نام پژوهشگر: اکبر علیوردی نیا
فاطمه اسفندیاری اکبر علیوردی نیا
هدف اصلی تحقیق حاضر تبیین نگرش دانشجویان دختر نسبت به خشونت علیه زنان می باشد. روش تحقیق ، پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است که روایی آن (78/0) و اعتبار آن از طریق اعتبار سازه تأیید شده است. جامعه آماری تحقیق، متشکل از دانشجویان دختر دانشگاه مازندران بوده است. در مجموع 450 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. چهارچوب نظری تحقیق، دیدگاه یادگیری اجتماعی بوده است. متغیرهای مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته (نگرش نسبت به خشونت علیه زنان) بوده اند، شامل جامعه پذیر شدن با نقش های جنسیتی، تشویق و تنبیه متفاوت، مشاهده روابط خشونت آمیز، تجربه خشونت و تقلید از والد هم جنس بوده است. بر اساس تحلیل داده های تحقیق، تمامی فرضیه های نه گانه تحقیق تأیید شدند. از میان پنج متغیر، متغیر تجربه خشونت (47/0) قوی ترین و مهم ترین پیش بینی کننده (مستقیم) نگرش نسبت به خشونت علیه زنان می باشد. بعد از این به ترتیب متغیر های جامعه پذیری (23/0)، مشاهده خشونت (22/0)، الگوی پاداش و تنبیه (14/0) و تقلید (11/0) بیشترین تاثیر را بر روی نگرش نسبت به خشونت علیه زنان داشته اند.
حمیده اسدی اکبر علیوردی نیا
فرار دختران از خانه یکی از معضلات حاد اجتماعی است که متأسفانه شیوع روزافزون آن نگرانی هایی بس عظیم به همراه دارد. نگرانی از نتایج و عواقب مخربی که ریشه های آن را باید تا مجموعه ها و زیر مجموعه های عمیقی از دلایل کاوش کرد. ریشه هایی که منشأ گرایشات و تمایلات اولیه فرد تا اقدامات و ارتکاب اعمال منحرفانه ای از جمله فرار از خانه در فرد می باشد. تحقیق حاضر به بررسی وضعیت میزان گرایش دختران به فرار از خانه می پردازد. این تحقیق که به روش پیمایشی صورت گرفته بر روی 400 دانش آموز دختر سال سوم دبیرستان های منطقه 18 شهر تهران که در سال تحصیلی 88- 1387 مشغول به تحصیل بوده اند، توسط پرسشنامه انجام شده است. چهارچوب نظری مورد استفاده در این تحقیق نیز نظریه پیوند اجتماعی هیرشی، فشار عمومی اگنو و نظریه خودکنترلی گات فردسن و هیرشی می باشند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که بین متغیر مستقل باور و متغیر وابسته (گرایش به فرار) رابطه ای معکوس و معنادار وجود داشته است. همچنین بین متغیرهای مستقل وجود محرک منفی و خودکنترلی پایین نیز با گرایش به فرار رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد.
سیده ملیحه موسوی چاشمی اکبر علیوردی نیا
گسترش بزهکاری در جامعه ی ما ، بویژه در بین نوجوانان از حساسیت های ویژه ای برخوردار شده است. بازتاب چنین حساسیت هایی زمینه را برای بررسی و مطالعه در جهت علت یابی و ارائه راهکارهای بهینه فراهم می سازد. بنابراین تحقیق حاضر با آزمون تجربی نظریه ی عمومی فشاراگنیو که در واقع نسخه ی تجدید نظر شده ای از نظریه ی فشار است ، به دنبال تبیین عوامل اجتماعی موثر بر میزان بزهکاری نوجوانان می باشد، تا از این طریق بتواند سهم هر یک از متغیرهای مستقل را شناسایی و تعیین نماید. هدف از این تحقیق، آزمون تجربی نظریه ی عمومی فشاراگنیو در بین دانش آموزان می باشد. روش تحقیق، پیمایشی بوده است و 400 دانش آموز سال سوم دبیرستان های شهر بابل در سال تحصیلی 86-1385 مشغول به تحصیل بوده اند، بطور خود اجراء به پرسشنام.....
حمید حیدری اکبر علیوردی نیا
این پژوهش، مبتنی بر روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه، سودمندی به کار بردن اجزای انتخاب شده ی نظریه ی تقویت افتراقی ایکرز را، برای تبیین رفتارهای وندالیستی مورد آزمون قرار داده است. حجم نمونه ی تحقیق 392 نفر می باشد که از میان دانش آموزان سوم دبیرستانی شهر یاسوج، به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب، انتخاب شده اند. اعتبار تحقیق با استفاده از روش تعیین اعتبار محتوی، و روایی تحقیق با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 91/0 درصد ارزیابی شده است. یافته های این پژوهش، بر اساس اظهارات آزمودنی ها نشان می دهد، 9/94 درصد به میزان پایین، 6/4 درصد به میزان متوسط و 5/0 درصد به میزان زیاد، مبادرت به رفتارهای وندالیستی نموده اند. با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره، همبستگی چندگانه (r) معادل 66 درصد، و ضریب تعیین (r2) معادل 43 درصد محاسبه شده است؛ یعنی حدوداً 43 درصد از تغییرات رفتارهای وندالیستی دانش آموزان از طریق ابعاد متغیر تقویت افتراقی توضیح داده می شود؛ و 47 درصد باقیمانده متعلق به عوامل دیگری می باشد که خارج از این بررسی می باشند؛ همچنین، تحلیل مبتنی بر رگرسیون چند مغیره، گویای آن است که از میان شش متغیر مستقل، متغیر تشویق با ضریب تاثیر استاندارد رگرسیونی (303 ?=) قویترین پیش بینی کننده ی رفتارهای وندالیستی است؛ متغیرهای پاداش، موازنه ی تقویت، عکس العمل، بازدارندگی و هزینه، به ترتیب به عنوان تبیین کننده های بعدی متغیر وابسته – رفتارهای وندالیستی - به شمار می روند.
محسن کیانی اکرم محمدی
ظهور پدیده ای به نام اینترنت گردش اطلاعات را در سطح جهان شدت بخشیده است. تا اواسط دهه 90 اکثر شبکه های اجتماعی به اینترنت منتقل شدند پیدایی صور نوین ارتباط در شبکه های بزرگ کامپیوتری زمینه ساز فضاهای اجتماعی جدید گشته و مجموعه گسترده ای از اجتماعات مجازی را به وجود آورده است. فضاهای بدون مرز که روابط اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهند. (دوران ، 1381 : 31). اینترنت دیگر ابزاری پیچیده نیست که تنها به وسیله دانشمندان استفاده شود ، بلکه مورد استفاده گوناگون توسط گروه های گوناگون قرار می گیرد و ساعت ها وقت کاربران را به خود اختصاص می دهد تاحدی که ممکن است فرصت کمتری برای ارتباطات رودررو داشته باشند.( یوتوکایاماچی و چین فرانکو کوژه ، 2002 :3). لذا این که تاثیر اینترنت بر روابط اجتماعی چیست یا اینکه وقت گذرانی با اینترنت چه تاثیری بر سرمایه اجتماعی دارد مساله ای قابل بررسی در جوامع مدرن است. و این که اگر فعالیت های اینترنتی را به دو دسته اجتماعی(نظیر ایمیل و چت) و غیر اجتماعی(نظیر بازدید وب ها و خواندن اخبار) تقسیم بندی کنیم خواهیم یافت که، هنگامی که اینترنت افراد را درگیر فعالیت های غیراجتماعی می سازد، بنابراین، بیش از تلویزیون، می تواند افراد را از اجتماع، مشارکت سیاسی و سازمانی و زندگی روزمره باز دارد. در مقابل هنگامی که افراد از اینترنت در جهت ارتباط و هماهنگی با دوستان، خویشاوندان و سازمان های دور و نزدیک استفاده می کنند، از این رو ابزاری در راستای ایجاد و حفظ سرمایه اجتماعی است. از نظر آماری ، کاربران اینترنت بخصوص از سال 1380 شمسی (2000 میلادی) رو به فزونی بوده است. مثلاً تعداد کاربران اینترنت در آمریکای شمالی بین سالهای 2000 تا 2008 میلادی 6/129 درصد افزایش یافته است و تقریبا 74 درصد جمعیت این منطقه از اینترنت استفاده می کنند. این رشد در کشور ما ایران نیز بسیار زیاد بوده که در سال 1386 به 18 میلیون افزایش یافته و این بدان معنی است که تعداد کاربران ایرانی اینترنت بین این سالها 7100 درصد رشد داشته که در نوع خود در جهان کم نظیر بوده است. این رشد در پایان سال 2008 میلادی و آبان 1387 شمسی به 9100 درصد افزایش یافته و 35 درصد از جمعیت ایران را زیر نفوذ خود قرار داده بود. این روند در سال 1388 حتی به رشدی 5/44 درصدی هم دست یافته که در مقایسه با سایر کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج فارس ، رشد بی مانند و غیر منتظره ای محسوب می شود(عبداللهیان ، 1387 :13-12) .
