نام پژوهشگر: گیتی تاکی
گیتی تاکی مجتبی منشی زاده
درگفتمانهای استدلالی که از رایج ترین اشکال تعامل انسانی هستند، گوینده یا نویسنده سعی دارد از طریق دلیل و برهان شنونده یا خواننده را در مورد نظری یا درست و نادرست بودن چیزی یا انجام کاری متقاعد کند. نکته ای که اثبات می شود نتیجه نام دارد و دلایلی که برای اثبات آن به کار می روند، علت نامیده می شود. نقش نماها واحدهای زبانی در سطح گفتمان و از طبقات مختلف دستوری اند که برای پیوند اجزای مختلف گفتمان به کار می روند و در گفتمان استدلالی برای پیوند علت و نتیجه به کار می روند. طبق تحقیق حاضر حدود 90 مورد نقش نمای استدلالی در زبان فارسی به کار می روند که به سه دسته نقش نمای علت، نیتجه و دو سویه (هم برای علت، هم نتیجه ) تقسیم می شوند. جایگاه این نقش نماها در 800 نمونه از گفتمانهای استدلالی فارسی بررسی و معلوم شد جایگاه آنها در ساخت جمله های مرکب وابسته و همپایه قابل پیش بینی است، اما در ساخت علّی– معلولی گفتمان که در زبان فارسی به دلیل ترتیب آزاد و متغیر این زبان پنچ جایگاه را شامل می شود یعنی نتیجه بعد از علت، علت بعد از نتیجه، علت قبل از نتیجه، علت قبل یا بعد از نتیجه یا بین اجزای نتیجه و نیز نتیجه بین اجزای نقش نما یا نقش نمای گسسته (به جز موارد محدودی) قابل پیش بینی نیست. همچنین کارکرد نقش نماهای گفتمانهای استدلالی فارسی مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه به دست آمد که این نقش نماها می توانند در پنج سطح گفتمانی مورد نظر شیفرین 1987 کار کرد داشته باشند: در سطح اندیشگانی که ساخت معنایی است و در واقع اندیشه ای بر اساس واقعیت بنا شده است، کارکردی بالفعل به عنوان نقش اولیه دارند. در سطح ساخت اطلاع که شامل دانش و فرادانش گوینده و شنونده است و معمولاً اطلاعی پیش زمینه نتیجه گیری قرار می گیرد این نقش نماها کارکردی بالفعل به عنوان اولین نقش ثانویه دارند. معمولاً نتیجه، اطلاع کهنه و پیش زمینه، اطلاع نو است. در سطح ساخت کنشی که انگیزه ای در گفتمان باعث انجام یک کنش می گردد، نقش بالقوه دارند که اگر در جفتهای ادعا- دلیل، درخواست- دلیل، پذیرش- توجیه( که مورد نظر شیفرین است) و نیز دو جفت انگیزه و کنش دیگر یعنی توصیه- دلیل و تأکید- دلیل که در فارسی وجود دارند ولی در طبقه بندی شیفرین ذکر نشده بود ، ایفای نقش کنند بالفعل می شوند. در ساخت تعاملی که دارای جفتهای همجوار مربوط به هم است مثل سوال ـ جواب با چرا- چون، و نیز در ساخت مشارکتی که شنونده فعال با استفاده از نقش نما در گفتمان مشارکت می کند، نقش بالقوه دارند که اگر در بافت مناسب آن قرار گیرند بالفعل می شوند. همینطور نقش شاخص که شیفرین معتقد است با احتساب آن، هیچ دو نقش نمای معادلی باقی نخواهد ماند، در مورد نقش نماهای معادل فارسی بررسی و مشخص شد که نقش شاخص مد نظر شیفرین نمیتواند در مورد نقش نماهای استدلالی معادل در فارسی تمایز دهنده باشد. وی دو معیار شاخص گوینده و شاخص متن را در نظر گرفته و معتقد است چنانچه با مد نظر قرار دادن پنج سطح گفتمانی و نیز خواص نقش نماها، باز هم نقش نماهای معادلی وجود داشته باشند توسط دو نقش شاخص گوینده و متن از هم متمایز می شوند که در فارسی چنین نیست . تمایز نقش نماهای معادل در گفتمانهای استدلالی فارسی با ملاک و معیارهای شیفرین به طور کامل قابل بررسی نیست و باید معیارهای غیر زبانی مثل ژانرها، موقعیت های اجتماعی و تفاوتهای فردی و اجتماعی را به معیارهای شیفرین اضافه کنیم تا تمایز بین آنها امکان پذیر گردد.
