نام پژوهشگر: یوسف ادیب
راضیه خان احمدی یوسف ادیب
روش تحقیق حاضر توصیفی واز نوع پیمایشی است وحجم نمونه 165 نفراز معلمان و 370 نفر از والدین که از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند .داده ها توسط روش آماری توصیفی ،tوابسته و با استفاده از روش آماری spssمورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.نتایج نشان می دهد که وضعیت موجود برنامه درسی هنر از دیدگاه معلمان کم ووضعیت مطلوب زیاد ویا خیلی زیاد است .اکثر معلمان خواستار استفاده از معلم مستقل و متخصص هنر برای تدریس درس هنر می باشند و همچنین خواهان تدوین کتاب درسی هنر برای دوره ابتدایی هستند.اکثر والدین هم از اهمیت و نقش هنر در رشد و پرورش عواطف و احساسات کودکان آگاهی نداشته و برای درس هنر اهمیت کمتری نسبت به سای دروس قائل هستند.
نظیره محمودی یوسف ادیب
یکی از راههای تعیین سطح خوانایی کتابهای درسی و اینکه متن متناسب با توانایی دانش آموزان نوشته شده است، اندازه گیری قدرت خوانایی متن است، که عواملی مهم مثل خود یادگیرنده، کتاب درسی (فونت، شکل ها و اندازه ی متن و.......) را در نظر می گیرد. در این مطالعه تلاش گردیده که قدرت خوانایی دانش آموزان یک زبانه (فارس زبان) و دو زبانه ی (کرد و ترک زبان) و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی بررسی شود. روش: این تحقیق با استفاده از روش علی مقایسه ای انجام شده است. 430 دانش آموز پنجم ابتدایی یک زبانه ی فارس و دو زبانه ی ترک و کرد در سه شهر تهران، مهاباد و مراغه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. تعداد نمونه ها در این شهرها به ترتیب 153، 145، 132 بودند. در این تحقیق از دو آزمون استفاده شده است. برای اندازه گیری قدرت خوانایی از آزمون کلوز و برای پیشرفت تحصیلی از آزمون معلم ساخته استفاده شده است. یافته ها: داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس برای تفاوت قدرت خوانایی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یک زبانه و دو زبانه و رابطه ی پیشرفت تحصیلی و قدرت خوانایی با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین قدرت خوانایی دانش آموزان یک زبانه و دو زبانه تفاوت معنی داری وجود دارد و یک زبانه ها قدرت خوانایی بالاتری دارند اما بین قدرت خوانایی دو زبانه های ترک و کرد تفاوتی وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان (یک زبانه و دو زبانه)نیز تفاوت وجود دارد و همبستگی معنی داری بین قدرت خوانایی و پیشرفت تحصیلی 068/0=rxy دانش آموزان (یک زبانه و دو زبانه) وجود دارد. یعنی هرچه قدرت خوانایی بالاتر باشد پیشرفت تحصیلی هم بالاتر خواهد بود و بالعکس. نتیجه گیری: کتاب فارسی پنجم متناسب با سطح توانایی دانش آموزان دو زبانه نمی باشد و متن از نظر سطح خوانایی بالاتر از سطح توانایی دانش آموزان دو زبانه می باشد اما متن کتاب برای دانش آموزان یک زبانه مناسب و در سطح توانایی آنها بود.
اکرم صادق زاده یوسف ادیب
یکی از ویژگیهای ممتاز تفکرآدمی آفرینندگی یا خلاقیت است. در سالهای اخیر هم در مراکز پژوهشی و هم در محافل تربیتی مفهوم خلاقیت و ویژگی های فرد خلاق فراوان مورد بحث قرار گرفته است. بی تردید خلاقیت یکی از مهم ترین هدف های آموزش و پرورش به شمار می آید. بر این اساس در این تحقیق هدف اصلی بررسی میزان توجه به پرورش خلاقیت در برنامه درسی تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی براساس نظرات معلمان و نیز تحلیل محتوای کتب درسی براساس مدل هوشی گیلفورد بوده است. روش تحقیق در این مطالعه تحلیل محتوای کتب درسی و روش پیمایشی می باشد. جامعه آماری شامل1) کلیه پرسشها و تکالیف درسی تعلیمات اجتماعی پایه های سوم، چهارم و پنجم ابتدایی است بنابراین نمونه گیری انجام نشده و کل جامعه سرشماری شده است. 2) کلیه معلمان سوم، چهارم و پنجم ابتدایی که تعدادشان 207 نفر بوده است. که مطابق فرمول کوکران134نفر آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش فرم طراحی شده براساس مدل هوشی گیلفورد جهت بررسی میزان توجه به پرورش خلاقیت در کتب تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی و پرسشنامه محقق ساخته براساس عناصر برنامه درسی جهت بررسی نظرات معلمان در خصوص میزان توجه به پرورش خلاقیت در برنامه درسی تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که بیشترین درصد پرسشها و تکالیف درسی تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی در سطح حافظه شناختی( پایین ترین سطح یادگیری و فعالیت ذهنی مدل هوشی گیلفورد) است. و به تفکر واگرا(خلاقیت ذهنی) در حد کمی توجه شده است. و به طور کلی از نظر معلمان در برنامه درسی تعلیمات اجتماعی به پرورش خلاقیت در حد متوسط توجه شده است.
مهدی علیزاده جواد حاتمی
حیطه عاطفی، به نوعی مشکل ترین و شاید پیچیده ترین حوزه در برنامه های درسی تلقی می شود، چرا که این حوزه با احساسات، علایق، نگرشها و ... سرکار دارد. برنامه درسی دینی به عنوان مهمترین عنصر در حفظ و استمرار فرهنگ دینی در آموزش و پرورش رسمی، بیشتر با این حوزه حساس آموزشی ارتباط دارد. پژوهش حاضر کوششی در راستای ارتقای کیفیت برنامه درسی دینی در مقطع راهنمایی تحصیلی است. بدین منظور این پژوهش الگوی مطلوبی برای آموزش نگرشهای دینی در مقطع راهنمایی تحصیلی ارائه داده است. به واسطه این الگو برنامه درسی دینی در مقطع راهنمایی تحصیلی برای رسیدن به اهداف نگرشی خود نزدیکتر خواهد شد. این تحقیق از نوع تحقیقات کاربردی است. طرح پژوهشی این تحقیق طرح آزمایش کلاسیک بود و برای تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی، تحلیل کواریانس، آزمونt و اندازه اثر استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان پسر دوره راهنمایی تحصیلی شهر مرند در سال تحصیلی 88-89 و تمام کتابهای درسی تعلیمات دینی دوره راهنمایی تحصیلی و راهنمای تدریس معلمان می باشد. واحد نمونه برداری و تحلیل در مرحله تجربی تحقیق، کلاس درس و در مرحله تحلیل محتوا، مضمون بوده است. الگوی مطلوب براساس اصول تغییر نگرشها و اصول تعلیم و تربیت دینی و بر مبنای اصول طراحی مدل های آموزشی، طراحی شده است. سئوالات پژوهش عبارتند از؛ 1. آیا بین اثر بخشی الگوی مطلوب و الگوی فعلی تفاوت وجود دارد؟ 2. آیا محتوای کتاب درسی تعلیمات دینی در مقطع راهنمایی بر اساس معیارهای الگوی مطلوب طراحی شده است؟ 3. آیا کتاب راهنمای تدریس معلم درس دینی در مقطع راهنمایی بر اساس الگوی مطلوب طراحی شده است؟ نتایج تحلیل کواریانس نشان می دهد که اثربخشی الگوی طراحی شده(مطلوب) بیشتر از الگوی فعلی تدریس است. بنابراین سئوال اول تحقیق اثربخشی الگوی مطلوب را نشان می دهد. تحلیل محتوای کتابهای درسی و کتاب راهنمای معلم نیز نشان داد که کتابهای درسی 43 درصد و کتاب راهنمای معلم هم 79/19 درصد مطابق با معیارهای الگوی مطلوب طراحی شده اند
یوسف عبدالملکی یوسف ادیب
پژوهش حاضر به منظور بررسی تناسب برنامه های درسی مراکز تربیت معلم استان آذربایجان شرقی با صلاحیتهای مورد نیاز معلمان از دیدگاه مدرسان و دانشجویان مراکز تربیت معلم اجرا شده است. در این پژوهش 260 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی و73 نفر از مدرسان مراکز تربیت معلم به روش تصادفی ساده از 4 مرکز تربیت معلم استان آذربایجان شرقی انتخاب شد. نمونه تحلیل محتوای سرفصل دروس تربیت معلم به روش هدفمندانه انتخاب شد. برای تحلیل نتایج پژوهش از آمار توصیفی (شاخص میانگین، فراوانی، درصد فراوانی، انحراف استاندارد، جدول)، آمار استنباطی (آزمون t تک نمونه، t مستقل و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر) و تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج حاکی از آن است که : 1- از نظر مدرسان برنامه های درسی مراکز تربیت معلم با صلاحیتهای دانشی تناسب بیشتری دارد ولی با صلاحیتهای مهارتی، نگرشی و کل صلاحیتها تناسب کمتری دارد. 2- از نظر دانشجویان برنامه های درسی مراکز تربیت معلم با صلاحیتهای نگرشی تناسب بیشتری دارند ولی با صلاحیتهای دانشی، مهارتی و کل صلاحیتها تناسب کمتری دارند. 3- با توجه به تحلیل محتوا سر فصل دروس روانشناسی عمومی، روانشناسی تربیتی، آموزش ریاضی دوره ابتدایی، روش تدریس تعلیمات دینی دوره ابتدایی، روشهای نوین یادگیری و کاربرد آن در دوره ابتدایی، طراحی آموزشی در دوره ابتدایی، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی 2 و آموزش علوم تجربی دوره راهنمایی او2 با صلاحیت دانشی تناسب بیشتری دارند ولی با صلاحیت مهارتی و نگرشی تناسب کمتری دارند. سرفصل دروس کلیات روشها و فنون تدریس 1، اندازه گیری و سنجش پیشرفت تحصیلی، سازمان و مدیریت در آموزش و پرورش، آموزش هنر در دوره ابتدایی و آموزش مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی با صلاحیتهای دانشی و مهارتی تناسب بیشتری دارند ولی با صلاحیتهای نگرشی تناسب کمتری دارند. سرفصل دروس طراحی، تولید و کاربرد مواد آموزشی، روشها و فنون تدریس 2، مبانی برنامه ریزی درسی، آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی، و کاربرد نرم افزارهای رایانه-ای در آموزش ریاضی با صلاحیت دانشی و نگرشی تناسب کمتری دارند ولی با صلاحیت مهارتی تناسب بیشتری دارند.4- با توجه به نتایج آزمون t مستقل سطح معنی داری بدست آمده (035/0p=) می باشد که کمتر از (05/0p=) است. بنابراین بین نظرات دانشجویان و اساتید در مورد مقوله تناسب برنامه های درسی مراکز تربیت معلم با صلاحیت های(دانش، نگرش و مهارت) مورد نیاز معلمان، تفاوت معنی داری وجود دارد. 5- با توجه به نتایج آزمون آماری( تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر) سطح معنی داری به دست آمده (056/0p=) می باشد که از (05/0p=) بیشتر است. پس در نتیجه بین نظرات مدرسان در مورد تناسب برنامه های درسی عمومی، تخصصی و تربیتی تفاوت معنی داری وجود ندارد. 6- با توجه به نتایج آزمون آماری( تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر) سطح معنی داری به دست آمده (0/0p=) می باشد که از (05/0p=) کمتر است. پس در نتیجه بین نظرات دانشجویان در مورد تناسب برنامه های درسی عمومی، تخصصی و تربیتی تفاوت معنی داری وجود دارد.
