نام پژوهشگر: محمدمهدی باباپور
سیدمهدی موسوی ابراهیم کلانتری
دراین قسمت به خلاصهً مطالبی که به عنوان مبانی کلامی مطرح است ونظام جمهوری اسلامی ایران ازآنها تأثیرمی پذیرد،می پردازیم: مراد از مبنای یک علم، نیروی حمایت کننده علمی و قدرت تأمین کننده زیربنای فنی آن علم است. بنابراین، آن اصول علمیی را که توجیه کننده فنی همه قوانین یک علم باشد، مبنای آن علم گویند پیدایش : اسم مصدر از پیدا شدن به معنای به وجود آمدن وشروع شدن می باشد منظوراز پیدایش نظام جمهوری اسلامی دراین تحقیق یعنی اموری که مقدمه شکل گیری نظام جمهوری اسلامی شد استقرار: به معنای قرار و ثبات است و منظوراز استقرار نظام جمهوری اسلامی ، شکل گیری وتثبیت آن استکه پس ازپیروزی انقلاب وتعیین نوع حکومت وتـدوین قانون اساسی ومشخص شدنارکان نظام این شکل گیری صورت پذیرفت جمهوری اسلامی ، نظامی است برپایه ایمان به : 1 ـ خدای یکتا (لااله الاالله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او. 2 ـ وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین . 3 ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا. 4 ـ عدل خدا در خلقت و تشریع . 5 ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام . 6 ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسوولیت او دربرابر خدا نظام جمهوری اسلامی ایران دارای مبانی چون معرفت شناسی وهستی شناسی الهی،انسانشناسی،خدا شناسی، دین شناسی (عینیت دیانت وسیاست) وراهنما شناسی(نبوت وامامت) وهمچنین تئوری ولایت فقیه می باشد معرفت شناسی: معرفت شناسی علمی است که درباره شناخت های انسان و ارزشیابی انواع آن ها و تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث میکند معرفت دارای ارکانی است که عبارتند از:علم، معلوم، عالم و معلّم .معرفت و شناخت دارای ابزاروراه های است که راههای آن عبارتند از: راه حس،راه عقل،راه تهذیب و تزکیه،راه وحی وابزارآن عبارتنداز: حس، خیال ، وهم، عقل وقلب تأثیرمعرفت شناسی برنظام جمهوری اسلامی ایران:بحث ازمعرفت شناسی تأثیرمهمی برمولفه های نظام اسلامی دارد که از آن جمله تأثیر آن بر قوانین و مردم در نظام اسلامی است. در بعد معرفتی نظام اسلامی سعی بر این است که تمام ابعاد اسلام شناخته شود و سپس در عرصه های مختلف حکومتی: اعم از فرهنگی، حقوقی، سیاسی، نظامی و غیره به کار گرفته شود تنها قانونی که هدف اصیل قانون گذاری را تأمین می کند همان قانون الهی است که از رهگذر وحی بر پیامبران فرود آمد دراصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده که : کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی ، نظامی، سیاسی، و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد جمهوری بودن نظام در مقام اثبات و مردمی بودن آن در مقام تحقق و عینیت، از متن اسلام استفاده می شود.و نهضت سیاسی و دینی امام خمینی را می توان نهضت بازگشت به قرآن دانست؛ نهضتی که هم از قرآن تغذیه می شد و هم در صدد عمل به آموزه های قرآنی در صحنه سیاست و اجتماع بود. امام خمینی قرآن مجید را سرچشمه تمامی دانش های انسان می دانست و توصیه می کرد تا علمای اسلام نیز قرآن را چنین ببینند و مطرح کنند. آنچه تجربه 34ساله نظام جمهوری اسلامی ایران وسالهای دوران انقلاب نشان داد هدایت ورهبری جامعه توسط امام راحل عظیم الشان ورهبرمعظم انقلاب براساس علم وعقل بود که هیچ گاه نظرشخصی خودرابرمردم تحمیل نکردند و دردوره های مختلف این مردم بودند که آزادانه وبدون تحمیل حاکمیت درانتخابات مختلف وصحنه های حضورمردمی نظرخودراابرازکردند وازحق الاهی خوددرحاکمیت براساس علم وعقل غافل نبودند.