نام پژوهشگر: مریم قره خانی

تاثیر تمرین هوازی بر سطح رزیستین، مقاومت به انسولین و ترکیب بدنی زنان سالمند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد 1389
  مریم قره خانی   اکبر اعظمیان جزی

هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی بر سطح رزیستین، مقاومت به انسولین و ترکیب بدنی زنان سالمند بود. به همین منظور، 40 نفر از زنان سالمند (20 نفر دارای اضافه وزن و 20 نفر دارای وزن طبیعی) با میانگین سن: 59/11±88/61 سال، قد: 78/6±05/152 سانتی متر، وزن: 61/7±95/71 کیلوگرم و شاخص توده بدنی: 81/4 ±75/26 کیلوگرم متر مربع که همگی از سلامت عمومی برخوردار بودند به صورت هدفمند انتخاب شدند و سپس هریک از این دو دسته به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند (در مجموع چهار گروه 10 نفره). برنامه ی تمرین هوازی، بر اساس توصیه های کالج آمریکایی طب ورزش (acsm) و اصول علم تمرین طراحی شد. این برنامه توسط دو گروه تجربی به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه با شدت 60 درصد ضربان قلب بیشینه اجرا شد. نمونه های خون در قبل و بعد از شروع 8 هفته تمرین هوازی در حالت ناشتا گرفته شد. برای مقایسه اطلاعات پیش آزمون و پس آزمون از t- همبسته و برای تعیین تفاوت های بین گروهی از t- مستقل استفاده شد(05/0?p). نتایج نشان داد که در حالت پایه (قبل از شروع تمرینات)، بین سطوح رزیستین (80/0p=) و گلوکز (19/0p=) گروه های دارای اضافه وزن و وزن طبیعی تفاوت معنی داری وجود ندارد. ولی بین شاخص مقاومت به انسولین (00/0p=)، درصد چربی (00/0p=) و درصد توده بدون چربی (00/0p=) گروه های نامبرده تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج بین گروهی نشان داد که 8 هفته تمرین هوازی، در زنان دارای اضافه وزن، تاثیر معنی داری بر رزیستین سرم (004/0p=)، مقاومت به انسولین (031/0p=)، درصد چربی (049/0p=) و درصد توده بدون چربی (049/0p=) دارد، اما تاثیر معنی داری بر سطوح گلوکز ندارد (22/0p=). همچنین، این تمرینات در زنان دارای وزن طبیعی تاثیر معنی داری بر متغیرهای نام برده ندارد (05/0?p). از طرفی، مشاهده شد که تغییرات مربوط به پس آزمون رزیستین (02/0p=) و مقاومت به انسولین (001/0p=)، بین دو گروه دارای اضافه وزن و وزن طبیعی معناداربوده، اما تغییرات گلوکز، درصد چربی و درصد توده بدون چربی معنادارنیست (05/0?p). بنابراین، در پژوهش حاضر، تمرین هوازی از طریق بهبود ترکیب بدن و کاهش مقاومت به انسولین در زنان سالمند دارای اضافه وزن ممکن است نقش مهمی در کنترل وزن و پیشگیری از دیابت نوع 2 داشته باشد. همچنین، با توجه به افزایش معناداررزیستین در کنار تغییرات ترکیب بدنی و کاهش مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن، بعید به نظر می رسد که ژن رزیستین در افزایش چاقی، مقاومت به انسولین و دیابت 2 نوع نقش داشته باشد.

شناسایی گونه های مونیلیا عامل پوسیدگی قهوه ای درختان میوه هسته دار و کنترل بیولوژیک و شیمیایی آن در استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زابل - دانشکده کشاورزی 1390
  مریم قره خانی   سعید نصرالله نژاد

