نام پژوهشگر: مهدیه ابراهیمی
مهدیه ابراهیمی علی مبینی دهکردی
عوامل موثر بر فرآیند اجرای استراتژیها در سازمان ازطریق مدل فزی اوکوموس مورد بررسی قرارگرفته و نهایتا 9 عامل در قالب عوامل اصلی و فرعی شناسایی واز طریق آزمون فریدمن و استیودنت اولویت بندی شده اند.این عوامل با توجه به سازمان مورد نظر پژوهش(بانک صادرات ایران)شناسایی و مورد بررسی قرارگرفته اند.
مهدیه ابراهیمی عبدالرضا اخگر
نیتروژن یکی از مهمترین عناصر غذایی در گیاهان است که کمبود آن در خاک از عوامل اصلی محدود کننده رشد گیاهان میباشد. این در حالیست که در حدود 78 درصد از گاز موجود در اتمسفر، گاز مولکولی نیتروژن بوده که به صورت مستقیم برای گیاهان قابل جذب نمیباشد. یکی از مهمترین راههای تثبیت نیتروژن موجود در اتمسفر، برقراری همزیستی بین گیاهان لگوم و باکتریهای ریزوبیوم میباشد. کودپاشی مراتع بهخصوص در مناطق خشک و نیمهخشک که همواره با عامل محدود کننده رطوبت مواجه است، موجب میگردد تا مقدار کمی از این کودها مورد استفاده قرار گیرد و از طرفی ضمن تحمیل هزینههای سنگین موجب آلودگی محیط زیست شوند. در تحقیق حاضر، به منظور بررسی کارایی جدایههای سینوریزوبیوم در همزیستی با گیاه یونجه در یک آزمون گلخانهای تأثیر 32 جدایه سینوریزوبیوم همراه با دو تیمار شاهد یکی مثبت (بدون تلقیح با کود نیتراتی) و دیگری منفی (بدون تلقیح و بدون کود نیتراتی) بر وزن تر و خشک اندام هوایی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد جدایههای sr8، sr14، sr15، sr26، sr42،sr51 ، sr52 و sr75 همزیستی خیلی موثری با گیاه یونجه ایجاد کردند. بر اساس نتایج مربوط به ارزیابی فاکتور موثر بودن همزیستی، 2 جدایه sr15)و (sr42 از بین 32 جدایه سینوریزوبیوم انتخاب و در یک آزمون گلخانهای تأثیر کاربرد تلفیقی این جدایهها با باکتریهای pgpr p52)و (p9بر شاخصهای رشد و جذب عناصر غذایی تحت تأثیر سطوح مختلف خشکی (70،50 و 30 درصد رطوبت ظرفیت زراعی) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که جدایههای سینوریزوبیوم بر وزن خشک اندام هوایی، باکتریهای pgpr بر وزن خشک اندام هوایی و تعداد گره و همچنین اثر متقابل باکتریهای pgpr و تنش خشکی بر وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه و تعداد گره اثر معنیداری نشان دادند. در مورد جذب عناصر غذایی، جدایههای سینوریزوبیوم تنها بر جذب منیزیم اندام هوایی اثر معنیداری داشتند لیکن تأثیر باکتریهای pgpr بر جذب عناصر نیتروژن، کلسیم، منیزیم و پتاسیم و اثر متقابل جدایههای سینوریزوبیوم و باکتریهای pgpr بر جذب آهن اندام هوایی معنیدار شد. همچنین اثر متقابل جدایههای سینوریزوبیوم و تنش خشکی بر جذب آهن و فسفر اندام هوایی و باکتریهای pgpr و تنش خشکی بر جذب آهن، مس، نیتروژن و منیزیم اندام هوایی معنیدار گردید. همچنین نتایج نشان داد که با افزایش تنش خشکی مقادیر شاخصهای رشد و جذب عناصر غذایی بهطور معنیداری کاهش یافت.
خدیجه اربابی علیرضا شهریاری
استفاده از گیاهان برای حذف آلاینده ها از محیط زیست و تجمع آنها در اندام هوایی به عنوان فرایند گیاه جذبی شناخته می شود. در حال حاضر استفاده از فرایند گیاه جذبی به کمک مواد بهساز برای افزایش تجمع فلزات توسط گیاهان با زیست توده بالا در حال گسترش است. این تحقیق در شهرستان ایرانشهر واقع در استان سیستان و بلوچستان با هدف بررسی و مقایسه قابلیت پالایش فلزات سرب، روی و مس در دو گونه کهور و اکالیپتوس که جزگیاهان با زیست توده بالا هستند و تاثیر مواد بهساز edta و dtpa در تغییر قابلیت جذب این فلزات از خاک انجام گرفت. به منظور انجام آزمایش نمونه خاک از کارخانه نساجی بافت بلوچ تهیه شد با توجه به اینکه میزان فلزات سرب، روی و مس در این خاک در حد بحرانی نبود برای رساندن آلودگی خاک به حد بحرانی 150 میلی گرم بر کیلوگرم مس، 450 میلی گرم بر کیلوگرم سرب و روی، میزان 58/0 گرم در لیتر سولفات مس، 97/1 گرم در لیترسولفات روی و 71/0 گرم در لیتر نیترات سرب به خاک اضافه شد. تیمارهای مورد استفاده در این تحقیق شامل مواد بهساز edta (3، 6 و 9 میلی مول) و dtpa (5 و 10میلی مول) و تیمار شاهد 1 (خاک غیر آلوده بدون بهساز ) و شاهد2 (خاک آلوده بدون بهساز) می باشد. کاشت بذر اکالیپتوس و گهور در گلدان ها انجام شد و تیمارها قبل از کشت به خاک اضافه شدند. پس از گذشت 70 روز از کشت، اندام هوایی و ریشه گیاهان برداشت شد و میزان سرب، روی و مس جذب شده در آنها اندازه گیری شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار و در سه تکرار انجام شد و نتایج با استفاده از نرم افزار spss16 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که edta و dtpa باعث افزایش نسبی ec شدند و تاثیر کمی در کاهش میزان ph خاک داشتند. آزمایش گلخانه ای نشان داد که گونه کهور پتانسیل بیشتری برای گیاه پالایی سرب و روی نسبت به اکالیپتوس و اکالیپتوس پتانسیل بیشتری برای گیاه پالایی مس نسبت به کهور دارد. در گونه اکالیپتوس بهترین تیمار برای افزایش پتانسیل گیاه پالایی سرب و مس dtpa5 و برای روی edta3 بود و در کهور بهترین تیمار برای عناصر روی و مس edta9 و برای عنصر سرب edta6 بود.