وموفقیتهای نظام اسلامی مرهون آگاهی و شناخت مردم ازمسائل می باشد. هستی شناسی: عبارت است از هر نوع معرفت و آگاهی که به شناخت هستی منتهی گردد، هدف ازخلقت، عبادت ومعرفه الله است وبالاترین ارزش نیزهمین معرفت است.امابراساس جهان بینی مادی هیچ غایتی غیرازهدفهای مادی وغرض دنیایی وجودندارد. دراصل دوم قانون اساسی تاکید شده که جمهوری اسلامی ، نظامی است برپایه ایمان به :.1- .و2-...و3 ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا. و..... در نظامی که قوانین آن براساس قانون اساسی از ماورای طبیعت و از ناحیه خدای سبحان دریافت می شود و تمام ابعاد آن نظام براساس جهان بینی الهی است، چون همه امور آن تحت نظارت شرع اداره می شود، جنبه الهی و صبغه ربوبی داشته، از امور مقدس حساب می شود انسان شناسی: بر پایه قرآن کریم انسان چندین لایه دارد؛ همان گونه که جهان هستی، از ملک تا ملکوت دارای عوالم ماده، مثال، عقل و اله است، وجود انسان نیز دارای مراتب مادی، مثالی، عقلی و الهی است. دراصل دوم قانون اساسی تاکید شده که جمهوری اسلامی ، نظامی است برپایه ایمان به : 1- ..و6 ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسوولیت او دربرابر خدا خداشناسی توحیدی : توحید به معنای یگانه شمردن و یگانه دانستن است و صبغه اثباتی دارد؛ در قبال وحدت که صبغه ثبوتی دارد. منظور از توحید در خالقیت این است که همه آفرینش فقط در خدای سبحان منحصر است و فقط اوست که همه هستی را آفریده. معنای توحید در مالکیت این است که : مالکیت حقیقی منحصراً از آن خداست و خدای سبحان به طور عموم و جامع نسبت به همه چیز مالکتی حقیقی دارد.منظورازتوحید در ولایت این است که :فقط خداوند متعال است که هم ولایت تکوینی داردوهم ولایت تشریعی .معنای توحید در ربوبیت این است که: ربوبیت در همه ابعاد تکوین و تشریع از آن خداست و اداره همه امور کلی و جزئی عالم مستقیماً بدست خداست.منظور از توحید در قدرت این است که قدرت خدای سبحان نامتناهی است واگردیگران بهره ای از قدرت دارند به سبب افاضه خدای سبحان است. معنای توحید درعزت این است که :فقط عزت خداست که حقیقی وبالاصاله است وعزت دیگران مجازی وبالعرض است. تأثیرمبانی خداشناسی برپیدایش واستقرار نظام جمهوری اسلامی ایران: اعتقاد به خداشناسی توحیدی با همه انواع آن، نظامی را در پی آرد که قوانین آن از طرف ذات اقدس الهی است و حاکمان آن فقط مجریان قوانینی اند که خداوند برای بشر ارسال داشته است و مردم آن فقط پذیرای آن قوانینی اند که خداوند دستور فرموده است. درنظام جمهوری اسلامی براساس هدایت های امام راحل ازابتدا شعاراصلی مردم شعارتوحید بود وقانون اساسی تنها قانون الهی رابه رسمیت شناخته وارکان نظام ازرهبری تا آحاد مردم مجریان قوانین الهی واحکام اومیباشند. مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای(مدظله العالی)درخصوص ملازمه پذیرش توحید وتشکیل حکومت اسلامی میفرمایند: «هرجایی،هرملتی وهرگونه مردمی که معتقدبه اسلام هستند و زندگی میکنند ناگزیر ادعای حکومت اسلامی را باید داشته باشند;یعنی اگرنداشته باشند، اعتقادبه توحیدندارندیااعتقادبه توحیدرا بدفهمیده اند معنی نداردما یک عده آدم را فرض کنیم که اینها معتقد به توحید و قیامت و قرآن هستند اما معتقد به حکومت اسلامی نیستند این بلای بزرگ است که در جوامع اسلامی وجود دارد بلای غفلت از این ملازمه.» رهبران الهی رکن تکوینی توحید در مقام فعل هستند؛ یعنی اگر آنها نمی بودند، یکتایی و یگانگی او جلوه ای نمی داشت .