نام پژوهشگر: محمود جمشیدی

بررسی تأثیر اصلاح ساختارفضایی بافت تاریخی شهرها بر توسعه یافتگی این بافت ها با بهره گیری از روش چیدمان فضا (نمونه موردی: بافت تاریخی شهر مشهد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده معماری و شهرسازی 1390
  صفورا مختارزاده   رسول بیدرام

بر اثر توسعه پراکنده و بی سامان شهرها، الگوی سازمان فضایی اولیه و ساختار اصلی آن ها دگرگون گشته است. این عوامل موجب از بین رفتن ساختار واحد در کل شهر، انزوای فضایی بخش های مختلف شهر به ویژه بافت های مرکزی و قدیمی شهر و در نتیجه انزوای اقتصادی- اجتماعی آن ها شده است. از طرفی افزایش وسعت شهرها موجب پیچیدگی های کالبدی – فضایی در آن ها گردیده، به طوری که شناخت ساختار و استخوان بندی اصلی شهرها و ریخت شناسی آن بر اساس تحلیل تمام اجزای شهرها امری مشکل و غیرممکن می باشد. از جمله نظریه ها و روش هایی که به مطالعه ساختار و پیکربندی فضای شهری می پردازد و توانسته به نیازهای تحلیل ساختار فضایی شهرها پاسخ دهد، نظریه چیدمان فضا است. بنابراین مسأله اصلی این تحقیق این است که چگونه با تحلیل ساختار فضایی بافت تاریخی شهرها به روش چیدمان فضا می توان به توسعه یافتگی این بافت ها کمک نمود؟ و آیا میان تغییرات ارزش همپیوندی فضایی حاصل از تحلیل چیدمان فضا و تغییرات سطوح توسعه ی اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی شهرها رابطه معناداری وجود دارد یا خیر؟ در راستای پاسخگویی به سوالات مطرح شده، محلات شهر مشهد به ویژه محلات بافت قدیم آن مورد آزمون قرار گرفتند که برای تحلیل ساختار فضایی آن ها از روش چیدمان فضا و برای تعیین سطح توسعه یافتگی محلات، از روش تحلیل عاملی و تاکسونومی استفاده شده است. در این تحلیل 20 شاخص در زیرگروه های اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، زیست محیطی و رفاهی با یکدیگر ترکیب شده اند و به عنوان بک شاخص به نام توسعه یافتگی، در تحلیل ارتباط میان ساختار فضایی محلات و تغییرات سطح توسعه یافتگی آن ها، وارد شده اند. نتایج پژوهش در ارتباط با استفاده از روش چیدمان فضا در تحلیل ساختار فضایی بافت های فرسوده به ویژه بافت های فرسوده قدیمی، نشان می دهد که انزوای اجتماعی – اقتصادی و فرسودگی کالبدی این بافت ها، رابطه مستقیمی با کاهش همپیوندی ساختار درونی این بافت ها با بافت های اطراف و کل شهر دارد. بر این اساس این نظریه با بررسی رابطه فرم شهر و شناخت آسیب های فضایی و همچنین بررسی رابطه بین تغییرات فضایی و ویژگی های اجتماعی – اقتصادی و فعالیتی در شهرها می تواند به شناخت آسیب های ساختاری ایجاد شده در بافت های تاریخی و قدیمی و توسعه و احیای این بافت ها کمک نماید. علاوه بر این، با توجه به اینکه این نظریه می تواند اثرات اقتصادی و اجتماعی را نیز پیش بینی نماید از آن می توان برای ارزیابی برنامه های نوسازی و بهسازی استفاده کرد.

ظرفیت سازی توسعه میان افزای زمین های رها شده در بافت های ناکارامد شهری با رویکرد رشد هوشمند (نمونه موردی: منطقه یک اصفهان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده معماری و شهرسازی 1391
  نرگس قدسی   مهین نسترن