محدثه عرب سربیژن مهدیه ابراهیمی
عملیات اصلاحی تأثیر زیادی بر شاخص های سطح خاک و ویژگی های عملکردی مراتع می گذارند. برای بهره برداری پایدار از مرتع، این آثار باید شناخته و مدیریت شوند. این تحقیق جهت مطالعه تأثیر عملیات اصلاحی اجرا شده بر سلامت مرتع در مراتع جیرفت اجرا گردید. در این تحقیق از مدل آنالیز عملکرد چشم-انداز(lfa) برای ارزیابی سلامت مرتع استفاده شد. بدین منظور سه چشم انداز مرتعی شامل مرتع قرق شده (مرتع جبالبارز)، مرتع تحت مدیریت چرا به همراه عملیات کنتورفارو و مرتع تحت مدیریت چرا به همراه عملیات هلالی آبگیر (مراتع عنبرآباد) انتخاب شد. نمونه برداری به روش تصادفی-سیستماتیک با استفاده از ترانسکت های 50 و 100متری انجام و در هر ترانسکت قطعات (شامل پوشش گیاهی) و میان قطعات (فاصله بین دو قطعه) مشخص شدند. سپس طول و عرض قطعات و فاصله بین آن ها در هر ترانسکت ثبت و پس از تعیین موارد فوق، 5 تکرار از هر قطعه و میان قطعه به صورت تصادفی انتخاب و 11 فاکتور مربوط به خاک بر روی آن ها اندازه گیری شد. در هر سه چشم انداز و مناطق شاهد آن ها سه شاخص عملکردی شامل نفوذ پذیری، پایداری و چرخه عناصر غذایی با جمع امتیازات مربوطه با استفاده از نرم-افزارlfa محاسبه و به صورت درصد بیان گردید. نتایج نشان داد که در اثر فعالیت های مدیریتی اعمال شده، شاخص ها و ویژگی های عملکردی مرتع تغییر یافته اند به طوری که عملیات قرق انجام شده باعث بهبود مرتع شد. همچنین مقایسه منطقه هلالی آبگیر و شاهد نشان داد که در این چشم اندازها شاخص های سلامت مرتع در قطعات اکولوژیکی عملیات هلالی آبگیر دارای میانگین مقادیر بیشتری نسبت به قطعات اکولوژیکی شاهد است. مقایسه قطعات اکولوژیکی منطقه فارو و شاهد نشان داد که در این چشم اندازها شاخص های سلامت مرتع در منطقه فارو دارای میانگین مقادیر بیشتری نسبت به قطعات اکولوژیکی شاهد است. نتایج مقایسه میانگین آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین سه شاخص عملکردی مرتع در عملیات اصلاحی قرق، هلالی آبگیر و فارو به همراه مدیریت چرا با مناطق شاهد نیز اختلاف معنی داری وجود داشت. به طوری که عملیات اصلاحی قرق، احداث هلالی آبگیر و فارو به همراه مدیریت چرا باعث بهبود ویژگی های عملکردی مرتع شده بود (01/0p?). نتایج حاصل از بررسی مدل رگرسیونی پارامترهای ارزیابی سطح خاک روش lfa در عملیات مورد بررسی نشان داد که پارامترهای مقاومت خاک سطحی به تخریب، منشا و تجزیه لاشبرگ، ناهمواری سطحی، طوقه گیاهان، پایداری در برابر رطوبت و مواد رسوبی به عنوان حساس ترین پارامترها می باشند. به طور کلی عملیات اصلاحی قرق، هلالی آبگیر و فارو به همراه مدیریت چرا که در مراتع شهرستان جیرفت اجرا شده اند باعث بهبود سلامت مراتع شده اند.
نصرا... اصلی نژاد احمد پهلوانروی
چکیده پدیدهی بیابانزایی به عنوان فرآیند زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش استعدادهای بالقوه در نواحی خشک تا نیمهمرطوب باعث شده تا خود را به اشکال مختلف در مناطق گوناگون کرهی زمین نشان دهد. لذا مقابله با آن در تمام مناطق درگیر با این مسئله بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. در این زمینه می توان با ارائهی راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب و کارآمد از شدت این پدیده کاسته و حتی از گسترش آن جلوگیری به عمل آورد. برای دستیابی به این هدف ابتدا می بایست از فرآیندهای بیابانزایی، عوامل تشدید کننده و میزان شدت و ضعف آن آگاهی کامل داشت تا بتوان به ارائهی مدلی مناسب جهت شناخت و کنترل بیابانزایی دست یافت. بنابراین شناخت معیارها و شاخصها به منظور ارائه یک مدل برای نشان دادن شدت بیابانزایی و تعیین مهمترین عوامل موثر برآن جهت جلوگیری از گسترش فاکتورهای بیابانزایی ضرورت دارد. تحقیق حاضر به منظور بررسی شدت بیابانزایی در منطقه جلگه چاه هاشم ایرانشهر به وسعت 27020 هکتار واقع در حدود 210 کیلومتری غرب شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچیستان، بر اساس روش imdpa صورت گرفت. برای بهکارگیری مدل با توجه به شرایط منطقه 4 معیار و 14 شاخص بیابانزایی برای تهیه نقشه شدت بیابانزایی منطقه استفاده شد. معیارهای بیابانزایی شامل: اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی میباشد. سپس برای هر معیار شاخصهای آن در تک تک واحدهای کاری منطقه بررسی و وزندهی شد. با محاسبه میانگین هندسی شاخصها و بهره گیری از نرم افزار arcgis نسخه 9، نقشههای مربوط به وضعیت هر معیار یا لایه اصلی تهیه شد. در انتها از میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابانزایی منطقه تهیه گردید. نتایج نشان داد که 31/22 درصد از منطقه در کلاس متوسط بیابان زایی و 69/77 درصد در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. معیار فرسایش بادی با ارزش عددی 18/2 در کلاس متوسط و معیار پوشش گیاهی، معیار خاک و معیار اقلیم به ترتیب با ارزش عددی 97/2 ،92/2 و 68/2 در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. از میان شاخصها، شاخص خشکی با ارزش عددی 92/3 بیشترین تأثیر و شاخص تداوم خشکسالی با ارزش عددی 6/1 کمترین نقش را در بیابانزایی منطقه دارند.
