نام پژوهشگر: حسین بشارتی کلایه
عباس بناری محمدعلی بهدانی
به منظور ارزیابی تاثیر مقادیر کود گوگرد آلی و زمان مصرف کود نیتروژن بر روی صفات کمی و کیفی آفتابگردان (.helianthus annuus l ) رقم آذرگل ، آزمایشی در سال 1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند بصورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار به اجرا گذاشته شد . تیمارهای آزمایشی شامل کود گوگرد در چهار سطح ( 0 ، 200 ، 400 و 800 کیلوگرم در هکتار گوگرد آلی گرانوله) و زمان کاربرد کود نیتروژن (تقسیط) در سه سطح شامل (t1- 40 درصد در زمان کاشت ، 60 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، t2- 40 درصد زمان کاشت ، 30 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، 30 درصد در مرحله غنچه دهی و t3- 30 درصد در زمان کاشت ، 30 درصد در مرحله 6 تا 8 برگی ، 20 درصد در مرحله غنچه دهی ، 20 درصد در مرحله گلدهی ) . مقایسه میانگین ها نشان داد که افزودن گوگرد آلی گرانوله تا سطح 400 کیلوگرم در هکتار توانست باعث افزایش ارتفاع نهایی گیاه ، تعداد برگ ، قطر طبق، شاخص سطح برگ ، ماده خشک برگ و طبق و عملکرد بیولوژیکی وهمچنین صفات کمی و کیفی دانه شامل عملکرد دانه ، وزن هزار دانه ، تعداد دانه در طبق ،، عملکرد پروتئین ، درصد روغن و عملکرد روغن شود .همچنین درصد پوکی دانه تحت تاثیر تیمار گوگرد کاهش یافت . شاخص برداشت ، درصد پروتئین و نسبت پوسته به مغز تحت تاثیر تیمارهای گوگرد قرار نگرفت . زمان مصرف نیتروژن نیز اثر مثبت و معنی داری بر کلیه صفات اندازه گیری شده بجز درصد روغن و نسبت پوسته به مغز داشت . سطوح دوم و سوم مصرف نیتروژن در کلیه صفات نسبت به سطح اول اختلاف معنی داری داشتند اما در مقایسه با یکدیگر تفاوت معنی داری نداشتند . کاربرد نیتروژن در سه قسمت ( t2 ) منجر به افزایش عملکرد دانه و اجزاء آن و همچنین درصد پروتئین ، عملکرد پروتئین و عملکرد روغن شد . اثر متقابل بین تیمار گوگرد و زمان کاربرد نیتروژن در هیچ یک از صفات معنی دار نشد .
تورج قره ملکی میرحسین رسولی صدقیانی
فلزات سنگین آلاینده های خطرناکی برای محیط زیست و سلامت انسان به شمار می آیند. یکی از راهکارهای مدیریتی کنترل آلایندگی ناشی از فلزات سنگین استفاده از رابطه همزیستی بین میکروارگانیسم های محّرک رشد گیاه و گیاهان بیش اندوز و افزایش فعّالیت میکروبی در خاک های آلوده می باشد. بدین منظور آزمایشی گلدانی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 3 تکرار با دو فاکتور فلز سنگین (کادمیوم در 4 سطح: صفر، 10، 20 و 30 میلی گرم در کیلوگرم خاک و فلز روی در 4 سطح: صفر، 100، 200 و 300 میلی گرم در کیلوگرم خاک) و تیمارهای میکروبی (4 تیمار: بدون تلقیح، تلقیح باکتریهای محرک رشد، تلقیح میکوریزی و تلقیح توأم باکتریهای محرک رشد و میکوریزی) در گلخانه تحقیقاتی گروه علوم خاک دانشگاه اورمیه بر روی گیاه ذرت رقم سینگل کراس 704 در آبان ماه سال 1387 آغاز گردید. پس از گذشت 12 هفته از زمان کاشت، گیاهان از محل طوقه برداشت، شستشو، خشک و توزین گردیدند. ارتفاع گیاه، وزن خشک اندام های هوایی، غلظت و جذب کل کادمیوم، روی و سایر عناصر غذایی در اندام های هوایی و ریشه به عنوان پاسخ های گیاهی اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده بوسیله برنامه نرم افزاری 9.1 sas با آزمون چند دامنه ای دانکن انجام و نمودارهای مربوطه با برنامه excel رسم گردید. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد تأثیر سطوح روی، سطوح کادمیوم و تیمارهای میکروبی بر صفات اندازه گیری شده در سطح یک درصد معنی دار بود (به جز تأثیر کادمیم بر غلظت فسفر که در سطح 5% معنی دار شد). بیشترین غلظت کادمیوم اندام های هوایی(52/23 میلی گرم در کیلوگرم) از سطح ppm30 کادمیوم و بیشترین افزایش جذب کادمیوم (39/269 میکروگرم در گلدان) نیز از سطح ppm20 کادمیوم حاصل شد. با اعمال تیمارهای میکروبی از غلظت کادمیوم کاسته و بر جذب آن نسبت به شاهد افزوده شد. کمترین غلظت کادمیوم از تیمار میکوریزی و همچنین بیشترین جذب کل آن از تیمار باکتری های pgpr حاصل شد. افزایش سطوح روی موجب افزایش غلظت و جذب روی در اندام های هوایی نسبت به شاهد گردید. بیشترین غلظت (27/140 میلی گرم در کیلوگرم) و جذب کل روی (5700 میکرو گرم در گلدان) به ترتیب در تیمارهای استریل (بدون تلقیح) و تلقیح باکتری های pgpr حاصل شدند. تلقیح میکروارگانیسم ها به محیط رشد گیاه از غلظت روی نسبت به شاهد کاسته و بر جذب آن افزود. بیشترین کاهش غلظت روی از تیمار باکتری های pgpr و بیشترین افزایش جذب روی نیز از تیمار میکوریزی حاصل شد. در مجموع افزایش تیمارهای میکروبی به محیط رشد گیاه سبب افزایش جذب روی به میزان 79/175% نسبت به شاهد شد. نتایج نشان داد با توجه به پتانسیل باکتری های محرک رشد و میکوریزا در گلدان های آلوده به روی، بیشتر روی جذب شده در بخش هوایی انباشته شد، در حالیکه در مورد کادمیم وضعیت برعکس بود و نزدیک 70% کادمیم جذب شده در ریشه تجمع یافت. از این مکانیسم می توان در مطالعات گیاه پالایی استفاده نمود. به طوریکه در مورد گیاه پالایی روی از تلقیح pgpr ها و در مورد گیاه پالایی کادمیم از تلقیح توأم باکتری های محرک رشد با میکوریزا بهره جست.