مهدی علیزاده جواد حاتمی
حیطه ی عاطفی، مشکل ترین و شاید پیچیده ترین حوزه در برنامه های درسی تلقی می شود. چرا که این حوزه با احساسات، علایق و نگرش ها سر و کار دارد. برنامه ی درسی دینی به عنوان مهمترین عنصر در حفظ و استمرار فرهنگ دینی در آموزش و پرورش رسمی، بیشتر با این حوزه حساس آموزشی ارتباط دارد. پژوهش حاضر، کوششی در راستای ارتقای کیفیت برنامه ی درسی دینی در دوره ی راهنمایی تحصیلی است. این پژوهش، الگویی برای آموزش نگرش های دینی در دوره ی راهنمایی تحصیلی ارائه داده است. این پژوهش از نظر هدف، از نوع تحقیقات کاربردی است. طرح پژوهشی این تحقیق طرح آزمایش کلاسیک بود و برای تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی، تحلیل کواریانس، استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش در بخش آزمایشی تمامی دانش آموزان پسر دوره ی راهنمایی تحصیلی شهر مرند در سال تحصیلی 88-89 و در بخش تحلیل محتوا تمام کتاب های درسی تعلیمات دینی دوره ی راهنمایی تحصیلی و راهنمای تدریس معلمان می باشد. واحد نمونه برداری و تحلیل در مرحله ی تجربی تحقیق، کلاس درس و در مرحله ی تحلیل محتوا، مضمون بوده است. الگوی مطلوب براساس اصول تغییر نگرش ها و اصول تعلیم و تربیت دینی و بر مبنای اصول طراحی مدل های آموزشی، طراحی شده است. سئوالات پژوهش عبارتند از؛ 1. آیا بین اثر بخشی الگوی مطلوب و الگوی فعلی تفاوت وجود دارد؟ 2. آیا محتوای کتاب درسی تعلیمات دینی در مقطع راهنمایی بر اساس معیارهای الگوی مطلوب طراحی شده است؟ 3. آیا کتاب راهنمای تدریس معلم درس دینی در مقطع راهنمایی بر اساس الگوی مطلوب طراحی شده است؟ نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان می دهد که اثربخشی الگوی طراحی شده(مطلوب) بیشتر از الگوی فعلی تدریس است. بنابراین سئوال اول تحقیق اثربخشی الگوی مطلوب را نشان می دهد. تحلیل محتوای کتابهای درسی و کتاب راهنمای معلم نیز نشان داد که کتابهای درسی 43درصد و کتاب راهنمای معلم هم 71/20 درصد مطابق با معیارهای الگوی طراحی شده طراحی شده اند.
عسکر مرادی کوچی یوسف ادیب
نام خانوادگی: مرادی کوچی نام: عسکر عنوان پایان نامه: مقایسه ی سبک های یادگیری(همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده) و گرایش به تفکرانتقادی دانش آموزان پسر یک زبانه و دوزبانه پایه ی سوم دبیرستان در شهرهای شیراز و تبریز در سال تحصیلی 89-88. استاد راهنما: دکتر یوسف ادیب استاد مشاور: دکتر رحیم بدری مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته : علوم تربیتی گرایش: برنامه ریزی درسی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی تاریخ فارغ التحصیلی: 1389 تعدادصحفه:136 واژه های کلیدی: یک زبانه، دوزبانه، سبک های یادگیری، گرایش به تفکر انتقادی چکیده: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی سبک های یادگیری(همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده) و گرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان پسر یک زبانه و دوزبانه پایه سوم دبیرستان در شهرهای شیراز و تبریز در سال تحصیلی 89-88 انجام گردید. در این پژوهش،367 نفر از دانش آموزان در دو گروه ریاضی- فیزیک و علوم انسانی، از چهار ناحیه آموزش و پرورش به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای در چند مرحله انتخاب شدند و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی سبک یادگیری کلب(lsi) و پرسشنامه ی گرایش تفکرانتقادی کالیفرنیا (cctdi)، استفاده شد. روش تحقیق در این پژوهش روش علّی- مقایسه ای است و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی(آزمون t-test و تحلیل واریانس چند متغیره manova)استفاده شد. در تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار آماری spss، نتایج زیر بدست آمد: 1- سبک یادگیری دانش آموزان یک زبانه در رشته ی علوم انسانی، جذب کننده و ریاضی- فیزیک، همگرا و واگرا بودند. سبک یادگیری دانش آموزان دوزبانه در رشته ی علوم انسانی جذب کننده و در ریاضی-فیزیک، همگرا بودند. 2- در گرایش به تفکرانتقادی دانش آموزان دوزبانه ها در طیف متوسط(93/67%) و بالا(21/15%)، گرایش به تفکر انتقادی بیشتری دارند و در طیف پایین(76/20%)، یک زبانه ها گرایش بیشتری دارند. در کل گرایش به تفکرانتقادی دوزبانه ها نسبت به یک زبانه ها بیشتر است. 4- بین سبک یادگیری دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه در سبک واگرا تفاوت معنی دار وجود دارد و در سبک های جذب کننده، همگرا و انطباق یابنده در بین دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه معنی دار نمی باشد. 5- در هیچ یک از مولفه های گرایش به تفکر انتقادی و کل گرایش به تفکر انتقادی بین دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه تفاوت معنی دار وجود ندارد. 6- در سبک یادگیری و گرایش به تفکر انتقادی در رشته ی تحصیلی بین دو گروه یک زبانه و دوزبانه تفاوت معنادار وجود ندارد. و در سبک یادگیری و گرایش به تفکر انتقادی در زبان بین دوگروه یک زبانه و دوزبانه تفاوت معناداری وجود ندارد.
ژیلا سرمستی یوسف ادیب
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر رویکرد یادگیری مشارکتی در مقایسه با روش سنتی در پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی می باشد. برای همین منظور چهار کلاس(دو کلاس به عنوان گروه کنترل و دو کلاس به عنوان گروه آزمایش) انتخاب شدند. سپس از هر دو گروه پیش آزمون(آزمون پیشرفت تحصیلی و مقیاس مهارتهای اجتماعی) به عمل آمد و بعد از اجرای روش تدریس مشارکتی برای گروه آزمایش روش تدریس سنتی برای گروه کنترل به مدت شش هفته آموزشی، پس آزمون نیز از هر دو گروه به عمل آمد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار spss تحلیل شدند. تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که روش تدریس مشارکتی نسبت به روش سنتی هم در پیشرفت تحصیلی و هم در مهارت اجتماعی تاثیری معنی دار دارد. همچنین نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان دختر و پسر در متغیرهای پیشرفت تحصیلی و مهارتهای اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد به طوریکه در پیشرفت تحصیلی به نفع دختران و در مهارتهای اجتماعی به نفع پسران می باشد. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که بین بین دو گروه دانش آموزان دختر و پسر به شیوه تدریس سنتی در متغیر پیشرفت تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد ولی در متغیر مهارتهای اجتماعی تفاوت معناداری به نفع دختران وجود دارد.
مرضیه سرداری یوسف ادیب
چکیده در سالیان اخیر دغدغه ی میان صاحب نظران تعلیم و تربیت اسلامی بروز کرده است،آیا آموزش های دینی به طور عام و دروس معارف اسلامی به طور خاص، خود حامل برخی اثرات ناخواسته و نامطلوب بر ارزشها ،نگرشها و عملکرد فراگیران نبوده اند؟ پژوهش حاضر درصدد بررسی اثرات تلویحی و ضمنی ناخواسته دروس معارف اسلامی بوده و با توجه به این که موضوع اثرات تلویحی و ضمنی در حوز? برنام? درسی پنهان بحث شده است،برای تبیین موضوع و انجام پژوهش از چارچوب نظری و روش های متناسب با مفهوم برنامه درسی پنهان استفاده شده است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی پیمایشی (زمینه یابی) می باشد، جامعه آماری شامل تمام دانشجویان مقطع کارشناسی می باشد که در چهار گروه آموزشی عمده، علوم انسانی، علوم پایه، کشاورزی، فنی و مهندسی، در سال های ورودی تحصیلی 86و 85 در دانشگاه تبریز که مشغول به تحصیل می باشند و حداقل شش واحد از دروس معارف را گذرانده اند و با کتاب های دروس معارف آشنایی دارند انتخاب شده اند. طبق آمار دریافتی از آموزش کل دانشگاه تبریز، این تعداد برابر با 5256 نفر می باشد، با توجه به فرمول کوکران،350 نفر برای نمونه آماری این تحقیق انتخاب گردید ابزار اندازه گیری مورد استفاده در تحقیق پرسشنام? محقق ساخته بر اساس طیف لیکرت بود که شامل 40 سوال چهار گزینه ای بود و دو سوال باز پاسخ بوده برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی بهره گرفته شد، یافته های مطالعه نشان میدهد که : ابعاد برنامه درسی پنهان (بار ارزشی منفی) در خصوص ماهیّت و اهداف، باورها و ارزش ها، روحیّ? علمی درصد بالا وجود دارندو عوامل اثر گذار برنامه درسی پنهان دروس معارف اسلامی عمدتاً عبارتند از: محتوای تکرای کتاب های دروس معارف، روش ارزشیابی غلط، غیرفعال بودن روش تدریس، نداشتن اطلاعات کافی برخی از اساتید، هم چنین علی رغم این که بین دیدگاه های دانشجویان دختر و پسر در خصوص ابعاد برنامه درسی پنهان و عوامل اثرگذار بر آن تفاوت وجود ندارد ولی بین دیدگاه های دانشجویان رشته های علوم پایه، علوم انسانی، فنی و مهندسی و کشاورزی در خصوص ابعاد برنامه درسی پنهان تفاوت معناداری ملاحظه شد. و در نهایت کدگذاری محوری حاصل از تحلیل کیفی به روش نظریه مبنایی نشان داد که، سنگین بودن، خشک بودن، تکراری و جذاب نبودن مطالب دروس معارف از اساسی ترین عوامل تاثیرگذار بر بار ارزشی ناخواسته دروس معارف از نظر دانشجویان می باشد.
