نام پژوهشگر: مصطفی احمدوند

تحلیل بازدارنده های پذیرش فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در سازمان های صفی روستایی: مورد مطالعه شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  سعید هدایتی نیا   مهدی نوری پور

پژوهش حاضر با هدف شناسایی بازدارنده های فاوا در سازمان های صفی روستایی در شهرستان بویراحمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های تحقیق کمی و کیفی در دو بخش کمک گرفته شده است. در بخش اول در ابتدا به بررسی میزان پذیرش فاوا با استفاده از مدل پذیرش فناوری دیویس پرداخته شده و سپس بازدارنده های پذیرش فاوا در سازمان های مورد مطالعه، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری این بخش از پژوهش را کارمندان سازمان های صفی دولتی در سطح دهستان های شهرستان بویراحمد تشکیل دادند (366n=) که از این میان، تعداد 189 نفر با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای حاوی سوالات باز و بسته بود که روایی آن تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از آماره آلفای کرونباخ از 731/0 تا 936/0 برای متغیرهای گوناگون بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل های مربوط به این بخش از نرم افزارهایی از جمله spss20،amos21 و lisrel8.50 استفاده شده است. بخش دوم پژوهش به شناسایی نقاط قوت، ضعف، تهدیدها، فرصت ها و اولویت بندی راهبردهای توسعه فناوری در سازمان ها پرداخته است. جامعه ی آماری بخش دوم پژوهش، مدیران سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد بودند که به صورت هدفمند 20 نفر از آنان انتخاب شدند. در این بخش از تحقیق نیز از پروتکل سوالات باز و پرسش نامه استفاده گردید. سوالات باز مربوط به شناسایی عوامل سوات بود که با توجه به آن راهبردهای توسعه فناوری تدوین شد. سپس 5 نفر از مدیران ستادی سازمان های مرتبط با روستا که به صورت هدفمند انتخاب شدند، با کمک پرسش نامه ای که با استفاده از پروتکل سوات و با روش تحلیل شبکه تدوین شده بود (swot-anp) به ارزیابی عوامل و معیارها پرداختند. در این قسمت برای به دست آوردن وزن نسبی عوامل و معیارها از مقایسات زوجی که در نرم افزار expert choice 11 قابل انجام است، استفاده شد. نتایج بخش اول نشان داد که میزان پذیرش فاوا در کارمندان مناسب نیست و با تحلیل مدل مسیر مشخص شد که متغیر تصمیم به استفاده از فاوا تعیین کننده ی مهمی در استفاده واقعی از فاوا است و در حدود 6 درصد از متغیر وابسته (پذیرش) توسط متغیر تصمیم به استفاده تبیین می شود. برای شناسایی عامل ها و ایجاد یک ساختار برای مولفه های بازدارنده از تحلیل عاملی اکتشافی و به منظور بررسی شاخص های برازش مدل به وجود آمده از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که از دیدگاه کارمندان، نُه عامل زیرساختی، دانشی و مهارتی، سازمانی، مالی و هزینه ای، پیچیدگی استفاده از فاوا، اجتماعی، مدیریتی، اضطراب رایانه ای و عدم سازگاری مهم ترین بازدارنده ی پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی بودند، که در مجموع 73/73 درصد از واریانس بازدارنده ها را تبیین کردند. از طرف دیگر نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نشان داد که عوامل شناسایی شده به عنوان عوامل اندازه گیری بازدارنده های پذیرش نقش معنی داری را از خود نشان می دهند. همچنین آزمون های برازندگی نشان داد که مدل شناسایی شده از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج اولویت بندی راهبردهای توسعه فاوا نشان داد که با توجه به نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های فاوا، مهم ترین استراتژی ها به ترتیب عبارتند از: بسترسازی قوانین سخت افزاری و نرم افزاری برای استفاده راحت تر کارکنان؛ بالا بردن کیفیت دوره های آموزشی مهارت های فناوری (icdl) قبل و ضمن خدمت؛ ایجاد ارتباط با مراکز فناوری برای امنیت داده ها و اطلاعات سازمان و استفاده از توان فاوا برای تقویت و توسعه آن در تمام وظایف شغلی. پیشنهاد می شود که ایجاد زیرساخت ها و بسترهای مناسب شبکه ای و مخابراتی؛ ایجاد زمینه های مناسب جهت استفاده گسترده از خدمات الکترونیکی؛ ترویج فرهنگ استفاده صحیح از فاوا، آشناسازی کارمندان و مسئولین با ساختار، عملکرد و مزایای فاوا باید سرلوحه برنامه های سازمان مخابرات و سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد باشد. در پایان جهت توسعه پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی مورد مطالعه، مدلی پارادایمی ارائه شده است.

تحلیل نگرش مردم شهرستان بویراحمد نسبت به تعاون و کارگروهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  مرتضی نوری   مهدی نوری پور

تعاونی ها به عنوان بسترساز مشارکت در عرصه های مختلف اقتصادی- اجتماعی، از عالی ترین مظاهر تجلی مردم سالاری محسوب می شوند. بخش اول پژوهش حاضر با هدف بررسی اهمیت نسبی بخش های سه گانه ی اقتصادی کشور (دولتی، تعاونی و خصوصی) و انتخاب بخش بهینه و مطلوب بر اساس دیدگاه های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی انجام گرفت. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ای محقق ساخته از متخصصان علوم اقتصادی، علوم اجتماعی، ترویج کشاورزی و توسعه ی روستایی بدست آمد و با استفاده از نرم افزار expert choice مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون، به برنامه ریزان جهت شناسایی تسهیل کننده ها و بازدارنده های شکل گیری و توسعه ی تعاونی ها کمک خواهد نمود. از این رو، بخش دوم مطالعه ی حاضر که به شیوه ی پیمایشی انجام گرفت، به تبیین روابط علّی میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی براساس نظریه ی عمل منطقی، نظریه ی رفتار برنامه ریزی شده و الگویی پیشنهادی پرداخته است. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای ساختارمند از 486 نفر از ساکنان شهرستان بویراحمد بدست آمد که بر اساس جدول نمونه گیری پاتن به روش تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شده بودند. پس از بررسی روایی صوری (با بکارگیری نظرات کارشناسان) و پایایی ابزار پژوهش (آلفای کرونباخ از 578/0 تا 961/0)، بررسی الگوی علّی به روش تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج بخش اول حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه همه ی متخصصان و تصمیم گیران بر نقش برجسته تر بخش تعاونی نسبت به بخش های خصوصی و دولتی در فرآیند توسعه اشاره دارد و برای بخش تعاونی، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به دو بخش دیگر قائل هستند. یافته های پژوهش در بخش دوم حکایت از آن دارد که در هر سه الگوی مورد بررسی، قصد رفتاری پیش بینی کننده ی رفتار بوده و همچنین، رابطه ی علّی مثبت و معنی داری بین سازه های نگرش نسبت به تعاون، هنجارهای ذهنی و سودمندی با قصد پذیرش تعاون وجود دارد. افزون بر این، سازه های کنترل رفتاری محسوس، سودمندی تعاون، عزت نفس، تجربه ی تعاون، ارزشمندی تعاون و سن پاسخگویان، در مجموع 6/73 درصد از واریانس نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی را تبیین می کنند. همچنین، برای اطمینان از درستی مدل ها، آزمون های برازندگی با استفاده از نرم افزار amos انجام گرفت. یافته ها نشان داد که با برقراری پیوند علّی بین هنجار ذهنی و رفتار پذیرش تعاون، برازش نظریه های عمل منطقی و رفتار برنامه ریزی شده به طور قابل قبولی بهبود یافت. همچنین، انجام یک سری اصلاحات در الگوی اولیه ی پژوهش حاضر، به برازش مناسب تر این الگو منجر شد به نحوی که سنجه های الگوی علّی نهایی به خوبی با داده های گردآوری شده برازش دارند. در نهایت برپایه ی نتایج پژوهش، الگوی پذیرش تعاون طراحی و پیشنهاد شده است که در بردارنده ی سازه های نگرش نسبت به تعاون، مزیت نسبی، امکان پذیری و سازگاری تعاون می باشد.

