نام پژوهشگر: مریم شریف زاده
اسماعیل احمدی حق آیت اله کرمی
یکی از مهم ترین رسالت های بشر در هزاره جدید، بسیج اندیشه ها و توانمندی های اجرایی برای حفاظت از محیط زیست است. در گوشه و کنار جهان هزاران کارشناس و محقق دست به کار شده اند تا ضمن مطلع کردن جوامع بشری و دولت مردان و سیاست گذاران اقتصادی و اجتماعی از مخاطرات پیش روی محیط زیست، به راهکارهایی برای صیانت از این میراث مشترک دست یابند. پژوهش حاضر با هدف تبیین آثار حذف یارانه ی کودشیمیایی بر تولیدکنندگان گندم در شهرستان بویراحمد انجام شده است. جامعه ی این پژوهش محدود به گندم کاران دهستان سررود جنوبی از بخش مرکزی شهرستان بویراحمد می باشد. برای تعیین حجم نمونه ده درصد از جامعه و تعداد 125 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه در نظر گرفته شد. پس از تعیین حجم نمونه، برای انتخاب نمونه ها، از روش نمونه گیری طبقه بندی شده یا لایه بندی شده استفاده گردید. نتایج مقایسه میانگین کیفیت زندگی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه نشان داد که بین کیفیت زندگی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود تفاوت معنی داری وجود دارد به نحوی که کیفیت زندگی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود کمتر از وضعیت قبل از حذف یارانه شده است. وضعیت نگرش کشاورزان نسبت به کاشت گندم بعد از حذف یارانه کود نشان داد که بیشترین فراوانی در طبقه دوم (نسبتاً ضعیف) با فراوانی 51 نفر و یا 8/40 درصد وجود دارد و کم ترین فراوانی مربوط به طبقه اول (ضعیف) با فراوانی 13 و یا 4/10 درصد می باشد و نگرش آنان نسبت به کاشت گندم بعد از حذف یارانه ضعیف شده بود و اکثریت مخالف حذف یارانه کود بودند. این آمار نشان داد که اکثریت نسبت به حذف یارانه موافق نبوده اند. برای مقایسه ی میانگین سرمایه اجتماعی در بین 10 روستای مورد مطالعه از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. نتایج حاصل از این آزمون نشان داد که از لحاظ میانگین های طبقات در سرمایه اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. سرمایه اجتماعی روستاهای نره گاه مرکزی و تل خسرو نسبت به سایر روستا-ها، از رتبه ی میانگین بالاتری برخوردار هستند و روستای سروک از پایین ترین رتبه ی میانگین در بین روستاهای موجود برخوردار می باشد. همچنین مقایسه ی میانگین رفاه اجتماعی در بین 10 روستای مورد مطالعه نشان داد که از لحاظ میانگین های طبقات در رفاه اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد. بررسی رابطه ی بین شرکت در دوره های آموزشی با نگرش نسبت به حذف یارانه در کشاورزان معنی دار می باشد. به طوری که میانگین نگرش پاسخگویان شرکت کننده در دوره های آموزشی نسبت به افرادی که در این دوره ها حضور نداشته اند، در حد بیشتری ارزیابی شده است. مقایسه ی میانگین سرمایه اجتماعی کشاورزان نشان داد که بین سرمایه اجتماعی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود تفاوت معنی داری وجود دارد به نحوی که سرمایه