فاطمه قایدی گیتی تاکی
رساله ی حاضر، پژوهشی است در حوزه ی زبانشناسی که به بررسی ابزارهای زبانی در تبلیغات مجلّات و روزنامه های زبان فارسی براساس چارچوب نظری وودز می پردازد. این نظریه نشان می دهد که تبلیغ کنندگان از چه ابزارهای زبانی برای ترغیب مخاطب بهره می گیرند و چگونه آنها را به کار می برند. برای این منظور، تبلیغات مجلّات «موفقیّت، خانواده، خانواده سبز و روزهای زندگی» از هر کدام ده عدد مربوط به سالهای 1390و 1389، تبلیغات روزنامه های «جام وجم، همشهری، کیهان و اطّلاعات» از هر کدام بیست عدد مربوط به 1390، مورد بررسی قرار گرفته است؛ که جمعا چهارصد و پنجاه و عدد تبلیغ، مطالعه و بررسی شده است و این نتایج بدست آمده است که1- از نحو در تبلیغات مجلّات و روزنامه های زبان فارسی مثل: استفاده از «صیغه امری، صفت عالی و جملات سوالی» استفاده می شود، 2- همه ی شیوه های مورد نظر وودز که عبارتند از: صفت عالی و شخصی سازی، صیغه امری، سوال بلاغی، مبالغه، مقایسه، استفاده از صفت«جدید»، صفت جامع بدون استفاده از هیچ دستورخاص، سه قسمتی، سوال بلاغی، مواد تشکیل دهنده ی محصول، قافیه، پیش انگاری، کلمات ضد و نقیض، ریتم، تکرار، لغت اختراعی، استعاره، نوشتن حروف آغازی عبارات، جان بخشی به اشیاء، نماد صوتی، حسن تعبیر، ابهام واژگانی و تشبیه بر تبلیغات مطبوعات ایران منطبق نیست، 3- میزان کاربرد همه شیوه های گفتمان تبلیغات یکسان نیست؛ مثلا «جان بخشی به اشیاء، نماد صوتی، حسن تعبیر، ابهام واژگانی و تشبیه» در تبلیغات مجلّات و روزنامه های فارسی زبان کاربرد ندارند. اما ابزار استفاده از «زمان حال» که در الگوهای وودز نبوده است در تبلیغات مطبوعات ایران کاربرد دارد. در تبلیغات زبان فارسی، 50/18 از «صفت عالی و شخصی سازی»، 89/11از «صیغه امری»، 69/9 از «سه قسمتی»، 03/9 از «صفت جامع بدون استفاده از هیچ دستورخاص»، 81/8 از «زمان حال»، 95/5 از «مبالغه»، 29/5 از «مقایسه»، 52/3 از «استفاده از صفت«جدید»، 86/2 از «سوال بلاغی»، 76/1 از «مواد تشکیل دهنده ی محصول»، 54/1 از «قافیه»، 10/1 از «پیش انگاری»، 44/ از «کلمات ضد و نقیض»، 22/ از «ریتم، تکرار، لغت اختراعی، استعاره و نوشتن حروف آغازی عبارات» و 0/ از «جان بخشی به اشیاء، نماد صوتی، حسن تعبیر، ابهام واژگانی و تشبیه »، استفاده می شود.
مریم رحیمی عباسعلی آهنگر
چکیده بر اساس دولی و لوینسـون (2001)، پیوسـتگی یکی از مهم ترین مفاهیم تحلیل گفتمان است، که به روابط معنایی موجود در متـن اشاره می کند. این عنصر گفتمانی نشان می دهد که چگونه بخشی از گفتمان از نظر مفهومی با بخش دیگر ارتباط پیدا کرده، و به واسطه ی آن درک می شود. ابزارهای پیوستگی به شش دسته ی عبارات توصیفی (descriptive expressions)، همانندی (identity)، روابط واژگانی (lexical relations)، الگوهای صرفی- نحوی (morpho-syntactic patterns)، علائم ارتباطی میان گزاره های معنایی (signals of relations between propositions)، و الگوهای آهنـگ گفتـمـان (intonation patterns) تقسـیم می شود. هدف این پژوهش بررسی و توصیف نقش ابزارهای پیوستگی و میزان کاربرد آن ها در گفت وگوهای زنده ی ورزشی رادیویی و تلویزیونی فارسـی است. بر این اساس، حدود 15 هزار کلمه از 10 گفت وگوی زنده ی ورزشی رادیویی و 15 هزار کلمه نیز از 10 گفت وگوی زنده ی ورزشی تلویزیونی گردآوری شد. برای مقایسه ی بسامد کاربرد هر ابزار و زیرمجموعه های آن و تشخیص میزان معناداری تفاوت ها در کاربرد هر کدام در داده های رادیویی و تلویزیونی مربوط از آزمون تی (t-test) اسـتفاده گردید. یافته های پژوهش نشان می دهد که ابزارهای پیوستگی مطرح شده توسط دولی و لوینسون (همان) به گفت وگوهای زنده ی ورزشی رادیویی و تلویزیونی فارسی قابل تعمیم هستند. به علاوه، نتایج آزمون تی نشان می دهد که این داده ها در کاربرد ابزارهای عبارات توصیفی، روابط واژگانی، و الگوهای صرفی- نحوی تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند. اما در کاربرد ابزارهای همانندی و علائم ارتباطی میان گزاره های معنـایی با یکدیگر تفــاوت معـناداری دارند. افزون بر این، ابزار هماننـدی پرکاربردترین و ابزار عبارات توصـیفی کم کاربردترین ابزار پیوستگی در داده های مورد نظر هستند.