سید احمد میزمحمدتبار دیوکلایی اکبر علیوردی نیا
هدف از تحقیق حاضر سنجش ارزیابی تاثیر مراکز نگهدارنده با متادون بر سوء مصرف مواد بوده است. اصلی ترین پرسش تحقیق حاضر این بود که : آیا مشارکت در فرآیند درمان بر سوء مصرف مواد تاثیر می گذارد؟ بررسی پیشینه تحقیق نشان داد که جای یک مطالعه جامعه شناختی تبیین گر سوء مصرف مواد درباره مراکز ترک اعتیاد خالی می باشد. چهارچوب نظری این تحقیق از نظریه های پیوند اجتماعی هیرشی، خودکنترلی گاتفردسون و هیرشی، پیوند افتراقی ساترلند و عزت نفس روزنبرگ می باشد. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات نیز پرسش نامه می باشد. جامعه آماری عبارت است از کلیه معتادان که در فصل بهار سال 1391 به 11 مرکز نگهدارنده با متادون بابلسر و فریدونکنار مراجعه کردند. در مجموع تعداد 405 نفر افراد مورد مطالعه با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم انتخاب گردیدند. به طور کلی 9 فرضیه در این تحقیق مطرح شد که از فرضیه های مطرح شده، 6 فرضیه مورد تایید قرار گرفت و 3 فرضیه رد شد. نتایج تحقیق حاضر حاکی از این است که 90 درصد از پاسخ گویان، با شرکت در برنامه نگهدارنده با متادون مواد غیرقانونی مصرف نمی کنند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که بین پیوند افتراقی و نگرش مساعد نسبت به مواد با سوء مصرف مواد رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد، این درحالی است که مشارکت در فرآیند درمان، پیوستگی و باور با سوء مصرف مواد رابطه معکوس و معناداری دارد. همچنین بین پیوستگی، باور و عزت نفس با مشارکت در فرآیند درمان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد، درحالی که رابطه بین پیوند افتراقی و نگرش مساعد نسبت به مواد با مشارکت در فرآیند درمان رابطه معکوس و معنادار می باشد. قوی ترین پیش بینی کننده سوء مصرف مواد، مشارکت در فرآیند درمان(ضریب بتا= 247/0-) می باشد، بعد از مشارکت در فرآیند درمان، پیوند افتراقی (ضریب بتا= 157/0) و پیوستگی (ضریب بتا= 134/0-) قوی ترین پیش بینی کننده های سوء مصرف مواد می باشند.
مریم عبداله پور محمود شارع پور
امروزه ترس از جرم و احساس امنیت به واقعیت اجتماعی متمایزی حتی مهمتر از خود جرم مبدل شده است. این موضوعی است که بحث امنیت در شهرها را به چالش کشیده است. بر همین اساس این پژوهش با هدف ارزیابی میزان ترس از جرم و همچنین عوامل تاثیر گذار بر آن در بین شهروندان شهر ساری انجام شده است. این پژوهش به صورت پیمایشی بوده و جامعه آماری آن را شهروندان بالای 16 سال ساکن شهر ساری تشکیل می دهند. حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران 492 نفر تعیین شده است. شیوه نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بوده و داده ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که 49 درصد پاسخگویان در حد زیاد، 44 درصد متوسط و 7 درصد در حد کم در فضاهای شهری نسبت به تهدید جرائم دچار ترس و واهمه اند. یعنی حدود نیمی از افراد احساس ترس از جرم زیادی را تجربه می کنند. همچنین یافته های تحلیل رگرسیون نیز موید این مطلب است که از بین متغیرهای وارد شده به تحلیلی رگرسیون متغیرهای سن، جنس، تحصیلات از بین متغیرهای زمینه ای و همچنین متغیر های اصلی نگرش مثبت به پلیس و بی نظمی در محله و تجربه قربانی شدن فردی و همچنین تجربه قربانی شدن اعضای خانواده درتبیین میزان ترس از جرم در بین شهروندان شهر ساری نقش تبیین کننده داشته است.. از بین متغیرهای بالا نیز بیشترین تاثیر را سن و نگرش مثبت به پلیس بر روی ترس از جرم اعمال کرده است. متغیر تاثیر رسانه هیچ قدرت تبیین کنندگی برای ترس از جرم ندشته است. همچنین پایگاه اقتصادی اجتماعی محله نیز با میزان ترس از جرم رابطه معنادار و در جهت مثبت داشته است.
اعظم همتی نوشنق اکبر علیوردی نیا
چکیده تحقیق حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش دانشجویان به مصرف مشروبات الکلی صورت پذیرفته است. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ و اعتبار آن از طریق اعتبار محتوی و سازه تایید شده است. جمعیت تحقیق، متشکل ازکلیه دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده است. در مجموع 400 نفر از این دانشجویان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب شدند. چهارچوب نظری تحقیق عبارت از نظریات برچسب زنی، نظریه عمومی جرم گاتفردسون و هیرشی، نظریه فشار عمومی اگنیو و نظریه پیوند اجتماعی هیرشی بوده است. داده های توصیفی تحقیق نشان می دهد که در تمامی ابعاد مختلف متغیر وابسته میان دانشجویان دختر و پسر به لحاظ گرایش به مصرف مشروبات الکلی تفاوت معنادار وجود داشته است. به عبارتی، در تمامی ابعاد ( شناختی، رفتاری، عاطفی) مردان گرایش بیشتری به مصرف مشروبات الکلی داشته اند. دستاورد نظری این تحقیق ارائه یک مقیاس منسجم جهت سنجش گرایش به الکل بوده است. بر اساس تحلیل داده های تحقیق، متغیرهای پیوستگی به مذهب، پیوستگی تحصیلی، خودکنترلی و برچسب رسمی دارای تاثیر معناداری بر گرایش به مصرف الکل بوده اند و متغیر پیوستگی به مذهب با ضریب تاثیر رگرسیونی (6/0- =?)، مهم ترین تبیین کننده گرایش به مصرف الکل بوده است . مقایسه ضریب تعیین اصلاح شده (r2) نیز نشان داد که مدل های اول ( فاقد فشار عمومی) و پنجم ( مدل کامل) بیش از سایر مدل ها توانایی تبیین متغیر وابسته را داشته اند در حالی که مدل چهارم ( بدون پیوستگی اجتماعی) کمترین میزان توانایی در تبیین تغییرات گرایش به مصرف الکل را از خود بروز داده است. از این رو میتوان دریافت که متغیر پیوستگی اجتماعی نقش بسیار چشمگیری در تبیین گرایش به مصرف الکل داشته است. واژگان کلیدی: خودکنترلی، گرایش به مصرف الکل، نظریه عمومی جرم، نظریه فشار عمومی، نظریه پیوند اجتماعی.
