نام پژوهشگر: فخرالسادات قریشی راد
علی امیری نژاد فخرالسادات قریشی راد
چکیده: خودکشی مرگی است که عمداً به دست خود شخص حاصل می شود و یک عمل اتفاقی وبی معنا نیست؛ برعکس، راهی برای رهایی از یک مسئله یا بحران است که بدون استثناء شدیداً شخص را رنج می دهد. آمارهای جهانی نشانمی دهند که خودکشی در دهه های اخیر رو به افزایش بوده و الگوی سنی آن در حال تغییر است.هدف از پژوهش حاضر مقایسه سبکهای فرزند پروری وسلامت روان والدین افراد اقدام کننده به خودکشی با والدین افراد عادی است. جامعه آماری پژوهشدر گروه مطالعه عبارت است از 441 نفر از والدین افرادی که درسالهای (1386 تا 1388) درشهرستان درّه شهر اقدام به خودکشی نموده اند. جامعه آماری گروه گواه را والدین افراد عادی این شهرستان تشکیل می دهند.نمونه آماری گروه مطالعهرا196 نفر از والدین افراد اقدام کننده به خودکشی ونمونه آماریگروه گواه را 196 نفر از والدین افراد عادی که با روش نمونه گیری در دسترسانتخاب شدند، تشکیل می دهند. پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی (علی– مقایسه ای)می باشد.جهت اندازه گیریسبک های فرزند پروری از پرسشنامه فرزند پروری بامریندوبرای سنجش سلامت روان از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (=28(ghqاستفاده شد. داده ها باآزمون هایتحلیل کواریانس چند متغیرهو تحلیل واریانس دو راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که والدین افراد عادی نسبت به والدین افراد اقدام کننده به خودکشی از سلامت روان بالاتری برخوردارند و با بررسی هر کدام از سبکهای فرزند پروری، مشاهده می شود که تفاوت سبک اقتدار منطقی وسبک آزادگذار دربین دو گروه معنی دار نیست. درعوض تفاوت سبک مستبدانه در بین دو گروه معنادار بوده بدین معنی که والدین افراد خودکش بیشتر از سبک مستبدانه استفاده می کنند. بین سلامت روان والدیندر دو گروه بر حسب جنسیت تفاوت وجود ندارد. و در آخر، نتایج رگرسیون لوجستیک نشان می دهد که کارکرد اجتماعی و جنسیت،پیش بین های مناسبی جهت پیش بینی عضویت گروهی در دو گروه خودکش و غیر خودکش می باشند.به طور کلی یافته ها نشان دادند که سلامت روان و سبکهای فرزند پروری والدین می توانند در رابطه با خودکشی سهم قابل توجهی از عوامل مرتبط با خودکشی را تبیین نمایند.از این رو آموزش شیوه های فرزند پروری و تلاش برای ارتقاء سطح بهداشت روان والدین از سوی متولیان سلامت روان، توصیه می گردد. کلید واژه ها: خودکشی، سلامت روان، سبکهای فرزندپروری
نسرین احمدی فخرالسادات قریشی راد
مقدمه و هدف: اختلالات شخصیت به ویژه اختلالات شخصیت دسته ب یکی از مهمترین مشکلات اجتماعی و پزشکی است. در نظریه شناختی اختلال شخصیت، نقش اصلی به طرح واره ها و الگو های از پیش طراحی شده رفتار داده می-شود. هدف این مطالعه مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های فرزند پروری و شناخت نقش آن ها در ابتلا به اختلالات شخصیت دسته ب بود. روش: روش تحقیق حاضر از نوع علی - مقایسه ای می باشد. نمونه آماری شامل 476 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. که 351 نفر آنان دارای رگه های اختلالات شخصیت دسته ب بودند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های چند محوری بالینی میلون (mcmi - iii)، طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ - فرم کوتاه (ysq - sf) و ادراک از شیوه های فرزند پروری بامریند بود. داده ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیری (manova)، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون لوجستیک تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین گروه های پژوهش در طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های فرزند پروری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین طرح واره های استحقاق، وابستگی، ایثار، و گرفتار به طور معناداری احتمال ابتلا به اختلالات شخصیت دسته ب را پیش بینی کردند. نتیجه گیری: در این مطالعه نشان داده شد که افراد با رگه های اختلال شخصیت دسته ب از سطوح بالای طرح واره های ناسازگار اولیه رنج می برند و سبک های فرزند پروری آن ها ناسازگارند. واژه های کلیدی: اختلالات شخصیت دسته ب، طرح واره های ناسازگار اولیه، سبک های فرزند پروری
مریم هاشمیان فخرالسادات قریشی راد