رشد روز افزون جمعیت در شهرهای بزرگ، منجر به گسترش شهر به سمت حواشی آن و از بین رفتن زمین های کشاورزی و محیط زیست طبیعی اطراف شده است. این در حالی است که زمین های زیادی در درون شهر رها شده و از روند توسعه باز مانده اند. این زمین ها به سبب استقرار در درون شهرها و بهره مندی از تأسیسات و تجهیزات زیر بنایی و دسترسی مناسب به مراکزخدماتی و تسهیلات شهری دارای اهمیت ویژه هستند. شهر اصفهان در دهه های 1345-1335و 1355-1345 به سمت گسترش پراکنده شهری و در دهه های بعد از آن به سمت فشردگی شهری پیش رفته است. با این وجود در فاصله سال های 1385-1375، مناطق 4، 6، 7 و10به سمت گسترش بی رویه و پراکنده شهری پیش رفته اند. از آن جایی که این مناطق به دلیل نزدیکی به زمین های کشاورزی اطراف شهر، پتانسیل بالایی در گسترش پراکنده شهری دارند، لذا می توان با توسعه ی هوشمندانه مناطق مرکزی شهر در جهت جلوگیری از گسترش پراکنده در این مناطق گام برداشت. این پژوهش با هدف ظرفیت سازی توسعه ی میان افزا در زمین های رها شده در بافت های ناکارآمد شهری، با بهره گیری از رویکرد رشد هوشمند در بافت مرکزی اصفهان، به دنبال شناسایی و اولویت بندی زمین های رها شده ای است که در بافت مرکزی شهر، ظرفیت توسعه ی میان افزا را دارا هستند. بر این اساس ابتدا به ارزیابی روند گسترش کالبدی شهراصفهان با استفاده از مدل هلدرن و آنتروپی شانون طی 5 دهه ی گذشته پرداخته و در ادامه با روش های تاپسیس، تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل مکانی، اولویت بندی نواحی دارای قابلیت توسعه در منطقه یک شهرداری اصفهان صورت گرفته است. با شناسایی نواحی دارای قابلیت توسعه بالا، در مرحله بعدی زمین های رها شده در یکی از محلات این نواحی (محله درب کوشک ) با تدوین شاخص های ظرفیت سنجی زمین های میان افزا و تعیین وزن آن معیارها از طریق روش ahpگزینش شده، و ظرفیت توسعه آن ها مورد سنجش قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند که از 89 قطعه زمین رها شده در محله مورد بررسی تعداد 8 قطعه با ظرفیت توسعه بسیار زیاد، 24 قطعه با ظرفیت توسعه زیاد، 35 قطعه با ظرفیت توسعه متوسط و 22 قطعه با ظرفیت توسعه کم هستند. در راستای هدف پژوهش در انتها راهبردها و پیشنهادهای لازم آمده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی بوده است.

برنامه ریزی مدیریت بحران بیمارستان ها در شرایط وقوع زلزله با رویکرد سیستمی. نمونه موردی شهر تهران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده معماری و شهرسازی 1391
  غزال عبداللهی   مهین نسترن

زلزله یکی از پدیده های طبیعی ست که در صورت عدم وجود امکانات لازم برای مقابله با آن، می تواند تأثیرات بسیار مخربی به همراه آورد. بشر همواره در تلاش بوده تا بتواند با انجام تدابیری از آثار این پدیده بر روی سکونتگاه های خود بکاهد. این امر موجب به وجود آمدن مدیریت بحران شده است. مدیریت بحران در پی اتخاذ تدابیری برای ایجاد آمادگی در شرایط وقوع یک بحران مانند زلزله می باشد. این تدابیر شامل مقاوم سازی ساختمان ها، ایجاد پایگاه های مدیریت بحران، آماده کردن افراد و ... می باشد. یکی از تدابیر اتخاذ شده در این راستا، استفاده از بیمارستان ها به عنوان پایگاه های مدیریت بحران است. بیمارستان ها به علت نقشی که در زمان وقوع زلزله در برابر آسیب دیدگان ایفا می کنند، مراکز بسیار مهمی در این زمان به حساب می آید. از این رو بیمارستان ها علاوه بر نقش امدادرسانی به آسیب دیده گان، نقش مدیریت بحران را نیز ایفا می نمایند. این مدیریت در پی بالا بردن کارایی بیمارستان ها در زمان زلزله و سازماندهی به شرایط ایجاد شده در اثر وقوع زلزله است. یکی از ضعف های عمده در زمان وقوع زلزله، عدم کارایی مناسب بیمارستان ها در زمان بحران می باشد. دلایل مختلفی باعث کاهش کارایی بیمارستان ها در زمان زلزله شده است. یکی از عوامل تأثیرگذار در این امر، نبود یک نگاه جامع و کل نگر به آن ها می باشد. بیمارستان ها یک مجموعه به هم پیوسته را تشکیل می دهند و یک سیستم مستقل می باشند. این سیستم دارای دو عنصر اصلی اجزاء و ارتباطات است. در صورت بروز اختلال در یکی از این دو عنصر، کارایی بیمارستان ها در زمان بحران کاهش می یابد. در این پایان نامه، 146بیمارستان در سطح شهر تهران بررسی شده است. هدف اصلی این پایان نامه، برنامه ریزی مدیریت بحران بیمارستان های شهر تهران در شرایط وقوع زلزله با رویکرد سیستمی است. در این راستا، مسأله اصلی این است که آیا در حال حاضر بیمارستان ها کارایی لازم در زمان وقوع زلزله را دارند؟ چگونه می توان کارایی بیمارستان ها را در زمان وقوع زلزله بالا برد؟ آیا می توان سیستم بیمارستان ها را با یک نگاه جامع و کل نگر ساماندهی کرد؟ برای پاسخ به این سوالات بیمارستان های شهر تهران با معیارهای هم جواری، مکانی، دسترسی (شامل 24 معیار فرعی) بررسی شده اند. منبع گردآوری اطلاعات مورد نیاز برای این معیارها، طرح جامع و تفصیلی شهر تهران، اطلاعات وزارت بهداشت و درمان در رابطه با بیمارستان ها، طرح جایکا است. در این راستا بیمارستان ها، ابتدا به صورت مجزا و سپس بر اساس تلفیق کل آن ها ( با استفاده از تحلیل فضایی) تحلیل و از این راه وضعیت بیمارستان ها برای پاسخگویی در شرایط زلزله مشخص شده است. از طرف دیگر با استفاده از نظریه سیستم ها بیمارستان ها به صورت یک سیستم منسجم سامان دهی شده اند. برای این امر، بیمارستان ها بر اساس دو ویژگی بسیار مهم یک سیستم یعنی نقش اجزاء و ارتباط میان اجزاء، برنامه ریزی شده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که از میان 146 بیمارستان موجود در تهران، 40 درصد از آن ها وضعیت مناسبی برای رویارویی با شرایط زلزله ندارند. با استفاده از نظریه سیستم ها، بیمارستان ها بر اساس نقشی که در شرایط زلزله می بایست ایفا کنند، سطح بندی شده و سپس ارتباطات آن ها بر اساس این سطح بندی، سامان دهی شده اند.