مهری میرکازهی ریگی محمد نهتانی
آبخوان دشت خاش در 40 کیلومتری جنوب کوه تفتان واقع شده و مهمترین منبع تأمین آب شهرستان خاش و روستاهای اطراف است. سازندهای زمین شناسی غالب در این منطقه qt2, qt1 و e21 می باشد، که بر کیفیت آب موثرند. در پژوهش حاضر به بررسی نقش سازند های زمین شناسی در کیفیت منابع آب زیرزمینی دشت خاش پرداخته شده است. بدین منظور 15 حلقه چاه در محدوده ی سازندهای مختلف زمین شناسی جهت نمونه برداری در مهر ماه 1391 انتخاب و پارامترهای هدایت الکتریکی (ec)، اسیدیته (ph)، سختی کل (th)، باقیمانده مواد خشک (tds)، کاتیون ها و آنیون های اصلی (کلسیم (ca2+)، منیزیم (mg2+)، سدیم (na+)، پتاسیم (k+)، سولفات (so42-)، بی کربنات (hco3-) و کلر (cl-))، برای هر کدام از نمونه ها اندازه گیری گردید. همچنین جهت تعیین کیفیت منابع آب، شاخصه های کیفی با استفاده از مقادیر استاندارد به صورت نمودار و نقشه های هیدروژئوشیمیایی ترسیم شدند و با توجه به شرایط زمین شناسی و اقلیمی تأثیر سازندهای زمین شناسی بر روی آن با استفاده از تحلیل عاملی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل از نرم افزار aqua chem نشان داد که تیپ آب های زیرزمینی دارای سه رخساره هیدروشیمیایی، سولفاته سدیم، بیکربنات سدیم و کلروسدیم است. غالب بودن غلظت کلر و سدیم در آنالیزهای انجام گرفته بر روی نمونه آب چاه ها نشان داد که سنگ های رسوبی مانند مارن (فلیش) و آهک نقش مهمتری در ترکیب آب چاه های منطقه داشتند. نتایج حاصل از تحلیل مولفه های اصلی (pca) عناصری چون کلر، سولفات، سدیم، منیزیم، پتاسیم و کلسیم به عنوان اولین مولفه اصلی، نشانگر غلبه سنگ های آندزیتی (آذرین) بر آب های زیرزمینی منطقه بود، را نشان داد. با استفاده از روش کریجینگ بهترین مدل برای پهنه بندی نقشه های ec, tds و ph مدل گوسین و برای th مدل کروی تشخیص داده شد.
مهدیه ابراهیمی اسماعیل رضایی سرشت
این پایان نامه در دو بخش انجام شده است: 1) سنتز کلیپ گلایکولوریلی طی دو مرحله از واکنش تراکم اسیدی بنزیل با دو مولکول اوره و در پی آن n- آلکیلاسیون نیتروژن های گلایکولوریل حاصل، با ترکیب 1،2-بیس( برومومتیل) بنزن. 2) متیلاسیون مولکول رسوراترول توسط عامل متیل دار کننده دی متیل سولفات در حضور کلیپ گلایکولوریلی. پس از اتمام واکنشها (حضور و عدم حضور کلیپ) مخلوطهای واکنش جداسازی و خالص سازی شد و درصد تشکیل هر کدام از محصولات توسط کروماتوگرافی ستونی تعیین و ساختار آنها نیز توسط تکنیکهای طیف سنجی شناسایی گردید. در ادامه، اثر درصد مولی کلیپ در واکنش بررسی شد.
مهدی مرادی منصورخانی مهدیه ابراهیمی
تحقیق حاضر در حوزه آبخیز کاکان واقع در 30 کیلومتری شهر یاسوج جهت مطالعه نقش عوامل ادافیکی و توپوگرافی در پراکنش گونه های گیاهی سازندهای زمین شناسی انجام شد. ابتدا برای ارزیابی بهتر جوامع گیاهی در سازند های مورد مطالعه (سازندهای پابده-گورپی، آسماری-جهرم، سروک) نقشه واحد کاری تهیه گردید. سپس با استفاده از نقشه های تهیه شده و بازدید صحرایی نسبت به شناسایی و تفکیک تیپ های گیاهی اقدام شد. نمونه برداری به روش تصادفی- سیستماتیک با توجه به وسعت واحدکاری و تیپ های گیاهی موجود در 3 تا 5 ترانسکت 50 یا 100 متری انجام شد. به طوری که در طول هر ترانسکت و در هر پلات فهرست گونه های غالب، ترکیب گیاهی، درصد تاج پوشش آن ها تعیین شد با توجه به وسعت واحد کاری در هر واحد بین 1 تا 3 نمونه خاک از عمق 0 تا 30 سانتی متری برداشت و فاکتورهای خاک شامل بافت خاک، ph، ec، کربن آلی خاک، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، منیزیم، سدیم، کربنات کلسیم و سدیم به روش های استاندارد آزمایشگاهی اندازه گیری شد. تعیین مهم ترین عوامل موثر بر پراکنش تیپ های گیاهی و بررسی ارتباط بین عوامل خاکی، محیطی و پوشش گیاهی موجود در سازند های مورد مطالعه با استفاده از تجزیه ی مولفه های اصلی (pca) و تجزیه ی تطابق کانونیک (cca) با استفاده از نرم افزار pc-ordانجام شد و تجزیه خوشه ای تیپ های گیاهی و واحدهای کاری هم در این نرم افزار صورت گرفت. برای بررسی تأثیر فاکتورهای ادافیکی و توپوگرافی بر تاج پوشش گیاهی از روش glm تحت نرم افراز 16spss استفاده شد. همچنین از آنالیز واریانس یک طرفه جهت مقایسه سازندها به لحاظ فاکتورهای محیطی استفاده گردید و مقایسه میانگین ها توسط آزمون دانکن انجام شد. نتایج به دست آمده در 29 واحد کاری، 16 تیپ گیاهی را مشخص نمود. نتایج حاصل از مقایسه میانگین فاکتورهای ادافیکی سازند ها نشان داد که سازند پابده-گورپی به لحاظ درصد آهک با بقیه سازند ها و سازند آسماری-جهرم با حداکثر مساحت به لحاظ پتاسیم، درصد کربن آلی، درصد نیتروژن و منیزیم تفاوت معنی داری با دو سازند دیگر داشت. داده ها نشان داد که بین عوامل ادافیکی بافت خاک، درصد کربن آلی، درصد نیتروژن کل و منیزیم و از ویژگی های توپوگرافی به ترتیب شیب، جهت و ارتفاع نقش عمده ای را در استقرار و پراکنش گیاهان منطقه داشتند و تأثیر عوامل ادافیکی بیشتر از عوامل توپوگرافی در پراکنش تیپ های گیاهی بود. بین فاکتورهای توپوگرافی شیب و جهت تأثیر بیشتری در تفکیک تیپ های گیاهی داشتند، هرچند که ارتفاع هم باعث تفکیک بعضی از تیپ های گیاهی شد، به طوری که در ارتفاعات پایین تر تعداد تیپ های گیاهی بیشتر بود و با افزایش ارتفاع فقط تیپ های خاصی دیده شد. به طورکلی هر گونه گیاهی با توجه به ویژگی های رویشگاه خود، با بعضی ویژگی های محیطی رابطه داشت که این موضوع در جهت اصلاح و احیای پوشش گیاهی و سایر مطالعات مرتبط در این منطقه و مناطق مشابه قابل استفاده است.