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی خصوصیات روان سنجی نسخه ی 40 گویه ای پرسشنامه سبک شخصیت خودشیفته بود. بدین منظور نمونه ای به حجم 500 نفر (300 نفر زن و 200 نفر مرد) از میان افراد عادی شاهین شهر استان اصفهان انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. تحلیل عاملی به روش مولفه های اصلی با چرخش پروماکس سه عامل را برای پرسشنامه شخصیت خودشیفته npi استخراج نمود که به ترتیب عبارت است از: تکبر- خودنمایی، خودافزایی- عظمت و نفوذ- بهره کشی. روایی همزمان پرسشنامه شخصیتی خودشیفته از طریق تحلیل همبستگی های بدست آمده با مقیاس خودشیفتگی از پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون- 2 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده همبستگی میان پرسشنامه شخصیت خودشیفته و مقیاس میلون بود. به منظور بررسی روایی افتراقی 30 نفر از افرادی که در دو عامل برون گرایی و توافق جویی پرسشنامه نئو نمرات بالا و 30 نفر هم نمرات پایین کسب کرده بودند، انتخاب و با نمرات خودشیفتگی بدست آمده همین افراد در پرسشنامه شخصیت خودشیفته مورد مقایسه قرار گرفتند. در بحث روایی افتراقی هم پرسشنامه شخصیت خودشیفته به بهترین نحو توانسته بین گروهی از افراد که نمرات بالا و گروهی از افراد که نمرات پایین در عامل برون گرایی کسب کرده بودند، تمایز قائل شود. همچنین، ضریب اعتبار بازآزمایی در فاصله نه هفته برای کل پرسشنامه 82/0 و ضریب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) 80/0 بدست آمد. جهت بررسی تفاوت میانگین نمرات دو گروه مونث و مذکر و دو گروه مجرد و متأهل نتایج آزمون t نشان دهنده وجود تفاوت معنادار بین این گروه ها در نمرات خودشیفتگی بود. تحلیل رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام به منظور بررسی همبسته های شخصیتی خودشیفته برون گرایی و توافق جویی را به عنوان پیش بین های خودشیفتگی بدست داد. کلید واژه ها : پرسشنامه شخصیت خودشیفته، خصوصیات روان سنجی، پایایی، روایی.
مهدی قربانی فخرالسادات قریشی راد
چکیده هدف: هدف این پژوهش اندازه گیری سه متغیر رضایت زناشویی، راهبردهای مقابله ای و سبک زندگی در والدین کودکان کم توان ذهنی و مقایسه ی آن با والدین کودکان عادی بوده و علاوه بر آن مادران و پدران نیز مورد مقایسه قرار گرفتند. روش: طرح پژوهشی توصیفی و از نوع پس رویدادی می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه ی والدین دارای کودک زیر 14 سال شهرستان آذرشهر در سال 1390 می باشد. نمونه ی انتخابی شامل 50 مورد از والدین کودکان کم توان ذهنی (شامل 50 پدر و 50 مادر، در مجموع 100 نفر) و همین تعداد والدین کودکان عادی بوده، که گروه اول با توجه به ملاک های ورود و خروج و گروه دوم به روش هدفمند انتخاب گردیدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ویژگی های دموگرافیک، رضایت زناشویی انریچ، مقیاس های اصلی آدلری برای موفقیت بین فردی و راهبردهای مقابله ای بیلینگز و موس جمع آوری گردید و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک راهه، همبستگی گشتاوری پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه، توسط نرم افزار آماری spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بین دو گروه والدین، از لحاظ سه متغیر رضایت زناشویی، راهبردهای مقابله ای و سبک زندگی، به طورکلی تفاوت معناداری وجود داشته است (01/0p<). در گروه والدین کودکان کم توان ذهنی مادران از رضایت زناشویی پایین تر و راهبردهای مقابله ای ناکارآمدتری برخوردار بوده اند و راهبردهای مسأله مدار کم تری به کار می برند. سطح تحصیلات والدین (05/0p<) و میزان درآمد خانواده (01/0p<) به عنوان دو متغیر تأثیرگذار بر رضایت زناشویی زوجین در هر دو گروه به شمار آمد و روابط معناداری میان راهبردهای مقابله ای و سبک های زندگی والدین با رضایت زناشویی آن ها به دست آمد (01/0p<). نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان گر سطوح پایین تر رضایت زناشویی و ناکارآمدتر بودن راهبردهای مقابله ای و سبک های زندگی در والدین کودکان کم توان ذهنی بوده و علاوه بر آن، مولفه های راهبردهای مسأله مدار، سطح درآمد و علاقه ی اجتماعی به عنوان عوامل پیش بینی کننده ی رضایت زناشویی این والدین به شمار آمد.
