مکان نامناسب از لحاظ مکان گزینی ژئومورفولوژیکی قرار دارند.وباعث تهدید کیفیت آب و خاک منطقه نیز گردیده اند. با تهیه نقشه پهنه بندی، مکان¬های بهینه در کل استان گلستان معرفی شد که در برنامه ریزی های آتی می¬تواند مورد استفاده قرار بگیرد.
گوهر عزیزی پور شهرام بهرامی
حوضه مورد مطالعه با مساحت 442.19 کیلومتر مربع، بین شهرستان الشتر در شمال و شهرستان خرم آباد در جنوب، بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف این تحقیق بررسی نقش اشکال و فرآیند های ژئومورفولوژی در ایجاد مصالح ساختمانی در حوضه خرم آباد می باشد. برای دست یابی به این هدف، ابتدا لندفرمها و فرایندهای ژئومورفولوژی منطقه شناسایی گردید. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که لندفرمهایی مانند واریزه مخروط افکنه ها ی جدید وقدیم ، بستر های رودخانه ای جدید و بستر دارای مقادیر زیادی مواد هوازده و خرد شده هستند که می توانند بعنوان مصالح ساختمانی استفاده شوند. همچنین فرآیند های هوازدگی فیزیکی مانند ترموکلاستی و کریوکلاستی و فرایندهای تکتونیکی نقش مهمی در در تولید مصالح ساختمانی ایفا می نمایند. جهت بررسی کیفیت و مقاومت مصالح موجود در منطقه، آزمایشهای مقاومت به سایش(تست لس آنجلس) ، مقاومت فشاری تک محوری ، مقاومت کششی و ارزش ضربه ای سنگدانه ها انجام گردید. نتیجه آزمایشهای مذکور نشان می دهد که لندفرمهای ژئومورفولوژی مانند واریزه ها، مخروط افکنه ها قدیم و جدید و بستر های رودخانه ای جدید و قدیم دارای مصالح ساختمانی با مقاومت مناسب هستند. با این وجود واریزه ها در قسمت هایی از کوه های چک ریز ، کوه کمرسیاه و شاه کول پار دارای مقاومت بالایی نسبت به سایر لندفرمها هستند. همچنین مخروط افکنه های قدیم با توجه به تأثیر فرآیند هوازدگی دارای مقاومت کمتری نسبت به مخروط افکنه های جدید می باشند. تمامی فرایندهای ژئومورفولوژی بجز فرآیند کارستیفیکاسیون در ایجاد مصالح نقش مثبتی دارند.به طور کلی مناطقی که دارای مقاومترین مصالح ساختمانی در حوضه هستند به ترتیب در واریزه ، مخروط افکنه جدید، بستر رودخانه قدیم ، مخروط افکنه قدیم و بستر جدید می باشند.
حمزه رهبر شهرام بهرامی
چکیده منطقه مورد مطالعه، حوضه آبخیز کنگیر در شهرستان ایوان غرب در استان ایلام می باشد. حوضه مورد مطالعه، با مساحت 458کیلومتر مربع، در عرض جغرافیایی ? 41 ? 33 تا ? 41 ? 34 شمالی و طول جغرافیایی ? 3 ? 46 تا ? 27 ? 46 شرقی واقع شده و بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف این تحقیق بررسی نقش اشکال کارستیک بویژه درز و شکافهای آهکی در تغذیه آبهای زیر زمینی و تعیین میزان پیشرفت کارستیفیکاسیون در منطقه می باشد. جهت دست یابی به این هدف، سیستم درز و شکافهای منطقه، هیدروگراف چشمه ها و مشخصات شیمیایی آنها، به صورت کمی اندازه گیری شد. نتیجه داده ها نشان می دهد که جهت بیش از 50 درصد درزه ها موازی با محور طاقدیس یا عمود بر شیب توپوگرافی است. بررسی هیدروگراف 6 چشمه حوضه مورد مطالعه نشان می دهد که مقدار پارامتر آلفا در چشمه ها ، بسیار پائین است. این موضوع بیانگر جوان بودن فرایند کارستیفیکاسیون در حوضه است. بررسی حجم ذخیره دینامیکی ، ضریب خشکیدگی چشمه ها و مشخصات شیمیایی آنها نیز نشان دهنده عدد کم مجاری کارستیکی یا فرایند کارستیفیکاسیون است. به طور کلی نتیجه این تحقیق نشان می دهد که آبهای زیر زمینی حوضه کنگیر تا حدود زیادی متاثر از جوانی سیستم کارستیفیکاسیون منطقه و همچنین جهت درز و شکافهای آهکی می باشند. واژگان کلیدی: حوضه کنگیر ایوان غرب، تغذیه آب های زیر زمینی، کارستیفیکاسیون ، درز و شکاف، ضریب خشکیدگی، حجم ذخیره دینامیکی
یوسف غلامی شهرام بهرامی
هنگامی که برای ارزیابی یک ناحیه شاخص های متعددی بطور همزمان مورد استفاده قرار می گیرد نتایج بدست آمده برای تفسیرهای ژئومورفیک مستدل تر است. تاقدیس گلیان در شمال ارتفاعات آلاداغ- بینالود دارای روند جنوب شرقی - شمال غربی است برای بررسی فعالیت های تکتونیک در این تاقدیس شاخص های متعددی مورد ارزیابی قرار گرفت. شاخص های منحنی هیپسومتری و انتگرال هیپسومتری (همانگونه که در فصل سوم مورد بررسی قرار گرفت) فعال بودن تاقدیس را تأیید می کند. گرچه میزان این دو شاخص در حوضه های در نظر گرفته شده، برای هرزون متفاوت است اما بطور کلی بیانگر فعال بودن تکتونیک است. از دیگر شاخص های مورد استفاده در این مطالعه، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی است. در مناطق دارای تکتونیک فعال معمولاَ بدلیل تظاهرات فرسایشی ناشی از آن و تأثیر توپوگرافی و فرونشست در سوی دیگر طول آبراهه های فرعی نسبت به آبراهه اصلی در سمت فرسایش یافته بیشتر از طول رودها