مدل سازی سطوح توسعه یافتگی مناطق روستایی: مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  فرزاد کریمی   مصطفی احمدوند

امروزه آگاهی از پراکنش توسعه ای نواحی روستایی، نوعی ضرورت جهت ارایه طرح ها و برنامه های توسعه روستایی محسوب می گردد. در این راستا، مدل سازی سطح توسعه ابزاری کارآمد در ایجاد شناخت کافی از سرزمین و مدیریت و برنامه ریزی توسعه است. بنابراین، هدف پایان نامه ی حاضر سنجش درجه ی توسعه یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد و مدل سازی سطح توسعه یافتگی در این منطقه بود. برای این منظور، از روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری پژوهش، روستاهای20 خانوار و بالاتر بخش مرکزی شهرستان بویراحمد (89 روستا) بود، که در هر روستا با انتخاب حداقل ده درصد از خانوارهای روستایی (عمدتاً نخبگان روستایی)، به بررسی و مطالعه پرداخته شد. برای جمع آوری داده ها، پرسش-نامه محقق ساخته به کار رفت. برای تعیین اعتبار بخش های مختلف ابزار پرسش نامه از روش اعتبار محتوایی و اعتبارسازه به روش تحلیل عاملی و به منظور تعیین پایایی آن از هم سانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آماره ی kmo (504/0- 848/0) و ضریب آلفای کرونباخ (561/0- 955/0) به دست آمده، از بهینگی پرسش نامه حکایت داشت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب پراکندگی، ضریب جینی، درصد تغییرات، شدت تغییرات، ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن و کندال و آزمون های کروسکال والیس و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. داده پردازی هم با استفاده از نرم-افزارهای matlab 7.10، excel 2010، spss 20 و arc-gis 9.3 انجام گرفت. به منظور مدل سازی سطوح توسعه-یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، با نگرش اندام وار (ساختارمند) به توسعه ی روستایی، شاخص ها انتخاب و سپس برای عملیاتی کردن شاخص های مورد استفاده براساس خصوصیات یک نظام توسعه-یافته از تئوری مجموعه های فازی (fuzzy) بهره گرفته شد که شاخص های مورد مطالعه در 51 معرف ارایه گردیدند. فزون بر این، به منظور تعیین درجه ی اهمیت هریک از شاخص های منتخب در سنجش توسعه یافتگی، روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) به کار رفت. همچنین با توجه به اینکه مدل های متفاوتی برای سنجش توسعه یافتگی وجود دارد که با اهداف اولویت بندی، مدل سازی، تصمیم گیری و نظایر این ها نقش مهمی در حوزه ی برنامه ریزی توسعه ی روستایی ایفا می کنند، در این میان روش های تصمیم گیری چندشاخصه (madm) اهمیت بیشتری یافته اند. بنابراین، به منظور انتخاب روش مناسب برای سنجش توسعه یافتگی، مهمترین مدل های madm (موریس، تاکسونومی، saw، topsis و vikor) که با توجه به تحقیقات پیشین بیشترین استفاده را داشته اند انتخاب و مورد مقایسه قرارگرفتند. در این میان روش وایکور (vikor) گزینه ای مطلوب تر به منظور سنجش درجه ی توسعه یافتگی شناخته شد. همچنین، به منظور بهینه سازی روش منتخب و برطرف کردن نقدهایی که بر مطالعات گذشته در نحوه ی به کارگیری مدل های چندشاخصه در سنجش توسعه یافتگی وارد است، رویکردی ارایه شد که در این پژوهش از آن به رویکرد مطلق (رویکرد بهینه) در مقابل رویکرد نسبی (رویکرد حاکم بر تحقیقات گذشته) یاد می شود. در مجموع، مدل استفاده شده با رویکرد مطلق به خوبی توانست درجه ی توسعه یافتگی را در روستاهای بخش مرکزی بویراحمد تبیین و اولویت بندی کند، به گونه ای که یافته های حاصل از مطالعات میدانی و مشاهدات عینی با واقعیت های موجود در سکونت گاه های روستایی همخوانی داشت. بنابراین، نتایج پژوهش برمبنای مدل وایکور با رویکرد مطلق توصیه می گردد. فزون بر آن، یافته های پژوهش نشان داد، روستاهای سرابتاوه، ده برآفتاب علیا و تنگاری از لحاظ 51 شاخص متعارف به ترتیب با درجه ی توسعه یافتگی 635/0، 608/0 و 579/0 در سطح روستاهای در حال توسعه قرار دارند و روستاهای گاوبرگ، چشمه تبرقو، تل گهی به ترتیب با درجه ی توسعه یافتگی 182/0، 201/0 و 233/0 در گروه روستاهای محروم قرار دارند. همچنین در سطوح کاملاً محروم و کاملاً توسعه یافته و توسعه یافته روستایی وجود ندارد. نتایج پژوهش حاکی از وضعیت نامطلوب توسعه یافتگی (با میانگین 387/0 با دامنه ی صفر تا یک) در منطقه می باشد به نحوی که اغلب روستاها (31/48 درصد) با درصد جمعیتی 94/32 در سطح نسبتاً محروم قرار می گیرند. ناگفته نماند که از لحاظ جمعیتی، 79/54 درصد از جمعیت مورد مطالعه در سطح درحال توسعه قرار دارند. همچنین شاخص های متعارف توسعه ی روستایی در ابعاد حمایتی، انسانی و طبیعی مورد توجه قرار گرفت که در بعد نظام انسانی نسبت به سایر ابعاد توسعه یافته تر و در بعد نظام طبیعی توسعه ی کمتری داشته اند. گو اینکه اختلاف فاحشی میان این سه بعد وجود ندارد. فزون بر این، با توجه به وضعیت موجود روستاهای مورد مطالعه، این مناطق نسبت به وضع مطلوب (توسعه یافتگی مطلوب) هنوز فاصله ی زیادی دارند. در مدل سازی سطوح توسعه یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد نرم افزار arc-gis 9.3 راهگشا گردید. با توجه به ضریب تغییرات و ضریب جینی محاسبه شده، عدم تعادل و توزیع بهینه شاخص ها مشاهده می شود، که بیشترین عدم تعادل و توزیع بهینه در میان شاخص های میزان مصرف سوخت فسیلی و چوبی، شبکه دفع فاضلاب، شبکه جمع آوری زباله،کوچه بندی و خیابان کشی، عملکرد دهیاری ها مشاهده می شود. همچنین وضعیت سنجی شاخص ها در مورد بحرانی بودن، نشان داد شاخص های میزان مصرف سوخت فسیلی و چوبی، شبکه دفع فاضلاب، کوچه بندی و خیابان کشی، شبکه جمع آوری زباله، نسبت شاغلین به جمعیت فعال، مسکن بادوام، رضایت درآمدی و رضایت شغلی به ترتیب بحرانی ترین شاخص ها در منطقه ی مورد مطالعه هستند. در خصوص عوامل موثر در توسعه یافتگی با تجزیه و تحلیل آماری بر روی هشت عامل وضعیت طبیعی، فاصله تا مرکز دهستان، فاصله تا شهر، جمعیت، اشتغال، باسوادی، سرمایه ی اجتماعی و عملکرد دهیاری ها، مشخص شد که عامل های عملکرد دهیاری ها، سرمایه-ی اجتماعی و جمعیت روستاها بیشترین همبستگی را با توسعه یافتگی روستایی دارند.