ولایت رهبر الهی در تکمیل توحید جایگاه بخصوصی دارد.توحید بی ولایت، توحید نیست.واطاعت رهبر الهی به اذن خداست ودعوت آنان دعوت توحیدی است وتوحیدبهترین ارمغان رهبران الهی وموحدان است. خداشناسی بر محور توحید، برمردم در نظام اسلامی نیز تأثیر اساسی دارد. و مردم در نظام اسلامی را ملزم می کند به اینکه تشکل های اجتماعی واحزاب سیاسی، اطاعت از حاکم و رهبرکنند و برنامه-های زندگی اجتماعی خود را براساس توحید و رضایت الهی و تقرب به او تنظیم کنند.زیرا محور حق و باطل، ذات اقدس الهی است و جز او و آنچه منسوب به اوست، هرچه باشد، باطل محسوب می شود از این رو، انسان موحد باید در اقدامات فردی، سلیقه های خانوادگی، تحرکات اجتماعی و... رضایت و عدم رضایت الهی را مد نظر قرار دهد. بر این اساس، معیارهای رقابت حزبی در جامعه اسلامی با دیگر جوامع، تفاوت اساسی دارد. امامت و حکومت : بنا به عقیده شیعه ولایت و حکومت پس از پیامبر اکرم(ص) حق ائمه اطهار(ع) است. امامت در امتداد نبوت قرار داشته و امام به جز وحی، همه شئون و وظایف پیامبر را دارا است؛ در زمان غیبت کبری فرد خاصی به عنوان نایب امام زمان فرج الله تعیین نشده است.اما با توجه به توقیع ونامه ای از خود حضرت، شیعیان مکلف اند از نواب عام امامان معصوم علیها السلام که همان فقهای واجد شرائط اند، پیروی کنند. ولایت فقیه نتیجه طبیعی اجرا و اعمال اسلام در عرصه اجتماع و سیاست است برای اثبات ولایت فقیه می توان به دو دسته ادله عقلی و نقلی استناد جست. . امامت و ولایت یکی از مبانی محوری در پیدایش و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران: در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره رهبری آمده است: در زمان غیبت حضرت ولی عصر« عجل الله تعالی فرجه» درجمهوری اسلامی ایران، ولایت امر وامامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا آگاه به زمان، شجاع، مدیر ومدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم، عهده دار آن می گردد. دراین زمینه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درخصوص شاخصهای مکتب سیاسی حضرت امام (ره)میفرمایند: شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزش هاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسئله ولایت فقیه روشن کردند. عده ای سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه فردی معرفی کنند؛ این دروغ است... . نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه پیچیده ودر هم تنیده با تلاش های گوناگون، نباید حرکت نظام، انحراف از هدف ها و ارزش ها یابد؛ پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدف های آرمانی و عالی-اش، مهم ترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد دین شناسی و عینیت دیانت و سیاست از مبانی پیدایش و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران: دین عبارت است از:«مجموعه معارفی که مبتنی بر هست و نیست ها و بایدها و نبایدها است که از ناحیه خدای متعال به پیامبران ارسال شده است». دین در یک تقسیم بندی و براساس تعریف پیشین به دو قسم تقسیم می شود: دین بشری و دین الهی.در قرآن کریم از دین الهی با عنوان اسلام یاد شده و درباره ثبات و دوام آن براهینی اقامه شده است . از منظر متفکران اسلامی، سیاست عبارت است از: «تدبیر جامعه بر اساس مصالح مادی و معنوی» در تاریخ معاصر تبیین موضوع پیوند دین و سیاست امری بود که امام خمینی در حوزه علمیه نجف و در ضمن تدریس علوم دینی بر آن اصرار ورزیدند و سکوت بیش از نیم قرن را در هم شکست. با توجه به قلمرو اسلام، عینیت دیانت و سیاست را می توان در بستر تاریخ اسلام نشان داد. سیره پیامبر اسلام(ص) ائمه اطهار(ع) و نیز تلاش های عالمان دینی در عصر غیبت، گواهی آشکار بر این همبستگی است.