نام پژوهشگر: محمد سلماسی زاده

بررسی تحولات ناحیه ی قفقاز در عصر سلجوقی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1388
  سمیه سیفی اغول بیک   ناصر صدقی

دوره ی حکومت سلاجقه ی بزرگ که سالهای (431 – 511 ق) را در بر می گیرد. جنگهای برون مرزی بیشتر شده و مرزهای دولت سلجوقی تا سواحل دریای مدیترانه کشیده شد. در این دوره حکومتهای محلی مطیع دولت سلجوقی بودند و حکومت سلجوقی در اموراین حکومتهای محلی نفوذ داشت. این روند اطاعت پذیری تا پایان حکومت ملکشاه ادامه داشت اما بعد از مرگ وی به دلیل ضعف سلاجقه بر اثر نزاعهای جانشینی و اختلافات داخلی نفوذ سلاطین بر حکومتهای محلی کاستی گرفت. در این مقطع پس از درگیریهای مقدماتی دوران طغرل، در زمان آلپ ارسلان وی برای تثبیت بخشیدن به حکومت خویش، دامنه ی فتوحات خود را گسترش داده و بسیاری از سرزمینها و قلعه های گرجستان و ارمنستان را فتح کرد، او با فتح آنی، زمینه های لشکرکشی امپراطوری روم را فراهم آورد و با شکست بیزانس در نبرد ملاذگرد 463ق. نفوذ روم شرقی را بر ارمنستان از بین برد. در دوره ی اول حکومت سلاجقه عراق که از سالهای 511ق. تا 590ق. را شامل می شود، با ضعف قدرت نظارتی سلجوقیان در قفقاز، نفوذ گرجیان در قفقاز بیشتر شد. در این مقطع مجددا حکومتهای محلی قفقاز شکل گرفته و برای مدتی از تسلط سلاجقه بیرون آمدند و حتی برای کسب استقلال، با گرجیان همکاری کردند. گرجستان در این دوره توانست تفلیس را از سلطه ی سلاجقه بیرون آورد. در دوره ی اتابکان آذربایجان (621-550ق) که بر سلاطین سلجوقی عراق مسلط بودند قدرت در دست اتابکان قرار گرفت. قلمرو آنها شامل عراق، آذربایجان و بخشهای جنوبی قفقاز بود. اما به تدریج به آذربایجان محدود گردید. آنها در طول حاکمیت خویش، از قسمتهای شمال آذربایجان و جنوب قفقاز در برابر حملات گرجیان حفاظت کردند. در این مقطع، حملات گرجیان بر مناطق قفقاز بیشتر شد و توانستند شمال ارمنستان را از سلطه ی سلجوقیان بیرون آورند. در زمان ضعف اتابکان حملات گرجیان تا مرند در آذربایجان کشیده شد. اما ورود مغولان به نفوذ و سیاستهای توسعه طلبانه ی گرجیان خاتمه داد و ایران تحت حاکمیت مهاجمین جدید قرار گرفت.

بررسی عملکرد سازمان ملل متحد در ایران تا انقلاب 1979
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1388
  بهمن حمیدی فر   جلیل نایبیان

ندارد

بررسی سمت گیری های سیاسی مجالس مشروطه (با تکیه بر مجلس اول شورای ملی ایران)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  محمدامین نزدنجفیان   محمد سلماسی زاده

