نام پژوهشگر: نسرین روزبهانی
نسرین روزبهانی فضل الله غفرانی پور
مقدمه: کم تحرکی در زنان بعد از زایمان یکی از مشکلات بهداشتی است. انجام فعالیت جسمانی منظم در بعد از زایمان، علاوه بر کاهش خطر ابتلا به بیماری های مختلف، فواید بسیار دیگری برای این زنان به همراه دارد. از سوی دیگر این دوره از زندگی زنان فرصتی است تا بتوان شیوه زندگی سالم را جایگزین شیوه زندگی ناسالم کرد. لذا تیم تحقیق بر آن شدند تا با طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی تئوری/ مدل محور، تاثیر آن را بر کاهش شیوه زندگی کم تحرک در این جمعیت خاص بررسی نمایند. روش بررسی: این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های مدل فرانظری( مراحل تغییر، فرایندهای تغییر، فواید، موانع و خودکارآمدی)، حمایت اجتماعی و رفتار مرتبط قبل از بارداری در 300 مادر، 3 تا 5 ماه بعد از زایمان، جهت برازش مدل پیشگویی کننده رفتار فعالیت جسمانی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس مدل برازش یافته، مولتی مدیای خودآموز ارتقاء فعالیت جسمانی مادران در 8 جلسه آموزشی(8 هفته) طراحی شد. در مطالعه کارآزمایی بالینی، بعد از ارزیابی پایه، مداخله آموزشی دو ماهه بوسیله مولتی مدیا در 60 مادر بعد از زایمان انجام و با 60 مادر در گروه شاهد مقایسه شد. ارزیابی های پیگیری در 3 و 9 ماه بعد از مداخله انجام گردید. یافته ها: در مطالعه مقطعی، مدل برازش یافته 42 درصد واریانس رفتار فعالیت جسمانی را تبیین نمود و سازه های خودکارآمدی و فرایندهای تغییر به ترتیب موثرترین سازه های پیشگویی کننده مراحل تغییر و سازه های موانع(ارتباط معکوس) و فواید پیشگویی کننده مستقیم رفتار فعالیت جسمانی بودند. نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که در 9 ماه بعد از مداخله 6/74 درصد مادران گروه مداخله به مراحل عمل و نگهداری پیشرفت کرده بودند. اما در گروه شاهد فقط 6/3 درصد مادران به مرحله عمل پیشرفت کرده بودند. اثر متقابل گروه- زمان در مورد میزان فعالیت جسمانی و سازه های موثر معنی دار شد. شاخص توده بدنی به طور معنی داری در هر دو گروه کاهش داشت هر چند در گروه مداخله این کاهش چشمگیرتر بود. نتیجه گیری: مولتی مدیای خودآموز ارتقاء دهنده فعالیت جسمانی طراحی شده بر اساس مدل برازش یافته در ارتقاء و پایداری رفتار فعالیت جسمانی مادران بعد از زایمان موثر بود.
زهره فکری زاده محبوبه خورسندی
زمینه و هدف: پرفشاری خون، یکی از ریسک فاکتورهای بیماری های قلبی عروقی و سکته های مغزی است که با افزایش سن مرتبط است. کنترل میزان پرفشاری خون موجب کاهش مرگ ومیر و ناتوانی های ناشی از بیماری های قلبی می شود. این مطالعه باهدف بررسی کارایی مدل اعتقاد بهداشتی در خصوص آموزش سالمندان مبتلا به پرفشاری خون انجام گردید. روش تحقیق: این مطالعه از نوع شبه تجربی بود و بر روی91 نفر از سالمندان مبتلا به پرفشاری خون شهر قم انجام گرفت. افراد به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه سازه های مدل اعتقاد بهداشتی و دستگاه فشار سنج بود. اطلاعات مورد نیاز قبل از مداخله و3ماه پس از مداخله جمع آوری گردیدند. مداخله آموزشی طی چهار جلسه که هر کدام 60 دقیقه به طول انجامید انجام شد. یافته ها: میانگین سنی کل آزمودنی ها 2/62 بود. از لحاظ تحصیلی 1/34 درصد تحصیلات ابتدایی، 5/27، 1/23 و 4/15 درصد آزمودنی ها به ترتیب راهنمایی، بی سواد و دیپلم یا بالاتر بودند. میزان عملکرد سالمندان با جنسیت(002/0(p=، تحصیلات(0001/0p<) و وضعیت تأهلی(001/0p=) آنان ارتباط معنی داری داشت. میزان آگاهی (0001/0p<)، راهنماهای عمل (0001/0p<)، حساسیت (0001/0p<)، شدت (0001/0p<)، منافع (0001/0p<)، خود کارآمدی (0001p<) و عملکرد (0001/0p<) پس از انجام مداخله به طور معنی داری در گروه مورد نسبت به شاهد افزایش یافتند. سازه موانع درک شده در گروه مداخله به طور معنی داری کاهش یافته بود (012/0p=). نتیجه گیری: به نظر می رسد که آموزش طراحی شده بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی موجب افزایش عملکرد و باورهای بهداشتی سالمندان مبتلا به پرفشاری خون در زمینه کنترل فشاری خون بالا می گردد. لذا توصیه می شود جهت افزایش رفتارهای کنترل کننده پرفشاری خون سالمندان این مدل مد نظر قرار گیرد. کلمات کلیدی:سالمندان، پرفشاری خون، رفتارهای کنترل کننده، مدل اعتقاد بهداشتی
فهیمه محبوبی قزاآنی نسرین روزبهانی