حمیده مظفری مجید آجورلو
سلامت مرتع درجه ای از سلامت خاک و پوشش گیاهی است که با سلامت فرآیندهای اکولوژیکی اکوسیستم مرتع در تعادل بوده و پایدار می باشد. هدف این مطالعه انتخاب روش مناسب برای ارزیابی سلامت (وضعیت) مراتع شهرستان گرمی در شمال شرقی استان اردبیل بود. دو منطقه مرجع (قرق) و ارزیابی (چرا شده) در سطح مراتع منطقه انتخاب و سه روش تعیین سلامت مرتع شامل ارزیابی شاخص های اکولوژیک، چهار عاملی و شش عاملی ارزیابی و مقایسه شد. در روش ارزیابی شاخص های اکولوژیک میزان درجه انحراف هفده شاخص سلامت در منطقه ارزیابی نسبت به منطقه مرجع امتیازدهی گردید. در روش چهار عاملی عوامل خاک، پوشش گیاهی، ترکیب گیاهی، بنیه و شادابی گیاهان و در روش شش عاملی پوشش تاجی، حفاظت خاک، فراوانی لاشبرگ، ترکیب گیاهی، قدرت گیاهی و تولید، براساس جداول استاندارد در هر دو منطقه مرجع و تحت چرا امتیاز دهی شد. جهت مقایسه منطقه مرجع با منطقه ارزیابی از آزمون ناپارامتریک من ویتنی استفاده گردید. برای مقایسه سه روش تعیین سلامت مرتع در هر منطقه از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. هم چنین با تعیین میزان دقت و صحت بین هر کدام از روش ها، روش مناسب برای تعیین سلامت مراتع منطقه انتخاب گردید. براساس روش شش عاملی، طبقه نهایی وضعیت (سلامت) مراتع در منطقه قرق و منطقه ارزیابی به ترتیب عالی و فقیر بود. سلامت مراتع منطقه قرق با سلامت مراتع منطقه تحت چرا با روش شش عاملی تفاوت داشت. میانگین رتبه ای منطقه قرق (23) و چرا شده (8) دارای اختلاف معنی داری بود(p≤0/05) . بر اساس روش چهار عاملی، درجه نهایی وضعیت (سلامت) مراتع در منطقه قرق و منطقه ارزیابی به ترتیب عالی و فقیر تعیین گردید. وضعیت (سلامت) مراتع منطقه قرق با سلامت مراتع منطقه ارزیابی (تحت چرا) با روش چهار عاملی تفاوت داشت. میانگین رتبه ای منطقه قرق (23) و چرا شده (8) دارای اختلاف معنی داری بود(p≤0/05) . نتایج حاصل از مقایسه سه روش تعیین سلامت مرتع، حاکی از رتبه بالاتر روش شاخص های اکولوژیک (33/5) نسبت به رتبه دو روش چهار عاملی (27) و شش عاملی (8) در منطقه قرق بود. هم چنین، در منطقه ارزیابی رتبه بالاتر روش چهار عاملی (31/43) و شش عاملی (29/5) نسبت به روش شاخص های اکولوژیک (8) بود. روش ارزیابی شاخص-های اکولوژیک به عنوان مناسب ترین روش تعیین سلامت مرتع در شهرستان گرمی است. چون دارای صحت بالا، دقت بیشتر و خطای کمتر می باشد.