امیر قیصی پور گیتی تاکی
متن از جملاتی تشکیل شده است که به نحو خاصی به هم مرتبط شده اند. ابزارهایی که این ارتباط را ایجاد می کنند، انسجام متن نامیده می شوند. یکی از راههای ایجاد انسجام متنی، انسجام واژگانی است. در این نوع انسجام، با انتخاب واژه هایی سروکار داریم که با جملات قبلی مرتبط هستند. به عبارت دیگر، انسجام واژگانی هماهنگی واژگان دو یا چند جمله با هم است که روابط مفهومی را در نظام معنایی برقرار می کنند. در این پژوهش تلاش شده است تا ابزارهای چندگانه ایجاد انسجام واژگانی از دیدگاه هلیدی و حسن (1976) در کتاب تنگسیر نوشته صادق چوبک (1384) بررسی و ارائه شود. آنها انسجام واژگانی را تحت عنوان تکرار و با هم آیی تقسیم بندی کرده اند. بازآیی یا تکرار، کاربرد واژه هایی است که به نحوی به واژه های قبل ارجاع می یابد و شامل هم معنایی، تضاد معنایی و شمول معنایی است. با هم آیی، هم نشینی واژه هایی است که چه از نظر مفهومی و چه از نظر عرفی با هم مرتبط اند. هدف پژوهش در گام اول این است تا انطباق ابزارهای انسجام واژگانی در کتاب تنگسیر نوشته صادق چوبک (1384) را با ابزارهای انسجام واژگانی موردنظر هلیدی و حسن (1976) بیابد. در گام بعدی میزان کاربرد ابزارهای انسجام واژگانی و مشخص شدن پرکاربردترین آنها موردنظر است. روش انجام پژوهش، تحلیلی- توصیفی می باشد. در این پژوهش تمامی موارد انسجام واژگانی از دیدگاه هلیدی و حسن(1976) شناسایی و در جداول خاص همراه با بسامد آنها ارائه شده اند. تکرار با بسامد 3456 و میزان آن 73.26 % در جایگاه اول و دارای بیشترین بسامد، تضاد معنایی با بسامد 425و میزان آن 9% در جایگاه دوم، هم معنایی با بسامد349 و میزان آن 7.39% در جایگاه سوم، با هم آیی با بسامد273و میزان 5.78 % در جایگاه بعدی و شمول معنایی با بسامد214و میزان آن 4.60% در آخرین جایگاه قرار دارد. با تحلیل آمارها مشخص می شود که متن کتاب با توجه به استفاده بجا از ابزارهای انسجام واژگانی از انسجام مناسبی برخوردار است. همچنین با بررسی داده ها این نتیجه حاصل شد که مواردی وجود دارد که الگوی هلیدی و حسن(1976) نمی تواند پاسخگوی آن باشد.
زهرا قاسمی محمود الیاسی
تجزیه و تحلیل کلام یا سخن کاوی، یکی ازگرایش های جدید علم زبان شناسی است که دردهه ی حاضر، بیشترین حجم مطالعات زبان و زبان شناسی معطوف به آن گردیده است. رساله ی حاضر به بررسی انسجام متن از دید گاه هلیدی و حسن (1976) در پیامک های تلفنی فارسی زبانان براساس عامل پیوستگی می پردازد. جامعه ی آماری در پژوهش حاضر ، پیا مهای کوتاه دریافت شده در طی سال 1390 است که تعداد 200 پیام کوتاه به طور تصادفی برگزیده شده اندارسال کنندگان این پیامک ها در فاصله سنی 20 تا 45 سال و با تفکیک جنسیت (100 مورد خانم ها و 100 مورد آقایان) مورد بررسی قرار می گیرند. یافته ها و نتیجه گیری در بررسی و تحلیل پیامک ها به نتایج زیر دست یافتیم: 1 – دربین ابزارهای انسجامی، عامل حذف بالاترین بسامد کاربرد را دارد. نتیجه جالب حاصل از این یافته بیانگر این است که از آنجا که یکی از امتیازات اطلاع رسانی بوسیله پیامک، صرفه جویی در وقت و انرژی است، کاربران برای تسریع در ارسال ودریافت پیام تا حد ممکن سعی در حذف عوامل اضافی و تکراری دارند بدون اینکه خللی در تفهیم پیام ایجاد شود. 2 -خانم هادرسنین 30-20سال، باتفاوت نسبتاًمحسوسی تعداد واژگان بیشتر نسبت به آقایان در همین سن به کار می برند. 3 – آقایان در سنین 40 – 30تعداد واژه های بیشتری نسبت به خانم ها بکار برده اند. 4 – از لحاظ تعداد حذف در خانم ها و آقایان هر چه میزان سن بالاتر می رود میزان حذف بیشتر می گردد . 5– از نظر میانگین تعداد واژه در هر پیامک، خانم ها در سنین 40 – 30 سال واژگان کمتری نسبت به خانم های 30 -20 ساله به کار می برند. 6 – بعد از حذف، در بین آقایان بیشترین بسامد کاربرد مربوط به عامل ربط و در خانم ها ارجاع است. 7 – بطور کلی کاربران تلفن همراه (خانم هاوآقایان) از ابزارهای انسجامی جزء واژگی، شمول معنایی، اسم عام، تقابل معنایی و تباین معنایی یا هیچ گونه استفاده ای نکرده اند و یا به تعداد بسیار محدود به کار برده اند. وبنظر می رسد با توجه به ماهیت پیامک تلفنی، این ابزارها نقش چندان موثری در انسجام متن و رسایی پیام در پیامک هایی با مضمون اطلاع رسانی ندارند.