تبیین الگوی مدیریت کارآمد در روستاهای فاقد مدیریت نوین (دهیاری): مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  محمد رضا داوری   مصطفی احمدوند

تبیین الگوی مدیریت کارآمد در روستاهای فاقد مدیریت نوین (دهیاری): مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد چکیده مدیریت روستایی یکی از ارکان حیاتی و ضروری توسعه ی روستایی محسوب می شود، چرا که در نبود مدیریتی کارآمد در نواحی روستایی، برنامه های توسعه ی روستایی نیز با مشکلات بی شماری مواجه خواهند شد. این در حالی است که به خاطر محدودیت های اقتصادی و پراکنده بودن روستاها نمی توان تمامی روستاهای کشور را تحت پوشش مدیریت نوین روستایی (دهیاری ها) قرار داد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی کارآمد برای اداره روستاهای فاقد دهیاری، در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد با بهره گیری از روش ترکیبی شامل روش های کمّی (پیمایش) و کیفی (مصاحبه با گروه متمرکز) به فراخور مراحل و اهداف تحقیق صورت پذیرفته است. جامعه ی آماری شامل دو گروه نخبگان محلی (اعضای شوراهای اسلامی) روستاهای فاقد دهیاری در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، و کارشناسان توسعه ی روستایی استان بودند. گردآوری داده ها از گروه اول (نخبگان محلی روستاها) با تکمیل پرسشنامه و به صورت مصاحبه ی ساختارمند و گروه دوم (کارشناسان توسعه ی روستایی استان) به صورت مصاحبه ی گروه متمرکز طی یک جلسه هم اندیشی انجام گرفت. روایی صوری پرسشنامه ی نخبگان توسط گروهی از متخصصین تأیید و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (499/0 تا 853/0) به دست آمد. برای نمونه گیری در گروه اول از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد و با استفاده از جدول تعیین اندازه نمونه پاتن، از میان پنج دهستان بخش مرکزی سه دهستان و سپس 40 روستا به عنوان تعداد نمونه برآورد و انتخاب شدند. در هر روستا حداقل سه نفر از نخبگان محلی مورد مصاحبه قرار گرفتند. گروه دوم نیز به صورت تمام شماری از 17 سازمان و نهاد مرتبط با مدیریت توسعه روستایی استان جهت شرکت در جلسه ی هم اندیشی دعوت به عمل آمد. نتایج پژوهش از وضعیت موجود و مورد انتظار حاکی از آن بود که تفاوت فاحشی بین وضعیت موجود و مطلوب روستاهای فاقد مدیریت دهیاری از لحاظ برخورداری از امکانات عمومی و سطح رفاه اجتماعی وجود دارد و انتظار می رود با ایجاد مدیریت روستایی در روستاهای فاقد دهیاری تأثیر مثبتی بر توسعه-ی پایدار روستا از طریق انجام عملیات عمرانی، ایجاد فرصت های شغلی، گسترش صنعت گردشگری، بهبود وضعیت بهداشتی، مرمت و احداث جاده ها و اماکن عمومی، احداث و راه اندازی مراکز آموزشی و کارگاه های صنایع دستی، تحت پوشش قرار دادن انواع بیمه ها، حفظ محیط زیست و حضور بیشتر ادارات و نهاد ها و پیگیری امور روستا حاصل شود. همچنین نتایج مطالعه نشان داد برای تحقق مدیریت کارآمد در روستاهای فاقد دهیاری در چارچوب چشم انداز روستایی، لزوم توجه به ساز و کارهای نهادی از جمله بازنگری در محدوده ی جغرافیایی مدیریت اجرایی، شیوه مدیریت و حکمرانی با تأکید بر ایجاد و تقویت نهادهای بومی، محلی و مدنی، و تبیین منابع مالی و درآمدی آن ضرورت دارد. مدیریت روستا،

تبیین الگوی مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در روستاهای بخش مارگون، شهرستان بویر احمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  ذکریا محمدی تمری   مصطفی احمدوند

جنگلداری اجتماعی به عنوان یک راهبرد توسعه ای، برای رسیدگی به تخریب و بهره برداری غیراصولی جنگل و ترویج جوامع روستایی به حفظ و توسعه ی آن مطرح می باشد که با مشارکت روستانشینان حاشیه ی جنگل تحقق می یابد. بنابراین، ترویج و توسعه ی مطلوب این مقوله می تواند به عنوان رهیافتی کارگشا، موجب توسعه ی پایدار روستاهای حاشیه ی جنگل شود. از این رو، هدف پایان نامه ی حاضر، تبیین الگوی مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در روستاهای بخش مارگون شهرستان بویر احمد بود. برای این منظور از روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری و نمونه های مورد مطالعه ی پژوهش نیز به دو بخش تقسیم شدند. در بخش اول از مطلعان کلیدی شامل کارشناسان سازمان و ادارات منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد، به تعداد 15 نفر با نمونه گیری هدفمند و مردم محلی صاحب نظر به تعداد 25 نفر با نمونه گیری گلوله-برفی، بهره گرفته شد. در بخش دوم نیز، 32 روستا به عنوان جامعه ی آماری نهایی شناسایی شد که به منظور تعیین حجم نمونه، 30 درصد از روستاهای مذکور (11 روستا) به صورت تصادفی انتخاب و در هر روستا، 30 درصد از خانوارهای آن مجدداً به صورت تصادفی گزینش شدند که در مجموع 164 سرپرست خانوار را شامل شدند. به منظور جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها نیز از ابزارهای کیفی و کمّی استفاده شد. در بخش کیفی از ابزارهایی نظیر پرسش نامه ی سوالات باز، پروتکل تحلیل سوات و پرسش نامه ی مقایسه های زوجی بهره گرفته شد، که برای تعیین روایی و پایایی آن ها، رویکرد کثرت گرایی مدنظر قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در این بخش، از آماره هایی نظیر میانگین، میانگین هندسی، انحراف معیار، ضریب تغییرات و آزمون مقایسه های زوجی تحت نرم افزار های spss20، excel2010 و expert choice استفاده شد. در بخش کمی نیز از پرسش نامه ی دوم فرآیند تحلیل سوات و پرسش نامه ی ساختارمند استفاده شد که به منظور تعیین روایی از اعتبار محتوا و تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 507/0 تا 802/0 برآورد شد و نشان از بهینگی پرسش نامه های این بخش داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در این بخش نیز از آماره های توصیفی نظیر فراوانی و درصد فراوانی و آماره های استنباطی نظیر ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی به روش گام به گام و آزمون برازش مدل تحت نرم افزارهای spss20 و amos20 استفاده شد. در دست یابی به اهداف اختصاصی، نخست برای بررسی وضعیت موجود توسعه-ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون، از تحلیل سوات بهره گرفته شد. نتایج حاصل نشان داد، مهمترین نقاط قوت توسعه ی جنگلداری اجتماعی در منطقه از نظر کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر به ترتیب، اجرای طرح های مختلف احیاء و توسعه ی جنگل نظیر طرح های طوبی و زمینه سازی برای توسعه ی فعالیت های جنبی نظیر زنبورداری، شیلات، صنایع دستی و غیره بود. همچنین مهم ترین نقطه ی ضعف، کمبود اعتبارات لازم برای اجرای طرح های جنگلداری اجتماعی، شناسایی شد که در این خصوص در بین دو گروه، اتفاق نظر وجود داشت. فزون بر آن، مهمترین فرصت ها، از نظر کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر به ترتیب، ایجاد پایگاه های علمی - آموزشی با اهداف احیاء و پرورش درختان جنگلی و توسعه ی اکوتوریسم و گردشگری در منطقه، و مهمترین نقاط تهدید از نگاه آن ها به ترتیب، کمرنگ شدن مدیریت، نظارت و برنامه ریزی مستقیم دولت و تصرف اراضی جنگلی و زیراشکوب ها توسط مردم، شناسایی شدند. همچنین نتایج نشان داد که وضعیت موجود توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون در سطح ضعیفی قرار دارد و در این زمینه کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر، تقریباً هم عقیده بودند. از میان راهبردهای تهاجمی، تدافعی، بازنگری و تنوعی، ابتدا باید راهبرد تنوعی مورد توجه قرار گیرد که در سطح ضعیفی قرار دارد. همچنین به منظور انتخاب الگوی مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی، بعد از مشخص کردن 31 شاخص و 4 گزینه ، از تحلیل سلسله مراتبی (ahp) استفاده شد که نتایج نشان داد، در مجموع الگوی مدیریت مشارکتی (تعاونی) جنگل با وزن نهایی 299/0 در اولویت اول قرار دارد. فزون بر آن، مدیریت دولتی با وزن نهایی296/0، مدیریت خصوصی با وزن نهایی 259/0 و مدیریت مشارکتی (جمعی) با وزن نهایی 145/0، در اولویت های بعدی قرار گرفتند. بنابراین، الگوی مشارکتی (تعاونی) جنگل به عنوان الگوی منتخب و مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون معرفی شد. در گام بعدی پژوهش، نگرش سرپرستان خانوار به الگوی مشارکتی (تعاونی) توسعه ی جنگلداری اجتماعی سنجیده شد، که در مجموع نگرش متوسط و رو به بالایی به این الگو داشتند. در این زمینه، نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که متغیرهای سن، سطح سواد، سطح درآمد خانوار، باور به بحران تخریب جنگل، تأثیر گروه مرجع، محیط گرایی، محدودیت در رشد و بحران محیطی، همبستگی معنی داری با نگرش به مشارکت در الگوی مشارکتی (تعاونی) جنگل، به عنوان متغیر وابسته داشتند، که سطح معنی داری این همبستگی ها از 0001/0 تا 05/0 بود. همچنین نتایج حاصل از آزمون رگرسیون خطی به روش گام به گام نشان داد، پنج متغیر تأثیر گروه مرجع، سن، بحران محیطی، محدودیت در رشد و تعداد اعضای خانواده در مجموع 6/52 درصد از واریانس (تغییرات) نگرش به مشارکت در مدیریت مشارکتی (تعاونی) را تبیین نمودند. فزون بر آن، در اعتبارسنجی مدل رگرسیونی حاصل، نتایج آزمون برازش مدل نشان داد که در مجموع شاخص های cmin/df، nfi، ifi، cfi و rmsea در سطح مطلوبی قرار داشته و به خوبی اعتبار مدل را بیان می کنند. در نهایت، به منظور تبیین محتوای مدل مشارکتی و توسعه ای - ترویجی به عنوان مدل مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون، از مدل اولیه ی ترویجی رولینگ استفاده شد که در این مدل، با گسترده کردن اجزای فرعی مدل رولینگ با کمک مطالعه ا ی اسنادی، مدل و محتوای مناسب ارائه گردید.

ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص های کیفیت زندگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  صالح شاهرخی ساردو   مهدی نوری پور

ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص های کیفیت زندگی چکیده موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهه ی 1960 به بعد، وارد ادبیات نظری و مطبوعاتی توسعه شد و همچنین به یکی از موضوعات مورد علاقه در علوم اجتماعی تبدیل شده است . به طور کلی بررسی و ارزیابی کیفیت زندگی می تواند برای دستیابی به اهداف توسعه ی پایدار روستایی بسیار تعیین کننده و مهم باشد. فزون بر این، ارزیابی و رتبه بندی کیفیت زندگی مردمان یک منطقه ی خاص بر اساس وضعیت موجود آن منطقه می تواند به ارائه ی راهکارها و برنامه ریزی های مفیدتری جهت کاهش محرومیت آن منطقه بیانجامد و شرایط مناسب برای بروز توسعه را مهیا سازد. بر همین اساس، هدف مطالعه ی حاضر، ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص-های کیفیت زندگی بود. جمعیت تعداد خانوارهای مراکز دهستان های مورد مطالعه 4243 خانوار بود و واحد تحلیل در این مطالعه، سرپرستان خانوارها بودند، که با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان نمونه آماری پژوهش حاضر برابر350 خانوار تعیین شد. نمونه ها به صورت طبقه-ای با انتساب متناسب و با لحاظ این که نمونه های مورد مطالعه در هیچ کدام از مراکز دهستان ها کمتر از 30 نباشد، انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه ای با سوالات انتها بسته و باز بود که شامل نُه بخش بود. روایی ابزار تحقیق از طریق روایی صوری تایید گردید و برای تأیید پایایی پرسشنامه، مطالعه ی پیش آزمون انجام گرفت، که نتایج آماره ی آلفای کرونباخ برای شاخص های مختلف از (71/0) تا (89/0) برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش آمارهای توصیفی از آماره هایی نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب تغییرات و همچنین برای توصیف و دسته بندی شاخص های مورد مطالعه ، بر مبنای میانگین، انحراف معیار و فاصله انحراف از معیار میانگین (isdm) و در بخش آمارهای استنباطی از مقایسه میانگین ها، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی دانکن تحت نرم افزار spss20 استفاده شد. همچنین به منظور وزن دهی به شاخص های کیفیت زندگی از تکنیک آنتروپی استفاده شد و در قسمت بعد برای رتبه بندی و اولویت بندی دهستان های مورد مطالعه، از تکنیک (topsis) استفاده شد. نتایج کلی نشان داد که در دامنه ی صفر تا یک، روستای "خاتون آباد" با درجه ی کیفیت زندگی ( 732/0 ) در رتبه اول و روستای "کریم آباد" با درجه ی ( 661/0 ) در رتبه ی دوم قرار دارند. فزون بر آن روستاهای "اسلام آباد" و "هلیل" با درجات ( 151/0 و 109/0 ) در رتبه های آخر قرار گرفته اند. سایر نتایج حاکی از آن بود که روستاهای مورد مطالعه با میانگین درجه ی کیفیت زندگی ( 368/0 ) در وضعیت نامناسبی از لحاظ کیفیت کلی زندگی قرار دارند، اما با توجه به ضریب ci+ (فاصله ی روستاها از ایده آل مثبت)، روستاها در سه سطح از کیفیت زندگی تقسیم بندی شده اند، که در این میان روستاهای "خاتون آباد و کریم آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح بالایی قرار دارند و روستای "اسفندقه و دلفارد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح متوسط و روستاهای " هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح پایینی قرار گرفتند. بر اساس یافته های این مطالعه، پیشنهاد می شود توجه بیشتری به ارتقای برخی شاخص های کیفیت زندگی مانند درآمد، امنیت اجتماعی، مسکن و تغذیه، به ویژه در مناطق کمتر توسعه یافته نظیر هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد معطوف گردد. شرح بیشتر یافته ها در متن آمده است.