مکان یابی صنایع تبدیلی (مطالعه موردی: نواحی روستایی شهرستان بویراحمد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اصفهان - دانشکده معماری و شهرسازی 1388
  پریسا خلیلی   محمد مسعود

عدم کارایی کارکردهای اقتصادی جوامع - که اساساً نقشی مهم در مکان گزینی و پایداری سکونتگاه ها، تولید و معیشت، اشتغالزایی و درآمدزایی ساکنین دارند - یکی از بزرگترین موانع موجود بر سر راه توسعه پایدار نواحی روستایی، بخصوص درکشورهای درحال توسعه، می باشد. سند این مدعا روند تغییرات وضعیت بخش کشاورزی، بعنوان اصلی ترین رکن اقتصاد روستایی و چه بسا ملی، در چند دهة اخیر و وجود ضعف هایی نظیر عدم توانایی در تولید فرصت های شغلی و بطورکلی ایجاد بازار کاری مطمئن، پرسود و جذاب، کاهش سالانة حجم شاغلین و درنتیجه آن مهاجرت روز افزون کارگران مازاد این بخش به مناطق شهری و افزایش میزان فقر و شکاف میان جوامع شهری و روستایی، می باشد. راهبردها و برنامه ریزی های توسعة روستایی موفق در دهه های اخیر همگی مبتنی بر ایجاد تغییرات و متنوع سازی کارکرد اقتصادی در جوامع روستایی بخصوص از راه صنعتی سازی و ایجاد صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی، در این نواحی می باشند. در واقع نظریة صنعتی شدن مناطق روستایی، به عنوان یک کاتالیزور در جهت ایجاد اشتغال و افزایش درآمد و آخرین راه حل برای مشکل فقر مناطق روستایی بوده و درضمن بخشی بالقوه، در جهت رفع مشکل بیکاری برای مناطق محروم روستایی، محسوب می گردد. بررسی وضعیت نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، به عنوان مورد مطالعاتی این پژوهش، نشان می دهدکه این شهرستان علیرغم توان بالای اکولوژیکی، هنوز نتوانسته که از تمام ظرفیت های طبیعی خود بهره وری لازم نماید. نتیجه این عدم بهره وری، بخصوص در نواحی روستایی، نتایج منفی زیادی نظیر عدم توانایی بخش کشاورزی در تامین نیازهای جاری و آتی بازار کار، درصد بالای بیکاری بخصوص بیکاری های فصلی و پنهان، مهاجرت های فراوان، سطح پائین درآمد و باتبع آن سطح نازل کیفیت زندگی و درصد بالای جمعیت روستایی فقیرکه تحت پوشش سازمان های حمایتی – مانند کمیته امداد - قرار دارند، به بار آورده است. با شناسایی محورهای توسعه شهرستان مبنی بر ظرفیت های طبیعی موجود، گسترش صنایع تبدیلی می تواند از پتانسیل های مناطق روستایی به نحو مطلوبی بهره گیری نموده و موجب متنوع سازی اقتصاد روستایی، جلوگیری از افزایش ضایعات تولیدات کشاورزی، بهره گیری مطلوب از نیروی کار مازاد در بخش کشاورزی، ایجاد تخصص و مهارت در بازارکار، کاهش فاصله اقتصادی شهر و روستا، توسعة درونزای مناطق روستایی، کاهش بیکاری های آشکار و پنهان و جریان های مهاجرتی، ارتقاء شاخص توسعة انسانی و عدالت اجتماعی به واسطه رشد اقتصادی متوازن ناحیه، رشد درآمدهای روستایی، دسترسی به زیرساخت ها و خدمات زیستی، امکان آموزش و کسب مهارت های شغلی، اشتغالزایی زنان و سایر شاخص های مرتبط دیگر،گردد. بنابراین باتوجه به اهمیت نقش این صنایع در ارتقای اقتصادی و زیستی