فتانه قاسمی مهدیه ابراهیمی
تحقیق حاضر در دومرحله انجام پذیرفت، در مرحله اول هدف تعیین کارایی گیاه پالایی گونه p.divisum و p.distans در خاک های آلوده به کادمیوم و سرب در حضور مواد بهساز edta و dtpa بود و در مرحله دوم نحوه کاهش ریسک آبشویی فلزات مذکور به آب های زیرزمینی مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه¬های خاک از مراتع شهرستان فراشبند واقع در جنوب غرب استان فارس از عمق 15-0 سانتی-متری به¬صورت تصادفی جمع¬آوری شد. به منظور آلوده کردن خاک به کادمیوم از نمک cacl2 به میزان 15/7 میلی گرم در کیلوگرم و سرب از نمک pbno3 به میزان400میلی¬گرم درکیلوگرم استفاده گردید. تیمارهای مورد استفاده در 10 سطح با 5 تکرار عبارت بودند از c (خاک غیرآلوده بدون کلات)، w (خاک آلوده بدون کلات)، dtpa5/2، dtpa5، edta5/2، edta5، dtpa5/2+edta5/2، dtpa5+edta5/2، dtpa5/2+edta5، dtpa5+edta5 که تیمارهای cو w به¬عنوان شاهد استفاده گردید. فاکتور تجمع (bcf)، فاکتور انتقال (tf) و شاخص تحمل (ti) جهت تعیین کارایی گیاه¬استخراجی گیاه اندازه¬گیری شد. نتایج نشان داد که کاربرد dtpa و edta باعث افزایش معنی¬دار کادمیوم و سرب در بافت¬های گیاهی شد. حداکثر فاکتور غلظت تجمع به¬ترتیب در تیمارهای dtpa5 و edta5 و حداکثر فاکتور انتقال در تیمار dtpa5/2+edta5/2 مشاهده شد. علاوه بر این مواد بهساز به¬کار رفته منجربه کاهش وزن خشک و شاخص تحمل گیاه مورد مطالعه شد به¬طوری¬که با افزایش غلظت dtpa و edta وزن خشک و شاخص تحمل گیاه کاهش داشت. جهت کاهش ریسک آبشویی کادمیوم و سرب، غلظت 5 میلی¬مول در کیلوگرم dtpa و edta در سه روش یک¬بار، سه¬بار متوالی و شش¬بار متوالی به خاک اضافه شد. تعیین بهترین شیوه کاربرد edta و dtpa جهت کاهش ریسک آبشویی کادمیوم و سرب به آب¬های زیرزمینی انجام شد. نتایج نشان داد که تحت کاربرد edta و dtpa به¬صورت یک¬بار، میزان کادمیوم و سرب به خاک به حداقل رسید. داده¬ها نشان داد که حداکثر میزان کادمیوم و سرب در اندام¬های گیاهی در کاربرد روش یک¬بار به¬دست آمد. به¬طور کلی، اپتیمم گیاه استخراجی گونه p.distans و کاهش ریسک آبشویی کادمیوم و سرب در کاربرد، غلظت 5 میلی¬مول در کیلوگرم dtpa و edta با روش یک¬بار اضافه کردن به¬دست آمد.
ایرج رحیمی پردنجانی مهدیه ابراهیمی
از جمله عملکردهای اکولوژیکی موجود در طبیعت تجزیه مواد¬آلی می¬باشد که به¬شکل وسیع توسط ارگانیسم¬های موجود در خاک انجام می¬گـیرند، اما در این بین حشرات به¬ویژه سوسک¬های سرگین¬خوار با برداشت و تجزیه سرگین و بازگرداندن مواد آلی به خاک پتانسیل بهبود کارایی مراتع را دارند. تحقیق حاضر جهت مطالعه تاثیر عملکرد سوسک¬های سرگین¬خوار در برداشت سرگین دام و پراکنش بذور در قسمتی از مرتع تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در قالب طرح کاملا تصادفی در فصول بهار، تابستان و پاییز انجام گرفت. اما در فصل زمستان به¬علت شرایط نامساعد جوی عملکرد این حشرات ثبت نشد. بدین منظور توری¬های با اندازه سوراخ¬های بزرگ وکوچک و سه کود دامی گوسفند، بز و گاو در شش حالت مختلف با شش تکرار به¬عنوان تیمار¬های مطالعه انتخاب شدند. جهت سنجش کارکرد اکولوژیکی این حشرات در انتقال بذور از مهره¬های پلاستیکی در سه اندازه به¬عنوان بذور تقلیدی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم¬افزار 16spss انجام شد. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد سوسک¬های سرگین¬خوار در هر سه کود مربوط به حالتی بود که احتمال حضور سوسک¬های اقامت¬گر، عدم حضور تونل¬گرهای بزرگ و غلتان¬گرهای بزرگ و همچنین حضور تونل¬گرهای کوچک و غلتان¬گرهای کوچک بررسی شد و بین سه کود تفاوت معنی¬داری وجود داشت (5%p‹). حداقل مقدار سرگین جابه¬جا شده در هر سه کود به¬ترتیب مربوط به حالت شاهد (عدم حضور سوسک) و حالتی که احتمال حضور سوسک¬های اقامت¬گر، تونل¬گرهای بزرگ و کوچک و همچنین عدم حضور غلتان¬گرهای بزرگ و حضور غلتان¬گر¬های کوچک مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین و کمترین بذور جابه¬جا شده توسط سوسک¬ها به¬ترتیب بذور با اندازه کوچک و بزرگ بود و بذور برداشت شده در کود گاوی بیشتر از کود گوسفندی و کود بزی بود. مقایسه عملکرد گروه¬های مختلف سوسک نشان داد که بیشترین کارکرد این حشرات در فصل بهار و حداقل کارکرد آن¬ها در فصل تابستان است. به¬طورکلی سوسک¬های سرگین¬خوار نقش موثری در پراکنش بذر گیاهان و جابه¬جایی سرگین دام در اکوسیستم مرتعی دارند. اما باتوجه به تاثیر فاکتور¬های متعدد در عملکرد این حشرات، نیاز به مطالعات بیشتر طی فصول مختلف سال و همچنین بررسی عملکرد این حشرات در سرگین¬ دام¬های مختلف که از پوشش گیاهی مراتع تغذیه می¬کنند، می¬باشد.