در سمت مقابل است که این نشان می دهد تکتونیک در یکسوی حوضه تأثیر گذارتر بوده است. بررسی این شاخص نشان داد تاقدیس مورد مطالعه دارای فعالیت تکتونیکی است با این وجود مقدار بدست آمده در زون های در نظر گرفته شده متفاوت بود که این آشفتگی در زون های یال جنوبی ملموس تر است ونشان می دهد مقدار فعالیت های درونی در همه ی قسمت های تاقدیس یکسان نبوده است. بررسی پروفیل طولی رودخانه از مواردی است که می تواند برای تعیین فعالیت های تکتونیکی مورد استفاده قرار گیرد. در تاقدیس مورد مطاله برای این بررسی از شاخص k استفاده شد. بررسی ها بیانگر این است که نتایج این شاخص با شاخص sl منطبق است. در مطالعه ی انجام شده در بعضی از حوضه ها مقدار این شاخص بالا است که نشان دهنده ی فعال بودن تکتونیک در تاقدیس است. شاخص سینوسی جبهه ی کوهستان در هر دو یال تاقدیس مقدار کمی را نشان می دهد (نزدیک یک) گرچه مقدار این شاخص در یال جنوبی اندکی از یال شمالی بیشتر است، که دلیل آن همجواری با گسل ها در این یال است. بررسی تصاویر ماهواره ای و مشاهدات میدانی درجبهه ی کوهستان نشان داد که مقدار خلیج شدگی در هر دو جبهه ناچیز است که نشان دهنده ی جبران فرآیندهای فرسایشی و بالا آمدگی است. از دیگر شاخص های مورد استفاده برای تعیین فعالیت های تکتونیکی در یک ناحیه ضریب زهکشی، الگوی زهکشی و تراکم آبراهه ها است. هرچه میزان آبراهه های درجه یک بیشتر باشد نشان می دهد شبکه ی زهکشی تکامل نیافته است و بیانگر فعالیت های تکتونیکی در یک منطقه است که این امر در تاقدیس مورد نظر نیز صدق می کند. الگوی زهکشی در نواحی متعادل از نظر فعالیت های تکتونیکی در زیر شاخه ها یکسان است امّا در مناطق فعال و ناهمگون از نظر فعالیت های تکتونیکی این الگوها متفاوت می شود. در تاقدیس مورد نظر در زون های مختلف و بخصوص زون های مجاور تاقدیس همانگونه که در فصل سوم بحث شد الگوی زهکشی متفاوت است. ضریب زهکشی در هریک از زون ها و در کل تاقدیس مقدار بالایی است که خود نشان دهنده ی فعالیت تکتونیکی است. نتایج نشان می دهد دره های ساغری یکی از شاخص های با اهمیّت برای تعیین فعالیت های تکتونیک در جبهه های کوهستان است. این دره ها به طرف پایین و در جبهه ی کوهستان باریک می شوند امّا در قسمت های بالا عرض آنها بیشتر است. در این مطالعه دره های ساغری در هر دو یال تاقدیس تشکیل شده است و نشان می دهد جبهه ی کوهستان در هر دو یال تاقدیس فعال است. سطوح مثلثی در یک ناحیه تقابل فرآیندهای فرسایشی را در مقابل فرآیندهای درونی نشان می دهد. هرچه قدر میزان فعالیت تکتونیکی در ناحیه بالاتر باشد این سطوح دارای قاعده ی طویل تری خواهند بود و مساحت سطوح نیز مقدار بیشتری خواهد بود. میزان شیب این سطوح با مقدار فعالیت های درونی نیزرابطه ی نزدیکی دارد و هر چقدر فعالیت در جبهه ی کوهستان بیشتر باشد و سطوح مجاور گسل باشند شیب سطح این سطوح نیز بیشتر خواهد بود. در تاقدیس گلیان در یال شمالی تعداد این سطوح بیشتر و میانگین قاعده و شیب کمتر است. در مقابل در یال جنوبی تعداد این سطوح کمتر امّا مساحت، میانگین طول قاعده و شیب بیشتر است که بیانگر فعال بودن یال جنوبی نسبت به یال شمالی است. در یال شمالی فرآیند های فرسایشی فرصت بیشتری برای بریدن وتقسیم این سطوح داشته و فرآیند های درونی کمتر آن را جبران کرده است. برای بررسی مقدار و چگونگی پیشرفت فرسایش در یک ناحیه می توان از نسبت فاصله ای بهره برد. فرسایش جانبی در یک رودخانه نشان دهنده ی کاهش فرسایش بالارود است. هنگامی که فرسایش به سمت بالارود کم می شود رودخانه شروع به فرسایش کاوشی به طرفین می کند که بیانگر کاهش یا توقف فعالیت های تکتونیکی است. در بررسی انجام شده مقدار فرسایش بالارود بسیار بیشتر از فرسایش پشته های میانی است که حکایت از تداوم فرسایش به سمت بالارود دارد و نشان می دهد تکتونیک در ناحیه فعال است. جدول شماره ی (75) نتایج حاصل از شاخص های بررسی شده برای کل تاقدیس ارزیابی فعالیت تکتونیکی(برای کل تاقدیس) نماد شاخص های بررسی شده ? hc منحنی هیپسومتری ? hi انتگرال هیپسومتری ? af عدم تقارن حوضه زهکشی ? k ضریب شیب ? smf سینوسیته جبه? کوهستان ? br نسبت انشعاب ? p تراکم آبراهه ها ? dp الگوی شبکه زهکشی ? wgv دره های ساغری ? tf سطوح مثلثی شکل ? r طول به عرض گرچه تاقدیس در مجموع از نظر تأثیر تکتونیک فعال است امّا مقدار بدست آمده از بررسی هر یک از شاخص ها و میزان آن در هر یک از زون های در نظر گرفته شده متفاوت است. برای بررسی دقیق تر شاخص های مورد استفاده اقدام به تقسیم تاقدیس مورد مطالعه به سه منطقه بر اساس زون های دوازده گانه شد. بدین ترتیب که زون های یک تا چهار بعنوان منطقه یک در نظر گرفته شد که رأس