بیماری پوسیدگی قهوه ای یکی از مهم ترین بیماری های درختان میوه هسته دار بوده که بوسیله گونه های مختلفی از قارچ monilia ایجاد می شود. در این بررسی تعداد 70 نمونه از شکوفه و میوه های مشکوک به آلودگی در طی سال های 1390-1389 از شهرستان های استان گلستان جمع آوری شدند. امکان تولید آپوتسیوم در شرایط باغ، کرت های آزمایشی مزرعه، سایه و آزمایشگاه بررسی شد. کنترل بیماری با مقایسه تاثیر چند سم (اکسی کلرور مس، کاربندازیم و رورال تی اس) و ترکیبات بیولوژیک (تریکودرمین و سوبتیلین ) در قالب طرح فاکتوریل بر پایه کاملاً تصادفی که از دی ماه 1389 تا خرداد 1390 در باغ کلکسیون بنیاد مستضعفان علی آباد به اجرا در آمد ارزیابی گردید. جهت بررسی میزان حساسیت/مقاومت ارقام مختلف هسته دار از ارقام مهم هلو (انجیری، شصت روزه و زعفرانی)، آلو (قطره طلا، سانتارزا و شابلون) و شلیل (سیبی، ردگولد و مغان) در مرحله شکوفه و میوه در باغ مذکور آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با نه تیمار در سه تکرار به اجرا در آمد. بعد از مایه کوبی میزان تغییرات فنل کل در چهار زمان در قالب طرح فاکتوریل کاملاً تصادفی بررسی شد. نتایج این تحقیق نشان داد که دو گونه m. fructigena و m. laxa عامل اصلی بیماری پوسیدگی قهوه ای هسته داران استان گلستان بوده که فراوانی آن ها به ترتیب 1/ 99 درصد بوده است. در گونهm. fructigena کنیدی ها دوکی در ابعاد 2/10-6/6 × 4/17-5/12 میکرومتر با پرگنه ای به رنگ زرد نخودی و در m. laxa کنیدی ها دوکی تا تخم مرغی کشیده در ابعاد 9-5 × 15-11 میکرومتر و پرگنه خاکستری رنگ با حاشیه لوب دار بوده است. در هیچ یک از شرایط آزمایش شده آپوتسیومی تولید نشد. اثر سموم و فرآورده های بیولوژیک مورد استفاده بر میزان درصد سوختگی شکوفه ناشی از بیمارگر m. laxa معنی دار بود (0.01p<). بیشترین تاثیر 083/7 % مربوط به رورال تی اس و کمترین تاثیر 75/22 % مربوط به تریکودرمین بوده است. اما در میوه میزان درصد آلودگی با تریکودرمین به 25% و رورال تی اس به 166/9% رسیده که به ترتیب در گروه های آماری bو f قرار گرفتند. شدت آلودگی (قطر زخم) با تریکودرمین 5/22 میلی متر و سم اکسی کلرور مس 667/27 میلی متر بوده است. همچنین نتایج حاصل از بررسی میزان حساسیت/مقاومت ارقام مختلف هسته داران به بیمارگر m. laxa در سوختگی شکوفه و میوه معنی دار بود (0.01p<). به طوری که ارقام هلوی زعفرانی و شصت روزه به ترتیب با میانگین 333/21 % و 333/18% آلودگی با قرار گرفتن در گروه های آماریa و b حساس ترین و آلو سانتارزا و شلیل سیبی با میانگین 333/5% و 333/4% آلودگی در گروه d مقاوم ترین ارقام به این بیماری در مرحله شکوفه دهی بوده اند. ولی در مرحله میوه هلو شصت روزه با میانگین 667/25 % و هلوی انجیری 667/24 % در گروه a بیشترین و شلیل سیبی و آلو شابلون در گروه c کمترین حساسیت را دارا بوده اند. شدت پوسیدگی در رقم هلو شصت روزه 889/34 میلی متر و در رقم آلو شابلون 557/13 میلی متر بوده که به ترتیب در گروه a و d قرار گرفتند. همچنین نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین استخراج فنل کل در زمان های مختلف ( 1، 2، 4 و 6 روز بعد تلقیح قارچ) نشان داد که بیشترین میزان فنل 844/12 میکروگرم بر گرم برگ مربوط به شلیل سیبی و کمترین میزان 7/9 میکروگرم بر گرم برگ مربوط به رقم هلو زعفرانی بوده است که به ترتیب در گروه های آماری a و f قرار گرفتند. میزان فنل کل بعد از تلقیح افزایش داشته و در روز ششم بعد مایه کوبی به میزان 709/14 میکروگرم رسیده و در گروه آماری a قرار گرفت.