نام پژوهشگر: مسیح اله فروزمند
سید محمد حسین مصطفوی محمد خوروش
چکیده روغن ها و چربی ها منابع غنی از انرژی بوده و در صورت استفاده در جیره دام باعث ایجاد تعادل مثبت انرژی بدن دام می شوند. علاوه بر آن چربی ها به علت عدم تخمیر شکمبه ای باعث کاهش حرارت تولید شده در شکمبه می شوند و در نتیجه منبع انرژی مناسبی بویژه در شرایط تنش های گرمایی می باشند. چربی ها و روغن ها در تولید بسیاری از هورمون های استروئیدی و بویژه هورمون های موثر بر فرآیندهای فیزیولوژیک بدن نقش کلیدی دارند بنابر این تصور می شود تغذیه مکمل های چربی در بهبود فرآیندهای تولید مثل دام مفید واقع شود. مشخص شده است که اختلاف در نوع و ترکیب اسیدهای چرب مکمل چربی سبب اثرات متفاوتی بر عملکرد تولید مثلی دام می شود. از طرفی عنوان شده است که اسیدهای چرب غیر اشباع نسبت به اسیدهای چرب اشباع جذب بیشتری داشته و در بهبود بازده تولید مثلی دام تاثیر بهتری دارند، بنابراین دانشمندان علم تغذیه استفاده از اسیدهای چرب غیر اشباع محافظت شده را به عنوان راهکاری برای این موضوع دانسته اند. نشان داده شده است که به دلیل تغییرات شدید هورمونی و کاهش مصرف خوراک در دوره انتظار زایش بویژه روزهای پایانی دوره آبستنی گاوهای شیری پر تولید از دوره پیش از زایش در وضعیت تعادل منفی انرژی قرار می گیرندکه علاوه بر تاثیر منفی بر عملکرد تولیدی در کاهش بازده تولید مثلی نیز نقش بسزایی دارد، بنابراین در این آزمایش از 24 راس گاو هلشتاین جهت ارزیابی تاثیر کاربرد مکمل چربی محافظت شده حاصل از روغن سویا در دوره انتقال بر عملکرد تولید مثلی گاوهای شیرده در دوره پس از زایش در قالب طرح کاملا تصادفی (با روش فاکتوریل) استفاده شد. مکمل چربی در دو سطح صفر و 2.5 درصد ماده خشک جیره گاوها طی دوره انتقال، دوره پیش از زایش (3 هفته) و دوره بعد از زایش مورد استفاده قرار گرفت بدین صورت که گاوها در دوره قبل از زایش به دو گروه 12 راسی (با یا بدون مکمل چربی) و بعد از زایش هر گروه به دو گروه 6 راسی (با یا بدون مکمل چربی) تقسیم می شوند. بدین منظور گاوها 35 روز قبل از زایش به باکس های انفرادی منتقل شده و در مدت 2 هفته با جایگاه و محیط جدید دوران عادت پذیری خود را سپری نمودند . گاوهای انتخاب شده در شکم های دوم، سوم و چهارم بوده و از تلیسه در این طرح استفاده نشد. چهارده روز قبل از زایش و از 10 روز قبل از زایش هر روز از دام ها نمونه خون گرفته شد بعلاوه بعد از زایش در روز زایش و روزهای 3،1 ، 5 ، 7 و بعد از آن تا زمان آبستنی هر هفته از گاوها نمونه خون تهیه و سرم آن جدا شده و در دمای 20- درجه سانتی گراد نگهداری شد. در طول مدت بعد از زایش بعد از ماه اول هر هفته تخمدان گاوها توسط اولتراسونوگرافی مورد ارزیابی قرار گرفته و اقدام لازم با توجه به شرایط تخمدانی و رحم انجام گرفت. کلیه پارامترهای تولید مثلی دام مورد ارزیابی قرار گرفت. در آزمایشگاه میزان پروژسترون، کلسترول، تری گیلیسیریدvldl ، hdl وldl مورد ارزیابی قرار گرفت. اعداد حاصل از اندازه گیری پارامترهای مذکور با استفاده از نرم افزارsas 9-1 رویه ی glm آنالیز شده و برای تعیین اثر تیمار، میانگین ها با استفاده از دستور lsmeans با یکدیگر مقایسه شدند. استفاده از این مکمل باعث افزایش سطح پروژسترون پلاسما (0.05>p)، کاهش روزهای باز (0.05>p)، کاهش هشت روزه ی فاصله زایش تا وقوع اولین فحلی آشکار و کاهش در فاصله اولین فحلی آشکار تا آبستنی (0.05>p) و افزایش قطر فولیکول (0.05>p) گردید. با عنایت به نتایج ذکر شده می توان گفت بهترین حالت افزودن این مقدار پودر چربی به جیره، استفاده در روزهای قبل و بعد زایش است تا بتوان بالانس انرژی و سطح پیش سازهای هورمون های استروئیدی را در سطح مطلوب مورد نیاز تنظیم نمود. واژه های کلیدی: روغن سویا، اسیدهای چرب، پروژسترون، بالانس انرژی.