جنوب شرقی را شامل می شود. زون های پنج تا هشت در قالب منطقه دو و زون های نه تا دوازده بعنوان منطقه سه در نظر گرفته شد که رأس شمال غربی تاقدیس را در بر می گیرد. جدول شماره (76)میانگین مقادیر شاخص ها برای هریک از مناطق 3 2 1 منطقه میانگین مقدار عددی 44% 55% 44% انتگرال هیپسومتری 49.65 53.03 51.1 عدم تقارن حوضه زهکشی 18.14 16.74 12.44 شاخص k 1.03 1.03 1.05 سینوسیته جبهه ی کوهستان 2.50 3.29 4.37 نسبت انشعاب 2.92 3.11 3.98 تراکم زهکشی 2 17 9 تعداد دره های ساغری 75.15 46.24 69.31 w 541.105 634.930 537.914 m 7.2 17.73 7.76 o 41.66% 26.6% 24.5% شیب سطوح مثلثی 332.96 242.582 235.99 طول قاعده 0.038 0.036 0.0295 مساحت 2.74 1.82 1.99 نسبت فاصله ای (طول به عرض) بر اساس داده های جدول 75 میانگین داده ها انتگرال هیپسومتری برای منطقه ی دو که میانه تاقدیس را در بر می گیرد 55% می باشد و بیانگر مساحت بالای زیر منحنی در این منطقه از تاقدیس است. در دو رأس تاقدیس که مناطق یک و دو را شامل می شود میانگین مقادیر داده ها 44% است. با توجه به این مقادیر می توان اینگونه بیان کرد که منطقه دو پیشتر از دو منطقه ی انتهایی بالاآمده است. باتوجه به فرود محوری دو طرفه تاقدیس نتایج بدست آمده قابل انتظار بوده است. باتوجه به میانگین مقادیر محاسبه شده انتگرال هیپسومتری برای هریک از دو یال تاقدیس (براساس داده های جدول 57) و مقدار مساحت زیر منحنی می توان گفت مقدار بالا آمدگی یال جنوبی بیشتر از یال شمالی می باشد. میانگین مقدار شاخص af محاسبه شده برای سه منطقه تاقدیس نشان می دهد که در رأس جنوب شرقی که منطقه ی یک می باشد بالاآمدگی سمت راست را داریم. براساس همین مقدار میانگین بر اساس جدول 75 در منطقه ی دو نیز بالاآمدگی جناح راست مشاهده می شود. در رأس شمال غربی که زون های نه تا دوازده را شامل می شود شاهد بالاآمدگی جناح چپ می باشیم. براساس این یافته ها می توان عنوان کرد که ارتفاع دو رأس تاقدیس کمتر از سایر قسمت ها است و رشد تاقدیس از دو رأس صورت می گیرد. در ارتباط با شاخص k و براساس داده های جدول (61) و میانگین مقادیر محاسبه شده برای مناطق در نظر گرفته شده می توان گفت رأس جنوب شرقی شامل زون های یک تا چهار دارای کمترین مقدار عددی در ارتباط با این شاخص می باشد. در حالی که رأس شمال غربی که منطقه ی سه را شامل می شود دار ای بیشترین مقدار این شاخص می باشد. دلیل مقدار کمتر این شاخص در شمال غرب را می توان اینگونه توضیح داد که در این رأس، فاصله خط الرأس تا جبهه تاقدیس بصورت عمودی مسافت کمی است که این فاصله کم موجب افزایش شیب شده و مقدار بالای شاخص را در پی خواهد داشت. میانگین مقادیر محاسبه شده شاخص k برای هریک از دو یال تاقدیس نشان می دهد که مقدار میانگین این شاخص برای یال شمالی بیشتر از یال جنوبی است و بیانگر این است که مقدار شیب در این یال بیشتر از یال جنوبی است و بر اساس میانگین داده ها و براساس این شاخص یال شمالی از نظر تکتونیکی فعال تر است. مقادیر محاسبه شده شاخص smf برای هر یک از مناطق در نظر گرفته شده برای تاقدیس مورد مطالعه و در هر یک از دو یال مقدار مشابه ی است. براساس مقادیر بدست آمده برای هریک از مناطق و هر کدام از یال های تاقدیس می توان عنوان کرد که تاقدیس مورد مطالعه در هریک از مناطق و هر دو دامنه دارای فعالیت تکتونیکی بالای می باشد. در تاقدیس مورد مطالعه در زون هایی که مسافت زون بصورت عمودی از رأس تاقدیس تامرز تاقدیس مقدار کمی است، عدد مربوط به تراکم آبراهه ها مقدار بالایی می باشد. چراکه آبراهه ها بعلت شیب زیاد بصورت آبراهه های رده ی پایین و با مساحت طولانی سرازیر شده و موجب افزایش طول آبراهه های رده ی پایین می شوند زیرا بعلت مسافت کم آبراهه ها فرصت پیوستن به یکدیگر را ندارند. در شیب های کم ومسافت های طولانی آبراهه های درجه پایین پس از طی مسافت کوتاه به هم پیوسته ومتکامل می شوند و در قالب یک آبراهه سرازیر می شوند که این، موجب کاهش طول کل آبراهه ها در مساحت مورد نظر می شود. بررسی سطوح مثلثی براساس داده های جداول شماره (67،68 و 69) نشان می دهد که مقادیر میانگین شیب، قاعده و مساحت از رأس جنوب شرقی به شمال غرب در حال افزایش است. مقدار بالای قاعده سطوح مثلثی بیانگر این است که سطوح مثلثی کمتر تحت اثر فرسایش قرار گرفته وتقسیم شده اند. .