نام پژوهشگر: محمد جعفر یوسفیان
جواد صداقتی راد سید حبیب الله لزگی
این پژوهش به بررسی درام دینی و سنتی تعزیه در زمینه مطالعات فرهنگی، از منظر پسااستعماری می پردازد. مسأله اصلی آن، تعیین جایگاه هویت بومی و آیینی نمایش تعزیه به عنوان نمایش بومی ایران، در عرصه مطالعات فرهنگی متأخر و به طور اخص مطالعات پسااستعماری است. روش انجام این پژوهش، تاریخی و نیز توصیفی-تحلیلی است. در آغاز، پس از بازگو کردن کلیتی مختصر از پیدایش نمایش تعزیه، به منظور بررسی سیر تحول آن، دوره های مختلف تاریخی که در تکوین و تکامل تعزیه گذشته، معرفی شده است. تلاش شده است که در هر یک از این دوره ها، شاخص یا شاخص های ویژه ای مطرح شود که امکان خوانش پسااستعماری را مهیا نماید.سپس به عرص? مطالعات پسااستعماری به عنوان زیرشاخه ای از مطالعات فرهنگی، از دو جنب? چیستی و چگونگی پیدایش آن پرداخته شده است. و در پایان به بررسی جایگاه تعزیه در مطالعات پسااستعماری پرداخته شده است. به این منظور، تعزیه در سه جنب? خاستگاه بومی و آیینی، شیوه های اجرایی و محتوا و درونمای? آن، از دیدگاه پسااستعماری مورد بررسی قرارگرفته است.
اکرم بهرامیان حبیب الله لزگی
در این پژوهش با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی تلاش شده تا با بهره گیری از یکی از آموزه های نقد ادبی مدرن یعنی بینامتنیت به تحلیل کاربردهای نمایشی آن در حوزه درام معاصر ایران پرداخته شود. رویکرد بینامتنی یکی از مهمترین شیوه های مواجه و قرائت متون ادبی و نمایشی متأخر محسوب می شود . بر اساس این رویکرد متن ها هیچگاه به صورت مستقل خلق نمی شوند ، بلکه همواره در شبکه ای از متون دیگر شکل می گیرند. بسیاری از آموزه های میخائیل باختین نظیر منطق مکالمه ای و چندآوایی همواره مورد استفاده بسیاری از نظریه پردازان و تحلیل گران ادبی و هنری قرار گرفته است. مسئله اصلی این تحقیق سنجش ظرفیت های بینامتنی درام ایران در دو دهه اخیر با تمرکز بر نمونه آثاری از نمایشنامه نویسانی چون محمد چرمشیر، پری صابری و محمد یعقوبی می باشد. پژوهش حاضر در عین حال سعی دارد تا به یک ارزیابی علمی از تحقق قابلیت های چندآوایی در این آثار این نمایشنامه نویسان بپردازد. با توجه به بررسی های انجام شده می توان گفت روابط بینامتنی در درام دو دهه اخیر ایران قابل مشاهده است و نمایشنامه نویسان در برخی موارد به تعامل با دیگر متون پرداخته اند. در این پایان نامه مهمترین شاخص هایی که مورد تحلیل بینامتنی قرار گرفته اند عبارتند از: ارجاعات زبانی (گفتارهای نمایشی، فرادرام، چند زبانی ) ، ارجاع به متون دیگر (نقل قول ، تلمیح)، بهره گیری از سبک های ادبی و هنری ، شیوه روایت گری، ارجاع رسانه ای و ارجاع به اشخاص شناخته شده است. این امر نشان می دهد که چگونه آموزه هایی از رویکرد بینامتنی قادر است علاوه بر تحلیل رمان در کالبدشکافی درام معاصر ایران نیز مفید باشد .
