نام پژوهشگر: مرضیه بلیغی
آرزو عبدی محمد حسین جواری
این پایاننامه به شیوه ای تطبیقی، محرک ها و عواقب دو جنایت پیچیده و خاص را در دنیای ادبیات مطالعه می کند : دو جنایتی که در رمان بیگانه ی آلبر کامو و در نمایشنامه ی دستهای آلوده ی ژان- پل سارتر به وقوع می پیوندند. در همین راستا، نخست نگاهی اجمالی به موضوع جنایت در ادبیات در طی قرون و اعصار می اندازیم، در عین حال که می کوشیم توضیحی جهت حضور پررنگ این موضوع در آثار ادبی بیابیم. در واقع جدای از حس ترس و نفرتی که ماهیت این عمل شنیع بر می انگیزد، هرجنایتی که به وقوع می پیوندد، مجموعه ای ازمباحث اعم ازاجتماعی، روانشناسی و جرم شناسی نیز پیرامون آن شکل می گیرد که به همراه وجه رازآلود هر جنایتی، بهانه ای می شوند تا توجه ادبیات که همواره در جستجوی پرداختن به مسا ئل پیچیده و بحث برانگیز بوده است، به آن جلب شود. به واسطه ی تبهکارانی که جنایتشان نه تنها برای کسانی که به قضاوتشان می نشینند بلکه برای خود آنان نیز تا ابد غیر قابل حل می نماید، وجه رازآلود جنایت بیشتر از پیش تقویت می یابد. دومین فصل از این پایاننامه چنین وجهی از جنایت را مورد بحث قرار می دهد و در صدد برمی آید تا خواستگاه واقعی جنایات و جانیان دو اثر مورد مطالعه ی این تحقیق را بیابد. در جهت نیل به این مقصود، به بررسی مفاهیم دو فلسفه ی ابزورد و اگزیستانسیالیسم و نیز عناصری از واقعیات زمانه ی دو نویسنده که در جای جای این دو جنایت تنیده شده اند، می پردازیم. در پی آن به واکاوی شخصیت منحصر به فرد دو جنایتکار و نیز تمام عواملی که این دو را به سمت قتل سوق می دهند و در بین آنان « تصادف » به عنوان مهمترین و تعیین کننده ترین عامل ظاهر می شود، می پردازیم. فصل سوم پایاننامه ی حاضر، حول محور نحوه ی محاکمه و مجازات دو فرد خاطی می گردد. از هر آنچه در طول مدت محاکمه ی این دو می گذرد، چنین بر می آید که به دلیل سایه سنگین شماری از اتفاقات تصادفی در به وقوع پیوستن این دو قتل، به دلیل جایگاه ویژه ی صداقت نزد دو قاتل و در نهایت به دلیل رفتارهای ریاکارانه ی محکوم کنندگانشان، دو جنایتکار مورد بحث به دلیل جنایتی غیر از قتل به مرگ محکوم می شوند. در نهایت به بیان این نکته می پردازیم که چگونه آنان به فرجام بغرنج و تراژیک خویش نزدیک می شوند در حالی که در اعماق وجودشان به نوعی از تحول بر می خورند که به واسطه ی آن نه تنها به شناخت شرایطی که در آن گرفتار شده اند، دست می یابند بلکه از بیگانگی خویشتن در میان دیگران نیزآگاهی می یابند.
زهرا دوست زاده الله شکر اسداللهی
رساله مذکور به مطالعه وبازنگری هویت زنانه در آثار کولت به عنوان یکی ازنویسندگان مشهور قرن بیست فرانسه می پردازد. بدین منظور سه رمان ازرمانهای مشهور وی به نام های: خوید، سرگردان وانزوای احساسی مورد مطالعه قرار می گیرند. هدف از این نوشتار، تبییین دیدگاه کولت در رابطه با مسائل زنان می باشد. ذکر این نکته ضروری است که وی زمانی شروع به نگارش کرد که غالب نویسندگان زمانش مرد بودند. او آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشته است که از میان آنها در سه رمان مذکور به بیان شخصیت زنانی از طبقات اجتماعی متفاوت با خصوصیات متمایز ازهم پرداخته است. وی زنان رمانهایش را به دودسته تقسیم کرده است؛ دسته نخست زنانی هستند که در برابر سختی و ناملایمات زندگی، روحیه ای مستقل وآزاد دارند که ازجمله این زنان می توان به ( رنه نره) شخصیت اصلی داستان سرگردان اشاره کرد. اویک زن مطلقه، درعین حال آزاد ومستقل است که می تواند از عهده زندگی خویش برآید. کولت قصد دارد روحیات زنی رابه تصویر بکشد که قادر است باوجودشرایط سخت پس ازطلاق، همچنان از زندگی خود لذت ببرد. وی در رمان خوید، به دوشخصیت کاملا متفاوت زنانه اشاره دارد که هردودربه دست آوردن عشق جوانی شانزده ساله به نام فیلیپ با هم دررقابتند. یکی از این دو، دخترپانزده ساله ای به نام (ونکا) ست، که سرشارازشورونشاط نوجوانی است وقصد دارد به هرقیمتی توجه فیلیپ رابه خود جلب کند. درمقابل، زن ناشناسی سی وهشت ساله به نام ( زن سفیدپوش)، می باشد که درصدد به دست آوردن عشق وتوجه فیلیپ با ونکا در رقابت است. در رمان انزوای احساسی، با زنی نیمه مستقل به نام ( کلودین) آشنا می شویم که عاشقانه شوهرش را دوست دارد، ولی درعین حال با مرگ وی به استقلال کامل می رسد. درمجموع این سه رمان، کولت زنانی را به تصویر می کشد که روحیه ای فعال ومستقل دارند. وی در کنار این شخصیت ها به دختران جوانی اشاره دارد که تنها دغدغه اشان، نزدیک شدن وجلب توجه مردان دلخواه وایده آل خویش هستند، غافل ازاینکه نقشی جزبازیچه وعروسکی در دست مردان ندارند وتنها ابزاری برای کام جویی مردان هستند. کولت باهنرمندی خود این دوگروه متفاوت از زنان رادرآثارخود به نمایش گذاشته است.
منیژه غفوری سقین سرا محمد حسین جواری
در این رساله رفتارهای دو شخصیت اصلی از دو رمان فرانسوی ، بیگانه ی آلبرت کامو و رمان ایرانی " مدیر مدرسه" ی جلال آل احمد بررسی شده و دلیل پوچ گرایی آنها بیان و مقایسه شده است ، نکات مشترک و غیر مشترک آنها نیز بررسی شده است . هدف از این رساله این بوده است که آیاافکار نویسنده ی ایرانی ، آل احمد تحت تاثیر افکارالبرت کامو بوده است ؟آیا جامعه ای که این دو نویسنده در آن زندگی می کردند شبیه هم بوده است ؟ آیا تعریف هردو نویسنده از پوچ گرایی یکسان بوده است ؟
رقیه خالقی زاده محمد حسین جواری
غریزه مادری، عشق مادری، مهر مادری، سیدو، جای خالی سلوچ