چکیده: انقلاب مشروطیت ایران از مهم ترین مقاطع تاریخ این سرزمین می باشد که باعث تغییر و تحولات بسیاری در عرصه های مختلف کشور گردید. از جمله ثمرات این انقلاب تأسیس نهاد مجلس شورای ملی بود که خود منشأ آثار و خدمات بسیاری برای کشور ـ خصوصاً در اولین دور? آن ـ بود. مجلس اول را مهم ترین مولود و ثمر? انقلاب مشروطه دانسته اند ، اما از زاویه ای دیگر این مجلس را پدید آورند? مشروطه در ایران هم بوده است ، چون با تصویب قوانین پایه و اساسی و سایر اقدامات خود ، مشروطه را از جنبش و انقلابی مردمی به نهادی حقوقی مبدل ساخت. قطعاً بررسی سمت گیری های مختلف این مجلس ـ خصوصاً در زمینه های سیاست داخلی و خارجی ـ ما را در شناخت هرچه بیشتر این کانون دور? مشروطه ، یاری خواهد داد. سمت گیری های مجلس اول را می توان دار محورهای زیر خلاصه کرد: 1-تلاش برای قانونمند کردن امور کشور: مطالب? قانون به عنوان قواعد و چارچوب هایی که باعث محدودیت حاکمیت و سایر قدرت های مستقر در جهت منافع ملی و اساس حقوق عمومی ، از خواسته های اصلی آزادیخواهان دور? قاجار بود. مجلس اول به این خواسته جام? عمل پوشاند و با تصویب قوانین پایه و مادری چون قانون اساسی، متمم قانون اساسی ، قانون دستور العمل حکام ، قانون عدلیه و اصول محاکمات ، قانون انجمن های ایالتی و ولایتی و... نظم حقوقی جدیدی را بنیان نهاد. 2-تلاش برای دموکراتیک کردن امور کشور: مجلس اول بر اصول دموکراسی پارلمانی توجه ویژه ای داشت ، این امر را می توان از نظارت دقیق آن بر کابینه های معاصرش و تأکید بر مسئولیت های پارلمانی دولت و همچنین به رسمیت شناختن دسته بندی های سیاسی درونی خود ، متوجه شد. 3-مقابله با استبداد داخلی در تمام ابعاد: اساساً تمام منازعات این دوره را می توان تابعی از چالش های دو قطب سیاسی متضاد این دوره یعنی مجلس و دربار دانست که اولی در رأس کانون آزادیخواهی و حکومت قانون و دموکراسی قرار گرفته و دیگری در رأس کانون استبداد و حکومت مطلقه قرار داشت. مواردی مانند تحدید بودج? سلطنت در این راستا بود. 4-مقابله با تندروی ها و آنارشیسم داخلی: قطعاً در یک جامع? قانونمدار و دموکراتیک ، خروج از چارچوبهای قانونی به هر بهانه و مستمسکی مطرود و محکوم است ، چون باعث ناامنی و بهانه یافتن مستبدین می شود. به همین خاطر مجلس اول هم با تندروی های پاره ای انجمنها و مطبوعات و افراد سیاسی مخالف بوده و اقداماتی چون ترور اتابک و نارنجک اندازی به کالسک? شاه را محکوم کرد.5-مقابله با استعمار خارجی در تمام ابعاد: روسیه و انگلستان در دور? مشروطه نمی توانستند عادت دیرین? خود در نوع مناسبات استعماریشان با ایران را ترک کنند ، و به همین خاطر مخالفت مجلس با آنها و سایر نیروهای خارجی استعماری طبیعی بود. خط مشی اساسی مجلس اول در این رابطه ، تلاش برای حفظ استقلال کشور از راه مخالفت با مداخلات نیروهای خارجی در تمام جنبه ها (اقتصادی ، سیاسی و نظامی) بود. سخنی از ابوالحسن خان ایلچی شیرازی مصداق خوبی برای عملکرد مجلس در این رابطه بود: باید این وطن را از پنج? شیر و چنگال عقاب برهانیم. 6-تعامل مثبت و سازنده با نیروهای خارجی غیر استعمارگر: که در حقیقت مکمل سمت گیری پیشین بود و در مواردی چون مراوده با مجامع آزادیخواهان عثمانی ، انتخاب نماینده برای شرکت در کنفرانس اتحادی? تلگرافی بین الملل ، تبریک به افتتاح دومای روسیه و...متبلور است.

زندگی سیاسی، آثار و افکار جواهر لعل نهرو (تا زمان استقلال)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  جاسم توقی   محمد سلماسی زاده

نهرو در الله آباد هند متولد شد اما اجدادش کشمیری بودند وی در جوانی برای تحصیل به انگلستان رفت و چندین سال از عمرش را در آنجا گذرانید و به تحصیل رشته حقوق پرداخت. بعد از بازگشت از انگلستان به هند به وکالت پرداخت و به کنگره ملی پیوست. نهرو بعد از حوادثی که در دوره جنگ در هند اتفاق افتاد و باعث اعتراضات شدیدی شد که از جانب دولت انگلستان سرکوب شد و گاندی در همین دوره جنبش مقاومت منفی را ایجاد کرد او به این جنبش پیوست. نهرو در هنگام مبارزات خود با زندگی سخت و تیره دهقانان آشنا شد و این آشنایی او را به مرحله جدیدی از زندگی و مبارزات وارد کرد. در جنبش مقاومت منفی هند گاندی نقشی کاریزماتیک داشت و نهرو سیاستمداری واقع گرا و دارای مشی سیاسی که در واقع اداره کننده کنگره بود. نهرو و گاندی در راه استقلال هند بسیار کوشیدند هر چند این استقلال منجر به تقسیم شبه قاره هند گردید که این تقسیم از اختلاف بین مسلمانان و هندوها و ترس مسلمانان از قرار گرفتن تحت حکومت اکثریت هندو ناشی می شد نهرو هم به مانند دیگر رهبران هند کوشش بسیاری در نزدیکی این دو گروه با یکدیگر انجام داد و چندین بار با رهبران مسلمان دیدار کرد ولی این کوشش ها ثمری به بار نیاورد. و نه تنها باعث نزدیکی این دو گروه نشد بلکه این دو گروه روز به روز بیشتر با یکدیگر به مجادله پرداختند. نهرو برای جلوگیری از خونریزی بیشتر بین مسلمانان و هندوها سرانجام راضی به تقسیم هند شد و این دو گروه مذهبی از یکدیگر جدا شدند. نهرو از نظر مذهبی، آدمی غیرمذهبی و به این خاطر که ادیان موجود در آن دوره به اختلافات بین ادیان دامن می زدند به انتقاد از آنها می پردازد. وی قائل به احترام به تمام ادیان به عنوان یک جزء از کل بود. او با وجود این اعتقادات در مورد ادیان در کنگره با افرادی همکاری می کرد که بیشتر آنها از هر مذهب چه هندو، مسلمان و غیره دارای عقاید مذهبی محکمی بودند. از جمله این افراد می توان به رهبر جنبش انقلابی هند یعنی گاندی اشاره کرد. نهرو در رابطه با همکارانش در کنگره، دین را مدنظر قرار نمی داد و با آنها رابطه ای خوب داشت. چون در این کار او به هدفی والا که همان استقلال هند بود، می اندیشید.