فریده قره باغی یامچی یوسف ادیب
این پژوهش به دنبال شناسایی موانع اجرای برنامه درسی فرایند محور علوم از دیدگاه معلمان است.هدف کلی مشخص کردن موانع اجرای برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی دوره ی راهنمایی از دیدگاه معلمان می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه معلمان علوم تجربی دوره راهنمایی مدارس دخترانه شهر تبریز که در سال تحصیلی 88-87 مشغول به تدریس هستند و تعداد آنها 213 نفر است . برای تعیین حجم نمونه معلمان از فرمول کوکران استفاده شده که در نهایت حجم نمونه 140 نفر است . به منظور جمع آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه محقق ساخته که براساس طیف لیکرت می باشد، استفاده شده است. برای بررسی نگرش معلمان نیز از پرسشنامه نگرش سنج محقق ساخته استفاده شد . روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی پیمایشی است که از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بود. برای تحلیل داده های مربوط به سوالهای 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 از آمار توصیفی (فراوانی ، میانگین ،انحراف معیار و ...) و نیز آزمون t تک متغیره استفاده گردید. برای سوال 9 از ضریب همبستگی پیرسون و برای سوال 11 از مقایسه ی میانگین های بدست آمده استفاده شد. نتایج حاصل شده از بررسی متغیرهای تحقیق: - معلمان به اهداف آموزشی برنامه درسی فرآیند محور،محتوا،شیوه ی سازماندهی محتوا دیدگاه مثبتی داشته و به آن اعتقاد دارند و از دیدگاه معلمان اهداف آموزشی به نحو مطلوب طراحی شدهاند.- دیدگاه معلمان به روش های تدریس و فعالیت های یادگیری در برنامه درسی علوم تجربی،امکانات و منابع یادگیری،ارزشیابی و همخوانی درونی عناصر برنامه ی درسی مطلوب میباشد . - از دیدگاه معلمان زمان اجرای برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی مطلوب نمیباشد. - بین نگرش معلمان نسبت به برنامه درسی فرآیند – محور علوم تجربی و عدم وجود موانع مذکور رابطه مثبت وجود دارد.- از دیدگاه آزمودنیها موانع مربوط به زمان اجرای برنامه درسی در الویت اول موانع قرار دارد .
سکینه سربارشندی جواد حاتمی
پژوهش حاضر به بررسی میزان انطباق برنامه ی درسی رشته ی علوم تربیتی با گرایش آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی با نیاز بازارکار می پردازد که به صورت کیفی انجام پذیرفته است. در این راستا اهداف تحقیق شامل میزان پاسخگویی برنامه ی درسی رشته ی علوم تربیتی با گرایش آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی به نیاز دانشجویان، تعیین میزان رضایت مدیران سازمانهای استخدام کننده ی فارغ التحصیلان از دانش، مهارت و نگرش کسب شده توسط فارغ التحصیلان، و تعیین میزان رضایت دانش آموختگان این رشته از دانش، مهارت و نگرش کسب شده ی حاصل از برنامه می باشد. جهت دستیابی به اهداف تحقیق سئوالاتی مطرح و به صورت میدانی به جمع آوری اطلاعات پرداخته شده است. در جمع آوری اطلاعات میدانی از ابزار اندازه گیری مصاحبه استفاده شده است که آن نیز از نوع مصاحبه ی عمیق می باشد. جامعه ی آماری پژوهش شامل موارد زیر بوده است: 1- کلیه ی مدیران سازمانهای آموزش و پرورش و بهزیستی؛ 2- دانش آموختگان رشته ی علوم تربیتی ( گرایش آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی) دانشگاه تبریز که از سال 85 تا کنون فارغ التحصیل شده بودند؛ 3- دانشجویانی که حداقل 4 ترم از طول تحصیل آنها سپری شده بود. انتخاب نمونه ی آماری از نوع نمونه گیری هدفمند می باشد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از مصاحبه نیز از روش پدیدار شناختی استفاده شده است. نتایج نشان داد که برنامه ی درسی رشته ی آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی از لحاط میزان پاسخگویی به نیازهای دانشجویان چندان موفق نبوده است. همچنین میزان رضایت کارفرمایان از دانش و نگرش دانش آموختگان در سطح متوسط و میزان رضایت آنها در حوزه ی مهارت دانش آموختگان ضعیف می باشد. در حالی که میزان رضایت دانش آموختگان از دانش و مهارت کسب شده ی حاصل از این رشته در سطح مطلوب؛ ولی سطح رضایت آنها از نگرش کسب شده پایین است.
ناهیده صادقپور یوسف ادیب
: پژوهش حاضر به بررسی رابطه توانایی حل مسئله علمی با مهارت های زندگی(تفکر خلاق، حل مسئله و تصمیم گیری) دانشجویان دانشگاه تبریز پرداخته است. روش تحقیق حاضر روش توصیفی از نوع همبستگی می-باشد. در جمع آوری اطلاعات از ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر در چهار گروه آموزشی عمده، علوم پایه، فنی مهندسی، کشاورزی و علوم انسانی دانشگاه تبریز ورودی های سال 87 و 86 می باشد که تعدادشان 6767 نفر می باشند. جهت تعیین حجم نمونه آماری از جدول کوکران استفاده شده است که این تعداد شامل 381 نفر(213 دختر و 168 پسر) می-باشد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی(همبستگی و manova ) استفاده شده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد که بین توانایی حل مسئله دانشجویان با مهارت حل مسئله زندگی، مهارت زندگی تفکر خلاق و مهارت زندگی تصمیم گیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات دانشجویان در متغیرهای مهارت های زندگی(تفکر خلاق، تصمیم گیری، حل مسئله) و توانایی حل مسئله علمی بر اساس جنسیت تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین بین میانگین نمرات دانشجویان در متغیرهای حل مسئله علمی و تصمیم گیری بر اساس رشته های تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد در حالی که در متغیرهای تفکر خلاق و حل مسئله زندگی تفاوت معنادار دیده نمی شود.
آمنه ستاری کردابادی یوسف ادیب
چکیده: پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین میزان استفاده معلمان ازشاخص های روش های فعال تدریس با تصور از کیفیت زندگی کلاسی دانش آموزان در درس علوم پایه سوم راهنمایی شهر تبریز پرداخته است. روش تحقیق این پژوهش توصیفی همبستگی می باشد. در جمع آوری اطلاعات از ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته شاخص های فعال تدریس و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی کلاسی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو قسمت می باشد:کلیه معلمان درس علوم پایه سوم راهنمایی شهر تبریز در سال تحصیلی 90-89 که در حدود 130 نفر می باشد.کلیه دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهر تبریز در سال تحصیلی 90-89 که در حدود 53202نفر می باشد. برای انتخاب حجم نمونه معلمان از فرمول کوکران استفاده شده است، طبق این فرمول حجم نمونه معلمان 97 نفرمی شود. حجم نمونه دانش آموزان 388 نفر (200دختر و 188پسر)که به صورت تصادفی از کلاس های معلمان انتخاب شده اند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شده است.نتایج حاصل از اطلاعات نشان داد که به نظر دانش آموزان بیشتر معلمان درس علوم مقطع سوم راهنمایی از شاخص های روش های فعال تدریس استفاده می کنندکه این امر باعث افزایش نگرش دانش آموزان به کیفیت زندگی کلاسی شده است. یعنی بین استفاده معلمان از شاخص های روش های فعال تدریس و کیفیت زندگی کلاسی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
رسول وطن پرست یوسف ادیب
چکیده سازمان آموزش و پرورش نهادی است که در آن سرمایه های انسانی و دارایی های فکری مورد استفاده قرار می گیرد و اعتقاد براین است که برنامه درسی مهمترین عنصر تشکیل دهنده و به منزله قلب آن می باشد. این تحقیق با هدف میزان آشنایی دبیران مقطع متوسطه شهر مهاباد با دانش برنامه درسی با استفاده از روش تحقیق توصیفی – پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه کلیه ی دبیران مدارس شهر مهاباد در مقطع متوسطه که تعداد آنان 324 نفر می باشد. که با استفاده از فرمول کوکران 174 نفر محاسبه و با به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از آزمون محقق ساخته استفاده شد و مقدار پایایی محاسبه شده برای آزمون با استفاده از روش دو نیمه کردن 819/0 بدست آمد. داده ها بوسیله نرم افزار spss و با استفاده از شاخصهای آماری، آزمون آانالیز واریانس یکراهه و t مستقل و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. در این تحقیق نه سوال تدوین شدند که نتایج این تحقیق نشان داد که: میزان آشنایی دبیران دوره متوسطه از چگونگی و به کارگیری موادآموزشی در برنامه های درسی در حد خوب و کافی است. آشنایی دبیران دوره متوسطه از چگونگی و نحوه انتخاب وبیان اهداف و نحوه ارزشیابی در برنامه درسی در حد متوسطی بوده است. میزان آشنایی دبیران دوره متوسطه با مفهوم برنامه درسی و انواع برنامه درسی؛ محتوا؛ انتخاب روشها و فنون تدریس در برنامه درسی در حد خیلی پایینی بوده و خیلی ضعیف می باشد. میزان شناخت دبیران دوره ی متوسطه از دانش برنامه درسی بر حسب مدرک تحصیلی و جنسیت آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی بین میزان شناخت دبیران دوره متوسطه با دانش برنامه درسی و سابقه خدمت آنها رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
رسول وطن پرست یوسف ادیب