مقدمه: تغذیه انحصاری با شیرمادر تا 6 ماهگی به منظور افزایش بقای کودکان و کاهش میزان بیماری های آنها مورد توصیه سازمان بهداشت جهانی است. اما با وجود فواید بسیار، اغلب مادران شیردهی انحصاری را تا 6 ماهگی ادامه نمی دهند و آموزش در جهت ارتقاء این رفتار کاملا ضروری به نظر می رسد. لذا تحقیقی با هدف بررسی تاثیر برنامه آموزشی بر اساس تئوری رفتار برنامه ریزی شده، بر ارتقاء عملکرد شیردهی انحصاری مادران طراحی گردید. روش بررسی: این مطالعه در دو مرحله، مقطعی تحلیلی و مداخله ای انجام شد. در مرحله اول، سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده شامل نگرش، هنجارهای ذهنی، کنترل رفتاری درک شده و همچنین آگاهی، جهت تعیین موثرترین سازه های پیشگویی کننده قصد شیردهی انحصاری در 224 زن باردار در ماه هشتم بارداری مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس این سازه های موثر بسته آموزشی جهت ارتقاء رفتار شیردهی انحصاری مادران طراحی شد. در مرحله مداخله آموزشی تعداد 112 زن بادار به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 56 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله چهار جلسه آموزش بر اساس سازه های موثر و در گروه کنترل فقط آموزش روتین انجام شد. ارزیابی های پیگیری در 3 و 6 ماه بعد از زایمان انجام گردید. یافته ها: در مطالعه مقطعی، مدل رگرسیونی 63 درصد واریانس رفتار شیردهی انحصاری را تبیین نمود و سازه های کنترل رفتاری درک شده، نگرش، هنجارهای ذهنی و آگاهی به ترتیب موثرترین سازه های پیشگویی کننده قصد شیردهی انحصاری بودند. اما قصد با متغیر های سن، تحصیلات و درآمد ارتباط معنی داری نداشت. نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که در 6 ماه بعد از زایمان 3/89 درصد مادران گروه مداخله دارای عملکرد مطلوب شیردهی انحصاری با شیر مادر بودند. اما در گروه کنترل فقط 6/44 درصد مادران دارای این عملکرد بودند (001/0> p). در گروه مداخله سازه های نگرش، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده در 3 و 6 ماه بعد از زایمان نسبت به قبل از مداخله افزایش معنی داری داشت اما در گروه کنترل تفاوت معنی داری مشاهده نشد (001/0> p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، مداخله آموزشی بر اساس تئوری رفتار برنامه ریزی شده در ارتقاء عملکرد شیردهی انحصاری مادران موثر بود. واژه های کلیدی: تئوری رفتار برنامه ریزی شده، قصد، رفتار شیردهی انحصاری، زنان نخست زا
سمیه دژم نسرین روزبهانی
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بالای سرطان پستان در زنان ایرانی و عدم استقبال آنان از ماموگرافی غربالگری، طراحی برنامه های آموزشی بر اساس مهم ترین سازه های پیش بینی کننده رفتار ماموگرافی، می تواند امکان ارتقاء این رفتار را در زنان بالای 35 سال مهیا سازد. لذا تیم تحقیق بر آن شدند تا با طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی تئوری/ مدل محور، تاثیر آن را بر افزایش انجام رفتارهای پیشگیری کننده از سرطان پستان در این جمعیت خاص بررسی نمایند. روش تحقیق: این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مطالعه مقطعی، سازه های مدل اعتقاد بهداشتی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده در 300 خانم بالای 35 سال، جهت برازش مدل پیشگویی کننده رفتار ماموگرافی مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس مدل برازش یافته، مولتی مدیای خودآموز ارتقاء رفتارهای پیشگیری کننده از سرطان پستان، در 7 جلسه آموزشی طراحی شد. در مطالعه کارآزمایی بالینی، مداخله آموزشی بوسیله مولتی مدیا در 60 خانم بالای 35 سال انجام و با گروه شاهد مقایسه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و در مواردی از آزمون ناپارامتری من ویتنی و برای ارزیابی متغیرهای کیفی نیز از مربع کای استفاده گردید. ارزیابی های پیگیری در 3 و 6 ماه بعد از مداخله انجام گردید. یافته ها: در مطالعه مقطعی، مدل برازش یافته 38 درصد واریانس رفتار ماموگرافی را تبیین نمود و سازه های موانع درک شده، خودکارآمدی و هنجارهای ذهنی به ترتیب موثرترین سازه های پیشگویی کننده قصد رفتار ماموگرافی، و سازه های قصد و موانع پیشگویی کننده مستقیم رفتار ماموگرافی بودند. نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که 3 ماه بعد از مداخله، قصد انجام ماموگرافی، در گروه مداخله 100% و در گروه شاهد 46% افزایش داشت(001/0 > p). سه ماه بعد از مداخله، عملکرد دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری نداشت ولی شش ماه بعد، 48% افراد گروه مداخله و12% افرادگروه شاهد ماموگرافی انجام دادند(001/0 > p). نتیجه گیری: مولتی مدیای خودآموز ارتقاء دهنده رفتارهای پیشگیری کننده از سرطان پستان طراحی شده بر اساس مدل برازش یافته، در ارتقاء رفتار ماموگرافی خانم های بالای 35 سال موثر بود.
