نام پژوهشگر: محرم قلی زاده
محرم قلی زاده جلیل نایبیان
عدم تحقق آرمانهای روشنفکران و نخبگان مشروطه طلب موجب شد، تا برخی از ایشان از تحقق نهادینه شدن اعتقاد به برابری، عدالت و آزادی در جامعه ایران نا امید شوند و آرمان خود را در اهداف ملموس تری چون، حفظ استقلال کشور و تمامیت ارضی آن با تقویت احساسات ناسیونالیستی در افراد جامعه ولو به زور سرنیزه حکومت دیکتاتوری، و ملی گرا دنبال کنند. در چنین اوضاعی رضا شاه با حمایت این گروهها، بر اریکه سلطنت ایران تکیه زد و در راستای نهادینه کردن اندیشه های مطلوب ایشان، به متمرکز نمودن سازمان فرهنگی کشور اقدام کرد. تبلیغ و ترویج ناسیونالیسم باستانگرایانه وتوام با شاه پرستی، و نیز تضعیف بعد مذهبی فرهنگ بومی از طریق اقداماتی چون کشف حجاب عمده ترین محورهای سیاستگزاری در عرصه تمرکز گرایی فرهنگی این سازمان را تشکیل می داد که شخص شاه و نخبگان پشتیبان او که اداره امور کشور را در دست گرفته بودند، روی این محورها توافق داشتند. گذشته از این، از آنجا که سیاست معطوف به تمرکزگرایی در عرصه فرهنگ رسمی، خصوصیات قومی و فرهنگی متمایز تبریز ( و ایالت آذربایجان ) را به عنوان خطری جدی در جهت ناسیونالیسم توتالیتر و تمامیت خواهی فرهنگ رسمی و دولتی در کشور، و حتی علیه تمامیت ارضی آن تصور می کردند، برنامه هایی را برای حذف این خصوصیات در بلند مدت و استحاله قومی و فرهنگی مردم منطقه، به کار گرفتند که محور دیگر سیاستگزاریها را در عرصه فرهنگی آذربایجان و خصواً تبریز شکل می داد. همچنین، موقعیت جغرافیایی خاص آذربایجان و همسایگی آن با کشور اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیسیتی در آن دوره، همیشه این ایالت را در معرض گسترش عقاید کمونیستی و سوسیالیستی که رضا شاه از آن واهمه داشت، قرار می داد. بنابراین،یکی دیگر از محورهای سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی اول در آذربایجان و تبریز، مبارزه ای بود که علیه انتقال عقاید مارکسیستی در قالب فعالیتهای ادبی و هنری دنبال می شد. این سیاستها، هر یک از عرصه های تعلیم و تربیت، ادبیات و تئاتر را به نحوی تحت تاثیر قرار داد. در جهت تضعیف دین در جامعه، رنگ اسلامی تاریخ ایران را از متون درسی تاریخ برانداختند. معلمان و کارمندان زن و همینطور دانش آموزان دختر، بعد از 1314 ش. مجبور شدند تا به صورت بی حجاب در اجتماع حضور یابند. متون درسی و محتوای فوق برنامه های مدارس، در راستای نهادینه کردن ناسیونالیسم باستانگرایانه و نژادگرایانه و همچنین شاه پرستی شکل گرفت. در عرصه تئاتر، از اجرای نمایش به زبان ترکی جلوگیری به عمل آمد و حوزه موضوعهای مجاز نمایشنامه ها نیز به پند و اندرزهای اخلاقی، کمدی های بی مایه و مضحک، و تبلیغ اندیشه های مورد خواست حکومت محدود شد. بروز این خفقان موجب مهاجرت بسیاری از هنرپیشگان تبریز شد. در عرصه ادبیات نیز، گذشته از آن که خلق آثار ادبی به زبان ترکی محدود و پنهانی شد، ادبیات فارسی نیز تنها در حوزه شعر تداوم یافت. آن دسته از اشعار شعرای مطرح دوران که با سیاستهای فرهنگی حکومت هماهنگی نداشت، تا مدتها روی چاپ ندید و تنها اشعاری که رگه هایی از ناسیونالیسم، شاه پرستی و پند و اندرزهای پدرانه در محتوای آنها یافت می شد، در نشریات و یا به صورت مجلد جداگانه منتشر شد. همچنین در این دوره میل فراوان شعرای تبریز به خلق ادبیات کارگری به شدت در نطفه خفه گردید. انجمن ادبی تبریز، از سال 1310 الی 1317 ش. به عنوان محفل ادبی رسمی برای کنترل و رسمی نمودن هر چه بیشتر فضای ادبی شهر و تولیدات ادبی به فعالیت پرداخت که همیشه رجال حکومتی مانند رئیس معارف محل و استاندار بر آن نظارت داشتند.