نام پژوهشگر: احمدرضا نصر
محمدرضا نیلی احمدآبادی احمدرضا نصر
پژوهش حاضر با هدف تبیین برنامه درسی پاسخگو در آموزش عالی و پیامدها و الزام های آن در حیطه ی رسالت های چهارگانه آموزش عالی یعنی آموزش، پژوهش، خدمات و کارآفرینی انجام شده است. به این ترتیب اصلی ترین سئوال های پژوهش این بوده که در حیطهِ ی هر کدام از رسالت های چهارگانه ، از آموزش دانشگاهی چه پیامدهایی موردانتظار است (پیامدها) و برای تحقق این پیامدها، رعایت چه مواردی ضروری است (الزام ها). این پژوهش، از نوع ترکیبی (کمی و کیفی) بوده و برای اجرای آن، از روش تحلیلی- توصیفی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، مشتمل بر سه دسته استادان و دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی دانشگاه های اصفهان، صنعتی اصفهان و علوم پزشکی اصفهان و هم چنین کارفرمایان و مدیران سازمان ها و صنایع بزرگ اصفهان بوده است. در بخش کیفی، 32 تن از استادان، دانشجویان و کارفرمایان که دارای اطلاعات غنی در زمینه موضوع پژوهش بوده اند، ، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و با آنها مصاحبه نیمه ساختار یافته صورت گرفته است. نمونه گیری پژوهش در بخش کمی، به روش نمونه گیری متناسب با حجم، از نوع تخصیص بهینه انجام شده و حجم نمونه از طریق دو روش 384 نفر تعیین و در نهایت برای اطمینان از کفایت حجم نمونه، آزمون توان آماری به عمل آمد و نتیجه (0/816) آن را تایید نمود. اسناد و مدارک، مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته، ابزارهای این پژوهش بوده اند. روایی سئوالات مصاحبه و پرسشنامه، از سوی متخصصان و کارشناسان مورد تایید قرار گرفت و برای برآورد پایایی پرسشنامه، از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید که نتیجه حاصله (0/837) پایایی آن را تایید کرد. به منظور تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه ها، از روش مقوله بندی مکرر و برای تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامه ها، از آزمون های آماری توصیفی و هم چنین استنباطی مانند آزمون های t تک متغیره، تحلیل واریانس تک نمونه ای و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون های tتک متغیره نشان داد مجموعه پیامدهای برنامه درسی پاسخگو و الزام های آن، در حیطه ی هر چهار رسالت دانشگاه، مورد توافق نمونه پژوهش قرار گرفت (0/001 ≥ p). دانش آموختگانی برخوردار از دانش نظری و عملی و مهارت های عام، دارای شخصیت توسعه یافته و منش علمی و نیز برخوردار از انگیزه یادگیری مادام العمر؛ آگاه نسبت به روش های پژوهش های بنیادی و کاربردی و برخوردار از مهارت های انجام آنها؛ آشنا و متعهد به اصول اخلاقی تحقیق؛ دانش آموختگانی بهره مند از مهارت های فنی، انسانی و ادراکی مورد نیاز برای خدمت رسانی به جامعه؛ برخوردار از اخلاق حرفه ای؛ روحیه مسئولیت پذیری و پاسخگویی و هم چنین توانمند در برقراری ارتباطات بین فردی و استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات در محیط های شغلی؛ دانش آموختگانی کارآفرین و برخوردار از ویژگی های کارآفرینان مانند خلاق و خطرپذیر بودن، دارای روحیه ایجاد تغییر و برخوردار از خودپنداره مثبت از پیامدهای مورد انتظار نمونه پژوهش بوده است که به نظر آنها با ایجاد فرصت های یادگیری متنوع و متعدد برای آموختن دانش و مهارت های روزآمد در برنامه های درسی و با بهره مندی از مشارکت ذی نفعان مانند استادان، دانشجویان و کارفرمایان؛آموزش نظری و عملی فرایند انجام تحقیق از طریق برنامه های درسی پژوهش محور؛آموزش مهارت ها و شایستگی های اساسی؛ تدوین برنامه های درسی بر مبنای مأموریت گرایی و بر اساس چشم اندازی از فرصت های شغلی و هم چنین برنامه های درسی مبتنی بر عمل محقق خواهد شد.