سمیه رنجبر مهدیه ابراهیمی
گیاهان دارویی از زمان¬های دور تاکنون جایگاه خاصی در درمان بیماری¬ها و نیز تهیه داروها داشته و بدون شک می¬توان اظهار داشت بشر از زمانی که بیماری را شناخت با گیاهان دارویی نیز آشنا بود. گیاهان اسانس¬دار بخشی از گیاهان دارویی بوده که به لحاظ داشتن ترکیب¬های معطر از سایر گونه¬ها متمایز می¬گردند. نظر به اهمیت اقتصادی و درمانی گیاهان دارویی و صنعتی و توسعه نگرش گیاه درمانی در جهان، شناخت ترکیبات و تعیین میزان کمی و کیفی ترکیب¬های موجود در اسانس، تحت تاثیر عوامل مختلف محیطی از اهمیت خاصی برخوردار می¬باشد. گیاه مریم گلی تماشایی از جنس مریم گلی و متعلق به خانواده نعناع می¬باشد که در ارتفاعات 2000-1100 متری از سطح دریا به صورت کپه¬های متراکم در سطوح کم رویش دارد. عصاره بخش هوایی این گیاه دارای اثرات ضدالتهابی، ضداسپاسمی، ضدنفخی و تسکینی بوده و از دیر باز دم کرده گل¬های این گیاه به¬طور سنتی برای درمان سرماخوردگی استفاده می¬شود. هدف از این تحقیق تجزیه و شناسایی مواد موجود در اسانس این گیاه از دو منطقه رویشی هزارجریب بهشهر و کیاسر و تاثیر عوامل محیطی بر کمیت و کیفیت اسانس آن بوده است. اسانس گیری از اندام¬های هوایی در مرحله گل¬دهی گیاه به روش تقطیر با آب صورت گرفت و شناسایی ترکیبات موجود در اسانس به وسیله دستگاه¬هایgc و gc/ms انجام شد. تجزیه واریانس داده¬های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss ، مقایسه میانگین تیمارها به روش آزمون دانکن و همبستگی بین عناصر شیمیایی خاک با بازده اسانس و مواد موثره دارویی گیاه مریم گلی تماشایی توسط ضریب همبستگی پیرسون انجام گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بازده اسانس، تعداد و درصد کل ترکیبات موجود در اسانس گیاه مریم گلی تماشایی در رویشگاه¬ها و ارتفاعات مختلف متفاوت می¬باشد. به طوری که بالاترین میزان بازده اسانس مربوط به منطقه هزار جریب بهشهر و ارتفاع 2000 متر بوده است. هم¬چنین همبستگی بین عناصر شیمیایی خاک با بازده و درصد ترکیبات اسانس گیاه در رویشگاه¬ها و ارتفاعات مختلف، متفاوت گزارش گردید. با توجه به نتایج حاصله و مقایسه ترکیب¬های اصلی اسانس، مشاهده گردید که تفاوت در نوع و درصد اجزای متشکله اسانس گیاه مریم گلی تماشایی می¬تواند ناشی از تاثیر عوامل مختلف اقلیمی و خاکی باشد.
مینا هاشمی راد مهدیه ابراهیمی
فعالیت¬های مدیریتی مرتع تأثیر زیادی بر مرتع می¬گذارد. برای بهره¬برداری پایدار مرتع این تغییرات بایستی شناخته شود. هدف از این تحقیق بررسی اثر تبدیل اراضی مرتعی به کاربری¬های کشاورزی بر تخریب خاک می¬باشد. به این منظور در این منطقه چهار کاربری، مرتع، زراعت دیم، زراعت آبی و باغی انتخاب گردید در هر کدام از کاربری¬ها فاکتورهای تولید، تراکم و درصد تاج پوشش اندازه¬گیری شد. از کل چهار کاربری تعداد 48 نمونه خاک از دو عمق 30-0 و 60-30 سانتی¬متری جمع¬آوری و به آزمایشگاه انتقال یافت، نمونه¬برداری به روش تصادفی انجام شد. در آزمایشگاه ویژگی¬های خاک شامل بافت، ph و ec، ماده¬آلی خاک، فسفر، آهک،پتاسیم، درصد اشباع و نیتروژن اندازه¬گیری شد. پس از نرمال کردن داده¬ها،
علیرضا مسعودی پور مهدیه ابراهیمی
این مطالعه به منظور دستیابی به روابط خاک، زمین شناسی و توپوگرافی در استقرار پوشش گیاهی حوزه آبخیز سنیب تفتان، در استان سیستان و بلوچستان انجام شد. ابتدا نقشه واحدکاری با تلفیق چهار نقشه شیب، جهت، طبقات ارتفاعی و زمین شناسی تهیه شد. نمونه برداری در واحدهای کاری با استفاده از روش ترانسکت خطی انجام شد. اندازه پلات های نمونه برداری با توجه به نوع، سطح تاج پوشش، پراکنش پوشش گیاهی و کوهستانی بودن منطقه به روش حداقل سطح، تعیین گردید. در مجموع 70 ترانسکت و 350 پلات برداشت شد. در هر واحد کاری با توجه به وسعت 1 تا 3 ترانسکت 50 یا 100 متری به صورت تصادفی- سیستماتیک در دو جهت شیب عمومی و عمود بر جهت شیب مستقر شد. در ترانسکت های 50 متری پلات ها به فواصل 10 متر از یکدیگر مستقر شدند و این فاصله در ترانسکت های 100 متری به 20 متر افزایش یافت. سپس با ثبت فهرست گیاهان موجود، اطلاعات مربوطه شامل درصد تاج پوشش، درصد سنگ و سنگ ریزه، درصد لاشبرگ، درصد خاک لخت برآورد گردید. نمونه برداری خاک نیز در واحدها صورت گرفت که باتوجه به وسعت هر واحد کاری، بین 1 تا 3 نمونه خاک از عمق 0 تا 30 سانتی متری به عنوان عمق موثر بر استقرار، رشد و فنولوژی گیاه برداشت شد. پس از خشک نمودن نمونه های خاک در آزمایشگاه الک شدند (الک 2 میلی متری) و ذرات درشت آن ها غربال و نمونه ها آماده انجام آزمایشات مختلف گردید. در مجموع فاکتورهای بافت خاک، اسیدیته، هدایت الکتریکی خاک، درصد کربن آلی، ازت، فسفر، پتاسیم و درصد آهک با روش های استاندارد آزمایش گاهی اندازه گیری شد. بررسی رابطه بین عوامل محیطی و پراکنش تیپ های گیاهی موجود با استفاده از تجزیه ی مولفه های اصلی (pca) و تجزیه ی همبستگی کانونیک (cca) (نرم افزار pc-ord4) نشان داد که بین برخی از عوامل محیطی با تیپ های گیاهی منطقه ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. مهم-ترین عوامل موثر در پراکنش پوشش گیاهی حوزه مورد مطالعه ارتفاع، شیب، بافت خاک (سیلت و شن)، ازت، پتاسیم و اسیدیته می باشد و عوامل مربوط به توپوگرافی (ارتفاع و شیب) اثرش بیشتر از عوامل مربوط به خاک است.
