نام پژوهشگر: آرش راسخ
الهه شفیعی علویجه بهزاد حبیب پور
موریانه ( microcerotermes diversus silvestri (isoptera: termitidae زیان آورترین گونه موریانه در استان خوزستان (ایران) میباشد که به درختان، محصولات و همچنین وسایل چوبی در ساختمان خسارت میزند. امروزه کنترل موریانههای زیرزمینی در ایران به مقدار زیادی به کاربرد دائمی سموم کلره وابسته بوده است. بهعلاوه این آفتکشها خیلی در دسترس نیستند و محدودیتهای شدیدی روی کاربردشان وجود دارد. با توجه به اثرات مخرب سموم حشرهکش و گرایش به استفاده از سموم ایمن، هدف از این تحقیق بررسی اثرات اسانس اکالیپتوس (eucalyptus camaldulensis var. camaldulensis dehneh.) روی دورکنندگی، بازدارندگی تغذیهای، سمیت تدخینی، حفاظت چوب، رفتار تونلزنی موریانه m. diversus و همچنین دستیابی به یک روش کنترل موثر در قالب ترکیبات سازگار با محیط زیست می باشد. سمیت تماسی و گوارشی اسانس اکالیپتوس با کاربرد غلظتهای 3/0% تا 6/1% (وزنی: حجمی) علیه موریانه m. diversus در آزمونهای انتخابی و غیر اتتخابی بررسی شد. در این آزمون ها با افزایش غلظت اسانس، میزان مرگ و میر افزایش یافت و میزان تغذیه با افزایش غلظت اسانس کاهش یافت. آزمون تونل زنی با استفاده از روش های زیست سنجی لولههای آزمایشی در 2 ضخامت متفاوت از خاک تیمار شده در شرایط آزمایشگاهی ارزیابی شد. در این بررسی بالاترین میزان مرگ و میر و دورکنندگی در غلظتهای بالا و خاک تیمار شده با ضخامت 5 سانتیمتر مشاهده شد. همچنین موریانهها از تونلزنی در غلظتهای 9/0%، 2/1% و 6/1% خودداری کردند. همچنین بررسی روند lt50 و lt90 در آزمایشها ثابت کرد که با افزایش غلظت اسانس زمان لازم برای اثر کشندگی اسانس کاهش یافت. در بررسی اثر رفتاری اسانس اکالیپتوس با دستگاه بوسنج، کاهش رفت و آمد موریانه به انشعابات حاوی اسانس و اثر دورکنندگی آن برای موریانه در تمامی غلظتها ثابت شد. در مجموع این تحقیق نشان میدهد که می توان اسانس اکالیپتوس را به عنوان یک سم کشنده با اثر تدخینی و دورکنندگی مناسب و عاملی در کاهش تغذیه موریانه m. diversus پیشنهاد کرد.
محمد عامری آرش راسخ
پارازیتوئیدها گروه موفقی از دشمنان طبیعی هستند که همواره مورد توجه متخصصین به منظور کنترل آفات بوده اند. بهره گیری از این دشمنان طبیعی در کنترل آفات نیازمند دانستن برهمکنش آنها با میزبان است. در این مطالعه برخی از ویژگی های زیستی در جمعیت ماده زای زنبور پارازیتوئیدlysiphlebus fabarum (marshall) (hymenoptera: aphidiidae) در مراحل مختلف پورگی شته سیاه باقلا،aphis fabae scopoli ، ارزیابی شد. همچنین بهترین شاخص برای کنترل کیفی زنبور پارازیتوئید و تاثیر اندازه بدن پارازیتوئید بر رفتار کاوشگری مورد بررسی قرار گرفت (دمای 1 ± 21 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 70-60% و دوره روشنایی به تاریکی (8:16)). براساس نتایج به دست آمده، رشدونمو زنبور در پوره سن دوم میزبان باعث تولید نتاج با ویژگی های زیستی مطلوب تری نسبت به سایر مراحل رشدی شته شد، به طوری که زنبورها در این مرحله پورگی دارای بیشترین اندازه بدن، بیشترین اندازه تخمدان و بار تخم در زمان ظهور و همچنین دارای دوره رشدی نسبتاَ کوتاهی بودند. اندازه گیری ویژگی های مرفومتریک مختلف در زنبور نشان داد که طول ساق پای عقب و عرض کپسول سر شاخص های مطلوبی برای اندازه گیری طول بدن بودند. علاوه براین نتایج نشان داد که عرض کپسول سر پارامتر بهتری برای پیش بینی بارتخم در زنبور بود. بررسی رفتار کاوشگری در زنبورهای با اندازه های مختلف نشان داد که اندازه بدن تاثیری در تخصیص زمان به رفتارهای مختلف زنبور نداشت، با این حال زنبورهای بزرگ تر کمتر باعث بروز رفتارهای دفاعی میزبان و همچنین کمتر تحت تاثیر این رفتارهای دفاعی قرار گرفتند. علاوه براین زنبور بزرگ نسبت به زنبور کوچک عملکرد بهتری در دریافت مستقیم عسلک از شته داشت. بررسی رفتارهای دفاعی میزبان نشان داد که پوره سن دوم شته نسبت به پوره سن چهارم رفتارهای دفاعی بیشتری از خود نشان می دهد. براساس نتایج این مطالعه پوره سن دوم شته برای پرورش انبوه زنبور ارحجیت دارد، چراکه بهترین ویژگی های زیستی در این دوره رشدی دیده شدند. علاوه براین از عرض کپسول سر می توان به عنوان شاخصی برای کنترل کیفی جمعیت ماده زای زنبور l. fabarum بهره جست.