ارزیابی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی کشت حنامورددهستان محمد آباد شهرستان قلعه گنج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  شهاب میرزایی   مهدی نوری پور

نام خانوادگی: میرزایی نام: شهاب رشته و گرایش: توسعه روستایی/ توسعه کشاورزی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ دفاع: 25/10/1392 استاد راهنما: دکتر مهدی نوری پور ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا: مورد دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج چکیده در سال های اخیر، سیاست گذاران به اهمیت کاربرد اطلاعات اقتصادی- اجتماعی در تجزیه و تحلیل سیاست های توسعه روستایی پی برده اند و می دانند که با استفاده از این اطلاعات برنامه های آنان موفقیت بیشتری خواهد داشت. در این راستا، هدف پایان نامه ی حاضر ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج بود. دلیل انتخاب این موضوع این بود که طی سال های اخیر کشت این محصول در منطقه مورد نظر بسیار رواج یافته و آن چنان که به نظر می رسد، اثرات قابل ملاحظه ای در زندگی کشاورزان به جا گذاشته است، اما در این زمینه مطالعه خاصی انجام نشده است. لذا، هدف بخش اول پژوهش، تعیین اهمیت نسبی کشت های غالب منطقه مورد مطالعه بود. بدین منظور از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) بهره گرفته شد. نمونه مورد مطالعه در بخش اول، با توجه به ماهیت کار، شامل متخصصان موضوعی شاغل در مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان مذکور (6 نفر) بودند. معیارهای مورد نظر برای این مرحله، درآمد، بازار خرید، وابستگی به نهاده های کشاورزی، مقاومت به تنش خشکی، برخورداری از وام ها، اعتبارات و کمک های دولتی، برخورداری ازحمایت های آموزشی و ترویجی، سهولت برداشت، قدرت انبارداری و ایجاد اشتغال بودند که با نظرخواهی از کارشناسان جهاد کشاورزی به روش دلفی معیارها انتخاب شدند. افزون بر آن، گزیدارهای مورد نظر نیز کشت های غالب منطقه ی مورد مطالعه بودند که حنا، نخیلات، گندم، جو و کنجد را شامل شدند. هدف بخش دوم پژوهش، ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمد آباد شهرستان قلعه گنج بود. بدین منظور از روش علی- مقایسه ای بهره گرفته شد. برای انتخاب نمونه مورد مطالعه، نخست 20 روستا به عنوان مهم ترین روستاهای منطقه از لحاظ کشت محصولات کشاورزی مشخص شدند. همچنین برای تشخیص همگنی روستاهای مورد مطالعه، روش تاکسونومی عددی راهگشا گردید. فزون بر آن، کشاورزان مورد مطالعه به سه گروه حناکاران، غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و غیرحناکاران در روستاهای فاقد حناکاری تقسیم شدند. در مجموع با توجه جمعیت مورد مطالعه (1241 کشاورز) و جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، 298 کشاورز به عنوان نمونه تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده نمونه ها انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته به کار رفت که روایی آن به روش روایی صوری و پایایی آن طی یک مطالعه مقدماتی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (63/0- 93/0) به دست آمد. نتایج بخش اول پژوهش حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه پرسش شوندگان در پژوهش حاضر بر نقش برجسته تر کشت حنا نسبت به کشت های دیگر اشاره دارد و برای توسعه کشت حنا در منطقه ی مورد مطالعه، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به سایر کشت های غالب قائل بودند. در مورد نتایج بخش دوم پژوهش نیز مقایسه وضعیت شاخص های اقتصادی- اجتماعی و اجتماعی- فرهنگی حال حاضر سه گروه مورد مطالعه نشان داد که در مجموع، حناکاران نسبت به دو گروه دیگر در وضعیت بهتری قرار دارند. به منظور اطمینان نسبی از این که تغییر در وضعیت شاخص های مورد مطالعه گروه حناکاران نسبت به گروه غیر حناکاران ناشی از کشت حنا بوده است، از تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. با توجه به نتایج می توان اذعان داشت که تغییر وضعیت شاخص های اقتصادی - اجتماعی و اجتماعی – فرهنگی حناکاران نسبت به گروه غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و گروه غیر حناکاران در روستاهای فاقد حناکاری، ناشی از کشت حنا بوده است. همچنین، نتایج نشان داد، وضعیت اقتصادی - اجتماعی حناکاران در اثر کشت حنا به میزان 12 درصد بهبود یافته است، در حالی که این وضعیت برای شاخص های اجتماعی – فرهنگی، 5/4 درصد بوده است. کلید واژه: ارزیابی، پیامدهای اجتماعی- اقتصادی، حنا، ahp، محمدآباد

تبیین فقر از دیدگاه زنان روستایی: مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  زهرا توکلی تبار   مصطفی احمدوند

پژوهش حاضر با هدف تبیین فقر از دیدگاه زنان روستایی در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های تحقیق کیفی و کمّی به فراخور اهداف تحقیق بهره گرفته شد. در بخش اول، ابتدا با استفاده از روش کیفی و رویکرد مرسوم به تئوری بنیادی، علل اِسنادی فقر از دیدگاه زنان روستایی شناسایی شد. جامعه آماری این قسمت از پژوهش زنان نخبه روستایی بودند که به صورت هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. به طور کلی در این بخش پژوهش 32 زن نخبه روستایی در فرآیند تئوری بنیادی شرکت داشتند. در خصوص اطلاعات مورد نیاز تحقیق از پروتکلی (پیش نویس) حاوی سوالات باز مربوط به شناسایی فقر و با استفاده از تکنیک های ارزشیابی مشارکتی روستایی (pra) استفاده گردید. اعتبار این مرحله از طریق کثرت گرایی و روش سه گانه (استفاده از کاربرد مجموعه ای از تکنیک ها) به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مراحل تئوری بنیادی یعنی کدگذاری باز و محوری انجام گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که از دیدگاه زنان روستایی مهم ترین علل فقر عدم حمایت دولت، بیکاری، تبعیض و نابرابری، عدم مالکیت، فاصله از شهر، عدم اعتماد به نفس، پایین بودن خودکارآمدی، تقدیر و سرنوشت، موانع سنتی، محدودیت تحصیلی و کمبود درآمد می باشد. در بخش دوم پژوهش به بررسی وضعیت فقر و شناسایی عوامل موثر بر فقر زنان روستایی پرداخته شد. با استفاده از شاخص های شناسایی شده برای علل فقر در مرحله اول و مطالعات اَسنادی به وسیله مجموع شاخص های درآمد، تسهیلات بانکی، پس انداز، مالکیت و دارایی، مشارکت های اقتصادی، مهارت های اقتصادی، حمایت های دولت، نگرش همسر، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، مشارکت اجتماعی، عدالت اجتماعی، مردسالاری، قدرت تصمیم گیری، نابرابری جنسیتی، رشد شخصیتی، توانایی های جسمی- روحی و روانی، عوامل جغرافیایی و عوامل فردی، پرسش نامه ای تهیه و در بخش دوم تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. حجم نمونه (تعداد روستاهای مورد مطالعه) با استفاده از جدول تعیین اندازه نمونه پاتن، 39 روستا از 52 روستای بالای 20 خانوار تعیین گردید. نمونه آماری این بخش از پژوهش، 195 زن روستایی می باشد که به طور کاملاً تصادفی انتخاب شدند. برای تعیین اعتبار ابزار سنجش (پرسش نامه) از نظر اساتید و خبرگان و به منظور تعیین پایایی آن از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آلفای کرونباخ از 67/0 تا 95/0برای متغیرهای گوناگون به دست آمد. ضریب آلفای کرونباخ به دست آمده، از بهینگی پرسش نامه حکایت می کند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، درصد، فراوانی، رگرسیون خطی، آزمون t، رگرسیون لجستیک، تابع ممیزی (تشخیصی) استفاده شد. داده پردازی هم با استفاده از نرم افزارهای excel 2010، spss 21 انجام گرفت. از آن جایی که اولین قدم برای شناسایی عوامل موثر بر فقر، شناسایی وضعیت فقر در جامعه ی مورد بررسی بود، برای شناسایی زنان فقیر، خط فقر غذایی در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد محاسبه شد. نتایج نشان داد که با احتساب خط فقر غذایی (ماهیانه) به دست آمده (1,058,468 ریال برای سال 1392)، در مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، حدود 31 درصد از زنان روستایی مورد مطالعه زیر خط فقر قرار دارند و در ناامنی غذایی به سر می برند. این افراد در گروه فقیر قرار گرفتند. فزون بر آن، بیش از 69 درصد بالاتر از خط فقر قرار گرفتند و به عنوان گروه غیرفقیر محسوب شدند مقایسه میانگین وضعیت شاخص های دو گروه فقیر و غیرفقیر نشان داد که از لحاظ تحصیلات و اشتغال (سرپرست خانوار)، درآمد، تسهیلات بانکی، مالکیت و دارایی، پس انداز، مشارکت اقتصادی، مهارت اقتصادی، حمایت دولت، نگرش همسر، خودکارآمدی و اعتماد به نفس و بهداشت جسمی، روحی و روانی بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. به منظور بررسی قدرت پیش بینی این گروه بندی از تحلیل تشخیصی استفاده شد. تابع تشخیصی می تواند با دقتی زیاد، افراد فقیر و غیرفقیر را از هم تفکیک کند. از مجموع متغیرهایی که وارد مدل شدند مهم ترین متغیرهای متمایز کننده دو گروه، نگرش همسر، اعتماد به نفس، خودکارآمدی و درآمد می باشند. به طور کلی این مدل حدود 3/93 درصد گروه بندی را به طور صحیح پیش بینی می کند که حاکی از مناسب بودن مدل است. همچنین نتایج حاصل تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد که، مولفه های تسهیلات بانکی، مالکیت و دارایی، مشارکت اقتصادی، مهارت اقتصادی، نگرش همسر، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، عدالت اجتماعی، مردسالاری، قدرت تصمیم گیری، نابرابری جنسیتی، بهداشت جسمی، روحی و روانی، تحصیلات، سن سرپرست خانوار و بعد خانوار مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر فقر زنان مورد مطالعه می باشد. در پایان جهت اعتلای وضعیت زنان روستایی ایجاد فرصت های درآمدزا در مناطق روستایی و اعطای اعتبارات خرد پیشنهاد می گردد.