مهدی کریمیان مسعود علیخانی
در این مطالعه اثرات مکمل روغن سویای کلسیمی شده بر عملکرد تولیدی و ایمنی گاوهای شیری دوره انتقال مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از 24 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش، با روزهای آبستنی 260، در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1) تیمار کنترل (گروهی که قبل و بعد از زایش چربی دریافت نکرد)، 2) گروهی که فقط بعد از زایش جیره مکمل شده با چربی، دریافت کرد، 3) گروهی که فقط قبل از زایش چربی دریافت کرد و 4) گروهی که قبل و بعد از زایش چربی دریافت کرد. عملکرد تولید و سیستم ایمنی دامها در هر چهار تیمار تا 60 روز بعد از زایش مورد بررسی قرار گرفت. میزان تغذیه مکمل چربی در دوره انتظار 2 درصد ماده خشک جیره، از زمان زایش تا 21 روز شیردهی 2/1 درصد و از روز 21 تا روز 60 شیردهی 2/2 درصد بر حسب ماده خشک جیره به ازای هر دام در روز تأمین گردید. میزان انرژی و پروتئین جیره کنترل با جیرههای حاوی مکمل چربی در هر مرحله یکسان تنظیم گردید. گاوها در هر مرحله به صورت آزاد و در حد اشتها و در دو وعده صبح و بعد ازظهر با جیره کاملاً مخلوط تغذیه شدند. به منظور بررسی عملکرد تولیدی دامها ماده خشک مصرفی، تغییرات وزن بدن، تولید شیر و ترکیبات شیر و راندمان غذایی، قبل و بعد از زایش مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی تأثیر تغذیه روغن سویای کلسیمی شده در دوره انتقال بر عملکرد سیستم ایمنی دامها دو تحریک سیستم ایمنی با تزریق srbc ده درصد در روزهای 30 و 40 شیردهی انجام گرفت. نمونههای خونی از رگ وداج، برای بررسی تیتر آنتی بادی علیه تزریق srbc ده روز بعد از هر تحریک اخذ شد و به منظور شمارش سلولهای سفید خونی دو نمونه خون قبل از تحریک اول و ده روز بعد از تحریک دوم srbc انجام گرفت. برای بررسی فراسنجههای چربی خون نمونههای خون در روزهای 14-،7-، زایش، 7، 14، 21، 28، 35، 42، 49 و 56 از تمامی دامها اخذ شد. داده ها با استفاده از نرم افزار sas و رویه mixed مورد ارزیابی قرار گرفتند. ساختار کوواریانس اتورگرسیو (1) و اثر گاوها به عنوان اثر تصادفی در نظر گرفته شد. مکمل چربی موجب افت ماده خشک مصرفی، قبل و بعد از زایش شد ولی تغذیه 2/1 درصد مکمل چربی از زمان زایش تا 21 روز شیردهی در تیمار چهار که قبل از زایش نیز چربی دریافت کرده بود موجب افت ماده خشک مصرفی نشد. تولید شیر در تیمار سوم که فقط قبل از زایش چربی مصرف کرد، بالاتر از سایر گروهها بود زیراکه این تیمار بالاترین ماده خشک مصرفی را از خود نشان داد .درصد ترکیبات شیر تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت ولی راندمان غذایی در تیمارهایی که مدت بیشتری با چربی تغذیه شدند بهتر بود. تفاوتی در غلظت پلاسمای تریگلیسیرید، کلسترول، -ldlکلسترول، -hdlکلسترول و vldl بین تیمارهای قبل از زایش مشاهده نشد اما بعد از زایش غلظت تریگلیسیرید و -ldlکلسترول پلاسما در تیماری که فقط بعد از زایش چربی دریافت کرد، بالاترین مقدار را به خود اختصاص داد. تفاوت مشخصی در تیتر آنتی بادی علیه تزریق اول srbc بین تیمارها مشاهده نشد اما بعد از تزریق دوم srbc تیمار چهارم بالاترین تیتر آنتی بادی را به خود اختصاص داد. تفاوتی در شمارش سلولهای سفید خونی، لنفوسیتها، نوتروفیلها و مونوسیتها بین تیمارها مشاهده نشد اما شمار ائوزینوفیلها در تیمار دوم بالاترین مقدار را به خود اختصاص داد. نتایج آزمایش حاکی از آن است که بالاترین عملکرد تولید مربوط به تیماری است که تنها بعد از زایش چربی دریافت کرد و بهترین وضعیت ایمنی مربوط به تیماری است که قبل و بعد از زایش چربی دریافت کرده بود و نامطلوبترین شرایط ایمنی مربوط به تیمار دوم بود.
فهیمه چاوشی مسیح اله فروزمند
تأثیر استفاده از افزودنی باکتریایی بر ارزش تغذیه ای و کیفیت تخمیر سیلاژ گیاه کامل پنج رقم جو ایرانی چکیده این پژوهش با هدف بررسی تأثیر استفاده از افزودنی باکتریایی بر معیارهای تخمیر و ارزش تغذیه ای سیلاژ گیاه کامل پنج رقم جو ایرانی سیلو شده انجام گردید. عامل های آزمایش شامل پنج رقم جو ایرانی (ماکوئی، فصیح، بدون پوشینه، بی نام و 10d) و افزودنی باکتریایی حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پدیوکوکوس اسیدی لاکتیسی در دو سطح (با افزودنی و بدون افزودنی) بود که برای انجام آزمایش از 40 عدد سیلوی آزمایشگاهی استفاده شد (هر تیمار 4 تکرار). طرح مورد استفاده با آرایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی بود. نتایج نشان داد که کیفیت تخمیر و ارزش تغذیه ای سیلاژ حاصل از ارقام جو ایرانی متفاوت است. اکثر پارامترهای تخمیری (ph، کربوهیدرات محلول، نیتروژن آمونیاکی، اتانول، لاکتات، استات، پروپیونات، بوتیرات) و پارامترهای تغذیه ای (ماده خشک، خاکستر، دیواره سلولی بدون همیسلولز، لیگنین، چربی خام، پروتئین خام و نشاسته) ارقام با هم تفاوت معنی داری داشتند. در بین ارقام مورد مطالعه به نظر می رسد به دلایلی همچون ماده خشک مناسب، سطح پروتئین، خاکستر و کمتربودن مقدار لیگنین، اسید بوتیریک، اسید پروپیونیک و بازیافت بیشتر ماده خشک، رقم ماکویی و فصیح بهترین رقم برای تولید سیلاژ و رقم 10d کمترین ارزش برای تولید سیلاژ را داشته است. افزودنی میکروبی در همه ارقام در طول فرآیند تخمیر منجر به کاهش بیشتر قندهای محلول و نشاسته شد و قندهای دیواره سلولی کمتر تحت تأثیر افزودنی قرار گرفتند. افزایش تولید اسید لاکتیک و کاهش اسید بوتیریک و کاهش تولید ازت آمونیاکی در سیلاژهای تلقیح شده مشاهده شد. افزودن باکتریهای تولیدکننده اسید لاکتیک به میزان 106 واحد تشکیل دهنده کلنی در هر گرم علوفه سیلو شده جو منجر به بهبود کیفیت تخمیر گردیده است.