ندا امینی جم محمد سعید مصدق
شته جالیز aphis gossypii glover (hemiptera: aphididae) یکی از مهم ترین شته های خسارت زا در گلخانه ها و مزارع است. زنبور پارازیتوئید aphidius matricariae haliday (hymenoptera: braconidae) از جمله پارازیتوئیدهای مهم این شته محسوب می شود. در این مطالعه اثرات کشندگی و زیرکشندگی حشره کش های ایمیداکلوپرید، پیریمیکارب و صابون حشره کش پالیزین® روی شته a. gossypii و پارازیتوئید آن a. matricariae در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. اثرات کشندگی حشره کش های ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی مراحل مختلف پورگی و بالغ شته جالیز a. gossypii با استفاده از روش غوطه ور سازی برگ و اثرات صابون حشره کش با سم پاشی شته ها مورد ارزیابی قرار گرفت. برای برآورد غلظت های کشنده و حدود اطمینان آنها در سطح 95 % از روش پروبیت استفاده شد. پوره های سن اول آفت نسبت به هر سه حشره کش حساس بودند، به طوری که مقدار lc50 برای ایمیداکلوپرید، پیریمیکارب و صابون به ترتیب 17، 2/220 و 9/483 پی پی ام بود. با پیشرفت مراحل پورگی سمیت حشره کش ها کاهش یافت. مقادیر lc50 ایمیداکلوپرید، پیریمیکارب و صابون برای بالغین شته به ترتیب 1/90، 1/983 و 1/1237 پی پی ام بود. همچنین اثرات زیرکشندگی حشره کش های مذکور روی بالغین شته a. gossypii که در مدت 24 ساعت اول زندگی خود در معرض غلظت lc25 حشره کش ها قرار گرفته بودند، مورد ارزیابی قرار گرفت. در مطالعات اثرات زیرکشندگی، ایمیداکلوپرید، پیریمیکارب و صابون اثر معنی داری روی پارامترهای زیستی و جمعیتی شته داشت، چنانچه در تیمارهای شاهد، ایمیداکلوپرید، پیریمیکارب و صابون مقادیر rm به ترتیب برابر با 438/0، 150/0، 335/0 و 375/0 نتاج ماده به ازای هر ماده در روز به دست آمد. برای ارزیابی اثرات کشندگی آفت کش ها روی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید a. matricariae از روش اثر باقیمانده استفاده شد. صابون حشره کش روی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید اثر کشندگی نداشت، در حالی که مقدار lc50 ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی حشرات کامل زنبور به ترتیب 7/1 و 8/10 پی پی ام بود و ایمیداکلوپرید سمیت بیشتری نسبت به پیریمیکارب روی پارازیتوئید داشت. اثرات زیرکشندگی ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید که در 24 ساعت اول زندگی در معرض غلظت lc25 حشره کش ها قرار گرفته بودند، بررسی شد. میانگین طول عمر و تعداد شته-های مومیایی شده در کل دوره زندگی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید a. matricariae تیمار شده با ایمیداکلوپرید به طور معنی داری نسبت به تیمارهای شاهد و پیریمیکارب کمتر بود. میانگین نسبت جنسی نتاج حشراتی که در معرض ایمیداکلوپرید قرار گرفته بودند، تحت تاثیر قرار گرفت و به سمت تولید نر بیشتر تمایل یافت. ایمیداکلوپرید همه پارامترهای جمعیتی زنبور پارازیتوئید را نسبت به تیمارهای شاهد و پیریمیکارب تحت تاثیر قرار داد. میزان rm در تیمارهای شاهد، ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب به ترتیب 313/0، 251/0 و 302/0 نتاج ماده به ازای هر ماده در روز بود. بررسی اثر غلظت lc25ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی واکنش تابعی زنبور پارازیتوئید a. matricariae نشان داد که واکنش تابعی در همه تیمارها از نوع دوم بود. مقادیر زمان دستیابی زنبور پارازیتوئید در تیمارهای شاهد، ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب به ترتیب 4607/0، 8873/0 و 6292/0 ساعت و قدرت جستجوگری در این سه تیمار به ترتیب 0645/0، 0373/0 و 0452/0 بار در ساعت برآورد شد. پیریمیکارب در مقایسه با ایمیداکلوپرید اثر سوء کمتری روی زمان دستیابی زنبور پارازیتوئید داشت. اثر lc25 ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی واکنش عددی زنبور پارازیتوئید a. matricariae نیز مورد بررسی قرار گرفت. میانگین طول عمر و تعداد شته های مومیایی شده در کل دوره زندگی زنبورهای پارازیتوئیدی که در معرض lc25 ایمیداکلوپرید قرار گرفته بودند، به طور معنی داری به ترتیب در تراکم های 2، 