سحر رحمانی اکبر علیوردی نیا
وندالیسم انحراف رفتاری است که با انتظارات جامعه منطبق و سازگار نیست و عموما زمانی رخ می دهد که فرد یا گروهی معیارها جامعه را رعایت نمی کنند. وندالیسم یا خرابکاری ، یکی از آسیب های اجتماعی است که هم خسارات مادی هنگفتی بر بودجه ی عمومی کشور وارد می سازد و هم زندگی اجتماعی و حتی روزمره انسان ها را دچار اختلال می نماید. لذا با توجه به اهمیت مساله ی حاضر و نحوه ی حضور و تاثیر آن در زندگی افراد، پژوهش حاضر می کوشد با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر نظریات فشار ساختاری مرتن، ناکامی منزلتی کوهن و فشار عمومی اگنیو می باشد ، در سطح توصیف به شناسایی میزان و نوع رفتارهای وندالیستی دانشجویان بپردازد و سپس سعی در تبیین علل رفتارهای وندالیستی دانشجویان به عنوان بخشی از جوانان جامعه دارد. روش پژوهش پیمایشی می باشد و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسش نامه ی خود اجرا گردآوری شده است. جمعیت تحقیق مورد مطالعه ، کلیه ی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 91 – 90 بوده که تعداد کل آنها برابر با 9940 نفر است. از این تعداد ، 394 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر دانشکده مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج داده های توصیفی حاکی از این است که میزان رفتارهای وندالیستی دانشجویان در سطح پایینی می باشد و متغیرهای احساسات منفی، قرار گرفتن در معرض محرک منفی، حذف محرک مثبت، عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت و تصور نسبت به محدودیت فرصت دارای رابطه مستقیم و مثبت با رفتارهای وندالیستی می باشند. همچنین نتایج تحقیق نشان داده است که از بین متغیرهای زمینه ای بین جنسیت، وضعیت تاهل و مقطع تحصیلی پاسخگویان از نظر میانگین رفتارهای وندالیستی تفاوت معناداری مشاهده شده است. در حالی که دیگر متغیرهای زمینه ای (از جمله محل سکونت، دانشکده محل تحصیل، محل سکونت فعلی، ترم تحصیلی، پایگاه اقتصادی – اجتماعی) هیچ تفاوت معناداری را از لحاظ میانگین رفتارهای وندالیستی نشان نداده است. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داده است که از بین متغیرهای مستقلی که وارد معادله رگرسیونی شده اند، متغیرهای نظریه مرتن (گسست آرزوهای پولی و توقعات پولی، گسست آرزوهای پولی و توقعات تحصیلی و گسست آرزوهای تحصیلی و توقعات تحصیلی) و نظریه کوهن (تصور نسبت به محدودیت فرصت) و همچنین متغیر عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت از نظریه اگنیو معنادار نبوده و لذا مورد تایید قرار نگرفته اند. در حالی که نتایج نشان داده است که رفتارهای وندالیستی تابعی مثبت از متغیرهای احساسات منفی، قرار گرفتن در معرض محرک منفی و حذف محرک مثبت می باشد. همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه گویای آن است که از میان هشت متغیر مستقل، متغیر حذف محرک مثبت قوی ترین پیش بینی کننده ی رفتارهای وندالیستی بوده است. کلید واژه ها: وندالیسم، دانشجویان، فشار ساختاری، فشار عمومی، ناکامی منزلتی. وندالیسم انحراف رفتاری است که با انتظارات جامعه منطبق و سازگار نیست و عموما زمانی رخ می دهد که فرد یا گروهی معیارها جامعه را رعایت نمی کنند. وندالیسم یا خرابکاری ، یکی از آسیب های اجتماعی است که هم خسارات مادی هنگفتی بر بودجه ی عمومی کشور وارد می سازد و هم زندگی اجتماعی و حتی روزمره انسان ها را دچار اختلال می نماید. لذا با توجه به اهمیت مساله ی حاضر و نحوه ی حضور و تاثیر آن در زندگی افراد، پژوهش حاضر می کوشد با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر نظریات فشار ساختاری مرتن، ناکامی منزلتی کوهن و فشار عمومی اگنیو می باشد ، در سطح توصیف به شناسایی میزان و نوع رفتارهای وندالیستی دانشجویان بپردازد و سپس سعی در تبیین علل رفتارهای وندالیستی دانشجویان به عنوان بخشی از جوانان جامعه دارد. روش پژوهش پیمایشی می باشد و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسش نامه ی خود اجرا گردآوری شده است. جمعیت تحقیق مورد مطالعه ، کلیه ی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 91 – 90 بوده که تعداد کل آنها برابر با 9940 نفر است. از این تعداد ، 394 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر دانشکده مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج داده های توصیفی حاکی از این است که میزان رفتارهای وندالیستی دانشجویان در سطح پایینی می باشد و متغیرهای احساسات منفی، قرار گرفتن در معرض محرک منفی، حذف محرک مثبت، عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت و تصور نسبت به محدودیت فرصت دارای رابطه مستقیم و مثبت با رفتارهای وندالیستی می باشند. همچنین نتایج تحقیق نشان داده است که از بین متغیرهای زمینه ای بین جنسیت، وضعیت تاهل و مقطع تحصیلی پاسخگویان از نظر میانگین رفتارهای وندالیستی تفاوت معناداری مشاهده شده است. در حالی که دیگر متغیرهای زمینه ای (از جمله محل سکونت، دانشکده محل تحصیل، محل سکونت فعلی، ترم تحصیلی، پایگاه اقتصادی – اجتماعی) هیچ تفاوت معناداری را از لحاظ میانگین رفتارهای وندالیستی نشان نداده است. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داده است که از بین متغیرهای مستقلی که وارد معادله رگرسیونی شده اند، متغیرهای نظریه مرتن (گسست آرزوهای پولی و توقعات پولی، گسست آرزوهای پولی و توقعات تحصیلی و گسست آرزوهای تحصیلی و توقعات تحصیلی) و نظریه کوهن (تصور نسبت به محدودیت فرصت) و همچنین متغیر عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت از نظریه اگنیو معنادار نبوده و لذا مورد تایید قرار نگرفته اند. در حالی که نتایج نشان داده است که رفتارهای وندالیستی تابعی مثبت از متغیرهای احساسات منفی، قرار گرفتن در معرض محرک منفی و حذف محرک مثبت می باشد. همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه گویای آن است که از میان هشت متغیر مستقل، متغیر حذف محرک مثبت قوی ترین پیش بینی کننده ی رفتارهای وندالیستی بوده است.
زینب خاکزاد اکبر علیوردی نیا
در میان نظریه های موجود در حوزه انحرافات اجتماعی، نظریه فشار عمومی رابرت اگنو طی دو دهه گذشته از اعتبار قابل توجهی برخوردار شده است. بر اساس این نظریه علت تفاوت های جنسیتی در رفتارهای انحرافی را باید به فشارهایی مربوط دانست که مردان و زنان با آن مواجه هستند. همچنین، در این نظریه علت تفاوت رفتار انحرافی به احساسات منفی مانند افسردگی و خشم بر می گردد. در تحقیق حاضر نیز هدف این است تا توانایی نظریه فشار اگنو در تبیین تفاوت های جنسیتی رفتارهای انحرافی به بوته آزمون گذارده شود. داده های استفاده شده در این تحقیق شامل 426 نفر (251 دختر و 175 پسر) می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب به عنوان جمعیت نمونه انتخاب شدند. روش تحقیق به صورت پیمایشی بوده است و داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه گرد آوری شدند. نتایج نشان می دهد که بین دختران و پسران از لحاظ ارتکاب رفتار انحرافی تفاوت معناداری وجود دارد. اما از لحاظ تجربه احساسات منفی تفاوت معناداری بین آن ها وجود ندارد. نتایج تحقیق شواهد اندکی را در تایید فرضیات نظریه اگنو نشان می دهد، اما فرضیات مبتنی بر اثر فشار بر احساسات منفی را تا حدودی تایید نموده است.