مساحت سطوح مثلثی با شیب و طول قاعده رابطه مستقیمی دارد که با افزایش شیب و قاعده این سطوح مساحت آنها نیز افزایش می یابد. با توجه به مقادیر اندازه گیری شده این شاخص می توان عنوان کرد که رأس شمال غربی که منطقه ی سه را شامل می شود کمترین اثرات را از فرسایش پذیرفته است. قسمت وسط تاقدیس که منطقه دو می باشد بیشترین اثرات فرسایش را نشان می دهد. بیشترین تعداد دره های ساغری در منطقه دو قابل مشاهده است جای که بیشترین تعداد سطوح مثلثی را نیز به خود اختصاص داده است. وجود تعداد زیاد دره های ساغری در قسمت وسط تاقدیس نشان می دهد؛ این منطقه با اینکه مانند سایر قسمت های تاقدیس دارای فعالیت بالای تکتونیک در جبهه ی کوهستان می باشد، امّا به این دلیل که پیشتر از دو منطقه دیگر تاقدیس بالا آمده است دره های آن دچار فرسایش جانبی بیشتری شده و دره های موجود بشکل دره های ساغری در آمده ا ند. باتوجه به تعداد درهای ساغری که نشان از فرسایش جانبی دارند می توان بیان کرد که منطقه یک نیز به دنبال منطقه دو بالا آمده است و نسبت به منطقه دو کمتر تحت فرسایش بوده و نسبت به شمال غربی فرسایش بیشتری را تجربه کرده است. میانگین مقادیر بالایm نسبت به o برای سه منطقه تاقدیس نشان می دهد که، فعالیت تکتونیک در جبهه ی کوهستان در مقابل فرسایش جانبی دره ها بالابوده است. این امر باعث ایجاد خروجی های باریک در جبهه ی کوهستان شده است. نتایج حاصل از مقدار میانگین طول به عرض در مناطق تعیین شده تاقدیس، بیانگر این است که حوضه های منطقه دو فرسایش جانبی بیشتری را نسبت به دو منطقه مجاور تجربه کرده اند. این نشان می دهد که منطقه دو زودتر از دو منطقه مجاور بالاآمده است و بیشتر از اثرات فرسایش متأثر شده است. بیشترین مقدار میانگین طول به عرض را منطقه سه به خود اختصاص داده است و بیانگر این مطلب است که این منطقه بعد از مناطق یک و دو بالا آمده است و کمترین تاثیرات را از فرسایش به همراه داشته است. میانگین مقادیر محاسبه شده برای هر یک از یال های تاقدیس بر اساس این شاخص بیانگر این است که هر دو یال تاقدیس از نظر تأثیرات فرسایش دارای شرایط یکسانی می باشند. درمجموع می توان گفت براساس شاخص های بررسی شده قسمت میانی تاقدیس پیشتر از دو رأس تاقدیس بالاآمده است و بیشتر از عوامل سطحی متأثر شده است. امّا میزان فعالیت تکتونیکی درآن بیشتر از منطقه یک است. براساس نتایج بدست آمده جوانترین قسمت تاقدیس رأس شمال غربی است و فرآیندهای بیرونی در آن اثر چندانی نداشته است.
نرجس شربتی ابوالقاسم امیراحمدی
منطقه مورد مطالعه درحوضه ایران مرکزی قراردارد که این مساله برشدت امر می افزاید وآن را به مساله حیاتی روز تبدیل می کند . هدف از تحقیق حاضر شناسایی عوارض ژئو مورفولوژیکی موثر برشوری روانابهای حوضه وتلاش درجهت ساماندهی روانابهای سطحی این منطقه علی الخصوص بزرگترین رود شمالشرقی حوضه ایران مرکزی ودشت کویر (کال شور) است ، که سالانه حجم وسیعی از آب را مخصوصا درزمان طغیان به کویر هدایت می کند . اطلاعات موردنیاز دراین تحقیق از طریق مطالعه نقشه های زمین شناسی ، توپوگرافی وتصاویر ماهواره ای وگزارشات سازمانها جمع آوری وجهت پردازش اطلاعات از نرم افزارarcgisاستفاده شده است . وسعت کل رسوبات تبخیری حوضه 3311کیلومتر مربع است که درآن میان مارنهای گچی نئوژن بادربرگرفتن 1/989کیلومترمربع بیشترین وسعت را به خود اختصاص داده است ، سازندهای نئوژن علاوه بروسعت قابل ملاحظه ای که دارند به علت قرارگیری درمناطق پایکوهی سهم بسزایی درشورشدن رودخانه هایی دارند که با کیفیت خوب از کوهستانهای این مناطق سرچشمه می گیرند.علاوه برسازندهای نئوژنی ،کنگلومرابامارن پلیوسن ومارنهای گچ دارمیوسن نیز سهم قابل توجهی درشوری رواناب حوضه برعهده دارند . این تحقیق باتعیین زمینهای گچی ونمکی وتعیین مساحت وضخامت تقریبی آنها وهمچنین تهیه نقشه انطباق آبراه ها با سازندهای گچی ونمکی سهم کوچکی دربهره برداریهای بهینه آتی دراین حوضه ایجاد کرده است
رضا فرجام فریمان محمدعلی زنگنه اسدی
تخریب و فرسایش توسط عوامل مختلف وحمل رسوبات با جریان آب موجب خروج بیشتر خاک از حوضه می گردد که ضمن کاهش سطوح زمین های کشاورزی با انتقال کلوئیدها و املاح توان خاک، میزان محصول دهی کاهش یافته و این پدیده منجر به مهاجرت روستاییان و پرکردن دریاچه پشت سد فریمان می شود. حوضه آبریز الیاتو در بخش قلندر آباد و جنوب شهرستان فریمان از توابع استان خراسان رضوی قرار دارد که از شمال به دشت فریمان و از جنوب حوضه آبریز باغ عباس از شرق به حوضه اره کمر و از غرب به حوضه آبریزناری محدود می شود. دراین تحقیق از روش استقرایی با بهره گیری از روشهای میدانی وکتابخانه ای ،گزارشات ،آمارنامه ها، سایت های اینترنتی ونرم افزارهای لازم ونقشه های جغرافیایی توامان استفاده شده است. حوضه آبریز الیاتو از نظر تقسیم بندی های ژئومورفولوژیکی و با توجه به اشکال ناهمواریها، توپوگرافی در واحد کوهستان قرار می گیرد.