رضا رافع شیخی گیتی تاکی
چکیده عوامل مختلفی از جمله، عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، گرایش مذهبی و رسانه بر نامگذاری افراد تاثیر دارند. میزان تحصیلات و آگاهی فرد از معنی و مفهوم نام ها و بستر زیست محیطی که در آن زندگی می کند نیز نقش بسزایی در نامگذاری افراد دارند. پژوهش حاضر به توضیح و تبیین عوامل تاثیر گذار در نامگذاری افراد در شهر زاهدان از سال 1375 تا 1391، از دیدگاه زبانشناختی می پردازد. در این پژوهش، بیشتر از دیدگاه های لاینز استفاده شده است. آمار مربوط به نامگذاری از اداره ثبت احوال استان سیستان و بلوچستان اخذ شده اند. پنجاه نام اول از لحاظ فراوانی در هر سال، انتخاب شده اند. نام ها از جنبه های مختلف معنایی و ساختی مانند جنبه های ریشه شناختی، ساختی، نمادین، واژگانی و آوایی، مورد بررسی قرار گرفته اند. اسم هایی که به دلیل معنای نمادین انتخاب می شوند، تداعی کننده معنای خاصی می باشند که به معنای واژگانی آنها مربوط نمی شود. این معانی خاص شامل معنای مذهبی، ملی واسطوره ای، زیبایی شناسی و فرنگی می شود. بررسی داده ها نشان می دهد از لحاظ ریشه شناسی، بیشتر نام ها ریشه عربی دارند. به عنوان مثال، در سال1375 در بین پنجاه نام اول پسران، 93% را نام هایی با ریشه عربی تشکیل می دهند که بیشترین درصد ریشه عربی در بین این چند سال را شامل می شود. این درصد در بین دختران در همان سال به 77% می رسد. در همین سال در بین پنجاه نام اول پسران، تنها 2% شامل نام های فارسی می شوند، این در حالیست که در مورد نام دختران در این سال، درصد نام های فارسی به 14% می رسد. از لحاظ ریشه شناسی، نام های پسران تنوع کمتری نسبت به نام های دختران دارند. بررسی ها نشان می دهد که از لحاظ ساختی، اسم های ترکیبی پسران بیشتر از اسم های ترکیبی دختران می باشند. همچنین اسم های ترکیبی مانند "فاطمه زهرا" و "نازنین زهرا"، در چند سال اخیر بیشتر انتخاب شده اند. در مورد نام های پسران، نام هایی ترکیبی که بخش اول آنها "امیر"، می باشد، امروزه بیشتر انتخاب می شوند. مانند:"امیرعلی"و"امیرحسین". در مورد نام های دختران و پسران، در بخش معنای نمادین، معنای مذهبی بیشترین تعداد را شامل می شود. در این بخش، نام هایی با معنای زیبایی شناسی و فرنگی، بیشتر برای نام دختران انتخاب شده اند. نام هایی که به دلیل معنای واژگانی آنها انتخاب می شوند مانند:"امید"، "آرزو"، نسبت به نام های مذهبی از فراوانی کمتری برخوردار هستند. از لحاظ آوای پایانی، دربین نام های دختران، از واکه های بیشتر و متنوع تری نسبت به نام پسران استفاده شده است. واژگان کلیدی: نامگذاری، معناشناسی، معنای نمادین، ریشه شناسی، اسم های ترکیبی، معنای زیبایی شناسی
مهدی عباسی گیتی تاکی
رساله حاضر، پژوهشی است در حوزه زبان شناسی که به بررسی کنش های گفتار موجود در ترجمه آیات جزء سی قرآن کریم بر اساس نظرات سرل(1969)و آستین(1962) می پردازد. این نظریه نشان می دهد که زبان فقط برای توصیف جهان استفاده نمی شود؛ بلکه برای انجام رشته ای از امور دیگر نیز استفاده می شود که می-تواند منظور مخاطب از بیان پاره گفتار را نشان دهد. آستین (1962) سه نوع کنش برای گفتار روزمره در نظر می گیرد که در هر گفته ای به طور همزمان اتفاق می افتد: کنش بیانی (locutionary)، که به گفتار گوینده بر می گردد. کنش منظوری (illocutionary)، که به قصد گوینده در بیان کلمات بر می گردد. کنش تاثیری (perlocutionary)، که به تاثیری که این پاره گفتار بر افکار و اعمال شنونده دارد بر می گردد و واکنش مخاطب یا شنونده را بر کنش غیر بیانی گویند. سرل نیز کنش های گفتاری را به پنج دسته: اعلامی، ترغیبی، عاطفی، تعهدی و اعلانی تقسیم می کند. بدین منظور، ترجمه آیات جزء سی قرآن کریم، مورد بررسی قرار گرفته است و کنش منظوری موجود در آیات بر اساس ترجمه محمد رضا صفوی که برگرفته از تفسیر المیزان است مورد بررسی قرار گرفته اند که جمعاً 563 آیه، مطالعه و بررسی شده و این نتایج به دست آمده است