نام پژوهشگر: احمد سواری
عماد کوچک نژاد احمد سواری
جمعیت لارو ماهیان در سواحل شرق و غرب کانال خورموسی در استان خوزستان(خلیج فارس) از اردیبهشت 1386 تا فروردین 1387 بررسی گردید. نمونهبرداری به صورت ماهانه و با استفاده از تور پلانکتون با چشمه تور 300µm و به صورت مایل از نزدیک بستر تا سطح آب با زاویه °45 انجام شد. در مجموع 22 خانواده از لارو ماهیان شناسایی گردید ( bregmacerotidae، callionymidae، carangidae، clupeidae، cepolidae، cynoglossidae، gobiidae، leiognathidae، mugilidae، platycephalidae، scaridae، sciaenidae، scatophagidae scorpaenidae، sillaginidae، soleidae، sparidae، stromateidae، syngnathidae، engraulidae ،trichiuridae، triacanthidae). 25 تیپ ناشناخته که با کلیدها و امکانات در دسترس شناسایی نگردید، نیز معرفی گردیدند. فراوانی و درصد فراوانی هر یک از گونهها طی دوره مطالعه محاسبه شد. بیشترین فراوانی به ترتیب متعلق به خانوادههای gobiidae با %22/26 ، clupeidae با %17/61 و sparidae با %8/77 بوده است. بیشترین تراکم لارو ماهیان در ابتدای فصل بهار بودهاست. 2 پیک واضح جمعیتی در دوره مورد مطالعه دیده شد. اولین پیک جمعیتی مربوط به ابتدای بهار و ماه فروردین است و دومین پیک جمعیتی در اواسط تابستان و ماههای مرداد و شهریور مشاهده گردید. اهمیت فصل بهار برای لارو ماهیان تجاری منطقه بیشتر است زیرا ترکیب جمعیتی لاروهای فراوان در این فصل را خانوادههای تجاری sciaenidae ،sparidae و clupeidae تشکیل میدهند. آنالیز خوشهای بر اساس میانگین سالیانه فراوانی لارو 12 خانواده شناسایی شده، ایستگاهها را در سطح شباهت 70% در سه گروه مجزا نمایش داد. نتایج این آنالیز نشان داد که سه ایستگاه غربی 1، غربی 2 و غربی 3 از سایر ایستگاهها مجزا هستند. تراکم بالای لارو ماهیان در ایستگاههای غربی نشان داد که سواحل غربی کانال خور موسی، مکان مناسبتری برای رشد و نمو لارو ماهیان است. سه شاخص تنوع زیستی غنای گونهای مارگالف، غالبیت سیمپسون و تنوع زیستی شانون در ایستگاههای مختلف سواحل شرقی و غربی کانال خورموسی و ایستگاههای بینسواحل روند تغییرات مشابهی نشان دادند. به این معنی که روند کاهشی مقادیر شاخصهای شانون و مارگالف از فروردین تا اسفند و روند افزایشی شاخص سیمپسون از فروردین تا اسفند در ایستگاههای مختلف، تقریبا یکسان بود. مقایسه شاخصهای تنوع شانون و سیمپسون نشان میدهد که نتایج حاصل از دو آزمون، کاملا عکس یکدیگرند و بنابراین یکدیگر را تایید میکنند.
نسرین اتابک احمد سواری
شاخص های تغذیه ای برای هر گونه به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت . بیشترین درصد معده های خالی مربوط به بچه ماهیان شبه شوریده دهان بزرگ با مقدار 6/30 درصد و کمترین درصد معده های خالی مربوط به شوریده با مقدار2/23 درصد بود. در چهار گونه مورد نظر آیتم های غذایی ماهی ، میگوی کاریده ، خرچنگ براکیورا ، قطعات سخت پوست و صدف دوکفه ای ورنیده به عنوان غذای اصلی بچه ماهیان ، بیشترین ترکیب غذایی ، بیشترین درصد اهمیت نسبی و درگروههای طولی بالاتر مشاهده شدند. جلبک ، دیاتومه ، اسپیکول اسفنج ، بریوزوا به عنوان غذای فرعی ، کمترین ترکیب غذایی و از درصد اهمیت نسبی کمتری برخوردار می باشد و بیشتر در گروههای طولی پایین تر مشاهده شدند. برای بچه ماهیان شوریده ، شبه شوریده دهان بزرگ و شبه شوریده دهان کوچک و با اندکی تغییر در مورد بچه ماهیان کفشک زبان گاوی بیشترین مقدار درصد شدت تغذیه و در نتیجه کمترین درصد معده های خالی در ماههای گرم سال به علت دمای بالا، میزان متابولیسم بالاو در خواست بیشتر مواد غذایی و کمترین درصد شدت تغذیه و در نتیجه بیشترین درصد معده های خالی در ماههای سرد و به علت دمای پایین ، میزان متابولیسم پایین و در خواست کمتر مواد غذایی مشاهده شد. برای بچه ماهیان شوریده ، شبه شوریده دهان بزرگ و شبه شوریده دهان کوچک و با اندکی تغییر در مورد بچه ماهیان کفشک زبان گاوی بیشترین فعالیت تغذیه ای که بر اساس درصدی از وزن بدن می باشد در ماههای گرم سال به علت متابولیسم بالاو در گروههای طولی بالاتر به علت تغییر در اندازه شکار و تغییر در رژیم غذایی مشاهده شد .
مصطفی اله وردی علی دادالهی سهراب
در مطالعه حاضر، توانایی دو گونه جلبک ماکروسکوپی enteromorpha intestinalis و sargassum angustifolium در تجمع زیستی فلزات سنگین نیکل، کادمیم، مس و سرب و امکان استفاده از محتوای کلروفیل آنها به عنوان شاخص استرس فلزی مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه های جلبک و رسوب از 4 ایستگاه ساحلی در محدوده استان بوشهر و در طی دو فصل سرد (بهمن ماه 1387) و گرم (تیر ماه 1388) جمع آوری گردید. فلزات سنگین با کمک اسیدنیتریک غلیظ و داغ استخراج و به وسیله دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شدند. استخراج و اندازه گیری کلروفیل جلبکها نیز با کمک استون و دستگاه اسپکتروفوتومتر صورت پذیرفت. میانگین غلظت فلزات نیکل، کادمیم، مس و سرب در رسوبات به ترتیب 17/32، 38/6، 90/6 و 96/45 میکروگرم در گرم وزن خشک، در جلبک e. intestinalis به ترتیب 27/29، 08/4، 78/6 و 08/32 میکروگرم در گرم وزن خشک و در جلبک s. angustifolium به ترتیب 00/15، 78/3، 13/5 و 30/18 میکروگرم در گرم وزن خشک به دست آمد. ضرایب همبستگی پیرسون بین غلظت سرب در رسوبات و جلبک e. intestinalis و همچنین بین غلظت سرب و کادمیم در رسوبات و جلبک s. angustifolium معنی دار بود. نتایج نشان داد که در مقایسه با جلبک s. angustifolium، جلبک e. intestinalis توانایی بیشتری برای تجمع زیستی فلزات سنگین و جلبک s. angustifolium حساسیت بیشتری به آلودگی فلزی دارد و غلظت کلروفیل در این جلبک (s. angustifolium )، می تواند تغییرات غلظت فلزات سنگین در محیط را بهتر نشان بدهد.
حمزه ولوی احمد سواری
این مطالعه در فاصله آبان 1385 تا شهریور 1386 انجام پذیرفته و مناطق مورد بررسی شامل خارک، خارکو، خلیج نایبند، هندورابی، کیش، فارور و فارورگان می باشند. روش های آماری مورد استفاده عبارتند از: آنالیز خوشه ای سلسله مراتبی (hierarchical cluster analysis)، آنالیز گونه های شاخص (indicator species analysis)، تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل تطابقی کاهشی(canonical correspondence analysis) و تحلیل افزونگی(redundancy analysis). در این بررسی 44 گونه مرجان سخت، شناسایی شده است. از نطر تشابه گونه ای، خلیج نایبند در یک گروه و سایر مناطق که همگی جزیره می باشند در گروه دیگر قرار گرفته اند و گروه دوم خود به دو گروه خارک-خارکو و هندورابی، کیش، فارور- فاروگان تقسیم می شود. تنوع گونه ای مرجان ها از بخش درونی خلیج فارس به سمت تنگه هرمز افزایش می یابد. حداقل، حداکثر و میانگین پوشش مرجان زنده در مناطق مورد بررسی به ترتیب 1/25، 74/38 و 39/74 درصد بوده است. کل پروانه ماهیان (پروانه ماهی تیره و پروانه ماهی عربی) دارای ارزش شاخصی بالا ( 79/7 با 0/05>p) برای مناطق دارای پوشش مرجانی زیاد و پوشش جلبکی بسیارکم و همبستگی مثبت زیاد و معنی دار ( p<0/05، r=0/873) یا پوشش مرجانی زنده بوده اند. پروانه ماهی عربی ارزش شاخصی بالا و معنی داری برای مناطق دارای پوشش مرجانی زنده زیاد و جلبک کم نشان نداده اما همبستگی مثبت و پایداری را با درصد پوشش مرجان زنده نشان داده است. پروانه ماهی تیره دارای ارزش شاخصی بالا ( 79/2 با 0/05>p) برای مناطق دارای درصد پوشش زیاد مرجان زنده و جلبک بسیار کم بوده، همبستگی مثبت (p<0/05، 0/854=r ) با درصد پوشش مرجان زنده و همبستگی منفی با درصد پوشش جلبکی نشان داده است. بنابراین پروانه ماهی تیره به تنهایی یا کل پروانه ماهیان می توانند به عنوان نشانگر سلامت آبسنگ های مرجانی در این منطقه مورد استفاده قرار گیرند و پروانه ماهی عربی در این زمینه به عنوان یک شاخص ضعیف تلقی می گردد. طوطی ماهیان نشانگرهای ضعیفی برای سلامت آبسنگ های مرجانی در این منطقه می باشند، زیرا دارای همبستگی منفی با پوشش جلبکی و همبستگی مثبت با پوشش مرجانی بوده اند. با اینحال ارزش شاخصی معنی داری را برای مناطق دارای پوشش مرجانی زنده زیاد نشان نداده اند. توتیای دریایی خارکوتاه با صید تجاری ماهی همبستگی مثبت نشان داده و میتواند به عنوان نشانگر صید بی رویه در آبسنگ های مرجانی منطقه معرفی گردد. پروانه ماهی عربی نیز دارای ارزش شاخصی بالا (p<05/0، 72/6=iv) برای مناطق فاقد بهره برداری و فاقد صید تجاری (p<0/05، 79/4=iv) و همبستگی منفی با صید تجاری بوده و می تواند به عنوان نشانگر مناطق آبسنگی فاقد صید ماهی و یا دارای میزان صید کم مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به موارد ذکر شده می توان چنین نتیجه گیری نمود که همبستگی مثبت بین پروانه ماهیان و پوشش مرجانی زنده به دلیل وابستگی این ماهیان به خصوص گونه های مرجان خوار اجباری با پوشش مرجانی زنده و تغذیه انحصاری از پولیپ های مرجانی می باشد. همچنین می توان گفت که صید بی رویه ماهیان تجاری که از توتیاها تغذیه می نمایند باعث افزایش جمعیت توتیاهای دریایی و افزایش جمعیت توتیاهای دریایی باعث تخریب بیولوژیک و کاهش پوشش آبسنگ های مرجانی زنده می گردد که این به نوبه خود کاهش جمعیت پروانه ماهیان را در پی خواهد داشت.
متین خالقی احمد سواری
این تحقیق با هدف شناسایی و بررسی تراکم و پراکنش گونه های خارپوستان در نواحی بین جزر و مدی خلیج چابهار در طی یک دوره زمانی از آبان ماه سال 1387 تا شهریور ماه سال 1388 انجام گرفت. منطقه مورد مطالعه در محدوده جغرافیایی عرض شمالی ?61 ?16°25 تا ?47 ?22°25 و طول شرقی??90 ?39°60 تا ?38 ?24°60 می باشد. نمونه برداری هر دو ماه یک بار در هنگام جزر کامل از 5 ایستگاه انتخابی به صورت تصادفی به وسیله پرتاب کوادرات m1m×1 صورت گرفت. سپس نمونه های جمع آوری شده، شمارش و به وسیله کلید های شناسایی معتبر شناسایی گردید و تراکم، پراکنش و پایداری آن مورد بررسی قرار گرفت. شاخص های تنوع، ترازی و غنای گونه ای با استفاده از نرم افزار primer5 محاسبه شدند. نتایج حاصل از این بررسی ها، شناسایی 13 گونه از 4 رده و 8 راسته و 8 خانواده است که شامل aquilonastra burtonii، astropecten phragmorus، astropecten hemprichi ، macrophiothrix elongata، macrophiothrix cheneyi،clypeaster humilis ، diadema setosum، echinometra mathaei، stomopneustes variolaris، holothuria leucospilota، holothuria arenicola، holothuria insignis وholothuria sp. می باشند، که 6 گونه برای اولین بار از منطقه گزارش شده است. بررسی فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی آب نشان داد که دما، شوری و ph در ماه های مختلف در ایستگاه های مختلف اختلاف معنی داری ندارد. نتایج حاصل از آنالیز کروسکال- والیس نشان داد که فراوانی خارپوستان در ماه های مختلف تفاوت معنی دار نداشت (05/0p>). ولی فراوانی خارپوستان در ایستگاه های مختلف تفاوت معنی دار داشت (05/0 .(p<بررسی شاخص های پراکندگی و پایداری حاکی از آن بود که گونه های خارپوستان در منطقه بین جزر و مدی دارای پراکنش تصادفی و تجمعی و از نظر پایداری اغلب نادر هستند. نتایج حاصل از بررسی شاخص های تنوع، ترازی و غنای گونه ای نشان داد که شاخص های تنوع و غنای گونه ای با نزدیک شدن به فصل سرد افزایش یافته، اما الگوی خاصی در نوسانات شاخص ترازی دیده نشد. گونه های aquilonastra burtonii و echinometra mathaei بیشترین حضور را در طی نمونه برداری داشتند
پروانه شوکت احمد سواری
مطالعه حاضر به منظور شناسایی ماکروبنتوزها وکیفیت اکولوژیکی سواحل بحرکان درخلیج فارس با استفاده ازشاخص های h`، ambi، bi، m-ambi، medocc، bentix و bopa براساس جوامع بنتیک بسترهای نرم وگلی انجام شده است. نمونه برداری فصلی از رسوبات 21 ایستگاه در سواحل بحرکان به وسیله گرب van veen grab با سطح مقطع 027/0 متر مربع از پائیز 1387 تا تابستان 1388 انجام شد. با توجه به نقش و اهمیت دانه بندی رسوبات ومیزان کل مواد آلی در پخش و پراکنش موجودات بنتیک این 2 فاکتور نیز مورد سنجش قرار گرفت. طبق نتایج حاصل جنس بستر تمام ایستگاههای مورد مطالعه گلی توصیف شده است. به طور کلی در این تحقیق 17 گروه (62 خانواده و 111 جنس/گونه) از جوامع بنتیک شناسایی شده است. موجودات بنتیک به طور گسترده به عنوان موثرترین ابزار برای ارزیابی سطح کیفی رسوبات در محیط های دریایی مور د استفاده قرار می گیرند. ماکروبنتوزهای شناسایی شده بر اساس میزان حساسیتشان به افزایش استرس ها و آلودگی های محیطی در 5 گروه اکولوژیکی طبقه بندی شده اند. بیشترین و کمترین تراکم ماکروبنتوزها به ترتیب در فصول تابستان و پائیز مشاهده شده است. بیشترین میزان فراوانی به ترتیب مربوط به شکم پایان با 8/79 درصد، دوکفه ای ها با 5/5 درصد، پرتاران با 7/4 درصد نسبت به کل جمعیت ماکروبنتوزها بوده است. بیشترین جنس ها/گونه های موجود در گونه های غالب ماکروبنتوز در طی دوره بررسی به ترتیب مربوط به پرتاران، شکم پایان و ناجورپایان می باشد. در این مطالعه جنس pyrgohydrobia sp. درتمام فصول غالب بوده و هم چنین به دلیل حضور فراوان جنس های pyrgohydrobia sp. و tornatina sp.تنوع کاهش یافته است. طبق نتایج مطالعه حاضر شاخص ambi به همراهی شاخص medocc از کارآیی خوبی برای ارزیابی اکولوژیکی سواحل بحرکان برخوردار می باشد. البته نتایج شاخص های دیگر نیز بعنوان تکمیل کننده می توانند مفید واقع شوند. به طور کلی بر اساس میانگین سالانه مقادیر شاخص های مورد مطالعه سواحل بحرکان در وضعیت آلودگی اندک تا آلودگی متوسط ارزیابی شده است.
کامبیز کرمی مهناز مظاهری اسدی
حذف جیوه در باکتری های مقاوم به آن از طریق احیای جیوه از فرم یونی به عنصری با واسطه آنزیمی رخ می دهد همچنین احیای جیوه از ترکیبات آلی نیز با کمک آنزیم خاص خود صورت می گیرد. در پژوهش حاضر توانایی باکتری های جداسازی شده از آب و رسوب خور موسی در منطقه ماهشهر و مجاورت پتروشیمی بندر امام خمینی، برای مقاومت به جیوه مورد آزمون قرار گرفت. پس از کشت و خالص سازی باکتری ها در محیط swna، جداسازی dna باکتری ها صورت گرفت. تعداد 9 گونه باکتری شامل پنج باکتری گرم مثبت bacillus cereus, bacillus coagulans exiguobacterium sp. at1b, staphylococcus aureus و micrococcus luteus به همراه چهار باکتری گرم منفی pseudomonas fluorescens, pseudomonas sp., vibrio vulnificus و vibrio parahaemolyticus حاصل پژوهش حاضر بودند که بر اساس روش تعیین تواالی 16s rdna مورد شناسایی قرار گرفتند. و پس از تعیین حداقل غلظت بازدارنده(mic)، در معرض غلظت یکسان کلرید جیوه به میزان ppm10 قرار داده شدند. میزان جیوه در محیط کشت طی 12 ساعت برای غلظت ppm10 و 72 ساعت برای غلظت ppm 100 مورد سنجش متوالی قرار گرفت. دو باکتری bacillus cereus و pseudomonas flourescens به عنوان مقاوم ترین باکتری ها با mic به ترتیب 450 و ppm 400 معرفی گردیدند. سه گونه باکتری در genbank ثبت و برای آنها accession number دریافت گردید. گونه های exiguobacterium sp.at1b و v. vulnificus برای اولین بار از خلیج فارس گزارش گردید. مناسب ترین گونه برای جذب جیوه در مقیاس صنعتی، باکتری pseudomonas flourescens می باشد.