مهری ارجمند علی نقی کشتکاران
چکیده به منظور بررسی تأثیر ارتفاع برداشت بر نسبت اندام های هوایی، معیارهای تخمیر و ارزش تغذیه ای سیلاژ ذرت پر رطوبت ایرانی، آزمایشی با 4 تیمار و 4 تکرار در قالب طرح کاملاْ تصادفی در سال 1389 انجام گرفت. این آزمایش شامل دو بخش بود. در بخش اول، تعداد 120 گیاه ذرت در اوایل مرحله بلوغ (شیری تا خمیری) در 4 ارتفاع مختلف (برای هر ارتفاع برداشت 30 گیاه ذرت) 15، 25، 35 و 45 سانتی متر برداشت شده و درون کیسه های نایلونی ریخته شدند. در بخش دوم، 80 گیاه ذرت با همان 4 ارتفاع، برداشت و بوسیله چاپر دو ردیفه خرد شده و در 16 عدد مینی سیلوی آزمایشگاهی از جنس پی وی سی با فشار 40 اتمسفر ذخیره شدند. پس از 80 روز، سیلوها بازگشایی و پارامترهای مورد نظر اندازه گیری گردیدند. از روی وزن تر کل گیاه و اجزای آن نسبت بلال به کل گیاه، نسبت برگ به کل گیاه و نسبت ساقه به کل گیاه تعیین و نسبت استوور خشک و درصد بلال خشک به کل گیاه محاسبه گردید. در مورد نمونه های گیاه، درصد ماده خشک، پروتئین خام، خاکستر، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و لیگنین و در نمونه های سیلاژ، درصد ماده خشک، پروتئین خام، خاکستر، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، لیگنین، نشاسته، کربوهیدرات محلول در آب، اسیدهای چرب فرار، اتانول، ازت آمونیاکی، بازیافت ماده خشک و ph اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که افزایش ارتفاع برداشت باعث افزایش نسبت بلال به کل گیاه، نسبت بلال خشک به کل گیاه، نسبت برگ به کل گیاه، درصد ماده خشک گیاه، پروتئین سیلاژ ( تا ارتفاع 35 سانتی متر افزایش و در ارتفاع 45 سانتی متر کاهش یافت)، چربی سیلاژ و کربوهیدرات سیلاژ، همچنین باعث کاهش نسبت استوور به کل گیاه، استوور خشک به کل گیاه، ساقه به کل گیاه، دیواره سلولی بدون همی سلولز و لیگنین گیاه شد. بین تیمارها اختلاف معناداری از لحاظ اغلب معیارهای موثر بر ارزش تغذیه ای و کیفیت تخمیر وجود نداشت و با توجه به این که افزایش ارتفاع برداشت باعث کاهش تولید علوفه در مزرعه می شود، لذا افزایش ارتفاع برداشت برای رقم سینگل کراس 700 در شرایط ایران توصیه نمی شود. البته مقدار لیگنین با افزایش ارتفاع برداشت کاهش و درصد نشاسته و پروتئین افزایش یافت، بنابراین برای اظهار نظر قطعی باید مقدار انرژی و قابلیت هضم سیلاژ حاصله و تأثیر سیلاژ برداشت شده در ارتفاع مختلف بر عملکرد دام نیز بررسی شود.
فیروزه فرهمند مسیح اله فروزمند
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف کربوهیدرات های غیر فیبری بر تعادل انرژی، سوخت و ساز و ph شکمبه، فرآسنجه های خون، مصرف خوراک و عملکرد گاوهای هلشتاین دوره انتقال در مزرعه آموزشی- پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام گرفت. در این آزمایش از 32 رأس گاو هلشتاین دو یا چند شکم زایش در قالب طرح کاملاً تصادفی و از دو جیره حاوی سطوح کم (32 درصد) و زیاد (40 درصد) کربوهیدرات غیر فیبری استفاده شد. این آزمایش از 28 روز قبل از تاریخ احتمالی زایش تا 28 روز پس از زایش به طول انجامید که هفته اول به عنوان عادت پذیری به جایگاه در نظر گرفته شد و جیره ها از نظر غلظت انرژی و پروتئین یکسان بودند و تنها تفاوت آنها سطح کربوهیدرات غیر فیبری بود. نتایج نشان داد سطوح کربوهیدرات غیر فیبری مورد آزمایش در طی دوره انتظار زایش بر ماده خشک مصرفی، وزن بدن و تغییرات وزن بدن تأثیر معنی داری نداشت. در طی این دوره قابلیت هضم ماده آلی و کربوهیدرات های غیر فیبری (01/0>p) در تیمار 40 درصد و قابلیت هضم عصاره اتری (01/0>p)، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز (05/0>p) در تیمار 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری به طرز معنی داری بیشتر از تیمار دیگر بود. همچنین سطح گلوکز و انسولین (05/0>p) پلاسما در گاوهای تغذیه شده با 40 درصد کربوهیدرات غیر فیبری اختلاف معنی داری با تیمار دیگر داشت. در دوره بعد از زایش ماده خشک مصرفی، قابلیت هضم ماده خشک، کربوهیدرات غیر فیبری (01/0>p)، ماده آلی و خاکستر (05/0>p) در تیمار 40 درصد و قابلیت هضم عصاره اتری (01/0>p) در تیمار 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری به طرز معنی داری از تیمار دیگر بیشتر بود. در ضمن تولید شیر و کیلوگرم لاکتوز (05/0>p) تولیدی در گاوهای تغذیه شده با سطح زیاد (40 درصد) و درصد چربی، پروتئین و کل مواد جامد (05/0>p) شیر در گاوهای تغذیه شده با سطح کم (32 درصد) کربوهیدرات غیر فیبری تفاوت معنی داری با تیمار مقابل داشت. همچنین بین دو تیمار تحت آزمایش از نظر فرآسنجه های اندازه گیری شده خون، راندمان مصرف خوراک و تعادل انرژی اختلاف معنی داری وجود نداشت، لذا بر طبق نتایج بدست آمده استفاده از جیره حاوی 32 درصد کربوهیدرات غیر فیبری در دوره انتقال به دلیل حفظ سلامتی دام و از جنبه های اقتصادی توصیه می شود.
فاطمه کامیابی علی نقی کشتکاران
هدف از این طرح بررسی اثر استفاده از افزودنی باکتریایی حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پساب نشاسته گندم در چهار سطح 0، 5، 10 و 15 درصد ماده خشک علوفه بر ترکیب شیمیایی وکیفیت تخمیر سیلاژ یونجه در سیلوهای آزمایشگاهی بود. این آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با آرایش فاکتوریل انجام گرفت بدین منظور علوفه یونجه چین چهارم با ماده خشک 26/23 درصد برداشت گردید و پس از آماده سازی تیمار ها در 32 سیلوی آزمایشگاهی از جنس پی وی سی به مدت 70 روز ذخیره شد. نتایج این آزمایش نشان داد که اضافه کردن باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم به سیلاژ یونجه تأثیرمعنی داری بر درصد ماده خشک سیلاژ نداشته است. همچنین افزودنی باکتریایی خاکستر، پروتئین خام، چربی خام، کربوهیدرات های غیرساختمانی، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز را تحت تاثیر قرار نداد.