ناحیه، فرآیند مکان گزینی باید حتی الامکان بر مبنای بررسی بیشترین تعداد ممکن از عوامل موثر در ارتقای سطح بهره وری و کارایی صنایع تبدیلی، صورت گیرد. بر همین اساس در این رساله سعی گردیده، ابتدا عوامل دخیل در بهره وری صنایع تبدیلی در زمینه های مختلف طبیعی، جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فضایی – کالبدی، پتانسیل ها و زیرساخت های موردنیاز صنایع تبدیلی، مدیریتی و حتی مشارکتی ساکنین )سرمایه اجتماعی(، شناسایی و با مدل های مختلف نظیر (swot ) ارزیابی گردند. نتیجه ارزیابی ها به صورت معیارهای موردنیاز، گروه بندی شده و با توجه به تعدد معیارها و بعضاً غیر همسویی آنها، با استفاده از یکی از مدل های ارزیابی چند منظوره، یعنی مدل تحلیل سلسله مراتبی (a.h.p )، الویت بندی گردیده و پهنه های مختلف امتیازدهی می شوند. سپس جهت تعیین مناسبت و الویت بندی پهنه ها، لایه های اطلاعاتی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، با استفاده از انواع آنالیزهای فضایی و روش هم پوشانی وزندار شاخص ها و از طریق منطق فازی، از نظر فضایی امتیازدهی شده و درنهایت برترین پهنه ها باتوجه به میزان امتیازات و همچنین درنظرگرفتن عوامل محدودیت زای کالبدی نظیر انواع حرایم، گسل ها و ... مشخص می گردند. براساس نتایج استخراج شده، اغلب پهنه های انتخابی، در مجاورت نقاط جمعیتی مهم نظیر شهرها، مراکز بخش ها، مراکز دهستان ها و ... و همچنین در حوالی محورهای ارتباطی مهم مستقر شده اند. کلمات کلیدی: توسعة روستایی، صنعتی سازی روستا، صنایع روستایی، صنایع تبدیلی کشاورزی، مکانیابی صنعتی، تحلیل سلسل مراتبی (a.h.p )، سیستم اطلاعات جغرافیایی (g.i.s )، نواحی روستایی شهرستان بویراحمد، منطق فازی، مدل همپوشانی وزندار.

بررسی رابطه جو سازمانی با کارآفرینی وتعهد سازمانی کارکنان شرکت های گاز پارس جنوبی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  محمود جمشیدی   حجت اله جاوید

چکیده پژوهش حاضر با هدف مطالعه بررسی رابطه جوّ سازمانی با کارآفرینی و تعهد سازمانی دربین کارکنان یکی ازشرکت های گازی پارس جنوبی بود. روش شناسی تحقیق از نوع توصیفی – همبستگی است و جامعه آماری تحقیق را کلیه کارکنان یکی از شرکت های گازی پارس جنوبی تشکیل دادند که از بین آنها به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چند مرحله ای و تعداد 234 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری تحقیق شامل پرسشنامه جوّ سازمانی ocdq هالپین وکرافت(1991)، پرسشنامه سنجش ویژگی کارآفرینیان ایرانی کردنائیج وهمکاران(1386)وپرسشنامه تعهد سازمانی پورتر و همکاران (1974)بوده است.در تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. براساس نتایج تحقیق، بین مولفه های جوّسازمانی با کارآفرینی , تعهد سازمانی در کارکنان همبستگی معنادار وجود دارد و همچنین مولفه های جوّ سازمانی می توانند ،کارآفرینی و تعهد سازمانی را پیش بینی کنند. کلید واژه ها: جوّ سازمانی ،کارآفرینی ، تعهد سازمانی، شرکت پارس جنوبی.