معصومه داراب پور دزدارانی بابک دوست شناس
استراکودها دومین گروه غالب مایوبنتوزها بعد از نماتودها هستند و نقش اساسی در زنجیره غذایی دارند. نمونه برداری از فصل پاییز 1387 تا تابستان 1388 در بحرکان(خلیج فارس) انجام گردید. برای دست یابی به اهداف پروژه، 7 ایستگاه در منطقه جزرومدی و 7 ایستگاه دیگر در منطقه زیرجزرومدی انتخاب گردید. نمونه ها با استفاده از گرب van veen و کور cm25/8 برداشت شدند و پارامترهای محیطی مثل شوری، کدورت، اسیدیته، هدایت الکتریکی،اکسیژن محلول و دمای آب و مواد آلی کل و کربن آلی کل و دانه بندی سنجیده شدند. استراکودهایی که با فرمالدهید فیکس شده بوند، با استفاده از رزبنگال رنگ آمیزی و با تتراکلریدکربن جداسازی شدند و با استفاده از کلیدهای شناسایی، شناسایی گردیدند. شاخص های تنوع زیستی، به ویژه شانون، بریلویین، هیل، پایلو، سیمپسون، مارگالف و ساندرز با استفاده از primer5 محاسبه گردیدند. نتایج تغییرات معنی داری را در فصول مختلف در تنوع و تراکم استراکودها و پارامترهای محیطی ذکر شده در فصول مختلف در هر 2 منطقه نشان داد. دانه بندی ناحیه جزرومدی از منطقه زیر جزرومدی متفاوت بود اما تفاوت معنی داری نشان نداد. نهایتاً 35 گونه شناسایی شد که غالب ترین آنها شامل: venericythere darwinii، asymmetricythere indoiranica، asymmetricythere whatleyi، hemicytheridea paiki بود. تمام شاخص ها بجز سیمسون، مقادیر بالاتری را نسبت به منطقه زیرجزرومدی نشان دادند. مقادیر شاخص ها در زمستان بالاتر از سایر فصول بود. نتایج حاصل ار آنالیز cca نشان داد که در منطقه جزرومدی از بین فاکتورهای محیطی(دما، شوری، اکسیژن محلول، هدایت الکتریکی و ph)، فاکتورهای کدورت و شوری بیشترین تأثیر و در منطقه زیر جزرومدی از بین فاکتورهای محیطی، فاکتورهای اکسیژن محلول و کدورت بیشترین تأثیر را داشتند.
فاضل عبداله پور منیخ احمد سواری
فلزات سنگین آلاینده های پایدار در اکوسیستم های دریایی هستند که علاوه بر تجمع در رسوب و آبزیان وارد زنجیره های غذایی شده و از طریق مصرف آبزیان آلوده به انسان نیز منتقل می شوند. گونه های مختلف ماهی ها بسته به شرایط اکولوژیک و تغذیه ای ممکن است مقادیر متفاوتی از این فلزات را در خود ذخیره نمایند. این مطالعه به منظور مقایسه تجمع فلزات سنگین در بافت های ماهیچه و کبد سه گونه از ماهی های دریایی در آبهای خور موسی به نامهای liza abu، johnius belangerii و euryglossa orientalisاندازه گیری شد. نمونه های رسوب و ماهی از پنج خور اصلی خور موسی برداشت شد. نمونه های رسوب و بافت ابتدا در آون خشک شده سپس با اسید نیتریک و مخلوط اسید نیتریک و پرکلریک توسط hot plate هضم شدند. غلظت فلزات سنگین با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. به طور کلی میانگین غلظت فلزات کادمیوم، کبالت، مس، نیکل و سرب در نمونه برداری به ترتیب 41/0، 76/20، 78/14، 76/54 و 73/3 در رسوب، 10/1، 05/1، 32/16، 25/2 و 49/2 در بافت کبد گونه l. abu، 99/2، 78/0، 87/8، 27/2 و 80/2 در بافت کبد گونه j. belangerii و 07/2، 89/0، 332، 34/2 و 78/2 در بافت کبد گونه e. orientalis بود. غلظت فلز کبالت در بافت ماهیچه پاینتر از حد تشخیص دستگاه بود. میانگین غلظت فلزات کادمیوم، مس، نیکل و سرب به ترتیب 22/0، 15/2، 27/1 و 64/1 در بافت ماهیچه گونه l. abu، 15/0، 30/1، 87/1 و 08/2 در بافت ماهیچه j. belangeriiو 16/0، 78/1، 39/2 و 65/1 در بافت ماهیچه گونه e. orientalis مشاهده شد. غلظت کلیه فلزات مورد مطالعه در طی دو فصل نمونه برداری در بافت کبد نسبت به ماهیچه بیشتر بود (p<0.05). اختلاف معنی داری نیز بین هر سه گونه مورد مطالعه از نظر تجمع فلزات سنگین مشاهده شد.حال آنکه به استثنای فلز سرب غلظت فلزات در رسوب اختلاف معنی داری در فصول زمستان و تابستان نشان نداد. علاوه بر این نتایج نشان داد که به طور کلی اختلاف فصلی معنی داری بین غلظت برخی از فلزات در بافت های کبد و ماهیچه ماهی ها وجود دارد. نتایج آزمون آماری رگرسیون نشان داد که به استثنای چند مورد بین غلظت فلزات در بافت های هیچکدام از ماهی ها مورد مطالعه و رسوب همبستگی معنی داری مشاهده نشد. عواملی از قبیل اختلاف در رژیم های غذای، زیستگاه و فصل می توانند دلیل اختلاف بین غلظت فلزات بین گونه ها باشد. نهایتاً در نتیجه مقایسه غلظت فلزات در بافت عضله ماهی و رسوبات با استانداردهای جهانی و منطقه نیز مشاهده شد که غلظت فلز کادمیوم، مس و سرب در رسوبات از استانداردهای erl، erm و pel پایینتر می باشند در حالی که به استثنای فلز سرب غلظت فلزات کادمیوم و مس در محدوده تعیین شده به وسیله isqg بود. از طرف دیگر نیز مشاهده شد که غلظت فلز نیکل در رسوبات از تمام استانداردها بالاتر می باشد. غلظت فلز کادمیوم در گونه l. abu در محدوده ی استاندارد ec و غلظت فلز سرب در گونه j. belangerii درمحدوده تعیین شده به وسیلهwho ، ec و germany می باشند
سعید کشتکار احمد سواری
در مطالعه ی حاضر تعداد 180 قطعه ماهی صبیتی، sparidentex hasta به مدت دو هفته در مواجهه مستقیم با شوری های 5‰،20‰ ،40‰ و60‰ قرار گرفتند. این ماهیان هیچ گونه مرگ و میری را در مواجهه با این شوری ها نشان ندادند. در این تحقیق میزان الکترولیت های سدیم، کلر و پتاسیم، گلوکز و کورتیزول پلاسما و همچنین تغییرات مورفومتریک سلول های غنی از میتوکندری مورد سنجش و بررسی قرار گرفت. محتوای cl- پلاسما در شوری 5‰ و در ساعت های 12 و 24 پایین تر و بدون اختلاف معنی دار با میزان آن در تیمار کنترل (40‰) بود(05/0p<). میزان na+ نیز در ساعت 12 در تیمار 5‰ از میزان آن در تیمار کنترل پایین تر بود (05/0p<). میزان k+ در تیمار 60‰ و در روز دوم بیشتر از میزان آن در تیمار شاهد بود(05/0p<). در سایر مراحل نمونه برداری، بین میزان الکترولیت ها در تیمار های مختلف و تیمار کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نشد. میزان کورتیزول در تیمار 60‰ و در ساعت 12 به طور معنی داری بالاتر از میزان آن در سایر زمان های این تیمار بود. در تیمار 5‰ میزان کورتیزول در ساعت های 12 و 24 بالاتر از میزان متناظر در تیمار کنترل بدست آمد(05/0p<). در ساعت های دیگر این دو تیمار و همچنین در سایر تیمار ها اختلاف معنی داری در روند کورتیزول در مقایسه با تیمار کنترل مشاهده نشد. میزان گلوکز در زمان های مختلف تیمار های 20 و 60‰ اختلاف معنی داری را نشان نداد اما، در تیمار 5‰ میزان آن در ساعت 12 بیشتر از ساعت های 6 و 24 بود که این اختلاف نیز معنی دار نبود. تعداد و مساحت mrc در طول دوره و در تیمار های 5 و 60‰ روندی افزایشی را نشان داد و در روز دوم و هفتم اختلاف معنی داری را با تیمار شاهد نشان داد. روند تغییرات تعداد و مساحت mrc در تیمار 20‰ نزولی بود. همچنین، در این تیمار میانگین های مربوط به فاکتور های فوق در روز های 7 و 14 اختلاف معنی داری را با تیمار کنترل نشان داد. بطور کلی، نتایج مربوط به این تحقیق نشان می دهد که ماهی صبیتی در مواجهه با شوری قدرت ایجاد تغییرات فیزیولوژیک و بافتی لازم را برای حفظ کیفیت زندگی خود دارد
خدیجه بذرافشان محمد تقی رونق
امروزه شواهد بسیاری از استفاده بیش از حد ذخایر دریایی در جهان وجود دارد. از این رو تنوع زیستی دریایی در اثر فعالیت-های صید و صیادی تحت فشار شدید می باشد. مطالعات ژنتیکی مولکولی می تواند راه حلی مهم برای تعیین خصوصیات ژنتیکی و همچنین انتخاب ژن مطلوب و یا ترکیب ژنهای با ارزش در گونه های تجاری باشد. ماهی حلواسفید یکی از مهمترین گونه های تجاری در خلیج فارس و دریای عمان می باشد. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی و ساختار جمعیت 144 نمونه ماهی حلواسفید در 5 منطقه با استفاده از11 جفت آغازگر ریزماهواره ای ای مطالعه شد. جهت ارزیابی ساختار ژنتیکی این گونه، مناطق نمونه برداری از استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان انتخاب و نمونه ها در طی سالهای 1389-1388 جمع آوری شدند. سپس نمونه ها در اتانول 96 درصد فیکس و به آزمایشگاه بیوتکنولوژی دانشگاه علوم وفنون دریایی خرمشهر برای آنالیزهای آزمایشگاهی منتقل گردیدند. dna ژنومی نمونه ها از بافت نرم و یا باله دمی ماهی حلواسفید به روش فنل-کلروفرم استخراج و سپس کمیت و کیفیت dna استخراجی با استفاده از روش ژل الکتروفورز و اسپکتروفتومتر ارزیابی شد. واکنش زنجیره پلیمراز با استفاده از 11 لوکوس میکروستلایتی انجام گرفت. آنالیز داده ها با استفاده از چندین نرم افزار فیلوژنی و ژنتیکی از جمله one-dscan ، arlequin، mega، fstat و gene pop انجام شد. آنالیز داده ها تعداد 131 آلل در کل لوکوس های مورد مطالعه را نشان دادند. میانگین هتروزیگوسیتی مشاهده شده و مورد انتظار به ترتیب 405/0 و 880/0 بدست آمد. علاوه بر این نتایج (040/0) fst و (129/0) rst سطح تمایز ژنتیکی پایینی را در میان مناطق مورد مطالعه نشان دادند. همچنین بر اساس آنالیز واریانس مولکولی (amova)، تنها 4 درصد تنوع مشاهده شده مربوط به بین جمعیت هاست که بیانگرتنوع ژنتیکی بالایی در میان گروهها می باشد. بنابراین نتایج این پروژه به احتمال قوی وجود یک جمعیت پانمیکتیک رابرای گونه حلواسفید در آبهای دریای عمان وخلیج فارس نشان می دهد. پژوهش حاضر داده های علمی مناسبی را برای بهره برداری بهینه از جوامع طبیعی و مدیریت ژنتیکی طولانی مدت از این منبع مهم شیلاتی جهت استفاده در آینده فراهم می کند.
سارا رستگار احمد سواری
هیدروکربن های حلقوی آروماتیک (pah) از فراوان ترین آلاینده های آلی اکوسیستم های آبی به شمار می روند. این ترکیبات به دلیل هیدروفوب بودن در مغز ذخیره شده و در متابولیسم انتقال دهند ه های عصبی اختلال ایجاد کرده و پاسخ های اولیه به استرس را تغییر می دهند. در این مطالعه به بررسی اختلالات احتمالی بنزوآلفاپایرن (bap) می تواند در سطوح کورتیزول پلاسما و غلظت انتقال دهنده های عصبی مغز، در شانک زرد باله پرداخته شده است. در آزمایش اول (استرس حاد) به گروه تیمار، 50 میلیگرم بنزو آلفا پایرن به ازای هر کیلو گرم وزن بدن محلول در 2میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) به صورت درون صفاقی تزریق و به گروه شاهد2 میکرولیتر روغن گیاهی به ازای هر گرم وزن بدن تزریق گرید. در گروه پایه هیچ گونه تزریقی صورت نگرفت. از هر گروه پس از 3 ساعت نمونه گیری شد. برای بررسی اثرات دراز مدت (استرس مزمن)، و رهایش آرام آلاینده،50 میلیگرم بنزو آلفا پایرن به ازای هر کیلو گرم وزن بدن محلول در10میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) ایمپلنت گردید،در ماهیان شاهد 10میکرولیتر روغن گیاهی (به ازای هر گرم وزن بدن) ایمپلنت شده و 72 ساعت بعد نمونه گیری صورت گرفت. سطوح کورتیزول پلاسما و غلظت انتقال دهنده های سروتونین (5-ht)، دوپامین (da)، نورآدرنالین (na) و متابولیت های اکسیده سروتونین و دوپامین به ترتیب 5- هیدروکسی ایندول 3- استیک اسید (5hiaa) و 3 و 4 دی هیدروکسی فنیل 3- استیک اسید (dopac) در مناطق تلن سفالون، ناحیه پیش بینایی، اپتیک تکتوم، هیپوتالاموس و هیپوفیز سنجش شد. تزریقbap موجب افزایش سطوح کورتیزول پلاسما در هر دو آزمایش حاد و مزمن شد. طی مواجهه 3 ساعته سروتونین کاهش و متابولیت ان افزایش معنی داری را در اغلب مناطق مورد بررسی نشان داد. پس از گذشت 72 ساعت در استرس مزمن محتوای سروتونین در هیپوتالاموس و هیپوفیز کاهش یافت ضمن اینکه متابولیت آن در هر دو منطقه افزایش معنی داری داشت. محتوای دوپامین در استرس حاد، تنها در هیپوفیز کاهش یافت و در استرس مزمن صرفا در تلن سفالون کاهش معنی داری را نشان داد.غلظت نورآدرنالین در هیپوفیز و هیپوتالاموس تنها در استرس حاد افزایش یافت. bap می تواند به صورت اختصاصی سبب اختلال در سنتز، آزاد سازی، ذخیره سازی و باز جذب انتقال دهنده های عصبی در مناطق مختلف مغز به خصوص در هیپوفیز گردد.ضمن اینکه سیستم سروتونینی بسیار بیشتر از سایر مونو آمین ها تحت تاثیر bap قرار گرفته است. pahها با فعال کردن رسپتورهای آریل هیدروکربن موجب اختلال در فعالیت انتقال دهنده های عصبی می شوند. به علاوه این ترکیبات با اثر بر آنزیم های سنتز کننده مونو آمین ها و یا اختلال در آنزیم های دخالت کننده در اکسیداسیون مونوآمین ها نظیر مونوآمین اکسیداز(mao) می توانند در هومئوستاز انتقال دهنده های عصبی آشفتگی ایجاد کنند، که این آشفتگی در نهایت منجر به عدم تعادل در سیستم نورواندوکرینی می گردد.
احسان رومیانی رحیم عبدی
با توجه به نقش اندام های دفعی در حفظ هومئوستازی و نیز ارتباط مستقیم آنها با توانایی تنظیم اسمزی ماهیان، در این تحقیق علاوه بر مطالعه ساختار بافتی نفرون های کلیوی و فراساختار توبول ها به بررسی اثر تغییرات شوری محیطی بر روی چگونگی توزیع آنزیم na+, k+- atpase و اندامک میتوکندری و همچنین تغییر در فراوانی این اندامک در سلول های غنی از میتوکندری توبول های کلیوی بچه ماهی هامور معمولی (epinephelus coioides) پرداخته شد. برای این منظور، 640 قطعه بچه ماهی هامور معمولی با میانگین وزنی 7/. ± 4 گرم و طول متوسط 5/. ± 4 سانتی متر از مرکز تحقیقات شیلات واحد بندر امام خمینی (ره) و ماهشهر تهیه شد. ماهیان به مدت یک هفته برای سازگاری با شرایط جدید نگهداری شده و در طول این مدت و نیز طول دوره ی آزمایش با استفاده از غذای تجاری بیومار تغذیه شدند. پس از آن، ماهیان بتدریج به 16 تانک 300 لیتری محتوی آب با شوری های مختلف ( ppt60 و 40، 20، 10) و هر تانک 40 قطعه بچه ماهی منتقل شدند. تیمار ppt 40 بعنوان شاهد در نظر گرفته شد. در این تحقیق به منظور مطالعه ی ساختار نفرون ها و فراساختار توبول ها، بررسی نحوه ی توزیع آنزیم na+, k+- atpase، بررسی نحوه ی توزیع میتوکندری ها و مطالعه ی تغییرات فراوانی میتوکندری ها در سلول های غنی از میتوکندری توبول های کلیه نمونه گیری بعمل آمد. برای انجام مطالعات میکروسکپ نوری از رنگ آمیزی های pas و h&e، برای بررسی نحوه ی توزیع و پراکندگی آنزیم na+, k+- atpase از روش مکان یابی ایمنیایی این آنزیم و در نهایت به منظور مطالعه ی فراساختار توبول ها، نحوه ی توزیع میتوکندری ها و تغییر در فراوانی آنها از میکروسکپ الکترونی گذاره (tem) استفاده شد. نتایج مطالعات بافت شناسی معمولی نشان دهنده ی حضور گلومرول، قطعه ی گردنی و توبول های پروکسیمال، دیستال و جمع کننده در ساختار نفرون های کلیوی بچه ماهی هامور بود. نتایج رنگ آمیزی pas که به منظور تمیز دادن نقاط دارای حاشیه ی مسواکی از سایر نواحی استفاده شد، نشان داد که بجز توبول پروکسیمال (i & ii) در لومن بقیه ی توبول ها حاشیه ی مسواکی ای حضور ندارد. مکان یابی ایمنیای آنزیم na+, k+- atpase نشان داد که این آنزیم در سمت قاعده ای- جانبی غشاء سلولی سلول های اپیتلیال توبول ها با تمرکز بیشتر و در سیتوپلاسم این سلول ها به میزان کمتری حضور دارد اما در ساختار گلومرول ها حضور ندارد. نتیجه ی فوق علاوه بر تیمار کنترل در مورد تیمار های مختلف شوری نیز صادق بود. استفاده از میکروسکپ الکترونی گذاره به منظور بررسی چگونگی پراکندگی میتوکندری ها و تغییرات فراوانی آنها نشان داد که میتوکندری ها در همه تیمار ها (بجز تیمار شاهد) از روز اول دوره آزمایش به سمت روز آخر دوره (روز هفتم)، از نقاط مختلف سلول به سمت غشاء قاعده ای- جانبی سلول حرکت کرده و در روز آخر در این ناحیه از غشاء متمرکز شده اند. فراوانی میتوکندری ها نیز طی این دوره ی آزمایش دچار تغییراتی شد که نشانگر وجود اختلاف معنی دار بین میانگین فراوانی میتوکندری ها در روز اول با میانگین فراوانی آنها در روز دوم و هفتم همه ی تیمار ها باستثنای تیمار کنترل بود. اما میانگین فراوانی میتوکندری ها در روز های دوم و هفتم تمام تیمار ها اختلاف معنی داری را نشان نداد (05/0p <). همچنین نتایج مقایسه ی میانگین فراوانی میتوکندری ها در روز اول، دوم و هفتم همه ی تیمار ها نسبت به تیمار کنترل و نسبت به هم نشانگر وجود اختلاف معنی دار بین میانگین های بدست آمده در روز های اول، دوم و هفتم تیمار های سه گانه با تیمار کنترل و همچنین نسبت به هم بود (05/0p < ).