بررسی رضایت شغلی در معلمان روستائی مقطع ابتدائی شهرستان بهبهان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  یحیی تفضلی   مصطفی احمدوند

توسعه ی روستایی نیازمند آموزش کیفیت مدار است و رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در امر کیفیت آموزش و موفقیت شغلی معلمان روستایی محسوب می گردد. از این رو، در پژوهش حاضر میزان رضایت شغلی معلمان روستایی مدارس ابتدایی شهرستان بهبهان مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش مورد استفاده در این پژوهش پیمایشی بود که جامعه آماری آن را معلمان روستایی مدارس ابتدایی در شهرستان بهبهان تشکیل دادند. در این پژوهش با استفاده از جدول برآورد حجم نمونه پاتن، حجم نمونه آماری تعیین گردید. بر این اساس، ‎138 نفر از معلمان روستایی مدارس ابتدایی آموزش و پرورش شهرستان بهبهان به عنوان نمونه آماری تعیین و با استفاده از نمونه گیری خوشه ای ساده از میان جامعه آماری انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای سنجش میزان رضایت شغلی و عوامل موثر بر آن، از پرسش نامه تعدیل شده مینه سوتا استفاده و در اختیار معلمان مورد پژوهش قرار گرفت. روایی صوری پرسش نامه پژوهش توسط گروهی از متخصصین و اساتید فن تعیین گردید و برای سنجش پایایی آن نیز یک مطالعه راهنما با 30 نفر از معلمان روستایی خارج از نمونه پژوهش به عمل آمد که میزان ضریب آلفای کرونباخ بیش از 0/83 برای متغیرهای گوناگون به دست آمد. داده ها پس از گردآوری، کدگذاری و با استفاده از نرم افزار آماری spss20 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد بیش از 60 درصد از معلمان روستایی از شغل خود راضی و یا خیلی راضی بوده، حال آن که 12/30 درصد از آنان خیلی ناراضی بودند. فزون بر آن، در خصوص ویژگی های فردی، سن و سابقه خدمت مهم-ترین نقش را در رضایت شغلی معلمان داشتند و در مورد مقیاس های رضایت شغلی، شاخص وضعیت رضایت از همکاران با میانگین 3/96 و ضریب تغییر 0/225 در رتبه ی اول قرار گرفت. همچنین شاخص به کارگیری توانایی با میانگین 3/90 و ضریب تغییر 0/238 در رتبه ی دوم جای دارد و بقیه شاخص ها در مراتب بعدی قرار گرفتند که جزء مهم ترین مقیاس های رضایت شغلی از دیدگاه معلمان روستائی مقطع ابتدائی آموزش و پرورش بهبهان بودند. برای تعیین و تشخیص رابطه بین متغیرهای پژوهش از روش های آماری و آزمون های مختلف از جمله همبستگی، کروس کالوالیس، رگرسیون چند متغیره، آزمون t و تحلیل عاملی استفاده گردید. در تحلیل عاملی، عامل بهداشتی به میزان 32/28 و با نُه مولفه در رده اول، رضایت شغلی را تبیین می کند و دیگر عامل ها در رده بعدی قرار گرفتند. همچنین یافته ها حاصل از مقایسه رضایت شغلی در بین گروهای مختلف تحصیلاتی نشان داد، گروه کارشناسی و از نظر سمت، مدیر آموزگاران و از نظر جنسیت، مردان دارای رضایت شغلی بالاتری بودند. همچنین تحلیل ها نشان داد متغیرهای نوع مدرسه، رشته تحصیلی، محل خدمت، محل سکونت، سمت آموزشی، جنس، میزان تحصیلات سهم معناداری بر تبیین رضایت شغلی نداشتند. از این رو موارد ذیل به عنوان پیشنهادهایی در جهت تامین رضایت شغلی معلمان ارائه می گردند؛ تأمین رفاه نسبی معلمان از لحاظ مالی و وضعیت کاری و توجه و رسیدگی به مشکلات معلمان و همچنین تشویق آنان از سوی مسئولین آموزش و پرورش باعث دلبستگی بیشتر آنان به شغل و حرفه خود می شود. افزون بر آن، باید در سازماندهی و تقسیم بندی محل کار معلمان رعایت عدالت شود، زیرا انجام هرگونه تبعیض و بی عدالتی در تعیین محل کار و خدمت آنان و به ویژه معلمان روستائی باعث می شود که محل خدمت تعلق گرفته مورد رضایت نباشد. همچنین در انجام وظیفه و ساعات کاری معلمان باید ظرفیت ها و تفاوت های فردی بین خود معلمان مد نظر قرار بگیرد و از تصویب قوانین نامساعد اداری که می تواند باعث خروج معلمان از آموزش و پرورش شود از جمله، قانون منع ادامه تحصیل معلمان در رشته های غیر مرتبط یا قانون منع ثبت نام معلمان غیر بومی در تعاونی های مسکن خود داری شود و تلاش گردد تا امکانات و فرصت های پیشرفت و ارتقاء و مدارج موفقیت به طور عادلانه در اختیار همه قرار گیرد.