ضرورت تعلیم و تربیت و در عین حال پیچیدگی و دشواری تعلیم و تربیت واقعی، موضوعی است که همه ملل جهان از آن کم و بیش باخبرند. لذا، هر ملت زنده ای با توجه به سوابق فرهنگی و شرایط اجتماعی خود و متناسب با امکاناتی که در اختیار دارد، نظام خاصی برای تحقق کمال مطلوب هدفهای خویش پی ریزی کرده و پس از فراهم آوردن مقدمات لازم، آن را به موقع به اجرا گذاشته، بدین امید که شاید از این طریق بتواند فرزندان خود را مطابق دلخواه خویش تربیت کند و به تبع آن به بهبود زندگی اجتماعی کمک کند. با این همه، کمتر اتفاق می افتد که نظام تعلیم و تربیت مورد قبول کشوری از هر نظر جوابگوی نیازهای مردم آن کشور باشدبه همین جهت نظام آموزش و پرورش هر کشوری باید به طبیعت آدمی و امکانات و محدودیتهای رشد او و با در نظر گرفتن وضع موجود جامعه مورد نظر و با توجه به کمال مطلوب و هدفهای آن جامعه طرح ریزی شود و نتایج آن به طور مداوم مورد ارزشیابی قرار گیرد (شیرزاد، 1390). بدنبال انقلاب صنعتی و علمی در اروپا آموزش و پرورش نیز دچار تحولات بنیادین در این کشورها شد و به تبع آن در جهان تغییر و تحولات عمده ای در بخش آموزش صورت پذیرفت. بنوعی که دیگر روش های قدیمی و سنّتی آموزش جوابگوی نیازهای جدید بشر نبودند و پارادایم های قدیمی بشر جای خود را به نگرش ها و اندیشه های نو دادند. در اذهان دانش آموزان هزاره سوم میلادی آموزشهای مجازی، اینترنتی و مدارس هوشمند بسیار بهتر از مدارس سنّتی جلوه می کنند. دیگر بچه ها محتوای ثابت و کهنه کتابهای درسی را به عنوان آخرین یافته های علمی نمی پندارند. به نظر، آموزش و پرورش بیشتر از دیگر بخشهای جامعه دچار تحول و دگرگونی شده است. لزوم یک برنامه ریزی دقیق علمی و نهایتا ً اجرای درست آن یکی از الزامات تکامل جوامع بشری است. چون آموزش و پرورش موتور محرک اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی هر کشوری است. امّا باید توجه داشت که صرف برنامه ریزی علمی و دقیق به تنهایی نمی تواند آموزش و پرورش را به سرمنزل مقصود برساند. چون هر برنامه دقیق علمی که در مرحله اجراست که مشکلات خاص خود را نشان می دهد و اگر بدرستی رهبری و هدایت نشود و بااستفاده از مکانیزم بازخورد و پیامد های آن اصلاح و بازسازی نگردد، راه به جایی نمی برد. اگر بخواهیم یک برنامه ریزی دقیق و علمی را اجرا نمائیم بایستی پیوسته و بطور مستمر از سیستم در پایان هر مرحله بازخورد بگیریم و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و نتیجه آن بازخورد و تجزیه و تحلیل را بعنوان داده های مجدد دوباره وارد سیستم کنیم تا از انحراف برنامه ها از مسیر درست و پیوستار جهت دار آن جلوگیری نمائیم (جوادی، 1389). بررسی روند تحولات برنامه درسی حکایت از این دارد که توجه به برنامه درسی به عنوان یک حوزه تخصصی و بعنوان محصول فرایند برنامه ریزی درسی، عملاً در اوایل قرن بیستم و با انتشار کتاب برنامه درسی توسط فرانکلین بوبیت آغاز شد. در طول این زمان تاکنون محتوای برنامه درسی در اثر تحولات گوناگون، تغییرات بسیاری را پذیرفته و همواره، در خدمت نظامها و حکومتها برای دستیابی به اهداف و آرمانهایشان بوده است. در این فصل ابتدا بیان مسئله بصورت واضح تشریح شده و سپس اهمیت پژوهش از جنبه های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه نیز اهداف و سوالات تحقیق همراه با تعارف مفهومی و عملیاتی متغیرها آمده است.
فاطمه شرقی اسکندر فتحی آذر
فرایند آموزش عالی در هر جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است. با افزایش نیاز جامعه به افراد تحصیل کرده، شیوه های سنتی آموزش در بسیاری از جوامع، پاسخگو نیستند. یکی از شیوه های جدیدی که امروزه برای آموزش، مورد استفاده قرار می گیرد یادگیری الکترونیکی است. آموزش الکترونیکی در واقع زیر مجموعه ای از آموزش از راه دور است که در آن برای انتقال محتوای دروس و ارتباط میان استاد و دانشجو، از اینترنت و ابزارهای الکترونیکی استفاده می شود. با وجود سرمایه گذاری های وسیعی که در توسعه سیستم های یادگیری الکترونیکی انجام شده است اگر کاربران از آن استفاده نکنند سرمایه گذاری به هدر رفته و بی فایده خواهد بود بنابراین شناخت عوامل موثر در رضایتمندی دانشجویان از این سیستم ها از اهمیت زیادی برخودار است هدف این تحقیق بررسی میزان رضایتمندی دانشجویان دانشگاه سهند از برنامه ریزی آموزش مجازی است. پس از مطالعه ادبیات موضوع و پیشینه تحقیقات انجام شده در تحقیقات قبلی، برای جمع آوری اطلاعات عوامل مهم تر استخراج شده و از آنها پرسشنامه محقق ساخته طرح شد. جامعه آماری پژوهش حاضر در برگیرنده 282 نفر از دانشجویان دوره های مجازی دانشگاه سهند تبریز پذیرفته شده سال تحصیلی 88-78 می باشد. با توجه به اینکه قسمت اعظم فرایند آموزش و یادگیری در دوره های مجازی به صورت آنلاین است و دسترسی به دانشجویان مشکل است، پرسشنامه از طریق سامانه lms برای کلیه دانشجویان جامعه آماری ارسال شد. که از این تعداد 78 پرسشنامه پاسخ داده شده بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل دادهها و استنتاج از آنها، از شاخصهای آمار توصیفی(فراوانی و درصد پاسخها به هر گزینه)، آمار استنباطی(آزمون tتک نمونهای) و روش تحلیل محتوی استفاده شده است. نتایج حاصل از این اطلاعات نشان می دهد که ارتباط بسیار زیادی بین رضایت و تهیه و تولید محتوای الکترونیکی وجود دارد. تعامل با استاد، بحث و مشارکت کلاسی و برگزاری دوره های آموزش الکترونیکی از جمله عناصرمورد تاکید دانشجویان می باشند، که در بهبود برنامه درسی نقش تعیین کننده دارند.
ثریا صفوی کلوانق یوسف ادیب
پژوهش حاضر با هدف کلی تعیین آسیبهای آزمون ورودی مدارس تیزهوشان بر برنامه درسی دوره ابتدایی انجام شده است. در کنار موضوع اصلی پژوهش اثرات آزمون ورودی مدارس تیزهوشان بر بهداشت روانی دانش آموزان نیز مورد بررسی قرار گرفت. به همین منظور پژوهشی کمی از نوع پیمایشی و کیفی از نوع پدیدار شناسی در دو جامعه مختلف آماری از مدارس ابتدایی دخترانه شهر تبریز و متخصصان روانشناسی و تعلیم و تربیت شهر تبریز انجام گردید. تعداد 105 مدرسه دولتی و40 مدرسه غیر انتفاعی از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای از سه ناحیه شهر تبریز انتخاب شدند و از هر مدرسه یک معلم پایه پنجم و مدیر مدرسه در نمونه قرار گرفت. روش نمونه گیری برای متخصصان روانشناسی و تعلیم و تربیت به صورت هدفمند بوده است. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته که از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بود و همچنین از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آمار توصیفی، استنباطی(آزمون تی) و تحلیل کیفی صورت پذیرفت. نتایج بدست آمده نشان داد که برنامه های آماده سازی آزمون تیزهوشان از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس بر اهداف ، محتوا، راهبردهای یاددهی_ یادگیری و ارزشیابی برنامه درسی دوره ابتدایی آسیب می زند. برنامه های آماده سازی آزمون تیزهوشان از دیدگاه معلمان و مدیران بر بهداشت روانی دانش آموزان دوره ابتدایی و خانواده آنان نیز آسیب می رساند. بین دیدگاه معلمان و مدیران مدارس دولتی و غیر انتفاعی در مورد آسیب آزمون ورودی مدارس تیزهوشان به جز در عنصر ارزشیابی و بهداشت روانی دانش آموزان، در سایر عناصر برنامه درسی( اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی و یادگیری) و بهداشت روانی خانواده دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود ندارد. بین دیدگاه معلمان و مدیران نیز در مورد آسیب آزمون ورودی مدارس تیزهوشان بر برنامه درسی و عناصر آن و همچنین آسیب آزمون ورودی تیزهوشان بر سلامت روانی دانش آموزان و خانواده های آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین از دیدگاه متخصصان روانشناسی و تعلیم و تربیت اثرات منفی آزمون ورودی مدارس تیزهوشان بیشتر از اثرات مثبت آن می باشد.
امیر روشنی پسند یوسف ادیب
این پژوهش به دنبال مشخص کردن تأثیر جو اجتماعی مدارس بر تربیت شهروندی در تعامل با طبقه اجتماعی- اقتصادی و پایه های تحصیلی دانش آموزان پسر دوره متوسطه ی شهر همدان می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر همدان است که تعداد آن برابر با (9664) نفر می باشد. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده که در نهایت حجم نمونه (372) نفر به دست آمد. در پژوهش حاضر برای جمع آوری داده ها از سه ابزار اندازه گیری (پرسشنامه استاندارد بررسی وضعیت اقتصادی- اجتماعی نام – پاورز، پرسشنامه استاندارد سنجش جو اجتماعی مدرسه هالپین و کرافت، پرسشنامه تربیت شهروندی محقق ساخته)، استفاده شده است. طرح پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای است. داده های جمع آوری شده در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. در بخش آمار توصیفی اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش به صورت تعداد، میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد فراوانی ارائه شده اند. در بخش آمار استنباطی بعد از بررسی پیش فرض های اساسی آمار پارامتریک و تحلیل واریانس، جهت بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و آماره-های t2هتلینگ در شرایط وجود دو متغیر مستقل، لامبدای ویلکز در شرایط وجود سه متغیر مستقل و آزمون تعقیبی lsdاستفاده شد. یافته های تحقیق: نتایج نشان می دهد که بین جو اجتماعی باز و بسته در مدارس، در مولفه های تربیت شهروندی (دانش شهروندی، مهارت شهروندی، نگرش شهروندی)، تفاوت معناداری وجود دارد. میزان یادگیری مولفه های تربیت شهروندی (دانش شهروندی، مهارت شهروندی، نگرش شهروندی)، دانش آموزان با توجه به جو اجتماعی باز و بسته مدارس متوسطه پسرانه در تعامل با طبقه اجتماعی- اقتصادی (طبقات ضعیف، متوسط و مرفه)، تفاوت معنادار وجود ندارد. بین جو باز و بسته مدارس در تعامل با پایه های تحصیلی سال اول، دوم و سوم تفاوت معناداری وجود ندارد. بین دانش آموزان پایه های مختلف تحصیلی در مولفه های تربیت شهروندی تفاوت معنادار وجود دارد.