یعقوب محمدی محمد صدیق مرتضوی
خلیج فارس به دلیل نیمه بسته بودن و تعویض کم آب در آن شرایط بسیار مناسبی را برای ته نشینی آلاینده ها مهیا می کند. این دریا مهمترین شاهراه حمل و نقل نفت جهان می باشد، به همین دلیل مقادیر زیادی از این آلاینده را دریافت می کند. رشد روز افزون جمعیت های ساحلی در سال های اخیر در منطقه منجر به توسعه صنایع شده و به تبع آن میزان فاضلاب تولیدی افزایش یافته، که مقادیر زیادی از این فاضلاب ها به دریا تخلیه می گردد. مطالعات متعددی پیرامون آلودگی های مختلف در آب، رسوبات و موجودات زنده در خلیج فارس در مناطق مختلف صورت گرفته است اما در استان هرمزگان اطلاعات منتشر شده در مورد میزان آلودگی موجود در اکوسیستم دریا، بسیار اندک می باشد. در این مطالعه غلظت هیدرو کربن های آروماتیک چند حلقه ای در رسوب و دوکفه ایcrassostrea gigas در سواحل استان هرمزگان در دو فصل تابستان و زمستان 1388 مورد بررسی قرار گرفت. 5 ایستگاه (بندر لنگه، بندر پهل، بندر شهید رجائی، اسکله شیلات بندر عباس و بندر کلاهی) در طول سواحل استان هرمزگان انتخاب شد و نمونه های رسوب و اویستر از ناحیه بین جزر و مدی در هر ایستگاه جمع آوری و همراه با یخ به آزمایشگاه منتقل گردید. نمونه ها توسط دستگاه فریز درایر خشک شدند. نمونه های رسوب با استفاده از روش de mora و همکاران (2011) و به وسیله ی دستگاه مایکروویو و با استفاده از مخلوط n-هگزان و دی کلرو متان استخراج شده و بر طبق روش (1999) moopam جداسازی و خالص سازی شد. استخراج pahs از نمونه های اویستر با استفاده از متانول و بر طبق روش de mora و همکاران (2011) انجام پذیرفت. سپس غلظت هیدروکربن های آروماتیک با استفاده از دستگاه gc-ms سنجیده شد. غلظت کل هیدروکربن های آروماتیک حلقوی (tpahs) در رسوب ایستگاه های بندر لنگه، بندر پهل، بندر شهید رجایی، اسکله شیلات بندر عباس و بندر کلاهی در مرداد ماه به ترتیب 86/756 ، 39/34، 91/261، 76/51 و ng/g33/1068 و در دربهمن ماه به ترتیب 99/2153 ، 7/253، 37/144، 9/111 و ng/g 47/492 بدست آمد. میانگین غلظت tpahs در بافت نرم دو کفه ای c. gigas در مرداد ماه به ترتیب 27/1595، 57/510، 47/481، 1/201 و ng/g 31/471 به ترتیب برای ایستگاه های بندر لنگه، بندر پهل، بندر شهید رجایی، اسکله شیلات بندر عباس و بندر کلاهی و در بهمن ماه به ترتیب 15/1422 ، 34/392، 41/575، 99/524و ng/g58/1473 اندازه گیری شد. غلظت tpahs در رسوبات و بافت نرم در ایستگاه های مختلف تفاوت معناداری را نشان داد (p<0.05). بیشترین آلودگی tpahs در رسوبات در بهمن در ایستگاه بندر لنگه و در مرداد ماه در ایستگاه بندر کلاهی مشاهده گردید. در بافت نرم بیشترین میزان در بهمن ماه در بندر کلاهی و در مرداد ماه در بندر لنگه محاسبه گردید. مقایسه غلظت tpahs در رسوبات و اویسترها در بین دو فصل سرد و گرم اختلاف معنا داری را نشان نداد. هیدروکربن های با وزن مولکولی بالا در رسوبات و اویسترهای همه ی ایستگاه ها غالب بودند. تعیین منشأ هیدروکربن های آروماتیک در رسوبات و اویستر ها ، غالبیت هیدروکربن های آروماتیک با منشأ پایرولیتیک که از احتراق مواد حاصل می شوند را نشان داد. نتایج نشان داد که غلظت tpahsدر رسوبات همه ی ایستگاه ها در هردو فصل در اکثر ایستگاه ها از استاندارد رسوب محیط زیست آمریکا و استاندارد محیط زیست فلوریدا کمتر است و بر اساس طبقه بندی baumard و همکاران میزان آلودگی رسوبات در حد متوسط و بالا گزارش گردید. غلظت tpahs در اویسترهای همه مناطق از میزان استاندارد epa، کمتر بوده و آلودگی بالایی را نشان ندادند.
محمد برهانی جلودار ابوالقاسم اسماغیلی
در تحقیق حاضر، تغییرات جمعیتی ماکروبنتوزهای دریای خزر، در نواحی ساحلی (تا عمق 15 متر) و مصبی رودخانه بابلرود مطالعه شد. بدین منظور، 3 ایستگاه در مصب و 9 ایستگاه در دریا بصورت ترانسکت هایی عمود بر ساحل تعیین شد. نمونه برداری ها از بستر و اندازه گیری فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب طی 4 فصل صورت گرفت. بر اساس نتایج، تنوع زیستی در دریا بیشتر از مصب بود در حالی که هم تراکم و هم پراکنش در ایستگاه های مصبی بیشتر از ایستگاه های دریایی بود. نمونه های بنتوز شناسایی شده متعلق به رده های پرتاران، کم تاران، دوکفه ای ها، شکم پایان، سخت پوستان و حشرات بودند. 1 نمونه تا سطح خانواده، 1 نمونه تا سطح جنس و 17 نمونه تا سطح گونه شناسایی شد. از این تعداد 11 مورد منحصرا دریایی و 1 مورد تنها در مصب مشاهده شدند. از نظر زمانی، در ایستگاه های مصبی در فصل تابستان بیشترین و در زمستان کمترین مقدار تراکم و بیومس بنتوزها مشاهده شد. ولی در مورد ایستگاه های دریایی حداکثر تراکم با توجه به نرخ بالای تولید مثل، در فصل بهار و حداکثر بیومس با توجه به رشد بدنی افراد مربوط به فصل زمستان بود. حداقل بیومس در ایستگاه های دریایی مربوط به بهار احتمالا بدلیل وجود فشار صیادی ماهیان بنتوزخوار و حداقل تراکم در فصل پاییز، بدلیل نرخ پایین بقای لاروها بود. حداقل تراکم و بیومس در ایستگاه های مصبی در تمامی فصول متعلق به ایستگاه 3 ( به ترتیب 86.6±1304 در فصل زمستان و0.58±10.7گرم در متر مربع در فصل بهار) و حداکثر آن ها در ایستگاه 1 ( به ترتیب77.7±5845 در فصل تابستان و0.12±43.3 گرم بر متر مربع در فصل پاییز) مشاهده شد. در ایستگاه های دریایی حداقل تراکم و بیومس در عمق 5 متر (به ترتیب 332.7±1599 در فصل پاییز و 1.83±12.2 در تابستان) و حداکثر آنها در عمق 15 متر ( به ترتیب 219±4338 در فصل بهار و 1.33±25.4در فصل زمستان) محاسبه شد. بنابراین در ایستگاه های مورد مطالعه رابطه مستقیم بین فاصله از ساحل و تراکم و بیومس بنتوزها وجود دارد. پس از آنالیز داده ها، مشخص شد که شوری مهمترین فاکتور موثر بر تنوع، تراکم و بیومس بنتوزها در مصب می باشد و مهمترین فاکتور موثر بر این موارد در دریا عمق آب و نوع دانه بندی رسوبات است.
عبدالصمد دهقان تورج ولی نسب
پویایی جمعیت ها در ارتباط با محیط زیست آن ها است و ثبات و تعادل زیستگاه ها و شرایط محیطی عامل موثری در تنوع زیستی و فراوانی موجودات زنده می باشد. خرچنگ ها از جمله موجودات بنتوزی ساکن در منطقه جزر و مدی می باشند. در این پژوهش با توجه به اهمیت اکولوژیک و ارزش اقتصادی این موجودات، تراکم و تغییرات فصلی تنوع آن ها با در نظر گرفتن تأثیر عوامل محیطی بر روی جمعیت مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور نمونه برداری در منطقه بین جزر و مدی سواحل استان سیستان و بلوچستان در سه فصل متوالی بر اساس شدت مانسون و در طول یک سال انجام گردید. در طی این تحقیق فاکتورهای محیطی مختلفی از قبیل شوری، دما، اسیدیته، هدایت الکتریکی، محتوای مواد آلی و دانه بندی رسوبات بستر در تمامی ایستگاه ها سنجیده شد. همچنین شاخص های اکولوژیکی مختلف شامل غنای گونه ای، تنوع گونه ای، ترازی زیستی، غالبیت، شاخص تشابه و تراکم در طی این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی حاضر بیانگر تغییرات محسوسی در تراکم و تنوع خرچنگ های حقیقی در سه فصل می باشد. بطوریکه کمترین تنوع و تراکم گونه ای در طول سال در فصل مانسون مشاهده گردید. از طرفی بررسی شرایط محیطی مختلف در طول سه فصل در ارتباط با اکولوژی خرچنگ ها، بیانگر تأثیر جریانات مانسون بر شرایط فیزیکی و شیمیایی منطقه بوده است. بطوریکه شرایط محیطی در فصل مانسون موجب تنش در اکوسیستم شده و در نهایت سبب تغییرات فراوانی در تنوع و تراکم خرچنگ ها گردیده است. همچنین در بین ایستگاه های مورد بررسی گواتر، جزیره خرچنگ و تیس دارای بیشترین تراکم و تنوع گونه ای بوده اند، که از دلایل آن می توان به مساعد بودن فاکتور های محیطی از قبیل بالا بودن مواد آلی، گلی بودن بستر و تنوع اکوسیستمی ناشی از اکوسیستم مانگرو و سواحل قلوه سنگی و صخره ای اشاره نمود. در مجموع نتایج این تحقیق بیانگر کاهش تنوع زیستی خرچنگ های حقیقی در طول دوره مانسون به سبب بروز عوامل تنش زا می باشد.
شفا حویزاوی سیمین دهقان مدیسه
وضعیت پراکنش، فراوانی، تنوع و تعیین میزان بیومس و تولید ثانویه ماکروبنتوزها به دلیل اهمیت و نقش این موجودات در زنجیره ی غذایی لایه بنتیک، در 3 ایستگاه از سواحل بحرکان از طریق نمونه برداری به صورت فصلی از پائیز 86 تا تابستان 87 مورد بررسی قرار گرفت. آنالیز دانه بندی رسوبات نشان داد که رسوبات این منطقه از نوع گلی-ماسه ای است. نتایج آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که درصد سیلت- رس رسوبات در ایستگاههای مختلف اختلاف معنی دار داشت ولی در فصول مختلف اختلاف معنی داری نشان نداد و میزان مواد آلی رسوبات در فصول مختلف اختلاف معنی داری داشت، این میزان در ایستگاههای مختلف اختلاف معنی داری نداشت و درصد مواد آلی در این رسوبات نسبت به مطالعاتی که در نواحی با بستر گلی صورت گرفته پائین تر است. در این مطالعه از شاخص ambi(azti marin biotic index) ، شاخصbopa(benthic opportunistic polychaet/amphipoda) و همچنین نسبت تولید به میانگین بیومس(p/b) به منظور ارزیابی سلامت اکولوژیکی منطقه ساحلی بحرکان که یکی از مناطق مهم صیادی و میادین مهم نفتی خلیج فارس به شمار می رود، استفاده گردید. نتایج این شاخص ها نشان داد، منطقه مطالعاتی ما دارای وضعیت خوب و متعادل اکولوژیکی است. مقادیر پارامترهای بیولوژیک موجودات بنتیک از جمله فراوانی ماکروبنتوزها، شاخص های تنوع و غنای گونه ای و غالبیت و شاخص bopa در فصول مختلف اختلاف معنی دار نشان ندادند (05/0(p> ولی در ایستگاه ها اختلاف نشان داد (05/0(p<. عدم وجود اختلاف معنی دار در مقادیر شاخص های ذکر شده در فصول می تواند به وضعیت آب و هوایی منطقه مربوط باشد. کلاً مناطق نیمه گرمسیری از لحاظ شرایط آب و هوایی سیستم های غیرقابل پیشگویی هستند و ممکن است از لحاظ دمایی در فصول مختلف تفاوت های چندانی نداشته باشند. میزان توده زنده 3 گروه غالب ophiuridae, nephtys sp, amphipoda براساس (وزن تر، وزن خشک و وزن عاری از خاکستر) محاسبه شد و میزان تولید ثانویه 3 گروه ذکر شده با استفاده از روش تعیین گروه های سنی اندازه گیری و مقدار تولید سالانه آنها در 3 ایستگاه انتخاب شده معادل 96/105 گرم وزن عاری از خاکستر در متر مربع در سال بر آورد گردید که این مقدار فقط 26/62 درصد کل تولید منطقه را دربر می گیرد.
مجید عسکری حصنی علی دادالهی سهراب
چکیده در تحقیق حاضر برای مطالعات میدانی شش ایستگاه در شرق بندرعباس در ناحیه تیاب و کلاهی در سال 1388انتخاب گردید. در تمام ایستگاه ها دما، شوری، ph و الکترولیت های آب اندازه گیری شد و همزمان نمونه های رسوب، آب و همچنین خون و بافت آبشش خامه ماهی تهیه گردید. میزان فلزات سنگین و مواد نفتی کل در رسوب، آب و بافت آبشش پس از مراحل آماده سازی، توسط دستگاه جذب اتمی و دستگاه uvf اندازه گیری شدند. برای مطالعات آزمایشگاهی خامه ماهی از تالاب تیاب و زهکش های مزارع پرورش میگو صید و به استخر های بتنی منتقل گردیدند. پس از 45 روز سازگاری، میزان حد کشندگی در مدت 96 ساعت (96h-lc50 ) تعیین شد. برای آزمایش تحت کشنده خامه ماهیان در معرض 5، 10 و 20 درصد غلظت lc50 برای هر آلاینده به مدت 21 روز قرار گرفتند که در زمان های 5/0، 1، 4، 7، 14 و 21 روز از خامه ماهیان خونگیری به عمل آمد و به غیر از زمان 5/0 روز در سایر زمان ها از نمونه ها بافت آبشش تهیه شد. بر اساس نتایج بدست آمده میزان دما بین 9/23 تا 26 درجه سانتیگراد، ph بین 9/7 تا 2/8 و شوری بین 93/36 تا 13/38 بود. متغییرهای سرب، کادمیم و مواد نفتی کل در رسوب و آب در ایستگاه های مختلف با هم اختلاف معنی دار نشان دادند(p<0.05). میزان کادمیم بافت آبشش در شش ایستگاه اختلاف معنی دار نداشتند(p>0.05) . در میزان سلول های خونی قرمز، هموگلوبین، لنفوسیت، نوتروفیل، بازوفیل، گلوکز، کورتیزول، هورمون های تیروئیدی، کلسیم و پتاسیم هیچ اختلاف معنی داری بین ایستگاه ها دیده نشد (p>0.05). اما در میزان سدیم، کلر، سلول های خونی سفید، مونوسیت، ائوزینوفیل و هماتوکریت، اختلاف معنی دار بین ایستگاه ها مشاهده گردید (p<0.05). مقدار غلظت کشندگی حاد برای نیترات سرب، کلرید کادمیم و گازوئیل به ترتیب 49/426 میلی گرم بر لیتر، 79/62 میلی گرم بر لیتر، 12/5 میلی لیتر بر لیتر و برای تیمار ترکیبی 69/142بدست آمد. بر اساس نتایج آزمایش تحت کشندگی، میزان گلوکز، کورتیزول، t4 و پتاسیم در تمام آلاینده ها بالاتر (p<0.05) اما میزان سدیم، کلر و کلسیم t3 در تمام آلاینده ها پایین تر از گروه شاهد بود(p<0.05) . تمام فاکتورهای خونی در تیمارهای فلزی و مواد نفتی نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی دار نشان دادند (p<0.05). بر اساس مطالعات بافت شناسی آبشش تغییراتی از جمله هیپرپلازی و هیپرتروفی سلول های آبششی، ادم ، واکوئله شدن، جدا شدگی، چماقی شدن، سینوس خونی، پیچش، چسبندگی و نکروز رشته های آبششی مشاهده شد. در آبشش نمونه های محیطی تغییرات پاتولوژیک نمونه های نزدیک به ساحل بالاتر از نمونه های دور از ساحل بود و همچنین در شرایط آزمایشگاهی در تیمارهای شماره 3 آلاینده ها و در روز 21 این تغییرات بافتی شدیدتر از سایر تیمارها مشاهده گردید. بطور کلی تغییرات خونی و بافتی در تمام آلاینده ها از لحاظ شدت در تیمار های شماره 3 بالاتر و به ترتیب به صورت ترکیبی> ماده نفتی> کادمیوم> سرب مشاهده گردید و با گذشت زمان تغییرات مشهودتر بود. بر اساس پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آلاینده های فلزی و نفتی تاثیر شاخصی بر فاکتورهای خونی و بیوشیمیایی و همچنین تنظیم اسمزی و ساختار بافت آبشش خامه ماهی دارند.