وحید اسمعیلی محمد اسماعیل ریاحی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی اثرات ساختارهای اجتماعی و فرآیند های یادگیری بر نگرش به قتل های ناموسی است. روش تحقیق، پیمایش و ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه و جامعه آماری تحقیق متشکل از افراد بالای 18 سال شهر مریوان بوده است. در مجموع 450 پرسشنامه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد و در نهایت 361 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. چهارچوب نظری تحقیق نظریه ساختار اجتماعی-یادگیری اجتماعی رونالد ایکرز بوده است. فرض اساسی در این نظریه این است که متغیرهای یادگیری نقش واسط و میانی در تأثیر ساختارها و فاکتورهای اجتماعی بر روی نرخ جرم و رفتارهای انحرافی دارند، یعنی رابطه معنادار و مستقیم بین یادگیری اجتماعی و نرخ جرم، انعکاسی از تأثیر ساختارهای اجتماعی بر رفتارهای انحرافی است. متغیرهای مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته تحقیق (نگرش نسبت به قتل های ناموسی) بوده اند، شامل جنسیت، سن، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، احساس نابرابری جنسیتی، ساختار استبدادی خانواده، میزان پذیرش باورهای مردسالاری، دینداری، بی نظمی و متغیر یادگیری است. بر اساس تحلیل داده-های تحقیق، متغیر یادگیری اجتماعی قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده (مستقیم) نگرش نسبت به قتل ناموسی است. بعد از این به ترتیب متغیرهای احساس نابرابری جنسیتی (13/0-)، میزان پذیرش باورهای مردسالاری (09/0) و دینداری (06/0) بیشترین تأثر را بر روی نگرش نسبت به قتل ناموسی داشته اند. همچنین نتایج تحلیل داده های تحقیق برای بررسی تأثیر متغیر های ساختاری بر یادگیری اجتماعی نشان می-دهد که به جز متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی، سایر متغیرهای ساختاری تأثیر معنی داری بر یادگیری اجتماعی داشته اند. متغیر میزان پذیرش باورهای مردسالاری (38/0) قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده متغیر یادگیری اجتماعی است. بعد از این به ترتیب متغیرهای دینداری (17/0)، احساس نابرابری جنسیتی (16/0-)، سن (14/0)، جنسیت (12/0)، ساختار استبدادی خانواده (10/0) و بی نظمی (09/0) بیشترین تأثیر را بر متغیر یادگیری اجتماعی داشته اند. نتایج حاکی از آن است که متغیرهای ساختاری با میانجی گری متغیر یادگیری اجتماعی، بر نگرش به قتل ناموسی تأثیر می گذارد. متغیر یادگیری به دلیل آنکه تأثیر ساختارهای اجتماعی را به نگرش به قتل ناموسی منتقل می کند، قوی ترین و مهمترین پیش بینی کننده ی نگرش به قتل ناموسی است که این یافته در راستا و تأیید کننده ی نظریه ایکرز می باشد.
مهدیه رضوانی نادر رازقی
روند روبه رشد مسائل اجتماعی و افزایش جرایم، انحرافات و کجروی ها نشانی از افت سطح سرمایه اجتماعی در کل جامعه و یا دست کم در گروه های خاصی از آن می باشد. لذا بسیاری از صاحب نظران، سرمایه اجتماعی را امری مطلوب و دارایی ارزشمندی تلقی کرده اند که باید تقویت شود اما درحالی که سرمایه اجتماعی در یک گروه آثار مثبت دارد و منافعی برای اعضای آن گروه ایجاد خواهد کرد، در برخی موارد می تواند به ضرر گروه و یا جامعه تمام شود؛ به عبارتی اثرات مخرب و منفی سرمایه اجتماعی، جایگزین اثرات مثبت و سازنده آن خواهد شد. هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه سرمایه اجتماعی درون گروهی و برون گروهی با جرم ضرب و جرح عمدی می باشد. شیوه اجرای این پژوهش پیمایشی و ابزار گرداوری داده ها پرسشنامه بوده است. نمونه مورد بررسی این پژوهش تمامی مردان محکوم به ضرب و جرح عمدی در زندان های شهرهای ساری، بابل و قائم شهر بوده است که در سال 1392 در زندان بوده اند. داده ها پس از جمع آوری به کمک نرم افزارspss و با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که رابطه ی سرمایه اجتماعی و جرم یک رابطه ای پیچیده و چند ساحتی است به گونه ای که افزایش سرمایه اجتماعی منفی درون گروهی، باعث افزایش جرم می شود اما افزایش سرمایه اجتماعی برون گروهی و درون گروهی باعث کاهش جرم می شود. رابطه همبستگی متغیرهای مستقل با جرم به شرح زیر است: احساس تعلق(27/0-)، عمل متقابل(24/0-)، تعامل اجتماعی با دوستان(34 /0-)، تعامل اجتماعی با خویشاوندان، همسایگان وخانواده(18/0-)، رابطه مالی(18/0-)، رابطه اطلاعاتی(25/0-)، اعتمادبین فردی(30/0-)، اعتمادتعمیم یافته(21/0-)، سرمایه اجتماعی با جرم(38/0-) اعتمادساختاری(28/0-)، مشارکت مذهبی (22/0-) رابطه معکوس و معناداری با ارتکاب به جرم داشتند، اما مشارکت سیاسی(45/0) و مشارکت اجتماعی(109 /0-) هیچ رابطه معنی داری با ارتکاب با ضرب و جرح عمدی نداشته است. همچنین سرمایه اجتماعی منفی(34/0) رابطه مستقیم، قوی و معناداری با ارتکاب به جرم دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نیزنشان داد که سرمایه اجتماعی منفی(30/0)، مشارکت مذهبی(21/0-)، اعتماد ساختاری(17/0-)، احساس تعلق (15/0-)، اعتماد تعمیم یافته یا اجتماعی(12/0-) اعتماد بین فردی(10/0-) به ترتیب بیشترین قدرت تبیین کننده برای میزان ارتکاب به جرم ضرب و جرح عمدی را داشتند.
سیمین ستاره اکبر علیوردی نیا
هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی نقش خانواده، مدرسه و همآلان در بزهکاری دانش آموزان شهر مشهد می باشد. پس از بررسی نظریه های جرم شناسی، نظریه پیوند اجتماعی هیرشی، یادگیری اجتماعی ایکرز و نظریه برچسب زنی به عنوان چهارچوب نظری پژوهش انتخاب گردیدند، با استفاده از نظریات یاد شده سوالات پژوهش، فرضیات و پرسشنامه پژوهش تدوین شد. روش تحقیق به صورت پیمایشی انجام گرفته و دانش آموزان به طور خود اجرا به پرسشنامه ها پاسخ دادند. حجم نمونه شامل 400 دانش آموز سال سوم دبیرستان های ناحیه 5 شهر مشهد می باشد که در سال تحصیلی 1392- 1391 مشغول به تحصیل بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای چند مرحله ای متناسب با حجم انتخاب شدند، این نمونه انتخابی شامل 214 پسر و 186 دختر می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که از بین متغیرهای مستقل (پیوستگی، التزام، باور، عکس العمل دیگران مهم، بازدارندگی دیگران مهم، پیوند افتراقی و ارزیابی دیگران مهم) متغیر التزام و باور رابطه معکوس و معنادار و متغیر پیوند افتراقی رابطه مستقیم و معناداری را با بزهکاری دانش آموزان دارند. نتایح حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره نیز حاکی از آن است که متغیر باور در بین دانش آموزان پسر بیشترین قدرت تبیین کنندگی بزهکاری را داشته است، در حالی که پیوند افتراقی بیشترین قدرت تبیین کنندگی بزهکاری را در بین دانش آموزان دختر نشان داده است. مقایسه ضرایب تاثیر استاندارد رگرسیونی مربوط به ابعاد بزهکاری نیز حاکی از آن است که مهمترین متغیری که به طور معناداری قادر به تبیین و پیش بینی تغییرات بعد تخریب اموال، سرقت، تخلفات منزلتی و مصرف مواد است متغیر باور محسوب می شود به این معنا که اعتقاد و پذیرش هنجارها و ارزش های مشروع جامعه از جانب افراد نسبت به سایر متغیرهای تحقیق قدرت بیشتری در تبیین و پیش بینی این ابعاد دارد. برای بعد خشونت نیز متغیر پیوند افتراقی نسبت به سایر متغیرها از قدرت پیش بینی بیشتری برخوردار است.