کبری احدی ارسون یوسف ادیب
نام خانوادگی دانشجو: احدی ارسون نام: کبری عنوان پایان نامه: مطالعه تجربیات دبیران دوره متوسطه شهر تبریز از ارزشیابی مستمر در سال تحصیلی 91-90 (یک مطالعه پدیدار شناسی) استاد راهنما: دکتر یوسف ادیب استاد مشاور: دکتر اسکندر فتحی آذر مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: علوم تربیتی گرایش: برنامه ریزی درسی دانشگاه: دانشگاه تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی تاریخ فارغ التحصیلی: 12/06/1391 تعداد صفحه:100 کلید واژه ها: ارزشیابی مستمر، تجربیات، دبیران، دوره متوسطه چکیده: هدف اصلی این پژوهش، مطالعه تجربیات دبیران دوره متوسطه از ارزشیابی مستمر است. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی و از نوع پدیدار شناسی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه دبیران دوره متوسطه شهر تبریز می باشد. بنابر این بر اساس روش نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 24 دبیر در تبریز در مورد ارزشیابی مستمر صورت گرفته است. در این پژوهش جهت دستیابی به اعتبار سئوالات مصاحبه از نظرات اساتید صاحب نظر استفاده شد و برای حصول اطمینان ازقابلیت اعتماد پذیری داده های پژوهش از روش مطالعه مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شد. داده ها با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت تجزیه و تحلیل شدند. هشت مضمون اصلی از یافته-ها شامل چالش های موجود در ارزشیابی مستمر، مشکلات معلمان در ارزشیابی مستمر، عدم تناسب ساختار و مقررات نظام آموزشی با ارزشیابی مستمر، خطاهای رایج در ارزشیابی مستمر، ماهیت استاندارد سازی در ارزشیابی مستمر،نکات قوت، موانع اجرایی و معایب ارزشیابی مستمر به دست آمد. این هشت مضمون اصلی به دست آمده از یافته های تحقیق می تواند تجربیات دبیران از ارزشیابی مستمر را روشن سازد. یافته ها نشان داد که دبیران در اجرای ارزشیابی مستمر با مسائل متعددی روبرو هستند.که از مهم ترین آنها مسئله درصد قبولی و تأکید بر بالا بردن آن، بی انگیزگی دانش آموزان، عدم آگاهی و دانش کافی در رابطه با ارزشیابی مستمر، فقدان شاخص های روشن و مشخص ارزشیابی و کمبود زمان را می توان عنوان کرد. در پایان پیشنهاد های کاربردی و پژوهشی در این رابطه ارائه گردید.
بهروز جباری جانقور یوسف ادیب
سلامت به عنوان یک ارزش فردی و اجتماعی بر طبق اساسنامه سازمان جهانی بهداشت و از دیدگاه همه ملتها و نزد همه مکاتب یکی از مهمترین و ابتدائی ترین حقوق نیاز های بشر تلقی شده است ودست یافتن به بالا ترین سطح آن از اهداف اجتماعی و ملی تمامی دولتها به حساب می آید. در این میان کتابهای درسی نقش بسزایی را ایفا می کنند و به عنوان وسیله ای ارزشمند در آموزش مطرح می باشند. با توجه به این امر، این پژوهش به تعیین میزان توجه به آموزش سلامت در کتب درسی پایه های چهارم و پنجم ابتدایی پرداخته است. روش تحقیق حاضر توصیفی(پیمایشی) و تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری در نظر سنجی از معلمان، کلیه معلمان پایه های چهارم و پنجم ابتدایی مدارس ابتدایی تبریز می باشد. نمونه پژوهش کلیه کتب درسی پایه های چهارم و پنجم ابتدایی می باشد. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه است. برای تجزیه و تحلیل از جداول و از روشهای (فراوانی، میانگین وزن دهی، و ...) استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که در کتب درسی پایه های چهارم و پنجم ابتدایی به مولفه های آموزش سلامت به میزان کمی توجه شده است.
صبا فتحی دهخوارقانی یوسف ادیب
یکی از رویکردها و روش های نسبتاً جدیدی که تا حدودی از نقایص نظام های آموزشی سنتی کاسته، «رویکرد آموزش پودمانی» است. رویکرد آموزش بر اساس نظام پودمانی علاوه بر اینکه عنصر اصلی و محوری «فرد» و یادگیرنده است، سبب افزایش و بهبود مهارت، دانش و توانایی کارکنان متناسب با شغل آنان می شود و جهت دهنده تمام فعالیت های مربوط به تهیه و تدوین پودمان های آموزشی است . نظام آموزش پودمانی از جمله رویکردهای پیشنهادی جهت بهبود برنامه های درسی به ویژه در نظام علمی- کاربردی می باشد. آنچه که امروز بیشتر مشهود است این است که علی رغم سرمایه گذاری زیاد در مقــــــوله آموزش های پودمانی، اشتیاق زیاد جوانان و شاغلین و دستگاه های اجرایی به این نوع آموزش ها، در مورد چگـــــونگی اجرای برنامه های درسی پودمانی و میزان انطباق آن با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی اطلاعات چندانی در دسترس نمی باشد. لذا این پژوهش در جهت تعیین میزان انطباق برنامه درسی پودمانی اجرا شده نظام آمـــــوزش عالی علمی-کاربردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی می باشد. برای اجرای این پژوهش از روش توصیفی- پیمایشی استفاده شده است. در این پژوهش برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. پایایی سوالات پرسشنامه براساس آزمون آلفای کرونباخ 9/0تعیین شد. روایی سوالات نیز توسط اساتید و متخصصان رشته برنامه ریزی درسی مورد تأیید قرار گرفت. در پرسشنامه طراحی شده، از طیف 5 درجه ای لیکرت برای سنجش سوالات استفاده شد سپس پرسشنامه های طراحی شده در نمونه آماری توزیع شد که شامل دانشجویان و اساتید 2 ترم آخر رشته های فنی و علوم انسانی در دوره های پودمانی دانشگاه های علمی-کاربردی واحد استان آذربایجان شرقی بود و سپس تحلیل آماری بر روی داده های جمع آوری شده صورت گرفت که نتایج به دست آمده به این صورت است: بین دیدگاه مدرسان و دانشجویان در خصوص میزان انطباق برنامه های درسی دوره های پودمانی دانشگاه علمی-کابردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی در نمره مولفه های فعالیت های یادگیری و یاددهی، منابع و امکانات یادگیری و ارزشیابی تفاوت وجود دارد و در مولفه های اهداف و محتوا و سازماندهی آن تفاوت وجود ندارد. و همچنین بین دیدگاه دانشجویان رشته های علوم انسانی و فنی در خصوص میزان انطباق برنامه های درسی دوره های پودمانی دانشگاه علمی-کابردی با اصول برنامه ریزی درسی پودمانی در مولفه اهداف تفاوت وجود دارد و در سایر مولفه ها تفاوت وجود ندارد.
مریم ورامینی رحیم بدری
هدف از این پژوهش مقایسه انگیزش درونی ـ بیرونی و گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان سال اول و آخر رشته ی پرستاری و مامائی هدف اصلی پژوهشی حاضر می باشد. مطالعه حاضر از نوع مطالعه توصیفی بوده و از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی جهت انتخاب نمونه ها استفاده شده است که در کل 155 نفر ازمودنی وارد مطالعه شد اند . از این تعداد 70 نفر را گروه مامائی و 85 نفر را گروه پرستاری تشکیل داده اند و به دلیل تک جنسی بودن دانشجویان مامایی فقط افراد مونث در این گروه شرکت نموده در حالی که نمونه های گروه پرستاری را هر دو جنس تشکیل داده اند. داده ها به وسیله مقیاس انگیزش تحصیلی (ams) و آزمون گرایش تفکر انتقادی کالیفرنیا (ctdi) تهیه شده و با استفاده از نرم افزار spss 19 (آمار توصیفی، آزمون تی گروههای مستقل) بررسی شده اند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که بین انگیزش درونی- بیرونی دانشجویان سال اول و آخر رشته های پرستاری و مامایی تفاوت معنی داری وجود نداشته و همچنین بین تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و آخر رشته های پرستاری تفاوت معنی داری وجود ندارد. اما در بررسی تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و آخر رشته مامایی دانشجویان در زیر مقیاس تعهد با یکدیگر تفاوت معنی داری داشته و در دو زیر مقیاس خلاقیت و کمال تفاوت معنی داری ندارند. یافته های فعلی با اکثر یافته های قبلی محققین همسو بوده، بنابراین پیشنهاد می شود روش های موثر در ایجاد تفکر انتقادی مانند یادگیری مبتنی بر حل مساله و یادگیری مشارکتی، به نحو مقتضی در آموزش دانشجویان در نظر گرفته شود و به افزایش و بهبود تفکر انتقادی دانشجویان توجه شود و فرایند آموزش بر این اساس ارائه گردد.
آیلین چهاردولی اسکندر فتحی آذر
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی درک دبیران از نقش نظام آموزشی در رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان در مقطع متوسطه است . این تحقیق از نوع کیفی و پدیدارشناسی است . جامعه آماری شامل کلیه دبیران دوره متوسطه شهرستان شاهین دژ می باشد . بنابراین بر اساس روش نمونه گیری هدفمند ، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 16دبیردر شهرستان شاهین دژ در خصوص نقش نظام آموزشی در رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان صورت گرفت . جهت دستیابی به روایی سوالات مصاحبه از نظرات اساتید صاحب نظر استفاده شد و برای حصول اطمینان از پایایی داده های پژوهش از روش مطالعه ی مکرر ، مقایسه مستمر داده ها ، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده گردید . داده های بدست آمده از این مصاحبه با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تحلیل قرار گرفت . 7 مضمون اصلی از یافته ها استخراج شد که می توانند درک دبیران را از نقش نظام آموزشی و مفهوم هویت و رشد اجتماعی را به تصویر بکشند . یافته ها نشان داد که دبیران مفهوم هویت و رشد اجتماعی وهمچنین عوامل موثر هویتی را در ابعاد مختلف تجربه نموده اند . به طوریکه درک آنها در زمینه مفهوم هویت کاملا با نظرات کلیدی اریکسون مبتنی بر تعهد و بحران هم سو می باشد . همچنین آنها به خوبی توانستند که به ابعاد هویت اشاره کرده و فرق آنها را بازگو کنند . نظرات آنها از عوامل موثر بر هویت مثل گروه دوستان ، رسانه، خانواده ، سن و مقطع تحصیلی ، عدم شناخت درست و اصولی فرهنگ و تضاد و عدم توانایی انتخاب و جهانی شدن و همچنین اقدامات نظام آموزشی جهت رشد اجتماعی و هویت دانش آموزان با نظریات رایج هم سو می باشد .