وضعیت فرهنگی تبریز (تئاتر،ادبیات و آموزش و پرورش) در دوره پهلوی اول، با تاکید بر تاثیر سیاستهای رسمی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  محرم قلی زاده   جلیل نایبیان

عدم تحقق آرمانهای روشنفکران و نخبگان مشروطه طلب موجب شد، تا برخی از ایشان از تحقق نهادینه شدن اعتقاد به برابری، عدالت و آزادی در جامعه ایران نا امید شوند و آرمان خود را در اهداف ملموس تری چون، حفظ استقلال کشور و تمامیت ارضی آن با تقویت احساسات ناسیونالیستی در افراد جامعه ولو به زور سرنیزه حکومت دیکتاتوری، و ملی گرا دنبال کنند. در چنین اوضاعی رضا شاه با حمایت این گروهها، بر اریکه سلطنت ایران تکیه زد و در راستای نهادینه کردن اندیشه های مطلوب ایشان، به متمرکز نمودن سازمان فرهنگی کشور اقدام کرد. تبلیغ و ترویج ناسیونالیسم باستانگرایانه وتوام با شاه پرستی، و نیز تضعیف بعد مذهبی فرهنگ بومی از طریق اقداماتی چون کشف حجاب عمده ترین محورهای سیاستگزاری در عرصه تمرکز گرایی فرهنگی این سازمان را تشکیل می داد که شخص شاه و نخبگان پشتیبان او که اداره امور کشور را در دست گرفته بودند، روی این محورها توافق داشتند. گذشته از این، از آنجا که سیاست معطوف به تمرکزگرایی در عرصه فرهنگ رسمی، خصوصیات قومی و فرهنگی متمایز تبریز ( و ایالت آذربایجان ) را به عنوان خطری جدی در جهت ناسیونالیسم توتالیتر و تمامیت خواهی فرهنگ رسمی و دولتی در کشور، و حتی علیه تمامیت ارضی آن تصور می کردند، برنامه هایی را برای حذف این خصوصیات در بلند مدت و استحاله قومی و فرهنگی مردم منطقه، به کار گرفتند که محور دیگر سیاستگزاریها را در عرصه فرهنگی آذربایجان و خصواً تبریز شکل می داد. همچنین، موقعیت جغرافیایی خاص آذربایجان و همسایگی آن با کشور اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیسیتی در آن دوره، همیشه این ایالت را در معرض گسترش عقاید کمونیستی و سوسیالیستی که رضا شاه از آن واهمه داشت، قرار می داد. بنابراین،یکی دیگر از محورهای سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی اول در آذربایجان و تبریز، مبارزه ای بود که علیه انتقال عقاید مارکسیستی در قالب فعالیتهای ادبی و هنری دنبال می شد. این سیاستها، هر یک از عرصه های تعلیم و تربیت، ادبیات و تئاتر را به نحوی تحت تاثیر قرار داد. در جهت تضعیف دین در جامعه، رنگ اسلامی تاریخ ایران را از متون درسی تاریخ برانداختند. معلمان و کارمندان زن و همینطور دانش آموزان دختر، بعد از 1314 ش. مجبور شدند تا به صورت بی حجاب در اجتماع حضور یابند. متون درسی و محتوای فوق برنامه های مدارس، در راستای نهادینه کردن ناسیونالیسم باستانگرایانه و نژادگرایانه و همچنین شاه پرستی شکل گرفت. در عرصه تئاتر، از اجرای نمایش به زبان ترکی جلوگیری به عمل آمد و حوزه موضوعهای مجاز نمایشنامه ها نیز به پند و اندرزهای اخلاقی، کمدی های بی مایه و مضحک، و تبلیغ اندیشه های مورد خواست حکومت محدود شد. بروز این خفقان موجب مهاجرت بسیاری از هنرپیشگان تبریز شد. در عرصه ادبیات نیز، گذشته از آن که خلق آثار ادبی به زبان ترکی محدود و پنهانی شد، ادبیات فارسی نیز تنها در حوزه شعر تداوم یافت. آن دسته از اشعار شعرای مطرح دوران که با سیاستهای فرهنگی حکومت هماهنگی نداشت، تا مدتها روی چاپ ندید و تنها اشعاری که رگه هایی از ناسیونالیسم، شاه پرستی و پند و اندرزهای پدرانه در محتوای آنها یافت می شد، در نشریات و یا به صورت مجلد جداگانه منتشر شد. همچنین در این دوره میل فراوان شعرای تبریز به خلق ادبیات کارگری به شدت در نطفه خفه گردید. انجمن ادبی تبریز، از سال 1310 الی 1317 ش. به عنوان محفل ادبی رسمی برای کنترل و رسمی نمودن هر چه بیشتر فضای ادبی شهر و تولیدات ادبی به فعالیت پرداخت که همیشه رجال حکومتی مانند رئیس معارف محل و استاندار بر آن نظارت داشتند.