مرجان حبیبی اکبر علیوردی نیا
خشونت علیه زنان، یکی از شایع ترین نوع جرایم خشونت آمیز، در جهان محسوب می شود، اگر چه دامنه دقیق خشونت علیه زنان در میان جوامع شناخته شده نیست. زنان از هر سطح اجتماعی و اقتصادی، حرفه ای، پس زمینه های قومی و فرهنگی که باشند، توسط مردان مورد خشونت قرار می گیرند. نگرش های اجتماعی نسبت به خشونت علیه زنان در 30 سال اخیرظاهر شدند و به عنوان متغیر مهم در رابطه با رفتار فرد عمل می کنند. لذا با توجه به اهمیت مساله ی حاضر و نحوه ی حضور و تاثیر آن در زندگی افراد، پژوهش حاضر می کوشد با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی می باشد، در سطح توصیف به شناسایی نوع نگرش نسبت به خشونت علیه زنان در میان دانشجویان بپردازد و سپس به تبیین علل نگرش نسبت به خشونت علیه زنان در میان دانشجویان به عنوان بخشی از جوانان جامعه بپردازد. روش پژوهش پیمایشی می باشد و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسش نامه ی خود اجرا گردآوری شده است. جمعیت تحقیق مورد مطالعه ، کلیه ی دانشجویان پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 92 – 91 بوده که تعداد کل آنها برابر با 3286 نفر است. از این تعداد ، 344 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر دانشکده مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج داده های توصیفی حاکی از این است که نگرش نسبت به خشونت علیه زنان در میان دانشجویان در سطح میانه می باشد. متغیرهای کیفیت هنجاری تصوری خانواده و تعاریف خنثی کننده دارای رابطه مثبت و معنی دار با نگرش نسبت به خشونت علیه زنان می باشد. همچنین تحلیل رگرسیون چندگانه گویای آن است که از میان شش متغیر مستقل(کیفیت هنجاری تصوری خانواده، کیفیت هنجاری تصوری دوستان،تعاریف خنثی کننده، تقلید، بازدارندگی تصوری و عکس العمل تصوری)، متغیر تعاریف خنثی کننده، قوی ترین پیش بینی کننده ی نگرش نسبت به خشونت علیه زنان می باشد.
امین فهیمی اکبر علیوردی نیا
گسترش انحرافات، از جمله مسائل عدیده ای است که امروزه گریبان گیر بسیاری از جوامع کنونی است. در این میان، نسل جوان به دلیل حساسیت زیاد و سایر خصوصیات روحی و جسمی، بیش از سایر افراد در معرض انواع فشارها و ناملایمات قرار دارند. به علاوه کمبود تجربه و عدم توانایی کافی در مقابله با مشکلات در میان جوانان، امکان ابتلای آنان را به انواع انحرافات اجتماعی بیشتر می نماید. لذا با توجه به اهمیت مسأله ی حاضر و نحوه ی حضور و تأثیر آن در زندگی افراد، پژوهش حاضر می-کوشد با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر تئوری پیوند اجتماعی هیرشی می باشد، در سطح توصیف به شناسایی میزان و نوع رفتارهای انحرافی دانشجویان بپردازد و سپس سعی در تبیین علل رفتارهای انحرافی دانشجویان به عنوان بخشی از جوانان جامعه دارد. هدف اصلی پژوهش حاضر آزمون تعمیم پذیری تئوری پیوند اجتماعی به رفتارهای انحرافی دختران می-باشد. بنابراین سوال اساسی این پژوهش این است با توجه به اینکه تئوری پیوند اجتماعی پیش از این غالباً بر روی نمونه های مردانه آزمون شده است، آیا این تئوری توانایی تبیین رفتارهای انحرافی زنان را نیز دارد یا خیر؟. روش پژوهش، پیمایشی است و اطلاعات حاصل بر اساس ابزار پرسشنامه گردآوری شده است. جمعیت تحقیق حاضر، کلیه ی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی (92-91) بوده که تعداد کل آنها برابر با 9940 نفر است. از این تعداد، 410 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر جنس در هر دانشکده مورد مطالعه قرار گرفتند. در تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spss بهره گرفته شده است. نتایج داده های توصیفی حاکی از آن است که میزان رفتارهای انحرافی دانشجویان در حد پایینی است. در این میان نیز میانگین رفتارهای انحرافی دختران به صورت معناداری کمتر از پسران بوده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد که مجموع متغیرهای پیوند اجتماعی توانسته اند نزدیک به 28 درصد از تغییرات رفتارهای انحرافی کل پاسخگویان را تبیین کنند. هرچند که این تئوری توانایی تبیین رفتارهای انحرافی دختران را نیز داشت، اما متغیرهای این تئوری قادر بوده اند که رفتارهای انحرافی مردان(34 درصد) را بهتر از زنان(24 درصد) تبیین کنند. در میان متغیرها، باور بیشترین تأثیر را بر رفتارهای انحرافی پاسخگویان(چه دختران و چه پسران) داشته است. متغیر پیوستگی نتوانسته است تأثیر معناداری بر رفتارهای انحرافی دختران داشته باشد درحالیکه اثر سایر متغیرها معنادار بوده است. بنابراین از بین متغیرهای مستقل که وارد مدل رگرسیونی شدند اثر متغیرهای باور، التزام و مشغولیت بر رفتار انحرافی دختران، معکوس و معنادار برآورد شدند و مورد تأیید قرار گرفتند. در نهایت نیز مشخص گردید که این تئوری البته با تأثیری کمتر(در مقایسه با پسران) قادر به تبیین رفتارهای انحرافی دختران می باشد.