محمد علی شیری آذر احمد گلچین
عدس (lens culinaris medik.) یک منبع غذایی مهم برای بشر است که منشأ آن در خاک های حاصلخیز خاور نزدیک بوده است. آبیاری تکمیلی و کاربرد بهینه کود نیتروژن مناسب ترین روش برای تثبیت عملکرد عدس در مناطق نیمه خشک می باشد. لذا به منظور بررسی اثرات آبیاری تکمیلی، کود نیتروژن و تلقیح با باکتری ریزوبیوم بر عملکرد دو رقم عدس در شرایط دیم آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان به صورت کرت های دوبار خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار انجام شد. در این آزمایش آبیاری در پنج سطح (بدون آبیاری، آبیاری در مرحله گلدهی، آبیاری در مرحله پر شدن دانه، آبیاری در مراحل گلدهی و پر شدن دانه و آبیاری کامل) به عنوان کرت اصلی، نیتروژن شامل چهار سطح (0، 30، 60 کیلوگرم در هکتار و تلقیح با باکتری ریزوبیوم) به عنوان کرت فرعی و نوع رقم شامل دو نوع رقم (بومی زنجان و آذر) به عنوان کرت فرعی – فرعی انتخاب گردیدند. اثر آبیاری تکمیلی و نیتروژن بر روی کلیه صفات اندازه گیری شده (عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی و تعداد غلاف در بوته) به جز تعداد دانه در غلاف در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود به طوری که آبیاری کامل بیشترین میزان عملکرد دانه به مقدار 1026 کیلوگرم در هکتار تولید کرد و آبیاری در مراحل گلدهی و پر شدن دانه، آبیاری در مرحله گلدهی و آبیاری در مرحله پر شدن دانه عملکرد دانه را به ترتیب 6/76، 39 و 20 درصد نسبت به شرایط بدون آبیاری افزایش دادند. کاربرد 30، 60 کیلوگرم نیتروژن و تلقیح با باکتری ریزوبیوم عملکرد دانه را به ترتیب 9/23، 5/47 و 8/67 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش داد. اثر نوع رقم بر روی عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی و تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف معنی دار بود. بیشترین میزان عملکرد مربوط به رقم بومی زنجان به میزان 650 کیلوگرم در هکتار و کمترین میزان عملکرد مربوط به رقم آذر به میزان 587 کیلوگرم بر هکتار بود. اثر متقابل آبیاری و نیتروژن بر روی کلیه صفات اندازه گیری شده به جز تعداد دانه در غلاف در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. تیمار آبیاری کامل و تلقیح با باکتری ریزوبیوم با تولید 1538 کیلوگرم در هکتار عدس بیشترین و تیمار بدون آبیاری و بدون مصرف نیتروژن با تولید 302 کیلوگرم در هکتار عدس کمترین میزان عملکرد را داشتند. اثر آبیاری تکمیلی و نیتروژن بر روی غلظت عناصر غذایی بخش هوایی عدس معنی دار بود. تیمار آبیاری کامل غلظت نیتروژن، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن و منگنز را به ترتیب 8/27، 29، 12، 20، 9/16 و 16 درصد افزایش و غلظت پتاسیم، روی و مس را به میزان 33، 14 و 6/28 درصد نسبت به تیمار بدون آبیاری کاهش داد. سایر تیمارهای آبیاری از لحاظ غلظت عناصر غذایی بخش هوایی، با تیمار بدون آبیاری اختلاف معنی داری نداشتند. تیمار تلقیح با باکتری ریزوبیوم غلظت نیتروژن، فسفر، کلسیم، منیزیم، آهن و منگنز را به ترتیب 46، 44، 29، 38، 29 و 25 درصد افزایش و غلظت پتاسیم، روی و مس را به میزان 22، 33 و 54 درصد نسبت به تیمار شاهد کاهش داد.