محمد طاهری مهدیه ابراهیمی
مراتع با وسعتی نزدیک به نصف مساحت کشور، یکی از مهمترین منابع عرصه های طبیعی و تولیدی ایران می باشند. مدیریت صحیح از آن، مستلزم برآورد دقیقی از موجودی آن است. یکی از پارامترهایی که می تواند در تعیین خسارت وارده به مراتع، بررسی گیاهان مهاجم، تعیین وضعیت، گرایش و تولید مراتع استفاده گردد، تراکم گیاهی می باشد. تراکم با روش های مختلفی برآورد می شود که یکی از سریع ترین و کم هزینه ترین آن ها روش های فاصله ای می باشند. لذا در تحقیق حاضر، هفت روش فاصله ای برآورد تراکم، شامل نزدیکترین فرد، نزدیک ترین همسایه، زوج های تصادفی، نقطه یک چهارم متمرکز، نقطه فاصله دیگل، زاویه منظم و روش جدید یک چهارم همسایه، مورد بررسی و کارایی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. تیپ گیاهی مورد بررسی در مراتع منزلاب زاهدان و با غالبیت گونه گون (astragalus squarrosus) می باشد. برای انجام این بررسی ابتدا در منطقه کلید تیپ مورد اشاره، سه عرصه 5000 متر مربعی (100×50) انتخاب و در هر کدام اقدام به شمارش تمامی پایه های این گونه گون گردید تا به عنوان روش شاهد و مقایسه بقیه روش ها با آن، استفاده شود. سپس در هر یک از عرصه های مذکور پنج ترانسکت 100متری به فاصله 10 متر از یکدیگر مستقر گردید. در طول هر ترانسکت، 10نقطه به فاصله 10متر به عنوان نقاط بررسی روش های فاصله ای مشخص و علامت گذاری شد. الگوی پراکنش گونه مورد بررسی در هر عرصه نیز با استفاده از دو شاخص هاپکینز و ابرهارت محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، مقایسات میانگین با استفاده از روش t محافظت شده و آزمون بونفرونی در سطح 5 درصد انجام شد. دراین تحقیق جهت مقایسه تراکم برآورد شده از روش های فاصله ای با تراکم واقعی، از آزمون t و همچنین صحت تراکم به دست آمده با محاسبه اختلاف نسبی تراکم برآورد شده در هر روش با شاهد (خطای برآورد تراکم در هر روش) بدست آمد. نتایج نشان داد که اگر معیار صحت مد نظر باشد،روش های زوج تصادفی و یک چهارم متمرکز نسبت به سایر روش های مورد بررسی، مناسب تر می باشند. در صورتی که معیار دقت مدنظر باشد، روش نزدیک ترین همسایه و زاویه منظم توصیه می گردند. در صورتی که معیار زمان مد نظر باشد، روش های نزدیک ترین فرد و نزدیک ترین همسایه بهترین روش ها می باشند. زمانی که هر سه معیار به یک اندازه اهمیت داشته باشند، روش نزدیک ترین همسایه و پس از آن روش نقطه فاصله دیگل به عنوان کاراترین روش در منطقه مورد مطالعه معرفی می شوند. البته با توجه به اختلاف نتایج حاصله از روش های مورد بررسی، در مناطق مختلف، لذا نمی توان با قطعیت روش خاصی را برای دیگر مناطق توصیه نمود.
عبدالرضا جاویدفر عین اله روحی مقدم
شناخت کافی از عوامل موثر در پراکنش بادامک می تواند برنامه ریزی جهت احیاء رویشگاه های تخریب یافته آن را آسان تر نماید. به منظور اجرای این تحقیق پس از بازدید میدانی و بررسی مقدماتی منطقه ابراهیم آباد نهبندان، محدوده رویشگاهی بادامک بر روی نقشه توپوگرافی 1:50000 مشخص شد سپس نقشه طبقات ارتفاعی، شیب و جهت تهیه و با تلفیق این نقشه ها نقشه واحد کاری تهیه گردید. در هر واحد کاری به روش سیستماتیک - تصادفی و با توجه به جهت جغرافیای نمونه برداری شد در قطعات نمونه 1000 مربعی صفات کمی و کیفی شامل ، ارتفاع، تعداد جست، قطر یقه قطورترین جست، قطر تاج و سلامت تنه بررسی شد، در میکروپلات میانی تجدید حیات گونه بررسی و در هر قطعه نمونه، نمونه خاک از عمق 0- 30 سانتی¬متری تهیه و بافت خاک میزان فسفر، پتاسیم، کلسیم، آهک، ماده آلی و اسیدیته آن مشخص گردید مدل رگرسیونی خصوصیات گونه بادامک با عوامل ادافیکی و جهت نشان می¬دهد که برای معادله ارتفاع گیاه با کربنات کلسیم 70 درصد تغییرات و معادله تعداد جست گیاه با رس 50 درصد تغییرات و معادله قطر تاج بادامک با کربنات کلسیم 77 درصد تغییرات را توجیه می¬کند. نتایج حاصل از تجزیه مؤلفه-های اصلی برای 9 ویژگی ادافیکی و جهت نشان داد که محور اول 53/35 درصد، محور دوم 32/18 درصد و محور سوم 88/14درصد و محور چهارم 17/13 درصد تغییرات را توجیه می¬کند. به طورکلی چهار محور اول، دوم، سوم و چهارم روی هم 91/81 درصد تغییرات را توجیه می¬کنند. مطابق نتایج جدول همبستگی در محور اول متغیر رس توجیه کننده پراکنش گونه بادامک است و در محور دوم فاکتور¬های پتاسیم و ماده آلی بیشترین اهمیت را در توجیه پراکنش گونه بادامک داشتند در محور سوم شن، اسیدیته و آهک بیشترین اهمیت را در توجیه پراکنش گونه بادامک داشتند.