اجتماعی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود بیشتر از وضعیت قبل از حذف یارانه ها شده است. مقایسه ی میانگین رفاه اجتماعی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود نشان داد که تفاوت مثبت و معنی داری وجود دارد. به این صورت که رفاه اجتماعی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود نسبت به قبلاز حذف یارانه بیشتر شده است. نتایج تابع سود بهره برداران برای محصول گندم نشان داد که متغیرهای هزینه کود شیمیایی، هزینه نیروی کار، هزینه سم، هزینه ماشین آلات و هزینه بذر اثر معنی دار منفی و متغیرهای قیمت فروش محصول و سطح زیر کشت اثر معنی دار مثبت بر سود گندم داشته اند. همین نتایج نشان داد که، متغیر قیمت فروش محصول نسبت به سایر متغیرهای مورد بررسی نقش بیشتری در سودآوری دارد. برآورد تابع تقاضا برای کود شیمیایی نشان داد که با 10 درصد تغییر در قیمت کود شیمیایی مقدار تقاضا برای این نهاده 23/1 درصد کاهش پیدا می کند. نتایج تابع تولید گندم نیز نشان داد که از میان نهاده های مورد استفاده در تابع تولید، مقدار کود شیمیایی، مقدار سموم و مقدار بذر اثر معنی دار و مثبت بر تولید دارند و تعداد نیروی کار و ساعت کاری ماشین آلات اثر معنی دار و منفی را بر تولید نشان می دهند. در واقع اطلاعات به دست آمده نشان دادند که حذف یارانه تأثیر خوبی بر نحوه مصرف کود شیمیایی در بین کشاورزان داشته است و به دلیل افزایش قیمت آن و افزایش هزینه در واحد سطح موجب شده است که کشاورزان به طور بهینه تری از این نهاده استفاده کنند و مصرف خود را نسبت به قبل از حذف یارانه آن به شدت پایین بیاورند. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه پیشنهاد می شود دولت برای کاهش هزینه های زندگی مردم و کاهش فاصله طبقاتی دخالت بیشتری کند و منابع دقیق و یکسان به روستاهای مختلف براساس نیازهای روستا و مردم اختصاص دهد. همچنین بررسی آثار اقتصادی حذف یارانه کود و افزایش قیمت کود شیمیایی باعث کاهش مصرف آن و تغییر الگوی کشت می شود، لذا پیشنهاد می شود سیاست آزاد سازی قیمت نهاده ها در بخش کشاورزی باید گام به گام صورت گیرد تا کشاورزان فرصت کافی برای سازگاری با شرایط جدید را داشته باشند و در نتیجه از زیان های وارده به بخش کشاورزی کاسته شود و کشاورزان خرده پا احیاناً از چرخه تولید حذف نگردند. با توجه به اینکه مصرف بی رویه ی کودهای شیمیایی مانع رسیدن به یک کشاورزی پایدار می شود بنابراین تحقیقات کشاورزی در ایران بایستی در جهت ایجاد ارقامی که نیاز کودی کمتری دارند سوق داده شود تا بتوان زمینه را برای حذف یارانه، بدون تأثیر گذاشتن بر میزان تولید محصولات کشاورزی مهیا ساخت. حذف یارانه کود در مراحل اولیه در قیمت محصولات کشاورزی تأثیر خواهد گذاشت. در مورد بازار داخلی مواد غذایی رقابتی (بدون کنترل)، تعادل جدید می تواند همراه با افزایش قیمت محصولات و در پی آن افزایش قیمت بذور باشد. پیشنهاد می شود برای جلوگیری از افزایش شدید قیمت ها در این مرحله، دولت واردات خود را بیشتر کند تا از افزایش شدید قیمت ها جلوگیری کند.