16 و 64 و در تراکم-های 2، 4، 16، 32 و 64 شته میزبان کاهش یافت. بررسی اثر زیرکشندگی ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی رفتار جهت یابی زنبورهای پارازیتوئید با استفاده از دستگاه الفکتومتر نشان داد که هیچ یک از حشره کش ها تاثیری روی جهت یابی زنبور به سمت برگ خیار آلوده به شته و همینطور برگ سالم نداشتند، در حالی که روی عکس العمل آنها به سمت برگ های بدون شته ی آلوده به عسلک اثر داشتند. در اکثر آزمایش های الفکتومتری، زمان دسترسی به تیمارها نیز در زنبورهای پارازیتوئیدی که در معرض باقیمانده ایمیداکلوپرید قرار گرفته بودند، به طور معنی داری بیشتر از حشرات تیمار نشده با حشره کش ها بود. در این پژوهش همچنین اثر زیرکشندگی ایمیداکلوپرید و پیریمیکارب روی رفتار کاوشگری زنبور پارازیتوئید a. matricariae مورد بررسی قرار گرفت. حشره کش ها اثری روی مدت زمان حضور زنبورها در لکه های میزبان نداشتند، ولی مدت زمان پذیرش اولین شته در لکه در حشرات تیمار شده با حشره کش ها افزایش یافت. میانگین تعداد وقایع رفتاری و شته های مومیایی شده توسط زنبورهای پارازیتوئید تیمار شده با ایمیداکلوپرید به طور معنی داری کمتر از حشرات تیمار نشده بود. این در حالی است که تفاوت معنی داری در تعداد شته های مومیایی شده توسط زنبورهای تیمار شده با پیریمیکارب نسبت به حشرات تیمار نشده با آفت کش ها دیده نشد. بر اساس نتایج این پژوهش، ایمیداکلوپرید اثرات منفی بیشتری روی حشرات کامل زنبور پارازیتوئید a. matricariae در مقایسه با صابون حشره کش و پیریمیکارب داشت، لذا کاربرد صابون حشره کش و پیریمیکارب در قالب کنترل تلفیقی برای کنترل شته جالیز a. gossypii پیشنهاد می شود.
حسین ماهی آرش راسخ
"نگهداری در سرما" از معمول ترین روش های ذخیره ی زنبورهای پارازیتویید در پرورش انبوه این دشمنان طبیعی می باشد. هدف از انجام این پژوهش، امکان سنجی نگهداری در سرمای مراحل رشدی لارو سن آخر و شفیره ی جمعیت دوجنسی زنبور پارازیتویید(marshall) lysiphlebus fabarum به میزبانی شته سیاه باقلا، aphis fabae scopoli بود. همچنین چگونگی تاثیر دمای ثابت یا نوسان دار (انتقال روزانه 2 ساعت به دمای بهینه ی 1±21 درجه سانتی گراد) بر شایستگی زنبورهای ذخیره شده در سرما ( 6±1یا 8±1 درجه سانتی گراد) مورد بررسی قرار گرفت. با قرارگیری یک، دو و یا سه هفته ای تیمارهای مختلف در شرایط ذخیره، مشخص شد میتوان مرحله رشدی شفیره زنبور را به مدت دو هفته در دمای شش درجه سانتی گراد و رژیم دمایی نوسان دار، نگهداری نمود به صورتی که از شایستگی زنبورهای ظاهر شده در این شرایط در مقایسه با تیمار شاهد، حداقل میزان کاسته گردد. حشرات بالغ ظاهر شده ای که در این شرایط ذخیره شدند، بزرگترین طول ساق پای عقب (به عنوان مهمترین شاخص اندازه ی زنبور پارازیتویید بالغ) و نیز بزرگترین طول فلاژلوم شاخک (به عنوان مهمترین اندام حسی) را دارا بودند. همچنین ذخیره سازی در این شرایط دمایی، بالاترین اندازه ی تخمک و بار تخم را برای زنبورهای ماده ی این تیمار در مقایسه با سایر تیمارهای نگهداری شده در سرما به ارمغان آورد. نگهداری در شرایط تیماری برگزیده ی (pf2)، خللی در نرخ پارازیتیسم زنبورهای ذخیره سازی شده اعمال نکرد. علاوه بر این، نتاج زنبورهای خارج شده از این تیمار، از نظر نرخ ظهور و نسبت جنسی اختلاف معنی داری با تیمار شاهد نداشتند. بررسی تکمیلی پیرامون توانایی های جفتگیری پارازیتوییدهای نگهداری شده در سرما، نشان داد که ویژگی های رفتاری و تولید مثلی نرهای حاصل شده از تیمار برگزیده (pf2) همانند تیمار شاهد بوده، در حالی که در تیمار رژیم دمایی ثابت، کاهش معنی داری در این ویژگیهای زیستی دیده شد. نرهای نگهداری شده در رژیم دمایی نوسان دار به همراه تیمار شاهد، به طور معنی داری از نظر توانایی جفت یابی، رقابت در جفتگیری و همچنین توانایی جفتگیری و بارور نمودن مادهها، نسبت به نرهای رژیم دمایی ثابت برتری داشتند. براساس نتایج این پژوهش، می توان شفیره های این زنبور پارازیتویید را با کمترین اثر سوء بر شایستگی والدین و نتاج آنها، به مدت دو هفته در دمای نوسان دار شش درجه سانتی گراد نگهداری نمود و برای پرورش انبوه مورد استفاده قرار داد.