ارزیابی میزان رضایت روستاییان از خدمات بهداشتی- درمانی خانه های بهداشت: مورد مطالعه بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  عابد ابراهیمی   مصطفی احمدوند

توسعه ی روستایی به عنوان یک فرآیند تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در محیط روستا، شامل بهبود بازدهی و افزایش اشتغال و درآمد روستاییان، تأمین حداقل های قابل قبول سطح تغذیه، مسکن، آموزش و پرورش و بهداشت می باشد. بنابراین، بهداشت و سلامت نیز یکی از شاخص های توسعه اجتماعی محسوب می شود و مسائل و مشکلات بهداشتی همان مشکلات توسعه هستند. بهداشت روستایی لازمه ی پیشرفت و توسعه روستاست. با توجه به مسایل روستا و ارتباط آن با شرایط بهداشت عمومی، مسایلی مانند تهیه آب آشامیدنی سالم و بهداشت مسکن، کمبود مواد غذایی، شرایط اقلیمی، محدودیت های استحمام و نظافت عمومی و وجود حشرات موذی باعث ایجاد شرایط نامساعد در مسیر توسعه روستاها می شوند. اطلاع از وضعیت بهداشت روانی و جسمی و تأمین غذا و آب سالم، دفع فضولات، گرما و روشنایی و نظر جامعه نسبت به بهداشت و بیماری در روستاها و رضایت آنها از خدمات بهداشتی-درمانی که توسط خانه های بهداشت ارائه می شوند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. لذا، هدف پژوهش حاضر ارزیابی میزان رضایت روستاییان از خدمات بهداشتی- درمانی خانه های بهداشت روستایی در بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه بود. به این منظور، از تحقیق پیمایشی و به صورت مقطعی بهره گرفته شد. بدین ترتیب جامعه آماری این پژوهش، شامل خانوارهای روستایی (مرد و زن) ساکن در روستاهای بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه بودند. در این پژوهش از روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شد. بنابراین، نمونه آماری پژوهش بر دو گونه، روستاییان در روستاهای اصلی (30 روستا) و روستاییان روستاهای اقمار (67 روستا) بود. بر این اساس، تمامی روستاهای مرکز (30 روستا) و 45 روستای بالای 20 خانوار در بین روستاهای اقمار به صورت تصادفی انتخاب شدند، که در مجموع، حجم نمونه آماری (تعداد روستاهای مورد مطالعه)، 75 روستا تعیین گردید. آنگاه در هر روستا، 5% کل خانوار روستایی (سرپرستان خانوار ترجیحاً یک زن و مرد) به عنوان نمونه-ی آماری به صورت تصادفی مورد مطالعه و مصاحبه قرار گرفتند. کل خانوار منتخب جهت مصاحبه 350 خانوار بود، که از این میان، 242 خانوار مربوط به روستاهای مرکز و 108 خانوار نیز در روستاهای اقمار به صورت تصادفی مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه ی ساختارمند و محقق ساخته استفاده شد، و به منظور تعیین روایی آن، از روایی صوری و محتوایی و برای تعیین پایایی، از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 38/0 تا 97/0 برآورد شد و نشان از بهینگی پرسش نامه داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آماره های توصیفی، نظیر فراونی، درصد فراوانی، میانگین و آماره های استنباطی، نظیر انحراف معیار، ضریب تغییرات، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی و آزمون t مستقل، تحت نرم افزار spss22 استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که، بُعد مراقبت از مادر و کودک برحسب ضریب تغییرات، از میان 10 بُعد رضایت، دارای بالاترین رتبه و بُعد بهداشت روان دارای پایین ترین رتبه نسبت به سایر ابعاد بودند. فزون بر آن، مقدار میانگین رضایت کل (67/3) بوده که برحسب دامنه میانگین، نشان دهنده این است که، پاسخ گویان از خدمات بهداشتی-درمانی خانه های بهداشت تا حدودی رضایت داشتند. هم چنین، نتایج تحلیل ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که، بین اکثر متغیرهای مستقل مورد مطالعه با متغیر وابسته رضایت کل همبستگی متوسطی وجود دارد. لیکن، بین دو متغیر وضعیت بیمه خانوار و وضعیت فیزیک خانه بهداشت با رضایت کل از لحاظ آماری هیچ رابطه ای وجود نداشت. از طرفی، نتایج حاصل از آزمون رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که، دسته متغیرهای جمعیت-شناختی بیشترین سهم (5/27%) را در تبیین رضایت کل داشتند. هم چنین، یافته های حاصل از آزمون t مستقل بیانگر این بود که، بین میانگین رضایت کل در روستاهای اصلی و روستاهای قمر، تفاوت معنی داری (004/0p=) وجود دارد. باتوجه به نتایج به دست آمده در این قسمت از پژوهش، میانگین رضایت پاسخ-گویان در روستاهای اصلی بیشتر از میانگین رضایت کل در روستاهای قمر بود و در نهایت، یک مدل پارادایمی جهت بهبود رضایت روستاییان از خدمات بهداشتی-درمانی خانه های بهداشت روستایی ارائه شد. کلید واژگان: خانه بهداشت، خدمات بهداشتی-درمانی، رضایت مندی، رگرسیون سلسله مراتبی، صومای

ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  محمدرضا احسانی   آیت اله کرمی

ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران چکیده دهیاری ها به عنوان نقطه عطفی در مدیریت روستایی ایران نقش اساسی در توسعه ی روستایی بر عهده دارند. از این روی، ارزیابی عملکرد آن ها ضروری می نماید، که در صورت بهبود عملکرد، بسیاری از هزینه ها کاسته شده و با شناسایی نقاط قوت و ضعف، زمینه ی کارایی و کارآمدی آن ها را در انجام وظایف محوله ی فراهم می گردد. لذا، هدف این پژوهش ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران بود. به این منظور، از تحقیق پیمایشی بهره گرفته شد. بنابراین جامعه آماری این پژوهش، شامل 14 روستا با و بدون دهیاری دهستان بویراحمد گرمسیری بود که از روش نمونه گیری طبقه ای ساده استفاده شد و 90 نفر از روستاییان و 110 نفر از نخبگان محلی شامل (دهیاران فعلی و سابق، اعضای شورای اسلامی فعلی و سابق، اعضای شورای حل اختلاف و کسانی که به عنوان معتمد محلی بودند) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها، از پرسش نامه ساختارمند و محقق ساخته استفاده شد و به منظور تعیین روایی آن، از روایی صوری پرسشنامه با استفاده از نظرات اساتید متخصص و پس از انجام اصلاحات مورد تأیید قرار گرفت و برای تعیین پایایی، یک مطالعه پیش آهنگ در روستاهای خارج از نمونه انجام و از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 53/0 تا 89/0 برآورد شد و نشان از بهینه گی پرسش نامه داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آماره های توصیفی، نظیر فراوانی، میانگین و آماره های استنباطی نظیر انحراف معیار، آزمون تی مستقل، تحت نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که دهیاری ها در بُعد اقتصادی دارای شرایط ضعیفی قرار دارند و در بُعد اجتماعی دارای شرایط نسبتا بهتری بودند. در بُعد اقتصادی شاخص های اشتغال ، خدمات و کشاورزی و حمایت های مالی مورد واکاوای قرار گرفتند که باتوجه به میانگین های بدست آمده اشتغال و حمایت های مالی وضعیت مطلوب تری نسبت به قبل از ایجاد دهیاری نداشتند اما شاخص خدمات و کشاورزی در بعد از تأسیس دهیاری عملکرد افزایشی داشته است. در بُعد اجتماعی شاخص های مشارکت، قانون مداری، بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی مورد واکاوی قرار گرفتند که بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی دارای شرایط مطلوب تری بودند. که بر همین اساس راهکار و پیشنهادهایی ارائه گردید.همچنین مدل پارادایمی ارائه شده است که برای اینکه بتوان عملکرد بهتری داشت باید راهبردهای مناسب داشت که عبارتند از بالا بردن کمیت و کیفیت دوره های لازم برای دهیاری ها، استفاده از تمامی ظرفیت های دهیاری ها برای انجام وظایف شغلی، ایجاد ارتباطات لازم با سازمان و ادارات ذیربط برای افزایش کارایی آنها می باشد. فزون بر آن باید یکسری شرایط مثل مشارکت مردم، همدلی بین مردم و مسولین، بودجه و امکانات، مهارت دهیاران و سطح تحصیلات دهیاران وجود داشته باشد و زمینه لازم که شامل تجهیزات، داشتن راه ارتباطی مناسب و مساعد بودن بستر فرهنگی روستا می باشند. کلید واژگان: اجتماعی، ارزیابی، اقتصادی، دهیاری، عملکرد، مدیریت روستایی