ساناز آرپناهی مهدی نوری پور
بررسی دیدگاه اعضای نظام اطلاعات کشاورزی نسبت به محصولات ارگانیک؛ مورد بخش مرکزی شهرستان بویر احمد چکیده در سال های اخیر رویکردهای مختلفی در زمینه حفاظت از محیط زیست و کاهش اثرات منفی برنامه های توسعه مد نظر قرار گرفته اند. یکی از این رویکردها، کشاورزی ارگانیک می باشد. کشاورزی ارگانیک به عنوان یک سیستم تولید تلقی می شود که در آن از کود های مصنوعی، آفت-کش ها و تنظیم کننده رشد و افزودنی های خوراکی کمترین استفاده به عمل می آید. در کشور ما، خصوصاً نواحی کمتر توسعه یافته، با توجه به این که به لحاظ جغرافیای طبیعی، سیستم کشاورزی به صورت سنتی و پراکنده در روستاها و در قطعات کوچک پا گرفته و کشاورزی صنعتی بطور کامل استقرار نیافته است، این فرصت فراهم می شود تا از این وضعیت برای تبدیل کشاورزی سنتی و معمول به ارگانیک بدون مصرف هزینه زیاد و تنها با نظارت و هدایت فنی استفاده شود. به همین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه اعضای نظام اطلاعات کشاورزی (محققان، مروجان و کشاورزان) نسبت به محصولات ارگانیک در بخش مرکزی شهرستان بویر احمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از روش پیمایش کمک گرفته شده است. جامعه آماری تحقیق شامل محققان، مروجان و کشاورزان (مددکاران ترویجی) بخش مرکزی شهرستان بویراحمد بود که به ترتیب 77، 68 و 72 نفر را شامل شدند. نمونه مورد مطالعه با مراجعه به جدول نمونه گیری تصادفی کرجیسی و مورگان به ترتیب حدود 62 و 55 و 60 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای حاوی سوالات باز و بسته بود که روایی آن به روش روایی صوری تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از آماره آلفای کرونباخ از 553/0 تا 944/0 برای متغیرهای گوناگون بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل های مربوطه نیز از نرم افزارهایی از جمله spss20 استفاده شد. نتایج حاصل از یافته های مربوط به دیدگاه پاسخگویان در مورد محصولات ارگانیک نشان داد که محققان و مروجان از دیدگاه متوسطی نسبت به محصولات ارگانیک برخوردارند. این در حالی است که کشاورزان دیدگاه نسبتاً مطلوبی را نسبت به محصولات ارگانیک دارند. یکی دیگر از موضوعات تأثیرگذار بر دیدگاه پاسخگویان نسبت به کشاورزی ارگانیک، نگرش زیست محیطی آنها می باشد. یافته های مربوط به نگرش زیست محیطی نشان داد که هر سه گروه مورد مطالعه (محقق، مروج و کشاورز) از نگرش زیست محیطی متوسطی برخوردارند. یافته های مربوط به روش عرضه مناسب محصولات ارگانیک نیز حاکی از آن است که محققان، مروجان و کشاورزان، روش عرضه از طریق برچسب های خاص محصولات ارگانیک را به عنوان بهترین روش عرضه انتخاب کردند. یافته های مربوط به مکان عرضه محصولات ارگانیک نیز نشان داد که محققان و کشاورزان عرضه در فروشگاه های خاص و مشخص شده را به عنوان بهترین مکان برای عرضه محصولات ارگانیک انتخاب کردند. اما از نظر مروجان عرضه در میادین میوه و تره بار شهرداری بهترین مکان عرضه این محصولات می باشد. نتایج حاصل از سنجش مهمترین ویژگی های محصولات ارگانیک از نظر پاسخگویان نشان داد که محققان و مروجان ویژگی های طعم و سلامت را به عنوان مهمترین ویژگی به ترتیب در اولویت اول و دوم قرار دادند این در حالی است که کشاورزان سلامت و شکل ظاهری را به عنوان مهمترین ویژگی محصولات ارگانیک انتخاب کردند. یافته های حاصل از اولویت بندی محصولات جهت ارگانیک شدن از دیدگاه پاسخگویان نشان داد که محققان و مروجان در حال حاضر ترجیح می دهند که محصولات دامی در اولویت اول برای ارگانیک شدن قرار گیرند اما کشاورزان تمایل دارند که محصولات باغی در اولویت اول برای ارگانیک شدن قرار گیرند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهای دانش کشاورزی ارگانیک، کانال های ارتباطی موثر بر دیدگاه، نگرش زیست محیطی به عنوان مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر دیدگاه، 42 درصد از تغیرات دیدگاه محققان نسبت به محصولات ارگانیک را تبیین نمودند.