که 1-در قرآن کریم کنش های «ترغیبی، اعلامی، عاطفی و تعهدی» کاربرد دارند،2- انواع زیرگروه های به کاررفته در قرآن کریم عبارت اند از کنش ترغیبی شامل: پرسشی (انگیزش و آگاهی، دعوت به تفکر ، پیش بیانی، جلب توجه)، دستوری، اخطاری، بیم دهنده /انذار دهنده ، تشویق کننده/بشارت دهنده، کنش اعلامی شامل: بیان تاکید، بیان علت، بیان انگیزش و آگاهی ، بیان وقوع، بیان چگونگی وقوع، بیان نتیجه، بیان تردید، بیان شرط،کنش عاطفی شامل:دقت انسان به آفرینش، تحسر، نفرین، توصیه و کنش تعهدی شامل: بیان سوگند.3-بسامد کنش های گفتار ترجمه آیات جزء سی قرآن کریم یکسان نمی باشد. در ترجمه آیات جزء سی «کنش ترغیبی» بیشترین کاربرد یعنی38.5% و «کنش تعهدی»با 8.5%، کمترین کاربرد را دارد، همچنین «کنش اعلامی» 38% و «کنش عاطفی» 15% کنش ها را تشکیل می دهند. همان گونه که بیان شد « کنش اعلانی» در آیات جزء سی کاربرد ندارد. کلمات کلیدی: تحلیل کلام، کاربرد شناسی، کنش گفتار،کنش تعهدی، ترغیبی، عاطفی، اعلامی، قرآن کریم.
عماد خلیلی پاکزاد یوسفیان
ایدئولوژی در زندگی ما نقش مهمی ایفا می کند. زبان و ترجمه از عرصه هایی هستند که می توانند به صورت چالشی در مقابل ایدئولوژی قرار بگیرند. ترجمه توسط ایدئولوژی حاکم بر هر جامعه ای به تصویر کشیده می شود. اگر به نظریه ترجمه و ایدئولوژی نظری بیفکنیم، سرنخ هایی از تاثیر تفاوتها و کشمکش های فرهنگی در آنها به دست می آید. در این پژوهش سعی شده است که با بهره گیری از مدل حتیم و میسن (1990، 1991 و 1997) به بررسی ایدئولوژیهای نهفته در رمان دل تاریکی به قلم صالح حسینی (1389) پرداخته شود. فرایندهای ایدئولوژیک مدل حتیم و میسن شامل تفصیل متن، تقلیل متن، عینی سازی متن، تبدیل معلوم به مجهول یا بالعکس، اسمی شدگی، تکرار و تغییر عاملیت می شوند. این پژوهش قصد دارد در گام اول به کاربردی بودن مدل حتیم و میسن در تحلیل ترجمه بپردازد، در گام دوم مشخص سازد که آیا ایدئولوژی مترجم رمان در ترجمه رمان دل تاریکی تاثیرگذار بوده است یا خیر و در گام سوم میزان بهره گیری مترجم از فرایندهای ایدئولوژیک در ترجمه رمان دل تاریکی مشخص شود. روش انجام این پژوهش به صورت توصیفی - تحلیلی می باشد. ابتدا با استفاده از مدل حتیم و میسن (1990، 1991 و 1997)، فرایندهای رمان دل تاریکی ترجمه صالح حسینی (1389) مشخص و دسته بندی خواهد شد. پس از توصیف فرایندهای دستوری و تحلیل آنها از جهت تاثیر ایدئولوژی مترجم، میزان وقوع هر یک از این فرایندها بررسی می گردد. در پایان نیز این نتایج حاصل شد: 1) مدل حتیم و میسن، مدلی مناسب در جهت ارزیابی ایدئولوژی های مترجم می باشد اما این مدل با همه مزایایی که دارد، برخی نمودهای آشکار ایدئولوژی در ترجمه را پوشش نمی دهد. 2) در مورد پی بردن به ایدئولوژیهای مترجم، ایدئولوژیهای فردی و اجتماعی وی بررسی شد. رمان دل تاریکی حاوی مفاهیم ضد استعماری و ضد امپریالیسم می باشد که این مفاهیم با ایدئولوژیهای فرهنگ مقصد در تضاد نیستند. پس مترجم تغییرات زیادی را اعمال نکرده است. از لحاظ ایدئولوژیهای فردی مترجم نیز راهکارهای سبکی و فردی وی بررسی و مشاهده شد که وی تمایل بسیاری به استفاده از جهانی های ترجمه دارد. 3) بیشترین بسامد از آن فرایند تفصیل (حدود 42%) بود و در جایگاه اول قرار گرفت که نشان می دهد ترجمه ادبی میل به گسترش متن دارد. عینی سازی (16.58%) سومین بسامد را داشت که نشان دهنده راهکارهای سبکی و فردی مترجم می باشد. از این رو که ایدئولوژی های رمان با ایدئولوژیهای فرهنگ ما در تضاد نیست و مترجم قصد نداشته تغییرات عمده ای در متن ایجاد کند، کم بسامد بودن دو فرایند تغییر عاملیت (4.66%) تبدیل معلوم به مجهول یا بالعکس (8.81%) ثابت شد. سه فرایند تقلیل (حدود 18%) در جایگاه دوم، اسمی شدگی (5.69%) در جایگاه پنجم و تکرار (4.14%) در جایگاه آخر یعنی هفتم نیز چندان معنا دار نبوده و قابل توجیه نمی باشند، فقط نشان دهنده حرکت مترجم در مسیری مخالف ایدئولوژیهای حاکم بر متن مبدا می باشد.