با تأمل در سیره پیامبر اسلام(ص) روشن می شود که آن حضرت، از اوان بعثت، به اداره جامعه و مسائل سیاسی توجه داشتند حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند: اگر تابع ائمه هدی هستیم، ببینیم که این ها در ایام حیاتشان چه کردند، نشسته اند و مسأله گفتند؟ اگر چنان چه مسأله گو بودند که چه کار داشتند به آنها این ظالمین و این ستمگران که آنها را بکشند، حبس کنند و تبعید کنند و ببرند. امیرالمومنین هم که حکومت داشت. با مراجعه به نصوص و منابع دینی می توان خطوط کلی اندیشه سیاسی اسلام را دریافت. برخی از این محورها در منابع اسلامی، عبارتند از: لزوم حاکمیت الهی، نشأت گرفتن قدرت از خداوند، لزوم قانون و قانونمندی در جامعه، اهتمام به امور مسلمانان، اقامه قسط و عدالت اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، حق مداری، استقلال و نفی سلطه و بیگانگان، ازادی های مشروع، استقرار امنیت، ظلم ستیزی، عزت طلبی، تولی و تبری و... با پیروزی انقلاب در سال (1357) الگویی از فلسفه سیاسی، ساختار و عملکرد سیاسی ارائه شدکه تفاوت اساسی با عرف رایج در جهان داشت.در تاریخ معاصر حاکمیت دینی در ایران نخستین تجربه حکومت دینی بر پایه اندیشه شیعی بود که به وقوع پیوست. امام خمینی (ره)درخصوص ارتباط دین وسیاست میفرمایند: اسلام احکام اخلاقی اش هم سیاسی است، همین حکمی که در قرآن هست که مومنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. انکار شدید اجتماعی ظاهراً باعث شد تا امام سوگند بخورند که اسلام دینی سیاسی است: والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد. نهضت سیاسی، فرهنگی امام خمینی که در سال 1342 آغاز شد و هم چنین انتشار کتاب کشف الاسرار در دهه بیست با افشای سیاست اسلام زدایی در ایران و تبیین اسلام جامع نگر و مقابله با اسلام گزینش گر و کفر خواندن اعانت بر دولت ظلم و ارایه اندیشه سیاسی اسلام و تأکید بر حکومت اسلامی نیز برخاسته از پیوند وثیق دین و سیاست می باشد ازمباحث مطرح شده دراین تحقیق به این نتیجه میرسیم که : مبانی کلامی پیدایش انقلاب واستقرارنظام جمهوری اسلامی همان مبانی کلامی مورد نظر اسلام ناب درحوزه های معرفت شناسی ، هستی شناسی، توحیدربوبی وانسان شناسی میباشد وتوحیددرحاکمیت و همچنین ولایت وامامت ازمبانی کلامی و بنیادی پیدایش واستقرارنظام جمهوری اسلامی می باشد
محمد نوری محمدجعفر حسینیان
پرسش اصلی این پژوهش این است که از نظر اسلام میان دین و سیاست چه رابطه ای وجود دارد؟ به تبع این پرسش، پرسش های فرعی دیگر مطرح می شود که اگر رابطه وجود دارد، چگونه است و اگر نیست چرا؟ و در کل اسلام با سیاست چگونه تعامل کرده است؟ با توجه به پرسش های فوق فصل اول مربوط به تعاریف مفهومی اختصاص دارد که نقطه ثقل آن را تعریف دین و سیاست تشکیل می دهند. در فصل دوم به چیستی و چگونگی سکولاریسم به مثابه ی یک مکتب فکری موثر در سیاست مدرن توجه نموده است. در فصل سوم، با استفاده از دلایل نقلی و عقلی به اثبات تز پیوند ناگستسنی اسلام و سیاست پرداخته است. در دلایل نقلی به آیات و روایات و در بخش دلایل عقلی، مهمترین ادله عقلی را در جامعیت و کمال دین دانسته و به تبع آن به توضیح نظام سیاسی، ویژگی ها، مبانی عقیدتی و مولفه های آن از منظر اسلام پرداخته است.