بررسی جایگاه کشاورزی چند کارکردی در معیشت پایدار روستایی: مورد مطالعه آبزیپروران شهرستان زاهدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  محبوبه شهرکی   مریم شریف زاده

چالشهای ناشی از محدودیتهای اتکا به کشاورزی به عنوان فعالیتی مخاطرهآمیز، دلالت بر آن دارد که توسعهی روستایی نبایستی بر فعالیت سنتی کشاورزی متکی باشد. تنوع معیشتی میتواند گزیداری مناسب برای غلبه بر شرایط نامساعد زندگی در مناطق روستایی باشد. متنوع کردن اقتصاد روستایی بر مبنای منابع دست یافتنی به سمت فعالیتهای غیر کشاورزی، در تأمین راهبرد معیشت، بقاء و توسعه نقش دارد. منظور از تنوع معیشتی پدیدهای است که به واسطهی آن خانوارهای روستایی به سمت مجموعهای از فعالیتهای )تولیدی و خدماتی( برای دستیابی به زندگی بهتر میگرایند. تنوع معیشتی به عنوان راهبردی معیشتی، فرایند اقدام به فعالیتهای عدیده )زراعی، غیرزراعی، در سطح مزرعه یا خارج از آن( با هدف تأمین بقا و بهبود بخشی به داراییها )طبیعی، فیزیکی، انسانی، مادی و اجتماعی( برای ارتقاء استاندارد زندگی است. تنوع در سطح مزرعه مشتمل بر تولید محصولات زراعی جدید، پرورش دام، شکار، و آبزیپروری است. آبزیپروری یک منبع مکمل درآمدزایی برای خانوارهای روستایی است که در مقیاس خرد در اشتغالزایی و توسعهی روستایی نقش دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه کشاورزی چند کارکردی در معیشت پایدار روستایی کشاورزان آبزیپرور شهرستان زاهدان انجام شد. تحقیق حاضر از لحاظ نوع هدف کاربردی، از لحاظ میزان و درجه کنترل متغیرها، میدانی و به لحاظ روششناسی از نوع علی مقایسهای است. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر، پرسشنامه ساختارمند بود. این پرسشنامه مشتمل بر پنج بخش بود. در بخش زمینههای آسیبپذیری، به سنجش میزان آسیبپذیری پرورشدهندگان در برابر روندها، تکانهها و شرایط فصلی، در بخش دوم )منابع معیشت(، به بررسی میزان داراییهای فیزیکی، مالی، انسانی، اجتماعی و طبیعی پرورشدهندگان، در بخش سوم به بررسی ساختارها و فرآیندهای معیشتی و در بخش چهارم پرسشنامه به بررسی عوامل موثر بر پذیرش آبزیپروری که شامل نوع نگرش زیست محیطی، میزان ریسکپذیری، دانش فنی و نگرش زیستمحیطی افراد نمونه است، پرداخته شده است. در بخش آخر پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. روایی پرسشنامه توسط پانل متخصصان تأیید شد. برای محاسبه اعتبار ابزار سنجش، مطالعهای راهنما خارج 0(. جامعهی آماری بر اساس فعالیت در / 0 تا 22 / از حوزهی مطالعه ترتیب داده شد )آلفای کرونباخ 11 آبزیپروری شامل کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال و نیز کشاورزان نپذیرندهی فعالیت آبزیپروری د شهرستان زاهدان است. نمونهی آماری نیز بر اساس جدول نمونهگیری کرجسی و مورگان شامل 151 خانوار بوده که 52 کشاورز آبزیپرور فعال از بین 52 آبزیپرور فعال و به همان نسبت 52 کشاورز آبزیپرور غیرفعال و 52 کشاورز نپذیرنده را شامل میشوند. بدیهی است اعضای نمونه بهطور تصادفی از بین جامعهی آماری انتخاب شدهاند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نسخهی 21 نرم افزارآماری spss و نرمافزار excel استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که، آبزیپروران فعال نسبت به دو گروه دیگر معیشت پایدارتری دارند. همچنین، وضعیت داراییهای پنجگانه معیشتی در کشاورزان آبزیپرور فعال در حال حاضر بهتر از دو گروه دیگر میباشد. این کشاورزان از لحاظ میزان حمایتهای مادی و معنوی ارگانهای دولتی و خصوصی، دانش فنی، ریسکپذیری و نگرش زیستمحیطی دارای میانگین بالاتری نسبت به دو گروه دیگر هستند. نتایج حاصل از تحلیل ممیزی پیشبینی کنندههای پذیرش آبزیپروری در کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال حاکی از آن است که قدرت ریسک بیشترین ضریب همبستگی را با متغیر معیشت در 0/ تابع ممیزی دارد ) 11 r= ( که این یافته معرف این است که این متغیر مهمترین عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان آبزیپرور غیرفعال میباشد و همچنین این متغیر، مهمترین 0/ عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان نپذیرنده میباشد ) 51 r= .)

تعیین کننده های رفتار مدیریت حفاظتی خاک در بین سیب زمینی کاران بخش مرکزی شهرستان خرم بید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  خدیجه کامکار   مریم شریف زاده

بهره وری کشاورزی و تولید مواد غذایی رابطه ای تنگاتنگ با کیفیت و کمیت خاک اراضی دارد. شیوه های نادرست مدیریت خاک زراعی در مزارع سیب زمینی به شدت تخریب خصوصیات شیمیایی، بیولوژیکی و فیزیکی خاک را در پی داشته و مشکلات زراعی عدیده ای را به وجود آورده و مدیریت حفاظت خاک را اجتناب ناپذیر ساخته است. از این رو هدف کلی این پژوهش بررسی تعیین کننده های رفتار مدیریت حفاظتی خاک در بین سیب زمینی کاران بخش مرکزی شهرستان خرم بید می باشد. این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی در میان 248 نفر سیب زمینی کار دهستان قشلاق بخش مرکزی شهرستان خرم بید صورت گرفته است. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه ای ساختارمند بود که روایی آن به کمک پانل متخصصین تأیید شد. با هدف سنجش ضریب اعتبار پرسشنامه، مطالعه ی پیش آهنگ خارج از محدوده ی آماری در دهستان خرمی بخش مرکزی شهرستان خرم بید انجام شد که آلفای کرونباخ سنجه های آن بین 0/50 تا 78/0 نشان از پایایی قابل قبول سنجه ها است. برای تجزیه و تحلیل های داده ها از نرم افزار آماری spss استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، که میانگین رفتار مدیریتی سیب زمینی کاران نسبت به اعمال روش های مدیریت حفاظتی خاک در حد متوسطی قرار دارد. همچنین متغیرهای ادراک به پیامدهای عدم حفاظت خاک، هنجار ذهنی، دانش سیب زمینی کاران نسبت به مدیریت حفاظتی خاک و انگیزه ی سیب زمینی کاران توانسته اند 45 درصد از تغییرات متغیر نگرش را پیش بینی کنند. افزون بر آن، نتایج حاصل از رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که سازه های درک از مفید بودن روش های حفاظت خاک، دانش کشاورزان در زمینه مدیریت حفاظتی خاک، دسترسی به تسهیلات نهادی و ادراک در خصوص بحران خاک، تبیین کننده ی 79 درصد از واریانس رفتار سیب زمینی کاران با رفتار نامطلوب مدیریت حفاظتی خاک بوده است در حالیکه دو متغیر ادراک در خصوص بحران خاک و درک از فایده مندی روش های حفاظت خاک قادر به تبیین 75 درصد از تغییرات واریانس رفتار مطلوب مدیریت حفاظتی خاک در بین سیب زمینی کاران بوده اند. در این راستا راهکارهایی برای بهبود مدیریت حفاظتی خاک ارائه شده است.