در این آزمایش افزودنی باکتریایی باعث کاهش معنی داری در میزان نشاسته سیلاژ شد. دلیل کاهش درصد نشاسته نیز می تواند به این دلیل باشد که مقداری از قندهای نشاسته ای در حین فرآیند تخمیر مورد مصرف باکتری ها قرار گرفته است. افزودن پساب نشاسته مقدار مادهی خشک سیلاژ یونجه را به طور معنی داری افزایش داد که دلیل این امر را می توان این گونه بیان کرد که احتمالا افزودن پساب نشاسته باعث افزایش تولید و خروج پساب از سیلاژ شده است. پساب نشاسته تأثیر معنی داری برمقدار خاکسترخام، کربوهیدرات های غیرساختمانی، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز نداشت لیکن پساب نشاسته میزان پروتئین خام و چربی سیلاژ را به طور معنی داری تحت تأثیر قرار داد به طوری که با افزایش سطح پساب نشاسته به دلیل افزایش خروج ترکیبات ازته محلول از طریق افزایش خروج پساب درصد پروتئین باقی مانده در توده سیلاژ کاهش یافته استافزودن پساب نشاسته میزان نشاسته ی سیلاژ را به طور معنی داری افزایش داد زیرا پساب نشاسته مورد استفاده دارای حدود 3-4 درصد نشاسته بود لذا با توجه به این که مقدار نشاسته پساب از علوفه سیلو شده بیشتر بوده است افزایش سطح آن باعث افزایش سطح نشاسته در سیلاژ گردیده است. اثر متقابل افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته برمقدار خاکستر، دیواره سلولی، پروتئین خام معنی دار نشد لیکن نتایج نشان داد اثرات متقابل افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته ماده خشک را به طور معنی دار افزایش داد که این می تواند به دلیل افزایش خروج پساب سیلاژ همگام با افزایش سطح پساب نشاسته باشد که باعث افزایش درصد ماده خشک سیلاژ شده است. مقایسه میانگین داده ها نشان داد که سیلاژ تیمار شده با افزودنی باکتریایی و سطح 10 درصد پساب نشاسته دارای بیشترین و سیلاژ شاهد دارای کمترین مقدار ماده خشک بوده است. همان طوری که در گفتار پیشین مورد بررسی قرار گرفت علت این موضوع بیشتر به افزودنی پساب نشاسته مرتبط می شود تا افزودنی باکتریایی. همان طوری که داده ها نشان می دهند با استفاده از افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته مقدار دیواره سلولی بدون همی سلولز سیلاژ یونجه نسبت به سیلاژ شاهد (بدون افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته) کاهش یافته است نشاسته و کربوهیدرات های غیرساختمانی تحت تأثیر اثر متقابل افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته قرار گرفت به طوری که با افزایش سطح پساب نشاسته، درصد نشاسته و کربوهیدرات های غیرساختمانی سیلاژ روند افزایشی داشت با افزودن تلقیح باکتریایی سطح نشاسته در سیلاژ کاهش یافت که احتمالاً بخشی از آن توسط فرایند تخمیر مورد استفاده قرار گرفته است به نحوی که سیلاژ های تلقیح شده با باکتری نسبت به سیلاژ مشابه خود بدون افزودنی باکتریایی دارای نشاسته کمتری بود. درصد چربی خام سیلاژ های مورد آزمایش تحت تأثیر اثر متقابل تیمار های مورد آزمایش قرار گرفت. اثر افزودنی باکتریایی بر ph، کربوهیدرات های محلول در آب، نیتروژن آمونیاکی، اتانول، اسیداستیک، نسبت لاکتات به استات، اسیدپروپیونیک، اسیدبوتیریک و بازیافت ماده خشک معنی دار نبود.در این آزمایش افزودنی باکتریایی میزان اسیدلاکتیک سیلاژ را به طور معنی داری افزایش داد (01/0p<). این می تواند به دلیل غالب شدن باکتریهای تولید کننده اسید لاکتیک همگن باشد.افزودن پساب نشاسته ph سیلاژ یونجه را به طور معنی داری افزایش و مقدار اسیدلاکتیک (01/0p<)، نسبت لاکتات به استات، اسید استیک و اسید بوتیریک را به طور معنی دار کاهش داد (05/0p<) ولی تأثیر معنی داری بر نسبت بازیافت ماده خشک، کربوهیدرات محلول، نیتروژن آمونیاکی، اتانول نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد پیامد افزودن پساب نشاسته از فعالیت لاکتوباسیل ها کاسته شده و لذا تولید اسیدلاکتیک کاهش یافته که با کاهش لاکتات نسبت لاکتات به استات نیز کاهش می یابد و کاهش ph سیلاژ به اندازه تیمار شاهد نبوده است که دلیل آن احتمالاً به نمک موجود در پساب نشاسته مربوط می شود که باعث کاهش فعالیت باکتری های لاکتوباسیل سیلاژ شده است. پساب نشاسته به طور معنی داری میزان اسیدبوتیریک و اسیداستیک سیلاژ را کاهش داد که این می تواند به دلیل تأثیر پساب نشاسته در افزایش تولید پساب و افزایش ماده ی خشک سیلاژ در پی آن باشد با افزایش ماده خشک میزان رطوبت در سیلو کاهش یافته که این امر مانع رشد باکتری های انتروباکتر و کلستریدیوم های سیلاژ می شود در نتیجه میزان تولید اسیداستیک و اسیدبوتیریک که محصول فعالیت این باکتری ها است کاهش می یابد از طرفی همان طوری که در بخش قبلی عنوان شد احتمالاً علاوه بر تأثیر منفی نمک موجود در پساب نشاسته بر لاکتوباسیل ها بر جمعیت باکتری های انتروباکتر و کلستریدیوم نیز تأثیر کاهنده داشته اند بنابراین باعث کاهش تولید اسیداستیک و اسید بوتیریک سیلاژ شده است. فاکتور پساب نشاسته به طور معنی داری میزان اسیدپروپیونیک سیلاژ را افزایش داد (05/0p<).نتایج این مطالعه نشان داد اثر متقابل دو افزودنی ذکر شده بر ph، اسیدلاکتیک، ازت آمونیاکی، اسیداستیک، اسیدبوتیریک، اسیدپروپیونیک، نسبت لاکتات به استات و بازیافت ماده خشک معنی دار بود و لیکن بر سایر معیار های اندازه گیری شده اثر معنی دار نداشت. اثر متقابل افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته بر ph معنی دار بود (05/0p<). به نحوی که کمترین میزان ph مربوط به سیلاژ تیمار شده شاهد با افزودنی باکتریایی و بیشترین آن مربوط به سیلاژ تیمار شده با 10درصد پساب نشاسته بدون افزودنی باکتریایی بود. بنابر یافته های جدول ذکر شده مقدار اسید لاکتیک در سیلاژهای تیمار شده با این دو افزودنی از لحاظ آماری معنی دار شد (01/0p<) و بیشترین مقدار اسید لاکتیک مربوط به سیلاژ شاهد تیمار شده با افزودنی باکتریایی (84/7) و کمترین مقدار آن در سیلاژ تیمار شده با 15 درصد پساب نشاسته (46/3) مشاهده شد و این داده ها نشان داد که افزودنی باکتریایی باعث افزایش تولید اسید لاکتیک شده است و وقتی پساب نشاسته اضافه شد باعث کاهش مقدار لاکتات گردید. زیرا احتمالاً به دلیل نمک موجود در پساب یا به دلیل کاهش سهم کربوهیدرات های محلول در آب فعالیت باکتری های سیلاژ یا افزودنی های باکتریایی محدود و اثر افزودنی باکتریایی خنثی شده است. لذا استفاده توأم افزودنی باکتریایی و پساب نشاسته به طور همزمان توصیه نمی شود. کمترین مقدار نیتروژن آمونیاکی در سیلاژ تیمار شده با سطح 15 درصد پساب نشاسته مشاهده شد (05/0p<). بررسی ها نشان داد که بیشترین بازیافت ماده خشک در سیلاژ یونجه تیمار شده با افزودنی باکتریایی بدون افزودن پساب نشاسته و کمتری آن در سیلاژ حاوی 10 درصد پساب نشاسته بدون افزودنی باکتریایی مشاهده گردید.