عرفان یونسی اکبر علیوردی نیا
پژوهش حاضر با این هدف انجام شده است تا با تکیه بر نظریات سه گانه (نظریه پیوند اجتماعی هیرشی، نظریه عمومی جرم گاتفردسون و هیرشی و نظریه فشار عمومی اگنو)، تأثیر متغیرهای مستخرج از نظریه های مذکور را بر رفتارهای انحرافی دانشجویان دانشگاه های تهران و علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گیرد تا از این طریق بتوان این نظریات را به بوته ی آزمون تجربی قرار داد و همچنین با مقایسه این نظریه ها در مورد میزان تبیین کنندگی آنها قضاوت کرد. در این راستا سعی شد با تکیه به پیشینه نظری و تجربی پژوهش مدلی تدوین گردد که از آن طریق بتوان روابط ساختاری بین متغیرها و سازه های مورد پژوهش را مورد آزمون قرار داد. برای دستیابی به اهداف پژوهش 440 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران و علامه طباطبائی با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامه های مورد نظر برای آنها اجرا شد. نتایج نشان داد که بین رفتارهای انحرافی پاسخگویان در دو دانشگاه تهران و علامه طباطبایی تفاوت معناداری در سطح اطمینان 95 درصد وجود ندارد. در تمام مولفه های رفتار انحرافی به جز تقلب، بین دختران و پسران تفاوت معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد و بنابراین الگوی رفتارهای انحرافی دختران و پسران، در خصوص مولفه تقلب، الگوی مشابهی می باشد؛ ولی پسران نسبت به دختران به طور معناداری مصرف مواد، مشروب و روانگردان بیشتری دارند، رفتارهای وندالیستی و همچنین سرقت بیشتری انجام می دهند، پرخاشگرتر هستند و انحراف جنسی بیشتری دارند. شاخص های تعیین برازش مدل نشان داد که مدل معادلات ساختاری مربوط به متغیر فشار عمومی به عنوان متغیر مستقل برونزا و متغیرهای خودکنترلی و پیوند اجتماعی به عنوان متغیرهای میانجی گر و متغیر رفتار انحرافی به عنوان متغیر وابسته برازش مطلوبی با داده های کلی پژوهش داشته است و این امر بیانگر این است که داده های تجربی با مدل مفروض برازش داشته است. بر اساس ضرایب مستقیم و غیرمستقیم مسیر، فشار عمومی و مولفه های آن بیشترین نقش تبیین کنندگی را داشته، و پس از آن پیوند اجتماعی بیشترین نقش تبیین کنندگی را داشته، درحالی که خودکنترلی کمترین مقدار را به خود اختصاص داده است.
صدیقه دوری بجستانی محمد اسماعیل ریاحی
یکی از اهداف مهم برنامه های توسعه هر کشور کاهش آسیب های اجتماعی است که تحقق و دست یابی به این هدف، نیازمند شناخت عوامل موثر بر ایجاد آن در جامعه می باشد. گرایش به مصرف سیگار یکی از مهم ترین مشکلات و آسیب های اجتماعی است. امروزه محققین سرمایه اجتماعی را یکی از عوامل زمینه ساز و موثر در سلامت اجتماعی و کاهش خطرپذیری در جامعه می دانند. پژوهش حاضردرصدد تبیین میزان گرایش به مصرف سیگار به عنوان یکی از رفتارهای پرخطر و مضر برای سلامتی و رابطه آن با سرمایه اجتماعی خانواده می باشد. چارچوب نظری این پژوهش بر پایه نظریه سرمایه اجتماعی خانواده کلمن است. با به کار گیری روش پیمایش به عنوان روش تحقیق، از پرسش نامه خود اجرا جهت گرد آوری داده ها استفاده شده است. دانشجویان دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 92-91 به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند. و تعداد 400 نفر بر اساس نمونه گیری طبقه ای متناسب انتخاب و پرسش نامه ها بین آنها توزیع گردید. سپس اطلاعات گردآوری شده به کمک نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین میزان سرمایه اجتماعی شناختی درون خانواده و نیز سرمایه اجتماعی شناختی بیرون از خانواده با میزان گرایش به مصرف سیگار رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد. بدین معنی که هر چه میزان سرمایه اجتماعی شناختی درون و بیرون از خانواده بیشتر باشد، میزان گرایش به مصرف سیگار در دانشجویان کمتر خواهد بود. با این حال، بین سرمایه اجتماعی ساختاری درون خانواده و نیز سرمایه اجتماعی ساختاری بیرون از خانواده با میزان گرایش به مصرف سیگار رابطه معناداری مشاهده نشده است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که از بین مولفه-های سرمایه اجتماعی خانواده؛ ارتباطات درون خانواده، نظارت و اگاهی درون و بیرون از خانواده، صمیمیت بین اعضای خانواده، حمایت اجتماعی خانواده و فروبستگی بین نسلی با میزان گرایش به مصرف سیگار رابطه معکوس و معناداری داشته اند.
اعظم ملک دار اکبر علیوردی نیا
فناوری اطلاعات، توسعه انسانی بی سابقه ای را مطرح کرده است. این توسعه اگر چه افراد را در معرض اطلاعات جدید قرار داده و منجر به رفاه عمومی گشته است، فرصتی مناسب برای جرایم نوظهور و مجموعه ای از رفتارهای انحرافی مرتبط با رایانه فراهم نموده که تهدیدی جدی برای رفاه، آسایش عمومی و اخلاق می باشد و تأثیرات منفی بی شماری را بر زندگی افراد جامعه تحمیل می کند. بدین منظور، تحقیق حاضر در صدد تبیین تخلفات رایانه ای دانشجویان دانشگاه مازندران با تکیه بر نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه می باشد. جمعیت این تحقیق شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 92-91 می باشد که 403 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم به عنوان نمونه انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفته اند. متغیر تخلفات رایانه ای شامل سه بعد «علیه داده و سیستم»، «جعل هویت» و «فرهنگی» می باشد و متغیرهای مستقل عبارتند از: پیوند افتراقی، تقویت افتراقی، تقلید و تعاریف که تأثیر آنها بر تخلفات رایانه ای و ابعاد سه گانه آن بررسی شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار «spss» و «lisrel» انجام گرفته است. نتایج حاصل از تحقیق، نشان دهنده آن است که از میان 4 متغیر یادگیری اجتماعی، متغیرهای پیوند افتراقی، تقویت افتراقی و تعاریف معنادار بوده و پیوند افتراقی، مهمترین تبیین کننده تخلفات رایانه ای می باشد (41/0= beta).
مینا برهانی اکبر علیوردی نیا
دو راهی اجتماعی نوع خاصی از تعارض میان نفع فردی و نفع جمعی است که در آن برای هر فرد صرف نظر از انتخاب دیگران بهترین گزینه، انتخاب نفع فردی است.اما اگر اکثر افراد ان را انتخاب کنند، وضعیتی ایجاد خواهد شد که برای همه افراد بدتر از حالتی است که در صورت انتخاب گزینه همیارانه یا نفع جمعی، برایشان حادث می شد. استفاده غیرمجاز از انرژی الکتریکی نوع خاصی از دوراهی اجتماعی یا همان دوراهی منابع مشترک است که در صورتی که اکثریت افراد از انرژی الکتریکی استفاده غیرمجاز نمایند، شرایطی ایجاد می شودکه علاوه بر وارد آمدن خسارت به شبکه های برق، در نهایت به تمامی مصرف کنندگان برق خسارت می زند. برای بررسی مطالعه فوق از آمار بازدیدهای سال 90 که توسط بازرسی برق کرمان شرکت توزیع نیروی برق شمال استان کرمان انجام شده بود، استفاده شد.حجم نمونه در 2 گروه طبقه بندی شد، استفاده کنندگان مجاز که نوع استفاده شان از انرژی الکتریکی به صورت مجاز و قانونی است و استفاده کنندگان غیرمجاز که آگاهانه اقدام به دستکاری کنتور(جمپر زدن) و یا گرفتن برق مستقیم از شبکه هوایی کرده بودند. روش پژوهش به صورت پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه و واحد تحلیل سرپرستان مرد خانوار بودند. یافته های توصیفی نشان می دهدکه رابطه معناداری میان دو گروه استفاده کنندگان مجاز و غیرمجاز در متغیرهای نگرش به فراوانی منبع مشترک، نگرش به اندازه گروه، اعتماد به همکاری دیگران و عدم تعریف حقوق مالکیت وجو دارد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی چند متغیره نشان می دهد که از میان متغیرهای مستقل تحقیق، 6 متغیر: نگرش به فراوانی منبع مشترک( ضریب بتا: 25/0-) ، مذهبی بودن(ضریب بتا: 23/0)، هزینه پایین عدم همکاری(ضریب بتا: 18/0-)، عدم تعریف حقوق مالکیت(ضریب بتا: 18/0-) ، آگاهی از پیامدهای رفتار غیرهمیارانه (ضریب بتا: 17/0) و در نهایت فردگرایی با ضریب بتای 10/0- پیش بینی کننده ها ی متغیر وابسته و دارای تاثیر معنادار بر آن هستند