سارا عبد پروردگاری یوسف ادیب
پژوهش حاضر مقایسه میان سه برنامه درسی قصد شده،اجرا شده و تجربه شده کتاب درسی ریاضی دوره سوم راهنمایی را با توجه به سه عنصر عمده آن (هدف و محتوا شناختی و عاطفی، روش یاددهی–یاگیری و ارزشیابی)مورد مطالعه و بررسی قرار داده است . تحقیق از نوع توصیفی ـ پیمایشی است . جامعه آماری تحقیق،کلیه دبیران زن و مرد درس ریاضی و دانش آموزان پایه ی سوم راهنمایی استان اصفهان شهرستان شاهین شهر می باشد . نمونه آماری تحقیق شامل 28 نفر دبیر زن و مرد برای برنامه درسی ریاضی و 336 نفر دانش آموز دختر و پسر سوم راهنمایی که براساس جدول مورگان و به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند . شناسایی برنامه درسی قصد شده با استفاده از مطالعه و بررسی اسناد و مدارک برنامه درسی ریاضی مانند کتاب درسی،کتاب راهنمای معلم صورت گرفت . برای شناسایی برنامه درسی اجرا شده از یک پرسشنامه ی محقق ساخته استفاده شد که دارای 37 سوال متناسب با عنصر طراحی شده در برنامه درسی قصد شده تدوین و براساس مقیاس لیکرت در5درجه (بسیار زیاد ،زیاد، متوسط،کم ،خیلی کم ) تنظیم شده است . برای برنامه درسی تجربه شده از آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته برای سنجش میزان آموخته های دانش آموزان با توجه به عنصر هدف و محتوا استفاده شده است. باید خاطر نشان کرد که ابزارها دارای روایی و پایایی قابل قبولی بوده اند. پس از جمع آوری،تحلیل داده های پژوهش با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون tوابسته وt مستقل انجام شد . نتایج نشان داد که برنامه درسی اجرا شده در مولفه های هدف و محتوای شناختی و عاطفی، روش تدریس و ارزشیابی بین دیدگاه دبیران و دانش آموزان تفاوت معناداری وجود دارد بدین صورت که میانگین دبیران در هر سه مولفه بیشتر از دانش آموزان است . میزان دستیابی دانش آموزان در آزمون پیشرفت تحصیلی درمولفه ی اهداف و محتوای شناختی درسطح نسبتا مطلوب قرار دارد که با سطح مطلوب و برنامه درسی قصد شده فاصله دارد و همچنین میزان دستیابی به اهداف و محتوای عاطفی در برنامه درسی تجربه شده،درسطح مطلوب واقع شده است .
فاطمه مردان اربط یوسف ادیب
هدف اصلی این پژوهش، مطالعه تجربیات والدین از مشارکت در اجرای برنامه درسی دوره ابتدایی است. در این پژوهش از روش تحقیق کیفی و از نوع پدیدارشناسی استفاده شده است.جامعه آماری شامل کلیه والدین دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تبریز می باشد. بنابراین براساس روش نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با16تن از والدین دانش آموزان دوره ابتدایی در مورد تجربیاتشان از مشارکت صورت گرفته است.در این پژوهش جهت دستیابی به اعتبار سوالات از نظرات اساتید صاحب نظر استفاده شد و برای حصول اطمینان از قابلیت اعتماد پذیری داده های پژوهش از روش مطالعه مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شد. داده ها با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت تجزیه و تحلیل شدند. ده مضمون اصلی از یافته ها شامل دلایل اهمیت تحصیل، شرایط و امکانات، روشهای آموزشی والدین، مشکل آفرینی در زندگی، دلایل مشکلات از دیدگاه والدین، تاثیر مثبت همکاری روی والدین، تاثیر مثبت همکاری روی فرزندان، معایب همکاری والدین، راهکارهای والدین برای جلوگیری از مشکلات، پیشنهادات والدین برای افزایش کارایی و اثربخشی مدرسه به دست آمد. این ده مضمون اصلی به دست آمده از یافته های تحقیق می تواند تجربیات والدین را از مشارکت در اجرای برنامه درسی روشن سازد. یافته ها نشان داد که والدین با مشارکت در اجرای برنامه درسی با مسائل متعددی روبرو هستند.
هادی یوسفی جواد حاتمی
این پژوهش با هدف کلی تعیین میزان انعکاس مفاهیم بهداشتی در کتابهای درسی علوم تجربی، فارسی و تعلیمات اجتماعی پایه سوم راهنمایی و تعیین میزان انعکاس مفاهیم بهداشتی از نظر معلمان کتب مذکور در پایه سوم راهنمایی انجام پذیرفت.جامعه آماری با حجم نمونه یکسان و تعداد کل معلمان علوم تجربی فارسی تعلیمات اجتماعی شهرستان مرند و تحلیل محتوای کتب مذکور توسط پژوهشگر انجام یافته است. روش جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنمه ی محقق ساخته ای بود که با طیف لیکرت درجه بندی شده بود. نتایج حاصل از تحلیل محتوای کتب درسی مذکور نشان داد که مفاهیم بهداشتی به صورت ناچیزی در کتب درسی انعکاس یافتهاند. نتایج حاصل از نظر خواهی از معلمان نیز نشان داد که مفاهیم بهداشتی در کتب تعلیمات اجتماعی، علوم تجربی و فارسی تا رسیدن به وضعیت مطلوب از لحاظ میزان انعکاس فاصله دارند
صادق sadeg شهرام واحدی
مشارکت افراد هر جامعه ، به ویژه جوانان و نوجوانان در امورات ا جتماعی از جمله مسایل بسیار مهم دولت ها و حکومت ها بوده و هست. مشارکت اجتماعی افراد جامعه نشان گر پیوند های عمیق بین مردم و مسئولین و از شاخص های اساسی رشد جوامع به شمار می رود . اما تحقیقات جامعی در خصوص نقش عوامل تربیتی خانواده روی این مساله مهم صورت نگرفته، همین امر انگیزه ای برای پژوهش حاضر شد. هدف اصلی پژوهش حاضربررسی نقش سبک های فرزندپروری و سبک های هویت فردی- اجتماعی بر مشارکت اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه می باشد. این پژوهش از نوع همبستگی است و نمونه ها به تعداد 320 نفر شامل 157 دختر و 163 پسراز طریق روش تصادفی خوشه ای از جامعه آماری دانش آموزان مقطع متوسطه شهر مراغه که در سالتحصیلی 91-92مشغول به تحصیل بودند، انتخاب و پرسشنامه-های سبک هویت برزونسکی، اشتیاق برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی برانیگان و گری، هویت اجتماعی صفاری نیا و روشن و سبک فرزند پروری شیفر روی نمونه ها اجرا شد و برای آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس یک راهه (anova)، آزمون t و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد تفاوت معنی داری بین مشارکت اجتماعی دانش آموزان با توجه به سبک فرزند پروری آنان وجود دارد بطوری که مشارکت اجتماعی در دانش آموزان با سبک اقتدار گرایانه بالاتر از سایرسبک هاست. همچنین نتایج بیان گر آن است که سبک هویتی اطلاعاتی و تعهدی میزان مشارکت اجتماعی بالاتری دارند و دانش آموزان با سبک غالب هویت اجتماعی نیز میزان مشارکت اجتماعی بالاتری دارند. همچنین نتایج نشان گر این است که سبک هویت تعهدی و سبک فرزندپروری مهمترین پیش بینی کننده مشارکت اجتماعی بودند و تفاوت معنی داری بین دختران و پسران در میزان مشارکت اجتماعی وجود ندارد. کلمات کلیدی : سبک های فرزندپروری - سبک های هویت فردی- اجتماعی - مشارکت اجتماعی
آسیه یگان زاده یوسف ادیب
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر استفاده از نقشه مفهومی در تعامل با سطح فراشناخت دانش آموزان در یادگیری اهداف شناختی و عاطفی درس کار و فناوری اجرا شد که از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. در این تحقیق، کلیه دانش آموزان دختر سال هفتم متوسطه اول به تعداد 950 نفر در سالتحصیلی 92-93 از مدارس دولتی شهرستان پارس آباد شرکت داشتند که در تحقیق به طور نمونه گیری تصادفی خوشه ای در دو کلاس، یک گروه آزمایش به تعداد 27 نفر(تدریس با روش نقشه مفهومی به صورت ارائه) و یک گروه کنترل به تعداد 27 نفر (تدریس سنتی) جایگزین شده-اند. در گروه کنترل، دانش آموزان به شیوه مرسوم درس مذکور را یاد گرفتند و در گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه کاربندی مطالب درسی در قالب نقشه های مفهومی به دانش آموزان ارائه شد. در این تحقیق از سه ابزار پرسشنامه فراشناخت mslq، پرسشنامه اهداف عاطفی و آزمون پیشرفت تحصیلی با روایی و پایایی مقبول استفاده شده است. قبل از شروع تحقیق پرسشنامه فراشناخت، پرسشنامه رفتارهای ورودی عاطفی و شناختی ارائه گردید و پس از اتمام جلسات کاربندی، تاثیر آن از طریق پرسشنامه اهداف عاطفی و آزمون اهداف شناختی (آزمون پیشرفت تحصیلی) اندازه-گیری شد. نتایج یافته ها نشان داد که نقشه های مفهومی به تنهایی و در تعامل با فراشناخت، رابطه معناداری با یادگیری اهداف شناختی سطح بالا (یادگیری معنادار) و اهداف عاطفی دارد و با اهداف شناختی سطح پایین (دانش) رابطه معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج یافته ها نشان می دهد که هر چند نقشه مفهومی در یادگیری اهداف شناختی سطح پایین (دانش) تاثیر نداشت، نقشه های مفهومی می توانند به عنوان یک ابزار شناختی و فراشناختی، در یادگیری اهداف شناختی سطح بالا (یادگیری معنادار) و اهداف عاطفی تاثیر مثبت داشته باشند.