زهرا رستمی نسرین روزبهانی
مقدمه: مطالعات نشان می دهد که حدود 90 درصد حوادث ناشی از کار به علت رفتارهای غیر ایمن در کارگران رخ می دهد. که استفاده از وسائل حفاظت فردی نقش مهمی در کاهش حوادث دارند. این مطالعه به منظور تعیین بررسی تاثیر برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری بزنف، خودکارآمدی و اصول مصاحبه انگیزشی بر ارتقاء رفتار استفاده از وسائل حفاظت فردی در کارگران کارخانه های شیشه سازی انجام شد. روش بررسی: در این کارآزمایی آموزشی، جامعه پژوهش را کارگران کارخانه شیشه سازی همدان تشکیل می دادند. برای نمونه گیری قسمت توصیفی بر اساس لیست 100 کارگر به صورت تصادفی از بین 400 کارگر سه شیفت کاری انتخاب شدند. سپس برای مداخله افراد یک شیفت برای گروه آزمون(30 نفر) و افراد دو شیفت دیگر برای گروه کنترل(70 نفر) انتخاب شدند سپس هر دو گروه پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و سازه های تئوری بزنف را تکمیل کردند. در تجزیه و تحلیل اولیه سازه های تئوری بزنف و همچنین اطلاعات دموگرافیک، سابقه آموزش ایمنی و سابقه حادثه جهت تعیین موثرترین سازه های پیشگویی کننده عملکرد و قصد استفاده از وسایل حفاظت فردی در کارگران مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بر اساس این سازه های موثر مداخله آموزشی جهت ارتقاء استفاده از وسایل حفاظت فردی بر اساس مصاحبه انگیزشی طراحی شد. سه ماه بعد از آموزش مجدداً پرسشنامه ها تکمیل گردید و دو گروه آزمون و کنترل با هم مقایسه گردید. برای تجزیه و تحلیل از آزمون های آماری تی مستقل و زوجی، کای اسکوئر، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد.
مرضیه جلالی محسن شمسی
عفونتهای دستگاه ادراری از رایج ترین مشکلات طبی در زنان می با شند و به علت تغییراتی که در حاملگی در بدن ایجاد می شود، زنان باردار معمولا برای ابتلا به عفونت های ادراری مستعدتر هستند و به علت عوارض بالقوه ای که بر مادر و جنین دارد بسیار با اهمیت است. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس مدل رفتار برنامه ریزی شده بر ارتقای رفتارهای پیشگیری کننده از عفونت ادراری در زنان باردار انجام شده است. مواد وروشها: این مطالعه، یک بررسی مداخله آموزشی است که در آن 110 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان کرج شر کت داشتند، که به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات، پرسشنامه طراحی شده بر اساس ا لگوی رفتار برنامه ریزی شده بودکه قبل از مطالعه روایی و پایایی آن بدست آمد. پس از برگزاری آزمون اولیه، نتایج با آزمونهای یومن ویتنی و همبستگی اسپیرمن تجزیه و تحلیل شد. سپس محتوای آموزشی بر این اساس طراحی و تدوین واجرا شد.3 ماه پس از مداخله، آزمون ثانویه با همان پرسش نامه اولیه انجام و داده ها با نرم افزار 18 spssتجزیه و تحلیل شد. یافته ها: در مرحله اول مطالعه زنان باردار در بخش عادات بهداشتی بیشترین نمره و در بخش عادات تغذیه ای کمترین نمره را داشتند. بین آگاهی و سازه های مدل رفتار برنامه ریزی شده همبستگی مثبت معنی داری وجود داشت (05/0p<) اما بین نمره نگرش نمونه ها و تحصیلات آنها ارتباط معنی داری وجود نداشت (53/0p=). نتایج مطالعه مداخله ای نشان داد که در 3 ماه بعد از مداخله میانگین عملکرد پیشگیری از عفونت ادراری در گروه مداخله 63/ 83 اما در گروه کنترل فقط 09/69 بود (05/0> p). همچنین بعد از آموزش میزان بروز عفونت ادراری در گروه مداخله 3% و در گروه کنترل 11% بود و این کاهش از لحاظ آماری معنی داری بود( 05/0p< ).