آمنه گورویی پور احمدرضا نصر
پژوهش حاضر با هدف "بررسی رابطه بین برون دادهای علمی با کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی در دانشگاه اصفهان" به انجام رسیده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. در این پژوهش جامعه آماری شامل اعضای هیأت علمی تمام وقت دانشگاه دولتی اصفهان با مرتبه استادیار، دانشیار و استاد بوده است. بدین منظور، 90 نفر به شیوه نمونه گیری ترکیبی (تصادفی ساده هدفمند و متناسب با حجم جامعه) انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه محقق ساخته نگرش سنج اعضای هیأت علمی، فرم ارزشیابی اساتید (مصوب وزارت علوم و تحقیقات و فناوری) و برون دادهای پژوهشی اعضای هیأت علمی استفاده شده است. برای برآورد پایایی پرسشنامه محقق ساخته ضریب آلفای کرونباخ در هر حیطه برآورد گردید. پایایی کلی پرسشنامه 81% برآورد گردید. روایی آن نیز مورد تأیید اساتید راهنما و مشاور و پنج نفر از دانشجویان دکتری قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه ها، از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردیده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که در سطح کل بین برون دادهای علمی و کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان رابطه معنادار وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که هر چقدر اعضای هیأت علمی در زمینه انجام فعالیت های پژوهشی عملکرد بهتری داشته باشند کیفیت تدریس بهتری نیز خواهند داشت. همچنین این رابطه در سطح دانشکده، در دانشکده های علوم تربیتی و فنی و مهندسی معنادار بوده است، اما در دانشکده های ادبیات و علوم انسانی و علوم پایه این رابطه معنادار نبوده است. کلیدواژه ها: برون دادهای علمی، کیفیت تدریس، اعضای هیأت علمی، آموزش عالی
محمد نیکخواه مصطفی شریف
چکیده نظام آموزش عالی مهم ترین نقش را در دستیابی به توسعه علمی و فناوری کشورها ایفا می نماید. اما این نظام زمانی مفید است که فعالیت های خود را بر اساس استانداردهای مناسب اعمال نماید. لازمه این امر، دستیابی به اطلاعات دقیق و به روز از طریق ارزشیابی صحیح، جامع و بر اساس شاخص های مناسب است. یکی از الگوهایی که برنامه درسی را به طور جامع مورد ارزشیابی قرار می دهد، الگوی سیپ است. از طرفی هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی کشور، به منظور ارائه تصویری واقعی از وضعیت موجود و مطلوب آموزش عالی، اقدام به تدوین تعدادی شاخص ارزشیابی نموده است. از طرف دیگر چون دوره تحصیلات تکمیلی وظیفه اصلی تولید علم و فناوری را به عهده دارد، این پژوهش درصدد بوده، با انتخاب تعدادی از مهم ترین شاخص های ارزشیابی هیأت نظارت و ارزیابی، الگوی سیپ و سایر منابع، اقدام به بررسی وضعیت موجود و امکان کاربرد آنها، برای ارائه یک الگوی متناسب با شرایط دانشگاه های مورد بررسی، نماید. از این رو مهم ترین شاخص های ارزشیابی از زمینه ها(انتظارات و هدف ها)، درون دادها(اعضای هیأت علمی، دانشجویان و امکانات)، فرآیندها(یاددهی- یادگیری، روش های مدیریت و نظارت) و بروندادهای(محصولات، برون دادهای واسطه ای و نهایی) برنامه درسی دوره مذکور، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته شده اند. نوع پژوهش کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی و پیمایشی(ترکیبی) بوده است. جامعه آماری بخش کمی، تمامی اعضای هیأت علمی(897 نفر)، دانشجویان(6741 نفر) و دانش آموختگان(3997 نفر) دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه-های اصفهان، صنعتی و شهرکرد، بوده است. بعد از برآورد حجم نمونه های آماری(176نفر هیأت علمی، 282 نفر دانشجو و 194 نفر دانش آموخته)، از آنان به روش طبقه ای، نمونه گیری شده است. جامعه آماری بخش کیفی شامل تمامی اعضای هیأت علمی دانشگاه های مذکور، بوده و به روش نمونه گیری هدفمند،30 نفر انتخاب گردید. داده های پژوهش از طریق بررسی های نظری و میدانی، با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه، گردآوری شده اند. روایی ابزار توسط 15 نفر از متخصصان(اعضای هیأت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان) تأیید شده است و ضریب پایایی شاخص های وضعیت موجود پرسشنامه، طبق روش آلفای کرانباخ 96/0 و ممکن آن 97/0 محاسبه گردیده است. پایایی فرم مصاحبه از طریق سه نفر متخصص و نیز روش سه سوسازی، تأیید گردیده است. پرسشنامه ها به صورت حضوری، پست معمولی و الکترونیکی، بین افراد توزیع گردیده و مصاحبه ها به صورت حضوری انجام گرفته اند. بعد از گردآوری داده-ها، از روش های مختلف آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. طبق نتایج حاصل از پرسشنامه، وضعیت موجود کاربرد 73 شاخص مربوط به نه مولفه برنامه درسی(انتظارات، هدف ها، هیأت علمی، دانشجویان، امکانات، فرآیندهای یاددهی- یادگیری، روش های مدیریت و نظارت، محصولات، برون-دادهای واسطه ای و نهایی) دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه های مورد بررسی، از دیدگاه اعضای هیأت علمی، دانشجویان و دانش آموختگان آنها، در حد متوسط و کمتر از متوسط بوده است. در صورتی که امکان استفاده از آنها زیاد بوده است. نتایج حاصل از مصاحبه با اعضای هیأت علمی دانشگاه های مورد بررسی نیز حاکی بوده است که گرچه در شرایط فعلی از این شاخص ها کمتر در ارزشیابی برنامه درسی دوره استفاده می شود، اما امکان استفاده از آنها با رعایت شرایطی زیاد است. بنابراین استفاده از تمامی این شاخص ها در ارزشیابی از برنامه درسی دوره پیشنهاد می شود.