احمدعلی حیدری علی رضا بی نیاز
رساله با موضوع جایگاه مردم در اندیشه سیاسی امام خمینی در قالب یک مقدمه و چهار فصل تنظیم یافته است، فصل اول:مفهوم حکومت، ضرورت حکومت، مشروعیت، دموکراسی رأی و بیعت و مشارکت سیاسی را تبیین می کند، فصل دوم به بیان شرایط، وظایف و حدود اختیارات حاکم اسلامی پرداخته است فصل سوم نقش و جایگاه مردم را از نظر حضرت امام خمینی مورد بحث قرار داده است، فصل پایانی دیدگاههای مفسران نظریه امام خمینی را نسبت به جایگاه مردم نقد و بررسی می کند. و به طورکلی هدف اساسی این نوشتار دست یازیدن به پاسخ این سوال اصلی است که هر چند مردم در نگاه و دیدگاه امام صاحب احترام و اهتمام فراوان هستند، اما دقیقا نقش و جایگاه آنان در منظومه فکری و اندیشه سیاسی امام خمینی چگونه تعریف می شود؟ آنچه از نگاشته ها و آثار محکم و متقن ایشان به عنوان پاسخ سوال فوق بدست می آید این است که مشروعیت به مفهوم حقانیت حکومت اسلامی در تمامی سلسه مراتب طولی-نزولی آن یعنی از پیامبر تا ولی فقیه، منبعث و برخواسته از مشیت و اراده تشریعی الهی است و دست بشر در همه ادوار تاریخ از این ساحت مقدس کوتاه هست، اما مقبولیت، تحقق و کارآمدی حکومت اسلامی، در تمامی سطوح و لایه هایش عرصه ی است که نقش اساسی و چشمگیر مردم در آن پدیدار می گردد، در حقیقت نظام اجتماعی با تمامی زیرمجموعه های آن در حوزه مقبولیت و عینیت خارجی خود حدوثا و بقاء مرهون و وامدار اراده، تصمیم و نقش مثبت مردم است، اراده و خواست عمومی مردم به عنوان فصل مقوم و صورت ساز حکومت اسلامی و تمامی اجزاء و عناصر آن به حساب می آید، توجه و اهتمام بیش از حد امام خمینی به آرای مردم ناشی از همین نقش اساسی و حیاتی آنان نسبت به حکومت و تمامی نهادهای مدنی و اجتماعی جامعه است.
عبدالستار الجابری محمدجعفر حسینیان
چکیده ندارد.
وفی الشناوه محمدجعفر حسینیان
هدف این پژوهش تطبیق و مقایسه میان اندیشهها و ساختارهای کلی تفکر اسلامی و تفکر غربی است و تلاش میکند وجوه متعارض و تفاوتهای مشخص تمدن غرب و اسلام را در 3 فصل نشان دهد. بعد از اشاره به ارتباط و آشنایی متقابل اسلام و غرب و ظهور اندیشههای مدرن در جهان اسلام از نظام فکری این دو فرهنگ بحث شده است. نویسنده چشمانداز توحیدی تفکر اسلامی را متعارض با نشانههای الحادی اندیشه غرب مخصوصا اندیشههایی که از عصر روشنگری به بعد ظهور و توسعه یافت، دانسته و مشخصا به مبانی تمدن غرب در حوزه فرد و جامعه و تربیت و سیاست که نمودی آشکار از اومانیسم و آزادیمحوری و الحاد است، پرداخته و در این بررسی کلیات اندیشه اسلام در هستیشناسی، اجتماعیات و سیاست با اندیشه غرب مقایسه شده است
محمدمهدی باباپور محمدباقر حشمت زاده
در این نوشتار پرسش اصلی این است که چه تحولی در نظریه ولایت فقیه در دوران مشروطه بوجود آمد؟ در پاسخ به این پرسش چهار بخش در نظر گرفته شده است که در بخش اول سیر اجمالی از بحث ولایت فقیه از آغاز تا دوران مشروطه آمده است و در بخش دوم به ترابط نظریه دولت مشروطه و نظریه ولایت فقیه اشاره شده است و تحولی که در این دوره صورت گرفته است . در بخش سوم که از سال 1320 تا 1342 ه.ش می باشد نظریه آیه الله کاشانی و بروجردی مورد بحث قرار گرفته است و در بخش چهارم که فقط به دیدگاه امام پرداخته شد موضوع به طور تفصیلی تر مورد بحث قرار گرفته است و دیدگاه امام از حیث تحول و ثبات مورد بررسی قرار گرفت . که پاسخ سوال اصلی این شد که در دوران مشروطه نظریه دولت مشروطه به عنوان ضرورت پذیرفته شده ولی امام (ره) گفتمان جدیدی را در گسست با نظریه مشروطه مطرح کرد و آن ولایت انتصابی مطلقه فقیهان می باشد که امام از آغاز تا پایان عمر مبارکشان به این نظر اعتقاد داشتند و هیچ تحولی در دیدگاه امام صورت نپذیرفته بلکه آن چه رخ داده است تکامل بوده است .