نام پژوهشگر: سیروان آتشک
سیروان آتشک مقصود پیری
اضافه وزن و چاقی فاکتورهای توسعه دهنده شرایط التهابی و استرس اکسایشی بوده و ممکن است نقش مهمی در پاتوژنز بیماری ها و عوارض ناشی از چاقی به ویژه آترواسکلرز، دیابت و فشار خون بالا داشته باشند. با این حال، تمرینات ورزشی و مصرف مکمل های غذایی ممکن است سهم عمده ای در کاهش این شرایط در موجودات زنده داشته باشد. البته به دلایل روش شناختی نتایج مطالعات موجود متناقض است. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی و مکمل سازی درازمدت زنجبیل بر برخی از شاخص های التهابی، فشار اکسایشی و کورتیزول خون مردان چاق بود. لذا در یک کارآزمایی نیمه تجربی دو سویه کور، 32 مرد چاق (30(bmi? 30-20 سال، انتخاب و به طور تصادفی در 4 گروه، 1-زنجبیل(8نفر)، 2-تمرین مقاومتی با مصرف دارونما (8نفر)، 3-تمرین مقاومتی با مصرف زنجبیل (8نفر) و 4-دارونما (8نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه 1و3 روزانه یک گرم کپسول زنجبیل (زینتوما) را به مدت 3 ماه دریافت کردند. آزمودنی های دو گروه 2و3 هم یک پروتکل مقاومتی پیشرونده را که شامل 8 حرکت ورزش مقاومتی بود به مدت 3 ماه اجرا نمودند. قبل از شروع برنامه تمرینی و بعد از آخرین جلسه تمرینی نمونه های خونی از ورید پیش آرنجی جمع آوری شد. اندازه گیری شاخص های التهابی پروتئین واکنش دهنده ی-c، اینترلوکین-6، آدیپونکتین و کورتیزول سرمی با استفاده از کیت های مخصوص و روش الایزا اندازه گیری شد. ظرفیت ضداکسایشی پلاسمایی با استفاده از تکنیکfrap، و مالون دی آلدهید به روش اسپکتوفتومتری و تست اسید تیوباربیتیوریک مورد اندازه گیری قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس دو- راهه در سطح 0.05? تحلیل شدند. بعد از 3 ماه از مداخلات، در دو گروه تمرینات مقاومتی با دارونما و با زنجبیل، کاهش معنی داری در شاخص های دورکمر، نسبت دور کمر به دور لگن، درصد چربی بدن، توده چربی، اینترلوکین-6 تام و کورتیزول مشاهده شد (05/0>p) در حالیکه این شاخص ها در دو گروه دیگر بدون تغییر باقی ماندند (05/0<p). بعلاوه کاهش معنی داری در غلظت مالون دی آلدیئد و پروتئین واکنشگر-c و افزایش معنی دار در ظرفیت ضداکسایشی پلاسما در تمامی گروهها به جزء گروه دارونما مشاهده شد (05/0> p). بنابراین، بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می گردد مصرف طولانی مدت زنجبیل و تمرینات مقاومتی می تواند شیوه درمانی موثری برای تغییرات مطلوب در شاخص های استرس اکسایشی و التهابی در مردان چاق باشد.
پریناز سلیم خانی محمد علی آذربایجانی
هدف از این مطالعه بررسی پاسخ کراتین کیناز به یک وهله فعالیت برونگرا متعاقب مکمل سازی بابونه در دختران غیر فعال بود. 28 دختر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی به طور هدفمند در دسترس به عنوان آزمودنی انتخاب و به صورت تصادفی به چهارگروه مکمل بابونه دوز 1600 ( سن 48/2±83/28 سال،وزن 17/4±466/65 kg ، قد 77/6±67/61cm ،bmi 13/2±12/25و7n=) ، بابونه دوز 400(سن 29/3±14/28سال ، وزن86/5±11/61kg ، قد63/7±29/164cm ،bmi 03/2±67/ 22و 7n=) ،گروه (کنترل مثبت ) ایبوپروفن ( سن82/2±00/29سال ، وزن96/5±20/62kg ، قد19/6±50/164cm ، bmi49/1±96/22و 7n= ) وگروه دارونما ( سن13/3±86/27سال ،وزن80/6±84/61kg ، قد00/6±00/165 cm،b mi81/1±68/22 و 7n= )تقسیم شدندو به مدت 14 روز عصاره الکلی بابونه به شکل کپسول دریافت کردند بعد از 14 روز مکمل گیری جهت ایجاد کوفتگی از دستگاه پشت پا خوابیده استفاده شد. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی با وزنه ثابت 20 کیلو گرم و تعداد 15 تکرار و 5 تکرار بعد از خستگی و استراحت 1 دقیقه بین هر نوبت اجرا شد. اندازه محیط ران، درد تالاگ، مقیاس بصری درد آنالوگ ،پرش عمودی و کراتین کیناز (ck)در شش نوبت (قبل از شروع مصرف قرص ها، قبل از شروع پروتکل تمرینی، 4 ساعت بعد از انجام پروتکل تمرینی، 24، 48 و 72 ساعت بعد از فعالیت برونگرا) ، اندازه¬گیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دوراهه4*6 و 4*5 یک عاملی با اندازه¬گیری های مکرر و تصحیح بن فرونی و آزمون های تعقیبی برای مقایسه تأثیر بابونه و ایبوپروفن در نوبت¬های¬ مختلف استفاده شد.