زهرا توکلی تبار مصطفی احمدوند
پژوهش حاضر با هدف تبیین فقر از دیدگاه زنان روستایی در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های تحقیق کیفی و کمّی به فراخور اهداف تحقیق بهره گرفته شد. در بخش اول، ابتدا با استفاده از روش کیفی و رویکرد مرسوم به تئوری بنیادی، علل اِسنادی فقر از دیدگاه زنان روستایی شناسایی شد. جامعه آماری این قسمت از پژوهش زنان نخبه روستایی بودند که به صورت هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. به طور کلی در این بخش پژوهش 32 زن نخبه روستایی در فرآیند تئوری بنیادی شرکت داشتند. در خصوص اطلاعات مورد نیاز تحقیق از پروتکلی (پیش نویس) حاوی سوالات باز مربوط به شناسایی فقر و با استفاده از تکنیک های ارزشیابی مشارکتی روستایی (pra) استفاده گردید. اعتبار این مرحله از طریق کثرت گرایی و روش سه گانه (استفاده از کاربرد مجموعه ای از تکنیک ها) به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مراحل تئوری بنیادی یعنی کدگذاری باز و محوری انجام گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که از دیدگاه زنان روستایی مهم ترین علل فقر عدم حمایت دولت، بیکاری، تبعیض و نابرابری، عدم مالکیت، فاصله از شهر، عدم اعتماد به نفس، پایین بودن خودکارآمدی، تقدیر و سرنوشت، موانع سنتی، محدودیت تحصیلی و کمبود درآمد می باشد. در بخش دوم پژوهش به بررسی وضعیت فقر و شناسایی عوامل موثر بر فقر زنان روستایی پرداخته شد. با استفاده از شاخص های شناسایی شده برای علل فقر در مرحله اول و مطالعات اَسنادی به وسیله مجموع شاخص های درآمد، تسهیلات بانکی، پس انداز، مالکیت و دارایی، مشارکت های اقتصادی، مهارت های اقتصادی، حمایت های دولت، نگرش همسر، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، مشارکت اجتماعی، عدالت اجتماعی، مردسالاری، قدرت تصمیم گیری، نابرابری جنسیتی، رشد شخصیتی، توانایی های جسمی- روحی و روانی، عوامل جغرافیایی و عوامل فردی، پرسش نامه ای تهیه و در بخش دوم تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. حجم نمونه (تعداد روستاهای مورد مطالعه) با استفاده از جدول تعیین اندازه نمونه پاتن، 39 روستا از 52 روستای بالای 20 خانوار تعیین گردید. نمونه آماری این بخش از پژوهش، 195 زن روستایی می باشد که به طور کاملاً تصادفی انتخاب شدند. برای تعیین اعتبار ابزار سنجش (پرسش نامه) از نظر اساتید و خبرگان و به منظور تعیین پایایی آن از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آلفای کرونباخ از 67/0 تا 95/0برای متغیرهای گوناگون به دست آمد. ضریب آلفای کرونباخ به دست آمده، از بهینگی پرسش نامه حکایت می کند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، درصد، فراوانی، رگرسیون خطی، آزمون t، رگرسیون لجستیک، تابع ممیزی (تشخیصی) استفاده شد. داده پردازی هم با استفاده از نرم افزارهای excel 2010، spss 21 انجام گرفت. از آن جایی که اولین قدم برای شناسایی عوامل موثر بر فقر، شناسایی وضعیت فقر در جامعه ی مورد بررسی بود، برای شناسایی زنان فقیر، خط فقر غذایی در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد محاسبه شد. نتایج نشان داد که با احتساب خط فقر غذایی (ماهیانه) به دست آمده (1,058,468 ریال برای سال 1392)، در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، حدود 31 درصد از زنان روستایی مورد مطالعه زیر خط فقر قرار دارند و در ناامنی غذایی به سر می برند. این افراد در گروه فقیر قرار گرفتند. فزون بر آن، بیش از 69 درصد بالاتر از خط فقر قرار گرفتند و به عنوان گروه غیرفقیر محسوب شدند مقایسه میانگین وضعیت شاخص های دو گروه فقیر و غیرفقیر نشان داد که از لحاظ تحصیلات و اشتغال (سرپرست خانوار)، درآمد، تسهیلات بانکی، مالکیت و دارایی، پس انداز، مشارکت اقتصادی، مهارت اقتصادی، حمایت دولت، نگرش همسر، خودکارآمدی و اعتماد به نفس و بهداشت جسمی، روحی و روانی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. به منظور بررسی قدرت پیش بینی این گروه بندی از تحلیل تشخیصی استفاده شد. تابع تشخیصی می تواند با دقتی زیاد، افراد فقیر و غیرفقیر را از هم تفکیک کند. از مجموع متغیرهایی که وارد مدل شدند مهم ترین متغیرهای متمایز کننده دو گروه، نگرش همسر، اعتماد به نفس، خودکارآمدی و درآمد می باشند. به طور کلی این مدل حدود 3/93 درصد گروه بندی را به طور صحیح پیش بینی می کند که حاکی از مناسب بودن مدل است. همچنین نتایج حاصل تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد که، مولفه های تسهیلات بانکی، مالکیت و دارایی، مشارکت اقتصادی، مهارت اقتصادی، نگرش همسر، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، عدالت اجتماعی، مردسالاری، قدرت تصمیم گیری، نابرابری جنسیتی، بهداشت جسمی، روحی و روانی، تحصیلات، سن سرپرست خانوار و بعد خانوار مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر فقر زنان مورد مطالعه می باشد. در پایان جهت اعتلای وضعیت زنان روستایی ایجاد فرصت های درآمدزا در مناطق روستایی و اعطای اعتبارات خرد پیشنهاد می گردد.