نرگس امراللهی بیوکی محمدصدیق مرتضوی
روزانه مقادیر عظیمی از استرسورهای شیمیایی وارد اکوسیستمهای آبی میشوند. این ترکیبات با اثر بر فرآیندهای زیستی آبزیان سبب مخاطرات زیستی و بروز پاسخهای مختلف بیولوژیک در این گروه از موجودات میگردند. خامه ماهی گونه بومی سواحل شرقی خلیج فارس و دریای عمان بوده و به لحاظ شیلاتی یکی از مهمترین ماهیان پرورشی جهان محسوب میشود که طی مهاجرت به مناطق ساحلی و دور از ساحل میتواند تحت تأثیر استرسورهای محیطی قرار گیرد. در این پژوهش پاسخهای اکوفیزیولوژیک و آنتی اکسیدانی ویتامین (e) این گونه در شرایط محیطی و آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. نخست 6 ایستگاه در منطقه تالاب تیاب و مصب رودخانه شور و شیرین در نظر گرفته شد، 3 ایستگاه در منطقه نزدیک ساحل و 3 ایستگاه در منطقه دور از ساحل قرار داشت. میزان غلظت سرب، کادمیوم و هیدروکربنهای نفتی کل در رسوب، آب و بافت کبد خامه ماهیان صید شده در این ایستگاهها اندازه گیری گردید. میزان فعالیت آنزیمهای alt، ast و شاخص هپاتوسوماتیک در بین ایستگاههای دور و نزدیک، با وجود تفاوت در مقادیر، اختلاف آماری معنی داری نشان نداد (p>0.05). مقدار ویتامین e، پروتئین کل و شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیکی در بین ایستگاههای دور و نزدیک، اختلاف آماری معنی داری نشان داد (p<0.05). در بخش دوم این پژوهش تعداد مورد نیاز خامه ماهی از منطقه جمع آوری گردید و به مدت 45 روز با شرایط آزمایشگاه سازگار گردید. با انجام تست سمیت کشنده میزان غلظت کشنده متوسط آلاینده سرب، کادمیوم، هیدروکربنهای نفتی کل و ترکیب این آلایندهها در این گونه محاسبه شد. پس از آن، خامه ماهیان به مدت 21 روز تحت القاء غلظتهای %5، %10 و %20 غلظت کشنده از هر کدام از گروهها قرار داده شدند. در فواصل زمانی 12، 24، 96 ساعت و 7، 14 و 21 روز نمونه خون و کبد گرفته شد. در بافت کبد میزان ویتامین e به عنوان آنتی اکسیدان بدن مورد سنجش قرار گرفت و تغییرات معنی دار آن (p<0.05) در طی زمانهای نمونه گیری نشان از بروز استرس و آسیب اکسیداتیو بود به گونه ای که کاهش بیشتر مقدار آن در اثر افزایش غلظت تیمار، بیانگر آسیب شدیدتر بود. تغییرات فاکتورهای فیزیولوژیک آنزیمهای alt، ast و پروتئین کل به صورت افزایش معنی دار میزان آنزیمها و کاهش معنی دار میزان پروتئین کل پلاسما بود (p<0.05) که علت آن تخریب غشاءسلولی هپاتوسیتهای کبدی و اثر بر فعالیت فیزیولوژیک کبد عنوان شد. شاخص هپاتوسوماتیک نیز در گروههای مختلف آلاینده محاسبه و مقایسه نتایج آن از جهت معنی داری با گروه کنترل نشان دهنده بروز اختلاف معنی دار بود (p<0.05). تغییرات هیستوپاتولوژیکی کبد خامه ماهیان به صورت شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیک به تفکیک زمان و نوع استرسور ارائه گردید. نتایج حاصل از مطالعه هیستوپاتولوژیکی دارای هماهنگی کاملی با نتایج سایر بخشها و تأییدی بر آن نتایج بود.
حسین اکبریان احمد سواری
برای بررسی تنوع زیستی لارو و بالغین میگوهای کاریده در منطقه دهانه های رودخانه اروند و بهمنشیر، نمونه برداری از اسفند 89 تا مهر 90 بصورت ماهانه صورت پذیرفت. برای دسترسی به اهداف پروژه، نمونه برداری در 7 ایستگاه انجام گرفت. نمونه ها با استفاده از تور با چشمه 300 میکرون برداشت شدند و فاکتورهای محیطی مانند شوری، دما، اکسیژن محلول و میزان اسیدی بودن آب سنجیده شد. 6 گونه در این منطقه مورد شناسایی قرار گرفت که گونه های exopalaemon styliferus، alpheus lobidens، alpheus estuarensis و athanas parvus به ترتیب با فراوانی نسبی24%، 23%، 22% و 17% گونه های غالب را تشکیل می دادند. بیشترین تراکم میگوهای کاریده در مرحله پلانکتونیک در اردیبهشت ماه و کمترین میزان آن در اسفند ماه مشاهده شد. گونه های alpheus lobidens، athanas parvus، latreutes anoplonyx و periclimenes brevicarpelisبرای اولین بار در آب های ایرانی خلیج فارس و گونه ی alpheus estuarensis برای اولین بار از کل خلیج فارس مورد شناسیایی و گزارش قرار گرفت. بررسی سالانه آنالیز خوشه ای در کل سال شباهت بالای 83% را میان ایستگاه های مورد مطالعه نشان داد که بیان کننده عدم تفاوت از نظر درصد ترکیب گونه ها و چگونگی پراکنش آنها در بین ایستگاه ها است. محدوده شاخص شانون در ماه های مورد مطالعه 92/0 تا 09/2 به دست آمد. بیشترین میزان این شاخص در شهریور(09/2) و فروردین(06/2) ثبت شد و کمترین مقدار آن نیز در اسفند ماه(92/0) بود. نتایج حاصل از آزمون همبستگی مهمترین فاکتور در تراکم میگوهای کاریده در مرحله پلانکتونیک را ، دما و شوری نشان داد.
خدیجه نعمتی علیرضا صفاهیه
ترکیبات آروماتیک به دلیل سمیت بالا و تجزیه پذیری کم از مهمترین آلاینده های آبی محسوب می باشند. روش های بسیاری جهت حذف این آلاینده ها از پساب های آلوده وجود دارد اما در سال های اخیر حذف زیستی و به کارگیری میکروارگانیسم ها به عنوان یک روش مناسب و همگام با محیط زیست مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق امکان حذف ترکیبات آروماتیک از پساب پتروشیمی توسط میکروجلبک ها مورد مطالعه قرار گرفت. پساب مورد بررسی از واحد آروماتیک پتروشیمی بندر امام نمونه گیری شده است. این نمونه پساب بلافاصله از پتروشیمی به آزمایشگاه منتقل شد و با استفاده از روش مایع- مایع ترکیات آروماتیک را استخراج کرده و توسط دستگاه hplc نوع و غلظت ترکیبات موجود در پساب مشخص شده است. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داده که چهار ترکیب کرایزن، فنانترن، فلورن و بنزوالفاپایرن به ترتیب در غلظت های 55/5 و 45/3 و 33/1و 51/ میلی گرم بر لیتر در این نمونه پساب وجود داشته است. استوک میکروجلبک های مورد مطالعه از مرکز تحقیقات خلیج فارس بوشهر تهیه و پس از کشت و رسیدن به فاز نهایی رشد، به 75 میلی گرم بر لیتر از پساب میزان 25 میلی گرم میکروجلبک اضافه شد. میکروجلبکcheatoceros sp در برابر آلاینده های پساب مقاومت نشان نداد ولی دو میکروجلبک tetraselmis sp و chlorella sp رشد خوبی را در پساب حاوی این آلاینده ها نشان دادند. نهایتا میزان حذف ترکیبات آروماتیک در محیط پساب توسط میکروجلبک ها آزمایش شد. نتایج نشان داد که هر دو میکروجلبک توانایی کاهش ترکیبات آروماتیک موجود در پساب را دارند. نتایج نشان داد که میکروجلبک chlorella sp چهار ترکیب فلورن ، فنانترن، کرایزن و بنزوالفاپایرن را به ترتیب به میزان 90، 71، 43 و 59 درصد از پساب کاهش داد و همچنین میکروجلبک tetraselmis sp نیز هر چهار ترکیب را به ترتیب به میزان 71 و 60 و 23/33 و6/49 درصد از محیط پساب حذف نموده است.
اعظم میرزاوند علیرضا صفاهیه
در این تحقیق رشد سه گونه از میکروجلبک های بومی خلیج فارس (chlorella sp., tetraselmis sp.,chaetoceros sp.) و حذف زیستی جیوه ی محلول از محیط توسط آن ها مورد بررسی قرار گرفت. سه جلبک (chlorella sp., tetraselmis sp.,chaetoceros sp.) از موسسه تحقیقاتی میگوی خلیج فارس واقع در بوشهر تهیه گردیدند و سپس با استفاده از محیط مغذی (conway برای کشت جلبک های سبز و gillard برای کشت دیاتومه ها) و دمای 2 ± 25 درجه سانتیگراد، 12 ساعت نوردهی (با استفاده از لامپ فلورسنت) کشت داده شدند. شمارش تعداد سلول ها توسط میکروسکوپ نوری و لام نئوبار انجام و سپس نرخ رشد تعیین شد. برای اندازه گیری میزان جیوه از دستگاه جذب اتمی مجهز به بخار سرد استفاده شد. نتایج نشان داد که سه جلبک توانایی رشد در غلظت های مختلف جیوه را دارا بوده و بیشترین رشد در غلظت صفر میلی گرم بر لیتر و کمترین رشد در غلظت 100 میلی گرم بر لیتر جیوه بود. بالاترین درصد جیوه ی جذب شده برای .chlorella sp در غلظت 10 میلی گرم بر لیتر برابر با 98 درصد، برای .tetraselmis sp در غلظت 5 میلی گرم بر لیتر برابر با 95 درصد و برایchaetoceros sp. در غلظت 10 میلی گرم بر لیتر برابر با 85 درصد بوده است. بیشترین میزان جیوه ی جذب شده برای tetraselmis sp. در غلظت 25 میلی گرم بر لیتر جیوه برابر با 66/20 میلی گرم، برایchlorella sp. در غلظت 50 میلی گرم بر لیتر جیوه برابر با 66/19 میلی گرم، برای.chaetoceros sp در غلظت 50 میلی گرم بر لیتر جیوه برابر با 7/13 میلی گرم بوده است. بیشترین میزان جیوه ی جذب شده بین سه جلبک، در 1 گرم زیست توده و کمترین میزان جذب در 3 گرم زیست توده مشاهده شد.
زهره آرا بابک دوست شناس
هدف از این تحقیق شناسایی و بررسی تراکم و پراکنش میکروزئوپلانکتون ها و تعیین کیفیت آب با استفاده از شاخص saprobic و شاخص کیفیت آب((wqi در رودخانه بهمنشیر(خلیج فارس) بود. نمونه برداری در 5 ایستگاه بر حسب تغییر گرادیان شوری، در فصول بهار،تابستان، پاییز و زمستان 1390 انجام گردید. نمونه های زئوپلانکتونی با استفاده از تور پلانکتون 100 میکرون جمع آوری گردیدند. فاکتورهای فیزیکوشیمیایی مانند شوری، اسیدیته، دما و اکسیژن محلول، هدایت التریکی، کدورت، نیترات و فسفات سنجیده شد. در این بررسی 17 گونه از پاروپایان، 13 گونه از گردان تنان، 3 گونه از کلادوسرا، 3 گونه از مژه داران و لارو بی مهرگان (کرم های پرتار، دو کفه ای ها و سخت پوستان) شناسایی گردید. بیشترین میانگین تراکم میکروزئوپلانکتون ها در فصل تابستان (3745) تعداد در متر مکعب و کمترین میزان آن در فصل پاییز (340) تعداد در متر مکعب ثبت شد. نتایج حاصل از همبستگی، فاکتور هدایت الکترکی و شوری را به عنوان مهم ترین فاکتور موثر بر تراکم میکروزئوپلانکتون ها نشان داد. نتایج حاصل از آزمون cca نشان داد فاکتور هدایت الکترکی و شوری بیشترین تأثیر را بر پراکنش میکروزئوپلانکتون ها دارد. میزان شاخص saprobic و wqi به ترتیب 31/2 و 50 ثبت شد.
راضیه عناناتی نسرین سخایی
نمونه برداری بصورت فصلی و درهرفصل یکبار در جزر و یکبار در مد از تابستان ?? تا بهار ?? و در? ایستگاه در رودخانه بهمنشیر برحسب تغییر گرادیان شوری انجام شد. نمونه برداریها به منظور شناسایی فیتو پلانکتون ها با استفاده از تور ?? میکرون انجام شد. در طی نمونه برداری، نمونه های آب جهت سنجش نیترات،فسفات و کلروفیل در ظروف پلاستیکی جمع آوری شده و در یخ نگهداری شدند. فاکتورهای محیطی دما(°c)، اکسیژن محلول(میلی گرم در لیتر)، هدایت الکتریکی و ph توسط دستگاه multiparameter مدل hach ، شوری(psu) توسط رفراکتومتر و کدورت نیز توسط کدورت سنج اندازه گیری شد. دراین مطالعه، 134 گونه فیتوپلانکتون، متعلق به 64 جنس و 45 خانواده از 6 شاخه bacillariophyta، charophyta، chlorophyta ، chromophyta ، cyanophyta و pyrrophyta شناسایی شد. لازم به ذکر است که 5 گونه از گونه های موجود درنمونه نیز بطور کامل شناسایی نشدند. از نظر شوری، گونه های این منطقه به چهارگروه یوری هالین، استنو هالین، لب شور و آب شیرین تقسیم شدند. شاخصهای اکولوژیکی شانون، مارگالف، سیمپسون و هیل و شاخصهای بیولوژیکی ساپروبیک، دیاتومه و تروفیک دیاتومه نیز محاسبه شدند. بیشترین مقدار شاخص مارگالف در پاییز و مد و کمترین آن بهار در جزر، بیشترین تنوع در پاییز در مد و کمترین آن در زمستان در جزر، بیشترین مقدار غالبیت در زمستان در جزر و کمترین آن در پاییز در جزر، بیشترین مقدار شاخص هیل در بهار در جزر و کمترین آن در زمستان در مد محاسبه شد. طبق شاخص ساپروبیک، رودخانه بهمنشیر دارای وضعیت آلفا مزو ساپروبیک می باشد. از نظر شاخص دیاتومه، رودخانه بهمنشیر دارای آلودگی سنگین است و فقط تعداد کمی از گونه های مقاوم به آلودگی در آن حضور دارند. همچنین رودخانه بهمنشیر از نظر وضعیت تروفی در وضعیت خوبیست و عاری از آلودگیهای مهم آلی می باشد.
لیلا حسنی نژاد نگین سلامات
خوریات ماهشهر در حاشیه خلیج فارس قرار داشته و به دلیل استفاده واحدهای صنعتی اطراف از جیوه به عنوان کاتالیزور، در معرض آلودگی قرار دارند. جیوه فلزی منحصر به فرد می باشد که با توجه به ماهیت شیمیایی و غلظت مصرفی این فلز، میزان تاثیرات آن بر روی موجود زنده متغیر است. در تحقیق حاضر، تغییرات هیستوپاتولوژیک آبشش، کلیه و روده جهت ارزیابی اثرات غلظت های حاد جیوه مورد مطالعه قرار گرفت. 30 عدد ماهی شانک زرد باله ( میانگین وزنی 20±150 گرم) از خوریات ماهشهر صید شده و به مدت یک هفته با شرایط آزمایشگاهی سازگار شدند. سپس نمونه هایی به طور تصادفی انتخاب شده و به مدت 21 روز در تانک های حاوی غلظت های 0 (کنترل)، 10، 20، 40 و 80 میکروگرم بر لیتر نمک کلرید جیوه نگهداری شدند. سپس از هر تیمار 6 ماهی انتخاب و بافت های آبشش، کلیه و روده آنها جدا شد. نمونه های هر سه بافت جهت تثبیت در محلول ثبوتی بوئن قرار داده شده و پس از طی مراحل معمول تهیه مقاطع بافتی، مورد رنگ آمیزی h&e و رنگ آمیزی های اختصاصیpas و آلسین بلو قرار گرفته و مقاطع تهیه شده، توسط میکروسکوپ نوری بررسی شد. نتایج نشان داد که در غلظت های پایین جیوه (10 و 20 میکروگرم بر لیتر) در بافت آبشش، تغییرات مورفولوژیک شامل اتصال برخی رشته های آبشش، کوتاهی یا کندگی موضعی برخی رشته ها، افزایش ترشح موکوس، بی نظمی و به هم ریختگی آرایش رشته ها، و تغییرات هیستوپاتولوژیک شامل افزایش سلول های موکوسی، برآمدگی اپی تلیوم تیغه ای، ادم تیغه ای به همراه افزایش فضای زیر اپی تلیال، چماقی شدن انتهای تیغه ها، هیپرتروفی سلول های اپی تلیال و هیپرتروفی تیغه ها، اتصال تیغه ها، پرخونی، تلانژیکتازی و نفوذ لوکوسیت بود. تغییرات مورفولوژیک در غلظت های بالا (40 و 80 میکروگرم بر لیتر) شامل به هم ریختگی شدید رشته ها و تجمع شدید دبری بر روی آنها بود. تغییرات هیستوپاتولوژیک در غلظت های بالا شامل هیپرتروفی و هیپرپلازی اپی تلیوم، نفوذ لوکوسیت، افزایش ضخامت رشته ها و تیغه ها، تلانژیکتازی و آنوریسم تیغه ای، افزایش سلول های موکوسی و سلول های کلراید، افزایش ترشح موکوس و ریزش اپی تلیوم بود. در بافت کلیه، غلظت های بالای جیوه منجر به ایجاد ضایعاتی نظیر بزرگ شدن گلومروس و کاهش (یا فقدان) فضای بومن، انسداد لومن لوله های ادراری، تورم ابری و دژنرسانس هیالن سلول های اپیتلیالی لوله ها، تجمع مواد زائد در برخی لوله ها و پیکنوز هسته برخی سلول های پوششی لوله های کلیوی شد. در غلظت کم جیوه نیز ضایعات کمی نظیر تجمع مواد زائد در برخی لوله ها و هیپرتروفی سلول های پوششی لوله ها مشاهده شد. در بافت روده، غلظت های بالای جیوه منجر به ایجاد ضایعاتی نظیر دژنراسیون و کندگی اپیتلیوم لومن روده ای، نفوذ لنفوسیت ها، خونریزی شدید، افزایش تراکم ماست سل ها و تورم راسی ویلی ها شد. در غلظت کم کلرید جیوه نیز ضایعاتی نظیر تحلیل موضعی و تورم راسی ویلی ها، نفوذ لوکوسیت ها و تراکم ماست سل ها در چین های روده ای مشاهده شد. با توجه به گزارش های متعدد از آلودگی خور موسی به فلز جیوه، به نظر می رسد که وجود ضایعات هیستوپاتولوژیک در ماهیان بومی این منطقه متداول باشد و احتمال می رود برخی از این تغییرات بتوانند به عنوان بیومارکر آلودگی جیوه مورد استفاده قرار گیرند؛ بنابراین پیشنهاد می گردد ماهیان منطقه به منظور بررسی میزان ضایعات هیستوپاتولوژیک تحت تاثیر آلاینده ها مورد پایش قرار گیرند.