مسیح اله فروزمند مسعود علیخانی
این مطالعه به منظور بررسی اثر هیبرید ذرت و مرحله بلوغ در هنگام برداشت بر برخی از صفات زراعی گیاه، کیفیت تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ آن و عملکرد گاوهای شیرده در قالب سه آزمایش جداگانه انجام گرفت. در آزمایش اول و دوم هیبریدهای سیتگل کراس 604، تری وی کراس 637 و سیتگل کراس 704 کاشته شد. در آزمایش اول بوته های هیبریدهای مورد آزمایش در شش مرحله بلوغ شامل مراحل ابریشمی، تاول زنی، شیری، خمیری، اوایل دندانه ای و اواخر دندانه ای برداشت شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها در قالب آزمایش کرتهای خرد شده یا طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی انجام گرفت. نتایج نشان داد که هیبرید های مورد مطالعه از لحاظ ارتفاع گیاه، درصد دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، ماده آلی و خاکستر استوور همچنین نسبت ساقه به استوور و نسبت ساقه به کل اندانهای هوایی گیاه، قطر ساقه، تعداد برگ، نسبت پوست بلال به استوور، وزن تاسل، نسبت تاسل به استوور، نسبت تاسل به کل اندامهای هوایی گیاه، وزن خشک چوب بلال، نسبت خشک چوب بلال به کل اندامهای هوایی گیاه و تعداد ردیف دانه روی بلال با هم تفاوت معنی داری داشتند.ولی از لحاظ سایر صفات اندازه گیری شده بین هیبریدهای مذکور اختلاف آماری مشاهده نشد. همچنین نتایج این آزمایش نشان داد که مرحله بلوغ ذرت بر وزن تر، وزن خشک و درصد ماده خشک کل اندامهای هوایی گیاه، وزن تر و خشک استوور، نسبت تر و خشک استوور به کل اندامهای هوایی گیاه، درصدماده خشک، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، پروتئین، ماده آلی و خاکستر استوور، وزن ساقه، نسبت ساقه به استوور و کل اندامهای هوایی گیاه، قطر ساقه، تعداد و وزن تر برگ، نسبت برگ به کل اندام های هوایی گیاه، .... و دانسیته دانه تاثیر معنی داری داشته است، اما تاثیری بر ارتفاع گیاه، نسبت برگ به استوور، تعداد بلال و تعداد ردیف دانه روی بلال نداشت. برای انجام آزمایش دوم هیبریدهای مورد مطالعه در مراحل شیری، خمیری، اوایل دندانه ای و اواخر دندانه ای برداشت شد و با علوفه خرد شده آن ها 36 عدد سیلوی آزمایشگاهی تهیه گردید. در آزمایش سوم هیبریدهای تری وی کراس 627 و سینگل کراس 704 در قطعه زمینی جداگانه کشت و هر کدام در دو مرحله متفاوت بلوغ برداشت شدند. نتایج سه آزمایش مشخص کرد که بین هیبریدهای مورد آزمایش از لحاظ معیارهای مورد آزمایش اختلاف قابل توجهی وجود نداشت و مرحله بلوغ ذرت به هنگام برداشت تاثیر معنی داری بر کیفیت سیلاژ حاصل و عملکرد گاوهای شیرده تغذیه شده با آن داشت، همچنین نتایج نشان داد که بهترین کیفیت سیلاژ و عملکرد گاوهای شیرده با برداشت علوفه ذرت بین مراحل اوایل تا اواخر دندانه ای حاصل شد.
didar دیدار مرتضی نیکبخت
به منظور تعیین مناسب ترین ترکیب مخلوط سیلاژ تریتیکاله با یونجه از نظر ارزش غذایی و کیفیت تخمیر در مقایسه با سیلاژ یونجه، آزمایشی با طرح پایه ی کاملا تصادفی با شش تیمار که شامل سطوح مختلف اختلاط علوفه ی یونجه با گیاه کامل تریتیکاله به ترتیب با نسبت های 100: 0، 90: 10، 80 : 20، 70 : 30، 60 : 40 و 50 : 50 بود با 4 تکرار و با استفاده از 24 عدد سیلوی آزمایشگاهی از جنس پی وی سی اجرا گردید. یونجه در اوایل دوره ی گلدهی برداشت و به مدت 24 ساعت در معرض نور آفتاب پلاسیده شد و پس از آن با گیاه کامل تریتیکاله به نسبت-های ذکر شده مخلوط و با استفاده از دستگاه خردکن علوفه به قطعات کوچکتر خرد و با استفاده از دستگاه پرس هیدرولیک سیلو شد. پس از پر کردن سیلو تا تکمیل فرآیند تخمیر به مدت 120 روز در محیط آزمایشگاه نگهداری شد. بعد از آن مینی سیلوها تک تک بازگشایی شده و محتویات آن تخلیه شده و مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده توسط نرم افزار sas و با رویه با glm آنالیز و از روش مقایسات میانگین دانکن در سطح 5 درصد برای مقایسه میانگین داده های به دست آمده استفاده شد. نتایج نشان داد بین تیمارها از لحاظ درصد ماده ی خشک، پروتئین خام، نشاسته و خاکستر اختلاف معنی داری وجود داشت (01/0 >p). به طوری که با افزایش سطح گیاه تریتیکاله ماده ی خشک، پروتئین خام و خاکستر کاهش یافت، به صورتی که تیمار 50 درصد یونجه و 50 درصد تریتیکاله کمترین ماده ی خشک، پروتئین خام و خاکستر را دارا بود. از طرف دیگر مشاهدات نشان داد که درصد نشاسته با افزایش تریتیکاله افزایش یافت به صورتی که تیمار 50 درصد یونجه و 50 درصد تریتیکاله بیشترین مقدار نشاسته را داشت.نتایج تأثیر تیمارها بر معیارهای کیفیت تخمیر نشان داد بین تیمارها از لحاظ درصد اسیدلاکتیک، کربوهیدرات محلول در آب و ازت آمونیاکی (01/0 >p) و درصد اتانول(05/0 >p) اختلاف معنی داری وجود داشت و با افزایش سطوح گیاه کامل تریتیکاله درصد اسیدلاکتیک و کربوهیدرات محلول افزایش یافت و اتانول و ازت آمونیاکی کاهش یافت، به طوری که تیمار 50 درصد یونجه و 50 درصد تریتیکاله کمترین درصد اتانول و ازت آمونیاکی و بیشترین درصد اسیدلاکتیک و کربوهیدرات محلول در آب را دارا بود. نتایج نشان داد که جایگزینی گیاه کامل تریتیکاله (علوفه ی گرامینه) تا 50 درصد ماده خشکبا یونجه (علوفه ی لگومینه) باعث بهبود کیفیت تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ حاصله خواهد شد.