صدیقه کریمی احمدرضا نصر
با توجه به ضرورت حرکت به سمت «جامعه یادگیری» به عنوان اولین گام توسعه دانایی محور و نقش برنامه های درسی دانشگاه در تحقق این جامعه، تحقیق حاضر درصدد بررسی چالش های فرآیند برنامه ریزی درسی برای توسعه فرصت های یادگیری دانشگاه با رویکرد جامعه یادگیری است. برای این منظور، بر اساس رویکرد راهبردی در فرآیند برنامه ریزی درسی، قصد دارد ابتدا مفهوم جامعه یادگیری را تعریف نموده و مدل جامعه یادگیری متناسب با شرایط جامعه ایرانی را شناسایی کند. سپس، به این سوال پاسخ دهد آیا اقدام هایی که آموزش عالی در سال های اخیر برای توسعه فرصت های یادگیری در دانشگاه ها انجام داده است می توانند زمینه ساز جامعه یادگیری باشند؟ سر انجام، این موضوع را بررسی کند که اگر دانشگاه ها بخواهند به گسترش فرصت های یادگیری ادامه دهند به منظور حفظ و ارتقای کیفیت آموزش، در فرآیندهای تبیین اهداف، انتخاب و سازماندهی محتوا، اجرا و ارزشیابی برنامه های درسی با چه چالش هایی روبرو هستند. پژوهش حاضر یک پژوهش کیفی- کمی از نوع کاربردی است که برای بررسی دیدگاه های شرکت کنندگان از روش توصیفی- پیمایشی استفاده کرده است. جامعه آماری آن در بخش کیفی 96 نفر از صاحب نظران و مدیران سطوح مختلف دانشگاه ها و موسسات پژوهشی وابسته به آموزش عالی در شهرهای تهران، شیراز و اصفهان می باشند که در زمینه موضوع تحقیق و موضوعات مرتبط با آن تدریس کرده یا صاحب تحقیق و تالیف می باشند. بر اساس راهبرد نمونه گیری هدفمند از نوع موارد مطلوب و زنجیره ای و پیگیری های متعدد 24 نفر از آنان برای همکاری داوطلب گردیدند. دیدگاه های این نمونه، با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردیده و با روش مقوله بندی موضوعی تجزیه و تحلیل شدند. برای تامین روایی مصاحبه ها از روش سه سوسازی استفاده شده است. در بخش کمی، جامعه آماری 240 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های دولتی در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز بوده اند که درباره موضوع تحقیق و موضوع های وابسته به آن دارای سابقه پژوهش و تدریس می باشند. با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای در طی دو مرحله 220 نفر آنان به عنوان نمونه انتخاب و برای آن ها پرسشنامه ارسال گردید. بعد از پیگیری، 153 مورد آن ها برگشت داده شد. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی محتوایی آن توسط متخصصان و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و 96/0 برآورد گردید. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. بر اساس یافته های پژوهش، جامعه یادگیری در ایران باید جامعه ای مبتنی بر مبانی فلسفی دین اسلام باشد. این جامعه، فرصت های یادگیری در سراسر دوران زندگی را فراهم می کند تا هر فرد با این انگیزه به یادگیری بپردازد که خود و جامعه اش را به کمال برساند. این افراد در فعالیت های اقتصادی مشارکت فعال دارند تا علاوه بر ارتقای زندگی فردی، در توسعه اقتصادی جامعه سهیم شوند. براساس این مفهوم، جامعه یادگیری در ایران جامعه ای با ویژگی هایی در ابعاد اجتماعی، فردی، فرهنگی و اقتصادی است. در بعد آموزشی، این جامعه از ویژگی هایی مانند ارتباط درونی میان بخش های مختلف آموزش رسمی، توسعه آموزش غیر رسمی متناسب با نیازهای همه اقشار، توجه به یادگیری اتفاقی، توجه به کیفیت روش و محتوای یادگیری و استفاده از توانایی بالقوه فناوری اطلاعات و ارتباطات برای اشاعه یادگیری برخوردار است. دانشگاه ها در تحقق جامعه یادگیری نقش بسزایی