نام پژوهشگر: ناصرالدین حسن زاده تبریزی
زهرا علمداری ناصرالدین حسن زاده تبریزی
آنچه نفس این موجود بی همتای الهی را از دیگرموجودات متمایزمی سازد، صفت بقا و جاودانگی است. این نوشته سعی دارد مسأله خلود نفس ـ که یکی ازمسایل مشکل و بنیادین درعلم النفس است ـ را از دیدگاه ابن سینا بعنوان نمایند? فلسفه ی مشاء و ملاهادی سبزواری بعنوان نماینده ی حکمت متعالیه مورد بررسی قراردهد. در آغازپس ازنگاهی گذرا به مسائل بنیادین نفس، به دلیل رابطه ی تنگاتنگ میان تجرد و بقاء به دلایل اثبات تجرد نفس ازدیدگاه دوفیلسوف پرداخته و پس از آن به بیان ادله هر یک از دو فیلسوف در باب خلود نفس می پردازیم که حاصل آن اثبات صفت جاودانگی برای نفس است و در آخر هر فصل ازقرآن آیاتی به عنوان شاهد ذکر شده است.نتیجه بدست آمده این است که ابن سینا نفس را روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء میداند و ملاصدرا می گویدکه اصل تکون نفس ناطقه جسمانی بوده و در اثر حرکت جوهری ، روحانی شده و به صورت موجود مجرد درآمده است و بر این مبنی می گوید که نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و حاج ملاهادی سبزواری نیز که پیرو ملاصدرا ست ، گفته است که: النَّفسُ فی الحدوثِ جسمانیَّه وَفی البقاتَکونُ روحانی
فاطمه اسدی شریفی ناصرالدین حسن زاده تبریزی
هدف این پایان نامه بررسی راههای شناخت حقیقت است.یکی ازمهم ترین منابع یاراههای معرفت،عقل است.اهمیت عقل به حدی است که،سقراط دراین باره می گوید: زندگی تادر ترازوی خردسنجیده نشود،ارزش زیستن ندارد. دراین نوشتار،بعدازذکرمختصری ازتاریخچ? معرفت شناسی ازقبل ازسقراط تاقرن هفده، دیدگاه سه فیلسوف خردگرای غرب؛ دکارت، اسپینوزاولایب نیتس وسپس فیلسوف اسلامی، ملاصدرابیان شده است. یکی دیگرازراههای مهم شناخت حقایق،شناخت شهودی است.معنای شهود،این است که ماواقعیت هاراچنان که هستند،بدون واسط?مفاهیم وصورذهنی درک کنیم. چنین معرفتی،معرفت حضوری،اشراقی ویامکاشفه ای نیزنامیده می شود. البتّه کاربردشهود،درفلسف?غرب،تاحدودی متفاوت ازفلسف?اسلامی است.دراین نوشتار،علاوه برعقل کاربردواژه شهودونیزنقش آن در معرفت شناسی،درآراءدکارت ودوفیلسوف کارتزین؛ اسپینوزاولایب نیتس وهمچنین ملاصدرا بررسی شده است. درضمنِ بررسی نظرات هریک ازاین فلاسفه،درخصوص عقل وشهودبه نقدوبررسی و مقایسه آراءایشان بایکدیگر پرداخته شده وهمچنین محدودیّتهاونقصهای هریک ازاین دوروش بیان شده است.
مهدی میثاقی نژاد ناصرالدین حسن زاده تبریزی
همه انسانها در تمامی ادوار طالب سعادت بوده و هستند و برای دستیابی به آن تلاش می کنند و این مسأله امری فطری در زندگی بشر است. در شریعت و دین مبین اسلام و به تبع آن از دیدگاه شهید مطهری، سعادت بشر در گرو شناخت نفس و آگاهی از خویشتن و فطرت الهی است که برای شناخت آن لازم است دستورات الهی، انبیاء و اولیاء را خط مشی قرار داد تا بتوان به مقاماتی دست یافت. فطرتی که با ویژگی هایش موجب تمایز انسان با سایر حیوانات گردیده است و تربیتی که همراه با رعایت اصول فطری باشد منجر به کمال انسانی خواهد شد. از سوی دیگر برای این رشد و کمال شخصیت انسانی نیاز به مطالعه رفتارهای انسان در علوم روانشناسی است که از دیدگاه یونگ با توجه به کنترل رفتارها و بررسی آنها جهت زندگی اجتماعی و دستیابی به ریشه های عمیق و لایه های فطرت موجود در وجود آدمی می توان برای تعالی انسان که همان فردیت یافتگی یا تفرد نام دارد تلاش کرد.