فرشته محمدی اکبر فخیره
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر طبقات مختلف سنی تاغزارها بر پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در منطقه شندان شهرستان سیب سوران در استان سیستان و بلوچستان صورت گرفت. در منطقه مورد مطالعه با توجه به تاریخ کاشت و نقشه¬های پوشش گیاهی موجود سه طبقه سنی که به¬ترتیب در کلاس سنی کمتر از 3 سال و 6 تا 3 سال و بالاتر از 6 سال انتخاب گردید. در هر طبقه سنی سه ترانسکت به صورت تصادفی- منظم (به طول 100 متر) استقرار یافته و تعداد 10 پلات با ابعاد متناسب با اندازه گیاهان تاغ در امتداد ترانسکت¬ها قرار گرفت. در هر طبقه سنی در سطح پلات لیست گونه¬های موجود، درصد تاج پوشش پایه های درون پلات¬ها، تراکم گونه¬های گیاهی، میزان لاشبرگ و درصد خاک لخت تعیین گردید. غنای گونه¬ای از طریق شاخص مارگالف و من هینگ و تنوع گونه¬ای از طریق شاخص شانون- وینر، سیمپسون و هیل و نرم افزار past محاسبه گردید. جهت مقایسه تاثیر سنین متفاوت تاغ¬کاری درکنار هر طبقه سنی یک منطقه به عنوان شاهد انتخاب شد و کلیه فاکتورهای مورد محاسبه درخصوص پوشش گیاهی در این مناطق نیز اندازه¬گیری شد. نمونه برداری از خاک در دو عمق 30-0 سانتی¬متری و بیش از 30 سانتی¬متر در پای بوته و فضای بین بوته های تاغ انجام شد. نمونه¬های خاک پس از انتقال به آزمایشگاه و خشک شدن از الک 2 میلی¬متری عبور داده شده و سپس فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل بافت خاک، ماده آلی، اسیدیته، هدایت الکتریکی، درصد آهک، فسفر، نیتروژن و پتاسیم خاک با روش¬های استاندارد آزمایشگاهی اندازه¬گیری شد. تجزیه و تحلیل داده¬ها ضمن حصول اطمینان از نرمال¬بودن توزیع داده ها و همگنی واریانس¬ها، با استفاده از نرم¬افزار spss با آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد و مقایسه میانگین¬ها نیز با استفاده از روش دانکن انجام شد. نتایج نشان داد که درصد تاج پوشش، تراکم گیاهان کلاس i، تراکم گیاهان کلاس ii ،غنا و تنوع گونه¬ای در منطقه تاغ¬کاری بیش¬تر از 6 سال بیش¬تر از مناطق دیگر است. علاوه¬بر این کشت گیاه تاغ برروی نیتروژن، فسفر، پتاسیم و آهک، تاثیر معنی¬داری نداشته است، ولی تاثیر معنی¬داری در اسیدیته، هدایت الکتریکی و ماده¬آلی، در تاغزارها با سنین متفاوت داشته است.
سمانه کاشانی مهدیه ابراهیمی
تغییر کاربری اکوسیستم های طبیعی به اکوسیستم های مدیریت شده، باعث تغییر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک می شود که با توجه به روند گسترش تغییر کاربری اراضی، این پژوهش با هدف بررسی اثرات تغییر کاربری بر خصوصیات خاک در منطقه تفتان واقع در استان سیستان و بلوچستان انجام شد. بدین منظور برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از جمله اسیدیته، هدایت الکتریکی، ازت، کربن آلی، کربن لابل در عمق 30-0 سانتی متری در کاربری های باغی، زراعت آبی، مرتع و کشاورزی رها شده اندازه گیری و جهت تعیین تفاوت بین فاکتورهای مورد مطالعه بین کلیه کابری ها، داده ها مورد تجزیه واریانس یک طرفه در قالب طرح کاملا تصادفی قرار گرفتند. به منظور مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن استفاده گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که در اثر تغییر کاربری، در کاربری باغی به جز فسفر و کربن لابل کلیه فاکتو رهای مطالعه شده به لحاظ آماری تفاوت معنی دار نداشتند. در کاربری زراعت آبی به جز نیتروژن و سیلت سایر فاکتور ها از لحاظ آماری اختلاف معنی داری را نشان ندادند. همچنین، در کاربری کشاورزی رها شده، تنها هدایت الکتریکی به لحاظ آماری تفاوت معنی داری را نشان داد. با توجه به اینکه کاربری های مورد بررسی، از یک طرف دارای میکروکلیمای خاص و از طرف دیگر دارای شرایط ادافیکی خاک یکسان می باشد، لذا تغییر محسوسی در نتایج آزمایشات خاک مشاهده نمی شود که بررسی نتایج آزمایشگاهی صحت اطلاعات مزبور را تأیید می نماید. همچنین نتایج حاصل از بررسی پوشش کاربری های چهار گانه صحت فرضیات تحقیق را تأیید می کند. زیرا از یک طرف تغییر کاربری مرتع به زراعت آبی و باغی با تغییر کامل ماهیت مراتع و تغییر شکل آن و به خصوص حذف کامل پوشش گیاهی طبیعی منطقه و جایگزینی با گونه های دست کاشت شده و از طرف دیگر با تغییر کامل ماهیت پوشش گیاهی، بر کمیت و کیفیت ماده آلی خاک موثر می باشد.
سمیه دلشادی مهدیه ابراهیمی
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تأثیر کودهای زیستی باکتریایی بر ویژگی های کمی و کیفی سه گونه مرتعی bromus tomentellus, onobrychis sativa و avena sativa در شرایط تنش خشکی، به-صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه زابل اجرا شد. تیمارها در چهار سطح شامل کودهای زیستی ازتوبارور1، فسفر بارور2، ترکیب ازتوبارور1 و فسفر بارور2 و شاهد (بدون کود زیستی)، و با اعمال تنش خشکی در سه سطح شامل ظرفیت زراعی کل، ظرفیت زراعی 7/0 و ظرفیت زراعی 4/0، در سه تکرار اعمال شد. صفات کمی نظیر سرعت و درصد جوانه زنی، وزن تر و خشک و ارتفاع ریشه و ساقه و صفات کیفی شامل رنگدانه-های برگی (کلروفیل a، b، کلروفیل کل و کاروتنوئید) و درصد برخی عناصر پرمصرف و کم مصرف در نمونه های گیاهی اندازه گیری شد.