دارند. آن ها در حوزه آموزش، ضمن توسعه کمی فرصت های یادگیری خود، برای ارتقای کیفی این فرصت ها باید برنامههای درسی را به منظور پرورش یادگیرنده مادام العمر مطابق با اصول یادگیری مادام العمر بازنگری و تدوین نمایند، اما در این زمینه با چالش های متعددی مواجهند. بر اساس رویکرد راهبردی در فرآیند برنامه ریزی درسی و با توجه به شرایط موجود و مدل جامعه یادگیری ارائه شده و ویژگی های آن، دانشگاه ها در رعایت الزام های فرآیند برنامه ریزی درسی با رویکرد جامعه یادگیری، با هشت چالش از جمله شناسایی ناکافی نیازهای جامعه و دانشجو؛ در فرآیند تبیین هدف ها، با هشت چالش از جمله پرورش نیافتن انگیزه و عشق یه یادگیری در دانشجو؛ در فرآیند انتخاب و سازماندهی محتوا، با یازده چالش از جمله کمبود انعطاف و تنوع در محتوا؛ در فرآیند اجرا، با سیزده چالش از جمله عدم تناسب روش های تدریس با هدف پرورش یادگیرنده مادام العمر و در فرآیند ارزشیابی برنامه درسی، با پنج چالش از جمله تشویق نشدن اعضای هیات علمی به ارزشیابی از خود و یکدیگر مواجهند. رفع این چالش ها مستلزم به کارگیری راه کارهای مناسب از سوی دست اندر کاران برنامه ریزی درسی دانشگاه است. واژه های کلیدی: جامعه یادگیری، برنامه درسی، دانشگاه، فرصت های یادگیری، چالش ها، یادگیری مادام العمر.
مائده راهداری محمدرضا نیلی
پژوهش حاضر، با هدف ارزشیابی کیفیت و ضرورت راه اندازی دوره کارشناسی رشته مهندسی فناوری اطلاعات در دانشگاه اصفهان بر مبنای الگوی سیپ انجام گرفته است. این پژوهش به روش ترکیبی (کیفی- کمی) انجام گرفته و از نوع تحقیقات کاربردی است. بخش کیفی آن با استفاده از مصاحبه و بخش کمی آن با استفاده از پرسشنامه به شیوه توصیفی- پیمایشی انجام گردیده است. جامعه آماری جهت مصاحبه، تمامی اعضای هیأت علمی گروه مهندسی فناوری اطلاعات و گروه مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان شامل 27 نفر بوده، که با 10 نفر از آن ها مصاحبه صورت گرفت. سپس با استفاده از یافته های حاصل از آن و منابع مورد مطالعه، پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه گردید. جامعه آماری پرسشنامه، دانشجویان ورودی سال های تحصیلی 1385 تا 1390، شامل 94 نفر و تمامی دانش آموختگان سال های تحصیلی 1387 تا 1392، شامل 146 نفر در دوره کارشناسی رشته مهندسی فناوری اطلاعات در دانشگاه اصفهان، بوده است که بر مبنای فرمول کوکران، 75 نفر دانشجو و 106 نفر دانش آموخته به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده، توزیع گردید. برای تعیین روایی سوالات مصاحبه، از روایی محتوا استفاده شده است و پایایی مصاحبه ها توسط 4 نفر و روایی پرسشنامه توسط 7 نفر از متخصصان و استادان حوزه مدیریت و برنامه ریزی آموزشی مورد تأیید قرار گرفت. ضریب پایایی پرسشنامه، طبق روش آلفای کرونباخ از طریق نرم افزارspss، مورد تأیید قرار گرفته است. یافته های حاصل از مصاحبه ها به شیوه تحلیل محتوای موضوعی، و یافته های حاصل از پرسشنامه ها از طریق آزمون های آماری استنباطی (t تک نمونه ای، تحلیل واریانس و آزمون توکی) در نرم افزار spss تحلیل گردید. نتایج کلی نشان داده است که راه اندازی رشته مهندسی فناوری اطلاعات در دوره کارشناسی ضرورت داشته و کیفیت آموزشی آن در مولفه های اهداف، محتوا و ادامه تحصیل دانش آموختگان در سطح نسبتاً مطلوب و در مولفه های امکانات و تجهیزات آموزشی، شیوه های جاری آموزش، مهارت های حرفه ای و وضعیت اشتغال دانش آموختگان در سطح نامطلوب ارزشیابی شده است.
زهرا شریفی احمدرضا نصر
چکیده ندارد.