مهدیه شکوهیان عباسعلی آهنگر
براساس دیدگاه کولتارد و جانسون (2007)، می توان متون مکتوب و شفاهی حقوقی را در حوزه های واژگانی، دستوری، معناشناسی، کاربردشناسی، و گفتمان بررسی کرد. در حوز? واژگانی، واژه های تخصصی(technical vocabulary)، در حوز? دستور، اسم سازی (nominalization)، مجهول سازی (passivization)، در حوز? معناشناسی، ابهام (ambiguity)، عملگرهای منطقی(logical operators)، در حوز? کاربردشناسی، کنشهای گفتاری (speech acts) سرل (1969)، و همچنین، گون? کلام (genre)، در حوز? گفتمان (discourse)، نشانگرهای گفتمان(discourse markers)، مواردی هستند که به عقید? کولتارد و جانسون (همان) قابل بررسی و مطالعه در متون حقوقی می باشند. هدف این پژوهش، بررسی و توصیف این ویژگی های زبانشناختی، تعیین میزان کاربرد آنها در نمونه هایی از دادخواستها (petitions)و دادنامه های (verdicts)مکتوب دادگاه خانواده در ایران و مقایس? بسامد کاربرد آنها در این دو دسته از داده ها است. پیکر? زبانی پژوهش حاضر، مشتمل بر 50 دادخواست مکتوب و 50 دادنام? مکتوب از دادگاه خانواده واقع در استان گیلان، شهرستان لنگرود میباشد. برای مقایس? بسامد کاربرد هر ویژگی و زیرمجموعه های آن و تشخیص میزان معناداری تفاوتها در کاربرد هر کدام در داده های پژوهش مربوط، از نرم افزار اس. پی. اس. اس. (spss) و آزمون تی (t-test) (آزمون دو نمون? مستقل) استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون t نشان می-دهد که داده های این پژوهش از نظر واژه های تخصصی، اسم سازی، عملگرهای منطقی، حذف و جابجایی عبارات تخصصی به عنوان زیر مجموعه ای از عناصر گون? کلام با یکدیگر تفاوت معناداری دارند. اما در کاربرد مجهولسازی، ابهام، کنشهای گفتاری، حذف و جابجایی ساخت بلاغی گون? کلام و نشانگرهای گفتمان، میان دادخواستها و دادنامه های پژوهش حاضر تفاوت معناداری وجود ندارد. از سوی دیگر، در این پژوهش تنها به توصیف نشانگرهای گون? کلام و ویژگیهای موقعیتی به عنوان زیرمجموعه ای از گون? کلام پرداخته شد زیرا، این ویژگیها از نظر آماری قابل تحلیل و مقایسه نبودند.