جبار خداکرمی ناصرالدین حسن زاده تبریزی
چکیده : از دیدگاه علامه طباطبایی اصل بنیادین در علم النفس این است که نفس ناطقه انسان، جوهری مجرد از ماده است که از آن به " من " تعبیر می شود. نفس انسان در ابتداء همانند لوح سفیدی است که صور اشیاء در آن منطبع می شود. صورت اشیاء یا معلوم بالذات، امری مجرد است که حضور آن در نفس که آن هم مجرد است، منجر به علم می شود. علم به دو قسم حصولی و حضوری تقسیم می شود ولی از دیدگاه علامه طباطبایی هر علم حصولی به علم حضوری منحل می شود. از سوی دیگر نفس به تدریج از حالت بالقوه به حالت بالفعل می رسد و در نتیجه مسیر کمال خود را طی می کند. از دیدگاه علامه طباطبایی، نفس دارای حدوث جسمانی و بقای روحانی است، یعنی نفس جوهری جاودانه و فنا ناپذیر است. نفس منشاء تولید ادراکات مختلف است، گرچه نفس جوهر واحدی است ولی دارای آثار مختلفی است که علامه طباطبایی از آن تعبیر به علم، عالم، معلوم می کند. این آثار مختلف با یکدیگر اتحاد دارند و اختلاف آنها، اعتباری است. علامه طباطبایی محور علم النفس خود را بر تجرّد نفس، نحوه پیدایش ادارکات یا علم و انواع علم، متمرکز می کند.
لیلا قدیمی علی ایمان زاده
بسیاری از صاحب نظران، تدریس را فعّالیتی دارای صبغه ی زیبایی شناختی دانسته اند. این بدان معناست که معلّم در پایان یک تدریس خوب و موفّق همچون هنرمندی که موفّق به خلق یک اثر هنری شده است، تحت تأثیر ویژگی های زیبا شناختی آن به وجد می آید و احساس رضایت و لذّت به او دست می دهد. پژوهش حاضر با هدف، «دلالت های تربیتی نظریه زیبایی شناختی ماکسین گرین» انجام گرفته است. برای تحقق هدف فوق از روش پژوهش کتابخانه ای، اسنادی و توصیفی استفاده شد. بر اساس نتایج پژوهش، تدریس یا برنامه درسی می تواند به عنوان نوعی هنر تلقی شود. کار و فعالیت مناسب در هنرها دارای نتایج و پیامدهای شناختی می باشد که این امر دانش آموزان را متناسب با نیازها و تقاضای قرن بیست ویکم آماده می سازد. آموزشی دارای این ویژگی دانسته شده است که اجمالاً آثار «تربیتی» داشته و منجر به بروز رفتار آگاهانه مطابق با آن ارزش می شود. چنین آموزشی باید فرد را در عمیق ترین لایه های وجودی درگیر سازد و در نتیجه از او انسان متفاوتی پیش و پس از این آموزش ها بسازد که به افراد و گروه هایی شبیه و به افراد و گروه هایی بی شباهت است.آموزش فاقد این ویژگی عبث، ابتر و ناکارآمد ارزیابی می شود. مطلوبیت آموزش با این کیفیت، یعنی کیفیت به اصطلاح «زیبایی شناختی»، در کلیه ی ساحت های یادگیری و به ویژه ساحت اخلاق و ارزش ها بر کسی پوشیده نیست. لذا باید در تلاش برای دستیابی به رویکردهای هنری بود که این مهم را ممکن و میسر سازد.
شهرزاد دهقان جبارآبادی ناصرالدین حسن زاده تبریزی
خلاصه موضوع معاد، و مخصوصاً مبحث قیامت، در عصر حاضر نزدیک است به هاله ای از خیال بپیوندد. بنابراین، ما را به آن واداشت؛ غرض خود را، در وهله ی اول پاسخ به پرسش سرنوشت ساز معاد، و به خصوص روز قیامت اختصاص دهیم. اینکه؛ اصلاً قیامت چه واقعه ای است؟ چگونه به وقوع می پیوندد؟ در وهله ی دوم، در پی مقایسه ای بین قیامت از دیدگاه دو دین مقدس، اسلام و مسیحیت هستیم. در این راستا، تکیه اصلی خود را بر دو کتاب آسمانی قرآن و انجیل نهاده ایم. در قرآن کریم؛ تأکید بسیار زیادی، راجع به معاد و قیامت شده است. اگر هر کسی به قرآن مراجعه کند، به راحتی می تواند پاسخی به اکثر پرسش های خود، که راجع به قیامت و حیات پس از مرگ دارد، را جویا شود. قرآن کریم، اهمیت توجه کردن به بحث قیامت را مساوی با توجه کردن به بحث توحید دانسته است. در قرآن کریم توصیفی همه جانبه از قیامت ارائه شده است، و زندگی سرای دیگر را زندگی خیالی و اعتباری نمی داند، بلکه آن را حقیقی و واقعی می داند. اما اگر، به اناجیل چهارگانه، و حتی افزون بر کتاب مقدس مسیحیت به رساله های قدیسان مسیحیت، نیز رجوع شود، نمی توان پاسخی همه جانبه در مورد قیامت یافت. زیرا رستاخیزی که، در اناجیل به تصویر کشیده شده است، به مثابه ی نشانه ی عمل خدا و حقانیت عیسی(علیه السلام) است. پایه ی اساسی رستاخیز در اناجیل، رستاخیز عیسی(علیه السلام) است، و تنها معاد روحانی در مسیحیت مطرح است. عهدجدید، رستاخیز عالم را با رستاخیز مسیح به اثبات می رساند. قیامت، به آن معنا و مفهومی که مدنظر قرآن کریم است هیچ گاه در عهدجدید بیان نشده است. بلکه، به اعتقاد مسیحیان، عیسی مسیح بعد از کشته شدن، و دفن شدن دوباره از قبر خود برخاست و به آسمان ها رفت. مسیحیان معتقدند مسیح دوباره به زمین برخواهد گشت، و رستاخیز را در زمین برپا خواهد نمود.