امیر خادم پور پرویز شیشه بر
سفیدبالک نیشکر neomaskellia andropogonis corbett یکی از آفات مهم نیشکر در خوزستان محسوب می شود. گونه زنبور eretmocerus sp. به عنوان یکی از دشمنان طبیعی فعال این آفت در خوزستان فعالیت دارد. اهداف این مطالعه شناسایی گونه ی زنبور .eretmocerus sp ، بررسی ترجیح سنی میزبان برای این زنبور پارازیتوئید و سپس بررسی اثر چهار دمای 20، 25، 30 و 32 درجه سانتی گراد بر پارامترهای زیستی و جدول زندگی آن در شرایط آزمایشگاهی بود. هم چنین واکنش تابعی و عددی این پارازیتوئید نیز محاسبه گردید.گونه ی این زنبور eretmocerus dehiensis mani مشخص شد. نتایج نشان داد که این پارازیتوئید سن سوم پورگی میزبان خود یعنی n. andropogonis را نسبت به دیگر سنین ترجیح داد. میانگین کل دوره پیش از بلوغ زنبور پارازیتوئید در چهار دمای مذکور به ترتیب برابر 24.2، 16.9، 13.8 و 10.17 روز بود. طول عمر زنبورهای بالغ ماده در چهار دمای مذکور به ترتیب برابر با 23.8، 17.3، 6.6 و 4.4 روز بود. میانگین کل تخم e. delhiensis در دماهای فوق به ترتیب برابر 65.66، 82.8، 18.93 و 8.46 عدد محاسبه شد. نرخ ذاتی رشد این زنبور در دماهای ذکر شده به ترتیب 0.15، 0.23، 0.20 و 0.18 و نرخ خالص تولید مثل آن به ترتیب 54.29، 69.04، 14.84 و 6.21 محاسبه گردید. آزمایشات نشان دادند که بهترین دما برای پرورش این زنبور 25 درجه سانتی گراد بود. واکنش تابعی وعددی پارازیتوئید e. delhiensis روی تراکم 5، 10، 20، 40، 60 و 100 عدد پوره (سن سوم) n. andropogonis در دمای 25 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 5 ±55% در آزمایشگاه ارزیابی گردید. متوسط میزان تخم پارازیتوئید در مدت 24 ساعت در تراکم های مذکور به ترتیب برابر با 4.7، 6.9، 12.3، 17.5، 20.8 و 25.7 عدد تخم بود. واکنش تابعی این پارازیتوئید از نوع دوم هولینگ بود. نرخ جستجو و زمان دستیابی این پارازیتوئید به ترتیب 0.06 و 0.76 ساعت محاسبه گردید. واکنش عددی پارازیتوئید e. delhiensis روی تراکم های فوق الذکر نشان داد که با افزایش تراکم پوره ها، تعداد کل پوره های پارازیته شده افزایش یافت. میانگین میزان تخم کل پارازیتوئید در تراکم های مذکور به ترتیب برابر با 21.1، 31.2، 63.7، 76.4، 85.2 و 101.4 عدد تخم بود.
زهرا محمدی آرش راسخ
پارازیتوئیدها گروه موفقی از دشمنان طبیعی هستند که به دلیل اهمیت در کنترل زیستی آفات، توجه بسیاری از متخصصین را به خود جلب کرده اند. موفقیت در کنترل حشرات آفت به وسیله پارازیتوئیدها به تصمیمات گرفته شده توسط آنها در ارتباط با جستجو و پارازیته کردن میزبان بستگی دارد. در این مطالعه برخی از ویژگی های زیستی در جمعیت دوجنسی زنبور پارازیتوئید lysiphlebus fabarum (hym., aphidiidae) در سنین مختلف پورگی شته سیاه باقلا، aphis fabae scopoli ، مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین مناسب ترین شاخص مرفومتریک جهت کنترل کیفی زنبور پارازیتوئید، رفتارهای مختلف کاوشگری و بررسی عوامل موثر بر رفتار کاوشگری از جمله اثر تغییر دما و سن رشدی میزبان، و در پایان رفتار تجمعی و امکان جفت گیری نرهای این جمعیت با ماده های جمعیت ماده زا مورد بررسی قرار گرفت (در شرایط محیطی دمای 1 ± 21 درجه سانتی گراد، رطوبت نسبی 70-60 % و دوره روشنایی به تاریکی (8:16)). بر اساس نتایج به دست آمده، زنبورهای پرورش یافته در پوره سن دوم میزبان دارای ویژگی های زیستی مطلوب تری نسبت به دیگر مراحل رشدی شته بودند؛ به طوری که نتاج در این مرحله رشدی بزرگترین اندازه ها وبیشترین بار تخم در زمان ظهور را به خود اختصاص دادند. ارزیابی پارامترهای متعدد مرفومتریک نشان داد که عرض کپسول سر شاخص مطلوبی برای اندازه گیری طول بدن می باشد. علاوه بر این نتایج نشان داد که این شاخص پارامتر بهتری برای پیش بینی اندازه و بار تخم است. بررسی عوامل موثر بر رفتار کاوشگری نشان داد که کاهش دما طی کاوشگری تأثیر معنی داری بر نرخ پارازیتیسم ماده های کاوشگر داشت و سن میزبان تأثیری در تخصیص زمان به رفتارهای مختلف زنبور نداشت. بررسی رفتارهای دفاعی همچنین نشان داد پوره های سن چهارم میزبان به طور معنی دار باعث بروز رفتارهای دفاعی بیشتری در مواجهه با زنبورها شدند. همچنین پوره-های سن دوم میزبان در خصوص ترشح قطرات دفاعی کورنیکول در مواجهه با زنبور به طور معنی دار عملکرد بهتری داشتند. مطابق با نتایج به دست آمده، رفتار تجمعی منحصراً در ماده های این جمعیت مشاهده شد و نرها نقشی دراین تجمعات نداشتند. جفت گیری میان افراد ماده زا و نرزای l. fabarum نیز منجر به انتقال ژن در نتاج نگردید.