فاطمه عیسی پور اکبر علیوردی نیا
فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که از کودکان و نوجوانان سر می زند. گر چه در نگاه اول فرار پدیده ای فردی به نظر می رسد ولی با توجه به پیامدهای سوء آن برای جامعه باید آن را از جمله آسیب های اجتماعی به حساب آورد. بیشتر تحقیقات جامعه شناختی در این زمینه پیرامون مسائل خانوادگی بوده و نقش دین و اعتقادات دینی که از اهمیت زیادی برخوردار است، مورد غفلت واقع شده است که همین بی توجهی به مفاهیم دینی و عدم درک این مسئله که دینداری می تواند تا میزان قابل توجهی آمار آسیب های اجتماعی را پایین بیاورد، باعث شده است که هر روزه شاهد معضلات اخلاقی و اجتماعی بیشتری باشیم. همچنین اکثر پژوهش های انجام شده در رابطه با فرار، به بررسی نمونه دختران فراری پرداخته اند و به وضعیت میزان گرایش دختران به فرار از منزل کمتر توجه داشته اند. در مطالعه پیش رو سعی می شود به تبیین جامعه شناختی تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل در بین دختران دانش آموز پرداخته شود و با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر نظریه پیوند اجتماعی هیرشی، که دارای چهار بعد (پیوستگی دینی التزام دینی، مشارکت دینی و باور دینی) می باشد، به تبیین تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل بپردازد. روش پژوهش پیمایشی می باشد و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسش نامه ی خود اجرا گردآوری شده است. جمعیت تحقیق مورد مطالعه ، کلیه ی دانش آموزان دبیرستانی شهر بابلسر در سال تحصیلی 92 – 91 بوده که تعداد کل آنها برابر با 1597 نفر است. از این تعداد، 370 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای تصادفی متناسب مورد مطالعه قرار گرفتند و داده ها با استفاده از نرم افزار spss و lisrel تحلیل شد. نتایج داده ها حاکی از این است که از بین ابعاد دینداری بیشترین تاثیر متعلق به باور دینی( 24/0- ) و بعد آن مشارکت دینی( 11/0- ) بوده است و دو بعد دیگر(پیوستگی دینی و التزام دینی) معنادار نبوده است. به طور کلی معادلات ساختاری لیزرل نشان داده است که تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل 29/0- بوده است و مذهب می تواند بعنوان یک عامل حمایتی اثر پذیری جوانان را از رفتارهای انحرافی کاهش دهد.
مهدی پنج تنی اکبر علیوردی نیا
با گسترش روزافزون شهرنشینی و توسعه ی کلان شهرها، به ویژه در دهه های اخیر، پدیده¬هایی چون صنعتی شدن، تراکم جمعیت، از میان رفتن حس همسایگی و کاهش روابط خویشاوندی، مهاجرت و حاشیه نشینی افزایش یافته ؛ وجود چنین پتانسیل¬هایی موجب آن می¬شود که ساکنین شهرهای بزرگ در زمینه برخورد یا چگونگی مواجه با جرائم پیش رو دچار نگرانی¬ها و ترس¬هایی باشند. پیامدهای ترس از جرم(احساس عدم امنیت) در سطوح مختلف فردی، همسایگی و اجتماعی مشهود و قابل بررسی است بدین منظور، تحقیق حاضر درصدد تبیین ترس از جرم در مناطق حاشیه نشین شهر مشهد با تکیه بر نظریه پنجره های شکسته و همچنین نظریه اثربخشی جمعی می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه می باشد. جمعیت این تحقیق شامل کلیه ساکنین بالای 15 سال ساکن در منطقه شهرک حجت شهر مشهد می باشند که 384 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفته اند. متغیر ترس از جرم شامل دو بٌعد«احساس عدم امنیت» و «ترس از بزه دیدگی» می باشد و متغیرهای مستقل عبارتند از :بی نظمی اجتماعی درک شده ،بی نظمی فیزیکی درک شده ، اعتماد اجتماعی، کنترل اجتماعی غیررسمی و احساس تعلق محله ای که تاثیر آنها بر متغیر ترس از جرم و ابعاد آن بررسی شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفته است. نتایج حاصل از تحقیق نشان دهنده آن است که از میان 5 متغیر مستقل تحقیق، متغیرهای بی نظمی اجتماعی درک شده ،بی نظمی فیزیکی درک شده ، اعتماد اجتماعی، کنترل اجتماعی غیررسمی بر ترس از جرم موثر بوده و متغیر اعتماد اجتماعی، مهمترین تبیین کننده ترس از جرم می باشد (355/0-beta : ).
سیمین نصرتزهی اکبر علیوردی نیا
دین با راهنمایی ها و قواعد خاصِ اخلاقی خود فرد را مجهز می¬کند که با کنترل خویشتن از برخی رفتارها امتناع کند. خودکنترلی یک ستون حمایتی روانی را در گرایشات رفتاری و روانی بیشمار در انسان بکار می¬گیرد. اگر این فرض را درست بدانیم، مفهوم مذهب باعث ایجاد سطوح بالایی از خودکنترلی می¬گردد. این نظام معنایی می¬تواند مانع از خطرپذیری و رفتار هیجان طلبانه و در نهایت منجر به احتمال کاهش رفتارهای انحرافی توسط افراد گردد. تحقیق حاضر در پی آن است تا رابطه¬ی بین دینداری، خودکنترلی و رفتارهای انحرافی را در میان دانشجویان دانشگاه مازندران بررسی کند. روش مورد استفاده در این پژوهش، پیمایش و ابزار جمع¬آوری داده¬ها پرسشنامه می¬باشد. جمعیت این تحقیق شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی93-92 می¬باشد که 416 نفر به روش نمونه¬گیری طبقه¬ای متناسب با حجم به عنوان نمونه انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفته¬اند. متغیر رفتارهای انحرافی شامل چهار بعد «مصرف مواد مخدر، روانگردان، مشروبات الکلی و انحراف جنسی»، «وندالیسم و سرقت»، «تقلب تحصیلی» و «پرخاشگری» می¬باشد و ابعاد متغیر مستقل عبارتند از: «اعتقادی»، «عاطفی» و «رفتاری» که با میانجیگری متغیر خودکنترلی تاثیر آنها بر رفتارانحرافی و ابعاد چهارگانه آن بررسی شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار «spss» انجام گرفته است. یافته های توصیفی نشان می¬دهند که دینداری دانشجویان نسبتا بالا، خودکنترلی آنها در سطح متوسط و رفتارهای انحرافی آنها در سطح کم می¬باشد. نتایج تحلیل استنباطی حاکی از آن است که بین خودکنترلی و دینداری با رفتارهای انحرافی رابطه معکوس و معنی¬داری مشاهده می¬شود. اما بین دینداری و خودکنترلی رابطه¬ای معناداری مشاهده نشده است. به عبارت دیگر خودکنترلی نقش میانجی برای تقویت دینداری نداشته است و به طور مستقل بر رفتار انحرافی تاثیر می¬گذارد. واژه های کلیدی: دینداری، خودکنترلی، رفتار انحرافی، دانشجویان، جنسیت
سجاد عمرانی دهکهان اکبر علیوردی نیا
دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به عنوان پدیده ای از مدرنیته، دانش لازم را برای توسعه همه جانبه ی جامعه فراهم می آورند. یکی از مسائلی که می تواند در کارکردهای این نهادهای آموزشی اختلال ایجاد کند، پدیده تقلب علمی به مثابه رفتاری انحرافی است. نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز به عنوان چهارچوب نظری این تحقیق انتخاب و بر مبنای آن مدل ساختاری ای که روابط علّی بین متغیرهای مکنون را مشخص می کند تدوین شد. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه می باشد. جمعیت تحقیق شامل کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه هرمزگان در سال تحصیلی 93-92 می باشند که 410 نفر به عنوان نمونه، مورد مطالعه قرارگرفته اند. برای توزیع پرسشنامه روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب مورداستفاده قرار گرفت. توصیف متغیر وابسته نشان می دهد که در مجموع، رفتارهای متقلبانه علمی (تقلب در امتحان، تقلب در تکالیف درسی، سرقت علمی، جعل علمی، تحریف علمی، تسهیل تقلب برای دیگران) در میان دانشجویان به میزان 4/97 درصد شیوع دارد، به گونه ای که تنها 6/2 درصد (11 نفر) اظهار کرده اند که اصلا تقلب علمی نداشته اند. بر اساس تحلیل آزمون مدل ساختاری تحقیق، برازش داده های مشاهده شده با مدل نظری تحقیق تأیید شد. اثر متغیرهای پیوند افتراقی، تعاریف، عکس¬العمل و پاداش بر تقلب علمی معنادار بودند؛ درحالی که اثر متغیرهای تشویق، باز¬دارندگی و تقلید معنادار نبودند. درنهایت، نتایج نشان می دهد که نظریه یادگیری اجتماعی قادر به تبیین تقلب علمی است و قابلیت تبیین این نظریه، هم برای دانشجویان پسر و هم برای دانشجویان دختر مورد تأیید واقع شد.