مهمترین عواملی که در شکل گیری مورفولوژیکی فعلی منطقه موثر بوده اند را می توان در درجه اول تکتونیک و جنس سنگها و در درجه دوم فرسایش دانست. وسعت حوضه مورد مطالعه 89/52 کیلومتر مربع که پتانسیل برای حوضه محسوب می شود. ارتفاع متناسب حوضه بیشتر از 2000 متر است که حدود 50 درصد حوضه دارای این ارتفاع است. و باعث دریافت نزولات جوی به صورت برف است. ذوب تدریجی برف به همراه باران آب مورد نیاز را تا حدودی تامین می کند و سیلابها موجب تقویت آب رودخانه و گاها باعث پر شدن سد فریمان واقع در جنوب فریمان می شوند. مقدار بارندگی 358 میلیمتری و دمای متوسط 9/10 درجه سانتی گراد مساحت 2/32 کیلومتر مربعی اراضی مرتعی با پوشش گیاهی (50-0) درصد را ایجاد کرده است. میزان فرسایش براساس تن در هکتار در سال و در سطح زیر حوضه ها متغیر و از 7 تا 6/7 برآورد و مقدار فرسایش ویژه حوضه بطور متوسط معادل 4/9 تن در هکتار در سال محاسبه شده است.
نرگس ثنایی مبین محمدعلی زنگنه اسدی
کوه های مرتفع، دره های عمیق و سرسبز، مشهورترین پناهگاه ها ، رودخانه های پر آب، آبشارهای زیبا، آب و هوای فرح بخش، شرایط مناسب برای کوهنوردی، حوضه های دامنه ی جنوبی توچال نظیر توچال، دربند، درکه، کلک چال را به عنوان یکی از جاذبه های تفرجگاهی شهری و فرا شهری تهران معرفی کرده که از پتانسیل های بالای ژئوتوریسمی برخوردار می باشند. هدف این پژوهش شناسایی پهنه های مناسب ژئوتوریسمی منطقه و حفظ منابع گردشگری و هدایت گردشگران است به نحوی که محل مورد بازدید برای نسل های آینده نیز باقی بماند. برای دستیابی به یک جمع-بندی به منظور شناخت و تعیین مکان های ویژه ی ژئوتوریسمی، لایه های اطلاعاتی مورد نیاز شامل نقشه های شیب، پوشش گیاهی، همدما، هم بارش ، هیدرولوژی، چشم اندازهای لیتولوژی، چشم اندازهای انسانی و ژئومورفولوژیکی تهیه و سپس با تلفیق و همپوشانی لایه های اطلاعاتی در محیط gis با استفاده از مدل ahp پهنه های مناسب ژئوتوریسمی حوضه های آبی دامنه ی جنوبی توچال مشخص شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که 15 درصد از کل وسعت ناحیه پهنه ی فوق العاده مناسب، 10 درصد پهنه ی خیلی مناسب، 35 درصد پهنه ی مناسب و 40 درصد پهنه ی نامناسب را در بر گرفته است. و همچنین با استفاده از مدل پرالونگ لندفرم هایی که بیشترین تأثیر را در جذب گردشگر دارند به ترتیب اهمیت عبارتند از: دره ی مشجر دربند، قله ی توچال، دامنه ی نامنظم درکه، دامنه ی منظم کلک چال، آبشار دوقلو، پرتگاه گسلی شیرپلا، مخروط افکنه ی دربند، چشمه ی فراخلا مشخص گردید.
طیبه احمدی محمدحسین رامشت
شهر تبلور نوع خاصی از رابطه انسان در محیط و بستر جغرافیایی آن است. در واقع ویژگی-های ژئومورفیک و توپوگرافیک یک مکان جغرافیایی نه تنها در پراکندگی و یا تجمع فعالیت های انسانی موثر است، بلکه در نهایت یکی از عوامل موثر در شکل و سیمای فیزیکی ساخت های فضایی نیز به شمار می آید. به علاوه برنامه ریزی های زیربنایی شهر به دور از تأثیرات شرایط توپوگرافی نبوده ونیست، زیرا توپوگرافی محل و جهت گیری ناهمواری ها در مسائلی نظیر ساخت وساز شهری و یا در ارگانیسم جابه جایی جمعیت شهر و غیره نقش انکارناپذیری دارد. بنابراین مهم ترین هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر فرآیندهای ژئومورفیک در مکان گزینی و توسعه شهرخرم آباد بوده است. برای دستیابی به این مهم از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، مطالعات کتابخانه ای، بررسی های میدانی و از نرم افزارهای سورفر، سیستم اطلاعات جغرافیایی و گلوبال مپر استفاده شده است. هم چنین برای دقت بیشتر جهت اطمینان از صحت و سقم تفکیک منطقه، در googleearth مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند. برای ارزیابی و اولویت گذاری مناطق جهت توسعه و سکونت از مدل تاپسیس استفاده شد. در این روش ابتدا لزوم طبقه بندی مناطق ضرورت پیدا می کند. برای این منظور روش تحلیل سیستم های ارضی به کار گرفته شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که روش تاپسیس کارایی بالایی در اولویت گذاری و رتبه بندی مناطق جهت سکونت دارد. به گونه ای که منطقه فلوویال یا رودخانه ای توانست رتبه اول را به خود اختصاص دهد و واحد ارضی تپه های کمالوند در شمال منطقه (b)، دشت های میان کوهی (c)، تپه های جنوب منطقه (b1)، واحدهای دامنه ای (d)، واحد پلویال یا دشت سیلابی (p) و کوه های اطراف (a) به ترتیب اولویت های بعدی را کسب کردند. در ادام? فرآیند تاپسیس براساس روش اقلیدسی و منطق-فازی مشخص شد که خطرات احتمالی (d) بیشترین تأثیرگذاری را در اولویت بندی مناطق جهت سکونت و توسعه شهر داشته و معیارهای سطح آب زیرزمینی (p)، دسترسی به نرون-های منطقه (r)، همواری و ناهمواری (n) و در نهایت شیب (?) به ترتیب در اولویت های بعدی قرار می گیرند.