سارا ضرغامی محمد سعید مصدق
کفشدوزک شپشک خوارnephus arcuatus kapur یکی از مهمترین شکارگرهای شپشک آردآلود جنوب nipaecoccus viridis (newstead) در باغ های مرکبات استان خوزستان است. در این تحقیق برخی از خصوصیات زیستی این کفشدوزک به عنوان یک شکارگر منتخب برای کنترل شپشک آردآلود جنوب مورد ارزیابی قرار گرفت. تعیین تعداد سنین لاروی کفشدوزک بر اساس ثابت دایار نشان داد که با افزایش سن لاروی، عرض کپسول سر لارو سن یک تا لارو سن چهار از 15/0 تا 33/0 میلیمتر افزایش می یابد و از ثابت دایار پیروی می کند اما توصیف آن با معادله درجه دوم (316/2- x 456/0+x2040/0- =y ln) دقیق تر بود. بررسی نمو، تولید مثل و جدول زندگی این شکارگر در 5 دمای ثابت 15، 20، 25، 30 و 1±35 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 5± 65 درصد و دوره نوری14:10 ساعت (تاریکی: روشنایی) نشان داد، افزایش دما سبب کاهش طول دوره رشدی پیش از بلوغ از 02/60 روز در 20 درجه سلسیوس به 28/15روز در 35 درجه سلسیوس شد. طول دوره تخم ریزی حشره ماده بالغ در دماهای 20، 25، 30 و 35 درجه سلسیوس به ترتیب 52/58، 66/44، 2/53 و 55/24 روز بطول انجامید و ماده ها به طور میانگین 84/164، 22/415، 47/660 و 58/136 تخم در دماهای ذکر شده گذاشتند. بر اساس نتایج جدول زندگی سنی-مرحله رشدی دوجنسی، بیشترین rm (1540/0 روز-1)، ? (1666/1 روز-1) و r0 (9/197 نتاج) در دمای 30 درجه سلسیوس و کوتاهترین t در دمای 35 درجه سلسیوس (6/30روز) محاسبه شد. نسبت جنسی نتاج در دو دمای 20 (دمای سرد) و 35 درجه سلسیوس (دمای خیلی گرم) به سمت تولید بیشتر ماده تمایل یافت. بر این اساس، دمای 30 درجه سلسیوس مناسب ترین دما برای پرورش انبوه n. arcuatus تعیین گردید. بررسی میزان مصرف طعمه و ترجیح شکارگری بالغین این کفشدوزک با تغذیه از تخم، پوره سن یک و ماده بالغ دو گونه شپشک های آردآلود n. viridis وplanococcus citri risso نشان داد که بیشترین مصرف کفشدوزک نر و ماده بالغ از پوره سن یک هر دو گونه شپشک می باشد. ترجیح شکارگری ماده بالغ n. arcuatus تحت تاثیر مرحله رشدی طعمه، تغییر نمی کرد. اما برخلاف ماده ها، نر ها به طور معنا داری پوره سن یک p. citri را به پوره سن یک n. viridis ترجیح دادند. بررسی ترجیح مرحله طعمه مراحل مختلف رشدی کفشدوزک نسبت به مراحل مختلف رشدی شپشک آردآلود جنوب نشان داد، تخم و ماده بالغ شپشک طعمه ترجیحی اغلب مراحل رشدی این شکارگر بوده و آنها کمترین ترجیح را به پوره سن یک شپشک نشان دادند. واکنش تابعی لاروهای سن یک، سن دو و نر بالغ کفشدوزک نسبت به افزایش تراکم تخم، پوره های سنین یک، دو، سه و ماده بالغ شپشک آردآلود جنوب از نوع دوم، واکنش تابعی لارو سن سه به مراحل ذکر شده به ترتیب نوع سوم، سوم، سوم، دوم و دوم، واکنش لارو سن چهار به ترتیب نوع سوم، سوم، سوم، سوم و دوم و واکنش ماده بالغ کفشدوزک n. arcuatus به ترتیب نوع سوم، دوم، دوم، دوم و سوم براورد گردید. زمان دستیابی (th) با افزایش سن لاروی کفشدوزک کاهش و با افزایش مرحله رشدی شپشک از تخم تا ماده بالغ شپشک آردآلود جنوب به طور معناداری افزایش یافت. زمان دستیابی ماده ها به طور معناداری بیشتر از نر های کفشدوزک بود. در بررسی واکنش تابعی ویژه سن ماده بالغ کفشدوزک سه روزه با تغذیه از تخم شپشک آردآلود جنوب به مدت 33 روز، واکنش تابعی ماده بالغ کفشدوزک فقط در روزهای 16، 24 و 28 روزگی از نوع سوم ارزیابی شد. کمترین زمان دستیابی به طور معناداری در 17، 18 و 20 روزگی و بیشترین زمان دستیابی در 7، 26، 32، 34 و 36 روزگی ماده مشاهده گردید. بیشترین توان شکارگری ماده ها در 25 روز اول زندگی مشاهده شد. بررسی واکنش عددی ماده بالغ کفشدوزک با تغذیه از تخم شپشک آردآلود جنوب نیز نشان داد که با افزایش تراکم طعمه تعداد تخم گذاشته شده توسط ماده ها افزایش و کارایی بهره برداری شکارگر ماده از طعمه کاهش یافت. بر اساس این نتایج n. arcuatusاز توانایی زیادی در کنترل شپشک آردآلود جنوب برخوردار بوده و استفاده از آن در برنامه کنترل بیولوژیک شپشک های آردآلود در مناطقی با آب و هوای گرم پیشنهاد می-شود.