عابد ابراهیمی مصطفی احمدوند
توسعه ی روستایی به عنوان یک فرآیند تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محیط روستا، شامل بهبود بازدهی و افزایش اشتغال و درآمد روستاییان، تأمین حداقل های قابل قبول سطح تغذیه، مسکن، آموزش و پرورش و بهداشت می باشد. بنابراین، بهداشت و سلامت نیز یکی از شاخص های توسعه اجتماعی محسوب می شود و مسائل و مشکلات بهداشتی همان مشکلات توسعه هستند. بهداشت روستایی لازمه ی پیشرفت و توسعه روستاست. با توجه به مسایل روستا و ارتباط آن با شرایط بهداشت عمومی، مسایلی مانند تهیه آب آشامیدنی سالم و بهداشت مسکن، کمبود مواد غذایی، شرایط اقلیمی، محدودیت های استحمام و نظافت عمومی و وجود حشرات موذی باعث ایجاد شرایط نامساعد در مسیر توسعه روستاها می شوند. اطلاع از وضعیت بهداشت روانی و جسمی و تأمین غذا و آب سالم، دفع فضولات، گرما و روشنایی و نظر جامعه نسبت به بهداشت و بیماری در روستاها و رضایت آنها از خدمات بهداشتی-درمانی که توسط خانه های بهداشت ارائه می شوند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. لذا، هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان رضایت روستاییان از خدمات بهداشتی- درمانی خانه های بهداشت روستایی در بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه بود. به این منظور، از تحقیق پیمایشی و به صورت مقطعی بهره گرفته شد. بدین ترتیب جامعه آماری این پژوهش، شامل خانوارهای روستایی (مرد و زن) ساکن در روستاهای بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه بودند. در این پژوهش از روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شد. بنابراین، نمونه آماری پژوهش بر دو گونه، روستاییان در روستاهای اصلی (30 روستا) و روستاییان روستاهای اقمار (67 روستا) بود. بر این اساس، تمامی روستاهای مرکز (30 روستا) و 45 روستای بالای 20 خانوار در بین روستاهای اقمار به صورت تصادفی انتخاب شدند، که در مجموع، حجم نمونه آماری (تعداد روستاهای مورد مطالعه)، 75 روستا تعیین گردید. آنگاه در هر روستا، 5% کل خانوار روستایی (سرپرستان خانوار ترجیحاً یک زن و مرد) به عنوان نمونه-ی آماری به صورت تصادفی مورد مطالعه و مصاحبه قرار گرفتند. کل خانوار منتخب جهت مصاحبه 350 خانوار بود، که از این میان، 242 خانوار مربوط به روستاهای مرکز و 108 خانوار نیز در روستاهای اقمار به صورت تصادفی مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه ی ساختارمند و محقق ساخته استفاده شد، و به منظور تعیین روایی آن، از روایی صوری و محتوایی و برای تعیین پایایی، از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 38/0 تا 97/0 برآورد شد و نشان از بهینگی پرسش نامه داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آماره های توصیفی، نظیر فراونی، درصد فراوانی، میانگین و آماره های استنباطی، نظیر انحراف معیار، ضریب تغییرات، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی و آزمون t مستقل، تحت نرم افزار spss22 استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که، بُعد مراقبت از مادر و کودک برحسب ضریب تغییرات، از میان 10 بُعد رضایت، دارای بالاترین رتبه و بُعد بهداشت روان دارای پایین ترین رتبه نسبت به سایر ابعاد بودند. فزون بر آن، مقدار میانگین رضایت کل (67/3) بوده که برحسب دامنه میانگین، نشان دهنده این است که، پاسخ گویان از خدمات بهداشتی-درمانی خانه های بهداشت تا حدودی رضایت داشتند. هم چنین، نتایج تحلیل ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که، بین اکثر متغیرهای مستقل مورد مطالعه با متغیر وابسته رضایت کل همبستگی متوسطی وجود دارد. لیکن، بین دو متغیر وضعیت بیمه خانوار و وضعیت فیزیک خانه بهداشت با رضایت کل از لحاظ آماری هیچ رابطه ای وجود نداشت. از طرفی، نتایج حاصل از آزمون رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که، دسته متغیرهای جمعیت-شناختی بیشترین سهم (5/27%) را در تبیین رضایت کل داشتند. هم چنین، یافته های حاصل از آزمون t مستقل بیانگر این بود که، بین میانگین رضایت کل در روستاهای اصلی و روستاهای قمر، تفاوت معنی داری (004/0p=) وجود دارد. باتوجه به نتایج به دست آمده در این قسمت از پژوهش، میانگین رضایت پاسخ-گویان در روستاهای اصلی بیشتر از میانگین رضایت کل در روستاهای قمر بود و در نهایت، یک مدل پارادایمی جهت بهبود رضایت روستاییان از خدمات بهداشتی-درمانی خانه های بهداشت روستایی ارائه شد. کلید واژگان: خانه بهداشت، خدمات بهداشتی-درمانی، رضایت مندی، رگرسیون سلسله مراتبی، صومای
محبوبه شهرکی مریم شریف زاده
چالشهای ناشی از محدودیتهای اتکا به کشاورزی به عنوان فعالیتی مخاطرهآمیز، دلالت بر آن دارد که توسعهی روستایی نبایستی بر فعالیت سنتی کشاورزی متکی باشد. تنوع معیشتی میتواند گزیداری مناسب برای غلبه بر شرایط نامساعد زندگی در مناطق روستایی باشد. متنوع کردن اقتصاد روستایی بر مبنای منابع دست یافتنی به سمت فعالیتهای غیر کشاورزی، در تأمین راهبرد معیشت، بقاء و توسعه نقش دارد. منظور از تنوع معیشتی پدیدهای است که به واسطهی آن خانوارهای روستایی به سمت مجموعهای از فعالیتهای )تولیدی و خدماتی( برای دستیابی به زندگی بهتر میگرایند. تنوع معیشتی به عنوان راهبردی معیشتی، فرایند اقدام به فعالیتهای عدیده )زراعی، غیرزراعی، در سطح مزرعه یا خارج از آن( با هدف تأمین بقا و بهبود بخشی به داراییها )طبیعی، فیزیکی، انسانی، مادی و اجتماعی( برای ارتقاء استاندارد زندگی است. تنوع در سطح مزرعه مشتمل بر تولید محصولات زراعی جدید، پرورش دام، شکار، و آبزیپروری است. آبزیپروری یک منبع مکمل درآمدزایی برای خانوارهای روستایی است که در مقیاس خرد در اشتغالزایی و توسعهی روستایی نقش دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه کشاورزی چند کارکردی در معیشت پایدار روستایی کشاورزان آبزیپرور شهرستان زاهدان انجام شد. تحقیق حاضر از لحاظ نوع هدف کاربردی، از لحاظ میزان و درجه کنترل متغیرها، میدانی و به لحاظ روششناسی از نوع علی مقایسهای است. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر، پرسشنامه ساختارمند بود. این پرسشنامه مشتمل بر پنج بخش بود. در بخش زمینههای آسیبپذیری، به سنجش میزان آسیبپذیری پرورشدهندگان در برابر روندها، تکانهها و شرایط فصلی، در بخش دوم )منابع معیشت(، به بررسی میزان داراییهای فیزیکی، مالی، انسانی، اجتماعی و طبیعی پرورشدهندگان، در بخش سوم به بررسی ساختارها و فرآیندهای معیشتی و در بخش چهارم پرسشنامه به بررسی عوامل موثر بر پذیرش آبزیپروری که شامل نوع نگرش زیست محیطی، میزان ریسکپذیری، دانش فنی و نگرش زیستمحیطی افراد نمونه است، پرداخته شده است. در بخش آخر پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. روایی پرسشنامه توسط پانل متخصصان تأیید شد. برای محاسبه اعتبار ابزار سنجش، مطالعهای راهنما خارج 0(. جامعهی آماری بر اساس فعالیت در / 0 تا 22 / از حوزهی مطالعه ترتیب داده شد )آلفای کرونباخ 11 آبزیپروری شامل کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال و نیز کشاورزان نپذیرندهی فعالیت آبزیپروری د شهرستان زاهدان است. نمونهی آماری نیز بر اساس جدول نمونهگیری کرجسی و مورگان شامل 151 خانوار بوده که 52 کشاورز آبزیپرور فعال از بین 52 آبزیپرور فعال و به همان نسبت 52 کشاورز آبزیپرور غیرفعال و 52 کشاورز نپذیرنده را شامل میشوند. بدیهی است اعضای نمونه بهطور تصادفی از بین جامعهی آماری انتخاب شدهاند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نسخهی 21 نرم افزارآماری spss و نرمافزار excel استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که، آبزیپروران فعال نسبت به دو گروه دیگر معیشت پایدارتری دارند. همچنین، وضعیت داراییهای پنجگانه معیشتی در کشاورزان آبزیپرور فعال در حال حاضر بهتر از دو گروه دیگر میباشد. این کشاورزان از لحاظ میزان حمایتهای مادی و معنوی ارگانهای دولتی و خصوصی، دانش فنی، ریسکپذیری و نگرش زیستمحیطی دارای میانگین بالاتری نسبت به دو گروه دیگر هستند. نتایج حاصل از تحلیل ممیزی پیشبینی کنندههای پذیرش آبزیپروری در کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال حاکی از آن است که قدرت ریسک بیشترین ضریب همبستگی را با متغیر معیشت در 0/ تابع ممیزی دارد ) 11 r= ( که این یافته معرف این است که این متغیر مهمترین عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان آبزیپرور غیرفعال میباشد و همچنین این متغیر، مهمترین 0/ عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان نپذیرنده میباشد ) 51 r= .)
جلیله کریمی مریم شریف زاده
عرصه های منابع طبیعی به ویژه مراتع، بستر توسعه ی پایدار محیط زیست و پدیده های اکولوژیکی محسوب می شوند. در سال های اخیر، طرح های مرتعداری نقش مهمی را در جلوگیری از تخریب مراتع و بهبود وضعیت آنها ایفا نموده اند. اهمیت اصلی این طرح ها در دخالت و مشارکت بهره برداران در مدیریت احیای مراتع است که بدون توجه به آنها، این رویکرد ازکارایی لازم در مدیریت مراتع برخوردار نخواهد بود. سوال مطرح آن است که بهره برداران چه دیدگاهی نسبت به مدیریت مشارکتی مراتع داشته و اساساً تا چه میزان در طرح های مرتعداری مشارکت می کنند؟ لذا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی سناریوی بهینه ی مدیریت مراتع و تبیین عوامل موثر بر مشارکت بهره برداران در طرح های مرتعداری در دهستان گل تپه، شهرستان سقز انجام پذیرفت. بدین منظور از تحقیق توصیفی- همبستگی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری مشتمل بر بهره برداران مراتع در مناطق روستایی (با درصد بالا و پایین مشارکت در اجرای طرح های مرتعداری) دهستان گل تپه، شهرستان سقز بود. در فاز نخست پژوهش، نمایندگان بهره-برداران در اداره ی منابع طبیعی (رابطین بین مردم و منابع طبیعی) شهرستان سقز به عنوان اعضای نمونه ی آماری انتخاب شدند. در فاز دوم و با هدف شناسایی تعیین کننده های مشارکت در طرح های مرتعداری، نمونه ی آماری با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، مشتمل بر 175 نفر از سرپرستان خانوارهای روستایی بود. به منظور گردآوری داده ها در این فاز، از پرسشنامه ای ساختارمند و محقق ساخته بهره گرفته شد. برای تعیین روایی صوری پرسشنامه از نظرات پانل متخصصان (اساتیدگروه توسعه ی روستایی و جنگلداری دانشگاه یاسوج) بهره گرفته شد. پایایی ابزارسنجش نیز با انجام مطالعه ای راهنما درخارج ازجامعه ی آماری بررسی شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 19spss تحت ویندوز انجام شد.