سارا محمدی بالا گفشه محمد علی آذربایجانی
هدف از این مطالعه بررسی پاسخ لاکتات دهیدروژناز به یک وهله فعالیت برونگرا متعاقب مکمل سازی بابونه در دختران غیر فعال بود. 28 دختر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی به طور هدفمند در دسترس به عنوان آزمودنی انتخاب و به صورت تصادفی به چهارگروه مکمل بابونه دوز 1600 ( سن 48/2±83/28 سال،وزن 17/4±466/65 kg ، قد 77/6±67/61cm ،bmi 13/2±12/25و7n=) ، بابونه دوز 400(سن 29/3±14/28سال ، وزن86/5±11/61kg ، قد63/7±29/164cm ،bmi 03/2±67/ 22و 7n=) ،گروه (کنترل مثبت ) ایبوپروفن ( سن82/2±00/29سال ، وزن96/5±20/62kg ، قد19/6±50/164cm ، bmi49/1±96/22و 7n= ) وگروه دارونما ( سن13/3±86/27سال ،وزن80/6±84/61kg ، قد00/6±00/165 cm،b mi81/1±68/22 و 7n= )تقسیم شدندو به مدت 14 روز عصاره الکلی بابونه به شکل کپسول دریافت کردند بعد از 14 روز مکمل گیری جهت ایجاد کوفتگی از دستگاه پشت پا خوابیده استفاده شد. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی با وزنه ثابت 20 کیلو گرم و تعداد 15 تکرار و 5 تکرار بعد از خستگی و استراحت 1 دقیقه بین هر نوبت اجرا شد. اندازه محیط ران، درد تالاگ، مقیاس بصری درد آنالوگ ،پرش عمودی و لاکتات دهیدروژناز (ldh)در شش نوبت (قبل از شروع مصرف قرص ها، قبل از شروع پروتکل تمرینی، 4 ساعت بعد از انجام پروتکل تمرینی، 24، 48 و 72 ساعت بعد از فعالیت برونگرا) ، اندازه¬گیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دوراهه4*6 و 4*5 یک عاملی با اندازه¬گیری های مکرر و تصحیح بن فرونی و آزمون های تعقیبی برای مقایسه تأثیر بابونه و ایبوپروفن در نوبت¬های¬ مختلف استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 400 و 100 میلی گرم عصاره الکلی بابونه به مدت 14 روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنی¬داری در غلظت آنزیم ldh نشد اما در گروه بابونه با دوز بالا مقدار تغییرات بعد از 72 ساعت به طور معنی داری از دیگر مراحل بیشتر بوده است (0055/0p<). درد تالاگ، مقیاس بصری درد آنالوگ، درگروه بابونه هردو دوز نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کمتر بود(p<0.005).اندازه محیط ران گروه مصرف کننده بابونه و ایبوپروفن بعد از ایجاد کوفتگی افزایش و در مراحل بعد کاهش و بازگشت به حالت اولیه داشت. میزان کاهش نسبت به گروه کنترل معنی¬دار بود (005/0p<) .
خه بات صلواتی محمدعلی آذربایجانی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر ترکیب برنامه تمرین مقاومتی با مصرف گیاه خارخاسک بر gpx و sod بافت کلیه موش های نر ویستار بود. 90 رت نر در 10 گروه نه تایی کنترل، تمرین مقاومتی، داروی استانازولول دوز 2 میلی گرم به وزن بدن، داروی استانازولول دوز 2 میلی گرم به وزن بدن– تمرین مقاومتی، عصاره آبی خارخاسک دوز یک .5 میلی گرم.، عصاره آبی خارخاسک دوز یک .5 میلی گرم. . تمرین مقاومتی، عصاره آبی خارخاسک دوز یک .10 میلی گرم.، عصاره آبی خارخاسک دوز یک .10 میلی گرم. . تمرین مقاومتی، عصاره آبی خارخاسک دوز یک .15 میلی گرم. و عصاره آبی خارخاسک دوز یک .15 میلی گرم. . تمرین مقاومتی تقسیم شدند. پس از 42 ساعت از آخرین جلسه ی تمرین، موش ها قربانی شدند و نمونه گیری از بافت کلیوی انجام گردید. از تحلیل واریانس یک راهه مستقل جهت مقایسه gpx و sod بافت کلیوی موش ها استفاده شد. بر اساس نتایج مشاهده شده، یک دوره تمرین مقاومتی به همراه مصرف عصاره آبی گیاه خارخاسک نه در دوز بالای 15 میلی گرم بلکه در دوزهای پائینتر .5 و 10 میلی گرم. باعث بهبود پاسخ ضد اکسایشی بدن موش های نر نژاد شد .طبق افزایش gpx.، اما این افزایش در sod مشاهده نشد. آنچه بیش از هرچیز مشخص است این است که جهت نتیجه گیری دقیق نیاز به پژوهش های به مراتب بیشتری می باشد.