بهرام ملکیان اصغر نقدی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نیازهای آموزشی معلمان دوره ابتدایی شهری و روستایی شهرستان اهر در سال تحصیلی 93-92 انجام شد. تحقیق حاضر از نوع مطالعات توصیفی – پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان شهرستان اهر در مقطع ابتدایی شهری (200 نفر) و روستایی (50 نفر) بود که با توجه به حجم جامعه فوق، تعداد 132 نفر معلم شهری و 44 نفر معلم روستایی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. جهت سنجش نیاز ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. روایی پرسشنامه از طریق روایی محتوی و با نظر خواهی متخصصین این حوزه صورت گرفت وجهت تعیین پایایی مقیاس از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید. داده های حاصل از پرسشنامه، با استفاده از نرم افزار spss، و با روش های آماری میانگین، انحراف استاندارد، آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (manova) و آزمون مقایسه های زوجی lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نیاز های آموزشی معلمان روستایی در حوزه شناختی بیش از حد متوسط بود ولی در حوزه های عاطفی و مهارتی میزان گزارش نیاز تا حدی یکسان بودند. همچنین بین نیاز های آموزشی معلمان بر حسب مدرک تحصیلی (فوق دیپلم و لیسانس)، و محل سکونت در بیشتر نیاز های آموزشی تفاوت معنی داری وجود داشت، ولی بین نیاز های آموزشی معلمان بر حسب جنسیت (زن و مرد) تفاوت معنی داری وجود نداشت. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، معلمان شهری و روستایی در نیاز های آموزشی مربوط به حوزه های شناختی، عاطفی و مهارتی نیاز مبرمی به برگزاری کلاس های آموزشی ضمن خدمت، جهت افزایش کیفیت تدریس در امر آموزش ابتدایی دارند و این نیاز برای معلمان مناطق روستایی از اهمیت بیشتر و کلیدی تری برخواردار است.
رقیه محمدپور فیروز محمودی
پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه اعضای هیات علمی و دانشجویان در مورد تفویض اختیار برنامه-ریزی درسی به آموزش عالی و عوامل و موانع موثر بر مشارکت اعضای هیات علمی در برنامه¬ریزی درسی آموزش عالی طراحی و اجرا گردید. روش پژوهش توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری مورد نظر کلیه اعضای هیات علمی (رسمی و پیمانی) و کلیه دانشجویان گروه¬های علوم انسانی و فنی مهندسی دانشگاه تبریز (277نفر) می¬باشند که 108 نفر از اعضای هیات علمی گروه علوم انسانی و 90 نفر از اعضای هیات علمی گروه فنی مهندسی به روش نمونه-گیری تصادفی طبقه¬ای انتخاب شدند و 198 نفر از دانشجویان گروه¬های علوم انسانی و فنی مهندسی نیز به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای انتخاب گردیدند. به منظور گردآوری داده¬ها در این پژوهش از دو نوع پرسشنامه محقق ساخته جداگانه (اعضای هیات علمی و دانشجویان) استفاده شده است. پرسشنامه اعضای هیات علمی شامل 16 سوال در مورد سیاست تمرکزززدایی برنامه درسی, عوامل موثر بر مشارکت و موانع مشارکت بوده ولی پرسشنامه دانشجویان شامل 14 سوال در مورد سیاست¬های تمرکززدایی برنامه درسی آموزش عالی می-باشد و هر دو پرسشنامه براساس مقیاس 5 ارزشی لیکرت نمره¬گذاری شده است. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه¬ها با نظر اساتید علوم تربیتی مورد تایید قرار گرفت و پایایی آنها با آلفای کرونباخ محاسبه گردید که پایایی پرسشنامه اعضای هیات علمی 87/0 و پایایی پرسشنامه دانشجویان 67/0 بوده است. به منظور تحلیل آماری داده¬ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون مانووا و آزمون فریدمن) استفاده شده است. نتایج آزمون مانووا بیانگر آن است که اعضای هیات علمی گروه علوم انسانی به سطح شش سیاست تمرکززدایی برنامه درسی گرایش دارند و اعضای هیات علمی گروه فنی مهندسی به سطح دوم سیاست تمرکززدایی برنامه درسی گرایش دارند. از لحاظ عوامل موثر بر مشارکت نیز بین اعضای هیات علمی دو گروه تفاوت وجود نداشت ولی از لحاظ موانع مشارکت در مولفه¬های نهادینه نشدن فرهنگ مشارکت و سلیقه¬ای بودن سیستم ارزشیابی بین دو گروه تفاوت وجود داشت. هم¬چنین بین دانشجویان گروه علوم انسانی و فنی مهندسی در سطح چهار سیاست تمرکززدایی تفاوت وجود داشت ولی در سایر سطوح سیاست تمرکززدایی تفاوتی بین آنها وجود نداشت و با توجه به میانگین-های بدست آمده از هر دوگروه دانشجویان گروه علوم انسانی بیشتر به سطح چهار گرایش دارند. نتایج آزمون فریدمن نیز بیانگر آن است که اعضای هیات علمی دو گروه سطح چهار سیاست تمرکززدایی برنامه درسی آموزش عالی را در رتبه اول قرار دادند. دانشجویان نیز در هر دو گروه سطح شش سیاست تمرکززدایی را در رتبه اول قرار داده¬اند. اعضای هیات علمی دو گروه عوامل موثر بر مشارکت را به ترتیب زیر قرار داده¬اند: انگیزشی, سازمانی, علمی, حرفه¬ای اما در رتبه¬بندی موانع مشارکت اعضای هیات علمی گروه علوم انسانی از بین دوازده مولفه موانع مشارکت مولفه نهادینه نشدن فرهنگ مشارکت را در رتبه اول قرار داده¬اند و فقدان هسته نظارت و ارزیابی را در رتبه آخر قرار داده¬اند اما اعضای هیات علمی گروه فنی مهندسی سلیقه¬ای بودن سیستم ارزشیابی را در رتبه اول قرار داده¬اند و مقاومت برخی از اعضای هیات علمی در برابر تغییرات برنامه درسی را در رتبه آخر قرار داده¬اند.
سارا آهن ساز سلماسی یوسف ادیب
این پژوهش به دنبال بررسی رابطه بین راهبردهای فراشناختی در تعامل با ادراک از فعالیت¬های پس از مدرسه با پیشرفت تحصیلی دانش-آموزان دختر پایه های دوم و سوم دبیرستان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم تجربی شهرستان سلماس در سال تحصیلی 93-92 در درس فیزیک بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش¬آموزان دختر مقطع دبیرستان که (818) نفر می¬باشد، است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد که در نهایت حجم نمونه(261) نفر برآورد گردید، برای جمع آوری داده ها از دو ابزار اندازه گیری(پرسشنامه فراشناختmslq پنترچ، پرسشنامه محقق ساخته فعالیت-های پس از مدرسه که شامل سوالاتی درباره ادراک دانش¬آموزان از تکلیف شب و فعالیت¬های فوق برنامه است) و نمره پایان ترم درس فیزیک دانش¬آموزان به عنوان مقیاس پیشرفت تحصیلی آن¬ها استفاده شده است. طرح پژوهش حاضر توصیفی همبستگی بود. جهت بررسی فرضیه های تحقیق از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چندعاملی استفاده شد. نتایج نشان داد که بین مولفه های راهبردهای فراشناختی ( خودکارآمدی، خودتنظیمی، اضطراب، ارزش¬گذاری درونی، شناختی سطح بالا، شناختی سطح پایین)، با پیشرفت تحصیلی در درس فیزیک تفاوت معنی-داری وجود دارد. بین ادراک دانش آموزان از مولفه های تکلیف شب(احساسی، دانشی، رفتاری) با پیشرفت تحصیلی آن¬ها در درس فیزیک تفاوت معنی دار وجود ندارد. بین ادراک دانش آموزان از مولفه های فعالیت¬های فوق برنامه(احساسی، دانشی، رفتاری) با پیشرفت تحصیلی آن¬ها در درس فیزیک تفاوت معنی دار وجود ندارد. بین راهبردهای فراشناخت در تعامل با ادراک دانش آموزان از تکلیف شب با پیشرفت تحصیلی آن¬ها در درس فیزیک تفاوت معنی دار وجود ندارد و بین راهبردهای فراشناخت در تعامل با ادراک دانش آموزان از فعالیت¬های فوق برنامه با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس فیزیک تفاوت معنی دار وجود ندارد.
سمیرا آذریان قهرمانلو یوسف ادیب
هدف از پژوهش حاضر مقایسه وضعیت موجود و مطلوب برنامه درسی کارورزی رشته علوم تربیتی از دیدگاه اساتید و دانشجویان است. روش تحقیق در این مطالعه از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق را دانشجویان ترم چهار به بالای دانشگاه تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز و دانشگاه پیام نور تبریز در مقطع کارشناسی در رشته های مدیریت و برنامه¬ریزی آموزشی و درسی و آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی تشکیل می دهد. تعداد دانشجویان بر حسب آمار بدست آمده از دانشگاه¬ها 540نفر و تعداد اساتیدی که دارای مدرک علوم تربیتی بودند20 نفر می باشد. بر اساس جدول مورگان 200 نفر بعنوان دانشجو و20 نفر اساتید به -عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 42 سوال تشکیل شده از عناصر نه گانه فرانسیس کلاین است. داده¬های حاصل از این پژوهش از طریق نرم افزار spss و از طریق آزمون t وابسته به طور جداگانه در بین دانشجویان و اساتید مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج بیانگر آن است که از نظر دانشجویان و همچنین استاتید در بین عناصر نه¬گانه وضع موجود و مطلوب برنامه درسی کارورزی تفاوت معنی دار وجود دارد. همچنین برای بررسی تفاوت نظر دانشجویان و اساتید در خصوص وضعیت موجود و مطلوب از آزمون ولچ استفاده شد که نتایج نشان داد تفاوتی بین دیدگاه این دو گروه وجود ندارد، هم دانشجویان و هم اساتید عناصر هدف، محتوا، راهبردهای یادگیری و ارزشیابی را مهم تلقی کرده¬اند، ولی در عناصر دیگر تفاوت زیادی بین دو گروه مشاهده نشده است.
زهرا محمدی خلیل سلطان القرایی
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین هوش هیجانی معلمان با جو روانی کلاس آنها در تعمل با جنسیت می باشد. با توجه به این که هدف عمده فرایند آموزش و پرورش، اعتلای همه جانبه شخصیت فراگیران به ویژه در ابعاد اخلاقی، اجتماعی و روانی است برای بهبود این فرایند باید که جو کلاس ها شایسته و بایسته باشد. به نظر می رسد توانایی هدایت و اداره کلاس باعث تسهیل امر آموزش و کاهش رفتارهای نامطلوب در دانش آموزان می شود. تأثیرگذاری مطلوب از معلم به شاگرد و شکل گیری یادگیری مستلزم توانایی برقراری رابطه عاطفی میان آن هاست. تنها معلمانی در این زمینه موفقند که از لحاظ هوش هیجانی آموزش دیده باشند. هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است و شامل توانایی شناخت و کنترل حالت های هیجانی، کاربرد احساسات در روابط و توانایی هدایت و رهبری سایر افراد است. حرفه معلمی از مشاغلی است که توانایی هوش هیجانی بیشتری را می طلبد. در این میان توانایی مدیریت کلاس و توانایی برقراری ارتباط موثر با دانش آموزان که زیر مجموعه های هوش هیجانی معلمان است؛ می تواند برخورد مناسب با دانش آموزان را در کلاس موجب شود. هر ساله تعداد زیادی از معلمان از دانشگاهها و مراکز تربیت معلم فارغ التحصیل می شوند و در حرفه معلمی مشغول به کار می گردند. اما آموزش در زمینه روش کنترل خود و هیجانات، مدیریت عواطف و روش تاثیرگذاری بر دیگران به ویژه برای مشاغلی مانند معلمی که شغلی استرس زا و پرکار است دارای اهمیت است یا اصلاً مورد توجه قرار نگرفته یا این که به این مسئله کمتر پرداخته شده است و تمام این توانایی ها و ارتباطهای متقابل بین دانش آموز و معلم در حوزه برنامه های درسی اجرایی می باشد و معلمان به عنوان مجریان برنامه درسی در این زمینه دارای مسئولیت هستند. به نظر می رسد عامل جنسیت نیز در ارتباط بین هوش هیجانی و جو روانی کلاس نقش میانجی را دارد.