پگاه نجف پور مهدی اسفندیاری
تأثیر پارازیتوئید روی رشد جمعیت شته بستگی به الگوی انتخاب سن میزبان دارد، در نتیجه ترجیح سن میزبان در موفقیت کنترل بیولوژیکی شته¬ها از اهمیت زیادی برخوردار است. الگوهای ترجیح اغلب با توجه به وضعیت فیزیولوژیکی پارازیتوئید ماده شامل بارتخم، موفقیت تولیدمثلی قبلی و سن او متفاوتند. همچنین تصمیم¬های پارازیتوئید در انتخاب میزبان، ممکن است تحت تأثیر اندازه ماده کاوشگر قرار گیرد. اثرات مادری در پارازیتوئیدها از نظر تأثیر بر تصمیم¬های انتخاب میزبان و همچنین تأثیر بر شایستگی نتاج می¬توانند نقش مهمی را در روابط پارازیتوئید-میزبان و بهکارگیری روش¬های کنترل انبوه ایفا کنند. فنوتیپ مادری یا محیط زندگی او میتواند روی فنوتیپ نتاج تاثیر گذار باشد، موضوعی که از آن به عنوان اثرات مادری نام برده میشود. در این مطالعه اثرات مادری (سن و اندازه) جمعیت ماده¬زای زنبور پارازیتوئید (hym.: aphidiidae) lysiphlebus fabarum روی شایستگی نتاج پرورش یافته در سنین مختلف پورگی شته سیاه باقلا (aphis fabae scopoli) و همچنین اثر سن و اندازه زنبور ماده روی ترجیح سن پورگی میزبان مورد ارزیابی قرار گرفت. تمامی آزمایش ها در دمای 1±21 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی 70-60%، دوره نوری روشنایی به تاریکی 8:16 انجام شد. بر اساس نتایج به¬دست آمده از تأثیر اندازه و سن مادر بر ترجیح سن پورگی مشخص گردید که مادرهای جوان در مقایسه با افراد مسن توانایی بالاتری در پارازیته کردن پوره سن چهارم میزبان داشتند. زمانی¬که اثر سن و اندازه مادر روی نتاج حاصل از سنین اول، دوم و چهارم میزبان به طور جداگانه آنالیز گردید، در ارتباط با سنین مختلف، نتایج متفاوتی به¬دست آمد. مادرهای بزرگ جوان توانایی بالاتری در پارازیته کردن پوره سن دوم در مقایسه با زنبورهای مسن داشتند و مادرهای کوچک جوان، پوره سن چهارم را بیشتر از مادرهای مسن پارازیته کردند. بررسی اثر اندازه و سن مادر روی سن اول پورگی نشان داد که از مادرهای جوان کوچک، نتاجی با اندازه بدن و تخم¬های بزرگ¬تر، در مقایسه با مادرهای مسن، ظاهر شد. نتاج ظاهر شده از مادرهای جوان و کوچک، در مقایسه با مادرهای بزرگ، بزرگ¬تر و دارای تخم¬هایی با مساحت بیشتر بود، اما نتاج مادرهای مسن و بزرگ نسبت به نتاج مادرهای کوچک به بالغین بزرگ¬تر با تخم¬های بزرگ¬تر تبدیل شدند. مطالعات اثرات مادری در سن دوم پورگی میزبان نشان داد که نتاج مادرهای بزرگ جوان نسبت به مادرهای مسن، بزرگ¬تر و مساحت تخم آن¬ها نیز بیشتر بود. در خصوص اثرات سن و اندازه مادری روی نتاج حاصل از سن چهارم پورگی مشخص شد که مساحت تخم نتاج مادرهای جوان بیشتر از مادرهای مسن بود. در مادرهای جوان، مساحت تخم نتاج افراد کوچک بیشتر از افراد بزرگ بود. مطابق با نتایج این مطالعه مشخص گردید که زنبورهای جوان l. fabarum در مقایسه با افراد مسن توانایی بالاتری در پارازیته کردن سنین بالاتر میزبان داشتند ولی بدون در نظر گرفتن اثر اندازه و سن مادر، پوره¬های جوان ترجیح داده شدند. همچنین به طور کلی از این تحقیق می¬توان نتیجه گرفت که مادرهای جوان قادر به تولید نتاجی با شایستگی بالاتری بودند، اما اندازه مادر در شایستگی نتاج در مادرهای جوان و مسن متفاوت بود.