روابط فرهنگی ایران و فرانسه در قرن نوزدهم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1390
  حمیرا ضرغامپوربویر احمدی   محمد سلماسی زاده

قرن نوزدهم را می توان، قرن روابط فرهنگی فرانسه و ایران نامید، روابطی که باوجود تمام کارشکنی های داخلی و خارجی، تأثیرات قابل ملاحظه ای برجامعه ی ایران گذاشت. انتظاری که از این روابط در جامعه ی ایران می رفت، شناخت ماهیت این روابط را مشکل ترساخت. محققین در بررسی این روابط، کمتر به اوضاع داخلی فرانسه وبیشتر بر اوضاع و روابط خارجی آن تأکید داشته اند که البته سهمی مهم در روند جریانات خارجی قرن نوزدهم داشت، اما جریانات داخلی فرانسه و تغییر حکومت های گوناگون آن در طول سده ی نوزدهم، بیشترین تأثیر را برروی ماهیت روابط آن با ایران گذاشت. فرانسه در طول سده ی نوزدهم، یک حکومت انقلابی، دو امپراطوری، پادشاهی مشروطه و سه جمهوری را تجربه نمود. آغاز ارتباط فرانسه با ایران در قرن نوزدهم، در دوره ی امپراطوری قدرتمند ناپلئون اول بود، قاجاریه خواهان حمایت فرانسه ی امپراطوری و قدرت نظامی آن در مقابل قدرت روسیه بود ولی به مرور و در نیمه ی دوم سده ی نوزدهم، ایرانیانی چه در درون دستگاه حاکمه و چه در بیرون آن، به ترتیب خواهان اصلاحات و سپس تغییرات اساسی در جامعه ی ایران شدند، که در میان این طیف جدید، تعداد قابل ملاحظه ایی، چه بسا اکثریت قریب به اتفاق آنان تأثیر گرفته از دستاوردهای جامعه ی انقلابی فرانسه بودند. تصویر فرانسه ی مطرح در قرن نوزدهم ایران، نه یک فرانسه که دو فرانسه ی امپراطوری قدرتمند و فرانسه ی انقلابی است و تأثیرات ناشی از دو تصویر، طبیعتاً به همان نسبت متفاوت هستند. در این تحقیق در ورای طرح حکومت های حاکم بر فرانسه و ایران و همزمان با روابط جاری سیاسی بین دو کشور تلاش گردیده است به ماهیت روابط فرهنگی برخاسته از این ارتباطات پرداخته شود. نکته اساسی اینجاست که برخلاف تصور اولیه و شایع این ارتباط فرهنگی و اثرات آن دوسویه بود نه یک طرفه و با تسلط عنصر فرانسوی ، به این معنا که هرچند با توجه به ضعف تکنولوژیک کشور و نیازهای علمی ترجمه آثار فرانسوی جنبه مسلط و برتری به این زبان و نمادهای فرهنگی آن می داد و ترجمه آثار اندیشمندان فرانسوی و تاثیر پذیری زیاد نخبگان کشور از آن ؛ شائبه برتری فرهنگ فرانسوی را به ذهن متبادر می ساخت اما نباید فراموش کرد که حتی گوبینوی نژاد پرست هم معترف است ترجمه آثار ادبی ایران مانند دیوان حافظ به زبان فرانسوی تاثیری آنچنان شگرف بر این کشور و کل اروپا نهاده است که نمادی از آن در شکل گیری سبگ ادبی گوته متجلی گردیده است. فرانسویان از آن روی که با تسلط نظامی و زور به ایران نیامدند در میان ایرانیان بعنوان نیروی سوم مهار کننده اقدامات خشونت بار و استعمارگرانه روس وانگلیس شناخته شدند ( دست کم برخی از روشنگران و حاکمان ایرانی چنین آرزوئی داشتند ) نه تنها منفوریت نیافتند بلکه برعکس، فرهنگ و زبان فرانسه دست کم در بین نخبگان ایرانی وصاحب منصبان دیوانی جایگاهی مقبول و والا یافت که مترادف با روشنفکری وترقی خواهی گشت بی سبب نبود که امیر کبیر بر فرانسه زبان بودن معلمان دارالفنون تاکید داشت و شمار زیادی از روشنگران ایرانی سده نوزدهم یا درس خوانده مدارس و کالجهای فرانسوی بودند یا مانند مستشار الدوله تلاش می کردند قوانین و مقررات فرانسوی را با فرهنگ و روسوم ایرانی تطبیق دهند از نظر ایشان ترقی خواهی و توسعه مفهومی بود که از لابلای کتب و آثار نویسندگان فرانسوی قابل دریافت و انتقال به مردم ایران بود این تصویر مثبت و سازنده از فرانسه و فرهنگ آن روی دیگر سکه ای بود که از سده های پیش فرانسویانی مانند شاردن و مونتسکیو از فرهنگ و مردم ایران در ذهن اروپائیان ایجاد کرده بودند و می توانست سهم بزرگی در داد و ستد فرهنگی و توسعه و ترقی کشور داشته باشد و آنچه بیشتر سبب ویرانی این اساس گشت مداخلات کشورهای استعماری اروپا در این روابط و احساس خطر ایشان از نفوذ فرانسویان در مناطق حیاتی و منافع سیاسی اقتصادی اشان در جایی مانند ایران بود. اما بازتاب فرهنگ فرانسه در بین مردم و نخبگان ایران جلوه های گوناگون و گسترده ایی داشت که مدارس جدید ، پزشکان فرانسوی شاهان قاجار ، تحصیل دانشجویان ایرانی در آن کشور ، باستانشناسی ، گسترش زبان فرانسه بعنوان زبان علمی – فرهنگی ، تاثیر پذیری حوزه های مختلف هنر مانند نقاشی و عکاسی و موزیک از سبک فرانسوی و سرانجام ترجمه آثار متفکران و اندیشمندانی مانند کانت و ولتر را شامل می شد همین روند در آگاهی ملت ایران از اوضاع دنیا و احساس نیاز به تغییر و تلاش برای توسعه و پیشرفت کشور در انتهای سده نوزدهم نقش موثر و غیر قابل انکاری دارد. نگاهی به روابط فرهنگی دو کشور و تبیین گستره آن و تاثیر و تاثر هریک بر دیگری از آن روی حیاتی است که می تواند دست کم بخشی از علل انحطاط جامعه ایرانی در سده نوزدهم را تبیین نماید و به تلاش برای توسعه و ترقی کشور منجرگردد و پزوهش حاضر تنها پیش در آمدی بر آغاز این رسالت بزرگ محسوب می گردد.