معصومه علی یاری اصغر نقدی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه فعالیت دانشجویان در آزمایشگاه های زیست شناسی و شیمی با گرایش به تفکر انتقادی آنها می باشد. نمونه پژوهش 270 نفر از دانشجویان رشته های زیست شناسی و شیمی دانشگاه تبریز بودند که به وسیله نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و برای سنجش گرایش به تفکر انتقادی آنها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا و برای سنجش فعالیت آزمایشگاهی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب هبستگی پیرسون، t مستقل و رگرسیون چند متغییره گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد: 1- بین فعالیت آزمایشگاهی و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد. 2- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان پسر و دختر تفاوت معناداری وجود دارد، دانشجویان دختر گرایش بیشتری به تفکر انتقادی دارند. 3- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان زیست شناسی و شیمی تفاوت معناداری وجود ندارد. 4- بین گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد تفاوت معناداری وجود دارد، دانشجویان کارشناسی ارشد گرایش بیشتری به تفکر انتقادی دارند. 5- فعالیت آزمایشگاهی ( حل مساله و کاوشگری)، گرایش به تفکر انتقادی را پیش بینی می کند.
زینب چراغی خلیل سلطان القرایی
: مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان توجه به تلفیق در برنامه های درسی دانشگاه علوم پزشکی تبریز و دانشگاه تبریز از دیدگاه اعضای هیات علمی صورت پذیرفت. روش پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه اعضای هیات علمی شاغل در دانشگاه تبریز به تعداد 650 نفر و اعضای هیات علمی دانشکده علوم پزشکی تبریز به تعداد 324 نفر می باشد. نمونه آماری در دانشگاه تبریز با توجه به جدول مورگان 242 نفر و در دانشگاه علوم پزشکی 177 نفر می باشد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده و بر اساس مقیاس لیکرت نمره گذاری شده است. به منظور تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون فریدمن و آزمون مانوا) استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بیشترین گام تلفیق استفاده شده در دانشگاه تبریز گام چهارم (لانه ای) و کم ترین گام استفاده شده متعلق به گام ده (بین رشته ای) می باشد. در دانشگاه علوم پزشکی تبریز نیز، بیشترین گام استفاده شده تلفیق گام چهارم (لانه ای) و کم ترین گام استفاده شده گام پنج (هماهنگ سازی زمانی) می-باشد. همچنین میزان توجه به گام ها ی تلفیق در دانشگاه علوم پزشکی تبریز در گام دو (آگاهی)، گام سه (هماهنگ سازی)، گام چهار (لانه ای)، گام نه (چندرشته ای)و گام ده (بین رشته ای) نسبت به دانشگاه تبریز بیشتر می باشد.
سمیه تقوی یوسف ادیب
هدف اصلی این پژوهش، مطالعه تجربیات دانشجویان دانشگاه تبریز در خصوص شیوه های ارزشیابی اساتید از آنان است. در این پژوهش، رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی مورد استفاده گرفت. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته های علوم انسانی دانشگاه تبریز که در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دهند. بر اساس نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 13 نفر از دانشجویان صورت گرفت. جهت دستیابی به اعتبار سوالات، از تجربیات دانشجویان برتر استفاده شد و برای حصول اطمینان از قابلیت اعتمادپذیری داده های پژوهش از روش مطالعه مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شد و داده ها با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت تحلیل گردید. پس از تجزیه و تحلیل داده ها، 9 مضمون اصلی، شامل برداشت های متفاوت از ضرورت ارزشیابی، نقاط ضعف اساتید در ارزشیابی، نقاط قوت اساتید در ارزشیابی، مشکلات فنی و اخلاقی در ارزشیابی، مناسب ترین شیوه ارزشیابی، عوامل موثر بر عملکرد افراد در ارزشیابی، تقلب و مشروط شدن در سیستم آموزشی، روند ارزشیابی در دانشگاه و چگونگی رسیدگی به اعتراضات به دست آمد که هرکدام از مضامین اصلی دارای چندین مضمون فرعی بودند.
پروانه صوفی زاده یوسف ادیب
هدف اصلی پژوهش حاضر پدیدارشناسی تجربیات اساتید دانشگاه تبریز در خصوص عوامل موثر بر بهبود فرایند یادگیری دانشجویان است. در این پژوهش از رویکرد کیفی و از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق را کلیه اساتید دانشگاه تبریز به تعداد700 نفر که در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تدریس بودند تشکیل می دهند. بنابراین بر اساس نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 12استاد دانشگاه تبریز در خصوص تجارب آنها از عوامل موثر بر بهبود یادگیری دانشجویان صورت گرفت. در این پژوهش جهت دستیابی به اعتبار سوالات از نظر اساتید با تجربه استفاده شد و برای حصول اطمینان از قابلیت اعتمادپذیری داده های پژوهش از روش مطالعه مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شده است و داده های این پژوهش با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت تجزیه و تحلیل شده اند.
معصومه شمس شهرام واحدی
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی برنامه توانمندسازی روانی- تحصیلی بر انگیزش پیشرفت، بهزیستی روان شناختی و عملکرد تحصیلی دانشجویان مشروطی دانشگاه تبریز انجام شد. برای این منظور30 دانشجو به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان کلیه دانشجویان مشروطی دانشگاه تبریز، انتخاب شدند. روش تحقیق پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پس آزمون با گروه کنترل بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های انگیزش پیشرفت هرمنس، بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد و معدل ترم گذشته دانشجویان ملاک ارزیابی عملکرد تحصیلی آنان در نظر گرفته شد. نتایج به دست آمده از آزمون t مستقل نشان داد که انگیزش پیشرفت تحصیلی، بهزیستی روان شناختی و عملکرد تحصیلی دانشجویان مشروطی گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود. بنابراین برنامه توانمندسازی روانی- تحصیلی می تواند انگیزش پیشرفت، بهزیستی روان شناختی و عملکرد تحصیلی دانشجویان مشروطی را افزایش می دهد.
اکبر ولی زاده اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
صغری مردافکن یوسف ادیب
چکیده ندارد.
امیر پله یوسف ادیب
چکیده ندارد.
حسین بهروش اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
صدیقه سلمان پور یوسف ادیب
چکیده ندارد.
کامران خلیلی قمی یوسف ادیب
چکیده ندارد.
ملیحه جعفری یوسف ادیب
چکیده ندارد.
وحیده سعیدنیا یوسف ادیب
چکیده ندارد.
پروین زارعی یوسف ادیب
چکیده ندارد.
جواد عبدلی سلطان احمدی اسکندر فتحی آذر
چکیده ندارد.
مریم نصیری گنجینه کتاب یوسف ادیب
چکیده ندارد.
داود ناصری سلطان احمدی یوسف ادیب
چکیده ندارد.
یوسف ادیب مصطفی عسکریان
آذربایجان بعنوان بخشی از کشور پهناور ایران جهت تحقق آرمانهای ملی و اسلامی همچون دیگر نقاط کشور نیاز به توجه خصوصا" از لحاظ آموزشی دارد. مشکلات آموزشی این منطقه از ابعاد گوناگونی خصوصا" به لحاظ فاصله زبان اصلی منطقه با زبان رسمی و آموزشی کشور قابل بررسی است . دانش آموزان ترکی آذری زبان در اولین برخورد با مدرسه به لحاظ تفاوت زبانی با زبان مدرسه با مشکلات شناختی و عاطفی مواجه می شوند که بصورت افت تحصیلی و مردودی نمود پیدا میکند. جهت حل این مشکل راه حلهای متفاوتی وجود دارد که بنظر می رسد یکی از آنها گسترش دوره های قبل از دبستان دراین مناطق باشد. لذا این تحقیق با هدف مقایسه تاثیر دوره آمادگی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوزبانه و یک زبانه انجام پذیرفته است . روش انجام تحقیق علی یا پس از وقوع و جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدائی شهرهای تبریز و تهران بوده است که از بین آنها 240 نفر دانش آموز دوره آمادگی رفته (120 نفر از تبریز و 120 نفر از تهران) و 240 دانش آموز دوره آمادگی نرفته بصورت تصادفی انتخاب گردیدند . ضمنا" دراین تحقیق دوره آمادگی و دوزبانگی بعنوان متغیر مستقل و عملکرد تحصیلی که با نمرات انشاء، ریاضی و معدل کل پایه های اول، دوم و سوم نشان داده می شد، بعنوان متغیر بازده و وابسته محسوب می گردیدند. برای بررسی موضوع تحقیق سه فرض به قرار زیر تدوین گردید : -1 تاثیر دوره آمادگی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوزبانه مقطع ابتدائی در دروس مختلف بیشتر از دانش آموزان یک زبانه همان مقطع است . -2 دانش آموزان دوزبانه مقطع ابتدائی دوره آمادگی رفته نسبت به دانش آموزان دوزبانه دوره آمادگی نرفته در دروس مختلف عملکرد تحصیلی بهتری دارند. -3دانش آموزان یک زبانه مقطع ابتدائی دوره آمادگی رفته نسبت به دانش آموزان یک زبانه دوره آمادگی نرفته در دروس مختلف عملکرد تحصیلی بهتری دارند. نتایج آزمون فرضیه ها بقرار زیر بوده است : -1 فرضیه یک با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو متغیری در سطحa= 5 بجز ریاضی پایه سوم برای بقیه موارد، مورد تائید قرار گرفت . -2 فرضیه دو با استفاده از آزمون توکی در سطح a= 5 برای همه موارد، مورد تائید قرار گرفت . -3 فرضیه سه با استفاده از آزمون توکی در سطح a= 5 بجز دروس قرائت فارسی پایه اول، ریاضی پایه سوم و معدل کل پایه سوم، برای بقیه موارد مورد تائید قرار نگرفت .