فاطمه وزیری مسیح اله فروزمند
در این مطالعه جهت بررسی اثرات پروبیوتیکی ماست (حاوی باکتری های لاکتوباسیلوس بولگاریکوس،لاکتوباسیلوساسیدوفیلوس، بیفیدوباکتر و استرپتوکوکوس ترموفیلوس) کفیر (حاوی باکتری-های لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس، بیفیدوباکتر و استرپتوکوکوس ترموفیلوس) به عنوان پروبیوتیک های باکتریایی و ساکارومایسیس سرویسیه به عنوان پروبیوتیک قارچی، از 44 رأس گوساله شیرخوار هلشتاین از روز چهارم بعد از تولد تا سن 42 روزگی استفاده شد. بدین منظور پس از تعیین جمعیت باکتریایی ماست و کفیر ، مقدار مورد نیاز روزانه آنها طوری محاسبه شد که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن گوساله به مقدار 109 واحد تشکیل دهنده کلنی از باکتری های مفید مذکور در اختیار گوساله قرار داده شود.تأثیر تیمارها بر معیارهای مورد سنجش برای 5 دوره مورد ارزیابی قرار گرفت بطوری که دوره اول (4 تا 14 روزگی)، دوره دوم (4 تا 28 روزگی)، دوره سوم (4تا 42روزگی) ، دوره چهارم (4 تا ازشیرگیری) و دوره پنجم (4 تا 90 روزگی) بود.نتایج نشان دادند که مصرف ماده خشک و استارتر تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. تیمارهای غذایی مورد آزمایش به ویژه ساکارومایسیس سرویسیه میزان اضافه وزن بدن را به طور معنی داری در دوره اول (001/0p<) و دوره دوم (01/0p<) افزایش داد.تیمارهای آزمایشی بر میزان اضافه وزن بدن در دوره چهارم و پنجم تأثیر معناداری نداشتند. تیمارهای آزمایشی به ویژه مخمر حاوی ساکارومایسیس سرویسیه، راندمان خوراک را به طور بسیار چشمگیری در طی دوره اول (01/0p<)،دوره دوم و چهارم (05/0p<)افزایش داد.وزن 14 روزگی گوساله ها به طور قابل توجهی (001/0p<) تحت تأثیر تیمارهای غذایی به ویژه گوساله هایی که با مخمر ساکارومایسس سرویسیه تغذیه شدند، قرار گرفت.تیمارهای غذایی به طورچشمگیری (001/0p<) تعداد روز بیماری (اسهال) کمتری داشتند. تیمارهای غذایی به طور معنی داری (05/0p<) شمار باکتری های لاکتوباسیلی را در روز سی ام افزایش داد.تیمارهای غذایی به ویژه مخمر ساکارومایسیس سرویسیه شمار باکتری های اشریشیاکلای را در روز 10 به طور معنی داری (05/0p<) کاهش داد.این مطالعه نشان داد که ماست، کفیر و مخمر ساکارومایسیس سرویسیه توانایی پروبیوتیکی در بهبود فلور میکروبی روده و در نتیجه بهبود عملکرد گوساله ها دارند.
غلامرضا باولی علی نقی کشتکاران
تأثیر جایگزینی سطوح مختلف علوفه چهار رقم جوی ایرانی با علوفه یونجه بر کیفیت تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ مخلوط آن چکیده به منظور بررسی تأثیر جایگزینی سطوح مختلف علوفه چهار رقم جوی ایرانی با علوفه یونجه بر کیفیت تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ مخلوط آن، آزمایشی با 4 تیمار و 4 تکرار در سه سطح بر پایه طرح کاملاً تصادفی در سال 1389 انجام گرفت. در این آزمایش علوفه کامل چهار رقم جوی ایرانی به نام های بی نام، ماکوئی، فصیح و رودشت برداشت و بوسیله دستگاه خردکن به قطعات کوچکتر خرد شد. همچنین گیاه کامل یونجه پس از پژمرده شده نیز به قطعات کوچکتر خرد شد و سپس گیاه کامل جو در 3 سطح و به نسبت صفر و 25 50 درصد با علوفه یونجه مخلوط و در 48 مینی سیلوی آزمایشگاهی از جنس پی وی سی با فشار 40 اتمسفر ذخیره شد. پس از 80 روز سیلو ها بازگشایی و پارامترهای موردنظر اندازه گیری گردید. در مورد نمونه های گیاه، درصد ماده خشک، پروتئین خام، خاکستر، چربی خام، دیواره سلولی و دیواره سلولی بدون همی سلولز و در نمونه های سیلاژ درصد ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، خاکستر، کربوهیدرات محلول در آب، اسیدهای چرب فرار، اتانول و ph اندازه گیری شد. نتایج این آزمایش نشان داد نوع رقم جو تنها بر درصد ماده خشک و محتوی نشاسته سیلاژهای مخلوط حاصله اثر معنی داری داشت و بر سایر معیارهای اندازه گیری شده مربوط به ترکیب شیمیائی سیلاژها اثر معنی داری دیده نشد. همچنین داده ها مشخص کرد که درصد ماده خشک، دیواره سلولی، درصد چربی، پروتئین و نشاسته بطور معنی داری تحت تأثیر سطح جایگزینی علوفه ارقام جو قرار گرفت بطوری که با افزایش سطح جایگزینی درصد ماده خشک، خاکستر و درصد پروتئین کاهش و درصد دیواره سلولی، چربی و نشاسته افزایش یافت. نوع رقم بر محتوی کربوهیدرات و نسبت لاکتات به استات سیلاژها اثر معنی داری داشت. ولی بر سایر معیارهای ارزیابی شده کیفیت تخمیر اثر معنی داری نداشت. در بین ارقام مورد مطالعه بیشترین کربوهیدرات محلول باقی مانده در علوفه سیلو شده مربوط به رقم رودشت و کمترین آن مربوط به بی نام بود. همچنین بیشترین نسبت لاکتات به استات مربوط به رقم رودشت و کمترین مقدار آن مربوط به ارقام بی نام و ماکوئی بود. سطح جایگزینی علوفه کامل جو بر محتوی کربوهیدرات محلول، اسید پروپیونیک (01/0(p< همچنین اسید بوتیریک، اتانول و نسبت لاکتات به استات (05/0p<) معنی دار بود. ولی تأثیری بر ph و اسید استیک نداشت. داده ها نشان داد با افزایش سطح جایگزینی درصد کربوهیدرات محلول، اسید لاکتیک، اتانول و نسبت لاکتات به استات افزایش و درصد اسید پروپیونیک و بوتیریک سیلاژ مخلوط حاصله کاهش یافت. یافته های این پژوهش نشان داد اگرچه جایگزینی علوفه کامل جو باعث کاهش سطح پروتئین سیلاژ حاصله گردید، ولیدرکل باعث بهبود ارزش غذائی و کیفیت تخمیر شد و از میان ارقام بکار رفته سطوح جایگزینی 50درصد ارقام رودشت و ماکوئی بیشترین تأثیر را بر کیفیت سیلاژ مخلوط آن ها با یونجه داشت.