افروز فارسی فرحان کچیلی
شته کاهو nasonovia ribisnigri mosely، کلیدی ترین آفت کاهو محسوب می شود که از جنوب استان خوزستان برای اولین بار در سال 1387 گزارش شد. افزایش جمعیت و تغذیه پنهان این آفت از کاهو، باعث خسارت شدید، در بسیاری از مزارع گردیده است. به منظور بررسی تغییرات فصلی و توزیع فضایی شته کاهو و دشمنان طبیعی آن در طول سال های 1391-1389 به طور تصادفی، هفته ای دو بار از مزرعه کاهو نمونه برداری صورت گرفت. فعالیت این آفت در سال اول نمونه برداری اواخر آذر و در سال دوم اوایل دی آغاز گردید. جمعیت شته ها در سال 90-1389 و 91-1390 به ترتیب در 18 اسفند (116) و 21 اسفند (62) عدد شته در هر بوته به اوج رسید و در نهایت در اواخر فروردین ناپدید گردید. افزایش جمعیت شته به طور معنی داری در سال دوم نسبت به سال قبل روند کندتری داشت. نتایج بررسی پراکنش فضایی نشان داد که مدل تیلور نسبت به آیوائو، به نحو مطلوب تری داده ها را برازش نمود و الگوی توزیع جمعیت سنین مختلف n. ribisnigri به صورت تجمعی بود. در این بررسی، ده گونه شکارگر، سه گونه پارازیتوئید و دو گونه هایپرپارازیتوئید جمع آوری شناسایی گردید. مگس های سرفید، گونه balteatus de geer episyrphus و aphidius matricariae haliday به ترتیب با فراوانی نسبی 55، 45 و 94 درصد گونه غالب شکارگرها، مگس های سیرفید و پارازیتوئیدها بودند.در سال اول بررسی، اوج جمعیت بالتوری ها و بعد از آن کفشدوزک ها همزمانی بیشتری با اوج جمعیت شته ها در اواخر اسفند ماه داشت. ولی در سال دوم جمعیت آنها بسیار پایین بود. همچنین در طول دو سال، حداکثر جمعیت مگس های گل و پارازیتوئیدها اساساً در اول فروردین ماه مشاهده گردید. بر اساس نتایج آنالیز رگرسیون جمعیت شته ها اساساً تحت تأثیر کفشدوزک ها و بالتوری ها در سال اول و کفشدوزک ها، مگس های گل و پارازیتوئیدها در سال دوم نمونه برداری قرار گرفتند. بررسی پارامترهای زیستی و میزان پرخوری گونه e. balteatusدر 4 دمای (15، 20، 25 و 1±30 درجه سلسیوس) نشان داد که طول دوره رشد و نمو تخم، لارو سن یک، لارو سن سه و شفیره به طور معنی داری با افزایش دما کاهش یافت. کمترین درصد مرگ و میر و بیشترین پرخوری به ترتیب به میزان 12 درصد و 62/0±6/11 پوره سن سه در مرحله سوم لاروی در دمای 20 درجه سلسیوس مشاهده شد. هیچگونه اختلاف معنی داری در طول دوره رشدی و میزان پرخوری سن دوم لاروی سیرفید در دماهای مختلف مشاهده نگردید. همچنین نمو، تولید مثل و جدول زندگیa. matricariae در 5 دمای ثابت (15، 20، 22، 25 و 1±27 درجه سلسیوس) مورد بررسی قرار گرفت. اکثر فعالیت های زیستی شته کاهو در دمای 27 درجه سانتی گراد دچار اختلال شد. افزایش دما سبب کاهش طول دوره رشدی پیش از بلوغ پارازیتوئید از 21/21 روز (15 درجه سانتی گراد) به 19/11 روز (25 درجه سانتی گراد) گردید. طول دوره تخمریزی به ترتیب در 4 دمای ذکر شده 12/0±21/15، 10/0±47/9، 05/0±91/5 و 09/0±6/5 روز بود و تعداد مومیایی ها به طور میانگین 6/12±74/249، 8/12±72/192، 2/6±15/105 و 0/7 ±3/102 شمارش شدند. داده-های جدول زندگی بر اساس تئوری جدول زندگی سنی- مرحله رشدی دوجنسی تجزیه تحلیل گردید. بیشترین نرخ ذاتی افزایش جمعیت (rm) و بیشترین نرخ متناهی افزایش جمعیت (?) به ترتیب 251/0 و 285/1 (روز-1) در دمای 20 درجه سانتی گراد به دست آمد. همچنین بیشترین نرخ خالص تولید مثل (r0) 06/123 (نتاج) و