مطالعه الگوهای فرهنگی ایرانیان به استناد سفرنامه نویسان غیرانگلیسی سده 19 م/13 ق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  زیبا مظفری   محمد سلماسی زاده

بنا به تعریف جامعه شناسی، فرهنگ، مجموعه ی پیچیده ای است، که شامل علوم و دانش ها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقاید، صنایع، تکنیک، اخلاق، قوانین و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطی است که انسان، آن را از جامعه فرا می گیرد و در قبال آن تعهداتی به عهده دارد. اجزای این مجموعه، به هم پیوسته است و بین آن ها انتظام خاصی وجود دارد، این انتظام که در همه مجموعه فرهنگ منعکس می شود را «الگو فرهنگی» می نامند. الگوهای فرهنگی دربردارنده نقاط اشتراک افراد آن مجموعه و آشکار کننده تمایزات ایشان با دیگر گروه ها و جوامع انسانی می باشد. یکی از بهترین راه ها برای شناخت الگوهای گوناگون مرتبط با فرهنگ ایران سده (19 م /13 ق)، بررسی دیدگاه ها و نظرات سیاحانی است که به مثابه ناظر خارجی این الگوها را مشاهده و نقل کرده اند. البته باید توجه داشت که این سیاحان با توجه به نوع سفر یا مأموریت و مدت اقامت در کشور مقصد، نظراتی گوناگون و متفاوت ارائه کرده اند که شایسته است مورد نقد و بررسی علمی قرار گیرند. آن چه در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد بررسی و مطالعه الگوهای فرهنگی ایرانیان به استناد سفرنامه نویسان غیرانگلیسی سده (19 م /13 ق) است تا بازشناسی آن ها به ارائه تصویری روشن و واقعی از وضعیت فرهنگی ایران آن زمان کمک نماید. شناختی که می تواند در تبیین عوامل توسعه نیافتگی تاریخی ایران و ارائه راه کارهای توسعه فراگیر آن به کار آید.

بررسی دوگانگی رفتار سیاسی و افکار ترقی خواهانه ناصرالدین شاه قاجار
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  عادل رزاقی   محمد سلماسی زاده

دوران طولانی حکومت ناصرالدین شاه که نزدیک به پنجاه سال ادامه داشت، با رویدادها و تحولات جدیدی روبرو شد که از مهمترین آنها ظهور اندیشه های ترقی خواهی یا نوسازی کشور است . ناصر الدین شاه هم تحت تاثیر این اندیشه ها سه بار به سفر فرنگ رفت و در این سفرها با آثار تمدنی غرب آشنا شد؛ اما علی رغم آن در عمل اقدام مفیدی انجام نداد. در این پژوهش، به بررسی میزان ترقی خواهی ناصرالدین شاه قاجار، دوگانگی رفتار سیاسی و افکار ترقی خواهانه وی و علل ناکارآمدی اقداماتش می پردازیم. مفهوم ترقی خواهی و نوسازی در نظر ناصر الدین شاه یک مفهوم ظاهری و ناقص بود. وی تنها رویه ظاهری تمدن غربی را دیده و شیفته آن شده بود و با الزامات ترقی خواهی مانند تفکیک قوا و اقتدار قانونی آشنایی نداشت و حاضر به قبول آن نبود. به گفته محققان و مورخان این دوره، مهمترین مانع ترقی خواهی و پیشرفت کشور، حکومت استبدادی شاه بود که حاضر به کاهش اقتدار و اختیارات خود نبود. دو دلی شاه نیز از دیگر موانع در برابر اقدامات ترقی خواهانه اش بود. اکثر درباریان و صاحب منصبان بزرگ کشور هم افراد نالایق و بی کفایتی بودند که بجای اینکه حامی حرکتهای ترقی خواهانه باشند، تنها به فکر منافع خویش بودند.