فریدون محمدزاده حبیب الله لزگی
چکیده پژوهش حاضر با بهره گیری از برخی آموزه های زبان شناسی معاصر به تحلیل گفتمان های دراماتیک در آثار نمایشی اکبر رادی می پردازد. گفتمان دراماتیک از یک سو به کنش به عنوان شاخصه اصلی تئاتر و درام و از سوی دیگر بر حضور مداوم و همواره سه عامل گوینده، شنونده و مخاطب در اکنون و این جای دراماتیک نظر دارد. گفتمان دراماتیک به ردیابی عناصر کلامی و غیرکلامی می پردازد که در پی ساخت جهانی است که وجود ندارد. می توان گفت هم? آنچه متعلقات دنیای درام است چه کلامی و چه غیر کلامی مانند بیان امیال و آرزوها، جمله های شرطی و امری، انتصابها که می تواند چنین جهانی را بسازند مربوط به گفتمان دراماتیک است. کنش های کلامی و غیرکلامی، تنش دراماتیک و مدیریت نوبت گفتار، از جمله عناصری اند که در مجموع? گفتمان نمایشی می توانند در حوز? ساخت جهان ممکن قرار بگیرند. چارچوب نظری این تحقیق یافته های نشانه شناسان متأخری مانند کر الام و به خصوص کتاب "نشانه شناسی تئاتر و درام" او را در بر می گیرد. این پژوهش علاوه بر تعریف اصطلاح گفتمان دراماتیک به ردیابی عناصر آن در آثار نمایشی اکبر رادی می پردازد تا از این طریق بتواند به مناسبتهایی تازه میان زبان، نشانه شناسی و درام ایران دست یابد. زبان رادی و گفت وگوهای شخصیتهای نمایشنامه های او در بیشتر موارد به گونه ای است که عاملیت گوینده و شنوند? گفتار در آن برجسته است و از این راه می توان لایه های معنایی فراوانی را از بطن گفت وگوها، حرکات و ژست ها دریافت کرد. در نهایت این پژوهش قصد دارد تا درک بهتری از مناسبات زبانی نمایشنامه های ایران ارائه دهد. روش اصلی این تحقیق توصیفی-تحلیلی است و با تمرکز بر مجموعه آثار نمایشی اکبر رادی به تبیین شاخص های گفتمانی موجود و کاربردهای دراماتیک آن ها خواهد پرداخت.
محمد پورضرغام سید حبیب الله لزگی
در این پژوهش تلاش شده است تا به بررسی سینمای معناگرای ایران از منظر فیلمنامه اهتمام شود. مسئله ی اصلی این تحقیق یافتن شاخصه های فیلمنامه های معناگرای سینمای ایران در یک دهه ظهور و افول این سینماست. اهمیت این پژوهش به جهت آسیب شناسی ساختار فیلمنامه های معناگرای ایران با توجه به عدم اقبال مخاطبان است که در نهایت موجب شده است موج این پدیده ی نوظهور فروکش کند. این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی انجام شده و با اتکا به منابع کتابخانهای و مشاهدات یک دهه سینمای ایران و فیلم های سینمایی این دهه و سال های پیش از نام گذاری سینمای معناگرا شکل گرفته است. بدین منظور در این پژوهش به ویژگی های فیلم ها و فیلمنامه های معناگرا پرداخته و آن ها را بر اساس سنجه های فیلمنامه نویسی معاصر از منظر سید فیلد و رابرت مک کی می پردازیم و با توجه به شاخصه های سینمای معناگرا بر اساس دیدگاه های متولیانش یعنی دستیابی به عوالم روحیِ بشر به طرق معنوی، فیلم های معناگرای سینمای ایران را بر اساس سنجه های پژوهش انتخاب کرده و در تحلیل آن ها به این نتایج دست یافتیم که الگوی سفر در فیلم های معناگرای ایران اهمیت ویژه ای دارد. سفر یا به عنوان عامل محرک و نقطه ی شروع فیلمنامه وجود دارد و یا در مسیر تحول شخصیت اهمیت می یابد و یا شخصیت را به پایان فیلم پیوند می دهد. هم چنین در بررسی ها مشاهده شد درصد بالایی از شخصیت های فیلم های معناگرا کسانی هستند که قادر به برقراری ارتباط درست و عمیق با مردم عادی نیستند و قشر تحصیلکرده ی جامعه در این فیلم ها همه از معنویت دور مانده اند. غالب کشمکش شکل گرفته در درون فیلم ها ماهیت درونی داشته و بیش از نیمی از موانع شخصیت های اصلی غیرانسانی هستند. در این پژوهش هم چنین مشاهده شد که پایان بندی غالب فیلم های معناگرای ایران به روابط علت و معلولی متکی نیستند و عواملی خارج از ساختار درام که غالباً شکل معجزه دارند و یا به سایر عوامل معنوی ارتباط دارند ماجرا را به پایان می رسانند.