مریم عبدی محمدعلی زنگنه اسدی
رشد سریع جمعیت در سال های اخیر و به دنبال آن توسعه روزافزون فعالیت های اجتماعی، اقتصادی و صنعتی سبب شده است تا میزان بهره برداری از منابع آب به ویژه، منابع آب زیرزمینی، بیش از ظرفیت و توان بالقوه آبخوان افزایش یابد. از جمله اثرات محیطی نامطلوب افت زیاد تراز آب زیرزمینی، وقوع پدیده فرونشست در سطح زمین می باشد. دشت نیریز از جمله دشت های مهم استان فارس می باشد که علیرغم ممنوعه بودن، به دلیل بهره برداری بی رویه از آب های زیرزمینی جهت تأمین نیازهای آبی منطقه همچنین کاهش نزولات جوی و خشکسالی های چند سال اخیر با افت شدید سطح آب زیرزمینی مواجه شده است . بدیهی است یکی از تبعات نامطلوب این افت، وقوع پدیده فرونشست در سطح زمین می باشد. در این پژوهش به منظور مشخص کردن پتانسیل دشت نیریز به خطر فرونشست از مدل های رستر پایه و روش های زمین آماری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهند منطقه پتانسیل بیشتری را از لحاظ خطر فرونشست ناشی از برداشت بی رویه آب زیرزمینی ،ضخامت لایه رسوبی و ویژگی فیریکی رسوبات دارا می-باشد. همچنین نتایج حاصل از نقشه پتانسیل خطر فرونشست آبخوان دشت نیریز نشان می دهد، حدود28/21 درصد از مساحت آبخوان دشت نیریز در پهنه خطرپذیری خیلی کم ،53/25 در پهنه خطرپذیری کم و حدود 19/53 درصد دارای پتانسیل خطر فرونشست متوسط تا خیلی زیاد می باشد. این امر بیانگر خطر بالقوه ای است که آبخوان آبرفتی دشت نیریز را تهدید می کند.
زینب نظری شهرام بهرامی
با توجه به افزایش روزافزون جمعیت، نیاز به منابع آب هر روز بیشتر میشود. منابع آب سطحی نیز کفاف تأمین آب جوامع انسانی را نمی نماید. به دلیل همین محدودیت از دیر باز توجه انسان به سوی منابع آب زیرزمینی جلب شده است. در این راستا ژئومورفولوژی به عنوان شاخهای از علوم زمین، توانایی شناسایی منابع جدید آب را دارا میباشد. برای مطالعه آب های زیرزمینی، بررسی های زمینشناسی به ویژه مطالعه ی لیتولوژی و تکتونیک سازندها که در ایجاد فضای خالی و ذخیرهسازی آب نقش دارند اهمیت دارد. در این تحقیق تأثیر سازندهای زمینشناسی و گسل بر روی چشمههای شهرستان تربت جام مورد بررسی قرار گرفت. چشمهها محل ظهور آبهای زیرزمینی میباشند که به طور طبیعی آب زیرزمینی را در اختیار موجودات زنده قرار می-دهند. تعداد گسل، فاصله از گسل، تراکم گسل و تاثیر سازندهای زمینشناسی بر روی ویژگیهای چشمهها مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا از نرم افزارهای excel و arcgis جهت پیشبرد اهداف استفاده شد. نتایج نشان داد که با فاصله گرفتن از گسل از تعداد چشمهها کاسته میشد، تراکم گسل بالا (20/51 km/km2) و طول گسلخوردگی زیاد (716 کیلومتری) بر روی دبی چشمهها و ظهور آنها تأثیر مثبتی دارند. سازند qt2 (آبرفتها و مخروطهای جوان) بیشترین تعداد چشمه (42 دهنه) را در خود جای داده است. سازند pgn (گنایس، موسکوویت، بیوتیت، کوارتز) دارای بیشترین دبی میانگین (8/67 m3/s) به خاطر تراکم گسل بالا، سازند p vs (سنگ آهک، دولومیت) بیشترین دبی کل (38/64 m3/s) به دلیل تراکم گسل بالا و وجود لیتولوژی خوب و سازند kl (سنگ آهک) بیشترین دبی لحظهای (6/6 m3/s) به دلیل کارستیفیکاسیون بالا هستند. نتیجه کلی تشکیل آبخوانهای آب زیرزمینی مناسب بر روی سازندهای ماسه سنگ و سنگ آهک و تاثیر گسل بر روی ظهور و دبی چشمهها را نشان میدهد
سمانه محمدی محمدعلی زنگنه اسدی
رشد شهرنشینی، توسعه فیزیکی شهرها و افزایش نیاز به مسکن و جاده ایمن در کشور، توجه به کیفیت مصالح ساختمانی آن را طلب می کند. طبق بررسی های بعمل آمده در دامنه جنوبی ارتفاعات بینالود، پدیده های حاصله از فرسایش آبی از قبیل مخروط افکنه ها و بسترهای رودخانه ای قدیم و جدید و نیز فراورده های رسوبی ناشی از فرآیندهای تکتونیکی، هوازدگی و ثقلی می توانند در صنعت ساختمان مورد بهره برداری قرار گیرند که هدف اساسی این تحقیق را تشکیل داده است. جهت بررسی کیفیت سنگدانه های موجود در منطقه، آزمایشات مختلفی همچون مقاومت فشاری تک محوری، مقاومت به ضربه و مقاومت به سایش انجام گرفت. نتایج آنالیز آزمایشگاهی نشان می دهد که مخروط افکنه ها و بسترهای رودخانه ای قدیم و جدید واقع در حوضه باغشن گچ پایکوه بینالود دارای مصالح ساختمانی با مقاومت مناسب است ولی سنگدانه های موجود در مخروط افکنه جدید این حوضه مقاومت بیشتری نسبت به سنگدانه های واقع در سایر پدیده های ژئومورفولوژی دارند. درحالی که مخروط افکنه های قدیم به دلیل قرارگرفتن در معرض هوازدگی در طی زمان مقاومت کمتری را نشان می دهند