فاطمه بهرامی پاکزاد یوسفیان
واژه¬های فرهنگی در ترجمه، مربوط به جنبه¬هایی از زندگی می¬باشند که برای هر فرهنگی نامأنوس هستند و مترجمان را با مشکل مواجه می¬سازند. از جمله¬¬¬ی این واژه¬ها می¬توان به: انواع گیاهان، جانوران، موادّ غذایی، پوشاک، مسکن و شهرها، وسایل نقلیّه، فرهنگ اجتماعی، فعّالیّت¬ها، انواع بازی¬ها و سرگرمی¬ها، نهادها، آداب و رسوم، حرکت گفتاری، ژست، عادات و غیره اشاره کرد. شناخت عناصر و واژه¬های فرهنگی موجود در متن به بهبود روابط معنایی و واژگانی موجود در ترجمه کمک شایانی می¬کند و این رویکرد هدف عمده¬ی توسعه¬ی دامنه¬ی مطالعات ترجمه بوده است؛ اینچارالد (2001) و عبدالحافظ (2004) در این زمینه تحقیقاتی انجام داده¬اند. با این همه، تاکنون پژوهشی پیرامون بررسی ترجمه¬ی واژه¬های فرهنگی در آثار ترجمه شده¬ی فارسی از رمان هکلبری فین صورت نگرفته ¬است، در این پژوهش توصیفی- تحلیلی به بررسی واژه¬های فرهنگی در چهار اثر ترجمه شده¬ از رمان انگلیسی به فارسی هکلبری فین نوشته¬ی مارک تواین (1976) پرداخته می¬شود. توصیف و تحلیل واژه¬هایِ فرهنگی، بر اساس فرایند¬های نیومارک (1988) می¬باشند. همچنین، این پژوهش به بررسی تأثیر زمان در استفاده¬ی بیشتر مترجمان از فرایندی خاص و نیز تأثیر آن، بر ترجمه¬ی واژه¬های فرهنگی می¬پردازد. علاوه بر این، میزان بسامد فرایند¬های مورد استفاده¬ی مترجمان برای بررسی یکسان بودن این فرایند¬ها، نیز مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. بدین منظور، 80 واژه¬ی فرهنگی از رمان هکلبری فین همراه با معادل¬های فارسی آن¬ها طیّ 4 دهه (قبل و بعد از انقلاب)، جمع آوری گردیده ¬است و سپس داده¬ها از لحاظ آماری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته¬اند. نتایج بدست آمده حاکی از آن بودند که زمان، تأثیری در استفاده-ی بیشتر مترجمان از فرایندی خاص ندارد ولی تأثیر آن بر روی ترجمه¬ی واژگان فرهنگیِ مذهبی، آداب، رسوم و سنت¬ها، نمایان بوده¬است. بدین معنا که در طول زمان، مترجمان معنای واژگان را بیشتر به سمت جنبه¬ی مثبت معنایی و مذهبی سوق داده¬اند. به¬علاوه، نتایج حاکی از یکسان نبودن پانزده فرایند نیومارک (1988) نیز بوده¬ است. بدین صورت که فرایند¬های معادل کارکردی (نقشی) (¬%85=m)، معادل فرهنگی (% 67.5=m) و انتقال (%62.5=m) بیشترین کاربرد را داشته¬اند و فرایند¬های تحلیل محتوا (%7.5=m)، دگرگفت (% 3.75 =m) و ترجمه¬ی موقّت (% 0=m)، کمترین بسامد را به خود اختصاص داده¬اند.
آمنه عرب زاده یک لنگی یحیی کیخایی
در این پژوهش، با استفاده از رویکرد قوم نگاری ارتباط هایمز (1974) رویدادهای ارتباطی فیلم جدایی نادر از سیمین تحلیل شده است. بر اساس این رویکرد اجزای گفتار در قالب مدل speakingتحلیل میشوند. هر یک از حروف این واژه به یکی از اجزای گفتار اشاره دارد. s به مکان فیزیکی و ساحت روانی، p به مشارکین در گفتار، e به اهداف، a به توالی کنش ها، k به لحن کلام، i به ابزار و مجرای ارتباطی، n به هنجارهای تعامل و تفسیر و g به ژانر یا گونه ی متنی اشاره دارد. داده های پژوهش رویدادهای ارتباطی فیلم مزبور می باشند که بر اساس عوامل هشت گانه ذکر شده و همچنین ارتباط آنها با فرهنگ جامعه ی زبانی فیلم یعنی جامعه ی ایران مورد بررسی قرار گرفته اند. ضمن اینکه داده های مرتبط با جامعه ی زبانی فیلم که شامل طبقات اجتماعی، حوادث سیاسی، قوانین حقوقی، مذهبی و فرهنگی می باشد، نیز تعریف شده است. نتایج به دست آمده بیانگر تطابق اجزای گوناگون گفتار در این رویکردبا قوانین فرهنگی ایران است، به طوری که هر یک از رویدادهای ارتباطی فیلم دارای عوامل هشتگانه ی مدل speaking هایمز می باشند و این عوامل نیز بر اساس فرهنگ جامعه¬ی ایران تنظیم شده¬اند.