زهرا میرباقری علیرضا ساری
تحقیق مورد نظر با هدف شناسایی گونه های غالب خرچنگ های منزوی منطقه بین جزرومدی محدوده خلیج چابهار طی یک دوره یک ساله 88-1387 اجرا شد . نمونه برداری به صورت 2 ماه یک بار(آبان 1387 تا شهریور1388 ) بااستفاده از کوادرات 5/0 ×5/0 به هنگام جزر کامل از 5 انجام گرفت. ایستگاهای انتخابی دارای بستر های متفاوت انجام شد.همچنین فاکتورهای غیر زیستی شامل : شوری (psu )،درجه حرارت (c0) ، ph و تعیین درصد ذرات خاک در هر گشت مورد بررسی قرار گرفته است. تغییرات زمانی ومکانی جمعیت خرچنگ های منزوی به از طریق آنالیزnmds و خوشه ای بررسی شد. تعیین میزان تراکم خرچنگ های منزوی بین ایستگاه ها و زمان های نمونه برداری با آزمون آنالیز واریانس وبکارگیری نرم افزار gmav5 مورد بررسی قرار گرفت. برای تعیین عوامل محیطی موثر در الگوی پراکنش جمعیت خرچنگ های منزوی از آزمون (canonicalcorrespondence analysis) ccaاستفاده شد.. تنوع گونه ای خرچنگ های منزوی با شاخص های تنوع simpson و margalef و همچنین شاخص یکنواختیhill مورد سنجش قرار گرفت. براساس نتایج بدست آمده،12گونه متعلق به 3 خانواده شناسایی شده است (6 گونه گزارش جدید از منطقه می باشد) که در این میان براساس شاخص پایداری نمونه diogeneses avarus، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داد. خرچنگ منزوی بر اساس ساختار و تراکم و پراکنش در ماه های مختلف نمونه برداری گروه های مجزایی را بر اساس عدم شباهت در جمعیتشان تشکیل دادند که معمولا گروه بندی میان ماه های گرم وسرد سال و همچنین پیش از مانسون و پس از مانسون بود. تغییرات زمانی و مکانی نشان داد که ایستگاه بندرچابهار – دریابزرگ ، در بین ایستگاه های مورد بررسی و آبان ماه، در خوشه ای کاملا مجزا از سایر ایستگاه ها و ماه ها قرار گرفته اند.آزمون cca، نشان داد که بیشترین فاکتور موثر بر الگوی پراکنش جوامع خرچنگ های منزوی شوری و شیب بستر می یاشد همچنین در این تحقیق صدف های مورد استفاده خرچنگ های منزوی مورد شناسایی قرارگرفت که از 28 خانواده بیش از50 تاکسون در حد گونه و جنس شناسایی شده است و یک نمونه خرچنگ های منزوی که از اسکلت مرجانی سخت استفاده شده کرده بود، مشاهده شد. گونه clibanarius. signatus با فراوانی نسبتا زیاد،در منطقه که از نظر اندازه قابل بررسی بود انتخاب شد و از لحاظ جنسی و ارتباط بین خرچنگ منزوی و صدف مورد استفاده آن ، مورد بررسی قرارگرفت . نتایج مشخص نمود که اختلاف معناداری بین جنس نر و ماده در صدف گزینی وجود نداشته و از توزیع نرمال برخوردار بودند و تمامی فاکتورهای زیست سنجی در ارتباط با گونه clibanarius. signatus و صدف مربوطه هبستگی معناداری را نشان داد.
شهرام بذرافشان احمد سواری
جهت بررسی جمعیت مایسیدها و مراحل لاروی آنومیوراها در آبهای سواحل خوزستان نمونه برداریهایی در ماه های اسفند، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، شهریور و مهر از 7 ایستگاه در مصب بین رودخانه های اروند و بهمنشیر انجام شد. نمونه برداری با استفاده از تور پلانکتون با چشمه 300 میکرون به صورت سطحی انجام شد. 2 گونه از مایسیدها و 2 گونه از آنومیوراها شناسایی شدند، خصوصیات ریخت شناسی آنها ترسیم شد و تراکم گروه های مورد مطالعه در ایستگاه ها و ماه های نمونه برداری محاسبه گردید. بیشترین میزان تراکم میانگین مایسیدها در خرداد ماه و کمترین میزان تراکم آنها در ماه های اردیبهشت و تیر محاسبه گردید. بیشترین میزان تراکم میانگین آنومیوراها در اردیبهشت ماه و کمترین میزان تراکم میانگین در ماه های اسفند و فروردین محاسبه گردید. بیشترین میزان میانگین شاخص شانون برای مایسیدها در فروردین ماه و بیشترین میزان میانگین این شاخص برای آنومیوراها در شهریورماه محاسبه گردید. بیشترین میزان میانگین شاخص مارگالف برای مایسیدها در مهر ماه و بیشترین میزان میانگین این شاخص برای آنومیوراها در فروردین ماه محاسبه گردید. بیشترین میزان میانگین شاخص هیل برای مایسیدها در فروردین ماه و بیشترین میزان میانگین این شاخص برای آنومیوراها در شهریورماه محاسبه گردید. نتایج حاصل از همبستگی نشان داد که آنومیوراها تنها با شوری همبستگی دارند.
مجید نیکومرام بابک دوست شناس
شناسایی و تهیه نقشه اکوستیک زیستگاهی ماکروفون های دهانه خور مریموس با بهره گیری از تکنیک اکوساندر تک پرتویی انجام گرفت. منطقه مورد مطالعه با وسعتی در حدود 5/2 کیلومتر مربع و محدوده عمقی بین 2 تا 35 متر تعیین گردید. به منظور مقایسه دقت داده های اکوستیک و بررسی های زیستی، نمونه های واقعی از 15 ایستگاه با استفاده از گرب ون وین برداشت گردید. با توجه به نقش و اهمیت دانه بندی رسوبات در پراکنش موجودات بنتیک این فاکتور نیز به روش تفکیک لیزری مورد سنجش قرار گرفت. نهایتاً 6 طبقه-ی رسوبی در دو گروه دانه درشت ماسه ای و دانه ریز گلی تعیین گردید. در تمام ایستگاه های مورد مطالعه بافت رسوبی غالب گلی و طبقه ی رسوبی رس – سیلت ریز بود. نتایج شناسایی موجودات بنتیک منطقه بیانگر مجموع 8 گروه ماکروبنتوزی متعلق به هشت شاخه ی کرم های حلقوی، مرجانیان، نرم تنان، سخت-پوستان، کرم های پهن، نماتودها، خارپوستان و سایر گروه های ماکروبنتوزی می باشد. پرتاران گروه غالب ماکروبنتوزی در دهانه خور مریموس هستند. که در حدود 02/80 درصد از فراوانی ماکروبنتوزی را در این مطالعه به خود اختصاص می دهند. با محاسبه شاخص های تنوع زیستی و درصد فراوانی گروه های غالب ماکروبنتوزی، 4 گروه تجمعی زیستی b1، b2، b3 و b4 در منطقه تعیین گردید. با ترکیب داده های اکوستیک، طبقه های رسوبی بستر و گروه های تجمعی زیستگاه های موجود دهانه خور مریموس در 2 گروه زیستگاه های عمیق و کم عمق شناسایی شد. براساس درصد فراوانی دومین گروه غالب ماکروبنتوزی نیز میکروزیستگاه های هر زیستگاه شناسایی گردید. زیستگاه عمیق پرتاران به دو میکروزیستگاه پرتاران - نرم تنان و پرتاران – سخت پوستان تقسیم شد. زیستگاه اکوستیک کم عمق شامل زیستگاه کم عمق نرمتنان و زیستگاه کم عمق پرتاران بود و به میکروزیستگاههای کم عمق پرتاران – نرم تنان، کم عمق پرتاران – سخت پوستان و کم عمق پرتاران – نماتودها تقسیم گردید.
سپیده سلیمانی پی سیمین دهقان مدیسه
این تحقیق بر روی اجتماعات پلانکتونیک میگوشکلان در منطقه زیستگاه های مصنوعی سواحل خوزستان(منطقه بحرکان) به مدت یکسال از اردیبهشت 1390 تا فروردین1391 به صورت ماهانه انجام گردید. نمونه برداری با استفاده از تور پلانکتون با چشمه 300 میکرومتر انجام شد. در مجموع دو فوق خانواده penaeoidea ،sergestoidea ، زیر راسته caridea و چهار خانواده sergestidae، luciferidae، penaeidae، alpheidae شناسایی گردید. از خانواده penaeidae گونه های metapenaeus affinis ، penaeus indicus، parapenaeus stylifera ، از خانواده luciferidae گونه lucifer hanseni ، از خانواده alpheidae گونه alpheus sp و از خانواده sergestidae گونهacetes sp شناسایی و معرفی گردیدند. درصد فراوانی هر یک از سه گروه اصلی و گونه ها طی دوره مطالعاتی محاسبه گردید که درصد فراوانی فوق خانواده penaeoidea برابر با 54 درصد، فوق خانواده sergestidae برابر با 28 درصد و زیر راسته caridea برابر با 18 درصد می باشد. در کل دوره مطالعه، فراوان ترین گونه metapenaeus affinis با فراوانی نسبی 32 درصد از خانواده penaeidae بود. در مجموع دو پیک فراوانی مشاهده شد که پیک اول در شهریور ماه و پیک دوم در آبان ماه بود. آنالیز خوشه ای بر اساس میانگین فراوانی گونه های شناسایی شده برای ایستگاه ها و ماه های مختلف محاسبه شد. نتایج آنالیز خوشه ای ایستگاه ها، تقریبا هیچ گونه اختلافی بین ایستگاه ها نشان نداد و در آنالیز خوشه ای ماه ها،آنها در دو دسته مجزا قرار گرفتند. سه شاخص غنای گونه ای مارگالف ، تنوع زیستی شانون و غالبیت سیمپسون در ایستگاه های مختلف و ماههای مختلف اندازه گیری شدند. روند تغییرات شاخص غالبیت سیمپسون کاملا بر عکس شاخص تنوع شانون است. در واقع مقایسه شاخص های شانون و سیمپسون نشان می دهد که این دو همدیگر را تایید می کنند. در این تحقیق همچنین ارتباط بین فاکتورهای محیطی و تراکم موجودات نیز از طریق آزمون تحلیل مولفه اصلی و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام گردید و نتایج حاصل نشان داد که تراکم لاروها با افزایش دما نسبت مستقیم و با شوری هیچ رابطه ای ندارد. کلید واژه ها: منطقه بحرکان، زیستگاه های مصنوعی، میگوشکلان ،penaeoidea، sergestoidea، caridea
محبوبه راه نورد بابک دوست شناس
طبقه بندی زیستگاههای حساس ساحلی شمال جزیره قشم با استفاده از نسخه ی1/3 سیستم طبقه بندی استاندارد اکولوژیک زیستگاههای ساحلی – دریایی (cmecs) انجام گرفت. بدین منظور منطقه مورد مطالعه به 5 زیر ناحیه تقسیم شد و نمونه برداری به طور فصلی در طی یک سال از آبان ماه 1388 تا مرداد ماه 1389 انجام گردید. نمونه برداری در ناحیه بین کشندی و زیر کشندی به ترتیب با کوادرات 5/0 × 5/0 و گرب 4/0 مترمربع انجام شد. اطلاعات به دست آمده از هر زیستگاه با استفاده از سامانه gis پردازش و برای تهیه نقشه ی زیستگاهها به کار رفت. طبق این روش، با توجه به تفکیک گرهای شوری و عمق، تمامی زیستگاههای ساحلی در شمال جزیره ی قشم جزء سیستم دریایی و زیر سیستم بین کشندی نزدیک ساحل هستند. در بررسی جزء زمین شناسی سطحی با هدف تعیین خاستگاه بیوژنیک یا زمین شناسی بستر شش زیرکلاس از مجموعه ی هشت زیرکلاس معرفی شده در سیستم در طبقه بندی مورد استفاده قرار گرفت و مجموعاً چهارده کد تعیین شد که نشان می دهد تمام سواحل شمالی جزیره، خاستگاه زمین شناسی داشته اند و بستر در هیچ یک از زیر ناحیه ها با ساختارهای حاصل از فعالیت های موجودات زنده طبقه بندی نمی شود. با اعمال طبقه بندی جزء زیستی بنتیک در ساحل شمالی جهت طبقه بندی مناظر بیولوژیکی زنده بستر دریا، در مجموع تعداد 114 زیستگاه پوششی شناسایی گردید که در برگیرنده ی 13 کد و 10 گروه زیستی از سیستم طبقه بندی cmecsمی باشند. فراوان ترین گروه زیستی گیاهی طبقه بندی شده درختچه های مانگرویی جوان و کوتاه قامت موجود در ناحیه ساحلی است که در تمام زیر ناحیه های منطقه مطالعه شده وجود دارند. کرمهای پرتار، جوامع گل خورک ها، خرچنگ uca sp. نیز فراوان ترین گروه های زیستی جانوری این منطقه اند. با بررسی جزء زمین ریخت شناسی نیز کل منطقه مورد مطالعه در سطح مجموعه ی جغرافیای طبیعی در محدوده ی فلات قاره یا جزیره قرار گرفت و طبقه بندی سطوح ژئوفرم های ساحلی و انسان ساخت در سرتاسر منطقه انجام گردید. در مجموع پنج ژئوفرم طبیعی در ناحیه ساحلی و چهار ژئوفرم انسان ساخت شناسایی شد. فراوانترین ژئوفرم طبیعی و انسان ساخت این ناحیه به ترتیب شامل پهنه های گلی و مشتاهای ماهیگیری محلی است. نتایج به دست آمده و تعداد زیاد زیستگاههای شناسایی شده نشان می دهد کاربرد این روش جهت طبقه بندی و کدگذاری اکوسیستم های ساحلی شمال جزیره قشم موفقیت آمیز بوده است.
شمشاد شهبازی احمد سواری
این پژوهش با هدف بررسی خصوصیات ریخت شناسی و تراکم جمعیت مراحل لاروی پلئوسیماتا در آبهای ساحلی جزیره هنگام (خلیج فارس) انجام گرفت. جهت این امر نمونه ها از زمستان 1390 الی پاییز 1391 به صورت فصلی در فصول زمستان، بهار، تابستان و پاییز در 6 ایستگاه در آب های پیرامون جزیره هنگام جمع آوری گردید. نمونه برداری با استفاده از تور پلانکتون با چشمه 300 میکرون به صورت مورب انجام شد. فاکتورهای محیطی همچون دما، شوری، اکسیژن محلول و اسیدیته در فصول مختلف پژوهشی مورد بررسی قرار گرفت و اختلاف معنی داری را بین فصول و ایستگاه های مورد مطالعه نشان داد (p<0.05). در کل دوره پژوهشی 16 گونه از لارو پلئوسیماتا شناسایی گردید، که 4 گونه متعلق به میگوهای کاریده، 7 گونه خرچنگ های گرد و 5 گونه به لارو آنومیوراها تعلق داشت. به طور کلی مراحل لاروی 9 گونه از پلئوسیماتا برای اولین بار از خلیج فارس گزارش گردید، و همچنین برای اولین بار گونه pilumnus kempi و جنس xantho از خلیج فارس گزارش شد. خصوصیات ریخت شناسی آنها ترسیم شد و تراکم گروه های مورد پژوهش در ایستگاه ها و فصول نمونه برداری شده محاسبه گردید. بیشترین میانگین تراکم لارو پلئوسیماتا در فصل تابستان و کمترین میانگین تراکم آنها در فصل زمستان محاسبه گردید و همچنین در کل دوره پژوهشی گونه leptodius exaratus با 180 و گونه menaethiops nodulosus با 25 فرد در متر مکعب بیشترین و کمترین فراوانی را دارا بودند. محدوده شاخص شانون در طول سال بین 21/0 تا 41/2 بود، که بیشترین میزان آن در فصل تابستان مشخص گردید. نتایج حاصل از آزمون همبستگی مهمترین فاکتور در تراکم و پراکنش لارو پلئوسیماتا را دما نشان داد، و همچنین نتایج حاصل از آزمون cca فاکتور شوری را مهمترین عامل در پراکنش آنها نشان داد.