مژده معینی فر ابوالقاسم امیر احمدی
ژئوتوریسم ، پدیده ی امروزی ، و معاصر است که از اواخر دهه 80 میلادی در سراسر دنیا شناخته شده است . در سالهای اخیر ژئوتوریسم به صورت مفهومی بسیار جذاب درآمده که طیف وسیعی از مردم با علایق و انگیزه های گوناگون و نیز دولت ها ، گروه های زیست محیطی و گروه های حفاظت و نگهداری را به خود جلب می کند . از آنجا که ژئوتوریسم رشته ای پیچیده و چند بعدی است ، معمولا در مورد مدلهای آن توافقی همگانی و پذیرفته شده وجود ندارد . نقطه ی قابل تامل در طراحی یک مدل ، چارچوبهای نظری و فهم و ادراک ماست که در قلمرو آن پدیده مورد ارزیابی قرار می گیرد . هدف از این پایان نامه آن است که به شیوه ی توصیفی و مطالعه ی مروری نقش و جایگاه ویژه ی ژئوتوریسم را در منطقه غرب خراسان رضوی بیان کند . داده های مورد نیاز آن با استفاده از بررسی اسنادی ( آرشیو کتابخانه ای ، منابع داخلی ، مقالات ، نقشه ها ) و مشاهدات میدانی جمع آوری شده است و ضمن ارائه تعاریف و توضیح مفاهیم ژئوتوریسم در منطقه مورد مطالعه از مدل رینارد جهت امکان سنجی قابلیت های ژئوتوریسم منطقه استفاده شده . این ارزیابی ها و تحلیل پتانسیل ها و تنگناهای ژئوتوریسم در منطقه مورد مطالعه به منظور دستیابی به راهبردهای کلی توسعه ژئوتوریسم در منطقه بررسی شده بدین ترتیب در بعضی از موارد امتیازهای مربوط به فرصت های ژئوتوریسم و گردشگری در منطقه به لحاظ تنوع چشم اندازهای طبیعی و بکر و شرایط مناسب برای برگزاری تورهای مطالعاتی و تفریحی کویر نوردی و شناسایی غارها نشان دهنده شرایط مطلوب برای پیشرفت منطقه است و نبود زیر ساخت ها و امکانات لازم و تبلیغات موثر و عدم سرمایه گذاری های مناسب و کمی توجه به این مناطق بیابانی دور افتاده به عنوان مانعی در جهت پیشرفت ژئوتوریسم پایدار در منطقه به حساب می آید .
محبوبه کوهستانیان تیمور جعفری
بررسی ویژگیهای ژئومورفولوژی در ارتباط با توسعه فیزیکی شهر می تواند به شناخت نواحی مستعد توسعه شهری منجر شده و جهات نامناسب برای توسعه شهری را مشخص کند .بنابراین مهمترین هدف از انجام این پژوهش تحلیل فضائی-مکانی مخاطرات ژئومورفولوژیک در محدوده شهری شیروان است. برای دستیابی به این مهم از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، مطالعات کتابخانه ای، بررسی های میدانی و از نرم-افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شده است. براساس یافته های این تحقیق، قسمت مرکزی نیمه شرقی و نیمه غربی شهر در زمره مناطق با خطر کم و خیلی کم واقع شده که جزو نواحی نسبتاً امن آن می-باشد که شامل محلات الیاف، بخش هایی از شهرک سجاد، پاسداران، دانش، گلستان، فلسطین، ورزش، شفا در نیمه شرقی و بخش هایی از محلات زیباشهر، چنگل آباد، اکثر بخش های شهرک امام و شهرک طالقانی در نیمه غربی شهر می باشد
لیلا منتصری ابوالقاسم امیراحمدی
کمبود آب همواره یکی از مهم ترین موانع در روند توسعه کشاورزی در اقلیم های خشک و کم باران بوده است. در طول زمان کشاورزان در قالب دانش بومی خود روش های متعددی را جهت مقابله با پدیده خشکسالی و پیامدهای ناشی از آن ابداع کرده و توسعه داده اند. در این تحقیق به معرفی و بررسی یکی از روش های بومی حفظ آب و خاک در شرق کشور به نام "آب رنگ کردن" و کاربرد مستقیم عوارض ژئومورفولوژی در این روش می پردازیم که در روستای کلاته سادات شهرستان سبزوار از استان خراسان رضوی با استفاده از تپه های مارنی موجود در منطقه، سالیان سال انجام می شود.