خدیجه محمد حسین بیاره آیت اله کرمی
در دنیای امروزی که چالش های بی شماری، از کمبود آب و زمین و رشد جمعیت گرفته تا تخریب محیط زیست و جهانی شدن، فراروی بخش کشاورزی است؛ کامیابی این بخش، بیش از هر زمان دیگری در گرو برنامه ریزی موثر، تخصیص بهینه منابع و انتخاب آگاهانه از میان گزینه ها و مسیرهای مختلف موجود برای رشد و توسعه است. پیشرفت های قابل توجه در دستیابی به رشد بالای اقتصادی، کاهش فقر و تأمین امنیت غذایی در اکثر کشورهای در حال توسعه، بدون گسترش کامل ظرفیت بالقوه بهره وری بخش کشاورزی و پشتیبانی آن از توسعه کل اقتصاد حاصل نخواهد شد. بهره برداران کشاورزی به منظور مهار و یا حداقل کاهش خطرات فعالیت هایشان، به نسبت طیف وسیعی از برنامه های گوناگون را مورد استفاده قرار می دهند. آن ها سعی می کنند که با در پیش گرفتن روش هایی همچون تنوع محصولات کشاورزی، انعقاد قرارداد، تولید محصولات دارای قیمت تضمینی، کاشت توأم محصولات مکمل و همچنین رعایت اصل انعطاف پذیری در تهیه نهاده ها و نگه داری مقداری ذخیره مالی برای مواقع ضروری، ریسک را بین محصولات و گزینه های مختلف تقسیم نماید و در نهایت آن را کاهش دهند. از جمله برنامه های رویارویی و چالش با خطرها، دخالت دولت ها در امر مهار خطر از راه بیمه محصولات کشاورزی است، تا در برابر زیان های برخاسته از سوانح و رخدادهای ناگوار طبیعی از کشاورزان حمایت شود و بدین سان، به حفظ سطح درآمد و بهره وری آنان یاری رساند. این پژوهش با هدف اصلی بررسی نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی در شهرستان دنا به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده و به تبیین روابط میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی براساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه زارعان شهرستان دنا تشکیل دادند. براساس جدول نمونه گیری کرجیسی و مورگان، حجم نمونه مناسب حدود 380 نفر تعیین گردید. ابزار اصلی تحقیق، پرسشنامه بود که روایی آن به کمک اساتید گروه مدیریت توسعه روستایی دانشگاه یاسوج بدست آمد. پایایی ابزار تحقیق براساس ضریب آلفای کرونباخ (از 686/0 تا 941/0) محاسبه شد. بررسی تحقیق به روش تحلیل مسیر و تحلیل تشخیصی با استفاده از نرم افزار spss صورت گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متغیرهای سطح تحصیلات، اراضی کشاورزی، دانش، غرامت دریافتی رابطه مثبت و معنی داری با نگرش نسبت به بیمه محصولات زراعی دارند. طبق نتایج حاصل از آزمون تحلیل تشخیصی، متغیر کنترل محسوس رفتاری دارای اهمیت نسبی بالاتری نسبت به سایر متغیرها در تمایز بین گروه های بیمه کرده و بیمه نکرده می باشد. با توجه به نتایج آزمون لجستیک، با افزایش متغیرهای کنترل محسوس رفتاری، غرامت دریافتی و سطح زیر کشت بیمه شده، نگرش مطلوب نسبت به بیمه محصولات زراعی افزایش می یابد.
مریم شریف زاده عباس سعیدی
چکیده ندارد.