نقد و بررسی گزارش های سیاحان و سفرای انگلیسی از جامعه و فرهنگ ایران عصر ناصری (1848-1896م)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده اقتصادو علوم اجتماعی 1391
  مسعود طرزمنی   محمد سلماسی زاده

در پژوهش حاضر به نقد و بررسی گزارش های سیاحان و سفرای انگلیسی از جامعه و فرهنگ ایران عصر ناصری از لابلای سفرنامه ها پرداخته شده است و هدف از آن پیدا کردن دلایل انحطاط جامعه ایران عصر ناصری می باشد. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و مشتمل بر پنج فصل است: فصل اول اختصاص به کلیات پژوهش دارد. فصل دوم به مبانی نظری می پردازد. فصل سوم به زمینه های تاریخی (اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در عصر ناصری) اختصاص دارد. در فصل چهارم به گزارش های سیاحان و سفرای انگلیسی از جامعه و فرهنگ ایران عصر ناصری (1848-1896م) پرداخته شده و در نهایت در فصل آخر عوامل انحطاط ایران از دیدگاه سفرنامه نویسان خارجی ذکر گردیده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که سفرنامه نویسان و سفرای انگلیسی ضمن توصیف فرهنگ و جامعه ایرانی، دلایل انحطاط جامعه ایرانی را در نبود قانون و استبداد و جهل و خرافاتی بودن مردم و به خصوص عدم تعلیم و تربیت صحیح می دانند و با اذعان به آینکه برخی از سفرنامه های انگلیسی با تعصب نوشته شده اند. سده نوزدهم میلادی از مقاطع مهم و تأثیر گذار تاریخ ایران می باشد. ظهور قدرت های بزرگ اروپائی و دخالت های گسترده آنها در امور داخلی ایران از یک سوی استقلال سیاسی - اقتصادی کشور را تهدید کرد و از سوی دیگر ایرانیان را با تمدن جدید آشنا ساخت. اهمیت یافتن ایران به دلیل موقعیت ژئوپلتیک خود که در همسایگی دو قدرت برتر آن روز دنیا (روسیه و انگلستان) قرار گرفته بود و رقابت این دو برای کسب منافع بیشتر در ایران موجب امضای معاهدات و پیمان نامه های متعددی گشت. سفرا و فرستادگان و مأموران و سیاحان اروپایی به ایران آمدند و با بررسی کشور و منابع آن و صفات و ویژگی های مردم آن اقدام به تألیف آثاری کردند که هر چند عمدتاً در خدمت منافع ملی خودشان بود اما با دقت نظر در این نوشته ها و نقد و بررسی آن می توان شناختی مفید و راهگشا از اوضاع آن روز ایران به دست آورد که این خود مقدمه ای ضروری برای توسعه کشور می باشد. آنچه که در این پژوهش مورد نظر است، نقد و بررسی گزارش های سیاحان و سفرای انگلیسی از جامعه و فرهنگ ایران عصر ناصری است که در خلال سالهای1896-1848 میلادی به ایران آمده و آثار مکتوبی از خود به جای گذاشته اند. ستم و خودکامگی حاکمان، ضعف و سستی مردم، بی خبری از اوضاع دنیا، تعصبات و توهمات جاهلانه، اختلافات داخلی برآمده از تنوع و تکثر اقوام و قومیت های متعدد؛ از جمله نکات کلیدی است که در این نوشته ها به عنوان دلایل اصلی عقب ماندگی و انحطاط ایران مورد تاکید قرار گرفته است و هر یک از این نویسندگان به فراخور حال و دانش خود هر چند به صورت پراکنده و غیرمنظم- راهکارهایی برای برون رفت از این وضعیت ارائه کرده اند که قابل نقد و بررسی می باشد.

نقد و بررسی ارتباط متقابل میان فردگرایی و انقلاب فرانسه(1789م-1799م)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  فردین ادهمی   محمد سلماسی زاده

چکیده: نظریه ی فردگرایی، نقش مهمی در فرهنگ و تمدّن جدید غرب ایفا نموده است، چراکه بر اساس آن، فرد انسانی دارای اراده ی آزادانه ای می باشد و بطور طبیعی حق دارد در سیاست ، اقتصاد و زمینه های دیگر ، نقش تعیین کننده ای داشته باشد.به بیانی دقیقتر، پیوند نظریه ی مذکور با عمل ، نقش اساسی در تحولات سیاسی ـ اجتماعی غرب ایفا کرده است و رویکرد انقلاب فرانسه در سال 1789م، به عنوان یکی از برآیندهای این پیوند به شمار می آید. عاملین اصلی فردگرایی در انقلاب مذکور، طبقه سوم بودند که به رهبری بورژوازی علیه طبقه روحانیون و نجبا عمل نمودند.پیامدهای عمده ی فردگرایی در این انقلاب، اعلامیه ی حقوق بشر و شهروند،قانون اساسی و حاکمیت ملّی بود که دلالت بر برابری افراد در زمینه ی حقوق مدنی و سیاسی می نمود،با این وجود از همان آغاز انقلاب، طبقه سوم تدریجاً،به دو طبقه ی عمده ی بورژوازی و توده های مردم تبدیل شد و میان ایشان تقابل بوجود آمد. بورژوازی در دوره سلطنت مشروطه، حقوق فردی توده های مردم را نادیده گرفت؛ژاکبنها نیز در دوره جمهوری اول به نیابت از توده های مردم، حقوق فردی بورژوازی را نادیده گرفتند. این نادیده گرفتن حقوق فردی از سوی هر یک از طرفین،از یکسو مانع از تحقق فردگرایی به شکل کامل آن در فرانسه انقلابی شد و از سوی دیگر موجب ایجاد نابرابری حقوقی جدیدی در فرانسه شد. عکس العمل به این وضعیت را می توان از یکسو در بی اعتنایی عمومی نسبت به قانون اساسی و حاکمیت آن و از سوی دیگر در اقبال عمومی به زندگی خصوصی در دوره هیأت مدیره دید.هرچند که در این دوره، بورژوازی قدرت را در اختیار قرار داشت،اما از آنجاییکه فرانسه دچار بحران سیاسی و بورژوازی نیازمند امنیت اقتصادی بود،بنابراین در سال 1799م،ضرورت حکومت متمرکز ناپلئون پیش آمد.