الهه ترابی پاکزاد یوسفیان
زبان سیاست مساَله ای پیچیده است شامل بسیاری از فنون زبانی که برای تأثیرگذاری بر گوینده در جهت دستیابی به فکر یا گرایش مورد نظر استفاده می شود. کاربرد فنون زبان به هدف گوینده بستگی دارد. یکی از این فنون، استعاره است. به کارگیری استعاره در گفتمان سیاسی سبب می شود که سخنران بتواند منظور خود را بهتر به مخاطبان القا نماید و به بازخوردی که از آن ها انتظار دارد برسد. لیکاف و جانسون اولین کسانی بوده اند که استعاره را از نگاهی نو بررسی و نظریه ی استعاره مفهومی) (conceptual metaphorرا برای اولین بار در کتاب استعاره هایی که با آن ها زندگی می کنیم (1980) (metaphors we live by) مطرح کردند. آن ها استعاره ی مفهومی را به سه دسته اصلی استعاره های جهتی (orientational metaphors)، استعاره های هستی شناختی (ontological metaphors) و استعاره های ساختاری (stractural metaphors) تقسیم می کنند. هدف از انجام این پژوهش بررسی استعاره در گفتمان سیاسی دکتر احمدی نژاد بر اساس نظریه ی استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (1980) است. برای این منظور، تعداد 38 سخنرانی دکتر احمدی نژاد که بین سال های 1384 تا 1392 ایراد گردیده اند، انتخاب شدند و این نظریه بر روی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. سپس تمام نمونه همگن 27 تایی از این سخنرانی ها انتخاب شد و پس از استخراج استعاره های آن ها, جداول و نمودارهای آماری برای آن ها رسم گردیدند. نتایج این پژوهش نشان می دهند که از بین سه نوع استعاره های یاد شده، استعاره های جهتی با 63.92 درصد، بیش ترین میزان کاربرد در سخنرانی ها را داشته اند. پس از آن، استعاره های هستی شناختی با 32.16 درصد قرار می گیرند و در نهایت استعاره ی ساختاری با 3.92 درصد، کمترین میزان بهره گیری را به خود اختصاص می دهند. در بین سخنرانی ها، سخنرانی ای که در جمع حامیان دولت اسلامی بوده است، با 16.47 درصد، بیش ترین میزان استعاره را به خود اختصاص داده است که دلیل آن می تواند احساس صمیمیت بیشتر دکتر احمدی نژاد در میان این گروه باشد. کمترین میزان بهره گیری از استعاره ها نیز به صورت برابر مربوط به سخنرانی های ایراد شده در سازمان ملل و اجلاس خارجی و سخنرانی های خارج از کشور به اندازه ی 7.84 درصد بوده اند.
الهام علی آبادی گیتی تاکی
در تحلیل گفتمان انتقادی رویکرد های مختلفی وجود دارد که از جهاتی با یکدیگر متفاوتند، اما نقطه ی اشتراک آن ها این است که تنها توصیف زبان کافی نیست بلکه می بایست به تبیین زبان در رخداد های ارتباطی پرداخت و از این طریق به اهمیت نقش آن در آشکارساختن نابرابری های اجتماعی توجه کرد. ون لیوون برخلاف بسیاری از زبان شناسان دیگر در حوزه ی تحلیل گفتمان انتقادی، قبل از پرداختن به مسایل زبان شناسی در جستجوی ابداع الگویی جامعه شناختی- معنایی است که از طریق آن بتواند کارگزاران اجتماعی را به تصویر بکشد. بنابر نظر ون لیوون (1996)، کارگزاران اجتماعی تحت تاثیر سیاست ها و تصمیمات سازمان های قدرتمند می باشند و از اینرو شیوه های کلی که از طریق آن می توان کارگزاران اجتماعی را در گفتمان نشان داد، توضیح می دهد. در پژوهش حاضر نیز با تکیه بر مبانی نظری الگوی تحلیل متون ون لیوون (1996)، میزان و نحوه ی بکار گیری مولفه های جامعه شناختی- معنایی «حذف»، «اظهار»، «فعال سازی»، «منفعل سازی»، «تشخص بخشی»، «تشخص زدایی»، «پیوند زدن»، «تفکیک کردن»، «نام دهی»، «طبقه بندی کردن»، «جنس ارجاعی» و «نوع ارجاعی»، در گزیده ای از عناوین خبری روزنامه های خارجی و داخلی پیرامون خیزش های انقلابی برخی کشور های عربی منطقه (مصر، بحرین، لیبی و یمن) در سال 1390 مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا 200 عنوان از دو روزنامه ی خارجی «گاردین و واشنگتن پست» و دو روزنامه ی داخلی «رسالت و شرق» به طورکیفی و کمی تحلیل شد. نتایج بیانگر این امر است که مولفه های جامعه شناختی- معنایی ون لیوون (1996) ابزاری کارآمد در تحلیل اخبار مربوط به خیزش های انقلابی برخی کشور های عربی منطقه به شمار می روند. علیرغم کاربرد مولفه های گفتمان مدار در روزنامه های مذکور، تفاوت در نوع بهره گیری از این مولفه ها پیرامون موضوع خیزش های انقلابی برخی کشورهای عربی منطقه، مبین اختلاف دیدگاه آن ها نسبت به موضوعی واحد است. میزان استفاده از مولفه های جامعه شناختی- معنایی نیز برحسب دیدگاه نویسنده متفاوت می باشد، به طوری که روزنامه های داخلی در مقایسه با موارد خارجی از مولفه های بیشتری بهره برده اند. این تفاوت در میزان کاربرد در روزنامه هایی با دیدگاه مشابه نیز وجود دارد. ی