علیرضا شا مرادی قهه سید محمد باقر نبوی
نام: علیرضا مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد اساتید راهنما: دکتر سید محمد باقر نبوی دکتر محمد علی سالاری علی آبادی نام خانوادگی: شامرادی قهه رشته و گرایش: بیولوژی دریا - بوم شناسی دریا اساتید مشاور: دکتر احمد سواری دکتر عبد العلی موحدی نیا کلید واژه ها : جزیره خارک، منطقه بین جزرومدی، ماکروبنتوز، نرم تنان، تنوع زیستی چکیده هدف از این تحقیق شناسایی و بررسی اکولوژیکی نرم تنان ماکروبنتیک منطقه بین جزرومدی جزیره خارک بود. این پروژه طی 4 فصل سال 1389 و در 5 ترانسکت در طول جزیره انجام گرفت. در هر ترانسکت 3 منطقه فراساحلی، میان ساحلی و فروساحلی بررسی گردید. در هر منطقه فاکتورهای دما، شوری، اسیدیته، اکسیژن محلول، مواد آلی و دانه بندی رسوبات مورد سنجش قرار گرفتند. بیشترین و کم ترین میزان دما به ترتیب در فصول تابستان (28/0 ± 94/35) درجه سانتی گراد و زمستان (391/0 ± 34/18) درجه سانتی گراد و بیشترین و کم ترین میزان شوری به ترتیب در فصول زمستان (14/0 ± 6/44) قسمت در هزار (psu) و بهار (18/0 ± 37) قسمت در هزار (psu) و همچنین بیشترین میزان اکسیژن محلول در فصل پاییز (082/0 ± 26/7) میلی گرم بر لیتر و کم ترین میزان آن در فصل تابستان (051/0 ± 24/5) میلی گرم بر لیتر اندازه گیری شد و تغییرات میزان اسیدیته در کل فصول بین 8 تا 6/8 قرار داشت. از لحاظ دانه بندی رسوبات سواحل جزیره خارک دو منطقه متفاوت وجود داشت یکی صخره ای که شامل مناطق پایین و میان جزرومدی بود و دیگری منطقه رسوبی که قسمت بالای جزرومدی بوده و دامنه ذرات رسوبی آن بین 125/0 تا 2 میلی متر (شن ریز تا ریگ) قرار داشتند. بیشترین درصد مواد آلی کل در فصل تابستان (71/0 ± 63/9) درصد و کم ترین میزان آن در فصل پاییز (15/0 ± 39/3) درصد بدست آمد. به طور کلی 46 گونه نرم تن شناسایی شد که بیشترین تراکم و تنوع در فصل بهار و کم ترین تراکم در فصل زمستان و کم ترین تنوع در فصل تابستان مشاهده گردید. فراوان ترین گونه های نرم تن شناسایی شده در این مطالعه مربوط به گونه های planaxis sulcatus، thais savignyi، cerithium sp.1، nerita adenensis، turbo radiatus، cerithium sp.3، sp.4 cerithium، acmaea profunda و barbatia lacerate بود. از لحاظ فاکتورهای بررسی شده محیطی توسط برنامه cca در منطقه میان جزرومدی اکسیژن محلول و در منطقه بالای جزرومدی دما و اسیدیته بیشترین تأثیر را داشتند همچنین در منطقه پایین جزرومدی دما مهم ترین عامل تأثیرگذار بر توزیع نرم تنان بدست آمد. بین میزان دما با اکسیژن و شوری، مواد آلی با شاخص سیمپسون و اکسیژن محلول و همچنین بین شاخص تنوع شانون با شاخص غنای گونه ای مارگالف همبستگی معنی داری مشاهده گردید.
احمد سواری محمود شکیب انصاری
إن الرغبه فی إلغاء الهوه بین الأمتین العربیه و الإیرانیه یحتِّم علینا الالتفات إلی أدبهما و قراءه هذا الأدب من منظور معاصر و تقدیمه إلی القراء وفق المنهج المقارن لأنه الأجدر بین سائر المناهج العلمیه و الثقافیه علی بناء وعی معرفی یسهم فی التقارب بیم الأمم و الشعوب . إن التواصل بین الأدبین العربی و الإیرانی غیر منقطع بشکل تام فی عصرنا الحدیث . لکن فی المسرح نکاد نعدم صله تجمع المسرحین العربی و الایرانی و ما یشاهد من تشابه لیس من قبیل التأثیر و التأثر . و لم نلمس أی اتصال تاریخی بین ونوس و رادی و هذا یدفعنا إلی الحسم بأنهما لم یتأثرا ببعضهما بعضا . مارس کل منهما النقد النظری و کان لهما روی فی التنظیر للمسرح و خاصه فیما یتعلق بقضیه التأصیل . فشاهدنا تشابها کبیرا فی فهمهما للمسرح و رسالته . و موقفهما من التقالید الغربیه للمسرح و رفضهما للتقید المطلق بها ، کما وقفا موقف الرفض لظاهره الاستخدام الشکلی لأسالیب الفرجه الشرقیه . اتجه کل منهما اتجاه واقعیا فی تناولهما لقضایا المجتمع مثل قضیه صراع الأجیال و قضیه المثقف و المرأه التی انتصرا لها و أدانا التهمیش الذی تعانیه المرأه فی مجتمع ذکوری
رحمان علیمی عبدالعلی موحدی نیا
گربه کوسه لکه دار (chiloscyllium punctatum) یکی از گونه های ماهیان غضروفی است که در آب های خلیج فارس زندگی می کند. ویژگی های خاص بیولوژیک کوسه ها، مانند وجود مقادیر فراوان اوره در خون و نقش مهم غده رکتال با سایر ویژگی های تنظیم اسمزی ماهیان استخوانی قابل مقایسه می باشد. در این تحقیق تعداد 36 عدد گربه کوسه لکه دار (chiloscyllium punctatum) در دو فصل پاییز (قبل از تولید مثل) و فصل بهار (زمان تولید مثل) از خور درویش در شمال خلیج فارس با استفاده از تور گوشگیر صید شدند. پس از توزین، بیومتری، تعیین جنسیت و شماره گذاری کوسه های صید شده، غده رکتال و کبد کوسه ها خارج و وزن آن ها اندازه گیری شد. سپس، بلافاصله غده رکتال به صورت کامل و قطعه ای از کبد به همراه بخش معینی از آبشش، جهت تثبیت در محلول ثبوتی بوئن قرار داده شدند. جهت مطالعات بافت شناسی، از نمونه ها به روش معمول پارافینه،برش های میکروسکوپی به ضخامت 5 میکرومتر تهیه شده و مورد رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین قرار گرفتند. در این پژوهش مشخص گردید که کوسه های کوچکتر در مقایسه با کوسه های بزرگتر، به نسبت اندازه بدن خود، دارای غده های بزرگتری بودند (05/0p<). همچنین، نتایج مشاهدات میکروسکوپی چهار بخش غده رکتال شامل: ناحیه کپسولی، پارانشیم بیرونی، پارانشیم درونی و کانال مرکزی را نشان داد. با بررسی وزن کبد مشخص گردید که کوسه های بزرگتر در مقایسه با کوسه های کوچکتر، به نسبت اندازه بدن خود، دارای کبد بزرگتری بودند (05/0p<). علاوه بر این، نتایج مشاهدات میکروسکوپی ساختارهای بافت آبشش مانند فیلامنت ها و لاملاها را نشان داد. وجود سه نوع سلول غنی از پمپ انقال فعال سدیم و پتاسیم (nka) در آبشش کوسه قابل تشخیص بود که شامل: 1) سلول های غنی از میتوکندری (mrc)، 2) سلول های منفرد غنی از nkaو 3) سلول های nrc فولیکولی بودند. همچنین، مشخص شد که کوسه های کوچکتر در مقایسه با کوسه های بزرگتر دارای غلظت های یونی و اوره بالاتری در خون بودند (05/0p<). علاوه بر این، بین الکترولیت ها با یکدیگر و با اوره خون رابطه ی معنی داری مشاهده گردید (01/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که هورمون های t3 و t4در فصل تولیدمثل نسبت فصل غیر تولیدمثل افزایش چشم گیری می یابد (05/0p<). نتایج بررسی ضریب همبستگی بین هورمون های تیروئیدی و اسمولیت های خون، وجود ارتباط معنی داری را نشان داد (05/0p<).
پروین صادقی عبدالعلی موحدی نیا
در این پژوهش تغییرات اکوفیزیولوژیک، هماتولوژیک و بافتی کلیه هامورماهی لکه زیتونی منقوط تحت تأثیر کروم در شرایط محیطی و آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش محیطی 10 ایستگاه در محدوده خلیج چابهار و دریای مکران انتخاب گردید. میزان غلظت کروم در رسوب، آب و بافت کلیه هامورماهی صید شده در این ایستگاهها اندازهگیری شد. میزان تغییرات پارامترهای پلاسمایی خون (هورمون اریتروپوئیتین، پروتئین و گلوکز)، پارامترهای خونی (تعداد گلبول قرمز، هماتوکریت، هموگلوبین، تعداد گلبول سفید، متوسط حجم گلبولهای قرمز، متوسط هموگلوبین گلبولهای قرمز و متوسط غلظت هموگلوبین سلولی) و شاخص هیستوپاتولوژیک در برخی ایستگاهها اختلاف آماری معنیداری نشان داد (p<0.05). جهت مطالعه آزمایشگاهی تعداد مورد نیاز هامورماهی لکه زیتونی منقوط از منطقه جمعآوری شد و به مدت دو هفته با شرایط آزمایشگاه سازگار گردید. میزان غلظت کشنده متوسط کروم در هامورماهی لکه زیتونی منقوط محاسبه شد که میزان این فاکتور 09/73 برآورد گردید. پس از آن هامورماهی لکه زیتونی منقوط به مدت 21 روز تحت القاء غلظتهای 5%، 10% و 20% غلظت کشنده متوسط قرار داده شدند. جهت بررسی فاکتورهای خونی و بافتی در فواصل زمانی 12 و 24 ساعت و 7، 14 و 21 روز از ماهیها نمونه خون و کلیه گرفته شد. هورمون اریتروپوئیتین به عنوان هورمون خونساز در بدن ماهی مورد سنجش قرار گرفت. تغییرات معنیدار (p<0.05) این فاکتور در طی زمانهای نمونهگیری حاکی از تأثیر کروم است. تغییرات پارامترهای خونشناسی بهصورت کاهش معنیدار در میزان پروتئین، متوسط حجم گلبولهای قرمز، متوسط هموگلوبین گلبولهای قرمز، بازوفیل و نوتروفیل و افزایش معنیدار درصد لنفوسیت، مونوسیت، ائوزینوفیل، متوسط غلظت هموگلوبین سلولی و دوفاز افزایش و کاهش معنیدار در میزان اریتروپوئیتین، گلوکز، تعداد گلبول قرمز، هموگلوبین، هماتوکریت و گلبول سفید بود (p<0.05). شاخص تغییرات هیستوپاتولوژیک کلیه بر اساس زمان نمونهگیری و غلظت کروم محاسبه شد. نتایج حاصل از مطالعه هیستوپاتولوژیکی تائیدکننده نتایج سایر فاکتورهای بررسی شده بود.
زهرا سلیمانی علیرضا صفاهیه
خلیج فارس روزانه مقادیر زیادی از آلاینده های متفاوت را دریافت می کند و آلودگی آن یکی از مهمترین نگرانی های کشورهای حوزه خلیج فارس می باشد. در این تحقیق از تغییرات هیستوپاتولوژی کلیه و آبشش ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح جمع آوری شده از خور موسی واقع در جنوب ایران و شمال خلیج فارس، جهت بررسی میزان تاثیر آلودگی منطقه بر آبزیان استفاده شد. مطالعات پیشین تجمع آلاینده ها در بافت های ماهیان این منطقه را نشان داده اند، اگرچه مشخص نبودکه این میزان آلاینده های تجمع یافته در بافت ها، بر روی سلامتی ماهیان موثر است. در این مطالعه 60 قطعه ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح از پنج ایستگاه در خور موسی شامل :1)پتروشیمی 2)جعفری 3)اسکله نفتی مجیدیه 4)غزاله 5) زنگی نمونه برداری شدند (july 2010). انتخاب ایستگاههای نمونه برداری بر اساس نتایج مطالعات پیشین در ارتباط با میزان آلودگی های وارد شده به آنها انجام شد. نمونه های آبشش وکلیه ماهی شانک زردباله و ماهی بیاح جدا و به مدت 12 ساعت در محلول بوئن تثبیت شدند. سپس نمونه های تثبیت شده مراحل معمول تهیه مقاطع بافتی را طی کرده و درنهایت مقاطع تهیه شده، با هماتوکسیلین/ائوزین و pas رنگ آمیزی و توسط میکروسکوپ نوری بررسی شدند. تغییرات پاتولوژیکی مشاهده شده در بافت آبشش هر دو گونه عبارت بودند از: هیپرتروفی وهیپرپلازی سلول های اپیتلیالی، تلانژیکتازی و تجمع خون در مویرگ های تیغه ای، ادم تیغه ای، اتصال تیغه ها، بی نظمی تیغه ها و برآمدگی اپیتلیوم تیغه ای. تغییرات هیستوپاتولوژیکی موجود در نمونه های کلیه هر دو گونه شامل اتساع مویرگ های گلومرولی،کاهش فضای ادراری، افزایش تجمعات ملانوماکروفاژی، انسداد لومن لوله های ادراری و تورم سلول های اپیتلیالی لوله ها، دژنرسانس لوله ها و نکروز بود. شاخص تغییرات هیستوژاتولوژی (hai) بر اساس فراوانی ضایعات بافتی مشاهده شده در آبشش و کلیه هر دو گونه ماهی در هر ایستگاه تعیین شد. میزان hai هر دو بافت و هر دو گونه در ایستگاه پتروشیمی به طور معنی داری از سایر ایستگاه ها بیشتر بود (p<0.05)، که احتمالاً به دلیل آلودگی زیاد این خور به پسماندهای صنایع پتروشیمی و کارخانه کلرآلکالی مجاور آن می باشد. کمترین مقدار hai در خور زنگی مشاهده شد. در خور جعفری میزان hai ماهی شانک زردباله به طور معنی داری بیش از ماهی بیاح بود (p<0.05) که به نظر می رسد به دلیل آلودگی بیشتر آب خور جعفری باشد. از طرفی در خور مجیدیه میزان hai ماهی بیاح بیش از ماهی شانک زردباله بود. بر اساس تحقیقات پیشین میزان آلودگی رسوبات مجیدیه پس از خور پتروشیمی بیش از سایر خورها بوده و ار آنجاییکه ماهی بیاح، بستر زی می باشد بیشتر بودن hai آن منطقی به نظر می رسد .
راحله بگ زاده باغان احمد سواری
چکیده ماهی هامور معمولی(epinephelus coioides) میزبان طبیعی باکتری vibrio alginolyticus می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تغییرات هیستوپاتولوژیک گناد، و تغییرات هورمون های استروئیدی و گنادوتروپیکی ماهی هامور معمولی تحت تاثیر بنزوالفاپایرن (به عنوان عامل استرسزا غیرعفونی) و باکتری v. alginolyticus (به عنوان استرسور عفونی) انجام گرفت. در این راستا 140 قطعه از ماهیان هامور معمولی، در 7 گروه به صورت تصادفی تقسیم شدند. گروه یک کنترل بوده و به ماهیان این تانک هیچ تزریقی صورت نگرفت، به ماهیان گروه دوم روغن نارگیل تزریق شد. به ماهیان تانک سوم باکتری v. alginolyticusتزریق گردید. به ماهیان تانک چهارم و پنجم به ترتیب غلظت های 20 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم بنزوالفاپایرن تزریق شد، به ماهیان تانک های ششم و هفتمbap20 mg/kg + v. alginolyticusو bap200 mg/kg+v. alginolyticus تزریق شد. در روز های 1، 4، 7 و 14 خونگیری از ساقه دمی ماهیان انجام و میکروتیوب ها منتقل و پس از سانتریفوژ، پلاسمای خون جداسازی شد. پس از اخذ نمونه های گناد، در محلول فرمالین تثبیت و پس از طی مراحل پاساژ بافتی، مقاطع توسط رنگ آمیزی هماتوکسلین-ائوزین (h&e) رنگ آمیزی سپس، توسط میکروسکوپ نوری مجهز به لنز dino lite و نرم افزار کامپیوتریdino capture مورد بررسی قرار گرفتند. میزان هورمون های 17-بتاسترادیول و17-oh-پروژسترون با استفاده از روش ria و هورمون های gth? و gth??با استفاده از روشirma سنجیده شد. نتایج نشان دهنده وجود ضایعات بافتی شامل خونریزی و بی نظمی و افزایش فولیکول های پری نوکلئولوس و کروماتین-نوکلئولوس، افزایش بافت همبند بینابینی و کاهش فولیکول های تکامل یافته تر مانند فولیکول وزیکول زرده، در ماهیان تیمار شده با غلظت های mg/kg bap 20 و mg/kg bap200 مشاهده شد. در تیمار های ترکیبی bap20 mg/kg+ v. alginolyticusو bap200 mg/kg+v. alginolyticus تغییرات ایجاد شده مشابه به تیمار هایی که تنها با غلظت های 20 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم بنزوالفاپایرن القا شده بود، ولی با وسعت و شدت بیشتری مشاهده گردید. نتایج حاصل از اندازه گیری میزان دو هورمون 17-بتا استرادیول و 17-oh-پروژسترون نشان داد که بیشترین کاهش هر دو هورمون درتیمارهای bap مربوط به تیمارmg/kg 200 bap در روز 4 بود. میزان دو هومون در تیمار باکتری در روز 7 نسبت به سایر روزهای نمونه برداری کاهش معنی-داری داشت (05/0>p). سپس میزان دو هورمون تا روز 14 افزایش یافت. نتایج حاصل از سنجش هورمون های gth? و gth?? نشان دهنده افزایش وابسته به دوز این هورمون ها در روزهای 4 و 7 بوده و بیشترین میزان این هورمون ها در تیمار bap200 mg/kg+v. alginolyticus و در روز 7 ثبت شد. لازم به ذکر است که افزایش هورمون های گنادوتروپینی به علت کاهش هورمون های استروئیدی می باشد. واژگان کلیدی: گناد، 17-oh-پروژسترون، 17 –بتااسترادیول، gth? ، gth??، ria, irma vibrio, alginolyticus ، epinephelus coioides
علی نظمی بابک دوست شناس
تالاب بین المللی انزلی در سواحل دریای خزر دراثر فعالیتهای مخرب انسانی در فهرست تالاب های تخریب شده مونترو قرار گرفته است. این مطالعه در سال 1391 بر روی تالاب بین المللی انزلی بر اساس مدل تخریب مخدوم و تعمیم آن از خشکی به پهنه آبی انجام گردید. در این بررسی ابتدا تالاب به سلول های 100 هکتاری شبکه بندی شده و سپس، به 4 منطقه ی تالاب شرق، تالاب مرکزی، تالاب غرب و حوضچه تالاب تقسیم بندی و برای هر منطقه 6 ایستگاه نمونه برداری انتخاب گردید. جهت نمونه برداری فاکتورهای فیزیک وشیمیایی آب: اکسیژن محلول، اکسیژن بیولوژیکی، اکسیژن شیمیایی، کل جامدات محلول، نیترات، فسفات کل، نیتروژن کل، کلرفیل(a)، هدایت الکتریکی، کلیفرم مدفوعی و کلیفرم کل به عنوان عوامل تخریب مورد سنجش قرار گرفت. و نتایج با تصاویر ماهواره ای ده سال گذشته تالاب به عنوان شاهد مدل مقایسه گردید. نتایج بدست آمده و سنجش داده ها با استاندارد و تصاویر ماهواره ای نشان می دهد، بیشتر مناطق تالاب از حد آلودگی بالایی برخوردارند و جز مناطق حساس طبقه مندی می گردند و نیازمند اقدام حفاظتی شدید با توجه به جدول فازی مخدوم (2002) می باشد.