محمد تقی سعیدی فخرالسادات قریشی راد
اسکلروز مولتیپل (ms) یک بیماری نورولوژیک میلین زادی سیستم عصبی مرکزی است که عموماً به عنوان یک بیماری خود ایمن در نظر گرفته می شود؛ نشانه های اولیه این بیماری در افراد جوان بین 20 تا 40 سالگی بروز می کند، این وضعیت التهابی، مخ، مخچه، نخاع شوکی و عصب بینایی را گرفتار می کند و موجب آسیب های حسی، حرکتی و شناختی می گردد. هدف از پژوهش حاضر امکان سنجی دو آزمون نوروپسیکولوژیک ترسیم ساعت و برج هانوی در ارزیابی اختلال کارکرد اجرایی و غربالگری شناختی مبتلایان به ms با افراد بهنجار است. نمونه آماری پژوهش شامل 49 نفر از زنان عضو انجمن ms اصفهان که تشخیص بیماری اسکلروز مولتیپل نوع عود کننده- بهبود یابنده را از نورولوژیست دریافت کرده اند و گروه گواه را همراهان و بستگان این افراد (46 نفر زن) با همتاسازی متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و iq تشکیل می دهند. نمونه آماری پژوهش به صورت روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای می باشد. به منظور ارزیابی عملکرد اجرایی و غربال شناختی از آزمون ترسیم ساعت و از آزمایه برج هانوی برای ارزیابی کارکرد اجرایی ( عملکرد برنامه ریزی) استفاده شد. همچنین برای همتا سازی iq آزمودنی ها در هر دو گروه از آزمون ماتریس های پیشرونده ریون استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان دهنده تفاوت معنادار هر دو گروه در آزمایه ترسیم آزادانه ساعت 1:45 دقیقه و آزمایه کپی کردن از روی ساعت ترسیم شده توسط آزماینده (ساعت 3) می باشد (p=0/000). همچنین افراد گروه بیمار خطای بیشتری را در ترسیم ساعت، جای گذاری اعداد، عقربه ها و نمایش زمان خواسته شده نشان داده اند. این آزمون دارای حساسیت 92% و اختصاصی بودن 89% میباشد. همچنین نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان دهنده تفاوت معنادار هر دو گروه در مسائل سه، چهار، پنج، شش و هفت حرکتی می باشد (p=0/000). افراد گروه بیمار با توجه به عدم محدوده ی زمانی حرکات اضافی (خطا) بیشتری را نسبت به افراد گروه گواه نشان داده اند.میزان حساسیت و اختصاصی بودن تکالیف مختلف آزمون برج هانوی بابهره گیری از تحلیل منحنی راک نشان داد تمامی تکالیف این آزمون بالاتر از خط ارجاع یا خط 50% قرار گرفته اند.