کوتاهترین طول دوره یک نسل جمعیت (t) (98/13 روز) به ترتیب در دمای 15 و 25 درجه سانتی گراد مشاهده شد. واکنش تابعی این زنبور در دمای 20 درجه سلسیوس از نوع دوم بود و مقادیر نرخ حمله و زمان دستیابی به-ترتیب 0367/0 بار در ساعت و 4114/0 ساعت به دست آمد. با افزایش تراکم میزبان، میانگین تعداد شته های مومیایی شده به طور معنی داری از8/7 عدد در تراکم 2 به 7/140 عدد در تراکم 64 میزبان افزایش یافت. بر اساس این نتایج، به نظرمی رسد که دمای 20 درجه سلسیوس یک دمای مطلوب برای فعالیت های زیستی گونه های e. balteatusو a. matricariae محسوب می شود و این پارازیتوئید در این دما کارایی بیشتری برای کنترل بیولوژیک شته کاهو خواهند داشت.
لیلا محسنی آرش راسخ
سوپرپارازیتیسم به عنوان یک رقابت درون گونه ای پدیده ای است که در شرایط طبیعی نیز به وقع می پیوندند. وقوع سوپرپارازیتیسم و همچنین اجتناب از آن می تواند در شرایط مختلف یک پدیده ی سازگار باشد، به ویژه وقتی که چندین ماده به طور همزمان در یک لکه میزبان، حاضر باشند. در برنامه های کنترل بیولوژیک، وقوع سوپرپارازیتیسم معمولاً یک پدیده ی نامطلوب محسوب می شود چرا که در پرورش انبوه باعث کاهش تولیدمثل و در سطح مزرعه باعث کاهش کارایی زنبور می شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی رقابت درون گونه ای در جمعیت های تک جنسی و دوجنسی زنبور پارازیتویید (braconidae :hym) marshall fabarum lysiphlebus و چگونگی تاثیر سوپرپارازیتیسم بر شایستگی نتاج آنها بود. زنبورهای ماده همسن (یک روزه) جمعیت های ماده زا و دوجنسی که در اتاقک رشد با شرایط دمایی ?c1±22، رطوبت نسبی 5±65% و دوره نوری 14 ساعت روشنایی به 10 ساعت تاریکی تولید شدند به طور جداگانه با تراکم های مختلف (1، 5، 10، 15، 20 و 30) به 40 پوره سن دوم شته سیاه باقلا معرفی شدند بعد از 24 ساعت، زنبورها حذف شدند و شته های پارازیته شده 2/5 روز بعد از معرفی زنبور، تشریح و تعداد لاروها شمارش و تراکم های بروز پدیده سوپرپارازیتیسم تعیین شد. در آزمایش بعدی تاثیر الویت ورود هر یک جمعیت ها به عرصه رقابت مورد ارزیابی قرار گرفت. در این راستا شاخص های مرفومتریک مرتبط با شایستگی نتاج و برخی از ویژگی های زیستی آنها نیز بررسی شد. با توجه به نتایج حاصل شده، سوپرپارازیتیسم در جمعیت تک جنسی موجب کسب شایستگی نتاج غالب (افزایش اندازه بدون تاثیر روی طول دوره ی رشدی) شد، در حالی که شایستگی کسب اندازه ی بزرگ تر برای نتاج جمعیت دوجنسی دیده نشده و نتاج غالب، فشار طبیعی افزایش طول دوره ی رشدی را نیز متحمل شدند. نتایج تحقیق حاضر می تواند در پرورش انبوه و همچنین رهاسازی دو جمعیت l. fabaum مورد استفاده قرار گیرد. در برنامه های پرورش انبوه، استفاده از تراکم های پایین زنبور منجر به کاهش میزان پارازیتیسم و در نتیجه کاهش تولید می شود. در حالی که استفاده از تراکم های بالای زنبور می تواند منجر به وقوع سوپرپارازیتیسم شود که معمولا یک پدیده ی نامطلوب محسوب می شود. بر این اساس در پرورش انبوه بهترین تراکم زنبور تراکمی است که اغلب میزبان های در دسترس پارازیت شده باشند و حداقل سوپرپارازیتیسم اتفاق بیفتد. بنابراین بر اساس نتایج پژوهش حاضر، تراکم های یک و پنج زنبور ماده به ازای 40 پوره میزبان (پوره سن دوم)، می تواند به ترتیب به عنوان بهترین تراکم برای جمعیت های جنسی و ماده زای زنبور l. fabarum معرفی شود.