مریم آخوندیان نگین سلامات
ماهی کلمه خزری از ماهیان با ارزش اکولوژیکی و اقتصادی دریای خزر بوده و دارای دو نژاد در سواحل ایران می باشد که از این میان، نژاد ترکمنی در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است. در این پژوهش تعداد 80 عدد ماهی ماده ی کلمه از صیدگاه بندرترکمن و رودخانه ی قره سو از مهرماه 90 تا پایان فروردین ماه 91 در 8 نوبت صید گردیده و مورد مطالعه قرار گرفت. مشاهدات بافت شناسی توسط میکروسکوپ نوری، حاکی از وقوع 7 مرحله ی رشد تخمدانی شامل مراحل: هستک کروماتین، هستک کناری، آلوئول قشری، زرده سازی اولیه و ثانویه، رسیده و تخم ریخته، در هر دوره ی تولید مثلی ماهی کلمه بود. نتایج نشان داد که طول مرحله ی زرده سازی اولیه و ثانویه در این ماهی کوتاه بوده (5 ± 60 روز) و اووسیت ها از اوایل اسفند ماه به سرعت وارد مرحله ی رسیدگی شده و در 15 فروردین ماه، حداکثر تعداد اووسیت های رسیده در تخمدان مشاهده گردید. بیشترین مقدار شاخص gsi در نمونه های مورد مطالعه از 10 اسفند تا 15 فروردین (05/0 >p) و حداقل مقدار این شاخص در 30 فروردین (پایان تخم ریزی) مشاهده گردید. نتایج نشان داد که فصل تخم ریزی این گونه درمنطقه مورد مطالعه از 15 فروردین ماه آغاز شده و مدت زمان تخم ریزی این گونه نیز بسیار کوتاه است (5 ± 15 روز). سطح پلاسمایی هورمون 17 بتا استرادیول در اوایل اسفند ماه (هم زمان با مرحله¬ی زرده سازی) به بیشترین مقدارخود (01/9 ± 16/147 نانوگرم در میلی لیتر) رسید (05/0 >p). اما میزان آن از اوایل اسفند به تدریج کاهش یافته و پس از آن نیز هم زمان با تخم ریزی و تخلیه ی گنادها، به شدت کاهش یافت. در حالی که، هورمون 17 آلفا هیدروکسی پروژسترون در 15 فروردین ماه، به حداکثر مقدار خود (51/0±71/4 نانوگرم در میلی لیتر) رسیده (05/0 >p) و بلافاصله پس از تخم-ریزی با شیب تندی کاهش یافت. نتایج تحقیق حاضر هم چنین نشان داد که سطوح پلاسمایی هورمون کورتیزول در ماهی کلمه، با نزدیک شدن به زمان تخم ریزی افزایش یافت و در 15 فروردین ماه دقیقاَ پیش از زمان تخم ریزی، به حداکثر مقدار خود ( 25/2 ± 67/12 نانوگرم بر میلی لیتر) رسید (05/0 >p). کمترین سطح پلاسمایی یون کلسیم در 30 فروردین ماه (پایان دوره تخم ریزی) (05/0 >p) و بیشترین مقدار آن در اواسط اسفند ماه تا اواسط فروردین ماه (در مرحله زرده سازی اووسیت ها) ثبت گردید و از نظر غلظت یون مذکور، در سایر زمان های نمونه برداری تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0 <p). سطح پلاسمایی یون پتاسیم در ماهی کلمه، با پیشرفت فرایند زرده سازی در اووسیت ها (در 28 اسفند ماه)، کاهش چشمگیری را نشان داده و به حداقل مقدار خود رسید (05/0 >p)، این در حالی است که، میزان یون سدیم در پلاسمای خون ماهی، در هیچ یک از زمان های نمونه برداری تغییرات معنی داری را نشان نداد (05/0 <p). نتایج فاز مطالعات آزمایشگاهی که به مدت70 روز بر روی 650 قطعه ماهی مولد ماده کلمه تحت تأثیر 4 رژیم نوری و 3 رژیم دمایی مختلف انجام شد، نشان داد که طول دوره نوری و دمای آب نقش بسزایی در سرعت رسیدگی اووسیت ها و زمان تخم ریزی ماهی کلمه دارد، زیرا، سریع ترین دوره ی تکامل تخمدانی و وقوع تخم ریزی زودرس در ماهیانِ قرارگرفته در 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی در دمای 20 درجه سانتی گراد رخ داد و نیز در ماهیانِ قرار گرفته در دمای پایین (14 درجه سانتی گراد) و دوره های روشنایی کوتاه رسیدگی اووسیت ها با تأخیر و تخم ریزی دیرهنگام رخ داد. از طرفی، به نظر می رسد که رژیم نوری در فرایند تکامل تخمدانی ماهی کلمه نقش کلیدی تری نسبت به دما دارد، زیرا حتی در تیمارهای دارای کمترین دما (14 درجه سانتی گراد) نیز، ماهیان قرار گرفته در دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی سریع تر از ماهیان سایر دوره های نوری در همین درجه حرارت، به رسیدگی و تخم ریزی رسیدند. از طرفی با مقایسه قطر اووسیت و هسته در ماهیانی که در شرایط طبیعی و در محیط دریا تخم¬ریزی نمودند با ماهیانی که در رژیم نوری طولانی و دمای بالاتر قرار داشته و تخم ریزی زود رس انجام دادند، قطر اووسیت ها و هسته در شرایط طبیعی بسیار بیشتر از ماهیانی که تخم ریزی زودرس انجام دادند، مشاهده گردید.
آزاده عتباتی عبدالعلی موحدی نیا
چکیده مطالعات فیزیولوژیک و هیستوپاتولوژیک کبد کفشک ماهی گرد euryglossa orientalis همراه با سنجش غلظت pahها در رسوب و عضله ماهی، در دو فصل سرد و گرم و در آب های ساحلی شمال خلیج فارس انجام گرفت. این مطالعات در 8 ایستگاه شامل شهرهای بندر دیلم، بندر لنگه، بندر دیر، بندرگاه بوشهر، بوشهر، بندرعباس، خور بیحد و مجیدیه انجام گرفته است. محل های وقوع لکه نفتی به کمک تصاویر ماهواره راداری envisat و با استفاده از روش کریجینگ اندیکاتور مکان یابی و تخمین زده شد. میانگین ماهانه دمای آب در زمان نمونه برداری در هر دو فصل با کمک داده های سنجنده modis بدست آمد. تعداد 5 قطعه ماهی نابالغ برای گونه انتخابی در هر کدام از 8 ایستگاه مورد مطالعه با استفاده از قایق صیادی و تور ترال کف به صورت زنده صید شدند. بلافاصله پس از بیهوشی، بخشی از بافت کبد جهت سنجش فعالیت آنزیم erod به تانک ازت منتقل شد و بخشی جهت مطالعات هیستولوژیک در بوئن و بخشی در گلوتر آلدئید تثبیت شد. سنجش فعالیت آنزیم erod با کمک اسپکتروفلئورمتر، میکروسکوپ نوری با رنگ آمیزی هماتوکسیلن-ائوزین، میکروسکوپ الکترونی tem و غلظت pahها در رسوب و عضله با کمک دستگاه hplc انجام گرفت. نتایج بیانگر رابطه معنی دار در جهت مثبت بین erod و شاخص وقوع لکه نفتی، شاخص بافت کبد، میزان pahهای عضله و میزان pahهای رسوب در فصول مورد بررسی بود ( 05/0p<) ولی بین erod و دمای سطح آب در هر فصل رابطه معنی داری وجود نداشت (05/0p>). سپس با استفاده از میزان فعالیت erod در هر ایستگاه و الگوریتم خوشه بندی k-means، مناطق نمونه برداری در فصول زمستان و تابستان به دو گروه پاک و آلوده تقسیم بندی شد. بر همین اساس، ایستگاه های بندرعباس، مجیدیه و بوشهر در یک خوشه به نام طبقه آلوده و ایستگاه های لنگه، دیلم، دیر، بیحد و بندرگاه بوشهر در خوشه دیگر به نام طبقه پاک مشخص شده اند. نتایج مقایسه فصلی فعالیت آنزیم erod در گروه های مورد مطالعه حاکی از وجود تفاوت معنادار بین دو گروه پاک و آلوده در دو فصل زمستان و تابستان به طور جداگانه و همچنین دو فصل زمستان و تابستان با هم در متغیرerod است (05/0>p). نتایج همبستگی بین تراکم عددی لیپوپگمنت های کبدی و پراکسیزوم ها با فعالیت erod نشان دهنده رابطه معناداری در جهت مثبت بود. بیشترین توجه در تولید شاخص زیستی جهت بررسی سلامت ماهی و زیستگاه آن وبا توجه به فصل بر اندام هدف کبد متمرکز است. از آن جهت، در کنار دیگر پارامترهای مرتبط، برای ارزیابی دو شاخص فیزیولوژیک و هیستوپاتولوژیک در نظارت آلودگی، می توانند به کار می روند.
ناهید آل علی احمد سواری
در این تحقیق اثرات لایروبی بر کیفیت آب رودخانه اروند (حوزه خرمشهر) از لحاظ فاکتورهای فیزیکی شیمیایی و زیستی شامل ph، کلروفیل a، مواد مغذی (فسفر کل و نیتروژن کل) و اکسیژن محلول آب و فلزات کم مقدار (کبالت، کروم، منگنز، نیکل و وانادیم) در آب، رسوب و بافت ماهیچه ماهی بیاح مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونه برداری از آب، رسوب و ماهی در 4 ایستگاه و در 4 مرحله انجام گرفت. مرحله اول نمونه برداری قبل از لایروبی، مرحله دوم در حین عملیات لایروبی، مرحله سوم یک ماه پس از لایروبی و مرحله چهارم 2 ماه پس از لایروبی انجام شد. نمونه های آب، رسوب و ماهی پس از آماده سازی و هضم به آزمایشگاه پتروشیمی ماهشهر انتقال داده شد و سنجش نمونه ها با استفاده از دستگاه icp انجام گردید. نتایج نشان داد اکسیژن محلول آب در ایستگاه های مورد لایروبی در مرحله خلال و بعد از لایروبی به طور معنی داری کاهش پیدا نمود (05/.p<). کدورت در ایستگاه های مورد لایروبی در مرحله لایروبی و مرحله 1 بعد از لایروبی افزایش معنی دار و چشمگیری داشت (05/.p<). ph برخلاف کدورت، در منطقه لایروبی شده در مرحله خلال و بعد از لایروبی کاهش معنی دار داشت. مواد مغذی (فسفر کل و نیتروژن کل) نیز در مراحل مختلف لایروبی اندازه گیری شد. فسفر هم در منطقه لایروبی شده و هم در منقطه شاهد، در مرحله بعد از لایروبی دارای افزایش معنی دار بوده است (05/.p<). نیتروژن نیز در مرحله خلال و بعد از لایروبی به طور معنی داری افزایش یافت. کلروفیل a در مناطق لایروبی شده در مرحله حین لایروبی به طور معنی داری کاهش یافت و در مرحله بعد از لایروبی 1 و 2 افزایش معنی دار در مقادیر کلروفیل a مشاهده شد (05/.p<). تمام فلزات سنجیده شده آب در این تحقیق در منطقه لایروبی شده در مرحله حین لایروبی به طور معنی داری افزایش می یابد (05/.p<) و پس از آن رو به کاهش می رود. مقادیر فلزات سنگین در رسوبات در مناطق لایروبی شده در مرحله حین لایروبی و بعد از لایروبی به طور معنی داری کاهش یافت. مقدار غلظت فلزات سنگین بافت ماهیچه ماهی بیاح در مرحله 1 و 2 بعد از لایروبی به طور معنی داری کاهش پیدا کرد (05/.p<). به طور کلی غلظت فلزات سنگین تحت تأثیر لایروبی تغییر می یاید. به این ترتیب که در حین عملیات در ستون آب افزایش می یابد ولی در رسوبات، بعد از لایروبی و برداشت رسوبات سطحی کاهش می یابد. در بافت ماهیچه ماهی بیاح نیز با توجه به تغذیه وابسته به کف این ماهی، تغییرات معنی داری مشاهده گردید که شامل کاهش غلظت فلزات مطالعه شده در زمان بعد از لایروبی می باشد.
زهرا صالحی احمد سواری
چکیده خور موسی، واقع در شمال غرب خلیج فارس، به طور مداوم توسط مقدار بسیار عظیمی از آلاینده ایجاد شده توسط صنایع پتروشیمی اطراف این اکوسیستم دریایی تهدید می شود. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر آلودگی محیطی خور موسی بر سیستم آنتی اکسیدانی و ساختار بافت کبد دو گونه با ارزش اقتصادی شامل کفشک راست گرد (euryglossa orientalis) و شانک زردباله (acanthopagrus latus) انجام شد. بدین منظور 100 عدد ماهی از 5 ایستگاه واقع در خور موسی شامل ایستگاه پتروشیمی، جعفری، مجیدیه، غزاله و زنگی صید شد (10عدد/ از هر گونه/ از هر ایستگاه). همچنین 20 عدد ماهی از هر دو گونه از خور بحرکان واقع در بندر گناوه بعنوان ایستگاه شاهد جمع آوری شد. نمونه ها پس از خونگیری از باله دمی جدا و در محلول ثبوت فرمالین 15% تثبیت شدند. نمونه های بافتی برطبق روش معمول بافت شناسی آماده و تغییرات پاتولوژیک بافت کبد به وسیله میکروسکوپ نوری و با استفاده از لنز dino lit مطالعه شد. میزان ویتامین e، پروتئین کل پلاسما، alt و ast در سرم خونی اندازه گیری شد. براساس نتایج، پایین ترین و بالاترین میزان فاکتورهای آنتی اکسیدانی (ویتامین e و پروتئین کل پلاسما) در هر دو گونه ماهی، در بترتیب در ایستگاه پتروشیمی و زنگی گزارش شد. این نتیجه برای محتوای خونی alt و ast عکس بود. همچنین بیشترین تغییرات پاتولوژیک شامل تجمعات ملانوماکروفاژی، دژنراسیون هپاتوسیت ها، اتساع فضای دیس، واکوئولاسیون هپاتوسیت ها و اتساع سینوزوئیدها در هردو گونه ماهی صید شده از ایستگاه پتروشیمی و کمترین تغییرات پاتولوژیک به ماهیان ایستگاه زنگی مربوط شد. ایستگاه پتروشیمی روزانه مقادیر بالایی از آلاینده ها را از صنایع مختلف از قبیل صنایع پتروشیمی امام خمینی و کارخانه کلرآلکالی واقع در خط هزینه خور موسی دریافت می کند. به عبارت دیگر، ایستگاه زنگی بسیار دور از صنایع پتروشیمی قرار دارد و بیشتر زباله های شهری شهرهای اطراف را دریافت می کند. ایستگاه های دیگر، الگوی متفاوت تری را نشان دادند. میزان تغببرات جانبی پارامترهای مطالعه شده در a. latus و e. orientalis در ایستگاه های مختلف در الگوی بصورت ذیل آمده است: الگو: زنگی> غزاله> مجیدیه> جعفری> پتروشیمی و زنگی> جعفری> غزاله> مجیدیه> پتروشیمی کلمات کلیدی: خور موسی، euryglossa orientalis، acanthopagrus latus، سیستم آنتی کسیدان، کبد
لیلا عبیدی نیسی محمد تقی رونق
این مطالعه با هدف بررسی تنوع ماهیان رودخانه بهمنشیر تا مصب خلیج فارس در یک سیکل کامل جزر ومدی، و بررسی تغذیه گونه¬های غالب انجام گرفت. نمونه برداری در فصول مختلف سال از پاییز 1391تا تابستان 1392 در چهار ایستگاه با استفاده از تور انتظاری با چشمه¬های متفاوت صید گردید. درطی این مدت 420 ماهی مربوط به 11 گونه متعلق به 10 خانواده شناسایی گردیدندکه شامل: mugil abu ، johnius belangerii، acanthopagrus latus ، tenulosa ilisha، pampus argeteus، cynoglossus arel، sillago sihama، otoliths ruber،cyprines carpio ، lethrinus olivaceus، nemipterus japonicas می¬¬¬باشند در میان گونه¬های صید شده گونه بیاح در فصول پاییز و زمستان، گونه صبور در فصل بهار و گونه شانک زرد باله در فصل تابستان فراوانترین گونه¬ها می¬باشند. همزمان فاکتورهای محیطی مانند: شوری، هدایت الکتریکی، دما، اکسیژن وph مورد بررسی قرار گرفت. که بیشترین میزان شوری در فصل پاییز در وضعیت مد در ایستگاه 4 اندازه¬گیری شده است. بیشترین میانگین دما در تابستان در وضعیت مد و کمترین آن مربوط به فصل پاییز در وضعیت جزرمی¬باشد. آنالیز همبستگی بین شاخص تنوع شانون و فاکتورهای محیطی نشان داد که شوری و هدایت الکتریکی بیشترین تأثیر را بر تعداد گونه ها دارند. نتایج نشان داد که تنوع ماهیان در وضعیت مد بیشتر از وضعیت جزر می¬¬¬¬باشد. در تابستان بدلیل درجه حرارت بالا و شوری تنوع بیشتر است. جهت آنالیز رژیم غذایی، رژیم غذایی گونه¬های غالب که عبارتنداز: کفال ماهی، صبور، شبه¬شوریده و شانک مورد بررسی واقع شدند . نتایج حاصل از بررسی، نشان داد که میانگین طول کل بیاح 15/0±00/18 سانتی متر و وزن 23/2±38/70 گرم که میزان شاخص طولی نسبی روده، بیش از یک است که دال بر گیاهخواری است. شانک زرد باله میانگین طول کل 31/0± 17/14 سانتی¬متر و میانگین وزن 73/2 ± 36/48 گرم که میزان شاخص طولی نسبی روده،کمتر از یک است که دال بر گوشتخواری است. صبور با میانگین طول کل 47/0± 25/25 سانتی¬متر و میانگین وزن 65/9 ± 38/ 167 می¬باشد که میزان شاخص طولی نسبی روده،بیش از یک است که دال بر پلانکتونخواری است. در گونه شبه¬شوریده میانگین طول کل 20/0± 53/15 سانتی¬متر و میانگین وزن 56/2 ± 86/47 گرم می¬باشد میزان شاخص طولی نسبی روده،کمتر از یک است که دال بر گوشتخواری است.