وحید خسروانی فخرالسادات قریشی راد
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی خصوصیات روان سنجی پرسشنامه شخصیتی آیووا و ارتباط آن با پنج عامل بزرگ شخصیت (نئو) است. به همین خاطر، نمونه ای به حجم 500 نفر (263 نفر دختر و 237 نفر پسر) از بین دانشجویان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان و دانشگاه تبریز انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. روایی همزمان پرسشنامه شخصیتی آیووا از طریق تحلیل همبستگی های بدست آمده با پرسشنامه شخصیتی نئو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده ی همبستگی میان پرسشنامه شخصیتی آیووا و نئو بود. هم چنین، به منظور بررسی روایی افتراقی، 100 نفر از افرادی که نمرات بالا و 100 نفر هم که نمرات پایین در چهار عامل برون گرایی، روان رنجورخویی، مسئولیت پذیری و توافق پذیری پرسشنامه شخصیتی نئو کسب کرده بودند، انتخاب شدند و سپس، این دو گروه براساس نمرات کسب شده در عامل های پرسشنامه شخصصیتی آیووا مورد بررسی قرار گرفتند، نتایج نشان داد که پرسشنامه شخصیتی آیووا و عامل های آن به بهترین نحو توانست بین گروهی از افراد که نمرات بالا، و گروهی از افراد که نمرات پایین در چهار عامل نئو کسب کرده بودند، تمایز قائل شود. ضریب اعتبار بازآزمایی در فاصله ی چهار هفته برای کل پرسشنامه 85/0، ضریب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) عامل های هیجان پذیری مثبت، هیجان پذیری منفی و مقیدبودن به ترتیب: 78/0، 72/0 و 55/0، و ضریب اعتبار دونیمه کردن برای این عامل ها به ترتیب: 56/0، 69/0 و 47/0 بدست آمد. هم چنین، تحلیل عاملی به روش مولفه های اصلی با چرخش واریماکس سه عامل را برای پرسشنامه شخصیتی آیووا استخراج نمود که به ترتیب عبارتند از: هیجان پذیری مثبت، هیجان پذیری منفی و مقیدبودن. نهایتاً، رابطه بین پرسشنامه شخصیتی آیووا و پرسشنامه شخصیتی نئو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که، عامل مقیدبودن قویاً با عامل مسئولیت پذیری نئو 63/0، عامل هیجان پذیری منفی قویاً با روان رنجورخویی 62/0، و عامل هیجان پذیری مثبت قویاً با عامل برون گرایی 70/0 همبستگی دارند. کلید واژه ها: پرسشنامه شخصیتی آیووا، خصوصیات روان سنجی، روایی، اعتبار
فریده تنگستانی زاده عزت الله احمدی
عملکردهای اجرایی- شناختی، اصطلاحی کلی برای مجموعه ای از فرآیندهای بهم مرتبط چون توجه، ادراک، حافظه، توانایی حل مساله و ... است. از آنجا که مشکلات شنوایی در افراد ناشنوا یا کم شنوا علاوه بر مهارت های ارتباطی، بر مهارت های شناختی آنها نیز تاثیر می گذارد؛ از این رو هدف اصلی مطالعه ی حاضر مقایسه ی توجه انتخابی-دیداری، حافظه ی کاری-دیداری و توانایی حل مساله در دانش آموزان ناشنوا، کم شنوا با همتایان عادی است. در مطالعه ی حاضر که از نوع علّی ـ مقایسه ای می باشد، از بین دانش آموزان آسیب دیده ی شنوایی مشغول به تحصیل در شهر تبریز، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 30 آزمودنی برای گروه ناشنوا، 30 نفر برای گروه کم شنوا و تعداد 30 آزمودنی نیز برای گروه عادی، انتخاب شدند. این سه گروه از نظر جنسیت، هوش، پایه ی تحصیلی و وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی با هم همتا شده بودند. آزمودنی های هر سه گروه با استفاده از آزمون های توجه انتخابی- دیداری (آزمون استروپ)، حافظه ی کاری-دیداری (آزمون آندره ری) و توانایی حل مساله (آزمون برج هانوی) مورد مقایسه قرار گرفتند سپس داده ها توسط روش تحلیل واریانس یک راهه (anova) و با استفاده از نرم افزار spss 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که در زمان واکنش و تعداد خطای مرحله ی اول و دوم آزمون استروپ، به عنوان شاخصی از توجه انتخابی-دیداری، تفاوت بین گروه ها معنادار نبود (05/0 p >). در مرحله ی تولید حفظی آزمون آندره ری، به عنوان شاخصی از حافظه ی کاری-دیداری، بین گروه عادی و گروه ناشنوا و کم شنوا تفاوت معنادار وجود داشت (05/0 p <)، که میانگین گروه عادی از دو گروه دیگر بیشتر بود. در نهایت در آزمون برج هانوی که جهت سنجش توانایی حل مساله به کار گرفته شده بود، تفاوت بین سه گروه مورد مطالعه، در مرحله ی شش حرکتی معنادار بود (05/0 p<)، به طوری که میانگین گروه عادی بیشتر شد. اما در نمره ی کل آزمون، تفاوت تنها بین دو گروه ناشنوا و عادی، با میانگین بالاتر گروه عادی، معنادار بود. به طور کلی این کار نشان می دهد که محرومیت از شنوایی یک عامل علّی برای برتری ویژه یا مشکلات خاص در کارکردهای اجرایی در افراد آسیب دیده ی شنوایی، نیست. با شناسایی و درک بهتر عوامل تاثیر گذار بر پیشرفت این توانایی های شناختی علاوه بر درک دقیق تر مشکل، می توان با ارائه ی راهکارهای جدید آموزشی، بسیاری از عقب افتادگی های این گروه از افراد، در زمینه های مختلف شناختی را بهبود بخشید.