حمیرا قاسمی مسیح اله فروزمند
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر تغذیه¬ی مکمل چربی محافظت شده و سالبوتامول بر عملکرد و خصوصیات لاشه بره¬های پرواری، در مزرعه آموزشی- پژوهشی دانشگاه یاسوج واقع در روستای نره-گاه انجام گرفت. تعداد بیست بره پرواری نر نژاد بهمئی (با میانگین سنی 7±90 روز و میانگین وزن 7/1±29 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تیمار و پنج تکرار به مدت 80 روز ) 20روز جهت عادت¬پذیری و60 روز مدت پروار( مورد آزمایش قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از 1- تیمارc: شاهد (بدون مکمل چربی و سالبوتامول)، 2- تیمار :f حاوی 5 درصد مکمل چربی محافظت شده سویا ، 3- تیمار s: حاوی 4 میلی¬گرم بر کیلوگرم سالبوتامول (بر اساس ماده خشک) وفاقد مکمل چربی محافظت شده و 4- تیمار fs: حاوی 5 درصد مکمل چربی محافظت شده و 4 میلی¬گرم بر کیلوگرم سالبوتامول (بر اساس ماده خشک). تیمار¬ها از لحاظ انرژی، پروتئین، سطح علوفه به کنسانتره، درصد دیواره سلولی یکسان بودند و سعی شده بود که اجزای جیره دارای کمترین اختلاف باشد. در این آزمایش بره¬ها در روزهای 20، 50 و 80 دوره¬ی پروار (پس از 24 ساعت گرسنگی) توزین و رکورد برداری از آن ها صورت گرفت. نمونه¬گیری خوراک و مدفوع در طول دوره در دو نوبت انجام شد. در انتهای دوره¬ی پروار (پس از 24 ساعت گرسنگی)، بره¬ها ابتدا توزین و سپس کشتار و لاشه آن¬ها به طور یکنواخت تجزیه ¬شد و وزن لاشه گرم، درصد لاشه، وزن بخش های مختلف لاشه شامل وزن ران، وزن سردست، وزن ماهیچه راسته، وزن دنبه و.... اندازه¬گیری شد. نتایج آزمایش نشان داد مکمل چربی تأثیر معنی داری روی وزن بدن، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل خوراک نداشت که این بدلیل سطح پایین مکمل چربی مصرفی و یکسان بودن سطح انرژی و سایر پارامترها در جیره های آزمایشی بود، ولی باعث کاهش مصرف خوراک نیز نشد. تیمار حاوی مکمل چربی بر قابلیت هضم ماده خشک، دیواره سلولی تأثیری نداشت که این نشان دهنده این بود که چربی مورد استفاده کاملاً محافظت شده بوده است اما باعث افزایش هضم چربی خام به¬دلیل قابل هضم¬تر بودن مکمل چربی محافظت شده نسبت به جزء لیپیدی تیمار شاهد، و کاهش هضم خاکستر شد. جیره حاوی مکمل سالبوتامول باعث افزایش وزن ران، درصد ران، وزن راسته، درصد راسته، وزن لاشه بدون دنبه و درصد لاشه بدون دنبه و کاهش وزن دنبه و درصد دنبه بدون تأثیر منفی بر عملکرد و قابلیت هضم شد. استفاده همزمان مکمل چربی و سالبوتامول بر خصوصیات لاشه تأثیر منفی داشت. وزن آلایش¬ها و اجزای درونی لاشه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت.
لیلا حیدری مسیح اله فروزمند
این پژوهش به¬منظور بررسی تأثیر تغذیه¬ی مکمل چربی و متیونین محافظت شده بر عملکرد و خصوصیات لاشه بره¬های پرواری، در مزرعه آموزشی- پژوهشی دانشگاه یاسوج واقع در روستای نره گاه انجام گرفت. تعداد بیست بره پرواری نر نژاد بهمئی با (میانگین سنی 7±90 روز و میانگین وزن 7/1±28 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تیمار و پنج تکرار به مدت 80 روز (20روز جهت عادت پذیری و 60 روز مدت پروار) مورد آزمایش قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از 1-تیمارc: شاهد (بدون مکمل چربی و متیونین)، 2-تیمار :f حاوی 5 درصد مکمل چربی محافظت شده سویا ، 3-تیمار m: حاوی روزانه 4 گرم مکمل متیونین و 4-تیمار fm: حاوی 5 درصد مکمل چربی محافظت شده و روزانه 4 گرم مکمل متیونین محافظت شده سویا. تیمار¬ها از لحاظ انرژی، پروتئین، سطح علوفه به کنسانتره، درصد دیواره سلولی یکسان بودند و سعی شده بود که اجزای جیره دارای کمترین اختلاف باشد. در این آزمایش بره¬ها در روزهای 20، 50 و 80 دوره¬ی پروار (پس از 24 ساعت گرسنگی) توزین و رکوردبرداری از آن¬ها صورت گرفت. نمونه گیری خوراک و مدفوع در طول دوره در دو نوبت انجام شد. در انتهای دوره پروار، بره-ها ابتدا توزین و سپس کشتار و لاشه آن¬ها به¬طور یکنواخت تجزیه ¬شد و وزن لاشه گرم، درصد لاشه، وزن بخش های مختلف لاشه شامل ران، سردست، راسته، دنبه و.... اندازه گیری شد. در این آزمایش اگرچه بیشترین درصد لاشه بدون دنبه و درصد راسته همچنین کمترین وزن و درصد دنبه به تیمار حاوی مکمل چربی محافظت شده تعلق داشت، لیکن اثر معنی ¬داری از مکمل چربی مورد استفاده بر عملکرد و سایر خصوصیات لاشه مشاهده نشد. تیمار حاوی مکمل چربی بر مصرف ماده خشک و قابلیت هضم مواد مغذی از جمله ماده خشک، پروتئین خام و دیواره سلولی تأثیر منفی نداشت که نشان داد، چربی مورد استفاده کاملاً محافظت شده بوده است. در این تحقیق مکمل متیونین محافظت شده تأثیر مثبتی بر عملکرد دام نداشت که احتمالاً به دلیل سطح پروتئین خام جیره (14 درصد پروتئین خام) بوده است که توانسته است اسیدهای آمینه ضروری مورد نیاز دام را تأمین نماید. متیونین محافظت شده موجب تأثیر منفی بر قابلیت هضم پروتئین خام و خصوصیات لاشه از جمله کاهش معنی¬دار درصد ران، وزن راسته، درصد راسته و درصد لاشه بدون دنبه و افزایش معنی¬دار وزن دنبه و درصد آن شد (05/0>p)، لذا بر پایه نتایج این آزمایش استفاده از متیونین محافظت شده برای بره های پرواری توصیه نمی¬شود
محمد کشاورزپور محمدرضا بحرینی بهزادی