گل محمد اقبالی تیموری محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
سلیمان مامه محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
اسمعیل فغانی محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
عباس پیروزمهر محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
محمدعلی بزرگی محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
علی شاملونیان محمدعلی زنگنه اسدی
چکیده ندارد.
کامران رضائی نوده محمدعلی زنگنه اسدی
هوازدگی فرایندی است که به طرق مختلف سنگ ها را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث تخریب آن ها می شود. بسیاری از سازه های انسانی بر روی سنگ ها قرار گرفته یا از سنگ ها در آن ها استفاده شده است. نیاز انسان به سنگ و محصولات حاصل از آن و تاثیری که هوازدگی بر آن ها می گذارد انسان را بر آن داشته که به طور علمی و در مقیاس مناسب به مطالعه این فرایند بپردازد. در این تحقیق سعی شده است با استفاده از تجزیه و تحلیل عوامل موثر در هوازدگی از قبیل داده های اقلیمی، لیتولوژی و تکتونیک، توپوگرافی ، پوشش گیاهی و خاک به پهنه بندی از انواع سیستم های هوازدگی در حوضه آبریز تیل آباد دست یابیم. با توجه به تاثیر هر یک از عوامل موجود هوازدگی و مطالعات میدانی انجام گرفته در منطقه، فرایند های مختلف هوازدگی از قبیل مکانیکی، فیزیکو شیمیایی و زیستی مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نقشی که هر یک از عوامل یاد شده در انواع هوازدگی داشته اند منجر به مشخص شدن میزان هر یک از فرایند ها و تهیه نقشه پراکنش فرایند ها در حوضه آبریز تیل آباد شده و با استفاده از تصاویر برداشت شده از مطالعات میدانی به تشریح هر یک از آن ها به طور مستند و به تفضیل پرداخته شده است. هوازدگی مکانیکی بخش اعظم حوضه را در ارتفاعات بالغ بر 1000 تا 2888 متری به وسعت 715 کیلومتر مربع در برگرفته است که نقش یخ شکافتی از سایر هوازدگی ها محسوس تر می باشد. بخش های شمال غرب و غرب حوضه به وسعت 170 کیلومتر مربع در گستره هوازدگی شیمیایی قرار دارد که باعث تشکیل خاک های تکامل یافته عمیق شده است. وجود چنین لایه عمیقی از خاک حاصل خیز پوشش جنگلی انبوه و همچنین زمین های کشاورزی مرغوب را که محیط مساعدی برای زندگی انسان می باشد فراهم آورده است. هوازدگی زیستی نیز در مناطق دارای پوشش جنگلی به وسعت کمتر با رشد درختان در سنگ ها و رشد گل سنگ ها و خزه ها بر روی سنگ ها هر یک به نحوی به تخریب آن ها می پردازند.
حسن فتح آبادی محمدعلی زنگنه اسدی
بخش میان جلگه یکی از بخش های شش گانه شهرستان نیشابور است که در جنوب این شهرستان و مرکز استان خراسان رضوی واقع شده است. منطقه مورد مطالعه از نظر موقع سیاره ای در طول جغرافیایی"36 َ12 ْ58 تا"6 َ3 ْ59 شرقی و عرض جغرافیایی َ35 ْ35 تا" 24 َ5 ْ36 شمالی قرارگرفته است. ازنظر زمین شناسی، نهشته های کواترنر بیشترین وسعت را در منطقه داشته و از نظر اقلیمی دارای آب و هوای سرد و خشک می باشد. هدف اصلی این پژوهش تحلیل فرایندها و عوامل موثر در فرسایش بادی و اثرات آن ها در اقتصاد کشاورزی بخش میان جلگه است. مواد مورد استفاده در این تحقیق، نقشه های توپوگرافی 50000 :1، نقشه های زمین شناسی 100000 :1، مطالعات کتابخانه ای، مطالعات میدانی، مصاحبه، تکمیل پرسشنامه، تصاویر ماهواره ای، تصاویر گوگل ارتز، استفاده از نرم افزارهای excel، photoshop، arcview، arcgis به منظور پردازش داده ها و تهیه نقشه ها می باشند. در این تحقیق برای شناسایی عوامل موثر در فرسایش بادی و برآورد میزان رسوبدهی رخساره های ژئومورفولوژی بخش میان جلگه از روش اریفر استفاده شده است. نتایج حاصل از این روش نشان داد که رخساره تپه های ماسه ای با میانگین وزنی رسوبدهی 43/95 تن در هکتار بیشترین رسوبدهی و رخساره برونزدگی سنگی با میانگین وزنی رسوبدهی 1/9 تن درهکتار کمترین رسوبدهی سالانه را داشته است. بعد از این مرحله از مطالعه برای شناسایی منشأ رسوبات بادی منطقه از روش گام به گام ارائه شده توسط اختصاصی و همکاران استفاده شد و مشخص شد که منشأ رسوبات بادی در فاصله نزدیکی نسبت به تپه های ماسه ای قرار داشته و اغلب تاغزارهای مخروبه و در حال تخریب، مناطق بدون پوشش گیاهی، اراضی مرتعی ضعیف، دشت سرهای پوشیده ریزدانه، اراضی دیم به همراه اراضی بدون پوشش حاشیه کال شور بوده است. در مرحله سوم برای برآورد اثرات فرسایش بادی بر اقتصاد کشاورزی بخش میان جلگه از نتایج مدل اریفر، مصاحبه، تکمیل پرسشنامه و بازدیدهای میدانی استفاده شد. نتایج حاصله نشان می دهد که سالانه به طور متوسط 5/2 تن درهکتار از اراضی کشاورزی آبی و 7/64 تن در هکتار از اراضی دیم برداشت رسوب صورت گرفته است همچنین خسارات سالانه بر اثر باد و طوفان های ماسه ای بر محصولات عمده کشاورزی ( پنبه، گندم و جو ) به طور متوسط 30 درصد در سال برآورد شده است.