مهران لقمانی بابک دوست شناس
افزایش ورود آلاینده های شیمیایی به محیط های دریایی در کنار انواع عوامل استرس زای زیست محیطی طبیعی تأثیرات منفی بر رفتارهای فیزیولوژیک و اجتماعات جانوری آبزیان را به دنبال دارد. در خلیج چابهار علاوه بر ورود آلاینده ها، وجود پدیده سالانه مانسون یک عامل استرس زای محیطی موثر بر منطقه محسوب می گردد که در طی آن بسیاری از فاکتورهای زیستی و غیر زیستی دچار تغییر می شوند. پرتاران از گروه های غالب اجتماعات ماکروبنتیک به شمار می رود که در شبکه غذایی خلیج نقش بسیار مهمی دارند، در این مطالعه نقش فاکتورهای محیطی و فلزات سنگین(روی،مس،کادمیوم) در تغییرات سطوح پروتئین متالوتیونین (mt) به عنوان بیومارکر در گونه پرتار glycinde bonhourei و الگوهای تنوع زیستی پرتاران به عنوان پایشگرهای زیستی در منطقه زیرجزرومدی خلیج چابهار در سه دوره زمانی پیش مانسون، مانسون و پس مانسون درطی سالهای 93-1392 بررسی گردید. فصل مانسون بیشترین تغییرات را نشان داد به طوری که، دما و شوری افزایش و اکسیژن و شفافیت کاهش معنی داری را با سایر فصول نشان داد و همچنین در فاکتورهای دانه بندی، مواد آلی و کربن آلی و فلزات سنگین در رسوبات نیز این اختلاف معنی داری دیده شد (05/0>p).
شراره سواری بیتا ارچنگی
دریاها از منابع اصلی تأمین غذای بشرهستند و امروزه بدلیل شناخت ارزش غذایی بالای آن توجه جوامع به غذای دریایی بالارفته است. اکوسیستمهای آبی ساحلی به علت حضور آلاینده های ناشی از توسعه شهرهای ساحلی، استقرار صنایع متعدد، فعالیتهای کشاورزی و تردد کشتیهای تجاری در سواحل، به محیطهای آلوده از ترکیبات آلی و غیر آلی تبدیل شده اند. متیل جیوه از جمله این ترکیبات سمی می باشد که بافت مغز و سیستم عصبی را بیش از بقیه بافتها مورد تهاجم قرار داده و باعث اختلال آنزیمهای عصبی همچون استیل کولین استراز می شود. در راستای تشخیص وجود آلاینده ها در محیط زیست نشانگرهای زیستی مورد مطالعه قرار گرفته که نشان دهنده وضعیت مطلوب یا نامطلوب محیط زیست می باشند. خوریات ماهشهر به عنوان محیط آلوده به متیل جیوه در نظر گرفته شد. میزان این آلاینده در رسوب (14/2 تا 21/9 نانوگرم بر گرم) بیش از آب (74/1 تا 41/5 میکروگرم بر لیتر) و بافت مغز ماهیان ( 35/0 تا 18/1 نانوگرم بر گرم) بود. آلوده ترین خور، خور پتروشیمی و کم آلوده ترین خور ماری موس بود. میزان بیان ژن و فعالیت آنزیم استیل کولین استراز تحت تأثیر متیل جیوه می تواند به عنوان نشانگری از دسترسی زیستی بافتهای موجودات بویژه مخچه و سایر قسمتهای مغز باشد. میزان بیان ژن و فعالیت این آنزیم تحت تأثیر متیل جیوه در مغز بویژه در مخچه کاهش می یابد (میزان بیان ژن در مخچه از 37/0 به 001/0 مرتبه و میزان فعالیت آنزیم از 1637 به 736 واحد در لیتر کاهش می یابد). در بخش آسیب شناسی بافتی بیشترین میزان عوارض را در بالاترین غلظت و روز در معرض قرارگیری (غلظت 80 میکروگرم بر لیتر در روز 30) نشان می دهد. عوارض موجود شامل کاریولیز ونکروز سلولها، خونریزی و پرخونی بافتها، واکوئوله شدن و ادم می باشد. بیشترین میزان تخریب در بافت مخچه مشاهده می شود. در نهایت در این تحقیق آنزیم استیل کولین استراز را در مخچه به عنوان نشانگر زیستی متیل جیوه معرفی می کنیم.
مونا ثقیلی علی دادالهی سهراب
فلزات سنگین از جمله آلاینده هایی هستند که بوفور در اثر فعالیت های انسانی به محیط زیست دریا وارد میشوند. این آلاینده ها قابلیت تخریب زیستی نداشته و ممکن است ضمن ورود به بدن آبزیان در آنها تجمع نمایند. این مطالعه به منظور ارزیابی استفاده از جلبک ها به عنوان شاخص پایش زیستی فلزات سنگین در سواحل جزر و مدی شهرستان های بندرعباس و بندرلنگه انجام یافته است. بدین منظور نمونه های رسوب و انواع جلبک های غالب سبز ، قهوه ای و قرمز از نه ایستگاه بین جزرومدی سواحل بندر عباس و بندرلنگه از آبان 1386 لغایت مرداد 1387 جمع آوری گردید. نمونه ها پس از انتقال به آزمایشگاه و خشک کردن در اسید غلیظ هضم و محتوای مس، سرب ، کادمیوم و نیکل آنها توسط دستگاه جذب اتمی unicam مدل 919 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که غلظت مس ، سرب ، کادمیوم و نیکل در رسوبات بندرعباس و بندرلنگه به ترتیب 5/42 ، 20/44 ، 5/40 و 33/83 میکروگرم بر گرم وزن خشک بود. توالی غلظت فلزات سنگین بصورت کادمیوم< مس< سرب< نیکل ، بوده است. این روند نشان می دهد که غلظت فلز نیکل در رسوب سواحل مذکور نسبت به فلزات سرب، مس و کادمیوم بیشتر است . دامنه غلظت فلزات سنگین مس , سرب ، کادمیوم و نیکل در جلبک های غالب این مطالعه به ترتیب برای جلبک های سبز 42/53-4/67 ، 37/58-2/14 ، 7/63-2/71 و 95/1-13/42 ، برای جلبک های قهوه ای 30/11-3/14 ، 32/62-8/10 ، 7/62-2/47 و 80/11-4/91 و برای جلبک های قرمز 25/14- 6/14، 35/14-4/22 ، 59/7-2/7 و 100/16-14/90 میکروگرم بر گرم وزن خشک بوده است.میانگین غلظت فلزات مس ، سرب ، کادمیوم و نیکل در تمامی جلبک های سبز ، قهوه ای و قرمز رابطه یکسانی را نشان داده اند و آن عبارت است از : کادمیوم< مس< سرب< نیکل. در سواحل بندر عباس تنها گونه e. compressa (جلبک های سبز) در تمام فصول سال و تمام ایستگاه ها نمونه برداری به عمل آمد. بررسی همبستگی غلظت فلزات مس ، سرب ، کادمیوم و سرب در این جلبک با غلظت فلزات سنگین یاد شده در رسوب نشاندهنده رابطه معنی دار مثبت در مورد فلزات مس و نیکل بود. در سواحل بندرلنگه نیز تنها جلبک قهوه ای p. pavonica در تمام ایستگاه های نمونه برداری در هر چهار فصل موجود بوده است. غلظت فلزات بررسی شده در این جلبک طی فصول مختلف باهم اختلاف معنی داری داشته اند. بررسی رابطه همبستگی غلظت فلزات مس، سرب، کادمیوم و نیکل در این جلبک با غلظت فلزات مذکور در رسوب، تنها رابطه مثبت معنی داری در مورد فلز نیکل مشاهده گردید .با توجه به شواهد و نتایج بدست آمده در این تحقیق گونه های entromorpha compressa و padina pavonica به عنوان شاخص زیستی مناسب جهت پایش آلودگی فلزات سنگین به ترتیب در سواحل بندر عباس و سواحل بندرلنگه معرفی می گردند.
مهدیه سادات افتخار واقفی احمد سواری
غلافداران گروهی از طنابداران پست هستند که به عنوان دم طنابداران شناخته می شوند. این گروه متعلق به شاخه طنابداران هستند. زیر شاخه غلافداران دارای سه رده به نامهای ascidiacea, larvacea و thaliacea می باشد که به استثنای رده اسیدیاسه که یک گروه کفزی است، رده های لارواسه و تالیاسه پلاژیک هستند. هدف از این تحقیق شناسایی ، بررسی های اکولوژیکی و شناخت الگوی پراکنش غلافداران پلاژیک در آبهای منطقه خلیج فارس بوده که یکی از مهم ترین گروه های زئوپلانکتونی در کلیه آبها محسوب می شوند. ساختار اجتماعات غلافدان پلاژیک در آبهای اطراف جزیره هرمز(خلیج فارس) از مرداد ماه 1386 تا خرداد ماه 1387 بررسی گردید. نمونه برداری به صورت دوره ای(هر چهل روز یکبار) ، با استفاده از تور پلانکتون با چشمه تور mµ 300 و به صورت مورب از نزدیکی کف تا سطح انجام شد. در مجموع 13 گونه از غلافداران پلاژیک متعلق به دو رده larvacea و thaliacea ، سه راسته larvacea, doliolida, salpida، چهار خانواده oikopleuridae, fritillaridae, doliolidae, salpidae و هفت جنس oikopleura, stegosoma, megalocercus, doliolum, weelia, thalia شناسایی گردید. گونه های شناسایی شده عبارتند از: oikopleura dioica،oikopleura longicuada، oikopleura fusiformis، oikopleura rufescens، stegosoma magnum، megalocercus huxleyi، fritillaria formica digitata، doliolum denticulatum، doliolum nationalis، thalia democratica، weelia cylindrical و دو گونه ناشناخته که با کلیدها و امکانات در دسترس شناسایی نگردید. فراوانی و درصد فراوانی هر یک از گونه ها در طول دوره مطالعه محاسبه شد. بیشترین فراوانی به ترتیب متعلق به گونه thalia democratica( 48/27%)، oikopleura longicuada (65/23%)، oikopleura fusiformis و oikopleura dioica(30/19%) بوده و سایر گونه ها درصد کمی از جمعیت غلافداران منطقه را تشکیل می دهند. مقایسه فراوانی غلافداران در اطراف جزیره هرمز هیچگونه تفاوت آماری معنی داری را نشان نمی دهد و بنابر این افراد موجود در اطراف هرمز متعلق به یک جمعیت واحد می باشد. مقایسه فراوانی غلافداران با بیوماس رابطه آماری معنی داری را نشان نمی دهد. بررسی گونه های مختلف غلافداران در طول دوره مطالعه یک توالی گونه ای را در طول دوره نشان می دهد. حضور old nurse و همچنین اشکال کلونی و تکزی در دوره های متفاوت مطالعه نشان دهنده تغییرنسل در چرخه تولید مثلی رده تالیاسه می باشد که در خرداد ماه باعث افزایش قابل توجهی در جمعیت آنها شده است. شاخص های تنوع و غالبیت، بیانگر تنوع نسبتاً خوب در جمعیت غلافداران پلاژیک می باشد.
فاطمه قبادیان احمد سواری
در این بررسی به صورت ماهیانه و تصادفی از تیر 86 تا خرداد 1387، 280 عدد خیار دریایی گونه holothuria leucospilota از منطقه بین جزر و مدی در بستانه استان هرمزگان جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفتند. حداکثر و حداقل طول کل بدن در جنس نر به ترتیب 44 و 15/5 سانتی متر و در جنس ماده 40 و 16 سانتی متر بود. بیشینه وزن کل در جنس ماده 627/45 گرم و در جنس نر 704/17 گرم ثبت گردید. کمینه وزن برای جنس ماده 118/03 گرم و در جنس نر 99/87 گرم بود. بیشینه و کمینه وزن دیواره بدن در جنس ماده 178/40 و 46/43 گرم و در جنس نر197/17 و 43/52 گرم دست آمد. در بررسی رابطه طول کل با وزن کل بدن، ضریب تعیین(r2) نمودار رسم شده برای کل افراد جمعیت مورد بررسی، به دست آمد. بررسی مراحل مختلف تکامل گنادی و شاخص gsi نشان داد، زمان آغاز رشد غده جنسی در فصل پاییز، از آبان ماه و رسیدگی کامل جنسی در فصل بهار از فروردین تا خرداد ماه می باشد. تخمریزی این گونه، در فصل تابستان از تیر ماه آغاز گردیده و مرداد تا مهر ماه که دوره پس از تخمریزی می باشد، پایان می یابد . حداکثر و حداقل هم آوری مطلق، به ترتیب 7987408 و 24168 عدد تخم متعلق به خیار دریایی با وزن دیواره بدن 153/46 گرم و 80/63 گرم به دست آمد. در بررسی قطر تخمکها بیشترین میانگین قطر مربوط به مرحله 4 رسیدگی جنسی و در خرداد ماه بوده است. میانگین کل قطر تخمکها نیز 104/85 میکرون به دست آمد. با بررسی ماکروسکوپی و میکروسکوپی غدد جنسی نر و ماده، 5 مرحله رسیدگی جنسی، در این خیار دریایی مشخص گردید: مرحله رشد اولیه (early growth)، رشد (growth)، رشد پیشرفته (advanced growth)، رسیده یا بالغ (ripe/mature)، پس از تخمریزی.(spent/post spawning) در زیست سنجی توبول های تشکیل دهنده غدد جنسی، نرها دارای غده جنسی با تعداد توبول های بیشتر، باریک تر و بلندتر نسبت به ماده ها بودند. در بررسی ارتباط بین متغیر ها، تعداد توبولها، همبستگی زیادی با وزن غده جنسی و وزن دیواره بدن، در هر دو جنس، نشان داد. هم آوری مطلق نیز همبستگی بالایی با وزن غده جنسی و وزن دیواره بدن داشت. ارتباط هم آوری نسبی با وزن غده جنسی و تعداد توبولها همبستگی زیادی را نشان داد
مهرداد خوشچین احمد سواری
این نوشتار در تلاش است که ناهنجاری های ناشی از برهم خوردن تعادل طبیعت منطقه (توسط عوامل انسان ساخت و طبیعی) را به تصویر کشد. ناهنجاری های تاثیرگذار در استان گیلان و نهایتا انتقال یافته و دریای خزر، با توجه به شرایط اقلیمی، زمین ساختی، جغرافیایی، آب شناختی و غیره به صورت های متعددی خودنمایی کرده و نهایتا، خزر فیروزه ای، زیبا و شگرف را آلوده، رنجور و قیرگون می سازد و موجبات از دست دهی کیفیات و منابع بسیاری را فراهم می آورد. جای تاسف است که علت اصلی این فشارها، ناشی از بی توجهی انسان، برنامه های رفاهی شتابزده، عدم درک مفاهیم توسعه ای و مصرف گرایی بی ضابطه است که سیاست گذاران در برنامه ریزهای خود، آینده نزدیک را دیده و بانی نابودی کیفیات بزرگ تری می کردند و گاهی روش های درمان و التیام دهی به کار برده نیز، موجب وارد آمدن خسارات جبران ناپذیری گریده است . ناهماهنگی نهادها و متولیان مسئول نگهداری این مجموعه زیستی و منبع طبیعی الهای، ترکیبی را به اجرا می گذارد که گاهی ضمن رد نقطه نظرات دیگری از لحاظ عملکردی در موضع، ؟ هم عمل می کنند. در این مورد برخوردهای چند ساله اخیر سازمان های محیط زیست ، ؟ و تحقیقات شیلات ، صنایع، کشاورزی و دامپروری در موارد گیاه وارداتی آزولا، گسترش صنایع کنسروسازی و پودرماهی یا اعلام نوسانات آب دریای خزر با سه اشل شیلات ، بنادر و کشتیرانی و اداره کل هواشناسی (سه اشل در راس های مثلثی با فاصله یکصد و یکصد و هفتاد متری از هم در بندرانزلی قرار دارد ولی اختلافات اعلام شده گاهی تا نیم متر را شامل می شود) قابل بحث است . اگر از دوباره کاری ها، اجرای موازی پروژه های با یک هدف و یک روند اجرا بگذاریم، باید گفت که طراحی یک استراتژی مطالعاتی - اجرایی درازمدت که اساس آن بهره برداری در حمایت از حفظ ذخایر، توسعه پایدار و استقبال از قرن بیست و یکم باشد می توان در صرف هزینه های بیت المال، بهره بیشتری برد.
سیمین دهقان مدیسه پریتا کوچنین
طی دو سال بررسی در سالهای 1374-1375 و 1376-1377 در منطقه ساحلی ایران، در شمال خلیج فارس . مطالعه ایکتیوپلانکتونها، با هدف شناسایی مراحل مختلف تکامل ماهیانی که این مناطق را برای تخم ریزی و پرورش لارو خود انتخاب نموده اند. انجام گردید. نمونه گیریها بطور ماهانه از 12 خور در منطقه ماهشهر-آبادان و 4 ایستگاه در منطقه ساحلی غرب خوزستان، با استفاده از توردوقلو (بونگو) با اندازه چشمه 500 میکرون و بطریق کشش مورب از نزدیک کف تا سطح انجام گردید. جمعا لارو 21 خانواده در ناحیه ساحلی مورد مطالعه شناسایی شده که از این مجموعه لارو 16 خانواده در منطقه خوربات نیز مشاهده شده اند. خانواده های goleidae, scleidae, scianidae, clupeidae, engraulidae, gobiidae پنج خانواده مشترک و غالب ایکتیوپلانکتونی در کل ایستاگاههای مورد مطالعه بوده اند. خانواده های gobiidae (86 درصد)، engraulidae (9/13 درصد)، clupeidae (2/45 درصد)، در خورهای خوزستان و خانواده های gobiidae (49 درصد)، engraulidae (14/5 درصد) و scianidae (7/8 درصد) در سواحل غرب خوزستان، بترتیب فراوانترین خانواده های لاروی منطقه مورد مطالعه بوده اند. سایر خانواده ها با فراوانی کمتر و در زمان و مکان محدودتری حضور داشته اند. اختلافات مشخص بین فراوانی انواع جمعیتهای لاروی این دو منطقه مشاهده شده، اما از حیث تنوع و ترازی زیستی اختلاف معنی داری وجود نداشته است . حداکثر فراوانی لارو در حداکثر خانواده های مورد شناسایی از اواخر اسفند تا مرداد بوده و در ناحیه ساحلی بیش از 50 درصد نمونه ها در ماه اردیبهشت حضور داشته اند و در منطقه خوریات در ماههای فروردین و خرداد بیشترین حضور لارو مشاهده شده است . با توجه به زمان حضور افراد خانواده های مختلف ، اختلاف معنی داری در فصول مختلف مشاهده شده و گروه بندی انجام شده از حیث تنوع و پراکندگی افراد، توسط آنالیز واریانس یکطرفه دو فصل فعال تخم ریزی را در بهار و پاییز و دو فصل نسبت غیرفعال در تخم ریزی ماهیان منطقه را تابستان و زمستان بیان می کند. اکثر نمونه های شناسایی شده در این مطالعه، خاص منطقه نریتیک و سواحل جزر و مدی است و زیستگاه اکثر آنان بسترهای نرم و گلی است .