روابط مغولان و فرنگیان (اروپائیان) از آغاز حکومت مغول تا پایان حکومت ایلخانان در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  مهدی نصیری   علیرضا کریمی

برقراری ارتباط میان امپراتوری مغول و اروپاییان در قرن سیزدهم میلادی، در نوع خود اولین ارتباط مستقیم میان شرق دور و مغرب زمین به حساب می آید. هنگامی که در اوایل این قرن امپراتوری نوپای مغول دامنه جهانگشایی های خود را توسعه داد در طی مدت اندکی به مرزهای اروپا رسید و اروپا هم از سیر جهانگشایی های مغول بی نصیب نماند. علی الخصوص شرق اروپا از حملات مغولان به سختی آسیب دید و نجات اروپای غربی هم به چیزی مانند معجزه شبیه بود. با فروکش کردن جهانگشایی مغولان و بازگشت آنان از اروپا، پاپ و پادشاهان اروپایی در صد برقراری روابط سیاسی با مغولان بر آمدند و به این طریق سعی کردند که اولا خطر مغولان را از اروپا دفع کنند. هر چند این مکاتبات و مراودات با قاآن های مقیم قراقروم نتیجه چندانی در بر نداشت ولی با روی کارآمدن دولت ایلخانی در ایران توسط هولاگو امید اروپاییان برای اتجاد با ایلخان و نابودی دشمن مشترک صد چندان شد و حجم مراودات دو طرف چند برابر گذشته شد. ولی در نهایت این مراودات به نتیجه عملی مشخصی منتج نشد با این حال شروع این مراودات میان دو طرف تاثیرات خود را در تحولات آتی جهان به جای گذاشت.

خردمندی یا موهوم پرستی فتحعلی شاه قاجار (1239-1212ه.ق) و نقش آن در توسعه یا انحطاط ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی 1392
  مهناز سلطانی   محمد سلماسی زاده

دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار (1238-1212 ه. ق) از این لحاظ که سرآغاز بسیاری از تحولات در تاریخ معاصر ایران بشمار می رود اهمیت دارد. این دوره مقارن بادوره تثبیت حکومت قاجارها پس از پراکندگی سیاسی حدودآ هشتاد ساله (انقراض صفویان تا تاسیس سلسله قاجار) می باشد. شکست در نبرد با روسیه و از دست رفتن بخشی از سرزمین های کشور از یک سوی همواره فتحعلیشاه قاجار را درمعرض اتهام بی کفایتی، عیاشی، خرافه پرستی و بی لیاقتی قرار داده و از سوی دیگر برخی از اقدامات او که منجر به استقرار نظام قاجار ها گشت و بکارگیری افرادی مانند خاندان قائم مقام فراهانی و عباس میرزا و میرزا شفیع مازندارانی که از درایت سیاسی برخوردار بودند وضعیتی را ایجاد کرد که در آثار نویسندگان داخلی و گزارش های بیگانگان هوشیاری سیاسی وخردمندی اداری وی را مورد تاکید قرار می داد. این پژوهش در صدد تبیین چیستی وچرایی موهوم پرستی یا خردمندی فتحعلی شاه قاجار و توجه به تاثیرهر دو (خردمندی یا موهوم پرستی) آن ها در توسعه یا انحطاط کشور دارد.

بررسی تبعات و تاثیرات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مبارزات عصر شریعت در داغستان و چچن در نیمه اول قرن نوزدهم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و تربیت بدنی 1392
  مراد مرادی یوشانلوئی   رضا دهقانی