آفاق رستمیان اکبر علیوردی نیا
مصرف مشروبات الکلی و سایر مواد غیرقانونی توسط دانشجویان، یکی از مهم ترین مسائل بهداشتی و روانی است که بسیاری از کشورهای جهان تاحدودی با آن درگیر هستند. تحقیق حاضر با هدف بررسی نگرش دانشجویان نسبت به مصرف الکل انجام گرفته است. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جمعیت تحقیق، متشکل ازکلیه دانشجویان دانشگاه مازندران می باشد. در مجموع 467 نفر (309 دختر و 158 پسر) از این دانشجویان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب شدند. چهارچوب نظری تحقیق، نظریه فشار عمومی اگنیو بوده است. یافته ها نشان می دهد که بین دختران و پسران از لحاظ نگرش نسبت به مصرف الکل تفاوت معناداری وجود دارد. پسران نسبت به دختران نگرش مثبت تری به مصرف الکل دارند. نتایج تحقیق، فرضیات مبتنی بر اینکه حضور محرک منفی و خشم بر فشار موثر می باشد را تأیید نموده است.
وحید جان محمدی قربانعلی ابراهیمی
هنجارها ازجمله سازه¬های مقوم نظم اجتماعی هستند که از اهمیت ویژه¬ای در مباحث جامعه¬شناختی برخوردارند که دانشمندان اجتماعی به هیچ مفهومی به اندازه ی مفهوم هنجار در تبیین رفتار انسانی استناد نمی¬کنند. ازاین روی شناخت ماهیت هنجارها و مکانیسم آن¬ها یکی از مسائل مهمی است که باید موردتوجه اندیشمندان رشته¬های مختلف علی¬الخصوص پژوهشگران اجتماعی قرار گیرد. هنجار معادل واژه¬ی لاتین نرم است و منظور از آن قانون، قاعده یا شیوه¬ای است که در کارها بدان رجوع می¬شود، واژه¬ی نرم اصطلاحاً معنی قاعده و قانونی به خود گرفته که باید هدایت و رهبری رفتار انسان را تنظیم کند. در این تحقیق این سوالات را دنبال می¬کنیم: الگوی هنجارهای اجتماعی در سواحل مازندران چه ویژگی هایی دارد؟ عوامل اجتماعی مرتبط با آن به چه میزان تبیین کننده اطاعت کنشگران از هنجارهای اجتماعی می باشد؟ در بخش هنجارهای اجتماعی به عنوان متغیر وابسته، از تئوری الستر (1989) برای تبیین بهتر مفهوم هنجار سود جسته می¬شود، و در بخش متغیر مستقل از نظریه¬¬های مختلفی سود جسته¬ایم. از لحاظ روش شناسی برای این موضوع با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه از 600 نفر گردشگر و ساکن استان مازندران که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند، اطلاعات لازم گردآوری شد. برای اطمینان از اعتبار پرسشنامه، از اعتبار صوری و سازه¬ای و جهت بررسی روایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد از بین پنج متغیر واردشده به روش enter در مدل، چهار متغیر (روابط درون گروهی، همبستگی اجتماعی، تعهد اجتماعی و عقلانیت) با «هنجار اجتماعی» ارتباط معناداری نشان داده¬اند و تنها متغیر دلهره منزلت درون گروهی با «هنجار اجتماعی» ارتباط معناداری نداشته است. متغیرهای تعهد اجتماعی با ضرایب استاندارد شده (319/0 ضرایب استاندارد شده)، همبستگی اجتماعی (172/0 ضرایب استاندارد شده)، روابط درون گروهی (135/0 ضرایب استاندارد شده) و عقلانیت با (111/0 ضرایب استاندارد شده) به ترتیب قوی¬ترین پیش بینی کننده¬های «هنجار اجتماعی» می¬باشند؛ همچنین ضریب تعیین نزدیک به 27 درصد بدست آمده است.
مریم سهرابی اکبر علیوردی نیا
قلدری در مدارس مسأله ی پیچیده ای است که سالهاست دانش آموزان را درگیر کرده است . با این وجود این موضوع روان شناختی - اجتماعی تنها از دهه ی 1980 توجه محققین و محافل آکادمیک را برانگیخته است . اکثر تحقیقات درباره ی قلدری رویکردی روان شناختی دارند ، از این روی این پایان نامه به دنبال بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آن است. با نظر به اهداف پژوهش، سه نظریه ی مطرح جرم شناسی : نظریه ی عمومی جرم، هم نشینی افتراقی و نظریه ی فشار عمومی به عنوان چهارچوب نظری در نظر گرفته شدند.
محمدرضا حسنی اکبر علیوردی نیا
مقدمه: کنترل اجتماعی در همه جوامع و گروهها اعمال می شود، اما چگونگی و نحوه اعمال آن در فرهنگ های مختلف متفاوت است. طبق نظریه شرمساری بازپذیرکننده، جامعه باید محیطی فراهم بیاورد که در آن پذیرش متخلف و برگشت او به جامعه، به عنوان هدف اصلی دنبال گردد. نظریه شرمساری بازپذیرکننده، رهیافتی نئودورکهایمی است که بر نقش نیروهای ساختاری و فرهنگی در انسجام اجتماعی و جرم تأکید می گذارد. این نظریه، عدسی های جدیدی پیش روی جامعه قرار می دهد و پیشنهادات و راهکارهای متفاوتی را در حوزه های گوناگون نهادی از جمله خانواده، مدرسه، محله، پلیس، دادگاه و ... عرضه می دارد. اهداف: اهداف تحقیق حاضر عبارتند از: آزمون تجربی و بررسی تأییدپذیری هر کدام از ابعاد نظریه شرمساری بازپذیرکننده، ساخت ابزارهای (مقیاس های) اندازه گیری، بررسی رابطه ابعاد شرمساری بازپذیرکننده با ابعاد بزهکاری، استفاده از متغیرهای میانگر، بررسی کاربست پذیری نظریه شرمساری بازپذیرکننده، بررسی و آزمون مدل های مختلف تحلیلی، بسط نظریه شرمساری و بررسی دلالت های سیاستی نظریه شرمساری بازپذیرکننده.
وجیهه آرمان مهر اکبر علیوردی نیا
چکیده ندارد.
فریبرز پیرو اکبر علیوردی نیا
چکیده ندارد.
مهدی ورمزیار اکبر علیوردی نیا
چکیده ندارد.
محمدرضا بنی اسدی محمداسماعیل ریاحی
چکیده ندارد.
محمود فرهادی محلی اکبر علیوردی نیا
چکیده ندارد.