در این تحقیق ساختار و تنوع ژنتیکی گوسفندان نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک با استفاده از تحلیل شجره مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات شجره ای ثبت شده برای گوسفندان لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک جهت برآورد سطح تکامل شجره، فاصله نسل، ضریب همخونی و همتباری، اندازه موثر جمعیت و پارامترهای احتمال منشا ژن شامل حیوانات بنیان گذار، تعداد موثر حیوانات بنیان گذار، تعداد موثر ژنوم حیوانات بنیان گذار، تعداد موثر اجداد، مورد استفاده قرار گرفت. میانگین فاصله نسل در سه نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 23/4، 50/4 و 85/4 سال برآورد شد. تعداد نسل های کامل برای نژادهای لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 8، 5 و 11 نسل برآورد شد. میانگین همخونی در هر سه نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 56/0، 09/0 و 01/5 بود. ضریب همتباری در گوسفندان نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 76/0، 35/0 و 71/4 بود. اندازه موثر جمعیت در گوسفندان نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک 249، 284 و 26 راس محاسبه شد. تعداد حیوانات بنیان گذار در هر سه نژاد لری-بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 506، 406 و 167 راس بود. تعداد موثر حیوانات بنیان گذار در هر سه نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک 105، 209 و 22 راس بود. تعداد موثر اجداد در گوسفندان نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 90، 73 و 17 راس محاسبه شد. تعداد اجدادی که 50 درصد تنوع ژنتیکی جمعیت مورد مطالعه از آنها منشاء گرفته است در نژاد لری-بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 35، 26 و 11 راس برآورد شد. تعداد موثر ژنوم حیوانات بنیان گذار در هر سه نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک به ترتیب 65، 144 و 11 راس برآورد شد. میزان مشارکت حیوانات بنیان گذار و اجداد اصلی در ایجاد جمعیت کنونی در هر سه نژاد لری بختیاری، کرمانی و ایران بلک، نامتعادل بود که می تواند باعث کاهش تنوع ژنتیکی شود.
غلامحسین صفرزاده علی نقی کشتکاران
این پژوهش با هدف بررسی اثر سطوح مختلف فشار و مرحله بلوغ گیاه ذرت بر معیارهای تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ ذرت ایرانی در دانشگاه یاسوج انجام گرفت. این آزمایش با استفاده از 48 سیلوی آزمایشگاهی از جنس پی وی سی در قالب آزمایش فاکتوریل 4×3 با طرح پایه ی کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. برای این کار گیاه کامل ذرت رقم سینگل کراس 700 در سه مرحله بلوغ شیری (ماده ی خشک 22 درصد)، خمیری (ماده ی خشک 28 درصد) و دندانه ای (ماده ی خشک 32-33 درصد) برداشت و بوسیله ی دستگاه چاپر خرد و توسط دستگاه پرس هیدرولیک سیلوی آزمایشگاهی با سطوح مختلف فشار برابر 20، 30، 40 و 50 اتمسفر درون سیلوها متراکم شد (هر تیمار 4 تکرار). سیلوها تا شروع و تکمیل فرآیند تخمیر به مدت یکصد و بیست روز در دمای آزمایشگاه نگهداری شدند. نتایج نشان دادند پیشرفت بلوغ بر درصد ماده ی خشک، پروتئین، دیواره ی سلولی و دیواره ی سلولی بدون همی سلولز در سطح (01/0>p) معنی دار بود. همچنین اثر مرحله ی بلوغ بر تمامی فاکتورهای اندازه گیری شده مربوط به معیارهای تخمیر (01/0>p) معنی دار بود. حداکثر میزان ماده ی خشک، تراکم علوفه بر اساس ماده ی خشک، اتانول، ph و اتلاف ماده ی خشک در مرحله ی دندانه ای، امّا حداکثر تراکم علوفه ی تر، دیواره ی سلولی و دیواره ی سلولی بدون همی سلولز، پروتئین، کربوهیدراتهای محلول درآب، بازیافت ماده ی خشک، ازت آمونیاکی، اسیدلاکتیک، اسید استیک، اسید پروپیونیک، اسید بوتیریک در مرحله ی شیری بدست آمد. همچنین نتایج نشان داد اثر سطوح مختلف فشار بر تمامی فاکتورهای اندازه گیری شده مربوط به ترکیب شیمیایی و معیارهای تخمیر بجز خاکستر و اتانول معنی دار بود. بطوری که افزایش فشردگی باعث افزایش درصد ماده ی خشک، تراکم علوفه ی تر، تراکم علوفه بر اساس ماده ی خشک، بازیافت ماده ی خشک، phو کاهش مقدار اتلاف ماده ی خشک، درصد دیواره ی سلولی و دیواره ی سلولی بدون همی سلولز، پروتئین، ازت آمونیاکی، کربوهیدرات های محلول درآب، اسید لاکتیک، اسید استیک، اسید پروپیونیک و اسید بوتیریک گردید. میانگین مقدار ph در تمامی سطوح فشار پایین تر از عدد 4 بود که نشان دهنده ی مناسب بودن روش بکار برده شده برای تهیّه سیلاژها بود. همچنین اثر سطوح مختلف فشار و مرحله ی بلوغ بر فشردگی علوفه ی تر و اسید پروپیونیک (01/0>p) همچنین ماده ی خشک و ازت آمونیاکی (05/0>p) معنی دار شد. نتیجه گیری کلّی حاکی از این است که با پیشرفت بلوغ بدلیل افزایش سهم بلال و کاهش سهم برگها و ساقه، درصد ماده ی خشک افزایش و درصد پروتئین، دیواره ی سلولی و کربوهیدرات های محلول کاهش پیدا کرد. همچنین کمترین مقدار فشردگی در فشار 20 اتمسفر و بیشترین آن در فشار 50 اتمسفر حاصل شد. از طرف دیگر میزان اسید لاکتیک تولیدی و کاهش ph در فشار 30 اتمسفر با فشار 20 اتمسفر تفاوت چندانی نداشت. براساس نتایج این آزمایش با پیشرفت بلوغ باید مقدار فشار وارده بر سطح سیلو را افزایش داد، بصورتی که برای علوفه ی ذرت برداشت شده در مرحله ی شیری و خمیری فشار 30 اتمسفر و برای علوفه ی برداشت شده در مرحله ی دندانه ای فشار 50 اتمسفر توصیه می شود.