از دوره حکومت کاترین کبیر روسها در صدد تثبیت قدرت امپریالیستی_ نظامی خود در قفقاز و همچنین تکمیل سیاستهای توسعه طلبانه ارضی ، در جنوب روسیه و منطقه قفقاز با دولتهای ایران و عثمانی درگیر شدند.سرانجام این جنگها شکست ایران و عثمانی از روسها و از دست رفتن مناطق وسیعی از سرزمین قفقاز بود؛ سرزمینی که عمده جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می دادند.اما در مقابل این سلطه جویی و فزون خواهی، مردم قفقاز هم با الهام از شریعت اسلامی و آموزه های سیاسی آن و برای حفظ آزادی خود دست به مقاومت و برپایی نهضت هایی زدند که در تاریخ به نهضتهای«عصر شریعت» مشهورشدند. از جمله این قیام ها، قیام «شیخ منصور» و «شیخ شامل» بود که در این دوره علیه سلطه گری روسها صورت گرفت. هدف این نهضتها که با زعامت و رهبری شیوخ طریقت های صوفیانه نقشبندیه و قادریه علیه استیلای روس در نیمه اول قرن نوزدهم صورت گرفت،کسب استقلال درچهار چوب وفاداری به امامان و نایبشان بود و در حدود چهل سال از موانع عمده تثبیت توسعه طلبی روسها در قفقاز گردید.این قیامها هر چند بعد از مدتی سرکوب شدند ولی آثار و تبعات آن تا زمان معاصر نمایان است که از جمله آن می توان به پیدایش و رشد فرهنگ و هویت روس ستیزی در میان مردمان این نواحی اشاره کرد تا جایی که این امرامروزه به یک ایدئولوژی محکم در مبارزه با فرهنگ روسی تا کسب استقلال کامل از روسیه تبدیل شده است .

بررسی و مطالعه وضعیت علوم ایرانِ عصر ناصرالدین شاه قاجار (بر اساس سفرنامه های خارجی)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1394
  helia najafzadeh   محمد سلماسی زاده

گسترش علوم جدید یکی از پیش زمینه های توسعه و ترقی هست و رشد و گسترش علوم عقلانی و دانش تجربی به عنوان ارکان توسعه و ترقی شمرده می شود. از آنجا که لازمه توسعه کشور، به کارگیری علم در معنای واقعی خودش می باشد که شامل علوم عقلی و تجربی است، اما بیشینه علوم این عصر با توجه به سفرنامه های خارجی در حوزه? ادبیات و علوم نقلی بوده است. تبیین وضعیت علوم در ایران عصر ناصرالدین شاه قاجار بر اساس سفرنامه های خارجی هدف اصلی این پژوهش و روش به کار گرفته شده در آن توصیفی-تحلیلی هست. این که کدام یک از انواع علوم در این دوران رایج بوده است، مورد تاکید پژوهشگرمی باشد. سفرنامه های خارجی این عصر یکی از مهم ترین منابعی است که به تفضیل درباره وضعیت علوم عصر ناصری آن عصر سخن گفته و اطلاعات باارزشی از ابعاد گوناگون علوم رایج در آن عصر را ارائه می دهند. بر اساس مطالعات انجام شده در این سفرنامه ها، رواج علوم نقلی و به ویژه ادبیات و کم رونقی علوم عقلی و بی خبری از مبانی دانش و فناوری جدید از علل رکود علمی و عقب ماندگی کشور هست، البته پرداختن به علوم نقلی و ادبیات باعث عقب ماندگی کشور نمی شود اما استفاده بیش از حد رشته ادبیات در موضوع شعر و شاعری آن ها را از پرداختن به مسائل جدی تر کشور بازمی داشت. از این رو پرداختن به این موضوع امری ضروری به شمار می رود.

بررسی تاریخی پیدایش صنعت چاپ و تاثیر آن بر گسترش علوم در عصر رنسانس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده حقوق 1394
  محمدرضا دشتی صوفیانی   محمد سلماسی زاده

بشر در طول تاریخ برای ثبت اندیشه و افکار خود از وسایل و ابزارهای ابتدایی استفاده نموده است . بعدها سعی شد که علم و دانش شفاهی به صورت مکتوب درآید. اما این دانش را چگونه و بر روی چه نگاشته شود، این تلاشها از چین ، مصر و ایران به روش ابتدائی شروع شده بودکه با اختراع خط، کاغذ و مرکب رو به تحول نهاده بود. عصر رنسانس ، عصر نوزایی علم و دانش بود،قبل از آن چاپ کتاب و تکثیر آن فقط در اختیار کلیسا، اربابان و معدود افراد صاحب قدرت و ثروت بودند قرار داشت. اختراع چاپ نفطه عطفی در تاریخ تمدن بشر بود که در سال 1439 میلادی توسط یوهان گوتنبرگ صورت گرفت. گوتنبرگ بزودی دریافت که به خاطر دشواری کنده کاری حروف از جنس چوپ، این ماده برای صنعت چاپ مناسب نیست پس حروف متحرک سربی را جایگزین حروف چوبی کرد و با این کار توانست زنجیر کتاب های کم تعداد قرون وسطایی را از دستان درباریان ، روحانیان و طبقات برگزیده خارج کند و در اختیار همگان قرار دهد و بدین گونه کتاب ها راحت تر، ارزانتر و به وفور در دسترس علاقمندان به کتاب قرار گرفت . با توسعه صنعت چاپ شاهد تاسیس مراکز آموزشی و دانشگاهی و در راستای آن افتتاح کتابخانه های بزرگ بودیم که کتاب به شمارگان زیاد در اختیار این مراکز قرار گرفت و به تبع آن افکار و اندیشه از زندان کلیسا آزاد شد و دانشمندان فکر و اندیشه خود را در جامعه از طریق چاپ کتاب و نشریه اشاعه نمودند. فلسفه و ریاضی که از یونان باستان برخواسته بود د ر عصر رنسانس علم و تکنولوژی بعد از اختراع چاپ رو به گسترش نهاد.